موسیقی هایی برای تجسم خواسته‌ها - صفحه 21

381 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    میلاد مرادخانی گفته:
    مدت عضویت: 1173 روز

    سلام به استاد عباسمنش عزیز که اشنایی باهاشون شاید بزرگ ترین لطف خدا در زندگیم باشه… دوست داشتم درباره یکی از تصویرسازیهای جالبی ک تقریبا دوسال پیش انجام میدادم و الان واقعی شده صحبت کنم… البته اون زمان هنوز با این مباحث اشنایی نداشتم …. باید عرض کنم که من حدود ۹ سال از سن ۱۵سالگی توی بازار ساخت و قلم زنی ظروف نقره فعالیت کردم و شاگرد بودم ….تقریبا دوسال پیش زمانی ک با اتوبوس واحد به سمت محل کارم میرفتم همیشه تجسم میکردم که من فروش نقره خام انجام میدم و دائم مشغول قیمت دادن نرخ روز نقره به فروشگاه دارا و انجام معامله هستم حتی گاهی یه بازی کودکانه هم این وسط انجام میدادم و با تلفن همراه ب صورت فرضی ب مشتری هام قیمت میدادم … این موضوع گذشت و اصلا فراموش کرده بودم … ولی الان بصورت جزئی فروش نقره خام رو انجام میدم و چند ماهی هست ک اینکار خعلی عجیب کنار کارایی ک انجام میدم تا کسب روزی کنم قرار گرفته … تمرینی ک استاد دادن باعث شد به یاد بیارم ک من قبلا این جریان رو تصویر سازی کرده بودم و با این ک فراموش شده بود خعلی اسرار امیز الان جز فعالیت های کاریم هستش و قصد دارم ب زودی بزرگ ترین خام فروش نقره ایران باشم ….

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    زهرا حافظی گفته:
    مدت عضویت: 2266 روز

    سلام به استاد عزیزم و بانو مریم شایسته عزیزم

    من قبل از اینکه با قانون آشنا بشم در گذشته توی زندگیم ناخودآگاه از تجسم استفاده کرده بودم یکباراز تلویزیون برنامه جشنواره شبهای تابستان کیش رو دیدیم تو اون برنامه یه خانم یه ماشین تیبا برنده شد

    من خیلی خوشم اومد گفتم چقد خوب که تیبا برنده شد توذهنم گفتم کاش منم داشتم همیشه این صحنه توی ذهنم بود حتی همون روز قیمت اون روپرسیدم گفتن تیبا الان قیمتش ۲۵م تومن هست همیشه تیبا توی ذهن من زنگ میزد همش اون صحنه برنده شدن تیبا تو ذهنم بود با قیمش که بهم گفته بودن من اثلا اون موقع نه شرایطش رو داشتم نه قصد خرید ماشین رو تا مدت ها بعد یه شرایطی پیش اومد رفتم شرکت سایپا پراید ثبت نام کردم من واریزی اولیه رو انجام دادم تا اینکه بعداز مدتی پیام اومد برای واریزی بعدی پول من جور نشد و نرفتم تا اینکه بعداز مدتی پول جور کردم رفتم سایپا گفتن دیر اومدی فعلا ماشین پراید نداریم فعلا مشخص هم نیست باید صبر کنی چون ماهای آخر سال بود من دوست داشتم که برای تعطیلات نوروز ماشین داشته باشم ناراحت شدم رفتم پیش ریُس شرکت سایپا خواستم ببینم میشه کاری کرد اول شاکی شد که چرا دیر اومدی بعد گفتم پولم جور نشده بود من بهشون گفتم مخوام تا آخر سال ماشین رو تحویل بگیرم گفت ظرفیت پراید پر شده اولویت با کسانی هست که پول رو تکمیل کردن بعد خودش پیشنهاد داد گفت اگر بخوای می تونیم تیبا بهت بدیم البته یکم پول پیش تیبا بیشتره ولی اقساطشو همون شرایط پراید باشه البته شرایط اقساط پراید خیلی برای من بهتر بود گفت اسم شما الان برای پراید ثبت شده باید از تهران پیگیری بشه خودش همون لحظه با تهران تماس گرفت یکنفر رو مامور رسیدگی به این کار کرد گفت تا فردا صبر کن فردا رفتم شرکت سایپا گفت انحام شده یکماه قبل از عید تیبا میرسه دستتون جالب اینکه قیمتش نزدیک ۲۵م تومن دراومد برام بعداز عید همون سال قیمت ماشین رفت بالا من با بهترین شرایط همون تیبای که توی ذهنم بود خریدم

    تجسم بعدی من برای گواهینامه بود من همیشه بخودم میگفتم رانندگی خیلی سخت دنده عوض کردن برام خیلی سخت بود میگفتم من هیچ وقت یاد نمیگیرم تا اینکه یکبار سوار یه ماشین شدم رانندش خانم بود خیلی راحت با تسلط کامل رانندگی میکرد

    اون لحظه من تمام حواسم روی دنده عوض کردن اون خانم بود که خیلی راحت این کار رو انجام میداد اینقدر این کارش تو ذهن من جذاب و راحت شد که همش بهش فکر میکردم میگفتم چقد راحت وقتی توی تاکسی می نشستم میرفتم جلو کنار راننده فقط تمام تمرکزم روی دنده عوض کردن رانتده بود لذت میبردم تحسین میکردم بعد رفتم برای گواهینانه ثبت نام کردم وقتی اولین بار نشستم کنار مربی آموزش میدیم باور نمی کرد که من اولین بار نشستم پشت فرمون میکفت تو قبلا رانندگی کردی چون خیلی تمرکز کرده بودم ناخودآگاه انجام میدادم خیلی راحت رانندگی رو یاد گرفتم

    تجسم بعدیم خونه خریدیم ما مستاجر بودیم باید سالی یکباراسباب کشی میکردیم از این خونه به اون خونه توی یه محله می نشستیم که روبروی خونه ما خونه های بود مال بنیاد مسکن باور کنید نزدیک یک سال بعضی صبحا که همسرم میرفت سر کار من در خونه رو باز میکردم اون خونه ها رو میدیدم به خدا میگفتم کاش میشد یکی از این خونه ها رو بخرم باور کنید مثل یک عکس حک شده بود توی ذهنم همش بهش فکر میکردم تا اینه خونه ای که ما مستاجر بودیم فروخته شد باید از اونجا میرفتیم به همسرم گفتم امسال خونه باید رهن کنیم که اجاره ندیم توی فکر رهن بودیم که یه نفر دست خدا شد که دنبال خونه برای یه نفر دیگه بود املاک ظاهرا یکی از همون خونه ها پیشنهاد داده بود بهش به من زنگ زد گفت خونه براتون پیدا کردم که بخرین من بهش گفتم ما پول خرید خونه نداریم فقط میتونیم رهن کنیم گفت این خونه صاحبش به علت مهاجرت قیمت خوب میده بطور معجزه آسای جور شد با یکم بیشتر از پول رهنی که ما داشتیم از همون خونه های بنیاد مسکن خریدیم

    واقعا تجسم بی نهایت قدرت داره خدایا شکرت

    ممنونم استاد عزیزم 🌷🌷🌷

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
  3. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1307 روز

    موزیکهای جالبی بود ، من با موزیک های فیلم های سینمایی معروف خیلی ارتباط ذهنی برقرار میکنم مثلا آثار هانس زیمر خیلی عالیه مخصوصا فیلم Interstellar رو آهنگ سازی کرده

    توی گوگل سرچ کنید موزیک متن فیلم میان ستاره ای

    یا فیلم Fury و فیلم Gravity آهنگسازی استیون پرایس همینطور موزیک متن فیلم Tenet اثر لودویگ گورانسون هم خیلی جالبه …

    آرامش بخش نیست ، ولی آدم رو می‌بره توی اعماق رویا و تجسم. بعضی از آثار آنیوموریکونه هم همین قابلیت رو داره .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  4. -
    محمدرضا عباسی گفته:
    مدت عضویت: 1289 روز

    سلام دوستان

    میخام از یه تجربه شخصی بگم که البته قبل از خرید دوره های استاد برام رخ داد

    از اونجایی که من قبلا تاحدود خییلی کمی با بعضی قوانین آشنا بودم و چون فایل های استاد رو گوش میدادم بعضی چیزهارو میدونستم البته نه ب اندازه الان که هنوز تو قدم دوم هستم

    خلاصه که یه روز نزدیک های غروب کنار خونه عموم که زمین خالیه با بچه عمم که کوچیکه شوخی میکردم و سربسرش میزاشتم و بعد چند دقیقه رفتم داخل خونه و رو پشت بووم متوجه شدم که انگشتر یادگاری مادرم که همیشه دستمه نگینش نیست

    یه لحظه خیلی شوکه شدم و فقط داشتم فک میکردم اخرین بار کی لمسش کردم تو دستم یا دیدمش ذهنم داشت با سرعت زیاد سررچ میکرد

    از همون بالایه پشت بووم همه جارو یواش نیگا کردم رد پای قبلیمو و برگشتم پایین تا برم بیرون خونه دنبال یه نگین انگشتر بگردم

    در حین گشت و گذار یه لحظه یاد این حرف از استاد و کلا. چیزهایی ک بادگرفته بودم از ویس ها و اینا افتادم که تجسم کنم و حس و حالمو خوب کنم و سریع دست بکار شدم خونسردی مو حفظ کردم و با خودم زیرلب خدارو شکر میکردم و میگفتم خداروشکر کع نگین انگشترم پیدا سد و هی اون لحظه که نگین پر خاک پیدا میکنم رو تجسم میکردم البته ناگفته نماند که افکار منفی هم سراغم میومد که گمسد و قیدشو بزن و از اینااا

    تا خونه خودمون رو که ۵۰۰ متری دور تره رفتم و تو خونه رو هم گشتم و برگشتم دوباره و کل مسیر سرم پایین بود و خداروشکر میکردم برا پیدا شدن نگین انگشترر و مدام حسمو خوب میکردم ک البته کار اسونی هم نبود ولی تلاشمو کردم و همینکه داشت هوا کم کم تاریک تر و تاریک تر میشد

    یهو دقیقا جایی ک با بچه کوچیک پسر عمم ور میرفتم پیداش کردم زیر خاک هاا

    و جالبه اینقدر برام هیجان انگیز نبود انگار میدونستم ک پیداش میکنم و بعدش دوباره خداروشکر کردم و ب قوانین بی بدیلش بیشتر پی بردم و اگاه تر شدم و جالبه کسب فکر نمیکرد اون نگین پبدا بشه اونم تا کلی خاک و خول

    ولی این من بودم که باور کردم پبداش میکنم

    خب دوستان عزیز اینم ی خاطره که گفتم خالی از لطف نیس فک کنم شنیدنش امیدوارم که تونسته باشم نکته ایی رو یاداوری کرده باشم و تاثیر مثبتی تو دل یه نفر حتی ایجاد کرده باشه

    ممنون از استاد عزیزم و همه همکارا و تیم بی نظیرشون ❤️❤️👑🌹🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  5. -
    رها فریادرس گفته:
    مدت عضویت: 1805 روز

    سلام ب استاد عزیزم🌺مریم نازنیم🌺 و همه دوستانی که هم خانواده من هستند و عاشقانه کامنت میزارن و به من کلی انرژی خوب میدن🌺

    با دیدن این متن و نام این فایل،دوست داشتم راجع ب تجسم در خلق خواسته هام صحبت کنم.

    من شبها قبل از خواب(بیشتر شبها)چند دقیقه که البته گاهی اون چند دقیقه پشت سر هم نیست،تجسم میکنم.

    تجسم میکنم توی خونه رویاهامم،با اتومبیلی که دوسش دارم وارد حیاط خونم میشم و یه عالمه خرید و وسیله رو از تو اتومبیلم میارم بیرون و لباسهایی که دوس دارمو پوشیدم،حتی عطر گلها و درختان و چمن توی حیاط خونم منو سر ذوق میاره،اون استخر زیبای خونمو ،اون ویوی زیبایی که داره،مهمونی ها،تولدها،دور همی هایی که با ادمهای مثبت و موفق برگزار میکنم،سفر ب دل جاده ها،دویدن کنار ساحل و لمس شن های نرم که لای انگشتای پام جا خشک کردن،نسیم خنکی که غروب میوزه،ی شب خوابیدن در یک کلبه جنگلی و اتیش روشن کردن و تا خود صبح بیدار بودن و لذت بردن🥰🥰🥰و خلاصه کلی تجسم که شاید خصوصی ترین بخش زندگیم باشه🤗

    حتی الان که دارم بخشی از این تجسماتمو تایپ میکنم،لبخندی روی لبهام نشسته و واقعا رفتم توی اون فضاو انقدر حس و حالم خوبه که انگار رو ابرام،و گاهی که خیلی وقتا پیش میاد واقعا حس نمیکنم اینا رو ندارم ،حس میکنم دارمشون🥰🥰🥰

    ولی من یه چیزیو درک کردم،من مثلا امروز صبح توی رختخوابم،تجسم کردم که در محل کارم مشتریای خوبی رو میبینم و باهاشون برخورد میکنم😍و ب طرز شگفت انگیزی این اتفاق افتاد🤗🧿

    داشتم دیونه میشدم از قدرت چند دقیقه ای تجسمم🥰

    حتی تجسم کردم که از طرف محل کار جدیدم بهم زنگ بزنن،که بازم ب طرز شگفت انگیزی این اتفاق برام افتاد🥰🥰🥰🧿

    انگار خدا تو همین چند روزی ک من متعهد شدم روی خودم کار کنم،از من مشتاق تره که نشونه ها رو در مسیر زندگیم بکاره و بگه مسیرت درسته و این نشونه ها سوخت و غذا و اب منن تو این مسیر،کفش راحت منن که بتونم بدون درد و رنج قدم بزنم،هوای خنکه که بدون سختی و تحمل گرما مسیرمو در خنکترین حالت ممکن برم و کم نیارم😍😍😍

    خدایا شکرت که امروز من وجه مثبت ادمها،از کارفرمام،تا همکارام،تا خواهرم،تا افراد تو کوچه و محله و مشتری و مترو و دیدم🧿🧿🧿

    حتی توی محل کار جدیدم که ی قرار کاری داشتم ،باورتون میشه حقوقی رو ک توافق کرده بودیم در جلسه مصاحبه ،برای من بیشتر در نظر گرفتن امروز😍😍؟؟؟؟

    همون لحظه ،از اون فرد تشکر کردم،ولی توی دلم از ته ته قلبم گفتم ،خدایا تو با من چیکار کردی؟؟؟🥰🥰🥰

    من فقط ۵روزه تعهد دادم و اگاهانه ،عین روزه گرفتن دارم رو خودم کار میکنم،من یه قدم جلو گذاشتم ولی تو داری ۱۰قدم حتی بیشتر واسم بر میداری،و اون لحظه از ته قلبم خدارو سپاسگزاری کردم و گفتم من مشتاقتر،عاشقانه تر برای تغییر شخصیتم ،برای تغییر زندگیم قدم برمیدارم ،تویی که هیچ وقت منو رها نکردی،تویی که منو ب این مسیر زیبا هدایت کردی،تویی که طعم ارامش و داری بهم میچشونی🧿🧿🧿

    ازت ممنونم،نه یک بار نه صدبار بلکه هر روز استاد عزیزم ،شما بهترین الگوی زندگی منی و شما مریم نازنیم چقدر در صلح بودن رو بهم یاد میدی،من خالصانه از هر دوی شما سپاسگزارم،و از خداوند بابت وجود نازنینتون سپاسگزارم.

    من از خداوند برای هممون ارزوی سلامتی،عشق،ایمان بیشتر،تعهد و باور راستین و ثروت و حال دل خوب رو خواستارم🙏🧿🤍

    خیلی دوستتون دارم خیلی❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  6. -
    Shahla mohammadi گفته:
    مدت عضویت: 1321 روز

    سلام استاد عزیزم

    خیلی خوشحالم که توفیق این داشتم که دوره قدم2 رو با شما بگذرونم و وقتی مفهوم تجسم رو آموزش دادین من خیلی خوشحال شدم که خانمی رویا پرداز هستم قبلا فک میکردم با رویا پردازی فقط وقت تلف میکنم ولی از این جلسه هر چیز خوبی که دوست دارم در زندگیم اتفاق بیفته رو تصور میکردم گاهی حتی با آهنگ و احساس خوب در کنار اینکه چیزهای خوبی که میخوام تصور میکنم و میرقصم و احساس میکنم تو جهان دیگه ای هستم و از جدا شدم خیلی حس شیرینی . یادمه زمانی که همه دوستانم داشتن ازدواج میکردن من بخاطر فقر مالی خانوادم و نداشتن جهیزیه ، سعی میکردم خوب درس بخونم و شغلی داشته باشم وقتی از کنار مزون های لباس عروس رد میشدم خودم تو زیباترین لباس عروس به زیباترین شکل تصور میکردم و تو ذهنم یه جشن عروسی زیبا میگرفتم و با خودم میگفتم دلم میخواد در زمان درست با آدم خوب ازدواج کنم و نا امید نبودم زمان گذشت من تونستم شغلی داشته باشم و در زمان درست ازدواج کردم بهترین جشن عروسی داشتم و با مرد خوبی ازدواج کردم حتی من برای خرید وسایل خونه و جهیزیه م رویا پردازی میکردم و برام تو زندگیم اتفاق افتاد من قبلا با قوانین آشنا نبودم ولی الان که فکر میکنم چیز های که قبلا تو ذهنم بود برام اتفاق افتاده الان بهترین خانه ، در بهترین نقطه شهر با لوکس ترین وسایل در سرسبزترین نقطه رو که نقد خریدیم تصور میکنم ، بچه ای که دوست دارم داشته باشم تصور میکنم حتی سیسمونی مورد دلخواه رو ، صبح ها که سرکار میرم با موسیقی بهترین ها رو برای خودم تجسم میکنم در کنارش از کنترل ذهن ، تبدیل افکار منفی به مثبت رو تمرین میکنم همیشه نیمه پر لیوان رو میبینم و کمتر ناراحت و عصبانی میشم . البته در کنترل افکارم جای تمرین خیلی زیاد داره . برای همه شما عزیزان بهترین ها رو از خدا میخوام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  7. -
    علیرضا یحیایی گفته:
    مدت عضویت: 1485 روز

    خدایا شکرت

    نمونه ای از تجسمات که به واقعیت تبدیل شد.

    ✅ازدواج با فرد مورد علاقه که تو دفترهام حدود ۵۰تا۱۰۰مورد براش نوشته بودم چه خداراشکر ۹۹درصدش همون بود که هم از خدا خواسته بودم هم تجسم میکردم

    ✅خرید ماشینم

    ✅خرید موتورم

    ✅فارغ تحصیلی

    ✅خرید خانه خودم

    ✅داشتن یک باغ شخصی

    ✅رفتن سفر مشهد و شمال و… بعد از ازدواجم

    ✅داشتن دوستان عالی

    ✅خوردن خوارکی ها و غذاهایی به دست مادرم یا اطرافیان که از قبل هوس کرده بودم

    ✅تجسم برگشتن سلامتی ام بعد از آسیب دیدن یکی از اعضای بدنم

    ✅قبول شدن در دانشگاه

    ✅زدن کسب کاری که تو شهرمون اولی باشم

    ✅داشتن کارمند و شاگرد و حقوق دادن

    ✅رفتن مسافرت چند روزه با ماشین خودم

    ✅رفتن مسافرت تنهایی برای اولین بار در جوانی با هواپیما

    🙏خداراشکر میکنم بابت همه داده هات

    از خدا میخواهم کمکم کنه که إن شالله بیشتر بتونم باور کنم زندگیم را خودم با افکارم دارم رقم میزنم 🌹🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
    • -
      Nastaran گفته:
      مدت عضویت: 1206 روز

      وای سلام اقای یحیایی امروز نشونه ی من این فایل بود و من که اکثر وقتا کامنت نمیخوندم به کامنت شما هدایت شدم و ایمان رو در قلبم بیشتر کرد 🥺😍😍❤️❤️ خیلی خیلی تمرکز میکنم روی نتایج فوق العاده عالی شما😍❤️ خداراشکر که این نتایجو گرفتین

      انشاالله ۱۰۰ برابرش 😍 کامنت شما هفته ی منو ساخت قطعا و با ایمان بیشتری تجسم میکنم اخه من عاشق این کارم🥺🥺❤️

      خداراشکر برای ازدواج فوق العاده عالیتون در کنار همسرتون شاد و سلامت و پر از ارامش و صلح زندگی کنید 😍😍

      خداراشکر برای خرید ماشین و موتوروتون😍😍

      برای فارغ تحصیلیتون🙏🏻😍

      برای خرید خونه و باغ شخصی کلی لذت ببرین 😍😍🥺

      برای سفرهای مجردی و یا با همسرتون شکر🤍🤍 برای دوستای عالیتون خداراسپاس واقعا دوستان عالی نعمت خیلی بزرگیه🥺😍😍😍

      برای سلامتیتون برای جذب غذاهای عالی🥺😍 برای دانشگاه و اولین در کسب و کارتون 😍😍

      خداوند رحمتشو بر سر شما بیشتر و بیشتر ببارونه 🤍

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        علیرضا یحیایی گفته:
        مدت عضویت: 1485 روز

        سلام

        سپاس گذارم هم فرکانسی عزیز

        ولی واقعا من یک کلیپ ۱۰دقیقه ای درست کردم از اون برگه هایی ک پر کردم و از اون تابلو آرزو های ک داشتم ک دقیقا زمانی ب اون خواسته هام رسیدم ک رهاشون کردم و احساسم را خوب کردم .

        و هی ب خودم یاد آوری میکنم ک اون احساس خوب و اون مشخص کردن دقیق خواسته هام و برداشتن ترمز ها بود م من را به خواسته هام رسوند.

        و واقعا وقتی ب خواستد میرسی بعدش برات عادی میشه

        اینا برا این میگم ن اینکه خواسته نداشته باشیم بلکه برای رسیدن ب خواسته هامون نگران نباشیم و هی حسمون را بد نکنیم ک و چرا ب اون خواستم نرسیدم …

        بلکه باید رها بشی و لذت ببری و پافشاری برای رسیدن ب خواسته نکنی .

        این تجربه من بود از قانون

        إن شاالله ک موفق باشید 🙏🌹

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    محمد حصاری گفته:
    مدت عضویت: 2075 روز

    💎به نام خدایی که من رو انسان آفرید💎

    میخوام تجربیاتی از تجسم های خودم بگم تا این قانون رو مرور کرده باشم برای خودم و به همون اندازه که قانونو مرور میکنم ، به همون نسبت تعهد بیشتری برای عمل بهش دارم.

    تو زمینه کاری خودم اگه بخوام مثال بزنم ، خیلی مواقع ، حتی اون موقع که تجربه ی خیلی کمی هم داشتم و مهارت و اعتماد به نفس الانمو نداشتم ، از پس خیلی کارا به راحتی برمیومدم.

    و نکته اینجاس که من نمیدونستم که اون چیزی که من میخوام ایجاد کنم ، چجوری ایجاد میشه و نه فیلمی دیده بودم ، نه کسی بهم چیزی گفته بود ، من فقط تصویر نهایی اون کارو می دیدم و تو ذهنم تجسم میکردم که من اون کارو به نحو احسن انجام دادم و با رضایت خودم و کارفرما و مهندس ناظر پروژه دارم از کار برمیگردم خونه.

    و جالب اینجاس که من تو تمام موارد موفق شدم و همیشه کارمو درست انجام دادم.

    حتی یه جاهایی که سوالی برام پیش میومد ، احساسمو کنترل میکردم و دوباره نقطه ی پایانی رو تو ذهنم میدیدم ، و جالبه همون موقع ها ، یه نفر یهو میومد یه چیزی بهم میگفت که جواب سوال من بود و در نهایت اون کارو با موفقیت به پایان میرسوندم.

    یادمون باشه تجسم که میکنیم فقط نقطه ی پایانی رو تجسم کنیم و تمام اون چیز هایی که میخوام هم تو اون تجسم باشه.

    مثلا من اون موقع انقد شوق پیشرفت تو کارمو داشتم که همش تجسم میکردم که چند نفر دارن برام کار میکنن و کار ها خوب پیش میره و همه چی عالیه ولی درآمد خوب از اون کارو تجسم نمیکردم و اصلا تو تجسم هام اون درآمد مدنظرم نبود ، که دقیقا هم تو برهه ای از زمان من دقیقا همین شرایطو تجربه کردم و بعدش فهمیدم چون رو باور های مالی تمرکز ندارم ، تو تجسم هامم اصلا بهش زیاد پر و بال نمیدم و فهمیدم که انرژی رو باید با باور هام بهش شکل بدم.

    حالا نکته ی جالب اینجاس که وقتی رو باور هامون کار میکنیم به صورت ناخودآگاه ما همون باور هارو تجسم میکنیم .

    مثلا فرض کن ۲۰ تا جمله تاکیدی داریم در رابطه با پول ساختن و کسب و کارمون و موفقیت تو حوزه کاری خودمون.

    این ۲۰ تا جمله رو اگه به اندازه ای که ذهنمو پر کنه تکرار کنم و مرورشون کنم ، ذهن من خودش انگار یه سناریو برای خودش درست میکنه و من یه سری تصویر هایی از یه اتفاقات خوب که دقیقا با اون جملات تاکیدی هم سنگ و هم فرکانسه میبینم ، بعد هر جای اون تصویرو که دوس نداشتم تو جمله ها دست میبرم و به قول استاد کد های مخرب رو حذف میکنم یا یه کد جایگزین میکنم یا یه کد اضافه میکنم و …

    یعنی میخوام بگم اگه واقعا تجسم کردن بعضی مواقع سخته ، میشه اینجوری هم تصویر ذهنی ایجاد کرد و اگه این تصویر دلخواه بود همونو هی تکرارش کرد.

    این روش برای اوایل که میخوایم تجسم کنیم و یکم سختمونه ، خیلی خوبه و برای من جواب داده و به مرور این قوه ی تجسم قوی تر میشه.

    الان دیگه به لطف خدا خیلی بهتر شدم ، با موزیک(بی کلام البته) ، بی موزیک ، با چشمای بسته ، با چشم باز ، در حال حرکت یا ساکن و آرام و … فرقی نداره الان خیلی راحت تر میتونم تجسم کنم.

    ولی خب بازم میگم ذهن ما انقد شیطونه که همش یه تصویر طبق ورودی های ذهنمون میسازه ، حالا ورودی ها اگه باور های خالص باشن ، ذهن در جهت مثبت داره برامون کار میکنه و تصویر مثبت بهمون میده .

    تازه تو این مورد که میگم ورودی خالص بدیم ، چون فاصله ی فرکانسی رو با اون اتفاقات مثبت دلخواهمون یه جورایی کم کردیم ، تجسممون خیلی راحت تره.

    💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎

    از خدا میخوام بهمون کمک کنه تا فقط خودشو بپرستیم و از خودش یاری بجوییم.

    از خدا میخوام کمک کنه ایمانمون قوی تر شه.

    از خدا میخوام انقد بهمون ثروت و سلامتی و روابط عالی و خوشبختی و هر چی که خوبه رو با هم بده تا این باور تو دل بقیه هم زنده بشه که میشه همه چیزای خوب رو با هم داشت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  9. -
    مری بهرامی گفته:
    مدت عضویت: 2680 روز

    سلام و عرض ادب واحترام خدمت استاد دلسوز و مهربانم ومریم جان عزیزم

    چقققدر خداراشاکرم که عضو این سایت هستم و از اگاهیهای استاد عزیزم استفاده میکنم

    من هربار که تو زندگی از تجسم استفاده کردم نتایج خوبی رو به دست آوردم

    من مدرک تحصیلی ام دیپلم هست و تو اورگانی که تحربه داشتم با سابقه بالای کاری و نتایج خوبی که گرفته بودم وموفق بودم ولی سنگ اندازی میکردن ومنو استخدام نمیکردن ولی از قانون تجسم وشکرگزاری استفاده کردم بعداز یه مدت خیلی کوتاه خودشون تماس گرفتن رو خطم ازمن خواهش کردن که برم وواسشون کارکنم با شرایط ویژه

    درآمدم پایین بود و واقعا جوابگوی دخل وخرج ام نبودم با تجسم موفق شدم تو یه ماه درآمدم را ۳ برابر کنم

    دنبال مکان بودم کنار خیابان اصلی با اجاره پایین خدا منو هدایت کرد سمت شاه خیابان اصلی بر خیابان با اجاره خیلی پایین تازه صاحب ملک ام گفت تا ده سال هم بشینی بلندت نمیکنم

    واسه مشتری تجسم میکردم که خدا مشتریهای دروست و حسابی ودست به نقد رو بهم معرفی کنه مشتریهام همینجور مدل بودن وراحت جذب محل کارم میشدن و خرید میکردن

    تجسم وشکرگزاری درکنار هم معجزه میکنند وهرکاری نشدی رو شدنی میکنند

    نتایج ام خییلی زیاده بخشی از نتایج ام را گفتم دوستان خسته نشن از خوندش

    امیدوارم هر تایمی از طی روز این متن رو میخونین حال دلتون خوب باشد

    خدانگهدار❤❤❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  10. -
    سعیده استادحیدر گفته:
    مدت عضویت: 1468 روز

    سلام دوستان

    من هم تونستم با تجسم به خواستم برسم قبلا کمی در این مورد میدونستم ولی نه تا این حد واضح و کامل با این حال با تجسم به خواستم رسیدم من خیاط هستم و قبل از این که به جزیره کیش مهاجرت کنم خیاطی میکردم و عاشق این هنر هستم وقتی به جزیره کیش اومدم وسایل کارم را نیاوردم و چهار سال به کارهای دیگه مشغول بودم ولی همچنان دلتنگ حرفه خیاطی بودم و خانواده مخالف کار خیاطی و میگفتند که این کار تو رو فرسوده میکنه و خونه یک خوابه داری جا نداری و برای گرفتن کارگاه پول نداری و هر بار منو منصرف میکردند بالاخره من با تجسم تونستم به طور معجزه آسا خونم که یک خوابه بود زودتر از تایم پس بدم و یک خونه دوخوابه بگیرم و چون خونه جدید یخچال و لباسشویی نداشت از تهران باید برام میفرستادند و چرخهام هم با اصرار من فرستاده شد بعد از یکسال تجسم سازی برای گرفتن مغازه در بازار به لطف خدا بدون هیچ پولی تونسنم مغازه اجاره کنم و از جایی که فکرشم نمیکردم پول پیش مغازه جور شد و آدمها رایگان دکور مغازه منو زدند و کمکم کردند تا مغازه من راه بیوفته امروز ۵ ماه از باز کردن مغازه ام میگذره و به لطف خدا کاملا در جزیره شناخته شدم و اعتبار کسب کردم امروز تجسم بعدیم که یک فروشگاه برای فروش کارهام هست رو دارم انجام میدم و مطمئنم به زودی خلقش میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
    • -
      فاطمه(نرگس) علی پور گفته:
      مدت عضویت: 1351 روز

      بسیار عالی…دوست عزیز موفق باشید….

      قانون تجسم…توجه کردن به خواسته باعث رشد و پیشرفت میشه و دنیای اطرافتو گسترش میدیم….

      و خداوند و قوانین کیهانی…برای پیشرفت ما..و رسیدن به خوشبختی خودمون و رسیدن به به الله اکبر هست.. به امید و توکل بخدا یاری همه عزیزان و ماها باشه….

      خدایا شکرت بابت سایت عزیز استاد عباسمنش..و گروه تحقیقاتی….😍😍😍😍😍

      و این دنیا اعراض از ناخواسته ها..و توجه روی خواسته هست…بعضی افراد بصورت آگاهانه هست..یا ناآگاهانه(افراری که ناسپاسن)و خداوند رو مقصر زندگیشون میدونن…….چیزی که نمیدونم سیستم داره جواب میده…..

      و ما هر لحظه باید اندوه و غم رو از خودمون دور کنیم….

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: