همراهان عزیز خانوادهی صمیمی عباسمنش،
در راستای کمک به رشد و پیشرفت شما، دوری از حاشیهها و تمرکز روی مسائل اساسی، دیدگاههای پروفایل و همچنین دفتر خاطرات طبق تصمیم استاد عباسمنش خصوصی شدهاند و فقط توسط صاحب پروفایل قابل مشاهده هستند. استاد توصیه میکنند که تجربیات و دیدگاههای خودتان را که با توجه به هر قسمت از هر دوره، یا هر فایل دانلودی کسب کردهاید را در بخش دیدگاههای همان فایل ارسال کنید تا دقیقا بتوانید در هر بخش، دیدگاههای خودتان و دوستان دیگرتان در همان مورد را به صورت یکجا مشاهده کنید و همچنین روند پیشرفت خود و دوستانتان را در دیدگاههایی که در هر فایل دارند مشاهده نمایید. بعلاوه، دیدگاههای شما در بخش دیدگاهها بسیار بیشتر از دفتر خاطرات یا پروفایل عمومی مشاهده میشوند و دوستان بسیار بیشتری میتوانند از آنها استفاده نمایند.
همهی این تغییرات، در راستای ارتقاء کیفیت بخش دیدگاههای سایت، و همچنین کمک به رشد و پیشرفت اعضای خانواده، و دوری از حاشیهها و پرداختن به اصل میباشد.
سلام عزیزان .بخشی از راز ونیاز من ومعبود……هوالمحبوب..
الهی .من که تا کنون ترا با عینک باورها وافکار قدیم می جستم ..چگونه بیابمت ای خالق من
ترا در باورهای دیگران می جستم .من چه می دانستم تو اشکارتر از روزی و عیانتر از نوروزیباتر از مهتاب
من چه می دانستم که تو در باورهای من خلق می شوی و با ایمان من جان می گیری ودر توحید رشد می کنی ودر من اشیانه می سازی ودر من جای می گیری
وای خدای من مگر می شود اینهمه در گمراهی بودن .اینهمه ظلم به خویش نمودن و خود را در تابوت باورها دیگران مدفون نمودن
ای عزیزان من .ای گذشتگان من .که کنون در گور سکوت خویش خفته اید .شما با من و ما چه کردید
چقدر بر پای منبر و عنبر شما نشستم و بر گریه شما گریستم و پای روضه خودم .من هم با شما زار زدم.وبر سر کوفتم
من چه می دانستم .دارم دنیای خودم رو خلق می کنم از اشک و لابه های خودم ..از گریه های شما که دیوار ارزوهای مرا .در هم شکست و خراب نمود
دیگر بس است ..بیا و تا دیر نشده .خودی نشون بده ای باور من ..بیا ودر هم شکن این دیوار مستحکم افکارهای مرا وباورهای رسوا ومزحک دیگران را
بیا ای باور من .من دیکر خسته وتهی شده ام..اشفته ام از زخمی که خویش بر خود نهاده ام بیا وتنم را با تازیانه هایت .نوازش کن
بیا و فرورد اور شلاق ندانمکاریهایم را .بزن ای باور من ضربه ای دیگر تا در من بشکند ان باورهای سست وبی پیکر
من در دادگاه کاینات تو .سزاور چند ضربه ام .من بهایش را می پردازم .من به عدالت و هوشمندی تو واقفم و ایمان دارم
ای گروه تحقیقات عباس منش .تو هم بزن ..تو هم اگر جای سالمی بر پیکر فرسوده باورهای .سست من دیدی دریغ مکن
بزن ای دوست ضربه ای دیگر .جانکاهتر و سختر تا نفسم ببرد تا بفهمم که دنیای من ازبیرون باید به درون در اید
تا ابادش کنم .تا بشناسمش ..و باور محدود کنند ه ام را دریابم و از پارسهای این سگ نگهبان گمارنده در ذهنم نهراسم
بزن دوست من .تا این نکبتی را که نامش را زندگی نهاده اند رادوباره در هم شکنم و دنیای درونم را سامان دهم تا بیرونم شگفت انگیز و رویایی شود
بخوان دوست من .و بساز باورت را…هنوز ضربه های تقدیر تنت را نوازش نداده و سیلی زمانه گونه ات را لمس ننموده تو دوباره بساز باوری با بردی بی نهایت را
باوری که اتشی را گلستان و چاهی را متبرک ساخت…و بنده ای را عزیزو دردانه می نماید ..بساز دوست من بساز
هوالتوفیق…عاشق شما…رحیم