همراهان عزیز خانوادهی صمیمی عباسمنش،
در راستای کمک به رشد و پیشرفت شما، دوری از حاشیهها و تمرکز روی مسائل اساسی، دیدگاههای پروفایل و همچنین دفتر خاطرات طبق تصمیم استاد عباسمنش خصوصی شدهاند و فقط توسط صاحب پروفایل قابل مشاهده هستند. استاد توصیه میکنند که تجربیات و دیدگاههای خودتان را که با توجه به هر قسمت از هر دوره، یا هر فایل دانلودی کسب کردهاید را در بخش دیدگاههای همان فایل ارسال کنید تا دقیقا بتوانید در هر بخش، دیدگاههای خودتان و دوستان دیگرتان در همان مورد را به صورت یکجا مشاهده کنید و همچنین روند پیشرفت خود و دوستانتان را در دیدگاههایی که در هر فایل دارند مشاهده نمایید. بعلاوه، دیدگاههای شما در بخش دیدگاهها بسیار بیشتر از دفتر خاطرات یا پروفایل عمومی مشاهده میشوند و دوستان بسیار بیشتری میتوانند از آنها استفاده نمایند.
همهی این تغییرات، در راستای ارتقاء کیفیت بخش دیدگاههای سایت، و همچنین کمک به رشد و پیشرفت اعضای خانواده، و دوری از حاشیهها و پرداختن به اصل میباشد.
سلام خدمت استاد عزیز وخانم شایسته مهربان خدا رو هزاران بار شاکرم که لیاقت این رو داشتم که خدای مهربان منو هدایت کردن و اشایستگی این رو داشتم که با شما آشنا شدم
استاد عزیز در مورد تجسم در دوره 12قدم
من اگه بخوام از زمان کودکی خودم از سالهایی که در مقطع ابتدایی بودم خیلی زیاد توی رویا میرفتم واولین چیزی که همیشه تجسم میکردم این بود که همیشه تصویر سازی من این بود که خودم رو میدیدم که ماشین رنو قرمز دارم وبا اون دارم سفر میکنم که چند سال بعد که ازدواج کردم با اینکه همسرم ماشین داشتند توی سفری که به مشهد داشتیم یک رنو قرمز رنگ خریدند ولی خوب استاد اون موقع که من اصلا هیچی در مورد قانون نمیدونستم
تجسم بعدی من این بود که همیشه میدیدم که خداوند به من فرزند پسر داده درصورتی که تمام سونو گرافی های من تا ماه آخر بارداری میگفتن فرزند شما دختره ودقیقا روز تولد فرزندم خداوند بهم فرزند پسر داد
وخیلی موارد دیگه هم توی زندگی من پیش میومد که من دقیقا قبلا دائم توی فکرم بود واتفاق می افتاد تا چند سال پیش که با قوانین آشنا شدم در مورد سفر به کربلا کاملا تصویر سازی میکردم اصلا ثانیه به ثانیه خودم رو میدیدم که توی مسیر بودم در صورتی که همسرم مخالف صد در صد بود و یکهفته به سفرم مونده بود هنوز شوهرم اجازه نداده بود ومن به ایشون گفتم من خودم رو دارم میبینم که اونجا هستم ودیگه هیچ چیز به ایشون نگفتم وخدای مهربان دقیقا منو هدایت کردن وخیلی عالی وبا عشق من به کربلا مشرف شدم ودر مورد محیط کارم که سالها آرزو داشتم یک محیط مستقل برای کارم داشته باشم که باز هم با تجسم خیلی عالی یک بوتیک شیک افتتاح کردم باورتون نمیشه استاد من با دست خالی بوتیک زدم وبرادرم که فرشته مهربان ودستی از دستان خداوند بود دکوراسیون مغازه ام رو اونجوری که تجسم میکردم درست کرد با هزینه خودش ومن بعداز چند ماه مرحله به مرحله به ایشان پول پرداخت کردم وخیلی موردهای دیگه هم هست …..
ومن امروز هزاران بار از شما وخدای مهربانم تشکر میکنم ونمیدونم که با یاد گیری آموزه های شما وعمل به آنها میدونم روز به روز مسیرهای رشد وتغییر رو توی زندگیم طی خواهم کرد وبه خودم واستادم هزاران بار افتخار خواهم کرد