سفر به دور آمریکا | پاسخ به مسابقه جلسه ۳۲ - صفحه 9

348 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    الهام گفته:
    مدت عضویت: 3022 روز

    بنام خدای مهربونم ???

    و سلام ب استاد عزیزم و خانم ب تمام معنا شایسته ک دستی از دستان خداوند هستن برای هممون ک زیباییهای بیشتری رو تو دنیا تجربه کنیم و

    مایک عزیز ک با دیدنش کلییی شاد میشم?

    چ جای زیبایی نشستین آرامش عجیبی داره با صدای قشنگی ک ب گوش میرسه?

    خوب

    ب نظر من هر کدوممون بنا بر نیاز روحمون و تضاد ها و خواسته هایی ک داریم میتونسیم با بعضی قسمتها ارتباط بیشتری بر قرار کنیم

    ولی

    واقعا تمام قسمتها پر از نکته بود با

    یه دنیا حرف و یه دنیا زیباییییییی

    با اینکه چندین ساله ک من به مهاجرت فکر میکنم ولی هیچ وقت حاضر نبودم حتی

    اگر دعوتمم میکردن و تمام هزینه های زندگیمم میدادن ب آمریکا سفر کنم

    چ رسد ک بخوام اونجا رو برای زندگی انتخاب کنم

    اما بعد از اشنایی با شما

    کم کم ب این نتیجه رسیدم ک چه باورهای اشتباهی داشتم.

    اونجا هم مثل خیلی از کشور های دیگه میتونه بسیار هم

    جای عالی برای زندگی باشه….و سفر ب دور آمریکا ب شدت نظرمو تغییر داد

    استاد جان و خانم شایسته ی عزیزم

    من برای مسابقه کلی ذوق داشتم و با تمام وجود میخواسم در مورد مستندهای جذابی ک دیده بودم

    بنویسم

    ولی متاسفانه فرصتش برام میسر نشد

    و فقط دلخوش بودم که ب لطف خدا میتونم کامنتهای فوق العاده بچه ها رو بخونم و لذت ببرم و واقعا هم

    هر کدومو میخوندم

    دلم میخواست بیشترین امتیازو بدم

    بقول شما هر کدوم از اونها یه کتابن و

    برام فوق العاده جذاب بود

    حرفهای و حسهای منم تو نکته های بچه ها

    دیده میشد و از زبون و قلمشون میشنیدم…

    …..یه چیز جالب بگم…

    با دیدن اسم برنده مسابقه کلی هیجان زده شدم چون

    حس ششمم بهم گفته بود ک اقای خوشدل برنده مسابقه هستن???

    ک همینجا بهشون تبریک میگم ن فقط بخاطر برنده شدنشون بلکه ب علت درک بسیار بالایی ک دارن و باعث افتخار هستن

    و همه دوستان عزیزم ک انقدر زیبا مینویسن

    فقط یه نکته ای رو بعد از دیدن فایل جواب مسابقه خواسم بگم البته

    بعد از تشکر و قدر دانی…..

    در مورد صحبتهایی دوستان از اینکه:

    بیشتر ،حرفهای شما رو باور کردن،…….

    من ب شخصه از همون اول باور میکردم و قطعا خیلی از دوستان هم همینطور بودن

    وبرای همینم ادامه دادم و

    ادامه دادیم

    و نتایجمون هم باعث شد بیشتر باور کنیم و ….

    اما بقولی…..

    آدمها تو سفر همدیگرو بهتر میشناسن

    و ما هم تو این سفر جذاب

    ک همینجا باز تشکر میکنم ک همراه شدین تا…..فیلمبرداری زیبای خانم شایسته….انجام بشه?

    لحظه ب لحظه کنارتون بودیم و بیشتر و بهتر صحبتها و نکته هایی ک بهمون گوشزد میکردین رو متوجه شدیم و با تمام وحودمون درک کردیم

    و خیلی نگاهمون زیباتر شد

    واقعا ممنون?????

    خیلی تجربه عالیه

    خیلی زیاد

    ????

    چند روز پیش

    یادم افتاد ……..

    چند ماه پیش از اینکه ،شما تصمیم به سفر بگیرین

    داشتم ب این فکر میکردم ک

    ای کاش میتونسم بهتر و بیشتر با فضاهای این کشور آشنا بشم و این ایده

    دقیقااااا همونی بود ک میخواستم

    نه خدایا

    خیلی بیشتر از اون بود…..

    واقعا بینهایت سپاسگزار خدای مهربونمم

    این فیلمهای مستند زیبا از هر فیلمی ک تا حالا دیدم برام خوشایندتره

    میکس آهنگهای فوق العاده با اون تصاویر زیبا…

    واقعا احساس خانم شایسته ب من هم منتقل میشد

    خدایا بینهایت سپاس به خاطر این همه زیبایی و نعمت و فراوانی…

    با آرزوی بهترینها برای جمع صمیمی عباسمنش

    ?????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    سیده فاطمه گفته:
    مدت عضویت: 2323 روز

    سلام به استاد ومریم جون وهمراهان گرامی من داشتم یه فایل از چندین سال قبل که استاد در تهران دوره قانون آفرینش داشتن ررو گوش میدادم که استاد میگفتن من بدون زحمت دارم پول در میارم وبدون کار زیاد ودوست دارم هم از زندگی لذت ببرم هم در آمد داشته باشم ومیگفتن این مسیر ادامه داره و هر روز بهتر میشم حالا این سفرنامه واقعا داره نشون میده که استاد چقد در مسیر هستن وفقط حرف نمیزنند بلکه مرد عملن وبه قول خودشون باور وایمانی که عمل نیاره حرف مفته منم دارم سعی خودم رو میکنم انشاالله که بتونم دیدگاهای ایشون رو‌کامل درک کنم اینقد این سفرنامه روی من تاثیر داشته که حتی ازطریقه آشپزی مریم جون درس گرفتم وهفته قبل بچه هام رو بردم باغ خودمون وبراشون به همون روشی که ایشون مرغها رو داخل فویل تو آتیش گذاشتن ناهار درست کردم واون باغی که بچه ها تمایل به اومدنش نداشتن برامون زیبا وجذاب شد پسرم هر جا میریم مثل استاد دا ئم زیباییها رو میبینه وخدا رو شکر میکنه و خودم من هم دقتم رو نعمتها میره تا کمبودها تمرین ستاره قطبی هم که فوق العاده هست ممنون به خاطر همه این آگاهیها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    ابراهیم کرمپور راد گفته:
    مدت عضویت: 2450 روز

    با سلام و تقدیم عشق و احترام به استاد و خانم شایسته ی عزیز

    من ندا هستم که از طریق ایمیل همسرم عضو سایت شده ام و مدتهاست از اینجا انرژی میگیرم و استفاده میکنم.

    هدفم از نوشتن فقط قدردانی و سپاسگزاریست از بندگان خوب خداوند

    نکته ای که در این سفرنامه برایم بسیار لذت بخش و آموزنده هست دیدن صفت سمیع بودن پروردگار که در استاد متجلی شده بسیار پر رنگ

    استاد با دقت و توجه شنونده ی هوشیاریست در برابر صحبتهای خانم شایسته

    عجب شنونده ی عالی

    شنونده ای که شاید تمام حرف‌ها برایش تکراریست اما عاشقانه گوش می سپارد.

    عشق و برکت همراه زندگیتان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    مهدی محبی گفته:
    مدت عضویت: 2308 روز

    سلام میکنم به استاد عباس منش و خانم مریم شایسته و همه عزیزان عضو سایت

    من از سی یک قسمت جلسه جلسه دومش هستم البته همشون رو نگاه کردم ولی این که استاد فرمودن برگردید و دوباره نگاه کنید به سفر به دوره آمریکا حالا که دارم دوباره نگاه می کنم می بینم چقدر جالبه مثلا قسمت دوم خانم شایسته داره پیش رودخانه صحبت می کنه از محیط اونجا و در مورد اجزای بدن مثل گوش و چشم ها که می تونیم چگونه دنیا را ببینیم و از گوش هایمان چگونه استفاده کنیم با اینکه من یک سال هر روز روزی سه تا چهار ساعت روی باور هایم کار می کنم باز هم برام جذابیت داشت این نوع صحبت های خانم شایسته و من صحبت هایش را نوشتم و با خودم تکرار می کنم تا بشه تکه کلام زندگی من چقدر خوب شد که دوباره برگشتم و فایل هارو دارم نگاه می کنم حالا بقیه فایل هاموندن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    سمانه موحد گفته:
    مدت عضویت: 4016 روز

    سلام خدمت همه هم فرکانسی های عزیز

    وقتی جلسه 31 رو دیدم بی اختیار اشک توی چشمام جمع شد و گفتم اخه چرا باید از بین 30 جلسه انتخاب داشته باشیم. جلسه 31 برای من بهترین جلسه بود، اما فایده ای نداشت، من باید انتخابم و از جلسات دیگه انتخاب کنم، منم تصمیم گرفتم که دوباره بشینم همه جلسات و از اول ببینم و یه کاغذ و قلم بردارم و از هر جلسه هر چیزی برام جالب بود بنویسم، البته ی سری مسائل پیش اومد که الان که اول صبح اومدم سرکار اول جلسه 32 رو دانلود کردم و الان دارم می بینم، ینی وقت مسابقه تموم شده اما برام خیلی خوب بود وقتی که نشستم همه فایل ها رو مجدد دیدم. چیزایی دیدم، چیزایی شنیدم که دفعه اول انگار اصلن توی فایلا نبود. حالا همه چیزایی که دیدم و شنیدم برای تمام جلسات رو می نویسم

    جلسه 1: در این جلسه فهمیدم که نباید حتی به زیبایی ها بچسبیم، زیرا زیبایی های بیشتر در انتظار ماست

    جلسه 2: دیدن سنجاب ها برام انقدر جالب بود و انرژی گرفتم که نگو و نپرس. برام تعجب اور بود که سنجاب ها انقدر در سطح پارک دیده می شه. موضوع بعدی غذا درست کردن مریم جون بود و اخ که چقدر دوست دارم وقتی تخم مرغ درست می کنه و از تمامش فیلم می گیره

    جلسه 3: اول از همه انقد طرز خوردن هندوانه خوردنتون جالب و دلچسب اومد که خودم فرداش دقیقا همین کار و کردم و خوشمزه ترین هندوانه عمرم و خوردم. از حرفای مریم جون هم یاد گرفتم که باید طرز دیدن مو به مردم تغییر بدم، تنوع و تغییر رو ببینم و الان واقعا روی من تاثیر گذاشته و خود آگاه خودم رو در این فرکانس قرار می دم. فهمیدم که باید خواسته هامو به وضوح ببینم تا جهان مرا برای رسیدن به خواسته هام هدایت کنه. موضوع دیگه این بود که استاد شعر رو لب خونی می کرد، بارها اشتباه خوند اما انقد عزت نفس دارن که اصلن براشون مهم نبود و این برای من پاشنه آشیل هستش

    جلسه 4: وای خرید کردنتون رو چقدر دوست دارم، طرز خرید کردنتون، خواسته هاتون چطور به حقیقت می پیونده، نگران پولش نیستین، هر چی دوست دارین می خرین  برام جالب بود که کارهای آر وی رو مریم جون با عشق انجام میده، همه کارها رو ایشون انجام می ده و باعث شد من کارهای خونه مو با عشق انجام بدم. وای که استاد وقتی به مریم جون می گفت عاشقتم، نفس چه حالی شدم. منم تقلید کردم، خود آگاه و بی دلیل به همسرم گفتم عاشقتم و واقعا همه چیز با همین یه کلمه چقدر تغییر کرد

    جلسه 5: سایت امازون برام جالب بود، یه بار دیگه هم استاد توی فایلای رایگان خرید اینترنتی شونو نشون داده بودن اما این بار انگار برای اولین باره که من فهمیدم این سایت وجود داره! رفتم توی سایت، روش خرید شو پیدا کردم، کشور هایی که میشه ازش خرید کرد و دیدم و کلی چیزای جدید یاد گرفتم. تازه اینم بگم که من دقیقا شبیه استاد هستم، با یه سرچ ساده همه چیز و می فهمم، یاد می گیرم، وقتی یه چیزی رو بخوام برام دیواری وجود نداره و از آقای گوگل همیشه تشکر فراوان دارم  و این برام جالب بود که استاد هم همین طور هستند. برام جالب بود که حتی خالی کردن فاضلاب برای مریم جون هیجان آور بوده و با خودم گفتم دختر، دیگه کارهایی که تو در طول روز انجام می ده، از نظر تو بدتر از خالی کردن فاضلابه که مریم اینطوری دربارش حرف می زنه!!! دختر به خودت بیا، با عشق انجام بده. نترس و پیش برو همه چیز عالی درست می شه

    جلسه 6: فهمیدم آدم می بینه براش منطقی می شه، ثروت که ببینی ذهنت قبول می کنه، باید هر لحظه ذهن مونو هرس کنیم تا ذهنمون ثروت مند بشه

    جلسه 7: چیزی که بیشتر از خود پروانه ها و اون فضا برام جذابیت داشت، پیله های پروانه ها بود، انقد دوست داشتم که یه لحظه احساس کردم منم در اون فضا هستم و دارم لذت می برم

    جلسه 8: فراوانی رو دیدم که حتی با یه نوشابه که همش میگه ضرر داره و … میشه چقدر ثروت ایجاد کرد، لذت برد، رقصید و شاد بود. باز هم زیبایی خرید به چشمم خورد، چقدر پاکت های خریدشون زیبا بود و من چقدر این پاکت ها رو دوست داشتم

    جلسه 9: از ته دلم مسافرت خواستم، اون هوا، اون زیبایی ها، اون آب، وای خداجون شکرت از این همه زیبایی، به قول مریم جون خدایااااااااااااا من از این زیبایی ها بیشتر می خوااااااااااام. برای رفتار مریم جون با استاد خیلی مهمه و دیدم ایشون ب استاد می گن که چقدر زیبا شدی، با عشق کارهاشونو انجام می دن، مسافرت، لذت بردن، کار، کسب درآمد، همه و همه رو با هم با عشق انجام می دن

    جلسه 10: فهمیدم که باید هر چیزی رو ساده بگیریم مثل این خانواده عالی که حتی درباره غذا درست کردن هم ساده می گیرن، حرفای استاد به دلم نشست که گفت همیشه وقتی همه تلاشت رو بکنی و ناامید نشی و ادامه بدی، یه راهی پیدا می کنی، قرار نیست زندگی هیچ مسئله ای نداشته باشه، باید یادمون باشه که هر مسئله ای باهاش مواجه می شیم اومده تا ما رو رشد بده، ما بات مسائلمون بزرگ تر می شیم و اعتماد به نفسمون بالاتر می ره

    جلسه 11: مردم کنار هم می رقصن، راحت نشستن کنار هم، همه به هم با زیبایی نگاه می کنن و این برام خیلی جالبه، دست دارم و از نگاه های زیر ذره بینی اصلن خوشم نمیاد (توی ایران و به خصوص شهر ما، قم حتی نمی تونی راحت لباس بپوشی و اگه چادر نداشته باشی مشکل پیدا می کنی). به این حرف مریم جون هم رسیدم که اگه مثبت باشی مردم وجه شادتر شونو بهت نشون می دن

    جلسه 12: من برای جهیزه ام یه سری وسیله دست دوم اما تمیز گرفتم و همیشه باخودم می گفتم اگه پول داشتم حتما نو می خریدم اما با دیدن این فایل به خودم گفتم تو هر قدرم پول دار بودی، مثل الان استاد ک نبودی و استاد با این همه ثروت دست دومی براش مهم نبود و با کلی ذوق رفتن و وسیله های آرمی رو خریدن

    جلسه 13: فهمیدم مهم نیست خواسته تو چیه، مهم اینه که تو تلاش کنی و مطمئنا جهان به تلاش تو پاسخ صحیح می ده فقط کافیه خودت رو به جریان هدایت بسپاری تا زیبایی ها برات اتفاق بیفته

    جلسه 14: برام تکرار شد که خداوند همیشه هدایتگر ماست، فقط کافیه خودتو بهش بسپاری، ما در زمان و مکان مناسب قرار داریم و خداوند به زیبایی به درخواست من پاسخ می دهد. ثروتمندان هم خودشان خوب زندگی کردن و هم جهان را جای بهتری برای زندگی کردن دیگران کردن.

    جلسه 15: دیدم که می شه اصل و اساس یه مهمونی سادگی و لذت بردن باشه، برام جالب بود که هر کسی غذا شو میاره، زحمتی روی دوش میزبان نیست و فقط می خوان کنار هم لذت ببر برخلاف فرهنگ ما که خودم یه شب مهمون داشتم یک هفته درگیر بودم و واقعا اشکم در اومد.

    جلسه 16: وای که چقدر قشنگ غذا درست می کنه، شاید اگه من این غذا رو درست می کردم می گفتم که غذا سوخته اما با اعتماد به نفس بالا هم فیلم گرفتن و هم کلی استاد ازشون تشکر کرد. متوجه شدم میشه اینطور هم به قضیه نگاه کرد.

    جلسه 17: فهمیدم خدای درون هیچ وقت اشتباه نمی کنه، باز هم خرید و زیبایی های چشم نوازش برای من، وقتی کوتاه کردن موهای استاد توسط مریم جون و دیدم یاد خاطرات خوبم با بابام افتادم که حتی برای شب عروسیم آرایشگاه نرفت و حدود 10 سال بدون حتی یه ثانیه آموزش خودم موهاشو کوتاه می کردم، همین باعث شد که من الان حدود یک ساله که دارم کار آرایشگری رو بخاطر اون علاقه و استعدادم ادامه می دم

    جلسه 18: برام جالب بود که مکان هایی هستش که لباس می شورن و تازه کارگر ندارن و خودت باید کاراتو انجام بدی. باز هم سایت امازون و پیگیری من و یاد گرفتن یه عالمه چیزای خوب از این سایت عاااااااااااااااااااااالی. یه موضوع دیگه فکر ثروتمند استاد رو دیدم، فکر ثروتمند ساکنین امریکایی که اینقدر راحت ثروت می سازن و همه چیز رو ساده می کنن و به قول استاد هر چقدر راه حل تو مشکلات بیشتری رو حل کنه، ثروت بیشتری می سازه. حتی این مردم به راحتی انعام می دم و این یه چیز مرسوم بین شون هستش

    جلسه 19: وای خدای من که ثروت چقدر شگفت انگیزه، چقدر زیباست که پسرش اون همه ثروت رو به منابع طبیعی می بخشه. خدای من از این همه ذوق و شوق مریم جون، دست خطت چقدر زیباست عزیز دل 

    جلسه 20: جالبه که اعتماد به نفسشون انقد بالاست که خانمه راحت کچل کرده. چقدر ساده استاد وسط جنگل پول می سازه، سوال شو می پرسه، راحت سوال میکنه، راحت جواب میگیره و کلی می خندن. وای خدای من چقدر برام جالب بود وقتی یه چهره نامفهوم از مریم جون توی گوشی استاد دیدم. از وقتی اسم شما اومد کنجکاو شده بودم که شما حجاب به معنای ما ایرانی ها داری یا نه! (البته توی جلسات بعد یه سری توضیحات شما دادی) وقتی عکس تونو دیدم این دیوار در ذهنم ترک برداشت، با خودم گفتم ببین سمانه، قرار نیست تو حتما حجاب داشته باشی تا از زندگیت لذت ببره و به قول ماها، خدا بهت حال بده! تو اگه فرکانس درست داشته باشی، در مدار درست قرار گرفته باشی، در هر لحظه از زندگیت لذت می بری و ببین که این با اون چیزی که در بین مردم شهر تو (مخصوصا شهر ما، قم)، مردم کشور تو رواج داره در تضاد هستش! من دارم کم کم روی این موضوع روی خودم کار می کنم

    جلسه 21: از لذت بردن و طرز فکر اون خونواده با سگ شون لذت بردم، از خدا خواستم من هم در اون فرکانس قرار بگیرم، حدود 7 ماهه که پدر مو از دست دادم اما هنوز نتونستم باهاش کنار بیام. مدام با خودم تکرار می کنم خدایا شکرت که من با بابام لحظات خوبی رو داشتم، شکرت که همچین بابای خوبی داشتم و البته خیلی بهتر از قبل شدم

    جلسه 22: فهمیدم سن مهم نیست. در تصمیمم قاطع تر شدم حرف دیگران برام مهم نباشه و کارمندی مو بعد از 11 سال سابقه رها کنم و سراغ کاری برم که چند وقتی هست بهش علاقه پیدا کردم. البته الان یکساله که آرایشگری (که قبلا هم گفتم) شروع کردم ولی بخاطر شرایط زندگیم فعلا هر دو رو کنار هم انجام می دم. توی این قسمت متوجه شدم همه چیزایی که درباره رفتار و زندگی شهروندان امریکایی توی کله ما از بچگی کردن اشتباهه که اصلن خانواده براشون مهم نیست، در قید و بند نیستن و … اما من در تمامی قسمت ها دیدم که چقدر خانواده ها در کنار هم لذت می برن، تعصب نابجا ندارن، به قول ما ایرانیا، به ناموس دیگران چشم بد ندارن و به زندگی شون پایبندن. وای که جملات مریم جون چقدر زیبا بود که میگفت هر روز صبح از خواب که بیدار می شم میگم امروز چه خبره؟ امروز قراره چه چیز جدیدی رو تجربه کنم؟ حتی دیدم نسبت به قبل حتی به وسایل خونه خودم که قبلا مدام بخاطر اینکه خونم کوچیکه و نمی تونم خوب چیدمان داشته باشم و ناراحت بودم عوض شده و با عشق بهشون نگاه می کنم و لذت می برم.

    جلسه 23: منم عااااااااااااااااااشق تخم مرغم و تا الان هر مدل تخم مرغی که درست کردین و درست کردم و با لذت خوردم. خیلی عااااااااااالی بود

    جلسه 24: طرز فکر استاد برام تجربه شد که اول همه چیز و با دقت توضیح می ده، میگه دقیقا چی می خواد، آموزش می ده و بعدش از طرف کار شسته رفته می خواد و دو بار کاری رو اصلن قبول نمی کنه! دارم سعی می کنم مثل استاد ساده و راحت بگیرم تا همه چیز ساده و راحت انجام بشه

    جلسه 25: همیشه نباید به همسرت چسبید، آزاد که بذاری لذت بخش تر برات میشه. وای خدای من، عاشقتم بخاطر این همه زیبایی، بخاطر این همه ابهت به وجه اومدم، خداجون دارم بخار آب و الانم که حتی می نویسم روی صورتم حس می کنم. خداجون عاشقتم بخاطر این قدرت، عظمت، خداجون شکرت بخاطر این همه ثروت و فروانی

    جلسه 26: وای که خداجون بازم آبشار زیبااااااااااااااا. انقدری برام زیبا و ملموس بود که بعد از این فایل وقتی یه ویدئو از ابشار نیاگارا رو توی اینستا دیدم انگار اونجا بودم و به چشم خودم دیدم همه چیز و حتی می دونستم که روپوس آبی رنگ و نارنجی به چه معناست

    جلسه 27: واقعا بارون و دوست دارم و دوست داشتم اونجا بودم، ماشین می زد کنار و می رفتم زیر بارون، می رقصیدم، می خوندم، می چرخیدم و خیس آب می شدم. خدا جون من ورودی شهر کانادا جایی که همیشه آرزوشو دارم که بتونم اونجا زندگی کنم و دیدم. توضیحات مریم جون همونطوری که قبلا هم گفتم درباره حجاب که اونجا هر کسی در انتخابش آزاد هستش. باز هم پرداخت ساده و راحت برام جذاب اومد

    جلسه 28: محو زیبایی های آبشار شدم و فقط لذت بردم

    جلسه 29: گل های زیبا و ذوق و شوق اون خانم درخصوص گل های خونش با اون سن و سال، ایمانش، اعتقاداتش همه و همه ترمز های سفت و سخت وجود منو کمی از بین برد

    جلسه 30: تزیین و دیزاین حتی دستشویی خیلی قشنگ بود، کاری که با عشق انجام داده بودن. یاد خودم افتادم که برای تهیه جهیزیه به خاطر یه سری افکار محدود کننده پول کافی نداشتم و نمی تونستم همه چیزایی که دوست دارم و بخرم، اونجا بود که از فرصت استفاده کردم و تمام وسایل تزیینی و مصرفی که می شد رو خودم درست کردم. ازش درس گرفتم که می شود ، فقط کافیه تو بخواهی. سختی در مسیر زیاد کشیدم، زمان زیادی گذاشتم اما فقط برای من هدف مهم بود، مهم برام این بود که مثلا پیش بند آشپزخونه مو دوختم چقدر ذووووووووووووووق کردم.

    با همه اینا، به نظر من بهترین قسمت ها که تونستم واقعا لذت ببرم (چون از هر لحظه قسمت قسمت این سفرنامه درس گرفتم) همون قسمت هایی بود که آبشار نیاگارا رو نشون دادین.

    اینا همه از دید خودم بود اما در کل نگاهم به این مسائل تغییر کرد

    1. الهامات رو دریافت می کنم و تا جایی که می تونم بهش جواب می دم

    2. متوجه شدم که دوست دارم و الان نیاز دارم مسافرت کنم

    3. متوجه شدم دوست دارم که رابطه خوب رو تجربه کنم و باید از خودم شروع کنم

    4. متوجه شدم باید ساده بگیرم تا همه چیز ساده و به نحو احسن انجام شود

    5. متوجه شدم می تونم کارهای خونه رو با دید بهتر انجام بدم

    6. متوجه شدم می تونم از کنار هم دیگه لذت ببرم

    7. و خیلی خیلی چیزای دیگه

    بابت این تصمیم فوق العاده تون ممنووووووووووووووووووووووووونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 59 رای:
    • -
      ليلا كيايی گفته:
      مدت عضویت: 2883 روز

      سلام دوست عزیز

      از خواندن کامنتت کلی انرژی گرفتم و مجددا سفرنامه برام مرور شد.

      شکرگزار لحظه لحظه خداوند بودن. ? رهایی ? احساس لیاقت ?اعتماد به نفس ?عشق ? زیبایی نعمتهای بی نهایت خداوند? ثروت نا محدود در امریکا ? ساده و آسان گرفتن همه چیز ?حل مسائل ? شجاعت ?آشپزی به روش آسان? دوست بودن با تمام موجودات هستی

      اینا درس و نکته هایی بود که تا الان

      از این سفرنامه گرفتم و در کامنت شما هم یاد آوری شد.?

      سپاسگزارم بابت دیدگاه زیبا و عالی تون.???

      عشق ، زیبایی، سلامتی، ثروت و معنویت بیشتر را برایتان از خدای عزیزم آرزومندم???????

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      طیبه مرادی گفته:
      مدت عضویت: 2993 روز

      به نام خدای توانا

      سلام دوست عزیز الهی وای که چه کامنت زیبایی و در عین سادگی جذاب وپر از آگاهی و اقعااا چشم از کامنت بر نداشتم و لذت بردم از خوندنش عزیزم سپاسگزارم برای پخش آگاهی های ارزشمندی که با خوندنشون چقدر باور سازیای خوب وعالی انجام میشه .

      امیدوارم هر روز بهتر از دیروز درخشان تر باشید .

      در پناه خدای عشق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      یاحق👩‍🏫🌸 گفته:
      مدت عضویت: 2977 روز

      سلام

      چقد خوب برداشت کردین از جلسات.مخصوصا اونجا که درمورد فاضلاب گفتین نکته ی خوبی رو یادآوری کردین.

      درمورد جلسه ۲۰و دیدن خانم شایسته یه چیزی دوست داشتم بگم؛ منم خیلی خیلی کنجکاو بودم که بدونم کی هستن،وقتی فهمیدم مریم شایسته هستن خیلی ذوق کردم

      بعد دوس داشتم ببینمش و خیلی خیلی هم کنجکاوی میکردم توی فایل ها و عجله داشتم ببینمش برای حجاب و آرایش و این موارد که خودتون هم گفتین بخاطر شرایط اطرافمون خودمون درگیرش هستیم..

      ولی این چند وقت احساس میکنم در حال تکامل هستیم و درحال تکامل هستش این موضوع و دیگه کندوکاو نمیکنم میدونم به موقعش وقتی که آماده ی پذیرشش باشیم میبینیم..

      من درمورد خودم میگم:فهمیدم اگه مثلا پارسال میفهمیدم و مریم شایسته رو “میدیدم”

      به خاطر باورهام حتما ظرفیتش رو نداشتم و جبهه میگرفتم و ..

      ولی حالا که دارم یه سری رفتارها و عقاید و باورهام رو درست میکنم کم کم داره مطابق حال و وضعیتم این چیزا برام واضح میشه و راحت میپذیرمش..

      دارم با زندگی خانم شایسته،زندگی میکنم و انگار سالهاست دنبال همچین خانمی با همچین رفتارهایی میگشتم و سعی میکنم عجول نباشم و با جریان پیش برم و لذت ببرم و ساخته بشم..

      خانم شایسته خیلی عالیه خیلی..

      خدایا شکرت

      سپاسگزارم ازتون از کل کامنتتون استفاده بردم

      شاد و ثروتمند باشی دوست عزیز?

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    سارا خیاط گفته:
    مدت عضویت: 2586 روز

    سلام به استاد نازنینم و خانوم شایسته،و خانواده صمیمی عباس منش

    داستان بر میگرده به چند روز پیش که تصمیم گرفتم فایل های سفرنامه رو دوباره ببینم با اینکه دقیقا میدونستم کدوم قسمت بهم حس بهتری داده و سوژه کدوم فایل هست، ذهنم می‌گفت چرا اینقدر وقت میذاری؟

    خب راستش انگیزه اولیم برنده شدن توی مسابقه بود.و این برای شروع کار کافی بود.

    برگشتم فایل ها رو دیدم تک تک کلمات مریم و استاد رو توی دفتر زیبام نوشتم(که الان با این کلمات زیباترهم شده،این اولین جایزم بود).فایل تموم می شد برمیگشتم نوشته هامو میخوندم

    باورم نمیشد اینارو قبلا شنیدم؟یعنی واقعا شنیده بودم؟؟؟

    جواب این بود که بله شنیدی اما با توجه به مدارت درک کردی.

    سوال یعنی میگی الان توی مدار بالاتری هستم که بیشتر میفهمم؟جواب بله(این جایزه دومم بود). و یه لبخند بزرگ روی صورتم نشست.

    شروع کردم به خلاصه برداری که کامنتم رو کامل کنم.

    یه انرژی زیادی توی وجودم شکل گرفت بود،یعنی توی فایل بعدی چه اتفاقاتی می افته؟چه حرفایی زده شده؟جواب پلی کن که منم خیلی مشتاقم بدونم! بازهم نوشتن،بازهم دوباره خوندن و خلاصه برداری!

    ذهنم میگفت: با این سرعتی که پیش میری اصلا فکر نکنم برسی ۳۱ جلسه رو ببینی بیاهمون سوژه رو ببین و کامنت رو بنویس بره!و قلبم میگفت:مگراز دیدن این فایل ها لذت نمیبری؟جواب چرا خیلی لذت میبرم، قلبم گفت: پس کار درست همینه.

    خلاصه من هم یه گفتگوی دو تایی باقلبم و ذهنم داشتم.خیلی خوب میتونستم بفهمم که الان کدوم یکی از این ۲تا دارن حرف میزنن.این دانشی بود که قبلا برام به این واضحی نابود(اینم سومین جایزه).

    گاهی میگفتم ایول چه رابطه خوبی بین این سه نفر هست،منم از اینا میخوام و چقدر در مورد روابطم به وضوح رسیدم(اینم جایزه چهارم)

    خیلی از دیدن و نوشتن لذت بردم،گاهی میدیم همچین امکاناتی هم هست ادم میتونه اینجور زندگی کنه چه جاهایی که باید برم و از نزدیک ببینم و چقدر خواسته جدید در من شکل گرفت (چقدر از این به بعد کائنات به من جایزه بدن فکر کردن به این موضوع شمارش جایزه هایی که تا الان رقم زدم با تکرار این ۳۱جلسه رو از دستم خارج کرد)

    جلسه۳۱ام تموم شد.

    توی کامتنم نوشتم حس واقعی من حس یک برندست چون تا اینجای کار جایزه های زیادی گرفته بودم و هنوز دارم میگیرم،وقتی این فایل رو دیدم پاسخ هایی که قلبم به ذهنم داده بود رو از زبون استاد میشنیدم.حس بی نظیری بود چقدر راضیم از خودم و این حس رضایت شاید چندهزارمیلیاردیوم جایزه این تکرارزیبا باشه.

    استاد وقتی میگید تک تک اعضای این خانواده برنده هستیم،واقعا بالهای پرواز رو روی شونم احساس کردم.

    یه چیزی توی قلبم میگه بیا و ۱۲قدم رو باز از فایل یک قدم اول گوش کن باز بنویس،باز خلاصه برداری کن باز فکر کن،بذار ذهنت باز حرف بزنه و قلبت ساکتش کنه،بذار با این روش قدرت ذهنت رو بگیری و به قلبت بدی،بذار تسلیم باشی و گوش به فرمان الهامات قلبت .و بذار که جایزه هات هر لحظه بیشتر و بیشتر شن.

    کار درست لذت بردن هست و گوش دادن ساده به ندای قلب،بدون بالا پایین کردن این ندا و نخوای توی همین لحظه بدونی نتیجه گوش دادن به این ندا چی هست.

    همون ندایی که اومد مگر از دیدن این فایلها لذت نمیبری؟ پس ادامه بده.

    شاد و پیروز باشید

    باتشکرفراوان سعیده خیاط

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 95 رای:
    • -
      ليلا كيايی گفته:
      مدت عضویت: 2883 روز

      سلام و درود فراوان به سارای عزیز?

      همیشه این جدال بین قلب و ذهن هست.

      چه وقتهایی که این قلب و ذهنم با هم سخن میگویند و من هم میخندم

      خنده ام از این میگیره که من گوش میدم و خدا خودش جواب شیطان و میده و میگم خدایا شکرت مرسی که هستی و تنهام نمیذاری و کمکم میکنی???

      خیلی خوبه که به ندای قلب آرامت گوش میدهی.?

      بهت تبریک میگم که به این درجه رسیدی که برات روشنه الهامات خداوند و شیطان.??

      در خدای زیباییها ،شاد باشی و راضی و پرروزی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      سیدمحمد لایق گفته:
      مدت عضویت: 2266 روز

      سلام ب سارا خانم عزیز

      واقعا تشکر میکنم از شما بابت اینکه این پیام رو گزاشتین چراکه لبخندی پر از آرامش رو روی لبای من آورد و ب من که در جریان این سفرم احساس برنده بودن دست داد خداروشکر

      و ب شما تبریک میگم بابت اینکه انقدر در فرکانس خوبی قرار دارین که فایل هارو مجددا ببیند و دوره دوازده قدم و درکنار استاد عزیزمون هستید و بابت موفقیت های شما خداروشاکرم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      Princess Ela گفته:
      مدت عضویت: 2409 روز

      سلام عزیزم…دوست خوبم..عالی بود…این نگرشت واقعا جواب خیلی از سوالات من بود..بی نهایت سپاسگذارم اول از خداوندم که از زبان شما دوست عزیزم جواب هایم را داد و دوم از شما دوست عزیزدلم….و سپاسگذارم از استاد بی نظیرم…در پناه الله یکتا شاد و موفق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      سمانه موحد گفته:
      مدت عضویت: 4016 روز

      سلام عزیزم

      چقدر برام نوشته تون برام اشنا بود، انگار خىدم نوشته بودم و الان ک خوندم هی اولش میگفتم منم همینطور فقط میخاستم برنده بشم، منم همینطور بودم و میدونستم کدوم قسمت برام جالب تر و زیبا تر و بهتر بود، منم همین طور دلم نیمد دوباره سفرنامه رو تا انتها نبینم و نکته برداری نکنم، منم همینطور به الهام قلبم گوش دادم و با کامنت شما متوجه شدم منم برنده شدم

      ممنون ک یاداوری کردین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      محمد فتحی گفته:
      مدت عضویت: 3816 روز

      به نام خداوند هدیه دهنده ی بهترین ها!

      جایزه بعدی شما هم اینه که از طرف عزیزِ دلِ خدا: یک آغوش گرم از جانب خودش دریافت کنی که گرم ترین آغوش دنیاست و بوس باران بشی ..

      جایزه بعد ترشم اینه که به خاطر وجود ارزشمند شما از خدا جون سپاس گزاری کنم و بگم که چقــــدر بینظیری خداروشکر خداروشکر خداروشکر

      تحسین برانگیزی.

      خداروشکر

      دوست دارم)))) الهی که همیشه بدرخشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    باران نجاری گفته:
    مدت عضویت: 3924 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانوم شایسته گرامی…نتونستم با دیدن این فایل احساسمو باهاتون درمیون نذارم…وقتی این فایل رو دیدم یه حال خاصی پیدا کردم یه بغض عجیب یه حال عجیب…وقتی خانوم شایسته با حس عجیبش که سرشار از شکرگذاری بود صحبت میکرد عجیب تونستم توی فضای ایشون و حالشون قرار بگیرم…درسته شماها الان به جایگاه خیلی بالاتری از خواسته هاتون رسبدید ولی تونستم درک کنم حالتون رو چون منم تونستم به چیزای کوچیکی برسم که این حالو داشته باشم…استاد عزیزم شما چقدر فروتن هستید چقدر انرژی الهی شما منو تحت تاثیر قرار میده چقدر حس امیدواری و ایمانمو بیشتر میکنید با حرفایی که خداوند در زبان شما میذاره…با دیدن این فایل یه باور قوی که درون من شکل گرفت این بود که شادی خوشبختی عشق سلامتی نهایت نداره و میتونه تا ابد ادامه دار باشه…خدارا سپاس

    عشقش را سپاس

    مهرش را سپاس

    لطفش را سپاس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    محمد دهقان طزرجانی گفته:
    مدت عضویت: 2698 روز

    سلام و درود و هزاران تهنیت و شادباش نثار قلب مهربان و باصفا ی داداش گلم سید علی جان خوشدل مهربون سید عزیزم خیلی لذت بخش بود کامنت زیبا و احیا کننده شما و سرشار از انگیزه هدایت آگاهی و مهربانی انشالله همیشه و همه جا در تمام مراحل زندگیت سریع رشد کنی و شاد وسلامت باشی من هم به نوبه خودم بهت تبریک می که برنده این مدال زیبا شدی آرزوی بهترینها برا هممون دارم دوستتان دارم هم فرکانسی های عزیزم،راستی خیلی از بچه های دیگر هم امتیاز بالا گرفتن من به اونها هم از صمیم قلب تبریک میگم،زهرا عزیز علی شیرازی خوبم سمیرای مهربون،وهاب خان،علی حیدری گلم ووو مبارکتون باشه درک این همه اگاهی،انشالله هممون یه روز خیلی زود در همین ایام باهم به دعوت استاد عزیزم در پارادایس استادم جمع میشیم وبه لذت بردن از قانون میپردازیم حتما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    افسون گفته:
    مدت عضویت: 2264 روز

    سلام عزیزان.خدا قوت.

    سپاسگزارم از خدای خودم که من رو با شما آشنا کرد و سپاسگزارم از شما که دارید وقت میزارید و زیباییهای دنیا رو به ما نشون میدید.من دکترای روانشناسی دارم و اعتراف میکنم که آشنایی با شما نه تنها در زندگی شخصی من تاثیر مثبت داشت ، در زندگی کاری منم تاثیر گذاشته و رویکردم در درمانها کاملا عوض شده.رویکرد من در درمانهام رویکرد شناختی رفتاری بود اما الان رویکرد مثبت گرا و وجودی رو در پیش گرفتم که همون نگرش شماست.چون تاثیرات شفابخشش رو در زندگی و شخصیت خودم تجربه کردم.به فالورهام تمرکز بر داشته ها و شکرگزاری رو توصیه میکنم و انرژی مثبتش رو ازشون دریافت میکنم.

    من و پسرم عاشق فایلهای سفرنامه امریکا هستیم به گونه ای که هر کجا جمعی یا مهمونی باشه پسرم به بچه ها توصیه میکنه که ببینند و همچین با آب و تاب در مورد امریکا براشون حرف میزنه انگار که اونجا بوده?تا جایی که به دختر داییش که ساکن کاناداست توصیه کرد که آبشار نیاگارا و ورلد آف کوکا کولا رو حتما برو.اطلاعات جغرافیایی و مردم شناسیش هم داره افزایش پیدا میکنه که جا داره بازم ارتون تشکر کنم.پسرم 8 سالشه .چند روز پیش که داشتیم یکی از قسمتهای سفرنامه رو میدیدم گفت مامان امریکا چه مردم شاد و مهربونی داره حتی وقتی بدون اجازه ازشون فیلم میگیرن دعوا نمیکنن ،میخندن.خلاصه که اندازه یک سفر واقعی برای من و پسرم اطلاعات و تجربه به همراه داشته.سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    حسین رحیمی گفته:
    مدت عضویت: 2789 روز

    سلام

    من اهل بندرعباس هستم و دقیقا شغلم اسکله رجایی هستش، جایی که استاد عزیز مدتی مشغول به کار بودن ، و مدیر قسمت ما قبلا مثل استاد صادرات قطران و معیانات نفتی بوده

    نکته به نکته با همان خصوصیات استاد میگن درسته و من حس میکنم … دانشگاه آزاد ،کتابفروشی پنج استاد و فلکه برق . باهنر و ساحل زیبا و…

    سال۹۰ اسم استاد شنیدم با شرکت خانه کیفیت ایرانیان کار میکردن. شرکتی که کارش برگزاری همایش هاست

    من همان سال در یکی از جلساتش شرکت کردم {در تالار آوینی}

    سالن پر پر بود،

    و در آن همایش معارفه استاد حرفهایی زد که افکار منو عوض کرد،

    در آن همایش از استاد سوال شد هدف نهایتون چیه: جواب دادن به جایی برسم حرفی که میزنم تاثیر خوبی به مردم دنیا داشته باشه ،توهمین مایها

    سخنرانیش در مورد ثروت و تاثیر خوب ثروتمند شدن بود

    یادمه مبلغ دورش ۱۹۰هزارتمن بودش

    دخترم چند روزی بود بدنیا اومده بود وقت شرکت کردن نداشتم

    و نمیدونم چرا استاد فراموش کردم تا دوسال پیش ، گفتن اسمشو سرج کنم تا دیدم که با این شرایط آمریکاست مات مبهوت موندم .

    و یقین پیدا کردم راه استاد راه رسیدن به هر هدفی هستش اگر عمل کنیم

    و در همین دوسال نتایج عالی و بینظیر با احساس خوب رسیدم با اگاهی

    استاد گل، مایک و خانم شایسته بندرعباس ببینمت

    موفق پیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: