سفر به دور آمریکا | پاسخ به مسابقه جلسه ۳۲ - صفحه 10

348 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمدرضا جوهرزاده گفته:
    مدت عضویت: 2755 روز

    سلام دوستان عزیزم

    خدارو سپاس گذارم که منو به قله آرامش و خوش بختی صعود داد تا از منظره زیبای زندگی لذت بیشتری ببرم.

    من فقط اینو از این فایل درک کردم که نمیدونم چجوری بگم انگار بین استاد و خانم شایسته انگار این 2تا مرغ عشق زمین زندگی رو برای خودشون کردن مسابقه سپاس گذاری و قدردانی از همدیگه.یه رقابت خییییییییییلی شیرینه هربار استاد از خانم شایسته سپاس گذاری میکنه خانم شایسته بلافاصله دوبرابرش میکنه و به استاد برش میگردونه و برعکسش چقدر زیباست چقدر زیباست چقدررررر زییییییباست

    خدارو صدهزار بار شکرت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    فايزه اسكويي گفته:
    مدت عضویت: 2649 روز

    سلام عزیز ترین ها

    اومدم یه چیزی رو زود بنویسم برم بخوابم

    الان ساعت ۶:١۵ صبحه از ساعت ۵ بیدار شدم و به خاطر هیجانی که به خاطر یه اتفاق تو زندگیم رخ داد و گشایشی که بعد از چهار سال تو زندگیم اتفاق افتاد ، دیگه نتونستم بخوابم و بی اختیار اومدم سمت گوشیم دیدم که فایل جدید رو گذاشتید ، این فایل رو دیدم و هااای ، هاااای اشک ریختم مخصوصا با صحبتهای مریم عزیز و خواستم بگم استاد من فایزه اسکویی از کار کردن جدی جدی روی خودم از شروع فایل ۵ ، بزرگ ترین پاشنه آشیل زندگیم به طور معجزه آسا و خیلی سریع و راحت حل شد و به جد می گم کنار ١٢ قدم همین دیدن سفرنامه و تمرکز بر نکات مثبت چه قدر به من کمک کرد و خواستم فریبیااااد بزنم و به همه بگم آقاااا جواب داد ، حالا تو قدم پنجم میام ریزش رو می گم ولی به قول استاد می گم خدایا ازت راضیم .

    خدا رو هزااار بار شکر می کنم

    کلیت داستان از این قراره که من با تمرکز بر جنبه های رفتار های استاد و مریم جان و تحسین ایشون باعث شدم یه اتفاقی تو زندگیم بیفته که رابطم با همسرم که خیلی از قبل بهتر شده بود رو به درجه هزارم از لحاظ نزدیکی برسونم و ریشه ی این رفتارهای اشتباه همسرم با خودم رو پیدا کنم چون همسرم بعد از چهار سال بزرگترین اعتراف به اشتباهش رو به من کرد ، اعترافی که باعث شد بعد از چهار سال راحت شه و از دست کابوس های شبانش راحت شه ، ماجرا اصلا به خیانت و این جور بحث ها ربطی نداره ، یه وقت ذهنتون درگیر نشه .

    استاد من و دختر چهار سالم سفرنامه رو دنبال می کنیم و جالبه بدونین دخترم هر سری ازم میپرسه ، مامان پس زن اسباب منش (عباس منش) کجاس؟

    چرا خودش رو نشون نمی ده ، من ببینمش ؟

    و تا الان هر خانومی که تو سفر به دور آمریکا دیده از من میپرسه مامان این زنشه؟ و خیلی علاقه داره مریم جان رو ببینه

    خواستم از مریم جان ، بانو شایسته خواهش کنم با به تصویر کشوندن خودش در سفرنامه ، این جریان پر قدرت و تاثیر گذار رو برای ما ملموس تر و پر رنگ تر کنن و دختر من هم شما رو ببینه

    با سپاس????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  3. -
    لیلا نظری منش گفته:
    مدت عضویت: 2374 روز

    درود بر شما زوج خاص

    بابا اشک مارو هم درآوردین و خبر ندارین….

    اگه بدونید با برخی صحنه های شما چقدر ما گفتیم خدایا شکرت …. الله اکبر…. احسنت و…

    خیلی عجیبه

    انگار خودمون تجربش کردیم

    این علتش دوربین شما بوده

    و همت شما و باورتان به تاثیرگذاری

    شما آرام آرام طبق قواین تکاملی که گفتید دارید نگرش مارو مثبت می کنید و این خیلی خوبه

    مسیر درسته بله شک نکنید

    ماهم با شما در این سفریم و شاید برخی چیزهایی که شما دارید می بینید اونجا سوالی در ذهن یکی از ما همسفرهای مجازیتون هست و شما واسطه دریافت پاسخ ما شدین

    خلاصه بخواهید و نخواهید ما هستیم باهاتون

    و

    با چشمهای شما داریم میبینیم

    چشمهاتون رو نبندین لطفا

    مثل دلهاتون باز بزارید و بدانید ارتعاش های مثبتتان پخش شده

    خدا قوت

    ماهم عاشقتونیم یادتون نره :)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    منیژه مطهر گفته:
    مدت عضویت: 2547 روز

    سلام

    رب العالمین بازم من و یکبار دیگه به تماشای یکی از زیباییهات دعوت کردی تو همین فایل و همین فیلم یه بار دیگه بهم گفتی نترس برو ببین بنده های عزیزی بهت معرفی کردم نگو که ندیدم نمی دونم چه کار کنم ببین چطور راههای هدایت درهای نعمت و برات باز کردم بعد نگی خدای من نمی دونستم راه چیه کجا باید برم دیگه بهونه نداری

    استاد عزیزم برا اولین بار عمیقا نگات کردم و حرفات و با دل و چشم باز شنیدم و یه حسی مدام بهم می گفت اینم یه بنده خوب خدا یه بنده ای که عاشق خداشه عاشق بنده های خداشه خوب بهش نگاه کن دل بده به حرفاش اگه تا حالا کند بودی شروع کن دوباره

    استاد مهربانم خییییییلللی از پروردگارم سپاسگزارم خیلی باید ازش تشکر کنم که بهم این فرصت و داد دوباره پای حرفای شما بشینم اشکام به چشمما اجازه نمی دادن خوب ببینمتون ولی دلم آروم تر از همیشه بود انگار یه ارتباط حسی زیبایی بین خودم و صحبتهاتون برقرار شده بود

    دلم می خواد دوباره شروع کنم بهتر از گذشته واگر چه تا کنون نتونستم ۱۲ قدم و تهیه کنم ولی خیییییللللی خو شحالم که هر روز شما و خانم شایسته مهربون و دوست داشتنی و می بینم و از این همه زیبایی که برامون فیلم می گیرین لذت می برم چرا که وقتی می بینم هیجان و شوق عجیبی وجودم و پر می کنه

    براتون از پروردگار مهربون بهترین روزها و لحظات و آرزو می کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    باران نصراصفهانی گفته:
    مدت عضویت: 2456 روز

    سلام به همگی..

    قبل ازاینکه بخوام از استاد عباس منش سپاسگزار باشم بابت این سایت خوبشون باید از خدای مهربانم سپاسگزاری کنم که منو به بهترین شکل ممکن به این راه زیبا وآرام هدایت کرد..

    مریم شایسته عزیز تمام فایل های سفرنامه رو با جان دل پیگیری میکنم و خودم رو در تمام لحظات کنارتون حس میکنم..

    زمانی که مسابقه مطرح شد نتونستم هیچ قسمتی رو بهترین قسمت معرفی کنم چون حس خاص و ناب شما رو در ضبط تک تک لحظات درک میکردم..لحظاتی که گاها فریاد میکشیدی وای خدا اینوووو…ولحظاتی که آرام می گفتی دیوانه شدم از دیدن این همه زیبایی.. هیچ وقت اون لحظه ایی که بادیدن معماری ارکانیک بهت دست داد و زبانت از بیان حس واقعیت قاصر بود رو ازیاد نمیبرم..اون لحظه حس کردم به ارزوی دیرینه و عجیبت دست پیدا کردی و حال کودکی رو داشتی که دلت میخواست پرواز کنی و فررریاد بکشی ازت ممنونم خداجون..وبه همین علت انتخاب بهترین قسمت برام سخت شد و توی مسابقه شرکت نکردم..

    اما با دیدن این قسمت از سفرنامه میخوام بگم از نظر من بهترین قسمت این سفرنامه خالصانه صحبت کردن استاد با شما بود و هیجانی که در کلام ورفتارشون نسبت به انجام این کار توسط شما کاملا مشهود بود و حسی که آخرآخرش باز هم شما از هیجان وذوقت نتونستی کامل بیانش کنی و با اشک چشمت به من فهماندی که در برابر قدرت بی همتای معبودمان سرفرود آوردی..

    با شروع سفرنامه شما من هم سفری به درون خودم آغاز کردم و این روزها باتمام موانعی که سرراهم هست عجیب ارامم و مطیع پروردگار مهربانم که هرلحظه درکنار منه..این روزها جور دیگری زیبایی های اطرافم رو حس میکنم وبابت هرلحظه شاکر خدای عزیزم هستم..دیروز با دیدن زیبایی زنده رود جاری ام پی بردم که همه جا میتوان خوب دید و ذوق کرد واشک شوق ریخت..وبعد از مدتها دست به دوربین شدم واز تمام زیبایی های اطرافم که بسیار بسیار زیاد هم هست تصویربرداری کردم..

    بدون هیچ محدودیتی همانند کودکیم پاهایم رو به زنده رود سپردم و همان حسی رو تجربه کردم که در یکی از اولین قسمت های سفرنامه زمانی که شما دستت رو به درون اب بردی و من خنک شدم..

    به نظر من این قسمت از سفرنامه و صحبت بی ریای شما دو عزیز و حال خوبی که بهم دادید بهترین قسمت سفرنامه بود..

    براتون آرزوی سعادت و سربلندی دارم..

    در پناه معبود مهربان ووهاب شاد باشید..

    دختری از دیار زنده رود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    محمدرضا تردست گفته:
    مدت عضویت: 2309 روز

    in the name of the beautiful allah

    خدایا شکرت

    یادم میاد در مورد روزی که داشتم تو خوارزمی شرکت می کردم و هیچ ایده ایی در ذهنم برای اجراش نداشتم و توی این مسیر حرکت کردم و…

    یک ایده اومد به ذهنم واجراش کردم و چند روز بعد رفتم ونشستم در مورد اون طرحم توی دفتر سپاس گزاری ام در مورد اون نوشتم و نوشتم که رتبه ی یک می شمو…

    و وقتی دیروز رفتیم کرمان و اون جا حاضر شدیم همه ی اون هم رشته ایی های خودم در مورد داورا گفتن که اینا اصلا خوب نیستن و تو از اینجا حذف می شی ولی من گفتم نه این طوری نمیشه برام و اتفاقی که افتاد این بود که وقتی من رفتم پیش داورا بنده های خدا این قدر آدم های مودبی بودند و گفتن فکر کنیم طرحت می ره تهران ودر واقع اصلا طرز برخوردشون با من یه جور دیگه ای بود و از بقیه این قدر سوال پرسیدن ولی از من هیچی و خدا رو همون جا سپاس گزاری کردم خدا یا شکرت به خاطر این همه زیبایی

    و من فک می کنم که این نتیجه رو به خاطر اون روز بردم که توی دفتر سپاس گزاری ام در مورد این موضوع نوشتم و اتفاقات خود به خودی پشت هم افتاد خدایا شکرت به خاطر قوانین ثابتی که برای ما گذاشتی برای خلق خواسته هایم

    می خواستم این کامنتو به خاطر این بنویسم که هم خودم تمرکزم بیش تر بشه و یه ردپایی این جا بزارم و بعد از این که به موفقیت های بعدی ام رسیدم بیام این جا و باور هام قوی تر بشه و جهان رو جایی بهتر برای زیبا تر بکنم

    واقعا نمی دونم کسی از کیفیت این کامت راضی باشه یا نه اما کیفیت اصلی در درون منه و این کامنتو در حالی میزلرم که دستانم از گرفتن دسته های چرخ خیلی سنگین است

    اما این یک جمله تمام خستگی هامو رفع می کنه:

    خدایا شکرت به خاطر قوانین ثابتی که این جهان دارد تا ما خالق شرایط و خواسته هایمان باشیم و رها بودن زیباست رها بودن از هر یک از عوامل بیرونی و فقط به تو بچسبیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  7. -
    مریم تیموری گفته:
    مدت عضویت: 3074 روز

    سلام

    استادعزیزم (( عالیجناب عشق)) جان جانان ومریم بانوی بزرگ بزرگترین زن قبیله ی خانواده عباسمنشیها

    خدارو صدهزار مرتبه شکر میکنم هرلحظه که به این بهشت هدایت شدم وچقدر دیدگاهمو باورمو تعغیر داد و چقدر منو توحیدی کرد

    من درمسابقه نتونستم شرکت بکنم ولی کلی چیزها اموختم ازفایلهای این سفر پرمحتوا وجالب وبه قول تاکیدات مریم بانوی مهربون همراه با دوره دوازده قدم که من اسم این سفرنامه رو گذاشتم مکمل دوازده قدم خیلی بهتر و جالب تر وجذابترشده نگاه مارو به جهان جوری تعغیر داده که من فقط به جاهای زیبا هدایت میشم به لبخندهای قشنگ ومهربانیهای زیاد که همه ی اینها اثرات این فایلها وخواستن تعغیر من هستش خواستن عوض شدن بیشتر نمیخوام بگم متوجه نمیشدم قبلا ولی نگاهم ضعیف تر بود وباخودم در صلح نبودم این جمله ی (( باخودمون درصلح باشیم)) برای من کلی معنا داشت کلی برام پیامد های دقیق وبدونه نقص داشت همین جمله همین جمله خیلی جاها موچمو گرفت و نزاشت بیراهه برم وبیشتر از قبل خودمو دوستداشتم

    دیشب که داشتیم بعداز سفر یک ماه به تهران برمیکشتیم این فایل رو دانلود میکردم ودر توی راه هم فایل مسابقه رو گوش میکردم گفتم من اگربخوام بگم کدوم فایل سفرنامه زیبا بود وپرمعنا همونی که استاد نشسته بود زمین وبه سنجابها غذا میداد وخیلی راحت پهن زمین شده بود را انتخاب میکنم چون اونقدر اون فایل برام معنا داشت اونقدر حس ارامش میکردم که فقط قهقهه میزدم و اشک توچشام جمع میشد

    ???????????

    سپاسگزار خداوندم که کارگردانی وفیلمسازان خبره ای رو برای تهیه این فایلها گذاشته ومنو واقعا شگفت زده میکنه اونقدر مریم بانو به زیباییها توجه ی عمیقی داره که من نا خود اگاه کشیده شدم به زیباییها واین خبر خوبی برام هستش

    ????????????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    میثم عشق گفته:
    مدت عضویت: 2272 روز

    سلام

    سلام استاد عشق

    سلام مریم خانم شایسته مهرباااان

    سلام هم سفری های نازنییین سایت

    همین الان فایل این قسمت را دیدم و به خدا گفتم خدایااااا چطوری میشه سپاس گذاربود

    سپاس گذار همین یک فایل که من را هدایت کردی ،واقعا خدایاااااااای من شکررررررررررررررت ،

    خدایا این لیاقت را به من بده و به من کمک کن که بتونم دستی از دستان تو باشم برای هدایت انسان ها به سمت زندگی آگاهانه و تمرکز بر روی نکات مثبت مثل استاد عباسمنش ?

    ?خدا را شکر می کنم که هدایت شدم به سمت این فایل ،خدارا شکر می کنم که آشنا شدم با با استاد و خدارا شکر می کنم که در این سفر همراه شما نازنین هااا هستمم

    ?️?️?️?️?️

    دوستانی که اینجا هستید کامنتها را می خونید فایل ها رادمی بینید واز آموزش ها استفاده می کنید ???

    قدرررر خودتون را بدونید خداا شماا را خیییییلی دوست داره که هدایت شدید به اینجا

    استادعباسمنش،مریم خانم،دوستان هم سفری

    سایت

    براتون بهتررررین ها را از خدا میخوام چون که

    لایق بهههههترین ها هستید

    ???????????????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  9. -
    امیرحسین کامرانی گفته:
    مدت عضویت: 3281 روز

    سلام و درود

    خیلی فوق العاده بود

    لذت بردم

    این الهامی که خدا به استاد گفته بود فقط تو این مسیر باش رو تا حالا نشنیده بودم ، خیلی برام لذتبخش بود

    ولی جدای از همه ی اینا خانم شایسته….

    چقدر ذهنش رو خوب تربیت کرده برای دیدن زیبایی ها…خیلی لذت بردم از اینکه دیدم به استاد میگه : نه ، من از شما سپاسگزارم بابت اینکه همراه بودی و گذاشتی من این فایل ها رو بگیرم

    اونوقت استاد خودش داره میگه من غر میزنم و نق میزنم و اینا

    ولی ببین این ذهن چقدر خوب تربیت شده که اون قسمت زیادی از لحظات که استاد غر میزنه رو نمیبینه و توجهش روی اون تیکه های کوچیکه که استاد همراهیش میکنه

    این نکته برام خیلی تحسین برانگیز بود آفرین

    شاد باشید و از بقیه ی سفرتون لذذذذذذذذذذذذت ببرید :)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای: