در این فایل، علاوه بر توضیح مفاهیمی مهم درباره اصول تحقق خواسته ها، استاد عباس منش تمرینی را مطرح کرده است که می توانید با توجه به تجربیات خود، در بخش نظرات این صفحه، این تمرین را انجام دهید.
هدف از تمرین، شناختن اصلی است که مثل یک فرمول ثابت، همه ی خواسته ها را محقق می کند.
تمرین:
در بخش نظرات این فایل تجربیات خود را در این باره بنویسید که:
درباره تجربیاتی بنویسید که برای رسیدن به یک هدف یا تحقق یک خواسته، به خاطر اینکه از همان ابتدا مسیر رسیدن به آن خواسته را در ذهن خود آسان کردید یعنی انجام کاری که از نظر دیگران سخت یا غیر ممکن بود را نه تنها در ذهن خود امکان پذیر و منطقی دانستید بلکه اجرای آن را آسان و راحت هم دانستید و به همین دلیل هم توانستید وارد عمل شوید، قدم بردارید، ایده های خود را عملی کنید، به خداوند توکل کنید و مطمئن باشید که هدایت های خداوند به موقع می آیند.
و به خاطر این جنس از نگاه و باور، عملکرد متفاوتی داشتید. ضمن اینکه متوجه شدید مسیر خیلی راحت تر از آنچه بود که فکر می کردید و درها خیلی راحت تر از آنچه می پنداشتید باز شد، دستان خداوند آمد، ایده های کارساز پیدا شدند و در نهایت آن خواسته محقق شد.
همچنین درباره تجربیایتی بنویسید که از همان ابتدا مسیر رسیدن به آن هدف را در ذهن خود سخت و پیچیده دانستید، از همان ابتدا به جای خوشبینی و تمرکز بر اگر چه می شود ها، بر موانع و مشکلاتی تمرکز کردید که ممکن است سر راه شما قرار بگیرد و به خاطر این جنس از نگاه و باور، هیچ قدمی بر نداشتید، هیچ ایده ای را جدی نگرفتید، نشانه ها را تشخیص ندادید و نادیده گرفتید و خیلی راحت در همان نقطه شروع، بی خیال آن هدف و خواسته شدید و به قول قرآن به خودتان ظلم کردید. در حالیکه بعدا افرادی را دیدید که خیلی راحت به همان خواسته رسیدند بدون اینکه با آن مسائل توهمی مواجه شوند و شما پشیمان شدی که ای کاش قدم ها را برداشته بودی و اینقدر در ذهن خود مسیر را سخت نمی دیدی.
فکر کردن و پاسخ دادن به این سوال:
اولا به شما یادآوری می کند که فرایند خلق یک خواسته به چه شکل است؛
شما باید به چه شکل سمت خودت را انجام دهی و قدم ها را برداری و مسیر باید به چه شکل توسط شما طی شود. زیرا خداوند همیشه سمت خودش را انجام می دهد.
نتایج زمانی اتفاق می افتد که آنچه به شما الهام شده است را عملی کنی؛ ایده ها را جدی بگیری و دست به عمل شوی.
خداوند هدایت ها را می آورد اما آنچه نتایج را رقم می زند عملکرد شماست. عملکردی که با ایمان و خوشبینی ایده ها را اجرا می کند؛ قدم ها را بر می دارد؛ نشانه ها را جدی می گیرد و با توکل به خداوند پیش می رود.
ثانیاً: نوشتن تجربیات شما به دیگر دوستان این الگو را می دهد که چطور باید ایمان خود را در عمل نشان دهند تا زندگی دلخواه خود را خلق کنند.
منابع بیشتر درباره این فایل:
دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD1000MB67 دقیقه
- فایل صوتی دستیابی به اهداف سخت است یا آسان؟64MB67 دقیقه
سلام به استاد عزیز و گرانقدرم و مریم جون عزیزم و تمامی دوستان گلم.
چقد ب جا و ب موقع این فایل رو گوش کردم چون میخام حرکت جدیدی بزنم که اتفاقاً نسبت بش خیلی مقاومت داشتم .با گوش کردن این فایل انگیزه ی خودمو بالا میبرم و سعی میکنم نگاه و نگرشمو نسبت به کاری که میخوام انجام بدم تغییر بدم .
چن وقتیه دلم میخواد کلاس کامپیوتر و حسابداری برم منتهی کلاسی که از همه لحاظ امکاناتش خوب باشه یعنی هم مسیرش بهم نزدیک باشه هم هزینهاش خیلی بالا نباشه و هم اینکه کلاس معتبرو خوبی باشه و استاد خوبی برای آموزش داشته باشه پیدا نمیکردم. واقعاً برام تعجب انگیزه صبح این فایلو گوش کردم و بطور شگفت انگیزی امروز عصر از طریق یکی از دوستام این کلاس بهم معرفی شد که دقیقاً همون شرایطی رو داره که دلم میخاست .
خدا را سپاس میگم.
وقتی دنبال هدف یا خواسته ای هستیم دقیقاً به همون میزانی که باورش میکنیم در مسیر هدایت میشیم. امروز با گوش کردن این فایل خیلی حالم خوب شد .راستش یه مقاومتی هم نسبت بش داشتم و اون این بود که مدام تو گوش خودم زمزمه میکردم که ناهید بیخیالش شو ، فکر نمیکنم از پسش بر بیای .دقیقاً به همین اندازه که خودم خودمو باور نداشتم کارمم پیش نمیرفت .همین امروز که سعی کردم نگاهمو کاملاً متفاوت کنم و به خودم بگم تو میتونی و از پسش برمیای .کلاس برام اوکی شد .که از دو روز دیگه کلاسم دایر میشه.برای یاد گیریش ذوق و هیجان خیلی زیادی دارم که انشاالله به یاری خدا و تلاش خودم اگر تو این زمینه موفق بشم واقعاً به خودم آفرین میگم. احساسم اینه موفق میشم به قول استاد باید به الگوهای مناسب نگاه کرد تا بتونی راه موفقیت را پیش بگیری.
کاملا این مطلب استاد را قبول دارم که اگر خواسته یا هدفی داشتیم و خیلی سخت بدستش اووردیم و یا اینکه اصلاً بدستش نیووردیم کاملاً به درونمون برمیگرده .به ضعفهایی که در درونم باعث ایجاد افکار و باورهای منفی شده. که منو از هدفم دور نگه داشته .هیچ وقت هیچکس و هیچ چیز، عامل دور شدنه من از اهدافم نیست الا خودم ! دقیقاً به میزانی که افکار و باورهای درستی داریم به همون میزان به رشد و موفقیت میرسیم .حال ممکنه تو زمینه روابط باشه یا تو زمینه بدست اووردن ثروت یا سلامتی و یا هر چیز دیگه ای! جاهایی که ناامید میشید بهتره تمرکز رو روی افکار و باورهایی که تو ذهنتون پرسه میزنن بذارید و ببینید چ مقاومتها و یا چ ترمزهایی در درون شماست که خللی در رسیدن بهشون بوجود اوورده ؟!
عوامل زیادی دست ب دست هم میدن تا ما از اهداف یا خواستههامون دور بشیم. گاهی ممکنه عدم توانایی در وجودمون عاملش باشه. که به کمبود اعتماد به نفس و عزت نفس ما برمیگرده .شایدم حس خود ارزشمندی پایینی داشته باشیم که همین باعث عدم لیاقت در ما میشه.
خیلی وقتا به خاطر نداشتن ایمان از هدفمون فاصله میگیریم که اینجور وقتها بیشتر همه چیزو با عقل و منطق خودمون میسنجیم و از اونجایی که ذهن ما محدود فکر میکنه راه رو خیلی سخت و دشوار و گاهی ناممکن میبینیم . به همین جهت وقتی ایمان نداشته باشیم دست از تلاش برمیداریم و نسبت به اون موضوع بی تفاوت میشیم ،در حالی که داشتن ایمان عامل خیلی مهم و موثری در رسیدن به خواستهها و اهدافمون هستش.
به قول استاد نباید به کل مسیر اهدافمون فکر کنیم که به چطور وچ شکلی وچ جوریش فک کنیم و بعد دست از حرکت برداریم، بهتره بدون در نظر گرفتن آینده، قدم اول رو برداریم و اجازه بدیم خداوند قدم به قدم ، مسیر رو بهمون نشون بده و با ایمان و توکل و هدایت خودش به مسیر ادامه بدیم تا به هدفمون برسیم که این برمیگرده به باور توحیدی قوی! هر چقدر باورهای توحیدی بیشتری داشته باشیم طبیعتاً مسیر هموارتر و به هدفها نزدیکتر میشیم.
در هر صورت هر وقت خللی در رسیدن به خواستههاتون بوجود اومد جایی بیرون از خودتون دنبال مقصر نگردید. هرچی که هست به کمبودهایی که در درونتون وجود داره برمیگرده.
دونستن همین آگاهی خودش خیلی مهمه چون باعث میشه تمرکزتون رو روی نقاط ضعف خودتون بذارید و دنبال راه حل بگردید. وقت و زمانتون هم بیخود و بیجهت هدر نمیره.
با توجه به دورههایی که کار کردم اینو متوجه شدم که جاهایی که بر سر دوراهی میمونم و جاهایی که به دلایل مختلف نسبت به خواستههام مقاومت دارم سعی میکنم خودمو تسلیم خداوند بکنم. خیلی وقتا عجز خودم رو در مقابل خداوند اعلام میکنم و از خداوند درخواست میکنم کمکم کنه تا بتونم مسیر درست رو پیش بگیرم. دقیقاً هرجایی که به خدا ،تکیه و اعتماد کردم ،احساس قدرت کردم. همون جاها به همون نسبت ایدههای بهتری تو ذهنم اومده و متوجه شدم که خداوند چطور داره هدایتم میکنه .
چشمامون که باز باشه هدفمون که مشخص باشه ذهنمون که آروم باشه ، معجزات زیبا و موفقیتهامونو میبینیم.
همیشه اولین حرکت و اولین قدم ب نظر سخت میاد ک تمام مقاومتهای ما تو برداشتن همین قدم اول هستش. پس باید آگاهانه و مصرانه و با اراده ی قوی برای رسیدن به اهدافمون قدم اول رو برداریم.
اکثر وقتا به خاطر ترسهایی که تو وجودمون هست امروز و فردا میکنیم در حالی که همگی میدونیم همین الان وقتشه و میتونیم شروع کنیم . برای اینکه به همچین درکی برسیم باید ایمانی راسخ و قوی در مقابل خداوند داشته باشیم که بتونیم با تکیه کردن بش، حرکت خودمونو شروع کنیم.
من تو همه زمینهها چ تو زمینه روابط با دیگران چ تو زمینه روابط عاطفی با همسرم و چ تو زمینه بدست اووردن ثروت و چ تو زمینه داشتن سلامتی همه و همه رو فقط با این امید که خدا کنارمه و حواسش به منه و اینکه باور کردم که از من خوب مراقبت میکنه رها میکنم.در واقع سعی میکنم اشتباهات گذشتم رو تو این زمینهها کمتر داشته باشم ویا اینکه حداقل مثل گذشته رفتار نکنم و افکارهای گذشتمو نسبت به این موضوعات نداشته باشم چون دوس دارم تجربههای بهتری کسب کنم .
باید کاملاً متفاوت با گذشته عمل کنم. خیلی جاها برام سخته ولی سعی میکنم صبوری کنم .قانون را با خودم مرور میکنم و به خودم وعدههای خوبو و آرامش بخشی میدم.
باور دارم بدست اووردن خواسته هام ، به میزان باورهایی که در سر دارم ، به من نزدیک یا از من دور میشن.
بنابراین بهتره باورهای مثبتو و خوبی داشته باشم. باورهایی که انگیزه و ذوق و شوق رو در من بوجود بیاره. باورهایی که حس خوب، بهم بده .همین میشه عامل رسیدن به خواستههام.
استاد عزیز بینهایت از آموزههای قشنگتون سپاسگزارم
. از خداوند برای شما و مریم جون بهترینها رو خواستارم .
الهی باشید همیشه .
دستیابی به اهداف سخت است یاآسان؟
سلام به دوعزیزدوست داشتنی.
اول از اینکه استادعزیزمون باتوجه به روش خودشون به ماراهکاروانگیزه میدن ،سپاسگزارم .
ممنون از اینکه باتوجه به تجربیات خودشون طوری باماصحبت میکنن که انگارهمه ی کارا،مثل آب خوردنه.دقیقن درست گفتن .اگه از همین ابتدامیومدن به مامیگفتن چطورباسختی بایدبه این باورهاوقوانین جهان هستی برسیم ،مطمئنم خیلی هامون جامیزدیم وهمانطورکه استادگفتن شاید منصرف میشدیم .
اینکه اکثرافرادتوسایت هستن ،واین مسیرروادامه میدن به خاطراینه که راه وروش استادروخیلی ساده وآسون میگیرن.من که عاشق همین روش استادم.
واگراستادمسیرروپیچیده وسخت برامون توضیح میدادن ،حتمن افرادکمی قدم برمیداشتن.
جاداره اینجاازاستادعزیزسپاسگزاری فراوان بکنم وازخداوندبه خاطروجودایشون قدردانی کنم .
خدایاشکرت که استاد توانمندی مثل عباس منش روسرراه مسیرزندگی من قراردادی که راحت بتونم مسائل وموضوعات زندگیموحل وفصل کنم وازاین مسیرلذت ببرم.
خدایابی نهایت ازت ممنونم.
استادجونم یدونه اید.به قول معروف (ندیدم مطابقتون).خداحفظتون کنه همیشه وهمه جادرپناه الله یکتاباشید.
اینکه استادگفتن کسی که مسیررسیدن به خواسته ای روپیچیده وسخت ببینه عملن نمیتونه قدمی برداره .واقعیتیه !
اینجورمواقع دیدن الگوهای مناسب وتجربه گرفتن ازدیگران که موفقیتهایی تواون زمینه کسب کردن ،خیلی میتونه به ماکمک کنه .به جای یاس وناامیدی بایدتمرکزروچیزهایی داشته باشیم که بهمون قدرت بده.وقتی احساسمون خوب باشه ،ایده هابه ذهنمون میادوتوکلمون به خدا هم بیشترمیشه ودنبال هدایت خداوند مسیرروادامه میدیم.
برخوردباتضادهاماروتوعمل انجامشده قرارمیدن .چیزیه که اتفاق افتاده ومن تواون لحظات بایدبدونم که چ رفتاریاکاری داشته باشم که احساس منومنقلب نکنه .
درواقع فکرکنم واردین چالشی شدم وقرارباکمی تامل وتدبرازاین مخمصه نجات پیداکنم .پس بایه انتخاب درست میتونم غلبه برترسهاونگرانی هام داشته باشم.
اولین حرکت که پذیرش اون موضوع هستش.بعداقدامات دیگه .شایدم اقدامی نخادوبایدرهاش کرد وازخداکمک خاست.بالاخره این به نگاهی که من، تواون لحظه دارم بستگی داره.که امیدوارم چنین لحظاتی خداوندیاریمون کنه تا کارهای درستی انجام بدیم .واین تضادهاباعث رشدمون بشه نه تجربه های تلخ.
استادعزیزدوسوال پرسیدن :
یکی کجاهامسیررسیدن به خواسته ای روآسان کردید؟
دوم:کجاهامسیررسیدن به هدفی روسخت وپیچیده کردید؟
استادجونم که مثالهای خوبی زدن و همیشه بامثالهاشون موضوعات رابرامون بازمیکنن.
من جاهایی که مسائل راراحت میگیرم جاهایی هستش که شب قبل، برنامه ریزی میکنم وفردای اون رو طبق برنامه پیش میرم.البته درگذشته یه کم به برنامه هایی که میچیدم،حساس بودم واگرنمیشد،حالم بد میشد ولی ازوقتی که بااستادهستم ،اگه موانعی پیش بیاد که برنامم خراب شه ،تاجایی که امکان داره خیلی راحت ازش میگذرم .
چون یادگرفتم ومتوجه شدم تواون لحظه کاری ازدست من برنمیاد پس چه لزومی داره حال خودموبدبکنم!
همیشه اینجوروقتاازخودمسوال میپرسم که الان چه کاری انجام بدم بهتره ؟وباپاسخ به سوالم ،میفهمم که چکارکنم یانکنم.یه جورایی تسلیم میشم.
تاچندسال پیش مسافرت رفتن ودرسفربودن روخیلی سخت میگرفتم .همینم باعث میشدهیچ وقت بهم خوش نگذره .
زیادی امرونهی میکردم وهم سفرامو،کنترل میکردم .یه جورایی مغرورانه برخوردمیکردم انگارازهمه طلب داشتم.
که اینم یکی ازنقصهایی بود که خداروشکرکاملن کنارگذاشتم .
الان خودم خوب متوجه میشم که باتضادهاوپیشامدهای سفرراحت کنارمیام وحس میکنم همسفرخوبی هستم چون احساس خوبی دارم واحساس کسی راهم بدنمیکنم.
ورزش کردن ورفتن به استخر روخیلی راحت میگیرم طوری که جزعه برنامه های همیشگیم هستش.
میبینم بعضی هاچطورسخت وبه اجبارمیان وبدون ذوق وشوق ورزش میکنن. انگاریه نفربه زور،اوردتشون باشگاه.
خریدکردن روهم راحت میگیرم.زودچیزی چشمم رومیگیره .ازاون افرادی نیستم که کلی بگردم بعدخریدکنم.
اکثرمواقع هم ازخریدهام راضی هستم .
خریدموادغذایی راهم راحت میگیرم.کلن هرخریدی که برای خونه باشه برام راحته .به خاطر همین همه بهم میگن ناهیدسه سوت .
غذاپختن هم برام ازکارهایی هستش که سختم نیست وراحت میگیرم وزودمیپزم .ب نظرخودمم البته باتوجه به نظرسنجی ،نزدیکان ،میگن دست پختت عالیه.
بعضی ازغذاهام که محشرن ومهمونهام همیشه میپرسن چطوردرست کردم .بااینکه هربارتوضیح میدم بهشون بازنمیتونن مثل من بپزن.
عاشق مهمونی وعروسی رفتنم .
هرجایی که بایدتیپ بزنیم وخودمونوخوشگل ترکنیم ،من میمیرم براش.مثل بچه ها خیلی ذوق میکنم وخیلیم زودآماده میشم .طوری که همیشه همه جا اولین نفرناهید.گاهی جاهایی مثل سالن که زودترازمیزبان هم حضور دارم.
مهمون اومدن روقبلناسخت میگرفتم ولی خیلی ساله که خیلی چیزابرام مهم نیست وآسون میگیرم.
اهل زیادی چیدنم نیستم،منظورم اینه مثل بعضیاچندمدل درست نمیکنم وتدارک خفن نمیبینم. فقط سعی میکنم اون چیزی که میپزم عالی دربیاد.
ازدیگران هم توقع ندارم که مهمونی هاشون روسخت بگیرن.
متاسفانه نمازخوندن ازاون کارایی بود که باوجود تایم کمی که میبرد،ولی خوندنش برام خیلی سخت بود چون لذتی ازش نمیبردم.
هنوزم تو ذهنم باهاش درگیرم ولی بارهاوبارهاامتحان کردم و هیچ وقت ازخوندنش لذت نبردم .انقدی که اجباری وازروی ترس میخوندم ،پیش خداخجالت میکشیدم .فکرمیکردم خداالان میگه ناهید خانم میشه نخونی .به جای عبادت احساس میکنم داری توهین میکنی.
به همین جهت گذاشتمش کنارتاروزی بیادکه بالذت وباتمام وجودم سرسجاده بشینم .
واین درحالیکه هرروزوهرلحظم راباخداچکمیکنم .
من عاشق خدا هستم .میدونم درست بندگیشونکردم ولی تمام سعیم براینه که بنده ی درست وپاکی باشم براش.
استادعزیزکه تاثیرات فوق العاده ای گذاشتن واحساسم اینه ایمانم خیلی خیلی بهترازقبله.ولی بایدعالی ترهم بشه.
هیچ لحظه ای روبدون حضورش دوست ندارم.
نمیدونم چرابااین دورکعت نماز،انقدمشکل داشتم؟!
امیدوارم درتمام لحظات باخداباش پیش بریم.
جواب (نه گفتن )به کسی برام راحته.
وقت گذاشتن برای کسی به خصوص اگه مسولیتی بهم بده یه کم برام سخته.خوب انجامش میدم ولی راحت نیستم .
خریدکردن برای کسی نه به عنوان هدیه ،به عنوان اینکه بگه باسلیقه ی خودت بخری ،برام سخته.
اماهدیه خریدن برام راحته. چون تحمیلی نیست اتفاقاهمیشه سعیم براینه که طبق سلیقه طرف بخرم تاخوشحال بشه.
دوش گرفتن برام ازکارای راحت وآسونیه که خیلیم دوسش دارم.
خوردن غذاوهرچیزدیگه برام راحته.آخه دیدم بعضیاماتم غذاخوردنومیگیرن.
باتضادهامشکل داشتم وباهرپیشامدناجالب ،سریع خودمومیباختم .ولی خداروشکرالان فقط میپذیرم وخوشحالم بعداز24سال زندگی ،امسال طوری رفتارمیکردم که همسرم کنارمن آروم میگرفت .واین ازاون تغییراتی بودکه یه گوشه ای ازناراحتی هایی که باتضادها برای همسرم درست میکردم روجبران کرده.
وواقعن بابت این تغییرم خوشحالم .واین تغییرمودوست دارم چون حس خوبی ازش میگیرم .احساس میکنم خیلی قوی تروباشهامترشدم.
البته احساس خوبی که ازجانب همسرمم دریافت میکنم بی تاثیر نیست .
یه عمره رفیق نیمه راهش بودم تازه دارم یادمیگیرم همدم ورفیق وشفیقش باشم .
البته به خاطرغروری که تووجودمه،گفتن دوستت دارم وخیلی ازابرازعلاقه های زن و شوهری برام سخت بود.
وچیزی بود که همیشه دریافت میکردم بدون اینکه پس بدم .امادارم بهترمیشم .باتوجه وتمرکزبه مثبتهاوخوبیهای همسرم ،بروزاحساساتم خیلی بهتر شده.
کادوخریدن برای همسرم ازکارای سختیه که زیادعلاقه به خریدشم ندارم ولی برای جبران محبتهاش منم بایدبخرم ولی همیشه سختم بوده.چون خودش خیلی خوش سلیقس .ومن همیشه ازش کمک میگیرم برای خرید.درچنین مواقعه ای بایدتنهابرم خرید.
برای خریدهر چیزی باکسی رفتن سختمه به غیرازهمسروفرزندام.
مخلص آدمای خوش حساب وخوش قول هستم وارتباط باهاشون برام راحته .
عاشق آدمای وقت شناس هم هستم.
عاشق آدمای تمیزومرتب هم هستم
عاشق مادرایی که بچه های خوب وآرومی تربیت کردن هم هستم وبااین آدماراحت ارتباط میگیرم.اینجورآدماهرتقاضایی داشته باشن براشون انجام میدم .
وغیراینااگه باشه ،خیلی سخت ارتباط میگیرم یادرصورت لازم ،ازشون فاصله میگیرم .
روابط اجتماعیم خوبه وزودباکسی خومیگیرم.
کلن توروابط بادیگران سعی میکنم خوب عمل کنم .یه اخلاق خوبی که دارم اینه همیشه خودموجای طرف میزارم .وخوب درکشون میکنم بابت هرچیزی که توروابط بایدرعایت بشه تایه رابطه ی خوبی شکل بگیره.
مدرسه رفتن ودرس خوندن روهمیشه سخت میگرفتم و همیشه هم سخت میگذشت.چون درس رودوست نداشتم.کلن به کارای تحمیلی علاقه ندارم .ولی الان ببینیدچقدرخوب خودموموظف میدونم هرروز فایل گوش بدم وبنویسم .چون خودم دلم میخادوکسی منومجبوربه این کارنکرده.
کلن هرچیزی روازاول اگه بهمون تحمیل وواجب نمیکردن، الان خودمون خوشگل انجامشون میدادیم
خداروشکرمیکنم که بچه هاموطوری تربیت کردم که توهمه چیزراحتن و هیچ چیزی روتحمیلی نمیگم انجام بدید.
اجازه تجربه ی هرکاری رومیدم واتفاقاکه بچه های خوب و سالمی هستن وخیلی ازشون رضایت دارم .
درس خوندن بچه هامووهر کاردیگشونوسخت نمیگیرم .
از اینکه آزادهستن خوشحالم چون ازچیزی وحشت ندارم وسعی کردم راحت بگیرم تا مثل خودمون باکمبودهاومحدودیتهابزرگ نشن.
البته که به عنوان یک مادر راهنمایی وارشادهای لازم رودارم ولی بچه هاموتومگنه هم نمیزارم.
الان استادمیگه من چی پرسیدم ،ناهیدخانوم چی جواب داد!
من خانم خانه داری هستم و تجربه هایی که در کسب درآمد،دوستان دارن ،من ندارم.
اینامطالبی بودکه به ذهنم خطور کرد.
هنوز تجربه های بزرگی نداشتم.
ولی درکل بابت مسائل مهم واهدافمون هرجا که ایمان داشتیم واعتمادوتوکل به خداکردیم ، راحت گذشته وهرجاکه روکله ی خودمون راه رفتیم ،سخت بهمون گذشته.
هرجاکه نگران بودیم وترسیدیم ،طبیعتابهمون سخت گذشته ولی هرجا که به جای ترسهاونگرانی ها،خودمونوبه خداسپوردیم واون موضوع رورهاکردیم ،راحت گذشته.
ایمان به خداتمام درهای بسته وذهن خسته ی ماروبازمیکنه.
توکل واعتمادوصبرهم لازمه ی رسیدن به خواسته هاواهدافمونه.
همیشه راههای راحت وآسون وجود داره اماماانسانهای یه دنده ولجبازباورهای ضعیفی داریم که اجازه ی اعتمادبهمون نمیده.
باورهای مخربی که هرجابامن هست ،منوازاهدافم دورکرده.
هرچقدرباورهام بابت هرچیزی توراستای خودش قوی تر باشه ،من به خواسته هام راحترمیرسم.
اگه باورثروت ونعمت خداوند روقبول داشته باشم ،طبیعتاثروتمندخواهم شدوراحت ثروت بدست خواهم آورد.
اگه باوراینوداشته باشم که میشه عاشقانه آزاد زندگی کرد،حتمن روابط عاطفی عالی خواهم داشت ومسائل ومشکلات عاطفی رو راحت وآسون حل خواهم کرد.
اگه باورسلامتی داشته باشم اینکه من باید همیشه سلامت باشم ،حتمن درحین بیماری ،سلامتی خودموزودبدست خواهم آورد.
اگه من خداروباورداشته باشم صددرصدارتباط راحت وآسونتروبیشتری باخدامیگیرم.
آرامش وخوشبختی و سعادت من درگروباورهای درست من هستش که بدست میارم .اینکه راحت بدست بیارم یاسخت بستگی به تلاش وتعهدوانتخابهای من داره .
پس امیدوارم همگی بتونیم همه ی مسائل روراحت بگیریم تاراحت بدست بیاریم.
کسی که خداوروزآخرت روسخت میگیره وسخت میبینه حتمن سخت بهش خواهد گذشت.
همه چیز بستگی به نگاه وباورهای ماداره.
انشالله که نگاهی خوب وباورهای خوبی داشته باشیم.
خدایاسپاسگزارم ازت که فردی مثل عباس منش رودرمسیرهدایت من قراردادی.
به نام خدای هدایتگر.
سلام استادجونم .سلام مریم جونم .
استاد،ازاونجایی که من ارادم خوبه .اگه چیزی به ذهنم خطورکنه وقرارباشه کاری راانجام بدم .حتمن سریع برنامه ریزی میکنم ودنبالش میرم .
یادم نمیادکاری یاچیزی توذهنم اومده باشه وبه خاطرسختیش ،منصرف شده باشم .ولی خب موضوع مهم اینه که خیلی وقتهابایدبرنامه هایی می چیدم یادنبال اهدافی میرفتم ولی کوتاهی کردم .وقتی شمایامریم جون ازاهدافتون وعملکرداهای حتی دوره ی خیلی جوانیتون میگید،من غبطه میخورم که چقدربی هدف زندگی کردم .
ولی خب سالهایی هم هس که بااراده ،تلاش کردم ولی نمیدونم چراوبه خاطرچه حکمتی الان تواین سن دارم جواب می گیرم .حتمن تلاشم کمتربوده .
مثلاخیلی ساله که من دنبال آرامش وزندگیی که خودم احساس رضایت داشته باشم ،بودم وکلاسهای مختلف رفتم .کتابهای زیادخوندم ونوشتم .امااین یه سالی که باشماشروع و دنباله روهدفم بودم.تازه به خواسته هام دارم میرسم .
دوس داشتم زودترازاینااتفاق میفتادولی بازم سپاسگزارشماوهدایت خداهستم .همیشه به خدامیگفتم خدایایه کسیوسرراه من قراربده که همه جوره منوراضی کنه .ینی راه وروشی داشته باشه که باعقل ومنطق من مطابقت کنه .واقعنی همیشه دنبال همچین آدمی بودم .باورم نمیشه بعدازسالیان سال شاید۸سال گذشته باشه والان من به اون فردکه استادعزیزم هستم ،رسیدم .تواین هدفم ،همه چیوباهم میخاستم ازروابط همسریادیگران ،سلامتی ،ثروت،آرامش ذهن وروح ،ارتباط باخدا،آشتی بامرگ وغیره…..
خداروسپاس که آروم آروم دارم همه روبدست میارم .
قربونت شم استادگلم .
خداروشکرمیکنم که بالاخره فردی توزندگیم واردشدکه تونست منه ناهیدروتغییردرست ودرمون بده .
حالامیرم سراغ جواب سوال شما؟که جاهایی که فکرکردیم وانجام دادیم چی بوده ؟
استاددرمورداثاث کشی چون من مستاجربودم همیشه دقدقه وحال خرابیشوداشتم .ازیه ماه قبل ماتم می گرفتم واین حالموخیلی بدمیکرد.وباعث میشدخیلی جاهابه خاطراین موضوع من عصبانی باشم وهمش درحال استرس ،روزامو،می گذروندم .
ولی الان اینطورنیستم اندفه به خودم گفتم ناهیداین مسئله ای که توبایدبپذیری وبدونی که باآرامش ودیدن نکات مثبت قضیه ،ازاین موضوع لذت هم میبری .
دیگه ازیه ماه قبل فکرنمی کردم .یه چندروزمونده به جابه جایی ،شروع به جم کردن وسایلاوبسته بندیش کردم .وفکراینومیکردم که دارم یه مکان جدیدوخونه ی جدیدمیرم .وممکنه اتفاقات خوب جدیدی برام بیفته .کاملابدون خستگی وبالذت وبانگاه این که احساس خوب ،اتفاقات خوب رابرام رقم میزنه ،پیش رفتم .
واتفاقاهمین طورهم میشد.ولی به گذشته بودهمش غرمیزدم .همسرموخیلی سرزنش میکردم .تصورجاومکان جدیدیه کم استرس بهم واردمیکرد.
امسال تصمیم جدی گرفتم وباخودم عهدجدی بستم که خیلی بیشترازسالهای دیگه تلاش کنم برای بهبودوروندزندگیم .وواقعنی این چندماهه ،اینکاروکردم .تاقبله ،امسال همیشه این توذهنم بودکه تغییرکنم تابه دیگران ثابت کنم که چقدخوبم یاخوب دارم زندگی میکنم ولی امسال ازدولت استاد،نگرشموتغییردادم وگفتم لزومی نداره به کسی ،چیزی راثابت کنم فقط برای آرامش وخوشبختی وشادی خودم ،وثابت کردن به خودم وخدای خودم ،بایدبیشترین تلاش راکنم .وخداروشکراین روش خیلی بیشتربهم جواب داده .البته ناگفته نمونه چون کسی مثل استاد،پشتمه .🙏
ازصب تاشب مشغول رسیدن به خودم ،به پسرم ،دخترم ،همسرم هستم وباشلوغی کارم ،به همه ی کارام میرسم وشبا،بااحساس خوب ،خواب میرم وبعضی وقتاازهیجان زیادخوابم نمیبره .خیلی خوشحالم که دارم سعی میکنم ،باقوانین هایی که آموختم ،پیش میرم .هیچی کم خودم نمیزارم .خیلی ازاطرافیان وقتی منوانقداکتیو،میبینن .میگن خوش به حالت چطور؟چکارمیکنی ؟وقتی توضیح بهشون میدم ،میگن بروبابا!ازخوابمون بزنیم نه بابا،ماتاظهرخابیم .وهزارویک جوربهونه میارن .جالب اینجاس که ازهیچیشون نمیخان بزنن ومیخان شبیه کسی باشن که فعالیت زیادداره وحال وشادی رضایت بخشی داره ،بشن .
به قول استادسرجای خودشون وفقط توخیال .میخان به همه خواسته هاشون برسن وهمه چیزبراشون محیابشه .
به عنوان یک مادرخیلی حواسم هس که الگوی مناسبی برای فرزندانم باشم .اعتقادم براینه که اگه خودم الگوی مناسبی نداشتم ودیرشروع کردم برای انجام خیلی چیزها.ولی خودم ازهمون بچگی تلاشم براین بوده که دختروپسرم درسن جوانی ،آدمهای موفقی باشن .ازسن کوچیکی ورزش راالویت هردوشون قراردادم .ودنبال روهدفشون حالاهرچی که خودشون انتخاب کنن .من کنارشون ،درحدتوانم کمکشون میکنم والبته پدرعزیزشون حمایتگرمالیشونه .برای هردوشون ،به خصوص دخترم چون ازجنس خودمه ،خیلی وقت میزارم .اینم بگم همش بالذته وحواسم هست که چقدازتوانایی هاوانرژیم رابراشون بزارم .این نیس که به خودم توجهی نداشته باشم .اتفاقابه خودم هم ازهمه لحاظ خیلی رسیدگی دارم .ازاون مادرای فداکارنیستم که به خودم آسیب بزنم که بچه هام خوش باشن .نه اول الویت خودمم وکارای خودمه .خداروشکرخداتوانمندی ،برنامه ریزی خوب رابهم داده که بتونم همه جوره ازوقتم به بهترین شکل استفاده کنم .فقط ایرادگذشته ی من ،این بودکه خیلی جاهاتمرکزرونداشته هام بود.ولی الان کاملن متفاوت باگذشته ،رفتارمیکنم واحساس رضایت را درخودم میبینم .چون نتایج بهتری توزندگیم میبینم .چون آرامش بیشتری کسب کردم .
حتی الان که وقت برای گوش کردن ونوشتن دیدگاه میزارم .موردتمسخروقضاوت خیلیاهستم .یه وقتایی ازنگاهشون میفهمم .این به این منظورنیس که اعلام کنم من دارم میرم چیزی گوش بدم وبنویسم ولی اینکه ارزش قائل هستم برای خودم وجایی الکی نمیرم یااول به این کارخودم توجه میکنم .متوجه میشن چون میگن مگه چکارداری .ول کن حوصله داری!ولی حرفهای اونابدام اهمیتی نداره حتی یه بارهمسرم شاکی بود.نشستم وتوضیح دادم وبش گفتم این کارهم جزعه الویت کارای روزانه ی منه ،وتوبایدبپذیری .وایشون هم قبول کرد.ولی خب الان بابرنامه ریزی بهتری ،طوری وقتمومیزارم که ایشون میان ،کارم باسایت تموم شده باشه .وقتی هدف وبرنامه ی آدمها،توجهت ،درستی باشه،حتمن باکمی فکرکردن وبرنامه چیدن میتونن بدون بهانه به همه کاراشون برسن .واقعن هیچ بهونه ای برای هیچ کاری نیست .به قول استاد ،باافکارخوب ومثبت توقدم اول روبردار،گامهای بعدی به تونشون خواهدداده شد.خداهم باهدایت خودش تومسیرباتوس .پس نیازی نیس نگران چیزی باشی .همون وعده ی خودش (ازتوحرکت ازمن برکت )که البته این فقط به لحاظ ،مسائل مادی نیس .به نظرمن .
ترس بزرگترین مانعی هس که باعث میشه تونتونی حرکت کنی .
تنبلی هم یکی ازمانعهای بزرگ دیگس که نمیزاره توحرکت کنی .
تمایل وذوق توبرای رسیدن به هدف :عامل مهمی برای رسیدن به خواستته .
داشتن انگیزه ،بررسی هدفت که چرامیخای انجامش بدی یابدستش بیاری .
ازچیزی کوه یاغول نسازید.خیلی چیزاتودلش که بری ،می بینی چقدراحت بوده وتومی ترسیدی .
ایمان به خداوحس حضورخدا،کنارت ،میتونه کمک حال فوق العاده ای باشه برای رسیدن به خواستت .
الگوبرداری ازافرادی که تواون زمینه به جایی رسیدن وکاری کردن .
راحت گرفتن وسخت نگرفتن اون موضوع .
داشتن اراده ی قوی .همت وتلاش .
وعده دادن به خودت واثبات کردن به خودت .
همه ی اینا،باهم دست به دست هم میتونه توروبه خواستت برسونه .
نمی دونیدچقدلذت بخشه به خصوص جاهای که کسی بگه تونمیتونی وتوبتونی .خیلی بهت حال میده که قدرت وتوانایی های خودت راببینی وچقداعتمادبه نفس وعزت نفست رابالامی بره .
سعی میکنم ،متکی به کسی نباشم وخودجوش خودم همه ی کارام راانجام بدم .خودم به تنهایی ازپس کارام برمیام البته بایاری وهدایت خدا.ایمان به خداتورو،ازخیلی بندها،وگره ها،خلاص میکنه .
پس نتیجه :کنترل ذهنتون
تمرکزبه نکات مثبت اون موضوع .
داشتن انگیزه
حرکت وتوکل به هدایت خداوند
داشتن احساس خوب ونتایج خوب ،نشون دهنده ی رسیدن به موفقیتمونه.به زمان رسیدن هدفمون هم نیازی نیس ،فکرکنیم .چون یه وقت درگیرعجله میشیم ودوباره خودمون باعث تعویق انداختنش میشیم .
قربون الگوهای خوبی مثل استادومریم جون که من به نوبه ی خودم ،هرچی دارم ازوجوداین دوعزیزه .
چقدخوشحال میشم وقتی استادمیگه من کامنتاتونو،میخونم .
سپاس وهزاران سپاس ازحضورخداواستادعزیزم توزندگیم.