دستیابی به اهداف سخت است یا آسان؟ - صفحه 12

436 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    رضا ملتفت گفته:
    مدت عضویت: 1993 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام به استاد عزیزم🌹، سلام به استاد گلم🌷، سلام به خانم شایسته عزیز و مهربون🔶 و سلام به همه دوستای عزیزم🌺، امیدوارم حال همگی عالی باشه.

    استاد جان💖، این فایل فوق‌العاده بود، مثل همه فایلهاتون عالی بود و من کلی مثال دارم و کلی چیز یاد گرفتم. خدایا شکرت.

    استاد جان🌷، درباره عملگرایی صحبت کردید و اینکه این موضوع کلیده🔑: اگر کاری برای ذهن آسون باشه، انجامش میده، اگر یه کاری رو برای خودمون سخت کنیم، اون تصویر نهایی رو ببینیم، ذهنمون توی هر کاری بخواد کل پروژه رو یکجا ببینه، اونوقت کاری براش انجام نمیده. یعنی ذهن همیشه دنبال لذت بردن و از سختی و زجر کشیدن فراریه، اهرم رنج و لذت هم بر همین اساس طراحی شده. سخت و زجرآور کردن انجام ندادن فلان کار مثلا پول نساختن رو و لذتبخش کردن کار کردن و پول ساختن. حالا یه نفر میشه مثل وارن بافت که توی سن تقریبا هشتاد سالگی میگه من ۶۰ سال با عشق رفتم سر کار یا این پیرمردها و پیرزن‌هایی که هفتاد، هشتاد و حتی نود سالشونه و میگن: من نمیتونم بیکار بشینم، باید یه حرکتی بزنم، میان کمک میکنن، ساحل رو تمیز میکنن، توضیح میدن فلان ساختمون تاریخچه اش چنین بوده، بعضی افراد هم فکر میکنن، کار کردن ظلمه، انگار زورکی دارن کار میکنن، چی میشه اصلا کار نکنیم، بشینیم گوشه خونه و استراحت کنیم، چرا؟ چون توی ذهنشون کار کردنه سخت و زجرآور شده و کار نکردنه، راحت و ساده شده.🤔

    همون که شاعر میگه:

    آسان گیر کارها کز روی طبع 🌹 سخت گیرد روزگار بر مردمان سختکوش

    خیلی شما رو تحسین میکنم و از شما و خانم شایسته مهربون ممنونم که این ایراد و سخت گرفتن کارها رو بهم یادآوری کردید، من به خودم یادآوری میکنم و شما هم بخوبی بهش اشاره کردید که این چیزی نیست که یک شبه تغییر کنه، تغییر باورها کار زمانبری هست و پاشنه های آشیل جا داره که همیشه روش کار بشه و هیچوقت کاملا برطرف نمیشه، چون من از شما یاد گرفتم که این ذهن مثل یه دیوار سیمانی سیاهه🧱 که میخواهیم رنگ سفید بهش بزنیم، این رنگ مشکی به خورد دیوار رفته، اصلا جزیی از خودشه و ما باید همیشه کار کنیم و این دیوار رو رنگ بزنیم و اگر کار رنگ آمیزی رو موقف کنیم اون رنگ مشکی در معرض آفتاب و بارون و عوامل محیطی دوباره خودش رو نشون میده، مثل رنگ آمیزی کشتی ها توی هوای گرم و شرجی بندرعباس میمونه که استاد مطرح کردن، مثل غذا خوردن و نفس کشیدنه، مثل کار کردن روی یه باغ میوه است، طبیعت داره به ما درس میده🏞️، اگر اون درخت های میوه به طور مرتب بهشون کود و آب ندیم، اگر هر چند وقت یکبار سمپاشی صورت نگیره، اون درخت‌های میوه خیلی زود شته می‌زنه و علف های هرز شروع میکنن کل باغ رو گرفتن.

    پس ما هم همیشه باید روی باورهامون کار کنیم و شما توی این فایل گفتی: توی قرآن خدا همیشه ایمان و عمل صالح رو کنار هم اورده، خدا به همه الهام میکنه، به مسیرهایی که خودشون بهش تمرکز میکنن، حالا با فرض اینکه هدایت درست از طرف خدا به ما گفته شده، به ما میگه یه کاری رو انجام بدیم، به موسی میگه عصا رو بنداز، برو سمت فرعون، برو سمت رود، عصات رو به تخته سنگ بزن، به قوم بنی اسرائیل میگه شما باید یه گاوی رو سر ببرید، یا شما یه خواسته‌ای دارید، برید از این درب وارد شهر بشید، به ابراهیم و اسماعیل میگه خونه کعبه رو بسازید، به نوح میگه کشتی بساز، به قول استاد: خدا که کشتی رو نساخت، نوح کشتی رو ساخت. اما میتونیم این باور رو درست کنیم برای خودمون که وقتی خدا ایمان من رو و تعهد من رو میبینه، از راه‌هایی که من نمی‌دونم خدا کمک می‌کنه و کارها راحت پیش میره و خدا دستای مهربونش رو میفرسته، به شرطی که ما هم حرکت کنیم.

    مثل اینکه توی جنگ بدر که مسلمون ها ایمانشون بیشتر بود ولی توی اقلیت بودن و تمام تلاششان رو انجام دادن، خدا به پیامبرش میگه ای محمد تو که تیر ننداختی، خدا انداخت.✨

    فَلَمۡ تَقۡتُلُوهُمۡ وَلَٰکِنَّ ٱللَّهَ قَتَلَهُمۡۚ وَمَا رَمَیۡتَ إِذۡ رَمَیۡتَ وَلَٰکِنَّ ٱللَّهَ رَمَىٰ وَلِیُبۡلِیَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ مِنۡهُ بَلَآءً حَسَنًاۚ إِنَّ ٱللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٞ

    (۱۷) انفال

    پس شما آنان را نکشتید؛ بلکه الله آنان را کشت؛ و هنگامی که می‌انداختی، تو نینداختی؛ بلکه الله انداخت تا مؤمنان را به آزمایشی نیکو از جانب خود بیازماید. بی‌تردید، الله شنوای داناست.

    یا اینکه خدا میفرماید:

    إِذۡ تَقُولُ لِلۡمُؤۡمِنِینَ أَلَن یَکۡفِیَکُمۡ أَن یُمِدَّکُمۡ رَبُّکُم بِثَلَٰثَهِ ءَالَٰفٖ مِّنَ ٱلۡمَلَـٰٓئِکَهِ مُنزَلِینَ

    (۱۲۴) آل عمران

    آنگاه که به مؤمنان می‌گفتی: «آیا برایتان کافی نیست که پروردگارتان شما را با سه هزار فرشته که فرود می‌آیند یاری کند؟»

    بَلَىٰٓۚ إِن تَصۡبِرُواْ وَتَتَّقُواْ وَیَأۡتُوکُم مِّن فَوۡرِهِمۡ هَٰذَا یُمۡدِدۡکُمۡ رَبُّکُم بِخَمۡسَهِ ءَالَٰفٖ مِّنَ ٱلۡمَلَـٰٓئِکَهِ مُسَوِّمِینَ

    (۱۲۵) آل عمران

    آرى، اگر شکیبایى و پارسایى کنید و دشمنان در این شتاب خویش بر شما بتازند، پروردگارتان شما را با پنج هزار فرشتۀ نشاندار یارى خواهد کرد.

    این آیه ها نشون میده که وقتی حرکت کنیم، خدا هم کمک میکنه، خدا، خدایی کردنش رو خوب بلده، ما باید زندگیمون رو اصلاح کنیم. خدا کارها رو انجام میده، به بینهایت طریق.

    توی زندگی ما هم ردپای دستای حمایتگر خدا هست، فقط باید به خودمون یادآوری کنیم و به عبارتی گیرنده هامون رو قوی کنیم.

    👮🏼‍♂️ می‌خوام درباره سخت و آسون بودن کارها توی ذهنم براتون مثال بزنم، یادم میاد که بعضی وقت‌ها از دوستان و اقوام می‌شنیدم که توی سربازی چنین و چنانه و دوران سربازی سخته، درسته شیرینه ولی سخته. من هم میگفتم، اصلا نمیدونم چرا، ولی توی ذهن من، سربازی رفتن سخت نیست. واقعا سختی حس نمی‌کردم، به مراحلش فکر نمی‌کردم که حالا چی میشه، با چه کسایی آشنا میشم، آدم های خوبی هستن یا نه، برام چیز پیچیده ای نبود و نتیجه این شد که من خیلی خوب دوران سربازیم رو پشت سر گذاشتم و ۱۴ ماه شد و تقریبا هر پنجشنبه و جمعه میومدم خونه مون و استراحت میکردم.

    😱 یه مثال دیگه اینکه من قبلاً به شدت از رانندگی کردن ترس داشتم، با موتور راحت بودم ولی با ماشین استرس خیلی زیادی داشتم و خیلی برام سخت بود و اصلا نمی‌تونستم به قصد رانندگی پشت فرمون ماشین بشینم، تا اینکه آروم آروم حرکت کردم و ترسم کم و کمتر شد.

    😴 یه مورد دیگه صبح زود بیدار شدن بود، اینجا دیگه ترس نبود، نگاه من بود که فکر میکردم اصلا نمیشه من هر روز صبح بیدار بشم و نماز صبح بخونم، آخه زنگ گوشی رو خاموش میکردم و دوباره می‌خوابیدم ولی الان راهش رو پیدا کردم و خودم رو تحسین میکنم و آفرین میگم به خودم بخاطر هر یه ذره بهتر شدنم.

    مورد دیگه در مورد انجام آگهی تبلیغاتی هستش، من وقتی توی قدم اول و جلسه اول فهمیدم تمرین به چه شکله، گفتم میتونم انجامش بدم، ترس داشتم اما خواسته‌ام که بهبود نتایج بود قویتر از ترسهام بود و انجامش دادم و باز هم انجامش میدم.

    💰 یه مورد دیگه پول ساختن بود، من برام خیلی سخت بود، یه جوریکه فکر نمی‌کردم بتونم پول بسازم و تقریبا ۲۸ سال بجز یکی، دو تجربه کوچیک، هیچ پولی نساختم. اما الان خدا رو شکر با تمرین‌هایی که انجام دادم تونستم حدودا ماهی یک میلیون و هفتصد هزار تومان بسازم.

    🔠 یه مورد دیگه اینکه من یادگیری زبان انگلیسی برام خیلی سخت بود و هنوز هم حس میکنم برام سخته و نتیجه اینکه من یه مدت زبان کار میکردم، بعد ول میشد، یه مدت داستان سطح بندی یا فیلم آموزشی میدیدم، دوباره ول میشد، چرا؟ همش توی ذهنم میگفتم نمیشه، سخته، متوجه نمیشم، می‌دونی چقدر سخته.

    یه مورد مربوط به جایی هست که کار میکنم، یه سایتی داریم و من باید یاد بگیرم و مدیریت کنم سایتمون رو. خب توی ذهن من این بود و هنوز هم هست که می‌دونی چقدر این کار سخته و من نمیتونم، تازه فرصت نمیکنم و نتیجه اینکه از این کار یه جورایی فراری هستم و کار انجام نمیشه. که تصمیم گرفتم کار رو برای خودم ساده کنم و انجامش بدم.

    یادمه یه بار مطلبی از یکی از بچه‌های سایت خواندم که می‌گفت: 📍فیزیک برای کسی سخته که نمیتونه ساده سازی کنه مسأله رو📍. توی فیزیک یه استراتژی هست که میگن فلان مسأله رو داریم، چطور نیرو رو محاسبه کنیم؟ خب اول میایم برای مثال از تاثیر اصطکاک هوا، از وزن میله و طناب و وسایل صرف نظر میکنیم، از نیروی گرانش و فلان و بهمان صرفنظر میکنیم، حالا خیلی مسأله راحت شده و جواب رو بدست میاریم و چون یه انگیزه و اعتماد بنفسی گرفتیم، که من تونستم مسأله رو حل کنم و چقدر جالبه و این کار هم میشه انجام داد، (خود بخود خلاقیته فعال میشه) و همینطور که پیش میریم دوست داریم بیشتر یاد بگیریم، بخاطر همین یه درجه مسأله رو سخت میکنیم، مثلا تاثیر نیروی گرانش رو در نظر میگیریم و مسأله رو حل میکنیم و ادامه داستان و تکاملمون رو طی میکنیم. حالا شما فکرش رو بکن، میگفتن فلان مسأله رو با در نظر گرفتن نیروی گرانش، اصطکاک هوا، نیروی الکترومغناطیس و همچنین چسبندگی بین مولکولی حل کن، می‌گفتیم: بلد نیستیم، چه مسأله سختی، اصلا بی‌خیال.

    خدایا شکرت🌳، استاد جان، خانم شایسته عزیز تحسینتون میکنم بخاطر آگاهی‌هایی که به ما میدید.

    وای، چه ماشین فوق العاده‌ای، فورد قرمز رنگ خودمونه، خدایا شکرت به خاطر امکانات این ماشین فوق‌العاده و فراوانی جهان هستی، همش میگفتم آخ جون صندلیها فول ماساژه😅، خدایا شکرت به خاطر صحبت های استادم که در مدار دریافتش بودم، خدایا شکرت به خاطر این جاده جنگلی فوق‌العاده زیبا و سرسبز🥰، خدایا شکرت، چقدر لباسهای استاد و خانم شایسته خوش رنگ و زیبا هستن، خدایا شکرت چقدر عینک دودی استاد و خانم شایسته رو دوست دارم🌸، تحسینتون میکنم که اینقدر زیبا زندگی میکنید و کمک میکنید جهان جای بهتری برای زندگی همه ما بشه، خدا رو صد هزار مرتبه شکر که عضو این خانواده صمیمی هستم و خدا رو شکر که همچین الگوهای قشنگی رو در زندگیم میبینم.💖🔶

    امیدوارم همه دوستای گلم در پناه خدای بزرگ همیشه شاد🌷، سلامت🌹، ثروتمند✨ و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید☀️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    لیلی اسفندیاری گفته:
    مدت عضویت: 1873 روز

    به نام خدای وهاب رهمیشگی ام عشق بزرگم

    سلام به استاد عزیزم و مریم بانو شایسته و همه دوستان عزیزم

    من امروز صبح در حین پیاده روی این فایل رو گوش کردم و الان هم چند تا از کامنتهای دوستانم رو خوندم .

    و مچ خودمو گرفتم که ای بابا لیلی تو که هنوز گاهی نتایج خودت رو با دیگران مقایسه میکنی ! باز هم داری شرایطت رو مقایسه میکنی !

    استاد خیلی عزیزم یادمه یکبار در فایلی از شما شنیدم من کامنت اون دوستانی که از نکات منفی و مشکلاتشون میگن رو نمیخونم . مثلا طرف نوشته سردرد داشتم و خوب شدم … این مثال کوچیک …

    و منم قصدم این نیست از مشکلات خانوادگیم بنویسم قصدم اینه از خدای وهابم بنویسم و کمکهاش که بسیار بسیار بزرگتر از اون موانع هست .

    دو سال هست که من دارم فایلها و محصولات شما رو کار میکنم و دوره عزیز ثروت رو هم از زمستان گذشته شروع کردم و جلسه ۱۱ هستم . جلسه نازنین تضادها …. یادمه به اون عزیزی که پاسخگوی تلفنی سایت شما هستن زنگ زدم و گفتم به نظرم خیلی دارم کند پیش میرم ایشون با درایت جوابم رو دادن که هیچ اشکالی نداره شما فقط در مسیرت حرکت کن و ادامه بده… همینجا باز از ایشون تشکر میکنم . من ایشون رو نمیشناسم .

    جسته گریخته نتایج مالی رو داشتم پایدار نبودن ولی اول دوره یه خواسته اام این بود که همیشه تو حسابم پول داشته باشم همیشه حسابم پر باشه و خالی نشه که هر چی دلم خواست بخرم و واقعا به این رسیدم ولی فعلا از نتایج بزرگتر نمیخوام بنویسم فعلا فقط دارم یاد میگیرم و لذت میبرم

    در مورد فایل میخوام بنویسم که یکی از بزرگترین پاشنه آشیلهای من در زندگی سهل و آسون نگرفتن کارهام بوده و چه ضربه ها که در این مورد به لیلی نازنین زدم و همه درس شدن برام . همه درسهای عزیز من شدن

    و نمیدونم این هم زمانی ها چطور اتفاق می افتن. منم دارم با جدیت و تعهد روی خودم کار میکنم و قوربون صدقه چهره زیبای خودم در آیینه میرم و تصمیم میگیرم از قانون سهل گرفتن کارها در زندگیم استفاده کنم و استاد هم این فایل رو میذارن ….

    بله بله بله بله بله استاد من واقعا راحت میشه به خواسته ها رسید واقعا راحته به شرطی که سخت نگیریم و فقط عمل کنیم . من چشمامو بستم و گفتم خدای مهربان قدرتمند عاشقتم خودش منو تو بغل گرفته و کمکم میکنه . یه مثال کوچیک شاید باشه ولی من از درون اشک شوق و شکرگذاری ریختم . اصلا حالم یه مدتیه یه جوریه استاد ( بعد از فایل قربانی کردن من مثل مادر موسی عمل کردم و یه چیز بسیار بسیار باارزش رو به آب دادم و رهاش کردم به دست خدا و خیالم هم آسوده بود .این بار واقعا عمل کردم گرچه کار راحتی نبود برام ولی انجامش دادم.می نویسم میگم چی رو به آب دادم : عشق عزیزم رو به آب دادم که باید رهاش میکردم باید رهاش میکردم. خدایا شکرت . چقدر زیاد دوست دارم .)

    و اما مثال و نتیجه ای که از قانون آسون گرفتن کارها به دست آوردم :

    در خانواده من چند نفری هستن که به بیماری های شدید روحی و عصبی مبتلا هستن و همیشه کارهای این افراد به دوش بقیه هست .

    یک کار بانکی داشتیم مربوط به خواهر بیمارم و ما وکالت کاری براشون نگرفتیم هنوز و رفت و آمد با این افراد در جامعه راحت نیست چندان .

    به بانک رفتم با مادرم . در حالی که من قبلش با چشم بسته با خدای خودم حرف زده بودم و ازش خواستم که کمکم کنه راحت اینکار انجام بدیم چون خواهرم رو هم همراه نبردیم

    و میدونید چی شد استاد عزیزم ؟ بچه ها می دونید چی شد؟ یه بانک دولتی با اونهمه مشغله معاون بانک خودشون ااومدن منزل ما و از خواهرم امضا گرفتن و کارهای مربوطه رو انجام دادن و حتی دوبار هم رفتن و آمدن . چقدر انسان شریف و محترمی چقدر چقدر زیاد و….

    و من میدونستم منی که دارم با استاد پیش میرم می دونستم فهمیدم که این فقط کار خداست خدا به قلب اون آقا انداخت که اینکاروو انجام بدن و یکی از کارهای من رو از دوشم برداشت .

    خدایا خیلی دوست دارم .

    از درون اشک شوق و شکرگذاری ریختم.

    برای من این مثال کوچیک یه نشونه خیلی مهم هست یه نشونه از اینکه تو مسیر درست دارم درست پیش میرم .

    آفرین لیلی بانو . آفرین عزیز دلم . جایزه چی میخوای برای خودت بگیری ؟(نمیدونم دلم یه عطر خیلی عاااااالی میخواد که بخرم و دوست دارم عطرمم رو عوض کنم)

    من خیلی خوب دارم کار میکنم . احساس هر روز خوبم و اتفاقات خوبی که برام می افته و آدمهای خیلی خوبی که ملاقات میکنم حاکی ا ز درستی مسیرمه

    استاد خیلی دوست دارم .

    دوستتون دارم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    سلمان زندوکیلی گفته:
    مدت عضویت: 2891 روز

    سلام خدمت استاد عزیز و توانمند.

    عجب فایل گذاشتین. من کلمه به کلمه به گفته های این فایل گوش دادم. واقعا زیبا بود. واقعا درس های بزرگی رو بهش اشاره کردین.و هر کس به اموزه های این فایل عمل کنه قطعا نتیجه خواهد گرفت. من مدتی هست که میخوام بیزینس جدیدی رو شروع کنم. ولی دقیقا ذهنم من همین ایراداتی که شما گفتین داره و تا الان نذاشته من حرکت کنم.

    امیدوارم که بتونم برم تو دل کار و حرکت کنم. و به خواسته هام برسم…

    یکی از مواردی که تو ذهن من خیلی سخت و پیچیده بود. وزنه زدن و رفتن به باشگاه بود. چون مدتها بود تو ذهنم که این کار رو باید انجام بدم. ولی چون انجامش نمیدادم. شبانه روز ذهن منو درگیر کرده بود و واقعا برام زجر اور شده بود. یک روز از سر کار امدم خونه.ناهار خوردم و گرفتم خوابیدم طبق معمول. دیدم نجواهای ذهنی دهنمو داره سرویس میکنه. از جام بلند شدم و رفتم باشگاه…. و این موضوع باشگاه رفتن از ذهن من پاک شد. امیدوارم تو بیزینس هم بتونم این روند رو انجام بدم.

    دوستون دارم. ❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    یوسف علیزاده گفته:
    مدت عضویت: 1741 روز

    درود بر استاد عباسمنش عزیز❤️‌

    عشق من هستی شما❤️

    استاد عزیز باید خدمتتون عرض کنم من تجربه ای که در این زمینه داشتم در کل زندگیم برای خودم کاملا مشهوده و ملموسه؛ اینو ابتدا باید بگم من خودمو در همه زمینه ها آدم متعهد و درستکاری و خوش قولی میدونم یعنی اگه کسی کاری بهم بسپره یا بخوام برای خودم کاری انجام بدم و قدمی بردارم حتما انجام میدم، یا دیگه حداقل تلاشمو واقعا میکنم، وقتی برای خودم هدفی میذارم (مخصوصا این اواخر) پیگیرش میشم و به نتیجه میرسونمش؛ باید خدمتتون عرض کنم وقتی که ازدواج کردم واقعا من و همسرم بدون کمک از کسی و با دست خالی مقدار پس اندازی که داشتیم گذاشتیم وسط و یه خونه نقلی تو شهرستان خریدیم و هدفمون این بود که اول زندگی برای خودمون خونه داشته باشیم که به لطف الله یکتا بهش رسیدیم، کاری که خیلی از دور و وری هامون بعد از چندین سال زندگی مشترک نتونسته بودن انجام بدن، اینم باید بگم که من اول ازدواج کاری هم نداشتم و فقط با ماشینی که اونم همسر مهربانم طلاهاشو فروخته بود باهاش خریدیم کار میکردم، بعد از گذشت یک سال چون تو شهرستان کار درست و حسابی پیدا نمیشد ما تصمیم گرفتیم بریم تهران و مهاجرت کردیم با توکل به خدا اونم با ۳ میلیون تومن ، خونه خودمون رو اجاره دادیم اومدیم تهران مستاجر شدیم بازم بدون کمک گرفتن از کسی؛ البته خونواده هامون در وضعیت خوبی نبودن که کمکی بکنن بخصوص خونواده من ، اومدن به تهران برای منی کی کار نداشتم و متاهل بودم و حتی سرمایه ای هم نداشتم واقعا ترسناک بود ولی با توکل به خدا اومدیم بازم میگم از اطرافیان ما هیچکس جرات این مثمارو نداشت و فقط به همون زندگی کوچیک و هدف های کوچیک بسنده میکردن، ولی من هدف های بزرگی داشتم، اودیم تو یه خونه تو تهران دقیقا مثل شما با دو تا خونواده دیگه همخونه شدیم که طبقاتش و سرویس ها جدا بود (یکم از وضعیت شما در بندرعباس بهتر بود‌خداروشکر ، واسه همین میدونم شما چی کشیدید) با یه صاحبخونه وحشتناک که خودشم اونجا ساکن بود خلاصه خدا کمک کرد و من آزمون ورودی استخدامی یکی از شرکت های هواپیمایی که همسرم تو اینترنت دیده بود و ثبت نامم کرده بود قبول شدم بصورت خیلی هدایتی، یعنی واقعا ازش خواسته بودیم خدایا بهمون کار خوب با درآمد خوب بده که خدا یه کار عالی بهم داد، بعد از یه مدت که گذشت و استخدام شدم تونستیم پول جمع کنیم و یکسال که تو اون خونه بودیم بریم و من یادمه روز اسباب کشی من کم مونده بود سجده شکر بجا بیارم از اینکه از اونجا از اون خونه از اون محله و از اون صاحبخونه داریم دور میشیم مخصوصا زن صاحبخونه، واقعا اذیتمون کردن مایی که اصلا آزارمون به هیچکس نمیرسید البته چند وقت بعد که از اونجا اومده بودیم بیرون شنیدبم زن همسایه طی حادثه ای دستاش آسیب دیده و وضعیت خوبی نداره بدون اینکه ما نفرینش کنیم یا هرچیز دیگه خدا خودش حواسش بود، خلاصه رفتیم یه محله بهتر و آپارتمان اجاره کردیم ؛ خدا قولی که بهمون داده بود رو هر دفعه عملی میکرد، حقوقم افزایش پیدا میکرد تونستیم تو خونه جدید چندسال بمونیم صاحبخونه عالی داشتیم که اصلا تو اون آپارتمان نبود و سالی به سال که میخواستیم قرار داد امضا کنیم میدیدیمش، بعد از سه سال به لطف الله تونستیم با پس انداز خونه بخریم و خونه دار شدیم اونم تو تهران که یک حرکت بسیار بزرگ و عالی بود بازم میگم کاری که هیچ یک از اطرافیانمون نتونسته بودن بکنن ما به کمک خدا تو پنج سال انجام دادیم

    اینو هم اضافه کنم دقیقا از موقعی که بیشتر با شما آشنا شدم این قضیه بیشتر هم شده و وقتی هدفگذاری میکنم بخودم قول میدم که بهشون میرسم ، اینو با هدف های کوچیک شروع کردم و بعد تو باور رفته که‌ میتونم به اهدافم برسم الان هدف های بزرگی دارم و قطعا ذهنم راحت تر قبول میکنه که میتونم بهشون برسم،

    رسیدن به هدف هم بها داره من بهش رسیدم که باید بهاشو پرداخت کنم ، مثلا کسی که مدرک دانشگاهی میخواد نمیتونه بشینه خونه مدرک بیاد بعد بره درس بخونه اول باید تلاش کنه بها بده قطعا به نتیجه میرسه

    خیلی دوستون دارم استاد عزیز❤️

    دوست دارم بیام آمریکا و از نزدیک ببینمتون

    بینهایت خداروشکر میکنم بابت همه نعماتیذکه بهم داده و شما رو تو مسیر زندگیم قرار داده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  5. -
    محمدحسين گفته:
    مدت عضویت: 2634 روز

    سلام استاد عزیزم قربونتون برم سلام خانواده عزیزم خیلی دوستون دارم انشالله احساسمون همیشه خدایی باشه شاد وپرانرژی

    من در شهر قم هستم و کامل استاد از آب وهوای شهر قم خبر داره چند روز پیش خواسته ای در من شکل گرفت که بارون بیاد چقدر خوب میشه همینطور از اون طرف هم نجواهای شیطان هم اومد بابا وسط تابستان خبری از یه تیکه ابر هم تو آسمون نیست تو بارون دلت میخواد والبته داشتم کتاب رویاهایی که رویا نیستن فصل ۳ میخوندم گفتم فقط من حسش میکنم چطوری که من نمیدونم کار من نیست من فقط دوست دارم تجربش کنم خدایااااا الله اکبر از این قانون که صددرصد بی نقص عمل میکنه همین الان که دارم این کامنتو مینویسم چنان باران رحمت الهی میباره چقدر لذت بخش چقدر عالی حالا احساس اون رطوبت هوا اون مطبوع شدن هوا خدااااا شکرت میخوام پیرو حرف استاد اگه من میگفتم تو تابستان آخه بارون کجا بوده اونم قمممم وتصویر نمی ساختم احساسش نمیکردم الان این تجربه قشنگ نداشتم و خدارو هزاران بار شکر میکنم دوستون دارم 🌹🌹🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  6. -
    نسرین ویسی گفته:
    مدت عضویت: 2222 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام بر شما استاد عشق ومریم جان عزیزم بانوی عشق

    خداروشاکرم برای هدایتم به این مسیر به این راه راست ،استاد دیروز توکامنت یکی از بچه ها خوندم که انگار خدا این سایتو مخصوص من قرار داده چون همیشه متناسب حال من فایل میاد ،جواب سوالم میاد ،وحقیقتا درست میگفت ،میدونید چرا ،چون شما ودست اندرکاران این سایت  الهی همه توحیدی هستین وعاشق واین توحید شماست وعشق شماست که اینقدر این سایت رو خدایی کرده ،واینقدر ما معجزه میبینیم ،میتونم بگم همیشه به موقع واون لحظه ای که من نیاز داشتم شما یک فایل گذاشتید الله اکبر ،اگه این اسمش معجزه نیست پس چیه ،خدایا شکرت ،هر چقدر من ازشما وخدایم سپاسگزار باشم کمه ،این چندتا فایل اخیر همه وهمه در راستای قدمی هست که این روزها بدنبالشم ،من چقدر دلم میخواست برای همه شون کامنت بگذارم وچقدر حرف داشتم برای گفتن ولی نگذاشتم همیشه تو دفترم مینویسم نکات رو ولی کامنت رو نه ،چون برام کامنت گذاشتن سخت بود ،چرا سخت بود چون وقتی شروع میکنم به نوشتن اینقدر که فایلها پر محتواست منم که نمیتونم حتی از یک نکته ش بگذرم  از خدا هم میخوام که کمکم کنه هرچی اگاهی هست بکشم بیرون اینه که وقتی میشینم پای کامنت نوشتن طولانی میشه وبه همین خاطر همش میگفتم بذار یه موقعی سر فرصت بنویسم  الانم میخوای بشینی ریز به ریز رو پیدا کنی وبنویسی ۵ ۶ ساعت طول میکشه 😅،خلاصه اینکه کارو برای خودم سخت کردم  حالا پیرو این فایل امروز اومدم بنویسم که به خودم ثابت کنم سخت نیست ،تو شروع کن ،یه چیزیم بگم  هرچقدر وقت بذارم رو کامنت نوشتن صدبرابرش سود میبرم ،یعنی هرچی بگم کمه از برکت نوشتن کامنت ،مخصوصا وقتی سعی میکنم ریز به ریز حرفهای استاد رو دربیارم 😊،اصلا همه ش لذته وسود ولی میگم چون وقت زیادی میذارم این میشه که شروع نمیکردم اما امروز با این فایل دیگه پیمانه م پرشده داره سرریز میکنه اگه کامنت نذارم وتشکر نکنم وخودمو خالی نکنم میمیرم ،البته میدونم باید باورهامو درست کنم  چه بسیار دوستان عزیزی که کامنتهای فوق العاده پر محتواوطولانی مینویسن  ومن میبینم که برای هر فایل که استاد میگذارن اینکارو میکنن حتی اگه این فایلها پشت سرهم باشه وحتی تقریبا جز اولین نفرات هستند ،پس وقتی اونها میتونند من هم میتونم وباید اونها رو الگو قرار بدم وسختی اینکارو در نظر خودم اسون کنم .وشروع کنم وبدونم که خداوند کمکم میکنه وبهم میگه کلمات رو وکامنت خودم  رو ارزشمند بدونم ، همون طورکه  کامنت بچه ها اینقدر به فهم من ورشد من کمک کرده کامنت من هم میتونه کمک کنه ،وحتی میتونم این رو یک وظیفه بدونم در قبال خودم که اگاهی هامو گسترش بدم وبرای خودم تکرار کنم وردپا بگذارم وهم وظیفه ای که بعنوان تشکر از شما واین سایت الهی میتونم انجام بدم .

    واما این فایل ارزشمند وگرانبها

    خدایا شکرت برای دیدن چهره نورانی شما اون هم در ماشین زیباتون که عاشقشم .

    خدایا شکرت برای وجود استادی که اینقدر عاشقانه برای ما فایل تهیه میکنه واون هم رایگان .

    دقیقا استاد این مشکل من هم بود نه اینکه فکر کنم بشینم تا با درست کردن باورهام  پول از اسمون بباره برام (هرچند اینطور شده ومن فقط با کار کردن روی باورهام تونستم بدون کار کردن حسابم رو پر پول کنم طوریکه که الان میتونم  دوتا از دوره هاتون بخرم ومنتظر نشونه هستم که چه دوره ای رو بخرم وهر روز از خدا میخوام هدایتم کنه والبته تو این فایلی که گذاشتین اسم دو دوره سلامتی و راهنمای عملی دستیابی به ارزوها اومده ،دوره سلامتی رو که خودم خیلی دوست دارم تهیه کنم ودوره راهنمای عملی روهم خیلی نشونه ازش گرفتم واستاد  من هیچ وقت فکر نمیکردم روزی برسه که بتونم دوره های شما رو بخرم ولی این نشون میده که من خوب روی خودم کار کردم  که تونستم بدون داشتن شغل این پول رو بدست بیارم ،حالا دارم روی خودم وباورهام کار میکنم که کار خودم رو شروع کنم وخیلی هیجان زده ام چون تمام این فایلهایی که اخیرا گذاشتید پاشنه اشیلهای من برای کار کردنم بوده )خلاصه اینکه من پول دراوردن رو یه کار سخت وپرتلاش میدونستم اون هم در مورد کار من که موفق شدن توش نیاز به زحمت شبانه روزی داره واین بود که فکر میکردم باید یه راه اسونتری هم باشه وبه خاطر سختی کارم تن بهش نمیدادم وشروع نمیکردم ،وحالا شما رو میبینم که نه اینطور نیست شما هم روی باورهاتون کار میکنید وهم با ذوق وعشق وامید به نتیجه وباورتون به نتیجه تلاش شبانه روزی وتمرکز زیاد میذارین ،احسنت ودرود به شما .

    اگه ما قدمهای اول رو برنداریم هیچ نتیجه ای  اتفاق نمی افتد وخیلی وقتها ما قدمها ی اول رو برنمیداریم چون فکر میکنیم کار سختیه همین که  توذهنمون راحت شود خیلی احتمال بیشتری داره که ماقدمها رو برداریم .

    فکر کردن به جزئیات کار ومراحل کار باعث میشه  سخت بشه برامون واصلا شروع نکنیم .

    دقیقا ۹۹ درصد کارایی که انجام نمیدیم دلیلش همینه دقیقا استاد خیلی از ادمها این کارهایی رو که ما برای خودمون سخت کردیم خیلی راحت انجامش میدن وموفق  هم هستن ،نمونه ش برای من همین کامنت نوشتن 😅،وهمین شروع کردن کارم ودنبال کردن عشق وعلاقه م .

     مشکل :مسیر رسیدن به خواسته رو اینقدر سخت وپیچیده میکنیم که عملا برای رسیدن بهش قدمی برنمیداریم وقتی هم که قدم برنداریم هیچی اتفاقی نمی افتد .

    اگاهانه باید حرکت کردن رو اسون کنیم ،این چیزی هست که باید همیشه روی خودمون کار کنیم مخصوصا اگر پاشنه اشیل باشه ،وهمیشه باید به خودمون بگیم اگر ما حرکت کنیم خداوند  یه درهایی برامون باز میکنه که الان ما نمیدونیم چیه ،خداوند یه راههایی برامون باز میکنه .

    استاد مثال هایی رو که شما زدید وتجربه هایی که خودم داشتم  احساس کردم کارهایی که قبلا  تجربه هایی خوبی درشون نداشتیم  برامون سخت میشه میتونیم اینجور بگیم به خودموون که اون موقع ما قانون رو نمیدونستیم ودرست عمل نکردیم هرکاری با قانون وباورهای درست اسون میشه پس برای پاک کردن اون تجربه های تلخ هم که شده باید حرکت کنیم وبه خودمون بگیم که من اینبار قانون رو میدونم باورهای درست دارم پس ساده ست  وخداوند دستهاشو برام میفرسته .

    دونه دونه روند کار رو در ذهنتون مجسم نکنید وسختش نکنید  چون خیلی از کارها تغییر میکنه روند تغییر میکنه چون وقتی خداوند اقدام شما وتعهد شما وحرکت شما رو میبینه خیلی از قدمها تغییر میکنه وکارها راحتتر میشه ودستان خداوند میاد .کی این اتفاق می افته وقتی که قدم برداری .

    اول انگیزه هاتو درست کن وقتی یه خواسته جدی در تو بوجود اومد (چقدر مهمه این درست کردن انگیزه ونوشتنش برای خودت که مدام بهش نگاه وادامه بدی )مخصوصا وقتی به تضاد برمیخوری ،باید تمام تلاشو انجام بدی برای حرکت کردن وبرطرف کردن اون تضاد ورسیدن به اون خواسته .

    وقتی خواسته شدید داری ویا تضادی داری باید حتما قدم برداری براش .

    (یه کاری که الان به ذهنم رسید اینکه بشینم چیزهایی که باعث میشه حرکت نکنم وکارو سخت کرده برام پیدا کنم وبنویسم وباورهای درستشون رو پیدا کنم والگوهای درستشون رو پیدا کنم وبرای خودم ضبط کنم وتکرار کنم )

    ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است وهمه جا در قران گفته درکنار ایمان عمل صالح انجام بدید

    استاد پاشنه اشیل من همینه که بدون رنج گنج میسر نمیشود وفکر میکردم وقتی شما میگید همه چی اسون بدست میاد پس منم باید بشینم باورهامو درست کنم تا همه چی اسون بدست بیاد بدون رنج کشیدن درحالی که تعریف  من از تلاش اشتباه بوده واینکه نمیدونستم وقتی قدم برداری کمکهای خداوند میرسه وچقدر شیرینه همین الهاماتی که می اد وکارها رو اسون میکنه وتو میبینی که انگار خدا تورو زیر نظر گرفته وانگار که دانش اموز زرنگش باشی وهی میاد نگات میکنه  وهرجاببینه داری اشتباه میری بهت میگه وهرجا سختت شد راهنماییت میکنه وهمه اینها رو وقتی تجربه میکنی که حرکت کنی .من خیلی این اتفاق برام تو خیاطی ورانندگی افتاده وچقدر دیدم این معجزات الله مهربان رو وچقدر ایمانم قوی شده که همراه منه وبامنه وچقدر معجزات دیدم خدایا شکرت .باید مدام یاداوریشون کنم تا باورهام قوی بشه برای زدن حرکتهای بزرگ وبزرگتر .

    اره استاد پاشنه اشیل من همین شروع کردنه وهمین سخت کردن کارها برای خودم .دوتا مثال دیگه دارم یکی از مادرم ویکی از همسرم ،یادم میاد بچه که بودیم ماشین لباسشویی نداشتیم ومادرم لباسها رو بادست میشست وخوب اطراف ما همه زنها اینطور بودن ولی فرق مادرم این بود که وسواس تمیزی داشت وباید همه چیز رو اینقدر میسابید که تمیز بشه وبرعکس شده بود اینقدر اینکارو برا خودش سخت کرده بود که لباسها رو نمیشست تا موقعی که زیاد میشد واون وقت یک روز تمام مینشست پاشون ،در حالی که خانمای دیگه دو دقه تا یه لباس کثیفی بود میشستن وسختش نمیکردن برا خودشون ،مامانم تو همه کاراش همینطور بود ودروغ چرا منم همینطور بودم تا اینکه با استاد اشنا شدم وحالا فهمیدم که کارها باید همیشه اسون انجام بشه واینقدر سختش نکنم وخیلی خیلی بهتر شدم تو انجام کارهای خونه ،ویه مثال دیگه همسرم هست میبینم که خیلی از کارها رو در نظرش سخت میکنه ودقیقا به مراحل کار وجزئیات فکر میکنه وسختش میکنه برا خودش وهمین میشه که خیلی چیزا تو خونه ما دیر دیر انجام میشه حتی چیزای واجب مثل نصب کولر یا درست کردن یخچال ،

      باید  ایمان خوب باشه ،باور خوب باشه ،کانون توجه مون خوب باشه وبه چیزهایی توجه کنیم که دوست داریم تو زندگیمون باشه  الگوهایی رو پیدا کنیم که موفق شدن در اون زمینه .

    الگوهای مناسب پیدا کنید یعنی به جای اینکه تمرکز کنید روی کسانی که شکست خوردن تمرکزت رو بذاری روی ادمهایی که موفق شدن .منطقی نگاه کنید اگر اون کار سخت بود پس یه عالمه ادم انجامش نمیدادن ،تمرکز روی ادمهای موفق یعنی بری باهاشون صحبت کنی ببینی موفقیتهاشونو ،بپرسی دلایلشونو مسیرشونو و… واشتراکاتشونو پیدا کنی واونها رو در خودت ایجاد کنی ،هرکس تو حوزه کاری خودش .وحالا اگه ما تمرکز کنیم روی اونایی که شکست خوردن عملا هیچ قدمی برنمیداریم ومیشیم بی حرکت .اگه اینجور تمرکز بذاریم روی چیزای قدرتمند کننده باعث میشه انگیزه پیدا کنیم باعث میشه باورهامون درست بشه وامیدمون بیشتر بشه ،وبه نسبت امید بیشتر وبه نسبت احساس بهتر وبه نسبت توکل بیشتر به همون نسبت خیلی مهمه به همون نسبت  ایده های بهتر وهدایت بهتری از طرف خداوند بهت میشه  .به همین سادگی ،اینکه بتونی ذهنتو کنترل کنی ساده نیست ولی فرمولش اینه ،ولی به اندازه ای که بتونیم ذهنمون رو کنترل کنیم نتایج لذت بخش وفوق العاده  میشه .

    استاد من تو یاد گرفتن خیلی خوبم ،یعنی هرچیزی رو بخوام یاد بگیرم کاری ندارم که چقدر سخت باشه چون عاشق یادگیری وبزرگتر شدن ورشد هستم وهمیشه میرم انجامش میدم ولی برای شروع کارم اینطور نیستم چندباری هم رفتم شروع کنم ولی نجواها اومدن واینقدر اون کارو برام سخت وبزرگ کردند که ادامه ندادم بخصوص اینکه باورهای ثروت واحساس لیاقتم  هم خیلی مشکل داره ومیدونم باید روی اونها هم کار کنم که به امید خدا با این فایلهایی که اخیرا گذاشتید قدم برمیدارم وقلبم میگه که اینبار با همیشه فرق میکنه ومن به مدار بالاتری رسیدم والان وقتشه .

    استاد شما این اسون دیدن کارها رو منطقی کردید برای خودتون ،مثالش در دوره سلامتی که برای خودتون با یاد اوری روزه  ماه رمضان انجام روش جدید رو ساده وامکان پذیر دیدید.

    من خودم  همیشه میگم هر کاری اولش سخته   .

    همیشه یک معیار برای خودتون در نظر بگیرید که ببینید ایا مسیر رو درست میرید یا نه یه معیار دوسه ماهه ،اون معیار نتیجه ست ،اگر شما مسیر درست رو برید باید نتیجه بگیرید ،نتیجه ملموس ،تغییر تو روابط ،تغییر تو سلامتی ،نتیجه درامد .کی نتیجه میگیریم وقتی که عمل کنیم ،اگه نتیجه نمیگیری یا نتیجه دلخواهت نیست بدون مسیرت اشتباهه،یاعمل نمیکنی .توهم نزنیم وفقط حرف زدنمون خوب نباشه .عمل کنیم .عمل .بذارید همیشه نتایجتون صحبت کنه .استاد چقدر شیرینه که نتایج تو دستت باشه وحرف بزنی ،من خیلی نتیجه گرفتم نتایج ملموس ولی هنوز حرفی نمیزنم منتظرم نتایج خیلی بزرگتر ومحکمتر بخصوص در مورد ثروت بگیرم اون موقع بگم ،من به تجربه  فهمیدم حرف زدن باهاشون هیچی جز ضرر برای خودم نداره.

    به جایی اینکه به بقیه بگیم باید اول هزار بار به خودمون بگیم بعد منجر بشه به تغییر رفتارمون منجر بشه به تغییر عملکردمون منجربشه  به تغییر رفتارمون منجر بشه به تغییر باورهامون ومنجر بشه به تغییر نتایج ونتایج اونقدر بزرگ بشه که بقیه التماس کنن که بهشون بگیم اون موقع در موردش صحبت کنید

    پس مکانیسم اینه که اول حرکت کنیم با باورهای درست که خود حرکت کردن احتیاج داره به باورهای درست یعنی باید یه امیدی داشته باشی که حرکت کنی .

    چقدر خوبه این جایزه دادن به خودمون ،ومن باید اینکارو انجام بدم تا هم موفقیتهامو ارزشمند بدونم وهم تشویقی باشه برای خودم .

    توی دنیای امروز که پر از چیزهای وقت پر کن هست یاد بگیریم خودمونو واردشون نکنیم ،من خودم اصلا سریال نگاه نمیکنم فیلم هم بندرت اگه کسی معرفی کنه وبگه خوبه نگاه میکنم ،ولی اخیرا   اینترنت نامحدودگرفتم وبه بهانه اینکه میخوام اموزشی نگاه کنم  خیلی اینستا رفتم وچون خیلی وقت هم بود که نرفته بودم بدجوری نشستم پاش ومیدیدم چند ساعت گذشته  ومن جز چندتا مورد که زیاد هم مهم نبوده کلی وقت وانرژی مو حروم کردم وخداروشکر زود فهمیدم ‌والان چندروز پاکم .

    وقتمونو هدر ندیم زمانمونو مفید استفاده کنیم ،روی خودمون کار کنیم وبا اگاهیها خودمون پر کنیم . منم امروز به جای رفتن به اینستا چندتا فایل استاد رو دانلود کردم ونگاشوون کردم .با وجودی که خیلی دوست داشتم برم ولی جلوی خودمو گرفتم وگفتم که نسرین باید از وقتت درست استفاده کنی .این زمان باارزشی که خداوند به تو داده و نعمتی هست که با درست استفاده کردن شکرش رو میتونی به جا بیاری وزمانت رو بیشتر کنی .

    استاد شما بهترین نمونه وبهترین الگو هستید برای کار کردن وعمل کردن ونتیجه هم دستتونه بهترین سایت دنیا ،مهاجرت راحتتون .

    من چیزی که یادم میاد درس خوندن برای کنکور بود که سختم بود وشروع نمیکردم ولی بالخره به زوراینکه باید دانشگاه قبول شم وتنها راهش خوندنه خودم رو مجبور کردم وخوندم به این هم فکر میکردم که خیلیها دارن میخونن وخیلی زیاد هم میخونن پس توهم میتونی وشد ،یکی دیگه رانندگی کردن بود که خیلی سختش کردم وترسمو پشت بهانه ها قایم میکردم وچه بهانه هایی درحالی که میدیدم برای بقیه چقدر اسونه ولی به لطف دوره عزت نفس تونستم خودم رو بفهمم وباورهای درست بسازم  والان به لطف خدا رانندگی میکنم وچه راههایی که میگفتم سخته نمیتونم ولی رفتم تو دلش واستاد اصلا معجزه وار اون مسیر سخت وشلوغ برام اسون میشد  وهمون لحظه به خودم میگفتم نسرین این پاداش شجاعت واعتماد به خداست ،یکی دیگه  مدلهای خیاطی هست که هیچ ایده ای برای طرحشون نداشتم وشروع نمیکردم اما در یه موقع ضروری مثلا چند روز مونده به مهمونی یا عروسی که مجبور میشدم شروع میکردم به انجامش وباور نکردنی مشکلاتم حل میشد وراحت وزیبا میدوختمش  ،استاد من فهمیدم با گوشت وپوست واستخوان فهمیدم که وقتی قدم برداری خداوند پاداش میده بخصوص وقتیکه خیلی ترس وبهانه داشته باشی چون خداوند به شجاعان پاسخ میده .یکی از کارهایی که شروع نکردم وقدم نگذاشتم همین کسب وکارم هست که برای خودم خیلی  سختش کردم وبه مراحلش فکر میکنم وجرات شروع ندارم وترسهای زیادی دارم که چه اتفاقی بعدش میفته ،تا حالا سعی میکردم باورهامو درست کنم ومیدونم الان که باید قدم اول بردارمو وبرم تو دلشو اینو یاداوری کنم به خودم که مثل دفعه های قبل باید شجاع باشم وبرم تودلش .خیلی از کسانی رو میشناسم که توانایی شون ومهارتهاشون کمتر از منه ولی این کار منو شروع کردن والان میبینم موفق شدن ودرامد دارن واز من چند پله جلوترن ،البته به لطف خدا واین راهنمایی هاش مطمئنم من این مسیرو خیلی راحتتر وسریعتر طی میکنم  اگه همینطور ادامه بدم وروی خودم وباورهام کار کنم وعمل کنم هرروز شده یک کار کوچیک ولی شروع کنم .برای من این پاشنه اشیل هست ،این اعتماد به رب این توکل ورفتن تو دل کارها  وباید خیلی روی خودم کار کنم در این مورد .

    خداوند به ما ایده میده ما باید انجامش بدیم تا نتیجه بیاد .ما باید ایمانمو نشون بدیم .وجالب اینجاست که خود این قدم برداشتن شیرینتر از نتیجه ست .واگه به الهامات عمل نکنی وای به حالت چقدر محروم میشی .وچقدر ضرر میکنی . در قران مثالهاش  هم  خیلی واضح است ‌.

    ممنونم خانم شایسته عزیزم در مورد توضیحی که در باره دوره راهنمای عملی گفتین خیلی بهم کمک کرد .

    چقدر شما قابل تحسین هستید ،وچقدر این تلاش وتعهد در شما دیده میشه در فایلهای زندگی دربهشت وبا این خاطره ای که تعریف کردین فهمیدم این ویژگی همیشه در شما بوده  . ومطمئنا همین ویژگی باعث شده که جز بهترینها بشید ودر کنار استاد باشید .احسنت ودرود به شما .

    در کل در ذهنمون کارها رو اسون کنیم با دیدن الگوها وبا یاداوری دفعاتی که حرکت کردیم وخداوند کارها رو برامون اسون کرده وانجام داده  وقدم اول رو برداریم وشروع کنیم وتوکل کنیم .خدایا شکرت وبه امید تو .

    باوجودی که بازم طولانی شد ولی خیلی خوشحالم که انجامش دادم وامیدوارم بازم بتونم در روزهای اینده کامنت بگذارم وهم به خودم کمک کنم وهم شاید کمکی باشه برای کسانی که میخوانند .

    ودراخر خیلی خیلی ممنونم از شما استاد وخانم شایسته عزیز برای این اگاهی هایی که برامون واضح وروشن میکنید .وممنونم از خدای مهربانم که در بهترین زمان بهترین دستانش رو برامون میفرسته وازش میخوام که بهترین عمل کننده وشکرگزار این نعمتهاش باشم .

    دست خدا یارتون خدانگهدارتون 😊😘🌺❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      حمیده بهروزی گفته:
      مدت عضویت: 1209 روز

      سلام خانم آزاد عزیز بسیار بسیار سپاسگزارم چقدر لذت بردم از کامنت پرمحتوا تون چقدر محتوایی روی کامنتتون کار کرده بودید چقدرم مثالهاتون روشن بود مثال های واضح بود مثالهایی بود که هممون باهلش دست و پنجه نرم کرده ایم ولی وقتی می‌خواستیم بنویسیم به ذهنمان نمی آمد و من مطمئنم مطمئنم همه افرادی که کامنت شما را میخونن پی میبرن که چقدر مثال واضع در مورد محتوای این فال در زندگی همه امون هست همه ما برای انجام رانندگی مخصوصاً ما خانم‌های مشکلاتی داشتیم ‌،وسواسه روی تمیزی ،مرتب بودن داریم همه ما برای اینکه یه کاری رو شروع کنیم وسواس‌گونه بهش نگاه می کنیم ( البته همیشه استثناهایی هم وجود داره) ولی می خوام اینو بگم می خوام بگم شما چقدر ریزبین هستید چقدر محتوای فایل استاد و فهمیدین و درکش کردید که به همه اش پرداختید که اگه به فایل استاد گوش بدیم یا کامنت شما رو بخونیم به نظر من هیچ فرقی با هم دیگه نداره از بس که شما تمام محتوا رو خیلی خیلی زیبا توی کامنتتون گنجاندید

      بسیار سپاسگزارم بسیار سپاسگزارم ایشالا پربرکت شاد آرام و سعادتمند باشید به گفته استاد

      بنظر من تا اینجا کامنت برتر و پر محتواترین کامنت شماست 🤩🤩🤩

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    سید علی فاضلی گفته:
    مدت عضویت: 3069 روز

    سلام استاد عزیز و خانم مهربون مریم جان

    استاد دقیقا از خدا هدایت خواسته بودم بعد توی ذهنم هم این موضوع بود ک باید حرکت کنم بعد شعر مولانا میومد ک شما همیشه میگفتین ک تو پای در راه بنمو و هیچ مپرس ک راه بگوید چون باید کرد بعد توضیحات عالی شما و‌اون مثالهایی ک‌میزنید دقیقا تکاملی هستن هرچقد میگذره مثالهایی میزند در حد لالیگا بعد اون توضیحی ک اول باید در ذهن اسان شود بعد عمل کنیم منم امروز قبل از اینکه فایل رو‌گوش بدم ی شوق بسیار عالی در من بوجود اومد ک برم دنبال این هدفم هدفم اینکه ی حوضچه ماهی بزنم انشاالله هرراتفاقی بیفته میام کامنت میزارم من از شهر دزفول هستم فقط اگه میشه اون دوستتون ک پروش ماهی داره از دزفوله اسمش چیه برم پیشش تجربه بگیرم ازشون ممنون میشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1284 روز

    الهی شکر، الهی شکر بخاطر هر لحظه به لحظه هدایت الهی همانگونه که خداوند فرمود«إِنَّ عَلَیْنَا لَلْهُدَىٰ ،همانا هدایت بر عهده ماست ۱۲ لیل» تا کجا ؟ تا جایی که «وَلَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَىٰ- و پروردگار تو به زودی به تو چندان عطا کند که تو راضی شوی ۵ضحیٰ»

    سلام و درود به استاد عباس منش و همه اعضای خانواده ام. برای چندمین بار این فایل رو دیدم و گوش دادم. دومین کامنت منه، به نظرم میاد کامنت اولم کمی از پاسخ به سوال استاد دور شدم.

    معتقدم جنس آگاهی ها و جدیت کلام استاد در این فایل با همه فایل های دانلودی فرق داشت و بیشتر شبیه فایلهای محصولات بود. به خاطر همین مطالب این فایل رو در کنار مطالب دوره دوازده قدم یادداشت کردم.

    من خودم همیشه این عادت غلط رو داشتم که خیلی چیزها رو برای خودم سخت کنم و همون سختی باعث میشد یا کلا انجامش ندم یا اینکه خیلی زود دست از تلاش بردارم . مورد این چنینی زیاد داشتم ولی مرور کردنشون شاید الان بی فایده باشه. ولی کارهایی بوده که آسون گرفتم و انجامش دادم. توی گرمای ۴۵ درجه بوشهر و عسلویه و رطوبت بسیار بالا ساعت ۳ یا ۴ بعد از ظهر میرفتم میدویدم یا دوچرخه سواری میکردم که بارها بهم گفتن تو دیوونه ای ، درسته گرما و شرجی رو‌ حس میکردم ولی چون هدفم چیز دیگه ای بود از ورزش لذت می‌بردم. یه مورد دیگه تو شغلم بازم توی گرما و شرجی مرداد و شهریور توی پالایشگاه گاز عسلویه با تجهیزات و لباس کامل آتش نشانی میرفتم آماده باش برای تعمیرات «برای تجسم ماجرا، فرض کنید تابستون کاپشن و لباس زمستانی بپوشید یه کوله پشتی سنگین هم بندازید برید تو آفتاب- حدوداً ۲۱ کیلو تجهیزات اضافی» بارها و بارها بقیه آتشنشان ها منو مسخره می‌کردن، تو چقدر کار رو جدی گرفتی … یبار یه آقایی از مسئولین اومد پیشم بهم گفت تو گرمت نیست تو این لباس ، گفتم چرا اتفاقاً خیلی گرمه. زیپ لباس رو باز کردم گفتم ببین داخل لباسم خیس عرقه، ولی باید همه جوره آماده باشم. گفت من تصور میکردم داخل این لباسها چیزی داره برای خنک کردن بدن 😂😂 گفتم آقا خود عیالات متحده هنوز چیزی برای خنک کاری لباس آتش‌نشانی اختراع نکرده. 👍👍 موارد دیگه ای هم بوده که وقتی رو در رو شدم با کاری که سخت بوده، گفتم میرم نه بخاطر انجام کار، میرم برای اثبات قدرت خودم. حقیقتش خوب نتیجه گرفتم.😉🤩 یه وقتایی انگار لازمه آدم با خودش لجبازی کنه، که بهت ثابت میکنم من میتونم. 😂😂

    در ادامه از هدایت و حمایت و ایمان الهی هر چقدر بگیم کمه. همیشه ایمان به خدا باید اولین موضوع باشه. و به پشتوانه ایمان قدم برداشت، ایمانی که قدمی براش برنداریم شعار تو خالیه « همون جمله همیشگی استاد عباس منش +ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است+» 🌹💚🌹💚

    In GOD we TRUST 🌹💚🤩💪

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  9. -
    مهدی عارف گفته:
    مدت عضویت: 1468 روز

    سلام خدمت شما استاد عزیز وخانم شایسته عزیز

    من در مدتی که باشما آشنا شدم بالاخره تو زندگیم واقعا به ارزش واهمیت کنترل توجه پی بردم ، به اهمیت تغیر باور پی بردم ،من مدت زیادی بود که با جملات مثبت وتاکیدی داشتم روی خودم کار میکردم اما جواب قابل گفتنی تا الان نگرفته بودم چون به قول شما باور اصله باور که تغییر کنه مابقی تلاشهای دیگه جواب میده،،القصه من یه بیماری چند ساله داشتم که با همین حد از تغییر شخصیت وروحیاتم برطرف شد،،یه عادت ناصحیح 30 ساله داشتم که بالاخره جمعش کردم وخودم رو نجات دادم والان واقعا آرامش بیشتری نسبت به قبل آشنایی با شما دارم،اما کماکان موضوع مالی حل نشده که شدیدا دارم روی این موضوع کار میکنم،البته از اینکه انقلاب کردم و اصلاح امور این زندگی رو شروع کردم وتسلیم نشدم به خودم افتخار میکنم ونتیجه نهایی هم باخداست….. به یاری خدا دیدگاه بعدی رو زمانی تو این سایت مینویسم که این موضوع مالی هم حل بشه……از این که بگذریم ،ممنون که هرزگاهی فایل میگذارید حالا یا از خودتون یا از افراد موفق،نفس وکلام شما واونها واقعا به من که تواین راه دارم تلاش میکنم ومحیطم پراز افکار درد وبیماری وفقر و و و و هست قدرت میده ،امید میده،، سایت شما برای من مثل کسی هست که بیماره و هرزگاهی میاد تو سایت شما وپرده ها کنار میره وسلامتی وثروت وهماهنگی انرژی وامید رو میبینه وباورش قویتر میشه دوباره شارژ بیشتری میگیره وباز از دورها بهش علامت میدن که نه این زندگی یه پرده وورق دیگه هم داره ،این زندگی اینی که سالهاست ما یادگرفتیم وباهاش بزرگ شدیم نیست یه رو دیگه هم داره……….بهرحال ازتون ممنونم براهمتون آرزوی برکت همه جانبه میکنم وهمه سعی خودم رو میکنم تا از این مرحله ومرتبه ای که الان داخلش هستم بیام بیرون به لطف الهی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    محبوبه صداقتی گفته:
    مدت عضویت: 1708 روز

    به نام خدای مهربونم

    سلام

    مرسی استاد جونم که یادمون می دید چطور فکر کنیم. در مورد خودم باید بگم وادار می شم به فکر کردن با پرسیدن این جور سوالا… از صمیم قلبم سپاسگزارم از خانوم شایسته که همچین سوالی رو پرسیدن.

    من به سوالا پاسخ دادم. برای خودم. توی دفترم. اتفاقا مثالای خیلی زیادی نوشتم.

    ولی می ترسیدم تو سایت بنویسم. اینکه نتایجم که بزرگ نیست. اون موقع ها که عمل کردم که زیاد نیست. می دونم که باید روی موفقیت هام هرچند کوچک تمرکز کنم. اوکی تمرکز می کنم. ولی لازم نیست تو سایت بنویسم. ولی دوستم یه سری حرفا رو زد که تشویق شدم به نوشتن. متوجه شدم از کمبود اعتماد به نفس میاد این امتناع. ارزشمند دیدن کارهایی که کردم ولو کوچک ترین ها.

    و بخشیدن خودم، عاشق خودم موندن با هر اشتباهی که کردم.

    و گفتم نوشتن دیدگاهت یه اقدامه که نتیجه اش میشه اعتماد به نفس بالا و باید این کارو بکنی.

    خب!

    ۱. مواقعی که آسون کردم کارها رو …

    وقتی دانشگاه قبول شدم به خاطر همه‌گیری خب کلاسا تعطیل بود. و من دوست داشتم برم تهران و کلاسا رو ببینم اما همه اش بهونه می آوردم که نمیشه که خانواده ام نمی ذارن.

    اما یه روز گفتم می خوام برم. می خوام برم دانشگاه رو ببینم می خوام برم شهرو ببینم. دوستای جدیدم رو ببینم. و ذهنم گفت هزینه اش رو نداری. این به کنار خانواده نمی ذارن. اما من می خواستم برم و گفتم خدا هست. خدا هست که برام راه ها رو باز می کنه. و من می رم. فقط هزینه ی خرید بلیط رفت رو با اتوبوس داشتم. می ترسیدم که نه! بقیه اش چی! هتل، رفت و آمد… هنوز خانواده ام قبول نکردند که برم.

    اما خدا گفت اگر اعتماد داری بخر. خب همین که بلیط اتوبوس تهران رو خریدم. اینکه می گم همین یعنی ۵ تا ۱۰ دقیقه بعد. همون خانواده که می ترسیدم راضی نشن بهم پول دادن و آماده ام کردند برای اینکه برم.

    این نقطه ی آغاز آشنایی من با خدایی بود که اگر با اعتماد بهش اقدام کنی، بهت پاداش می ده. اقدامی که پشتش ایمانه و ایمانی که عمل می‌آره.

    این اقدامم به خاطر خوندن کتاب ایمان راستین شما بود.

    بیشتر مواقع که نیاز داشتم چیزی رو بخرم و از لحاظ مالی سختم بوده. مواقعی که با ایمان گفتم اوکی من می رم که بخرم که تهیه اش کنم. واقعا یه دری برام باز شده. مواقعی که با ایمان قدم برداشتم که اوکی یه کاریش می کنم. می تونم.

    یه بار نشسته بودم پشت میزم و ساعت ها به حل یه مسئله فکر می کردم. اون قدر که ذهنم خسته شد. احساس بیچارگی می کردم ولی همون لحظه یه ندایی گفت. تا الان چطور مسائلت رو حل کردی. گفتم با توکل به خدا. خدا حل کرده برام. من بهش اعتماد کردم. و اونم برام راه حل شده. و احساس آرامش کردم. گفتم اوکی الان پا می شم این کارو می کنم و تو به هر حال کمکم می کنی. یه کاریش می کنیم با هم خدا. و همون که از پشت میز بلند شدم. دقیقا همون لحظه که بلند شدم. اون مسئله حل شد.

    دو هفته پیش وقتی از تهران می خواستم به شهرمون برگردم. کلی وسیله داشتم و می گفتم چطور تنهایی می خوام بیام. اصلا من دوست ندارم سوار قطار شم. دیر می رسم. تا بندرعباس ۲۰ ساعت راهه. ولی یه ندای دیگه هم می گفت خدا هست. یه کاری می کنی. یه کمکی می رسه. یه کاریش می کنیم. خدا هست. اصلا قطار بهت یاد می ده از مسیر لذت ببری. آدمای خوب می بینی. آدمای مهربون. به اینا فکر کن. گفتم خدا جونم ببین من می خوام قسمتی از مسیرو تو کوپه تنها باشم ها. و حرکت کردم. راننده ای که منو رسوند جوری وسایلم رو پک کرد که انگار کوله پشتی بچه ی خودش رو کولش کرده و داره می فرستدش مدرسه. و خیلی هم آقای خوش اخلاقی بود. بدون اینکه چیزی بگم بهم کمک داد.

    کارکنان قطار که کمکم دادند وسایلم رو داخل کوپه ببرم. بدون این که چیزی بگم کمکم کردند.

    و آدمای خوش مشرب و مهربانی که تو کوپه مون بودن. که همه شون نیمه ی راه پیاده شدن و من قسمت زیادی از سفر رو تو کوپه تنها بودم و داشتم سفر به دور آمریکا نگاه می کردم و از پنجره‌ی کوپه از دیدن بیابون و بعد اون نخلستان ها لذت می بردم.

    دوست داشتم TA شم. خب ذهن می گه نکنه مهارت کافی نداشته باشم، نکنه وقت نشه به کار های خودم برسم و از این ترسا. و یه لحظه گفتم اصلا هر کاری لازم باشه انجام می دم. هر چقدر لازم باشه مطالعه می کنم و هر چقدر وقت بخواد می ذارم و این کارو می کنم. اصلا شبا دیر می خوابم. و اینکه خدا هست. برای TA شدن درخواست دادم. پذیرفته شد. و نمی دانید با اینکه سخت ترین مسئولیت رو قبول کردم تا بزرگ تر شم کار ها چقدر راحت پیش رفت.

    از این مثال ها زیاد دارم …

    ۲. کارهایی که سختش کردم برای خودم. انجام ندادم و …

    دوست داشتم توی کنکور نتیجه ی خیلی خوبی بگیرم از نفرات برتر بشم ولی خیلی سختش کرده بودم. خیلی بهش فکر می کردم و سبب شده بود حرکت نکنم. بی حرکت شم. و نتیجه ای که می خواستم نشد چون سختش کردم. ولی افرادی بودن که کنترل ذهن کردن و این نتیجه رو رقم زدن.

    دوست دارم کنار مهارتی که می آموزم تا وقتی که مهیا می شم براش، کار کنم، ولی می گفتم نه وقت نمی شه. با مثال خانوم شایسته فهمیدم که فقط بهونه است و هزار تا فکر که قدم برداشتن رو برام سخت می کنه. و مسلما وقتی اقدام کردم حق دارم در موردش صحبت کنم.

    دوست دارم از تایپ کردن، مهارت های آفیس، کار با اون نرم افزارهای آماری که بلد بودم پول در بیارم. هر چقدر کم مهم نیست. ولی اینقدر فکر کردم به مراحل که یادم رفت اصلا همچین چیزی می خواستم. و می بینم بعضی از همکلاسی هام رو که دارند این کارو می کنند.

    سپاسگزارم از خدای بزرگم که حامی تک تک اهداف و آرزوهای منه. کافیه در عمل نشون بدم که ایمان دارم به اینکه حامی منه.

    استاد جان اون ایمانی و احساس خوبی که این نوع نگاه می ده. این چقدر قشنگ و آرامش بخشه که گاهی از به نتیجه رسیدن هم لذت بخش تره.

    سپاسگزارم استاد عزیزم، از شما و هزاران بار از مریم خانوم دوست‌داشتنی.

    سپاسگزارم از خودم که نوشتم

    و سپاسگزارم از دوستم که حرفاش بهم جرئت نوشتن داد.

    ❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای: