دستیابی به اهداف سخت است یا آسان؟ - صفحه 14
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/07/abasmanesh-7.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2022-07-26 07:33:532022-08-12 09:49:24دستیابی به اهداف سخت است یا آسان؟شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام خدای مهربان
سلام خدمت استاد عزیز وهمراهان سایت عباسمنش
وقتی استاد داشتن در مورد سختی اسباب کشی صحبت میکردن چند روز قبلش اسباب کشی داشتیم من خیلی توذهنم سختش نکردم وبه بهترین شکل هم انجام شد ولی همون مقدارشم این تضاد رو در من بوجود اورد که باید حتما صاحب خانه بشم
من در مورد تغییر شغل نمیگم همیشه این تغییر درسته ولی جز افرادی هستم که به راحتی زمانی که توی شغلی که دیگه جواب نمیداد از لحاظ مالی یا شرایط کاریش دنبال شغل جدید یا محیط جدید بودم وشکر خدا هم همیشه تو نقطه اوج خداحافظی کردم
دلیلش هم این میتونه باشه که من معتقدم هر کاری قراره تورو به جایگاهی برساند وباید یکسره در حال رشد باشی وهمین تغییر شغل ها امروز من رو به شغل مورد علاقه م که همون فروش هست رسونده که از دید دیگران وحتی همسرم یه جا ارامت بگیره تا از مزایای اون شغل بتونی استفاده کنی تا حالا چندین مهارت عالی یاد گرفتم وتو ذهنم توانایی انجام هر کاری رو دارم ومیشه تو هر کاری بهترین شد فقط کافیه قدم اول رو خوب برداری وفقط یاد بگیری واز موفق های اون کار سوال کنی وارتباط بگیری تا زود بزرگ بشی واین نقطه عطف من بوده
اما توبعضی کارها مثل روابطم با خانواده الان شاید ده سال باشه که ارتباط ندارم وقدمی هم برنداشته ام ومنتظرم خودش درست بشه
ونیز یه مثال ساده بزنم حجم گوشی م به خاطر عکس ها ومطالب بیهوده یا کم اهمیت خیلی پر شده بود شاید بگم یکسال میخواستم مرتبش کنم ولی اینقدر توذهنم بزرگ کرده بودم که موفق نمیشدم در نهایت روی کاغذ نوشتمش ودیروز به یکباره تو یک ساعت مرتبش کردم واز این مثال ها زیاد دارم و…
استاد واقعا مثال های شما به من دلگرمی داد که شما هم مثل ما یک انسان هستید واگر من هم مثل شما رفتار کنم وبخواهم میتونم موفق باشم
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته عزیز و خانواده بزرگ عباس منش
امیدوارم حالتون عالی باشه
تحسین استاد و افکارشون و توضیحات کامل و ماشین و اینکه اگه تصویر کامل بود بهتر بود و… سرجاش بریم سراغ اصل مطلب
4ماه بیکار بودم هراقدامی نیاز بود انجام دادم تو ماه چهارم که برم سرکار وقتی به خود اومدم دیدم واقعا اون 3ماه تلاشی برای بیزنسم نکردم یا کردم خیلی کم بوده
در یک کافه رستوران وارد شدم طبق تجربم استخدام شدم و جالب اینکه روند طوری پیش رفت که به یکماه نخورده من الان حرف اول تو سیستم فست فود میزنم بین 3نفر تازه اینکه ایمان دارم اوکیه هنوز دقیق حقوق مشخص نشده، نکته اش اینه که من میخواستم روزای زوج برم فقط و خب این یکمی امکانش نیست همه هرروز نیرو نیاز دارند ولی من رفتم گفتم شرایطمو و حدودا بعد 15 روز گفت چه تایمی میتونی بیای گفتم روزای زوج عصرها گفت صبح ها چی من خوشحال گفتم صبح میتونم
خلاصه یک اقدام که بنظر خودم اول بار جواب نداد الان به گونه ای جواب داده که من صبحا میرم آماده سازی، عصرای روزهای زوج هم میرم برا پخت و سرویس دهی
اگه قبل از اینکه بخوام برم صحبت کنم به خودم میگفتم که نمیشه کسی قبول نمیکنه هنوزم بیکار بودم البته از دست خدا که دوستم بود هم غافل نشیم اومد دم خونه برا کاراش و… مشورت بگیره و صحبت کنه یکهو گفت میخوای بری پیش اقوام ما نیرو کاربلد میخوان و… دیگه شد
تجربه دوم:اقدام کردم موتور بفروشم هم بدهی بدم هم بتونم فکرم آزاد تر کنم از بدهی ها(تو همون دوران بیکاری،در حالیکه بیزنس من که فروش سنگ ساختمانی باشه جواب نداده و من مجبور به فروش موتور شدم) اقدام کردم زدم دیوار یکی نگفت چند چجوری میفروشی و…. گفتم شاید مسیرش این نیست تا اینکه پول بصورت قرضی اوکی شد و حل شد
دوماه بعد دیدم نه باید موتور بفروشم تنها راهی که به ذهنم میخورد و حسم بهم میگفت همین بود صبح 11به دوستم گفتم چون تصمیم قاطع گرفته بودم شب که رفتیم بیرون گفت حب موتور چند؟
گفتم فروختمش گفت چجوری 12 ساعت نشده فروختیش گفتم همون موقع پشت سر تو زدم نرم افزار دیوار 2ساعت بعدش تماس گرفتن و…..
اونم به قیمت خوب و خیلی عالی
مدتها میخواستم پیج کاری اوکی کنم تنها راهی که حسم مدام میگفت پیج کاری اوکی کن مدام تو ذهنم تکرار میشد حتی وقتی از راه دیگه میرفتم حسم میگفت خوبه ولی اون کارو نکردیا
راستش میترسیدم محتوا چی بذارم چجوری فیلم بگیرم ادیت و تدوین خیلی بلد نیستم ولی داداشم یک چیزایی میدونه و…
تا اینکه تصمیم قاطع گرفتم شروع کردم داداشم گفت اتفاقا من برا رزومه کاری میخوام یک چنین چیزی که کار کنم و تدوین و ادیت و… اینطوری هم کار تو اوکی میشه هم رزومه من تهیه میشه
از زمانی که شروع کردم وقتی یک پست میذارم پست بعدی به ذهنم میرسم اولش چندتا آماده کردم از یکجایی به بعد متوجه شدم نه یکی آماده کنم یک محتوا منظورمه بعدیش میاد و خداروشکر الان به فکر تبلیغات هستم و گسترش کارم تا گرفتن دفتر و کارمند و….
همون حرف استاد که قرار نیست تو فکرمون پله پله پیش بریم اقدام کنیم بقیش اوکی میشه
دیروز چک کردم 47 پست گذاشتم در حالیکه اصلا اول بار تو اقدام اول 15پست آماده کردم و روشی جدید از طریق داداشم که دست خداس بیان شده خودش کلی محتوا مبشه
حدودا 9ماه پیش مشکل کمر پیدا کردم چون موتور زیاد سوار میشدم و مسافت حدود 100 کیلومتر در روز طی میکردم بعله 100کیلومتر در روز چون باید کار میکردم اطلاعات یک کار عالی یاد میگرفتم و هدفم بود (مربوط به همون بیزنس و پیج کاری و..) دیگه وقتش بود ماشین بگیرم نمیشد پولش جور نمیشد رفتم وام بگیرم نشد تا اینکه یک روز از شدت درد روی موتور گفتم ااایییننن همه ماشین یکیش نمیتونه مال من بشه میرم با چک و… میخرم و خواب بزرگه
حدودا 1چهارم پول ماشین داشتم شروع کردم جستجو در نرم افزار دیوار و….. از ادما سراغ گرفتن به مکانیک سپردن و… تا اینکه خیلی خیلی اتفاقی یعنی بهتر بگم هدایتی و دستهای خدا وام برام اوکی شد (ضامنی که رفته بود بانک قبولش نکرده بودن وقتی از مامانم میفهمه من کمر درد دارم و گیر پول ام برا خرید ماشین دوباره میره بانک و هرطوری هست ضامن میشه، اون یکی هم وقتی فهمیدم اینکارو کرده بعد تشکر ازش رفتم و خودم اوکی کردم) چندتا ماشین دیدم یکی عالی فقط سر چک ها معامله نشد گفتم شاید صلاحی بوده تا اینکه بابام (کسی که اصلا نمیرسید بخواد دنبال ماشین باشه و… و پولی هم نداشت حتی قرضی بده یا کمک کنه البته منم انتظار نداشتم ترجیحا رو پا خودمم) رفت آپاراتی که مارو میشناخت گفته بود ماشین چی سراغ داری و…… عصر رفتم دیدم خیلی خوب و تمیز بود باورم نمیشد که این ماشین ها تمیزش هم باشه و بالاخره بعد دیدن و صحبت کردن این اگه اشتباه نکنم 5امین ماشین بود که میدیدم خریدمش تازه با 2سوم پولی که قراربود بدم و بعد متوجه شدم چک هایی که میخواستم بدم خخییللییی فشار روم زیاد میکرده و خدا هدایت کرد با پول کمتر ماشین بهتر گرفتم آره دقیقا کمتر پول دادم ماشین خوبی گرفتم موتوری و.. عالی تازه کلی هم باهام ساخت یکجورایی و اینه معجزه اقدام من اگه فکر میکردم پول ندارم ماشین ببینم که چی هنوزم ماشین نداشتم شاید 😄😄😄😄
تصمیم گرفتم برم اصفهان (30کیلومتری اصفهان یک شهری هست نجف آباد من اونجا ساکنم) به هرکی گفتم همه گفتن چقدر پول داری آشنا داری کار چی؟
منم میتونستم ماهی 500 کرایه بدم تازه گفتم میرم کار طبق آماری که گرفتم با کاری که بلدم میتونم 1سوم درآمد بدم اجاره
فقط میخواستم برم و وقتی تو جمع خانواده مامانم گفتم که آشنایی معرفی کنند اصفهان بهم (چون اقوام داماد دایی ام اونجا بودن) همه بهم خندیدن گفتی خوش خیالی
من با گوشی به هرکسی که فکرم رسید پیام زدم و گفتم این تنها کاریه که به ذهنم میرسه تا اینکه دست خدا پسرخالم فهمیده بود و گفت بیا و کمکم کرد 3شب مهمون بودم خونشون و بالاخره یکی از پیام ها جواب داد بعله بیا و… یک اتاق پیدا کردم تازه رو حیاط سرویس و حمام هم داشت گفت 600 خخییللییی دلم سوخت دوست داشتم خوب بود همه چیزش ولی گفتم معذرت میخوام نمیتونم گفت چقدر میتونی گفتم 250 گفت باشه درکت میکنم دانشجو بودم (دانشجو بودم اون زمان منم) گفتم یعنی بیام گفت بیا و خخخیلی باهام سازش کرد در حالیکه 750 بدهکار شدم بعد دادم بهش
همه ی اینکارا بعد حدودا دوهفته از اون روری که بهم خندیدن اتفاق افتاد اونم بالا شهر اصفهان و چقدر اون 4 ماه به من کمک کرد بتونم باز فکر کنم جهان رو جور دیگه ببینم همش از اونجایی شروع شد که نشستم و فقط پیام زدم که جایی سراغ دارید بشه شبت خوابید؟
وقتی فکر میکنم میبینم همه ی کارای به انجام رسیده یا اهداف تیک خورده از اقدامات اولیه شروع شده و ممنونم استاد از این یادآوری شما
سالم و سرحال باشید چیزی یادم نیومد از اینکه اقدام نکردم کار نشده فقط همون 3ماه بیکاری بود که نشستم تا خدا اوکی کنه که بعد فهمیدم نخیر اقدام اقدام اقدام 😄😄😄😄
خداروشکر بابت بودنتان دوستان و استاد عباس منش و خانواده دوست داشتنی عباس منش
شششااادددد باشید
سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته مهربان
یادم میاد کلاس ۱۰ که بودم ماه رمضان افتاد تو ایام مدرسه (اردیبهشت ماه) .
من هم که از ۸ سالگی روزه میگرفتم دوست نداشتم که ان سال روزه ام را در ماه رمضان نگیرم و بعدا قضایش را بگیرم .
خیلی افکار میومد که تو نمی تونی تحمل کنی . راه مدرسه دوره و هوا هم کم کم گرم شده . اگه روزه بگیری روی درس خواندنت تاثیر میگذارد.(چون من تو مدرسه تیزهوشان بودم و اونجا سطحش یکم بالا تر از بقیه مدارس بود نیاز به مطالعه بیشتر داشت ) .
به خود اومدم که این افکار و فکر کردن به مسیر که باید ۳۰ روز ،روزه بگیری داشت کم کم من را منصرف میکرد اما من گفتم شروع میکنم و روز اول روزه میگیرم اگر اذیت نشدم بقیه رو هم میگیرم .
روز اول که روزه گرفتم خیلی از اون چیزی که فکر میکردم راحت تر بود و خیلی انرژی بیشتری از بقیه روز ها داشتم . اتفاقا بیدار شدن صبح زود در بقیه روز ها خیلی برایم سخت بود اما در ماه رمضان خیلی راحت از خواب پا میشدم و انرژی فوق العاده ای داشتم . تمام ماه رمضان را روزه گرفتم و با وجودی که قبلا فکر میکردم به مدرسه و کلاس زبانم شاید اسیب برساند و نتوانم درس هایم را بخوانم . در اون ماه حتی از بقیه ماه ها بیشتر درس خواندم .
من جزء اون ادم هایی هستم که قبل از هر کاری خیلی به جزئیات فکر می کنم و بار ها همین موضوع انگیزه من را برای شروع کم کرده و باعث شده که کارهایم را به تاخیر بیندازم اما یک روش خوب یاد گرفتم و میگم لازم نیست همین الان تمام کار یا بخش زیادی از ان را انجام دهی اما باید حدالمقدور مقدار کمی از مسیر را طی کنی و این کار برای شروع و ادامه دادن مسیر خیلی کمک می کند مثلا گاهی اوقات وقت کافی ندارم که کتابی را بخونم اما به خود می گم حتی اگر یک جمله از ان را بخوانی خیلی بهتر است تا بگی فردا شروع میکنم و کل کتاب را می خوانم .
این موضوع پاشنه اشیل من است و خیلی ممنون از استاد که ان را به من یاد اوری کرد .
سلام و درود من یک مورد دارم که در مورد بدنسازیه،من خیلی بدنسازیو دوست دارم و من تقریبا ۲ ماه پیش تصمیم گرفتم این هدفو دنبال کنم و با وجود اینکه حقوق زیادی از شغلم نداشتم تصمیم گرفتم شروع کنم با توکل به خداوند و شروع کردم چون بدنسازی ورزش پر هزینه ایه ولی من به این مورد فکر نکردم یعنی نگران این موضوع نشدم و شروع کردم و توی این تقریبا ۲ ماه خداوند خیلی ساده و قشنگ هزینه های این ورزشو رسونده و داره میرسونه واقعا دارم لذت میبرم دیگه من به این فکر نکردم که وای بدنسازی ورزش پر هزینه ای چیکار کنم نمیتونم ادامه بدم نمیدونم به نصف ماه نرسیده پولم تموم میشه بدبخت میشم یه دفعه به خودم میام میبینم تو بدنسازی به هیچ جا نرسیدم همه ی درآمدمم خرج بدنسازی کردم هیچ پس اندازیم ندارم سنم داره میره بالا سابقه بیمه ام ندارم بدبخت شدم خلاصه از این دسته فکرایی که خیلیارو از شروع یک مسیر منصرف میکنه ولی من گفتم خدایا من قدم در راه گذاشتمو هیچ نپرسیدم بقیش با خودت و تا الان واقعا ساده هزینه های بدنسازیمو واسم جور کرده یه موقع هایی میوه ها یا غذاهایی که واسه بدنم لازمرو جوری خدا جور میکنه که خودم تعجب میکنم خداروشکر و الان واقعا بدنم پیشرفت کرده چون توی تمرینمم خیلی سنگ تموم میذارم خداروشکر راستش اون یکی موردو چیزی یادم نمیاد که مثال بزنم شایدم تو زندگیم این اتفاق نیفتاده ولی اگر یادم بیاد مثال اونم میزنم شاد و پیروز باشید❤❤❤
سلام استاد عزیز
اول که عزیز دل خیلی شیرین صحبت می کنند
دوم اینکه من تو سایتتون خیلی فعال نیستم فعلا و تو تلگرام فایلهای شما را گوش می کنم
کاشکی برای ما هم یک گزینه بود که دید گاه هایمان را صوتی می گذاشتیم چون من هم مثل شما تنبل در نوشتن ،شاید یک روز این گزینه هم به سایتتون اضافه شد، خدا می داند
تجربه من
سال ۱۳۸۵ بود و من دوست داشتم برم دکوراسیون داخلی دانشگاه شهید بهشتی که ترمی حدود ۲۰۰۰۰۰ تومان بود و وسایلی که باید تهیه می کردیم ۲۰۰۰۰۰ تومان یعنی هر ۳ ماه ۴۰۰۰۰۰تومان و من ماهی ۵۰۰۰۰ داشتم که خرج بنزین و لباس و تفریحم و همه چیزم با خودم بود و خداییش نمی دانم چجوری من این ۴ ترم را با این پول گذراندم و یادم یک ترم یادم نزدیک ثبت نام بود و پول نداشتم و خیلی جالبه که شهریه هام یک جا هم حساب میکردم نه قسطی خلاصه خیلی ناراحت بودم و در گیر که چه کار کنم؟ رفتیم سر کشویی که پولهایم را می گذاشتم دیدم یک بسته ۲۰۰۰۰۰ تومان ۲۰۰۰ تومانی هنوزم نمی دانم آن پول از کجا بوده بهم می گفتند عیدیهات بوده اخه همه که بهم ۲۰۰۰ تومانی نداده بودند بعدش هم مگه چند نفر عیدی داده بودند که بشه ۲۰۰۰۰۰ تومان هنوزم نمی دانم
همان جیزی که شما می گویید شروع کردم و تمام هم کردم و خدا حودش کمک کرد
خوشحالم با شما و سایت شما آشنا شدم ولی هنوز خیلی در گیر سایت نشدم یکمی برام پیچیده است ولی خوشحالم همین قدر هم
💖الهی صد هزار مرتبه شکر💖تک تک ذرات محترم کائنات و حضور گرم شما خوبان را سپاس💖من راستش دیپلم گرفتنم سه سال طول کشید ( به دلیل انتخاب رشته اشتباه ) به درس خوندن و دانشگاه رفتن هم خیییییلی علاقه داشتم ( دقیقا برعکس شرایط خانوادگیم) ، اومدم به خودم گفتم ، تغییر رشته میدم و اون چیزی که دوست دارم و میخونم ، و نکته مهمش اینجاست که گفتم فقط و فقط همین دیپلم گرفتنه ست ، من دانشگاه بخوام برم یا ازدواج کنم حد اقل باید دیپلم داشته باشم ، ذهنم و اینطور اروم کردم که اقا فقط همین یه کاره تو کل زندگیم ، فقط همین یه هدفه و بیشتر نیست ، با همین تکنیک فقط همینه ، فقط همین یه ذره ، تا لیسانس اومدم ، این تکنیکی بود که استفاده کردم و گفتم شاید برای دوستان هم مفید باشه
💖الهی صد هزار مرتبه شکر💖
سلام بر استاد قدرتمند
من حدود ۳ سال هست که در علوم ذهنی مطالعه دارم و یکی از مراجع مطالعاتی من سایت و پیج و کانالهای شماست
و بعضی فایلها بیش از ۱۰۰ بار گوش گرفتم
فلش ماشینم بیشتر از آهنگ و موسیقی، پراز فایلهایی است که در رشد ذهنم موثرند
من الان ۵۲ساله هستم
این درحالی است که در شرف باز نشستگی بودم که وارد این فضا شدم
و بارها نتایج کمی میدیدم اما بدلیل عقبه فکری و عدم تمرین مدام، منجر به نتیجه دائم نمیشد
از هفته قبل پیشنهادی جدید به من شد که درآمدم به ۴ برابر میرسد و من هم با جسارت هم چک دادم و هم قرارداد امضا کردم
و هدف بعدی ارتقاء درآمد از ۵۰ به ۱۰۰ میلیون قرار دادم
این را در پی تکرار و تمرین و نوشتن سپاسگذاری و جملات تاکیدی و حرکت با جسارت و رعایت قوانینی مثل رهایی، هدف نویسی،بخشش، و توکل به خدا میدانم
یکی از تصمیمهای من و خانواده ، خرید فایلهای موثر شما می باشد
که مطمئن هستم لازمه زندگی سالم برای ما هست
شادی ،آرامش، صبر،توکل، آسایش و برکت الهی برایتان آرزو میکنم
بلوچی
۴۰۱/۵/۱۳
سلام به استادای عزیزم و دوستان گلم
اول اینکه تبریک میگم بهتون استاد عزیز و بزرگوار که زبان سایت رو انگلیسی و عربی رو هم بهش اضافه کردین چقد این کار خفن بود ینی وقتی دیدمش کلی تحسینت کردم و دمت گرم گفتم کارت خیلی درسته مبارکت باشه….خب در مورد فایل …
من سر همین توجه به جزییات و سهل انگاری کلی از کارهایی که میتونستم چندین سال دیش انجام بدم بعد از این که با قانون آشنا شدم انجام دادم
ینی انقد برام بی اهمیت بود که من زمانی که شناسنامه ها بقولی جدید شدن نرفتم دنبالش که عوضش کنم و خیلییی جاها باعث شد من حتی از کاری که میخاستم بکنم بدلیل نداشتن شناسنامه جدید نتونم انجامش بدم و سر گرفتن کارت بانکیم به مسعله خوردم سفر هواپیمایی نمیشد انجام بدم چون ترک تحصیل کرده بودمو خلاصه نمیتونستم گواهی تحصیلی بدم بگیرمش ینی همه کسایی که با من بودن گرفتن الا خودم که اصلا بهش فکرم نمیکردم
خلاصه بعد از کلی با صورت رفتن تو در و دیوار درستش کردم کاری که با یه ساعت وقت گذاشتن میتونست درس بشه من چند ملیون خرج کردم و بعد از چند سال گرفتمش
و نکته بعدی اینه که من یه تصادف داشتم یه پلاتین کوچیک تو پام زدن باید بعد از یسال درش میوردم بازم بخاطر ابنکه میگفتم بابا باید ۲۰روز سرجا باشی و کلی درد و بیرون نرفتن رو تحمل کنی ولش کن سر همین ۵سال طول کشید و کاری که با هزینه خیلییی کم درس میشد مجبور شدم چهار برابر هزینه کنم و تازه خیلیم سختتر بشه که از پام در بیاد
شیش ماه بیکار بودم سر اینکه میگفتم بابا من کار نمیکنم برا کسی و خلاصه کلی واسه خودم منطق درس کرده بودم که سر کار نرم و جهان کاری باهام کرد که همون پولی رو هم که پسنداز داشتم خرج کنم و صفر بشم مجبور بشم
از صفر مطلق دوباره شروع کنم در صورتی که تو اون شیش ماه میتونستم کلی ثروت بسازم مهارت کسب کنم ….و حالا تو یه تایمی من با توکل تو تایمی که همه میگفتن اقا الان تایم رفتن به فلان شهر نیست ولی رفتم و تو سه ماه درامدم سه برابر شد کلی مهارت حدید یاد گرفتم دوستای خیلی خوب پیدا کردم کلی هم بهم خوش گذشت و کلی هم پول ساختم …
کلا از اینکه کارها رو تو ذهنمنون تموم کنیم واقعا جلوی الهامات ایمان و حرکت کردنمون رو میگیره
همتونو دوس دارم موفق و ثرتمند باشین 🌹🤗🤗🤗🌹😘
سلام خدمت استاد عزیز و همه دوستان
قرار شد مثالی بزنیم از خودمون منم یاد یه مورد درباره خودم افتادم گفتم حتما با همه به اشتراک بذارم
حدود 4 سال پیش تصمیم گرفتم درآمد دلاری برای خودم بسازم و از اونجایی که زبان انگلیسی تدریس میکنم مقاومت زیادی نسبت به عملی شدن این ایده تو ذهنم نداشتم و برام ممکن به نظر میرسید
اما اولین چیزی که به ذهن تقریبا همه میرسه وقتی میخوان از ایران با خارج از کشور کار کنن، اینه که چطور پولمون رو نقد کنیم ما که تحریم هستیم و هزار دلیل و بهانه دیگه
اما من به خودم گفتم و مدام تکرار کردم که من باید پول دلاری بسازم بقیه ش حل میشه، خدا کمکم میکنه و اصلا اجازه ندادم این باور محدود کننده روی تلاشم تأثیری بذاره
شاید باورکردنی نباشه اما وقتی بالاخره تونستم درآمد دلاری بسازم، به طرز عجیبی راههایی پیش پام قرار گرفت که خیلی راحت و با کمترین مسئله پولم رو میگرفتم و به ریال تبدیل میکردم و حتی یکبار هم هیچ مسئله ای برام پیش نیامد و خدا از راههای مختلف کار من رو راه انداخت
خدا واقعا وقتی حرکت میکنی درها رو برات باز میکنه…..
سلام و درود خدمت استاد عزیز و دیگران عزیزان
خیلی موضوع این فایل جالب بود برام و مخصوصا تجربیات و مثال های استاد و خانم شایسته عزیز.
من هم تجربهی تقریبا مشابهی دارم ، برای من همیشه تغییر محل کار خیلی کار سختی بوده یعنی با خودم میگفتم حالا برم ی جای دیگه پیدا کنم حالا طرف چجور آدمی باشه کیا اونجا کار میکنن ، اونا اخلاق و رفتارشون چجوریه و انقدر این کار برام سخت بود که ذهنم به طور ناخودآگاه رفتارهای نادرستی رو که توی محل کارم میدیم رو برام توجیه میکرد که من نرم جای دیگه ای دنبال کار و در آخر هم که دیگه کارد به استخون میرسید با ی عالمه تضاد از اون کار خارج میشدم . حالا این تا قبل از دو سال پیش بود که با قانون آشنا شدم، بعد از این که با قانون آشنا شدم من توی ی جایی کار میکردم که اون بندهی خدایی که براش کار میکردم خیلی فکر میکرد که حالا من به کارش احتیاج دارم و یا خودش خیلی زرنگه یا هرچیز دیگه زیر بار نمیرفت که حقوق بهتری به من بده . حالا اینم بگم منم اون روزا تازه با قانون آشنا شده بودم و حسابی همه جوره دوست داشتم امتحانش کنم، خلاصه توی ذهن خودم منطقی کردم که آقا من میرم ی محیط جدید و CV خودم رو ارائه میدم حالا یا میگن میخوایمت یا میگن نه ،دیگه از این دو حالت که خارج نیست و در رابطه با این موضوع روی خودم کار کردم و اتفاقاً اولین جایی که من رفتم و برای کار سوال کردم و CV خودم رو ارائه دادم گفت شما در اولین فرصتی که میتونی بیا با ما کار کن و من یک هفته بعدش اونجا کارم رو شروع کردم و حقوقم شد دو برابر چیزی که در جای قبلی دریافت میکردم به اضافهی این که با افراد انگلیسی شروع به کار کردم و یک محیط کاملا جدید بود برای من که باعث شد کلی تجربیات جدید به دست بیارم و تازه توی زمینه کاریم هم کلی پیشرفت کنم . این تجربهی آسون کردن کارها در ذهن برای من خیلی شیرین بود و باعث یک پیشرفت خوب شد برای من هم از لحاظ مالی هم از این نظر که فهمیدم تواناییهام خیلی بیشتر از اونی هست که فکر میکنم و کلی هم ایمانم رو قویتر کرد به این موضوع که آقا اگر یک خواستهای داری بدون که میشود و فقط به ایدههایی که بهت الهام میشه عمل کن و از نتایجش لذت ببر .