دستیابی به اهداف سخت است یا آسان؟ - صفحه 29
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/07/abasmanesh-7.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2022-07-26 07:33:532022-08-12 09:49:24دستیابی به اهداف سخت است یا آسان؟شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام الله
سلام و درود استاد من واقعا حالم با گفته های شما از خوب به عالی از عالی به عالی تر دگرگون میشه
همین امروز من داشتم اقدام میکردم به ارائه کاری اما یهو دلسرد شدم
این پیام رو از این فایل گرفتم که باید نترسم به جلو برم مانع خودم نشم برای پیش رفتن کارها و اهدافم
امروز باز متوجه شدم نباید به شرایط فیزیکی توجه کنم باید یکسره من وظیفه خودم رو انجام بدم روی اهدافم متمرکز باشم و کاری به شرایط کنونی فیزیکی نداشته باشم
استاد چقدر زیبا مثال باشگاه رو زدی واقعا همینه هر چقدر تمرین کنی همونقدر نتیجه میگیری
استاد من واقعا چقدر نیاز دارم به این آگاهی ها مرسی استاد
مرسی خدای خوبم که منو هدایت کردی به این مسیر و دیدن این نشونه که آیا رسیدن به خواسته ها آسون یا سخت
و واقعا رسیدن به خواسته ها بستگی به خود ما داره به حرکت ما به سمت خواسته هامون
خدایا شکرت مرسی استاد که خدا از طریق شما با من حرف میزنه
به نام الله هدایتگر
سلام دوستان خوبم
ردپای من درفایل171سفرنامه
من باوردارم که تمام اتفاقات زندگی من به خاطرافکاروباورهاوفرکانس هایی هست که به جهان هستی ارسال میکنم الهی شکرت
مسیررسیدن به خواسته سخت هست یااسان
یادمه من رانندگی روتوذهنم سخت میگرفتم وبعدازچندسال گفتم برم تودل ترس هام واسون گرفتم این کارروورانندگی یادگرفتم والان راحت رانندگی میکنم خداروشکرت
یک مورددرموردشغل جدیدوکسب وکارم که ابان توذهنم سخت گرفتم که ایا
میشه
موفق میشم.همکارام چطورین
درامدم چی میشه
ایابه روحیه من میخوره
وووووو
همه این هاباعث شده حرکت نکنم وتجربه نکنم وهمین کمالگرایی باعث میشه که اقدامی نکنی وبترسی ازنتیجه
من بایدبه چگونگی کارنداشته باشم وحرکت کنم وبه ایده هام عمل کنم بعدمتوجه میشم دقیقاچی میخوام
یادمه کنکورداشتم وشب امتحان خوندم واسترش نداشتم وحالم خوب بودوراحت گرفته بودم کنکوررووفرداش کنکوردادم وقبول شدم به راحتی
یکی ازکارهایی که سخت میگیرم صبح زودپاشدن هست منظورم 6صبح پاشم ودیگه نخوابم وتوذهنم میگم بروباباکی حالشوداره وخوابم میبره مگردرمواقعی که واقعاکارواجبی داشته باشم 6صبح بیدارمیشم
باشگاه رفتن یکی ازمواردی هست که توذهنم به خودم سخت گرفتم
حتی انجام تمرینات استادروهم بعضی وقت هاانجام نمیدم یاکمترانجام میدم وسخت میگیرم توذهنم این تمرینات روکه بایداصلاح کنم خودم رووبه خودم انگیزه بیشتری بدم برای حرکت کردن وتغییرکردن
بایدتوهرزمینه ای که میخوایم قدم برداریم بریم الگوهای موفق روتواون زمینه ببینیم که تونستندبه راحتی انجام بدن وبه خودمون بگیم اگراون تونسته منم میتونم حتی بهترازاون
قدم برداریم وخداونددرهاروبرای مابازمیکنه که الان هیچ ایده ای براش نداریم ونمیدونیم چی هست ودستان خداوندمیان وماروهدایت میکنند
کسی که حرکت میکنه یعنی ایمان داره یعنی باورهاش درست شده وبعدنتیجه میاد
خدایاازت میخوام که کمکم کنی که هدف هایی که درذهنم دارم برای تغییرزندگیم درذهنم راحتتر واسانتر شودوحرکت کنم وتوکل کنم به تووهدایت شوم به مسیرهای بهتر
الهی امین
شادوموفق باشید
به نام خدا
سلام به دوستان عباسمنشی
دوست عزیز کامنت شما نکته های این فایل رو بیشتر برای من تاکید کرد
مرسی بابت اینکه نکته ها رو نوشتید
واقعا باید توی دل ترس هامون بریم واقعا باید توجه نکنیم به شرایط به توجه نکنیم به همکارا توجه نکنیم به مکان و زمان
فقط قدم برداریم و جلو بریم
خودمون هستیم که با انرژی که از درونمون ساطع میکنیم با تلاشی که برای برداشتن قدم ها انجام میدیم به هدف مون میرسیم
خدایا شکرت
امیدوارم در پناه خدا شاد و پیروز و موفق باشید و خبرای عالی رد توی کامنت ها برامون بنویسید
به نام خدای معجزه ها
یادگار 171
سلام استاد عزیزم و مریم ناز
و سلام به همه همراهان این مسیر الهی
خدایا هزاران بار شکرت که امروز بهم فرصت دادی بیام این مکتب و بنویسم
وای که چقدر این فایل منو شیدا کرده
امروز دقیقا دوبار گوش دادم و دیدم چقدر فوق العاده داره مسیر رو برام روان میکنه
استاد دیدین همیشه میگم شما چراغ راه من شدین؟
دقیقا منظورم همینه
وقتی اینقدر به وضوح میگین که حرکت کنین
اقدام کنین
به عمل برسونین
وای که من چقدر تجربه های خفن دارم از این حرکت ها
خدایا هزاران بار شکرت
شروع امسال رو با چندتا هدف طلایی استارت زدم
که یکیش خرید ماشین خارجی بود
هر چند خیلی دلم میخواست ی ماشین آلمانی بخرم اما گفتم استاد میگه تکامل
با توجه به شرایط فعلیتون تکامل
گفتم خب پس الان شرایط و پول من برای ی ماشین خارجی چینی اوکیه
و با توجه به تضادهایی که برام پیش اومده بود عهد کرده بودم صفر کیلومتر بخرم نه کارکرده
حدود یکی دوماه پیش نمایشگاه ماشین بود
با دوستم رفتم بازدید
استاد فقط شما میدونی من چی میگم
به والله به محضی که پامو گذاشتم تو نمایشگاه یکی با صدای بلند میگفت اولین قدم برو ماشینتو بفروش
اینقدر این صدا بلند بود اینقدر واضح بود اینقدر ملکه ذهنم بود که خداشاهده چندبار داشتم دور و برم نگاه میکردم گفتم نکنه این صدا از بیرون باشه
بماند که چندین غرفه میرفتم و کلی با ذوق ماشینارو چک میکردم و تقریبا چون درباره همشون مطالعه داشتم کلی اشنا بودم به توضیحات و تقریبا خیلی جاها داشتم به مراجعه کننده ها هم اطالاعات میدادم
از نمایشگاه که زدیم بیرون به دوستم گفتم باید ماشینمو بفروشم
و اونم گفت اره بفروش پولاتو بزار روش و یکی از اینا که دوست داری بخر
اما من چون واقعا در حد اون هدایت نبودم این فروش به تاخیر افتاد
و اینقدر منو اذیت کرد این ماشین که دیگه صبرم تموم شد
هر روز ی جاش خراب و ی هزینه درشت
هر جا هم میرفتم میگفتن فلان قطعه 206 موجود نیس
یعنی هر روز خدا ی نشانه میفرستاد که مگه نگفتم بفروش
و من تابع نجواهای شیطان که الان پولم کامل نیس که الان نمایندگی تحویل فوری نداره که الان تابستونه بفروشم ماشین زود نخرم گرما چی
دیگه ی روز گفتم ته این هدایت هرچی که باشه من میرم
حتی اگه دیگه هیچوقت نتونم ماشین بخرم
من این ماشینو میفروشم تا این صدا دست از سرم برداره
هر لحظه تو مخ من کوبیده میشد ماشینتو بفروش
من ماشین فروختم
دقیقا تو اوج گرمای تابستان
و دوستم به خاطر ی جراحی بره اصفهان و بگه چون ماشین نداری ماشین من زیر پات تا ماشین بخری
اصلا شدنیه؟؟
الان به برادرت بگی ی ساعت ماشین بده با کلی منت اگر قبول کنه البته
خدایا هزاران بار شکرت
پولامو جور کردم
که اینم خودش ی داستان مفصلی داره
و ی روز ظهر تو دفتر کارم دوباره سروکله اش پیدا شد و گفت برو به نمایندگی ها سر بزن
ظهر تابستان؟
نمایندگی؟
اونم شیراز؟
اینا در حالت عادی هم سرکار نمیان چه برسه تابستان
به یکیشون زنگ زدم گفتن ساعت 3 بیا
ساعت 3؟؟؟
مرداد ماه؟؟؟
مگه میشه؟
خدایا شکرت
من گفتم تو میگی برو نمایندگی سر بزن
منم میرم حالا هر ساعتی که میخواد باشه
به محضی که وارد شدم
سلام خانم
ماشین تحویل فوری چی دارین؟
دقیقا همین جمله
اونم گفت ی لحظه بشینین توضیح میدم تا کار این اقا راه بیفته
و من دقیقا نشسته بودم رو صندلی انتظار و تک تک این هدایت ها و نشانه ها رو کنار هم میچیدم
به والله باور نکردنی بود
من هدف سال جدید بزارم خرید ماشین
برم بوشهر مسافرت
دوستم ماشین خارجشو ی ماه بده بهم بگه جا ندارم ببر استفاده کن
و انگیزه و شوق من بشه هزار برابر
و نمایشگاه ماشین بیاد شیراز
من ی دختر این همه وقت بزارم برم نمایشگاه ماشین
و خدا بیفته به جونم که ماشینت بفروش
هر روز ی عالمه خرج که حداقل روزی 3 میلیون خرج کنم
که دیگه بفروشم
ظهر تابستون بگه بلند شو برو نمایندگی ها
و طرف بگه ساعت 3 بیا
هیچ جوره با عقل جور نمیشد
و من غرق این هدایت ها
یهو خانم بگه بفرمایید این ماشین و این ماشین تحویل 15 روزه
خدای من
دقیقا خدای معجزه ها
من دو مدل ماشین مد نظرم بود بخرم
که اینا یکیشو تحویل 15 روزه داشتن
بگه 7 میلیون پول بیمه بدنه الان پرداخت کنی برات رزرو میشه و مدارک کامل کنی 15 روزه میاد
و من دقیقا همون روز 7 میلیون سود فروش داشتم
ی کم فکر کردم
دوباره پیداش شد و گفت من نابود شدم چقدر نشانه بفرستم چقدر هدایت کنم چقدر مسیر هموار کنم؟
تو دنبال چی هستی اخه دختر سنگ؟؟
ببین پولی که الان میدی دقیقا همین امروز ساختی
مگه حواست کجاست؟؟
گفتم خانم این کارت ملی من و ثبت نام انجام شد
تقریبا ی هفته طول کشید مدارک کامل کردم و گفتن بعد از تکمیل مدارک 15 روز کاری
خدایا هزاران بار شکرت
و خدایی که به شدت به شدت به شدت وهاب و رزاق و معجزه گر
اصلا جور شدن پول این ماشین خودش ی داستان حداقل 50 صفحه ای
و من امشب ی کم حالم به هم ریخته تو اتاقم دراز کشیده بودم
گفتم پاشو حالتو بساز تو شاگرد استادی این کارا چیه
هندزفری گذاشتم و دقیقا همین فایل پلی شد
من تو اشپزخونه هم ظرف میشورم هم شام درست میکنم
گوشی من زنگ بخوره
از نمایندگی
و بگه ی ساعت دیگه بهم زنگ بزن خبر خوب دارم
و من مشغول ظرف و اشپزی و این فایل مقدس
حدود 30 دقیقه بگذره دوباره تماس از نمایندگی
بگه آقای فلانی نمیدونم چیکاره نمایندگی زنگ زده تهران واسپاری گفته این خانم ی دختر مستقل و متشخصی هست و با پول خودش داره این ماشینو میخره
زودتر بفرستین و اونا گفتن تحویل 5 روزه
تو شنبه بیا وکالتنامه تحویل فوری اوکی کن
و من فقط هنگ
فقط هنگ
و فقط هنگ
و انصافا چشام پر از اشک شد
گفتم خدایا تا کجا دقیقا تا کجا اینقدر وهابی
اینقدر رئوفی
اینقدر رزاقی
اینقدر معجزه گر
اصلا مگه داریم؟
نمایندگی ماشین به نرخ شرکت بده اونم تحویل فوری؟
خدایا هزاران بار شکرت
دلم میخواد زار زار گریه کنم
دلم میخواد خدارو بغل کنم و بچلونمش و بگم تو منو لوس کردیاااا
بگم تو همیشه همین مدلی هوامو داشتیاااا
بگم همیشه خیلی خیلی بیشتر از اون که من میخواستم بودی و دادی
که بگم از اینکه تورو پدر خودم انتخاب کردم با جان و دل راضی ام
خدایا هزاران بار شکرت
خدایا تو همیشه و همیشه و همه تایم فقط معجزه کردی و من وقتی پی هدایت رو گرفتم وظیفه جهان بود که مسخر من بشه وظیفه جهان بود که در قبال خواسته من سر خم کنه وظیفه جهان بود که پاداش بده
و خدایا هزاران بار شکرت که چنین قانون فوق العاده خلق کردی
چقدر دلم میخواد بنویسم اما اشک و بغضم اجازه نمیده
خدایا هزاران بار شکرت
خدایا هزاران بار شکرت
خدایا هزاران بار شکرت
به نام خداوند بخشنده و مهربان
روز 171: سلااااااااام ، ما وقتی که میخوایم به کاری رو شروع کنیم ممکنه یه سری نجوا ها باشن که بخوان که ما حرکت نکنیم مثن من میگم میخوام فوتبالیست حرفه ای بشوم خوب مغز میاد چی میگه میگه که این همه افراد بودن که میخواستم فوتبالیست بشن اما به هر دلایلی نتونستن تو چطور میخوای بشی یا الان بیست سالته و خیییلی ترجیف دیگه خوب اگه من میومدم به اینا فکر میکردم اصن حتی یه قدم هم حرکت نمیکردم من باور دارم که میشه و میام الگو هایی رو پیدا میکنم که تا سنین بعضن بیستو پنج سالگی تو هیچ تیم حرفه ای نبودن و الان دارن سطح بالا بازی میکنن مثه جونیور مسیاس یا مثه وحید امیری و خیلیا دیگه که من حالا اطلاعات زیادی درموردشون ندارم من باورم اینه که وقتی احساس خوبو حفظ کنم و ایمان داشته باشم و قدم بردارم هدایت میشم به مسیرش به مسیر اون چیزی که میخوام ، استاد الان تقریبن سه هفته ای هست که دارم تمرکزی رو خودم کار میکنم و هر روز زندگی داره زیبا تر میشه خییییلی سپاسگذار خداوندم اصن انگار هر روز داره معجزه میکنه ، استاد دیروز دوتا گل زدم یکی برگردون و یه ضربه سر یعنی قشنگ دارم میبینم که قانون داره جواب میده و اجازه میدم که آرام آرام خداوند من رو بت یه تیم حرفه ای هدایت کنه ، ایشالا هی از اتفاقات رویایی بیشتری که واسم نیفته مینویسم واستون من آدمی هستم که دوست دارم احساس خوبمو بروز بدم ، ما وقتی که واقعی رو خودمون کار میکنیم یعنی هر لحظه هواسمون هست که به چی داریم فکر میکنیم و احساسمون چیه ، ببینید جهان سرش کلاه نمیره نمیشه با توهم زدن گفت دارم رو خودم کار میکنم ، وقتی نتایج میاد یعنی ما داریم رو خودمون کار میکنیم بچه های بزارید نتایجتون با دیگران حرف بزنه نه حرفای قشنگ میدونم همه دوست داریم که چیزی یاد میگیریم بریم به بقیه بگیم اما نتیجه ای جز تلف کردن ارزی ندارن ما بیایم نتیجه بگیریم اونوقت اکه خودشون خواستن که میان میگن شما خیلی موفق شدی میشه به من بگی چیکار کردی اونموقع براش توضیح میدیم ، ما به نسبتی که احساسمون رو بهتر میکنیم خداوند هم مارو به مسیر های بهتر هدایت میکنه . درمورد سوال استاد هم یادمه من اصن بدنسازی کار نمیکردم چون میگفتم که باید وقت بزاری هر روز وزنه بزنی و هیچ وقت سمتش نمیرفتم اما تا عید امسال من مکمل گرفتم و حرفه ای یه ماه و خورده ای رو بدنم کار کردم و واقعن نتیجه فوق العاده ای گرفتم و کلی اعتماد به نفسم بالا رفت . هرجا هستید ثروتمند و سلامت و سعادتمند باشید عااااااشقتووونمم.
به نام خدای مهربان که هرلحظه مراهدایت وحمایت میکند ..
سلام به استاد عزیزم ومریم نازنینم .استادجان ممنون بابت این آگاهی های ناب که رایگان دراختیارمامیگذاری ،
این فایل واتفاقی بازکردم وامروزقفلی زده بودم وفکرمیکردم که یه شغل جدید باید داشته باشم اتفاقا چه قدر درمورد بیزینس صحبت کردین دقیقا هرچی توذهن من بود شمادر مورداون صحبت کردید ،دوست دارم عمل کنم و عمل نه حرف ،دوست دارم که به عنوان شغل دومم لوازم کادویی یاآشپزخونه واینابیارم وبفروشم قبلا هم این کارو کردم ولی رفت وآمدبرام سخته الان به فکرم اومده انلاین خیلی بهتره ،واقعا باورهای محدودکننده ای هم دارم مثلا اگه مشتری ببره ودست به نقد نباشه ،ولی درنقد بودنم باز فروش انلاین بهتره ،انشاالله که راهم پیداکنم میخام که باورهام وتغییربدم شاید زود عوض نشن ولی آرام آرام تغییرمی کنه ،دقیقا این فایل و چندماه پیش همین فکرو درموردکارداشتم گوش دادم و باعث شد قدم های کوچکی هم بردارم ،باید توذهنم راحتش کنم وانشالله خداوندمراهدایت وحمایت میکند …
احساس میکنم این یه هدایته .
به نام خداوند هدایتگر مهربان
خدایا من هرآنچه که دارم از آن توست و از تو به من رسیده است
سلام و درود و سپاس بر استاد عباسمنش عزیز و سرکار خانم شایسته گرامی
خداوند را بابت فرصت زندگی کردن و داشتن روزی جدید و بودن در این سایت الهی شاکر و سپاسگزارم
روز 171
قبل از هرچیزی تحسین میکنم این ارتباط عالی و صمیمی و در نهایت احترام شما دو بزرگوار را
جاهایی که مراحل رسیدن به خواستهام را در ذهنم سخت کردهام:
من بعد از اینکه از شغل قبلی خودم بازنشسته شدم بدلیل علاقهای که به شغل گلخانهداری داشتم نزد یکی از آشنایان که صاحب یک گلخانه تولید صیفیجات بود رفتم و حدود یکسال به کارآموزی مشغول شدم
بعد از مدتی صاحب گلخانه بدلیل کهولت سن و نداشتن توانایی به من پیشنهاد داد که گلخانه را از وی اجاره کرده و بطور مستقل مشغول بکار گردم و من هم زمان کافی داشتم هم سرمایه اولیه برای شروع کشت و کار و هم میتوانستم از کمک صاحب گلخانه هم بهرهمند باشم و با توجه به اینکه خودش نیز در همان محل سکونت داشت یک امتیاز خوبی برای مراقبت بحساب میآمد؛
ولی همین سخت کردن مسیر کار در ذهنم و نجواهایی که بسراغم آمد که تو سیسال کارمند بودهای و هیچ تجربهای در زمینه کشاورزی نداری و اگر در طول زمان کشت مشکلی برای گیاهان پیش آمد دستوپا بستهای و هیچ کاری بلد نیستی و از این دست نجواها که از سخت کردن مسیر در ذهنم پرورش پیدا کرده بود و یا اینکه میگفت حالا تو بسلامتی هم تولید کردی، چه کسی را در بازار میوه میشناسی یا چه کسی ترا میشناسد که بخواهد از تو خرید کند یا تو محصولاتت را بفروشی
و متاسفانه این نجواها بر من غلبه کرده و پیروز شدند و من ماندم و حدود دوسال که مشغول هیچکاری نشده و سرمایه اولیه هم در حال کم شدن میباشد
کجاها مراحل را ساده و راحت کرده و قدم برداشتهام:
من در زمینه کامنت نوشتن در سایت خیلی کم فعالیت داشتم بطوریکه در طی این چند سال عضویتم در سایت تعداد کامنتهایم به تعداد انگشتان دست هم نمیرسید،
یکی از دلایل این کامنت ننوشتن سرعت پایین من در تایپ کردن بود که مجبور بودم با دو انگشت تایپ کنم
در دوره شیوه حل مسائل و پس از اینکه سرکار خانم شایسته تمرینی اعلام کرد که اگر فکر میکنید تا کنون نتوانستهاید مسئلهای را حل کنید همین امروز اقدام کنید و مثلاً شروع به یادگیری تایپ دهانگشتی کنید من هم در ذهنم مسیر بسیار سهل و آسان ترسیم شد و بلافاصله همان روز اقدام به ثبتنام در دوره آموزش تایپ دهانگشتی کرده وشروع کردم به انجام تمرینات
و در مدت زمان کوتاهی به سرعت و دقت کافی در این زمینه رسیدم
این علاوه بر اینکه در من این باور راحت بودن حل مسائل را بوجود آورد، از آنجائیکه سرعتم در تایپ کردن بالا رفته بود انگیزهای شد برای کامنت بیشتر نوشتن و همین باعث شد بمراتب سرعت و دقت من هرروز بیشتر و بیشتر گردد.
تمامی اعتبار این کامنت صرفاً متعلق بخداوند است
به نام خداوند هدایتگر سلام خدمت استاد عزیزم مریم بانوی عزیز و تمام دوستان گلم امروز از خداوند خواستم که هدایتم کنه به مسیری که امروز باید برم و هدایت باید بشم که این فایل باز شد و چقدر به حق این فایل اون چیزی بود که باید من امروز میشنیدم خیلی چیزها و کارهایی هست که قراره انجام بدم و دوست دارم انجام بدم ولی به خاطر ترس از اینکه نتونم ادامه بدم،یا درمسیرم مشکلات خواهد بود،کلا گذاشتم کنارو شروع نکردم
اگر بخوام تجربمو بگم من هم تجربههای زیادی دارم ولی یکی از اونا که خیلی پررنگه و تو خاطرم مونده ،اینه که من سالها قبل تصمیم گرفتم که کار راه اندازی کنم و برای خودم منبع درآمدی داشته باشم با اینکه من مادر دو فرزند هستم متاهل هستم و همسرم وضع مالی نسبتاً خوبی داره ولی دوست داشتم که دستم تو جیب خودم باشه و استقلال مالی داشته باشم ،،ووقتم وعمرم وانرژیم را بیهوده هدر ندم
ولی هر بار تصمیم میگرفتم کاری رو انجام بدم هزار تا مانع توی ذهنم درست میشد که تو که سرمایه نداری تو که پارتی نداری تو که وقتشو نداری تو که نمیتونی تو اصلاً جون نداری بخوای کاری رو انجام بدی زود خسته میشی
خلاصه یه روزی بدون اینکه به چیزهای دیگه فکر بکنم گفتم قدم میزارم تو راه نمیدونم چی شد که تصمیم گرفتم برم ولی کاری رو شروع کنم اون روز من چون خیاطی بلد بودم از بچگی تصمیم گرفتم که خب یه تولیدی راه بندازم برای راهاندازی یه تولیدی کوچیک حداقل اون زمان4 سال پیش،100 میلیون احتیاج داشتم که سرمایه داشته باشم و من واقعاً هیچ پولی نداشتم که بخوام کار رو شروع کنم و پارچه بخرم و بتونم یه کارگاه کوچیک رو راه اندازی کنم
ولی تصمیم جدی بود،،تا اینکه تو روزنامه خوندم که یک کارگاه خیاط خانم میخاد،رفتم اونجا وهمونروز مشغول کارشدم،واز کارم خوششون اومد من باید روند تکامل رو طی میکردم چیزی که نمیدونستم اون زمان کارگاه موندم و یک سال کار کردم بعد با حقوق اون یک سال چرخ خریدم اتو خریدم پارچه خریدم و یک کارگاه کوچک تو خونه خودم راه اندازی کردم از اون زمان 4 سال میگذره من یک تولیدی بزرگ دارم و چهار تا شاگرد دارم و دارم کار میکنم و درآمد دارم برای خودم اگر اون روز حرکت نمیکردم و میترسیدم و هزار تا اما و اگر در ذهنم میومد و نجوا شیطان رو گوش میدادم یچ وقت هیچ حرکتی نمیکردم و پیشرفتی هم نبود امروز خوشحالم که حرکت کردم البته الان هم کلی کار هست که دوست دارم انجام بدم و تصمیم گرفتم بعد از این فایل که حرکت کنم بعداً که نتایجش رو گرفتم دوباره میام ومیذارم ،
از خداوند سپاسگزارم به خاطر هدایتم به سایت بزرگ عباس منش سپاسگزارم از استاد عزیز به خاطر اینکه هنوز تجربیات با ارزشش رو در اختیار ما میگذارند
سپاسگزارم از مریم خانم عزیز بخاطر روایت خاطرات که به ما انرژی میده
در پناه حق ،شادوسالم وثروتمندوسعادتمند باشید
بنام خدایی که عاشقمه
وهرلحظه اماده ی اجابت منه
ممنونم دوتا عشق جذاااب ودوست داشتنی از امروز تصمیم گرفتم روز شمار تحول زندگی رو گوش بدم وتاجایی که ممکنه عمل کنم واز خدا میخوام هدایتم کنه واین مسیر رو برام اسان کنه
ورسیدن به خواسته هام ومخصوصا جریان باورها رو برام لذت بخش وراحتتر کنه
ممنونم استاد عشقم وخانم شایسته ی جذابم
بابت دل همچون دریاتون که این اگاهی ها رو برامون به اشتراک گذاشتین کلی سپاسگزارم
بماند به یادگار از 3مرداد 1403
باشد که این مسیر رو متعهدتر ادامه بدمونتایجم صحبت کنند
عاشقتونم
سلام
به همه دوستان در این سایت ارزشمند و مطابق با قوانین بی تغییر خداوند
امروز صبح تا چشمم رو باز کردم به فایل خداوند را بهتر بشناسیم 1 هدایت شما و همین جا از استاد عزیزم درخواست دارم که در صورتی که براشون ممکن هست این سری فایل رو ادامه بدن چون همه ما در انتهای ذهنمون به خاطر خانواده و جامعه ای که توش بزرگ شدیم یک ارتباطی بین فقر، بدبختی و گریه و زاری و بنده خوبی بودن ساختیم!
در صورتی که شما به ما یاد میدید که خدا احساس نداره! چون شما کاملا به قران مسلط هستید و قران کلام خداست. من خودم هر بار قران رو میخونم متوجه میشم که من اصلا خدا رو نشناختم و اصول خدا بر عکس اونچیری هست که من الان درست میدونم!
یک ماه گذشته کاملا پام روی گاز بود و میدیدم که ماشین لاستیکاش سابیده میشه ولی حرکت نمیکنه!
چرا؟ به دلیل همین باور اشتباه که من اگر سختی بکشم خدا بیشتر دوستم داره و بهم نعمت بیشتری میده و بعد با فایل های رایگان شما متوجه شدم زهی خیال باطل اگر در مسیر سختی هستی یعنی توی مسیر الهی نیستی چرا؟ چون مسیر غم و اندوزه مسیر هدایت شدگان نیست!!!!!
میدونید استاد من چیزی که از شخصیت شما میبینم اینه که قرآن و درک درستی که از خدا و سیستم جهان دارید یک ذهنیت درست در راستای قوانین الهی ایجاد کردید. در اموزه هاتون هم همین رو اموزش میدید و تاکید میکنید که اونجوری که شما میخواید قوانین جواب نمیده، قوانین خداوند در نهایت عدالت و برای همه یکسان هست و طبق یک سری اصول و ذهنیت درست شما به نتیجه میرسی! اکی روی باورهات کار کردی پس کو حرکت؟ اها میخوای هیچی یاد نگیری هیچ جرکتی نزنی بعد بشینی روی باورهات کار کنی و بعد یهو یه کار خفن انجام بدی و زندگیت کن فیکون بشه؟
استاد با شرمندگی من همون شاگردی هستم که دو سال و نیم این ذهنیتم بود!
همیشه به خودم میگفتم بابا کمالگرایی حالا مگه چیه که بخواد مانع من بشه؟ من این همه روی روانشناسی ثروت کار کردم، استاد گفته جواب میده و هی جواب نمیگرفتم نه که جواب نمیگرفتم موقعیت ها میومد ایده ها میومد ولی به اجرا نمیرسید!
اصلا در حدی شد که به خدا قسم میخورم یه سازمانی اومد گفت همین الان کار رو شروع کن من بودجه رو اکی میکنم و به خاطر کمالگرایی اینقدر پشت گوش انداختم که وجهه خودم و شرکتم شد یه ادم بد قول!!!
یه روز دیگه گفتم بسه هر چی اینجوری رفتی و خودت خواستی قانون رو اونجوری که میخوای تفسیر کنی! گفتم خدا من درکم اینه دارم درجا میزنم اما درکم در حد چراییش نیست! اونم گفت بله میدونم چون دو سال و نیمه که توی همین وضع هستی!!!
نتیجه اش چی شد؟ هدایت شدم به شیوه حل مسائل!!! حالا بماند که نجواها چه قدر اومدن که نه جلسه 1 تا 4 ول کنی بری 5؟ ولی اینجا بود که به قول اقای مظاهری به ذهنم گفتم خفه شو لطفا میخوام به هدایتم گوش بدم! همین که فایل پلی شد بازم مقاومت ذهن اومد اما ادامه دادم تا اینکه مثل یه بمب یه چیزی منفجر شد توی ذهنم! تازه فهمیدم کمالگرایی یعنی چی و چه ساید افکتی روی زندگی من داشته!
میدونید استاد من نمیدونم دوستان هم این تجربه رو داشتن یا نه ولی من خودم خیلی این تجربه رو داشتم که تعریف درست مفاهیم رو از شما یاد گرفتم مثلا من معنی مسئولیت پذیری رو توی دوره احساس لیاقت با شما یادگرفتم و متوجه شدم اگر میخوام فرد مسئولیت پذیری باشم باید چه شیوه باور و رفتاری داشته باشم یا مثلا ذهن ثروتمند رو با شما شناختم که ذهن ثروتمند باید چه طور عملی داشته باشه و به معنی این نیست که ذهنت پر از پول میشه و عد پول از در و دیوار میاد بلکه به این معنی هست که یک رفتار و عمل متفاوت با یک ذهنیت درست داری و اما در اخر کمالگرایییییی که با صدای خانم شایسته عزیز و توضیح بی مثال ایشون یادش گرفتم.
وقتی فایل تمام شد فوری دوباره پلی کردم، بازم پلی کردم شب اومدم خونه و کامل نوشتمش و هی مینوشتم و هی اشغالهای توی ذهنم میومد بیرون و میگفتم من واقعا این دو سال چی از استاد یاد گرفتم؟؟
صداتون توی گوشمه که گفتید اگر همه اموزش ها و نکاتی که بهتون یاد میدم رو بدون اقدام داشته باشید یعنی هیچ دستاوردی نداشتید! اقدام یعنی همه چی؟!!! استاد با نهایت معذرت من آدم اقدام گرایی نبودم. من آدمی نبودم که مهارت یاد بگیرم حتی تعریف همین مهارت رو از شما یادگرفتم مهارت یعنی اینکه بتونی کارت رو انجام بدی بازم تاکید میکنم خودت بتونی کاری که بهش علاقه داری انجام بدی نه بری واسه هر قسمت یه ادمی بیاری و بهش پول بدی و کلی انرژی ازت بگیره و کلی استرس و فشار که من تیم تشکیل دادم و خودم نشستم روی باورهام کار میکنم اونها هم دارن کار انجام میدن نه خیر، مهارت به این معنی هست که در قدم اول بتونی خودت به تنهایی کارت رو انجام بدی و وقتی اونقدر خودت مسلط شدی کارت اکی شد بیزینست بزرگ شد اون وقت میتونی با افراد دیگه همکاری کنی البته این توضیح واسه صاحب کسب و کار بود!
حالا چرا یکی مثل من رفت و صدها میلیون وام و قسط و بدهی رو تراشید که افراد بیان کار کنن و به جای اینکه خودش یادبگیره خودش زمان بذاره به این نقطه رسید؟ به خاطر اینکه میخواست بترکونه یه کار خفن و دهن پر کن انجام بده نه مگه میشه من یه تیم میسازم اون ها هی کار میکنن منم میشنم پولل پارو میکنم یه ایده خفن میاد اونا پیاده سازی میکنن و تمام!
استاد نمیدونید چه حالی شدم وقتی گفتید قوم بنی اسراییل به خدا گفتن به جای ما بجنگ خدا هم گفت بگیر که اومد چهل سال چرخوندشون تا یاد بگیرن که مسئول زندگیشون هستن وخدا تسهیلگر و هدایتگر هست و تمام! اصلا به خودم گفتم بابا خدا احساس نداره داری غرق میشی عوض شو وگرنه یک جهنم منتظرت هست دو ماه دیگه سر رسید این وام ها میرسه و تو هنوز توی توهمی یکی بیاد نجاتت بده! خدا واسه کسی دلش نمیسوزه میگه مسیر اینه اومدی قدمت به روی چشم نیومدی هم برو تا دهنت سرویس بشه نوش جونت من اینجا دل واسه کسی نمیسوزونم چرا؟ چون عدالت یعنی همین که تو انتخاب کنی مسیر درست رو نه من دلم بسوزه مگر قوانین خدا دل بخواهی هست؟ نه نیست چون ما به اندازه سر سوزنی به کسی ظلم نمیکنیم.
چهارشنبه به خودم گفتم اره دیگه بسه اهرم رنج و لذت رو واسه به تعویق انداختن و مسئولیت نپذیرفتن نوشتم و پنج شنبه که اومدم گفتم خدایا من میخوام تغییر کنم کمکم کن. شروع کردم به انجام یه سری کارها و درها رو میدیدم که یکی باز میشد چرا؟ چون بیماری و مرض کمالگرایی اینقدر همه چی رو واسه من سخت نشون میده که اصلا من اگر یک چیزی راحت باشه میگم این ارزشی نداره؟!!! باید سخت و متفاوت باشه تا جواب بده تا پول بسازی باید یه ایده خفن باشه که کسی نرفته سراغش تا بشه ازش پول ساخت چیزای عادی که اصلا به درد نمیخورن!؟؟ با ایده که همه رفتن که نمیشه به اون نتایج مالی که من میخوام برسی باید خاص باشی باید متفاوت باشی!!!!!!
با اجازه استاد من یه پیشنهاد دارم اگر شما توی بچگیتون پدر و مادری داشتین که در صورتی بهتون توجه میکردن تحسینتون میکردن و مورد تاییدوشن بودید که همه نمره هاتون 20 بود یا متفاوت و خاص بودید یه احتمال براش بذارید که توی بزرگسالی ناخوداگاه شما به خاطر ون تجربه بچگی میخواد توی همه چی خاص و متفاوت باشه و این باعث میشه به تعویق بندازه و از انجام و اقدام فرار کنه چون میخواد اون تایید بچگی رو بگیره.
البته به قول خانم شایسته ما اجازه نداریم تنبلی و بی مسئولیتی خودمون رو بندازیم گردن کمالگرایی ما مسئول تک تک انچه هستیم که توی زندگیمون تجربه میکنیم.
دیشب نوشتم و نوشتم که تو دیگه دختر بچه نیستی تو دیگه دختر بچه مامان و بابا نیستی تو یک زن هستی که مسئولیت تمام زندگیت با خودته و باید برای هر کاری که انجام میدی، هر کاری که انجام نمیدی عواقبش رو بپذیری. پاشنه اشیل هست و قرار نیست از همین امروز بشم یه اقدام گرای بنز!
اما میتونم همین طور روش کار کنم و باگ هاش رو دربیارم و پام رو از روی ترمز یواش یواش ببرم کنار به یاری خداوند.
در پناه خداوند ثروتمند، سعادتمند و سلامت باشید.
هوالحق
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته گل
جالبه استاد من هر چیزی برام سوال میشه یا پی راه حلش میوفتم،ب لطف خداوند جوابم رو دریافت میکنم
ممنونم ازتون بابت تایمی ک میذارید و با گسترش اگاهی ب رشد هرچه بیشتر خودتون و ما کمک میکنید
استاد من تو کامنتی ک برا فایل قبلی هم گذاشتم اشاره کردم ک فقط میخوام ساکت شم و اجازه بدم نتایجم صحبت کنه و الان هم خیلی جالبه ک این فایل رو ک روی گوشیم ذخیره داشتم ،گوش کردم و شما دقیقا ب همین نکته اشاره کردین
گفتین معیار رو بذاریم اینکه نتیجه گرفتیم یا ن
خب من استاد یه سالیه با شما و کلا قوانین و باورها و … اشنام ،ولی مستمر نبوده
ولی با این وجود تا جایی ک عمل کردم نتیجه گرفتم ،روابطم ،ارامش ذهنیم ،رابطه ام با خدا و … نمیگم هنوز سطح دلخواهمه ولی خیلی بهتر از قبل شده
خب اگه بخوام بگم کجاها فکر میکردم مسیر راحته و فقط رفتم تو دل کار و انجامش دادم
من وقتی 16 سالم بود یه جراحی سخت باید انجام میدادم،ک یادمه اصلا برام مهم نبود ک چقدر سخته و نتیجه چی میشه و … حتی روزی ک بیمارستان بودم با ذوق رفتم و واقعا فقط انجامش دادم و ب نتیجه فکر نکردم ،ب اینکه چه مشکلاتی قراره پیش بیاد و … و خب نتیجه از چیزی ک فکرشو میکردم عالی تر پیش رفت ،پروسه درمانم کوتاه تر از بقیه بود،پزشکم از بهترینای ایران بود ،و همه چی به طور هدایت واری رخ داد
یا برای استخدامم تو موسسه زبانی ک بین المللی بوده و سخت استخدام میکردن و کلی ازمون عملی و تئوری و ..داشت (بعدها فهمیدم اینا رو ) خیلی جالب بود استاد من اونموقع حتی کرونا هم گرفتم ،ولی برا یکی از ازمونای عملی و مهم با اینکه کامل خوب نشده بودم رفتم و انجامش دادم
واقعا فقط انجامش دادم همین !
حالا هدایت شدنم ب کارو اینا رو اگ بخوام بگم ک من دنبال کار بودم ،تو موسسه پایین شهر قبولم نکردن چون سابقه کار و مدرک نداشتم،و یکی از استادام استوری گذاشت ک فلان مهدکودک معلم میخواد و من تو تصورم گفتم خب مهدکودکه دیگه راحته :) و دقیقا همین قضیه ک تو ذهنم راحتش کردم رخ داد ،درصورتی ک من بعدها فهمیدم خیلی سخت قبول میکنن و کیفیت کار براشون مهمه ،تازه من بین کسایی قبول شدم ک معلم بودن و مدرک و سابقه هم داشتن !
تو مسائلی ک تو ذهنم سختش کردم ،خب میدونم اولیش ازدواجه،و میدونم باید کار کنم تو این قضیه
همه روابطم اوکیه،خواستگار زیاد دارم ولی خودم قبول نمیکنم، وقتی حرف ازدواج و خواستگار میشه میگم اول هدفا و …. ک فعلا تا 3 ماه اینده ذهنمو درگیرش نمیکنم و میخوام یکی یکی حل کنم ،فعلا تمرکزم رو درامد هس، چون عاشق اینم که از نظر مالی کاملا مستقل باشم و چیزیه ک وجودم ازم میخواد
تو بحث ورزش خب من عاشق باشگاه رفتن بودم ک یه مدت بخاطر فشار درس کنسلش کردم چون میگفتم تایمم کمه و باید فوکس کنم رو اموزش دیدن
مورد دیگه اینکه من واقعا تو کارم با استعدادم و خیلی باهوشم
و راحت درسا رو یادمیگیرم ولی همین ک شما گفتین
تو ذهنم سختش کردم و برنامه های پیچیده و … ک همین باعث شده کارامو عقب بندازم ،و بگم سخته و انجام ندم
درصورتی ک میدونم برای من خیلی راحته خیلیییی راحته
کلا استاد این باورمو الان پیدا کردم ک میگم وقت نیس و کمه و … درصورتی ک همش تلف میشده
وقت هس من باید کارو برا خودم لذت بخش کنم و هی پاداشای کوچیک بدم و ثبات داشته باشم تو مسیر
ب قول شما ،ایمانی ک عمل نیاره حرف مفته !
من درستش میکنم
تو 10 روز آینده عملکرد کارامو مینویسم همینجا
(و یه پیشنهاد میتونه باشه برا سایت اینکه ایتمی قرار بدین هر شب عملکرد روزانه امون رو برای سلامتی،روابط،و درامد و باورها و … بنویسیم )
عاشقتونم استاد ممنونم از وجودتون
هرچه آگاه تر ،آزاد تر
خدایا شکرت
سلااااام
قرار بود عملکردمو برای خودم اینجا بنویسم
از 15 تا 31 تیر ماه 1403 : 42 ساعت و ’30 کار روی هدف
کار روی باورها :عزت نفس تا جلسه 8
تمارین تا جلسه 4 کار شده
تارگت مرداد ماه :
کار روی هدف 150h
(تمام دروس تا هرجا تدریس شده +تست های سنوات)
کار روی باورها :دوباره عزت نفس با تمارینش
10 فایل دانلودی راجع ب کنترل ذهن
شب قبل از 1 خواب باشم
هرشب با خدا حرف بزنم
خدایا عاشقتم :)