دستیابی به اهداف سخت است یا آسان؟ - صفحه 30

436 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    Kosar گفته:
    مدت عضویت: 1511 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    به نام اوکه تنها اورا می پرستم و تنها از او یاری می جویم

    نشانه امروز من به تاریخ 140‪3/6/17

    سلام دارم خدمت دوتا استاد عزیز و مهربونم

    امیدوارم حال هر دوتون همیشه عالیه عالی باشه و در پناه رب العالمین شاد و سلامت باشید

    و همچنین سلام دارم خدمت دوستان گلم در این سایت توحیدی یا به قول سعیده عزیز غار حرا

    این نشانم جواب سوالم بود و این باور رو بیشتر در من تقویت کرد که  اگر سوالی داشته باشی و باور داشته باشی جوابش بهت گفته میشه، قطعا جوابش بهت گفته میشه..

    استاد من در مورد مسیر قانون این طرز فکر رو داشتم که مشخص می کردم که من باید فلان کار هارو انجام بدم، فلان تمرین رو انجام بدم، فلان تلاش فیزیکی رو انجام بدم، فلان ممارست رو باید انجام بدم تا به خواسته هام برسم

    خب این فکر مسیر رو برای من زجر اور می کرد، برای همین قدم بر نمی داشتم یا اگر هم بر می داشتم دوباره وسط راه به خاطر زجر تصور کردن این راه و البته باور به زجر کشیدن، جا می زدم، خسته می شدم و دیگه ادامه نمی دادم

    در مورد بعضی از کارهام هم همین طور بود مثل پیاده روی های صبحگاهیم که همون از خواب بیدار شدن برام سخت بود چه برسه به شستن صورت و لباس پوشیدن، و خب من سعی کردم از اهرم رنج و لذت استفاده کنم ولی چون مسیر در ذهنم سخت بود اون نتایج لذت بخش برای به حرکت در اوردنم قوی نبود

    یکی دیگه از مثال هایی که دارم و توش خوب عمل کردم، ثبت نامم برای ازمون بود، یعنی من رفتن به مکان ثبت نام و حرف زدن و انجام دادن مراحل ثبت نام برام به شدت سخت بود، اما اومدم گفتم من میرم خود شرایط درست پیش میره و استاد دقیقا رفتم و دیدم واقعا کار سختی نبود بلکه من بودم که برای خودم سختش کرده بودم

    یکی دیگه از مثال هام برای همین چند روز پیشه، مامانم می خواست یخچالمون رو تمیز کنه و می گفت به نظرت چه جوری تمیزش کنیم و این توی ذهن هر دومون یک کار بسیار سخت جلوه می کرد، منم برداشتم گفتم شروعش می کنیم، اولش سخته اما وقتی داخل کار میری می بینی انجام شد و خیلیم اسون بود، و خداروشکر به بهترین نحو، خودم انجامش دادم

    یاد گرفتم قبل از انجام هر کاری به خودم یاد اوری کنم که اگر من حرکت کنم و اگر من قدم اول رو بردارم هدایت ها و کمک ها میاد، مثل همیشه که میومد..

    مسیر رو برای خودم سخت نکنم و حرکت کنم

    استاد اخر فایل که داشتین از خودتون مثال می زدین با خودم گفتم کاش عزیز دلتون هم یه مثال از خودشون می زدن و بعد که صدای ایشون رو شنیدم، با خودم گفتم چقدر سریع پاسخ میدی خداجون، نمیشه دست کمت گرفت

    خیلی ازتون ممنونم استاد برای اگاهی های نابی که در اختیارمون می زارین

    در پناه رب العالمین شاد، ثروتمند، سلامت و سعادتمند در دنیا و در آخرت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    ساناز جمشیدیان گفته:
    مدت عضویت: 878 روز

    ممنون استاد از مثال های زیباتون

    دقیقا همه مت چنین تجربه ای داریم وقتی کاری برامون سخت ببینیم نمیشه و وقتی اسون بگیریم ممکنه. چقدر روزهامو بخاطر باورهای منفی از دست دادم

    استاد من یکی دو ساله بخاطر ترسی که بعد از یک دعوا ایجادشد پا در مسیر لذت بردن نگذاشتم انقدر اون ترس قوی شد که من قید گردش و تفریحات بیرون شهر و دیدن روستاها و طبیعت ایران زدم انقدر این ترس ادامه داشت که فقط میگفنم جاهای مشخص و امن و سفر خارج از ایران،

    تو این دو سال خیلی جاها نرفتم بخاطر همین حس و سفرهایی هم کع داشتم دقیقا محافظت شده بود تا اینکه در دوره دوازده قدم مچ خودمو گرفتم و برای سفر اخرم انقدر با ایمان قدم برداشتم که همه چیز عالی شد و خودمم فکرشو نمیکردم هر بار ترسیدم گفتم خدا هست

    بعد سفر به دور امریکا دیدم که شما چقدر راحت وسط جنگل و… میخوابید و این باور ساختم ببین خداهست ببین هر جا بری ایمان داشته باشی جات امنه و بلاخره این مسیر دارم میشکنم و میخوام هر هفته برم یک جایی از ایران و به خودم ثابت کنم ایمان و توکل نتیجه اش لذته و دست بردارم از این ترس الکی، میتونم چقدر روستاها و طبیعت زیبای خداوند ببینم

    و همش بخاطر دیدن این فایلها داره اتفاق میفته

    استاد باورها میتونه ما را از خیلی چیزا محروم کنه

    یادمه وقتی میخواستیم خونمون عوض کتیم هر کس میرسید میکفت خداروشکر کن خونه داری همین خوبه، مستاحری سخته، و… اما من تمام اون باورها را گذاشتم کنار و تصمیم گرفتم سکوت کنم و فقط تمرین کنم دیگه با ادمها در مورد جابهجایی حرف نزدم و هزار تا باور نوشتم از اینکه خونه عالی برام هست و مستاجر بودن بد نیست صاحب خونه ها عالین و…

    و دقیقا چیزیکه همه میکفتن نیست در منطقه ای که خیلی گرونتر بود ما خونه ای پیدا کردیم و اومذیم که هیچ کس داخلش نیست همسایه ها همه کارمندن زن و مرد و من در خونه پادشاهی میکنم مجتمع جهار واحدی که یکیش هم خالیه و از روزیکع من اومدم هر روز دارن زیباترش هم میکنن و چقدر من لذت میبرم و نزدیکی به فروشکاها سرکوچه بازار و همه چی

    انقدر خونه زیبا عالی فوق العاده است که کسی باورش نمیشه و صاحب خونمون اصلا نیستش و ما راحتیم

    چیزیکه همه میکفتن من باور نکردم نتیجش شد این،

    یادمه برای خرید خونه قبلیمون هم همین بود همه میکفتن نمیشه اما من هر روز تجسم کردم و خواستم و شد بعد خرید ما دو برابر قیمت خونه افزایش داشت که فاصلش یکماه از خرید ما بود من همش میگفتم خدا برام خونه خرید، برای ماشین هم میکفتن حالا ثبتنام کن شاید برنده شدی وقتی ثبتنام کردم که ایمان دلشتم میشه و بار اول برنده شدم، من بارها باورهامو به چالش کشیدم و مطمین شدم یبل از درخواست اقدام کنم مثلا همه بهم میگن لاتاری بنویس ولی من فقط، زمانی انجامش میدم که قبلش تمرین کرده باشم و عزمم جزم باشه و مطمینا اون موقع صددرصد میشه الان انجامش نمیدم

    چقدر مثال قرانی خوب بود دقیقا سوره بقره را دارم میخونم و چقدر خدا قشنگ توضیح داده کلا بنی اسراییل در قران گفته تا درس برای ما باشه چقدر این قوم مثل ما هستن از بهونه گرفتن که داستان گاو بنی اسراییل میگه از کلاه شرعی کذاشتن که داستان ماهیکیری و قوم بوزینه را میگه از توکل و ایمان که ده روز موسی دیر میاد گوساله پرست میشن از ظلم کردن میگه که دوازده رود از کوه میاد که دعواشون نشه

    من هیچ درکی از اینا نداشتم وقتی خودم خوندم تازه فهمیدم چقدر من مثل این قومم و چقدر درس داشت برام، خدایا شکرت من تونستم یک قدم دیکه بهتر بشم

    استاد ممنونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    فاطمه وطنی گفته:
    مدت عضویت: 1126 روز

    به نام عشق

    1)زمانی که اومدم در مورد روابط قدمی برنداشتم و انتظار داشتم روابط بهتر بشه روی خودم کار نکردم .

    با اینکه یوگا کار میکردم ولی نمی‌دونم چرا مدام روابطم خوب نمیشد واخلاق جوری بود که اگه همسرم چیزی می‌گفت سریع عصبانی میشم وحق بهش نمی‌دادم

    یا ازش دور میشدم .

    ولی بعد از اون اگه میومدم فقط خودم کنترل میکردم و در ذهن مسایل راحت میکردم ،شاید این همه مشکل برای من بوجود نمیومد.

    یا زمانی که برای کار فکر میکردم مشتری چه جور بیاد به سمتم ،کارم گسترش پیدا کنه و اونو تو ذهنم سخت کردم .

    یا زمانی که میخواستم از دانشگاه انصراف بدم برای خودم سخت کردم و به یه دانشگاه دیگه برم .

    2)زمانی که اومدم ونشستم و گفتم ( برای دانشگاه رفتن جدید) میام تمام تمرکزم می‌زارم و تمام درس ها تند تند پاس میکنم .

    وخدا را شکر درس ها رو جوری می‌گرفتم که همه استاد های خوب به تور من میخوردن و زمان کلاس ها عالی بود وپشت سر هم میشد و امتحانات عالی میشد .

    یا زمانی که اومدم برای مربی گری اولش که رفتم خیلی سخت بود ولی بعدش خداوند کمکم کرد ومسیر برام راحت شد ،با اینکه پسرم کوچک بود ولی همش گفتم میشه ویک سری کلاس ها آنلاین شد .

    ( یه نکته ای رو بگم زمانی که میرفتم برای مربی گری اولش همه به من میگفتن تو بچه کوچک داری نمیشه ،چون تو شهرمون مربی نداشت و مربی از جای دیگه میومدن و به من می‌گفتن ،تو مربی هم بشی هیچ کس نمیاد سر کلاست چون همه این شهر می‌خوان مربی از شهر دیگه بیاد ) چون تو رو قبول ندارن .

    ولی من گفتم میشه .

    ولی الان آنقدر شاگرد دارم که بعضی وقت ها سر کلاسم جا نیست .

    وشد

    چون تو ذهنم ساده اش کرده بودم و قدم برداشتم

    حالا می‌خوام آنلاین کار کنم مهارتم زیاد کنم ولی ذهنم کاهی اوقات میگه نه نمیشه ،از تو قوی تر هستن ،تو زیبا نیستی .

    سخته مدام فایل ضبط کردن و ادیت کردن .

    ولی الان با این فایل خیلی چیزها تو ذهنم شکسته شد و میتونم فایل راحت تر ضبط کنم .

    ممنون از همه بچه ها

    و استاد عزیزم ومریم جان

    عشقید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    فاطمه وطنی گفته:
    مدت عضویت: 1126 روز

    به نام حضرت عشق

    سلام استاد عزیزم ومریم جان

    من عاشقتونم

    الهی شکر بابت این فایل زیبا

    چقدر زیبا استاد توضیح داد.

    آره منم زمانی که میخواستم برم دانشگاه اومدم گفتم من میتونم تمام تمرکزم میذارم با این که دانشگاه سخت گیری میکرد .ولی گفتم میتونم

    یا زمانی که میخواستم مربی یوگا بشم ،اولش برام سخت بود ولی وقتی جلو رفتم وحرکت کردم ،درهای رحمت برام باز شد که من مدرک مربیگری بگیرم .

    یا زمانی که میخواستم برم شیراز تنهایی ،مدام میگفتم ،اولش آخه چه جوری ولی درهای رحمت برام باز شد و تنها رفتم .

    یا زمانی که بچه کوچک داشتم و گفتم چطور میتونم همش برم تهران و بیام برای کلاس های مربیگری ،ماساژ …ولی خداوند همه چی برام من راحت کرد.

    شما فوق العاده هستید استاد .

    داشتم فایل شیوه حل مسائل جلسه 6گوش میدادم ،مریم جان گفت برید

    این فایل گوش بدید .

    ومن هدایت شدم به این فایل چقدر زیبا بود این فایل که من باید قدم اول بردارم ،حرکت کنم تا درها به روی من باز بشه .

    من باید فایل های یوگا ضبط کنم تا قدم بعدی بهم گفته بشه .

    متشکرم خدایا

    متشکرم استاد

    متشکرم مریم جان

    متشکرم ،متشکرم ،متشکرم

    در پناه الله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    فواد بنیادی گفته:
    مدت عضویت: 875 روز

    به نام تنها فرمانروایی کیهان

    روز 171

    سلام به استاد عزیزم مریم جان عزیز و دوستان خوبم

    خداوند را هزاران مرتبه سپاسگزارم بابت یک روز عالی دیگر الهی شکرت

    یکی از اهداف های که برای خودم خییلی ساده کردم و توانستم به آن برسم بحث مسافرت بود من اصلا نمی توانستم تنها جای برم و یک شخص خییلی وابسته بودم و من تصمیم گرفتم یک مسافرت داشته باشم و به تنهایی سفر کنم و این را در ذهنم ساده کردم و از همان ابتدا سفر به خودم می گفتم قرار است خییلی تغییر کنم و خییلی از در های نعمت به سویم باز شود که خدا را شکر بعد از آن مسافرت من کلا یک شخصی دیگر شده بودم که واقعا نقطه عطف من بود خدایا شکرت

    و اهدافی که برایم در همان اول کار سخت کردم و به آن نرسیدم آموختن زبان انگلیسی به صورت حرفه ای بود من انگلیسی ام خییلی عالیه اما در بعضی موارد مانند رایتینگ اصلا خوب نیستم و این یک فاجعه است چون خییلی یک چیز مبهم است اصلا نمی توانستم به سادگی آن. فکر کنم

    چندین ساله که من این هدف را تعیین کردم اما بخاطری همین بحث کمال گرایی اصلا کاری نکردم و اصلا قدمی بر نداشتم

    حالا که قانون را فهمیدم بعد این اول این اهداف را در ذهنم ساده میکنم بعد قدم ها را به صورت تکاملی بردارم

    خدایا شکرت

    حالا هم می خواهم قدم های آهسته ولی پیوسته انجام بدم و اصلا عجله ندارم و می خواهم با لذت هدف های که برای خودم تعیین کردم را بردارم

    الهی به امید تو خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    کبری مشتاقی گفته:
    مدت عضویت: 907 روز

    به نام خدای خوبم به نام خدایی که آسان می‌کند آسانیها رو برایم به نام خدایی که هر لحظه هدایتمون می‌کند به هر مسیری که ما انتخاب میکنیم انا علینا للهدی

    خدایا ما را به راه راست هدایت کن راه کسانیکه به آنها نعمت داده ای خدایا شکرت سپاسگزارتم

    سلام به استاد عزیزم و سلام به مریم بانو

    دستیابی به اهداف سخت است یا آسان؟

    وقتی میخواهی کاری رو شروع کنی یا مسیری رو بری بستگی به افکار و باورهات داره که به اون مسئله چطور نگاه کنی آیا دیدت مثبته یا منفی همون اول خودت با افکارت استارتشو میزنی شاید خودت ام نفهمی

    اگه دیدت به انجام اون کار آسان بیاد پس از پسش بر میای و نمیترسی و با تلاش به دل کار میری و حتما نتیجه خوبی میگیری

    ولی خدا نکند که به اون کار سخت نگاه کنی حتی قدم از قدم نمیتونی برداری و درجا میزنی یا عقب بر میگردی چون از اول نگاهت این بود که نمیشه من نمیتونم

    پس باز هم بر میگردیم سر اصل مطلب که دیدمون رو نسبت به همه کارها و ایده ها و مسائل مثبت کنیم

    وقتی هر قدم رو از خداوند بخواهیم که همون اول راه رو بهمون نشون بده که ترسی نداریم

    خدا رو شکر میکنم که وقتی میخواستم پارسال مغازه بزنم آگاهانه از خداوند خواستم ( اون موقع با شما استاد عزیزم آشنا بودم و فایلها رو گوش میدادم و در مسیر درست بودم و هستم ) و همه رو بهش سپردم و دیدمو مثبت کردم با حرف هر کسی امیدم ناامید نشد اگه هر کسی گفت نمیتونی با این کرایه کم مغازه پیدا کنی من محکم و با ایمان گفتم خدا برام درست میکنه و آخر پیدا شد همون چیزی که من نوشته بودم و خواستم شد

    چون از اول برای رسیدن به اون خواسته ام که مغازه بود آسون نگاه کرده بودم و مسله رو پیچیده و سخت نکردم همه چیز به افکار و باور و ایمان ما نگاه می‌کند که راه سخت رو بریم یا آسان خودمون انتخاب میکنیم

    خدا رو شکر میکنم از شما استاد عزیز و هدایت خداوند بود که تونستم ثابت قدم تا الان در این مسیرالهی بمانم و باشم تا آخر عمرم

    امروز به چیز جالبی برام پیش اومد که میخوام همینجا براتون تعریف کنم

    صبح میخواستم برم خیابون قبل از رسیدن به جای تاکسی‌ها به خدا گفتم امروز دستاتو برام بفرست و تا اومدم رسیدم به این طرف یه ماشین که راننده اش یه خانم با معرفت و مهربون بود منم نمیشناختمش جلوی پام نگه داشت

    و گفت بفرمایین سوار بشین و تا نصف راه منو رسوند و همونجا تشکر کردم و گفتم شما دستانه خداوند برای من بودین خداوند بهترینها رو نصیبتون کنه امروز

    چقدر از این دعای من خوشحال شد

    خدابا شکرت که آگاهانه در این مسیر الهی و بهشتی هستم و خدا رو شکر میکنم که کارها رو آسون برام انجام میده

    استاد عزیزم ممنونم از شما که راهنمای ما هستین در این بهشت زیبا و خداپسندانه

    خدایا بهترینها رو نصیبه عزیزانم بفرما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    Smaeil rostami گفته:
    مدت عضویت: 558 روز

    سلام بر استاد محترم و همسر بزرگوارشون و سایر همسفران عزیزم ،

    من تجربه خیلی خوبی از قدم گذاشتن به ناشناخته ها دارم که خدمتتون عرض میکنم ؛ من سال ها پیش قصد کردم بعد از پایان دوره آموزشی تولیدی مجسمه سازی یک خط مشی کاملا منحصر به فرد رو برای خودم برای اولین بار در ایران در پیش بگیرم ‌که تا اون موقع هرگز اجرا نشده بود و هم فال بود و هم تماشا یعنی هم پول بود و هم عزت و اعتلای فرهنگی و این در حالی بود که تمام برنامه هایی که برای اجرای این ایده ام داشتم الان که بهشون نگاه میکنم میبینم چقدر بچگانه بوده ، وقتی استارت حرکتم رو زدم تمام اون برنامه هایی هم که داشتم مثل یک حباب روی آب خیلی زود ترکید و هیچی دیگه ؛

    چند ماه گذشت یک‌ روز با یک مرد نابغه کاملا ناشناخته و گمنام و بدون توقع زیاد و تکبر آشنا شدم که با کمترین هزینه و کمترین حاشیه مدل های اولیه ای که میخواستم رو برام خیلی خیلی بهتر از اونچه که فکرشو میکردم ساخت و در گرما گرم این جهش بودیم که ایشون مشکلی براشون پیش اومد و دیگه همکاری نکردند و من مات و مبهوت ولی امیدی در ته دلم بود که بلاخره یه طور خوبی میشه و فقط سه روز بعدش بدون اینکه حتی قدمی بردارم یا خبر داشته باشم یه نابغه گمنام دیگه با معرفی یک آشنا اومد پیشم و خیلی بهتر از قبلی کمکم کرد اینم بگم الان و با گذشته سالها از اون زمان و آشنا شدنم با لشکری از هنرمندان یعنی ده ها و ده ها نفر حتی در هزار کیلومتر دورتر از خودم و چند استان آن طرف تر ولی خدا شاهده احدی رو به توانایی اون دو شخص ندیدم هرگز بعد از اون ندیدم و انگار همین دو تا بودند. و سایر قدم هام در راه هدفم به همین شکل هدایت شد طوری که اگر میخواستم با ذهن‌ منطقی به اجرا شدن و هدایت شدنشون به طرفم و من به طرفشون فکر کنم فورا مغزم قفل میشد و تمام میشدم.

    تو خود پای در ره گذار و هیچ مپرس خود راه بگویدت که چطور باید رفت.

    ایامتان به کامل و توکلتان مستدام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    منیر گفته:
    مدت عضویت: 1903 روز

    سلام به همه دوستان عباسمنشی

    سلام به استاد عزیز

    واقعا من امروز اومدم هدایت شدم به این نشونه که کارم رو باید انجام بدم چون داشتم با توجه به یه سری شرایط فیزیکی و اجتماعی دلسرد میشدم داشتم یهو میرفتم توی ترس غرق بشم

    واقعا از یه کاری داشتم جا میموندم

    خدایا شکرت واقعا شکرررر اگه این نشونه رو دریافت نکرده بودم شاید تو همون بی‌خبری میموندم

    مرسی خدا شکرت خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    منیر گفته:
    مدت عضویت: 1903 روز

    سلام به همه دوستان عباسمنشی

    چقدر استاد زیبا گفتی نتیجه باید بگیری اگه کار کنی اگه تمرین کنی

    من واقعا دوست دارم جز این نتیجه گیرنده های بزرگ باشم در حد خودم نه در مقایسه با دیگران البته خیلی نتایجم تغییر کرده و خیلی عالی داره پیش میره اما دوست دارم هر روز بیشتر جلو برم هر روز بیشتر نتیجه بگیرم

    واقعا امروز توی فایلها این شاید دهمین بار هست که میگید به هر کسی در مورد فایلها نگید واقعا نباید بگیم واقعا نباید گفت که فقط در این گفتن به دیگری خورده شدن انرژی هست

    باید با طلا نوشت این حرفها رو دقیقا همیشه باید خودمون تغییر کنیم نه بخواهیم دیگری رو بیاریم توی راه

    خدایا شکرت خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    منیر گفته:
    مدت عضویت: 1903 روز

    به نام خدا

    سلام خدمت دوستان عباسمنشی و استاد عباسمنش عزیز

    و چقدر زیبا قانون پله پله برای حرکت رو گفتید

    اینکه با هدایت ها قدم اول رو بر داریم و تلاش کنیم تا خدا قدم دوم رو به همون هدایتی برسونه

    باید بی توجه باشیم به گفته های دیگران باید بی توجه باشیم به شرایط موجود و بفهمم که برای هر دو نفر در یک جامعه دو نتیجه متفاوت هست

    باید تمرکزمون روی خودمون و کارمون باشه نه کسی دیگه و شرایط کسی دیگه

    وای که استاد همش میشه همون مقایسه کردن تو دوره لیاقت که هر چقدر کنترل کنیم حس مقایسه گری رو باز هم کمه و باید هر لحظه کنترل کنیم ذهنمون رو

    تمرکز بشه خودمون و خودمون و خودمون

    خدایا شکرت

    مرسی خداااا

    مرسی خدااااا

    استاد ممنون که دست خدا هستید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: