دستیابی به اهداف سخت است یا آسان؟ - صفحه 31
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/07/abasmanesh-7.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2022-07-26 07:33:532022-08-12 09:49:24دستیابی به اهداف سخت است یا آسان؟شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خداوند بخشاینده و خالق
سلام و درود خدمت استادان عزیز و دوستان گل
خداوند را بسیار شاکرم بابت این آگاهی های نامحدود و تأثیر گذار
و خداوند را بسیار شاکرم برای هدایت ها و الهام دادن هاش
استاد خواستند که تجربیات خودمون رو به اشتراک بگذاریم تا برای خودمون یادآوری و تأیید بشه و دوستان عزیز هم استفاده بکنند
اولین تجربه ی من در این مورد این بود که من همیشه به خودم و اطرافیانم میگفتم که من در تهران یک خونه میخرم و همیشه هم مورد تمسخر و کنایه و تحقیر قرار میگرفتم چون برای هیچ کسی قابل باور نبود که من یه بچه شهرستانی از شهر سقز بتونم در تهران خونه داشته باشم ولی برای خودم خیلی ساده و راحت و شدنی بود و کاملا ملموس و دست یافتنی میدیدمش و جوری تجسم میکردم انگار واقعا دارمش و برامم راحت بود در حالی که من اصلا پولی نداشتم و جالب این جاست تنها چیزی که بهش فکر نمیکردم پولش بود و خلاصه یکسری اتفاقات دست به دست هم دادند و چند سال بعدش خیلی راحت و هدایت گونه من خونه ی خودمو تک و تنها در تهران خریدم و الان 3 سال و نیمه دارمش و توش زندگی میکنم..
دومین اتفاق:گرفتن گواهینامه رانندگی بود که من اینقدر برام سخت و دست نیافتنی بود که هیچ موقع اقدام نمیکردم و اگر کسی هم در موردش حرف میزد بحث رو عوض میکردم و به خودم میگفتم که من هیچ موقع نمیتونم گواهینامه بگیرم
ولی پیرار سال یه شب به خودم گفتم که این همه ملت گواهینامه دارن و ماشین دارن چرا من ندارم با اینکه سواد و استعداد و توانایی بیشتری نسبت به اکثریتشون دارم و فردای همان شب رفتم و ثبت نام کردم و به خودم قول دادم اولین جلسه هر دو تا رو قبول بشم و همه هم میگفتن غیر ممکنه تو اولین جلسه قبول بشی و حتی مربی هم گفت تو باید زیاد تمرین کنی چون قبول نمیشی و من تو ذهنم راحتش کرده بودم و یقین داشتم که اولین جلسه دوتاشو قبول میشم و شدم و اتفاق افتاد مثل آب خوردن و حالا جالب اینجاست همه فکر میکردند پول دادم و قبول شدم.
سومین موضوع مهاجرت کلی من به تهران بود و داخل خونه ی خودم زندگی کنم که اونم یه تصمیم لحظه ای بود و با یک کوله پشتی و دوتا پتو اومدم و الان خدا رو شکر یک سال و نیمه دارم اینجا زندگی می کنم و کلی وسایل هم دارم و فقط میگفتم خدا بزرگه کار هم پیدا میشه و بعد دو روز اومدم تهران رفتم سر کار و 90 میلیون بدهکار بودم که تماما پرداختش کردم و کلی اتفاقات قشنگ رو تجربه کردم و امسال هم با کمترین هزینه خونم رو نقاشی کردم..
و به این نتیجه رسیدم اولا چیزی که در ذهنت پرورش بدی دیر یا زود به واقعیت میپیونده و ثانیا هرچیزی در ذهنت شدنی باشه و ملموس،در دنیای بیرونی هم شدنی و ملموسه
ممنون از توجه زیباتون
شاد باشید و ثروتمند و سعادتمند
سلام فردین عزیز
چقدر کامنتت برای من پر از درس بود و حال خوب.
اولا چیزی که در ذهنت پرورش بدی دیر یا زود به واقعیت میپیونده و ثانیا هر چیزی در ذهنت شدنی باشه و ملموس، در دنیای بیرونی هم شدنی و ملموسه.
همین یه جمله یه اصل مهمه برای زندگی کردن.
من دارم برای کنکور هنر میخوام و هدفم دانشگاه تهرانه چون میدونم که چقدر قراره رشد کنم و این تصمیم که کنکور هنر بدم هم با عقل هیچ عاقلی جور درنمیاد چون من رشتهم انسانیه؛ اما این هدایتی بود که از طرف خداوند دریافت کردم و میدونم که باید انجامش بدم. میدونم که با هر بار قدم برداشتن مسیر برام روشن تر میشه و یه کوچولو به خواستهم نزدیک تر میشم. من تو این راه حالم خیلی خوبه؛ خیلی خیلی خیلی :)
و همیشه هم توی ذهنم اینه که من وقتی میام تهران میخوام برای خودم یه خونه بخرم و حتی نوع و جنس و رنگ وسایل هایی که میخوام تو خونم بچینم رو تجسم کردم و دقیقا میدونم که چی کجای خونه قرار میگیره.
با خوندن کامنتت این تو ذهنم آسون تر و شدنی تر شد و با خودم گفتم : حدیث! خدای سلیمان و عیسی و ابراهیم، خدای تو هم هست.
اگه هزاران نفر تونستن برسن، چرا تو نتونی!؟
میخوام تمرکزمو بذارم روی هنرم و درمورد نتیجه رها باشم. چون میدونم هرچی که پیش بیاد، خیره.
خدایا شکرت…
خدایا شکرت که شانسِ آشنا شدن با آدم هایی رو دارم که مسیری که من میخوام برم رو رفتن و من باور میکنم که : میشود!
خدایا شکرت شکرت شکرت…
به نام خداوند روزی رسان
قدم 171
سلام به همه عزیزان
اموزه هایی رو که از استاد شنیدم منو یاد خاطره هایی از گذشته اورد که دوست داشتم به عنوان رد پا اینجا به اشتراک بذارم
زمانی با چند تا از دوستان تصمیم گرفتم برای یه سفر تفریحی به یکی از کشورهای همسایه بریم .
و من مدت ها قبل شناسنامه ام رو گم کرده بودم و باور نداشتم که میشه رفت و بچه ها گفتن برو اقدام کن و بگیر و من از روی همین باور نادرست رفتم برای انجام کارهاش . بعد رفت امدها محل اصلی و شخص مسئول رو پیدا کردم و صحبت کردم و چندین بار رفت و امد داشتم و قبول نمیکرد با اینکه تعد گرفته بود و همه کارهاش شده بود و فقط این امضا رو میخواست و با اینکه من سربازی داشتم و تمام مدارک کامل بود اما شناسنامه نداشتم و اجازه عبور یک هفته ای میخواستم یادمه اینقدر کارها به واسطه ناباوریم گره خورد و طوری شد که اون مسئول اداره منو از دفترش بیرون کرد . و با اینکه خیلی از ارگان ها رو رفتم حتا به محل صدور شناسنامه رفتم اما فایده نداشت. این در حالی بود که افرادی بودن خیلی راحت با همون کارت ملی مجوز داشتن و رفت و امد میکردن
حالا اینجا رو داشته باشید که دوست نزدیکم هم گذرنامه نداشت اما اینقدر اشتیاق داشت و یهو تو روزهای اخر درخواست داد برای گذرنامه و بسیار پیگیری بود و معمولا یک هفته طول میکشه که بیاد و گاها تا 15 روز .جوری شد که کمتر از یک هفته وقت داشت که و روزها دقیقا رسید به همون روز اخر انقدر پیگیر بود که ساعت 11 موعد حرکت بود به صورت عجیبی همون موقع از اداره پست بهش زنگ زدن که بیا بگیرش و به راحتی دریافتش کرد .
این تفاوت باورهاست من باورنداشتم و مدارک داشتم و اون باور داشت و مدارک نداشت و باورهاست که نتیجه رو رقم میزنه.
و در ادامه این داستان تعریف کنم دوست دیگه موقع ورود به مرز متوجه شده گذرنامه اش اعتبارزیر 6 ماه داره و باید اعتبار بالای 6 ماه داشته باشه گفت میدونستم که میرم و از گیت ایران که جلوش رو مامور گرفته بود و گفت که من حتا بذارم اون سمت مامور اون کشور نمیذاره و تمام هزینه هات میپره و اینم گفت حالا بزار برم و رفت و مامور اون کشور هم چون سرسری نگاه کرده و نفهمیده بود و عبور کرد و خداروشکر تعطیلات جالبی داشتن.
مورد دوم : یادم میاد تازه فارغ التحصیل حسابداری شده بودم و رشته حسابداری کار نکرده بودم و مدت زیادی از این مدرک میگذشت و من کار حسابداری هیچی انجام نداده بودم و اتفاقا دوستی که منو میشناخت بهم پیشنهاد کار حسابداری داد و منم چون نیاز به کار داشتم نمیدونم چرا همینجوری پذیرفتم و هیچی کار حسابداری نکرده بودم و توی روزهای اولین خیلی روم فشار بود و نمیدونستم باید چکار کنم این حساب و اون حساب چیه و… و میخواستم بیام بیرون بارها ولی میگفتم بذار یک روزه دیگه و همینجور یک روز یک .یک روز جلو رفتم و ذهنم و دستم اماده تر شد و کمی مطلب حساب ها رو گرفتم و جلوتر رفتم و خیلی مسلط شدم و انجام همین کار و رفتن تو دلش برام برکات فراوان داشت و کارهای دیگه پیشنهاد شد و حقوقم دوبرابر شد با کار کمتر بالا و عزت نفس و راحتی گرفتم
خداروشکر اینم امروز به من یاداوری شد که به الگوهای موفقیتم نگاه کنم
سلام استاد
موضوع دست یابی به هدف سخت یاراحت
استاد من بعضی وقت ها رابطه با همکارام را خیلی سخت خیلی پیچیده تو ذهن خودم میکنم در کل رابطه هام با کارفرما یا صاحب کار و کار گرها درکل سخت میکنم یا با اجتماع
اما برای دیگران خیلی راحت ومنطقی مشاوره میدهم
من باور دارم خیلی راحت و اسان وبا لذت به خواسته هایم میرسم
درود بر شما عزیزان استاد وخانم شایسته
خدایا سپاس بابت شنیدن این آگاهی ها کمک کن بیشتر درک کنم وعمل کنم
استاد سوالی که پرسیده شد شما همه مطالب روان ساده میگین چون براخودتون ساده هست چون شما کنترل ذهن عالی انجام میدین شما باور. مخرب ندارید
برا بقیه ایقد راحت نیست. اونا ساده میگیرن سطحی نتیجه ها که میخوان نمیگیرن اکثرا
این روانی صحبت های شما برا من اتفاق افتاده چون من معلم هستم درس که میدم درسم روان شیوا مسلط بیان میکنم حتی درسهای حل کردنی دانش آموزان وقتی. گوش میدن فکر میکنن یا درس آسون هست یا اونا اندازه من بلد هستن. همراه بامن خوب هستن ولی جلسه بعد میپرسی یاد نگرفتن مثل سری قبل که فکر میکردن همه چی بلد هستن.
این گفتم چون مشکل خودم بود همراه استاد تایید میکنم ولی عمل درک کمتر است
درود بر شما عزیزان استاد وخانم شایسته
خدایا سپاس بابت شنیدن این آگاهی ها کمک کن بیشتر درک کنم وعمل کنم
استاد سوالی که پرسیده شد شما همه مطالب روان ساده میگین چون براخودتون ساده هست چون شما کنترل ذهن عالی انجام میدین شما باور. مخرب ندارید
برا بقیه ایقد راحت نیست. اونا ساده میگیرن سطحی نتیجه ها که میخوان نمیگیرن اکثرا
این روانی صحبت های شما برا من اتفاق افتاده چون من معلم هستم درس که میدم درسم روان شیوا مسلط بیان میکنم حتی درسهای حل کردنی دانش آموزان وقتی. گوش میدن فکر میکنن یا درس آسون هست یا اونا اندازه من بلد هستن. همراه بامن خوب هستن ولی جلسه بعد میپرسی نگرفتن مثل سری قبل که فکر میکردن همه چی بلد هستن.
این گفتم چون مشکل خودم بود همراه استاد تایید میکنم ولی عمل درک کمتر است
به نام خداوند مهربان وهدایتگر
سلام
وقت همگی بخیر وشادی
من امروز صبح قرار بود برم برای مغازه ام خرید کنم که آن قدر به جزئیات مسیر فکر کردم و به سختی های آن متمرکز شدم که کلا منصرف شدم
والان که این فایل را گوش دادم متوجه پاشنه آشیل خودم شدم که :
وقتی تصمیم گرفتم کاری را انجام بدم به مسیر انجام کار و جزئیات فکر نکنم بلکه ایمان داشته باشم وقتی قدم اول را بردارم خداوند به من کمک خواهد کرد.
خودم را در لحظه پایانی قرار بدم که به آسانی به هدفم رسیدم .
علیرضا یکتای مقدم
مشهد مقدس
روز 171 فصل ششم روز شمار تحول زندگی من:
به نام حضرت دوست که هر چه دارم به اعتبار اوست.
در مورد موضوع این فایل دو تا مثال
بخوام از خودم بگم
که وقتی خوش بینانه و آسون گرفتم چی شد
و چطور هدف هامو دنبال کردم
یکیش:
مهاجرت از یک استان به یک استان دیگه بود که خیلی تجربه های زیبایی وارد زندگیم شد با اینکه همکارم و مربیانی که منو میشناختن تعجب کردن و همیشه میگفتن استاد دیناشی ریسک بزرگی کرد که از اینجایی که همه میشناختنش رفت
حالا کو تا جا بیفته و هنرجو بگیره دوباره سرش شلوغ بشه
و…..
مثال دیگه اینکه من همزمان با درسم ورزشم رو هم بصورت حرفه ای ادامه دادم
و یا هر وقت سرکار بودم ورزش هم میکردم و همه میگفتن سخته و ورزش و باشگاه به دانشگاه یا سر کار و درس لطمه میزند
اما من شجاعانه مسیر رو طی کردم کاراهارو برای خودم آسون میکردم
و نتایج خوب میگرفتم
اونموقع ها قوانین رو آگاهانه استفاده نمیکردم
فقط به حرف قلبم که الان میفهمم الهامات الهی بودن
عمل میکردم
جوان بودم و پر انرژی و به قول گفتنی جویای نام
خخخخخخ
یادمه وقتی 19 سالم بود دانشگاه یه استان دیگه قبول شدم و همه گفتن این همه راه و میخواهی بری دانشگاه علمی کاربردی برای کاردانی بخونی؟!!!!!
اما من راه خودمو رفتم و چقدر اون دوسال تجربه شد برام و با آدمهای دیگه از شهرهای مختلف با فرهنگ های متفاوت آشنا شدم که توضیح دادم در بیو صفحه ام از اونجا بود که من توسط یکی از هم خوابگاهی هام
با قانون جذب آشنا شدم…
و اینگونه وارد مسیر شدم.
خدایا شکرت شکرت شکرت از این عدالت آینه است
استاد جانم سپاسگزارم
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
بسیاری از ما:
با تمرکز بر مشکلات پیش رو قدم های ابتدایی را برای تحقق اهداف خود بر نمی داریم
اگر تحقق اهداف خود را راحت بدانیم به جزئیات و گامهایی که برای تحقق اهداف خود باید برداریم و مراحلی که باید طی کنیم فکر نکرده و آنها را مرتبا بررسی و مرور نکنیم : قدم اول را بر خواهیم داشت
99 درصد از کارهایی که انجام نمی دهیم : در ذهن ما سخت و دشوار است و مراحل زیادی را برای آن متصور می شویم
در صورتی که بسیاری از افراد: کارهایی که انجام آنها برای ما سخت و دشوار است را به راحتی انجام می دهند و در انجام آن موفق هستند
بنابراین اگر قصد انجام کاری را داریم: در ذهن خود به مراحل آن فکر نکنیم و مسیر رسیدن به خواسته را در ذهن خود پیچیده نکنیم که قدم بر نداریم چون
زمانی که قدم بر نداریم و حرکت نکنیم نتیجه ای برای ما در پی نخواهد داشت
حرکت کردن و قدم برداشتن : را در ذهن خود ساده کنیم و به خود بگوییم خداوند راه هایی را برای ما باز می کند که اکنون نمی دانیم
وقتی که قدم برداشته و حرکت می کنیم: درها برای ما باز خواهد شد
همه ی کارها را در ذهن خود ساده سازی کنیم مراحل و قدم ها را مرتبا در ذهن خود مرور نکرده و روی سختی و دشواری مسیر تمرکز نکنیم
زمانی که قدم ها را برداریم خداوند حرکت و عمل ما را می بیند و بسیاری از اقدامات برای ما تغییر خواهد کرد و افراد به سمت ما هدایت می شوند تا کارها را راحت تر و ساده تر انجام دهیم
تا زمانی که برای تحقق اهدافمان قدم بر نداریم و حرکت نکنیم: هیچ نتیجه ای نمی گیریم کار کردن بر روی باورها: بدون اقدام کردن و قدم برداشتن هیچ نتیجه ای در پی نخواهد داشت ایمانی که عمل نیاورد: حرف مفت است
بسیاری از مواقع چون مسیر تحقق اهدافمان را نمی دانیم : قدم اول را بر نمی داریم تا زمانی که قدم اول را بر نداریم: قدم های بعدی به ما گفته نخواهد شد
برای تحقق اهداف خود: به الگوهای مناسب نگاه کنیم تا برای ذهن ما باور پذیر شود که: دستیابی به اهداف و خواسته هایمان امکان پذیر است اگر بتوانیم ذهن خود را کنترل کنیم انتظارات مثبت از وقایع پیش رو داشته باشیم و احساس خود را خوب نگه داشته قدم برداریم و حرکت کنیم: به اهداف خود دست میابیم
متفاوت از عموم جامعه رفتار کنیم: تا متفاوت از آنها نتیجه بگیریم
اگر مسیر درست را طی می کنیم: باید از آن نتیجه کسب کنیم که با حرف زدن صرف تفاوت دارد
زمانی که نتیجه نمی گیریم یا نتایج ما دلخواه نیست:
مسیر اشتباه را طی کرده ایم یا حرکت نکرده و قدم اول را بر نداشته ایم
نتایج ما: باید به جای ما صحبت کند زمانی که باورهای مناسب داریم: حرکت کرده و قدم بر می داریم
اگر امید نداشته باشیم: حرکت نمی کنیم و قدم بر نمی داریم هر روز بر روی باورهای خود کار و بر نکات مثبت تمرکز کنیم: تا به اهداف خود دست یابیم
زمانی که باورهای مناسبی داشته باشیم:
ایده هایی به ما الهام می شود که با عمل کردن به آن ها به خواسته های خود خواهیم رسید
خدایا شکرت
عاشقتونیم
چقدر این فایل درس داشت ممنون استاد چقدر عالی توضیح دادین
چقدر شما و مریم جان تحسین میکنم
شما استاد عزیز که انقدر توحیدب پیش رفتید و مریم جان داستان دانشگاهش
چقدر توجه به این نکات خودش درس هست
و چقدر عالی توصیح دادین
کانون توجه ما میشه زندگی ما
من چند مدت همش توجه میکنم به طبیعت و سفرها در دل طبیعت برام میشه و چقدر خوشحالم
و از دیدن سفر به دور امریکا لذت بردم و الان میبینم جقدر بهتر برام سفر جور میشه
چقدر نمرکزم بر کارهام بیشتر شده و روانتر شده
چقدر تمرکزم بر اعتماد بنفسم زیاد شده و کمتر درگیر بقیه هستم
خدایا شکرت من چقدر رشد کردم
دقیقا دیروز گفتم خدایا بهم بگو این ایده واقعیه جمله اول یک کامنت کلمه اش بود دیدم چقدر راحت خدا هدایتم میکنه
بخدا ادم تعجب میکنه چطور خدا انقدر راحد بهت جواب میده
ممنون استاد
من قدم اول برداشتم یک روز در همین سایت ایده مکمل داد من کلی ثروت خلق کردم و بعد بخاطر باورهای اشتباه رها کردم الان دوباره بهم ایده داد اینبار با باور دذست شروع کردم و دوبازه کلی نشونه اومد
الان مطمینم راه من همینه
هر بار میگم خدا کل نشونه ها همینه
چقدر راه بهم نشون میده من گوش نمیدم
یک روزی یک بسته ارسال داشتم یکجایی بالای سی چهل تا
الانم مجدد شروع کردم و اینبار با اگاهی های جدید دارم پیش میرم
…
استاد قانون سلامتی را هم من گوش ندادم اما هدایت شدم به فستینگ و انقدر خوب شدم کلی پر انرژیم و حالم عالیه
استاد ممنون شاید هنوز به حرفای شما کامل گوش نمیدم اما الانم نتایج میبینم
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیزم و دوستان گلم
همین الان داشتم این فایل رو میدیدم و گوش میکردم و بعد از اتمام فایل داشتم در مورد تجربیات خودم با خودم صحبت میکردم که نکات و آگاهی های خیلی عالی اومد که گفتم اصلا بیام این کامنت رو بنویسم.
در مورد موضوعاتی که من توی ذهنم سخت کردم یا کلا تو ذهنم سخته مثلا همین دو تا مثالی که استاد گفت هست مثال اسباب کشی و ورزش کردن به علاوه اینکه من مثلا سخنرانی کردن یا کنفرانس دادن جلوی یک جمعی توی ذهنم سخته و ذهنم به شدت مقاومت داره. یا مثلا ارتباط برقرار کردن با افراد غریبه رو توی ذهنم سخت کردم و ذهنم مقاومت داره در مورد این موضوع. یا مثلا نکات مثبت آدم ها رو دیدن خیلی سخته تو ذهنم و نمیتونم به این راحتی ها نکات مثبت افراد رو ببینم و …
اما در مثال هایی هم که من حرکت کردم و توی ذهنم آسونشون کردم اینه که من کلا تو یادگیری چیزهای جدید و مخصوصا چیزهایی که بهشون علاقه داشته باشم ، خب تو ذهنم آسونه و ذهنم مقاومتی در مورد اینکه تو نمیتونی یاد بگیری نداره.
یا مثلا زمانی که من تصمیم به ترک تحصیل و دانشگاه گرفتم خیلی راحت تر نسبت به بقیه افراد این کار رو کردم ، با اینکه نه کاری داشتم ، نه درآمدی و نه اصلا میدونستم که میخوام چه کار بکنم؟! فقط یک ایمانی داشتم که حتما خداوند هدایتم میکنه و مسیرها برام باز میشه که دقیقا همینطور هم شد و هدایت هایی که شدم و اتفاقاتی که افتاد داستانش مفصله.
یا مثلا تنها سفر کردن قبلا برام سخت بود ولی الان خیلی بهتر و آسون تر شده و میتونم تنهایی برم مسافرت.
یا مثلا یادگیری زبان انگلیسی که شاید تو ذهن خیلی ها سخت باشه اما تو ذهن من از همون اول یعنی از 7 سالگی که من شروع به یادگیری کردم خیلی راحت بود ، یکی از مهم ترین دلایلش هم این بود که علاقه زیادی به یادگیری این زبان داشتم و …
همینطور که داشتم این مثال ها رو مرور میکردم و با خودم صحبت میکردم ، خداوند بهم گفت که این مواردی که توی ذهنمون سختتره رو میشه خیلی راحت با استفاده از قانون تکامل راحت و آسون کرد توی ذهنمون. چجوری؟
مثلا من نوعی سخنرانی یا کنفرانس دادن جلوی یک جمعی برام خیلی سخته و خیلی ترس و استرس و نگرانی دارم. به خاطر دلایل زیادی که هست از جمله عزت نفس و اعتماد به نفس پایین ، احساس لیاقت پایین ، ترس از مسخره شدن و …
ولی اگه بیام این مورد رو با اینکه خیلی سختمه بیام به صورت تکاملی برم تو دلش ، اونوقت کم کم این موضوع برام راحت تر میشه.
مثلا برای بار اول بیام یک موضوعی رو جلوی یک جمع کوچیک خونوادگی کنفراس بدم و صحبت کنم (جلوی یک جمع 5 ، 6 نفره) خب اولش سخته بخوام همین کار رو هم انجام بدم ولی باید به این سخت بودن و مقاومت ذهنمون غلبه کنیم و با ایمان و مصمم بودن و تعهد اولین قدم هر چند با ترس و سختی تو ذهنمون برداریم. مثلا برای بار اول گفتم جلوی یک جمعی کوچیک کنفرانس بدیم. بعد همینکه بار اول این کار رو انجام میدی اعتماد به نفست ده ها پله رشد میکنه و سختی انجام دادن اون کار توی ذهنت کمتر میشه و مقاومت ذهنت هم کمتر میشه. بعد برای بار دوم بیای این کنفرانس دادن رو جلوی یک جمعی یه ذره بیشتر و البته غریبهتر انجام بدی (مثلا جلوی 10 ، 12 نفر) بعد برای بار دوم هم هنوز سختته ها و هنوز ذهنت مقاومت زیادی داره اما خب مسلما از مقاومتی که برای بار اول داشت کمتره و برات یک کوچولو آسون تره و بعد همینطور که برای بار دوم هم این کار رو انجام میدی ، باز اعتماد به نفست ده ها پله دیگه بالاتر میره و رشد میکنه و همینطور به صورت تکاملی که این روند و مسیر رو پیش میبری ، دیگه به جایی میرسی که انقدر این کار توی ذهنت راحت میشه که دیگه مثلا خیلی راحت میری جلوی یک جمعیت هزار نفره صحبت میکنی و سمینار برگزار میکنی. یعنی دیگه اون سختی که قبلا توی ذهنت بوده آروم آروم این سختیه خراب شده و ریخته پایین. دقیقا مثل یک برجی که آروم آروم از بالا تخریب شده و رسیده به پایین.
مثلا من خودم اون اوایل که تازه آموزشگاه رانندگی ثبت نام کردم و روز اولی که کلاس های آموزشی تو شهریم رو رفتم خب خیلی توی ذهنم سخت بود و میگفتم چجوری من اینو یاد بگیرم. مثلا چه جوری یاد بگیرم پارک دوبل کنم. ولی کم کم که ادامه دادم و رفتم و رانندگی کردم و آموزش دیدم و تمرین کردم الان که دیگه گواهینامهام رو هم گرفتم خیلی برام راحت تر شده رانندگی کردن یا پارک دوبل کردن.
یعنی میخوام بگم که در مورد همه چیز همینه. حالا یه سری موضوعات هست که به دلیل اینکه ما علاقه زیادی بهشون داریم یا باورهای درستی در موردشون داریم توی ذهنمون راحتترند و خب ذهنمون هم مقاومت خاصی در موردشون نداره و میتونیم خیلی راحتتر برای اون موارد حرکت کنیم و قدم برداریم ولی یه سری موضوعات هم هست به دلیل باورهای نادرستی که در موردشون داریم ، توی ذهنمون سختتره و ذهنمون به شدت در موردشون مقاومت داره ولی اگر بیایم با استفاده از همین روش و روند و با استفاده از قانون تکامل و یک کوچولو ایمان و تعهد قدم اول رو برداریم ، مطمئنا قدم های بعدی برامون راحتتر و راحتتر میشه.
مثلا در مورد ورزش کردن هم همینه. اگه ما بیایم روز اول ، مثلا تا الان هیچی ورزش نکردیم و برامون هم خیلی سخته ولی روز اول بیایم بر این سختیه غلبه کنیم و شروع کنیم مثلا 5 دقیقه یا 10 دقیقه ورزش کنیم. بعد همینطور روزهای بعدی یکم بیشترش کنیم و بعد آروم آروم با طی شدن این تکامل به جایی میرسیم مثلا بعد از چندین ماه که میبینیم چمیدونم روزی 3 ، 4 ساعت ورزش میکنیم بدون اینکه دیگه خیلی توی ذهنمون سخت باشه یا بخواد خیلی مقاومت کنه.
دقیقا همون اهرم رنج و لذت البته با چاشنی تکامل.
عاشقانه دوستتون دارم
خدایا شکرت به خاطر همه چی