دستیابی به اهداف سخت است یا آسان؟ - صفحه 32
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/07/abasmanesh-7.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2022-07-26 07:33:532022-08-12 09:49:24دستیابی به اهداف سخت است یا آسان؟شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
1403/10/1روز168
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام به استاد و مریم عزیز ودوستان گل
خدایا شکرت بخاطر یک روز فوق العاده و یک فایل بی نظیر دیگه
واقعا ممنونم ازتون استاد چقدر نکات فوق العاده ایی گفتید صفحه ها نت برداشتم خدایا شکرت
اول دوست دارم خبرهای عالی ونتایج بگم که صددرصد هم ارتباط داره به این فایل چون شما استاد بزرگوارم تاکید میکنید که با نتایجمون حرف بزنیم .
امروز خداروشکر پروژه طراحی و گرفتم 8میلیون اومد توی حسابم البته قبل ازاینکه اصلا واریزی انجام بشه من زنگ زدم به کارفرما وگفتم دارم میام سرپروژه برای عکاسی و خواسته های شما توی این هوای سرد با عشق رفتم و بررسی کردم وکلی صحبت کردم و برگشتم خونه پول واریز شد . استاد میدونم که شما حرفهامو درک میکنید من وقتی پول اومد توی حسابم خیلی خداروشکر کردم اما احساسم با روزهای قبل که پول نداشتم فرقی نداره یعنی من حالم و احساسم خوبه چه با پول چه بدون پول و این خیلی برام عجیب بود و خداروشکر میکنم که اینقدر درکم رفته بالا
اولین کاری که کردم یه دوره آموزشی تخصصی یک میلیونی خریدم جالبه من یک هفته ایی میشه یه کتاب تخصصی میخواستم بخرم به مبلغ140هزار چون پول نداشتم صبرکردم تا بعد بتونم بخرم ولی امروز به صورت معجزه آسا هدایت شدم برای خرید یه دوره کامل که یه قسمتی از آموزش هم مربوط به اون اطلاعاتی کتابی بود که میخواستم بخرم و خدارو هزاران بار شکر کردم که من چی میخواستم و خدایا تو چی دادی بهم خدایا شکرت
این موضوع هم دقیقا مرتبط به صحبت های شما که گفتید باید قدم برداریم تا نتیجه بیاد و اینکه گفتید کسی که مهارتهاشو بهبود میده و مهارت جدید یادمیگیره امید داره و باورهای درستی داره که حرکت میکنه
چقدر ذوق کردم این آگاهی هارو شنیدم انگاری خدای مهربونم از زبان شما کارهای امروز و مسیری که دارم توش حرکت میکنم و تایید کرد خدایا شکرت ازشماهم ممنونم استاد عزیز
با سلام ب استاد عزیز
برای دومین بار ک این فایل رو گوش دادم بیشتر متوجه اشتباهم شدم ک چقدر تو اشتباه بودم
چقدر منتظر معجزه بودم معجزه ای ک براش هیچ کاری انجام ندم
همینطور ک استاد میگه من همیشه قدم قدم مسیر رسیدن ب خاستهام رو چک میکردم
مثلا دوس دارم برای خودم کسب کار جدا داشته باشم.
دوس دارم ک یکی از بزرگترین پخش کنندها ب شهرستان تو صنف کارییه خودم باشم
اما حتی وقتی اینو در نظر میگیرم ک تو مقیاس کوچکتر شروع کنم و آروم آروم پیشرفت کنم اولین چیزی ک تو ذهنم باعث آزار میشه و دلسردی میکنه اینه ک خوب حالا شروع کردی و در نهایت مغازه کوچک هم گرفتی خوب تازه شروع دردسر و بدبختیه
1_ باید از شریکت جدا بشی دیگه ک ابن خودش ی چالش بررگه
2_ مسئولیت همه قسمتهای کارو خودت گرون بگیری
3_ حالا اصلا جدا شدی خودت مسئولیت گردن گرفتی دوتا مدل هم زدی رنگکار از کجا میخای پیدا کنی اگر اون رنگکاره اذیت کن باشه چی
اگر وسط کار ببینه کارت لنگه و هر دفعه بخاد سو استفاده کنه و افزایش قیمت بده چی
4_ حالا اصلا رنگ هم کردی مشتری از کجا پیدا میکنی
5_ مشتری پیدا شد و اگر ی کار عجیب عجیب خاست چی؟؟
اگر اون مشتری کلاه بردار باشه چی؟؟
اگر ادیت کن باشه چی؟؟
6_ اگر نتونستی اونطور ک مشتری میخاد کارو ب بجاش برسونی چی؟؟
7_ از همه مهمتر چجوری میخای بفروشی هم تو مغازه باشی هم تو کارگاه مجبوری ک همرو خودت انجام بدی
چون ن نجاری ک تو میخای گیرت مییاد
ن فروشنده پیدا میشه
حالا اگر فروشنده پیدا شد و آدم درستی نبود و قابل اعتماد نبود چی؟؟
اگر سرت کلاه بذاره چی؟؟
8_ اگر شریکت لج کنه و بخاد وسط کار اذیتت کنه چی؟؟
اگر حسودی کنه و چوب لا چرخت کنه چی؟؟
اگر نذاره کار کنی چی؟؟
9_اگر دوماه بازار نباشه چطوری میخای اجاره بدی؟؟
اگر صاحب ملکت وسط کار بگه تخلیه کن اونوقت چطوری میخای جا پیدا کنی؟؟
10_ اگر نصرفه و نچرخید چی و خاستی جمع کنی و صاحب ملک گفت تو قرارداد نوشتی و باید تا آخر سال کرایهها رو بدی و یا اینکه خودت جایگزین بیاری اون وقت چی؟؟
11_ اگر شریکت لج کرد باهات و نذاشت پیش اون سی ان سی کاری ک باهاتون کار میکنه کار ببری چی؟؟
اونوقت چطور میخای سی ان سی کار پیدا کنی ک قلق و سلیقه کاری تورو بدونه و بتونه مثل همین سی ان کار کارات انجام بده؟؟؟
12_ اگر شریکت بابت لجبازی باهات هر مدلی ک زدی رو کپی کرد و قیمت پایین داد میخای چیکار کنی
چون اون از تو خیلی قویتره تو کار و آشنا بیشتر داره
پس چقدر سختی هست تو این مسیر رسیدن ب همون مغازه کوچیک برای شروع کار چ برسه ب اینکه پخش کننده بزرگ کار خودت بشی
چقدر زجر و عذاب هست تو این مسیر از
پیدا کردن مغازه
زدن مدل جدید و قشنگ
پیدا کردن رنگکار
پیدا کردن نجار
پیدا کردن فروشنده
راه انداختن فروش اینترنتی
طرف حساب شدن با شریکت
پیدا کردن مشتری
و هزارتا داستان دیگه ک طی کار پیش مییاد همیشه
من ته ذهنم رسیدن ب خاستم آنقدر برام سخت و زجر آوره و بابت این کوه مشگلی ک تو ذهنم ساختم برای رسیدن ب هدفم سالیان سال تو شغلم دارم درجا میزنم و تو این چند سال آخر عقب گرد کردم از نظر مالی و این عقبگردو ترجیح دادم اقدام عمل
و جرآت و جسارت اقدام عمل نداشتم بخاطر اینکه زجر آور ب نظرم میاد این مسیر پر از چاله چوله انگار ک تو مسیر قراره ی گاری ک چرخش زنگ زدرو و ب سختی میشه ی متر هم حرکتش دادو قراره ب خودم ببندم و از ی سربالایی با شیب خیلی خیلی تند ک پر از چاله و درهای بزرگ پر از حیوانات وحشی درنده هست عبور کنم تا برسم ب اون نوک قله اونجا تازه شروع قدم اول برام و خدا میدونه ک قدم دوم چقدر زجر آورتره و قراره چ بلاهایی سرم بیاد تازه اگر بتونم سالم و زنده ب اون بالا برسم تازه قراره بعدش پوستم کنده بسه همیشه تو استرس فشار باشم همیشه با رقیبان درگیر باشم شب روزم ب هم دوخته بشه
یعنی تو ذهنم همچین تصویری هست برای شروع کار
و این باعث شده ک نتونم اقدام کنم و دوس داشته باشم تو همین نقطه امن خودم بمونم و ترجیح دادم ک اینطوری قبول کنم و باور کنم ک من فقط باید فایل گوش کنم و هیچ اقدامی انجام ندم چون استاد گفتن ک ب راحتی ب خاستهاشون رسیدن و راحتتر از این نیست ک من فقط فایل گوش بدم و کامنت بنویسم تا شرایط خودش درست بشه و نعمتها و ثروت ب سمت من هدایت بشن و من اقدامی انجام ندم چون توان اینو ندارم ک اون گاری رو بکشم ببرم رو قله کوه توانش ندارم ک تو چالشها باشم هر لحطه
تو ذهن من اینطوری جا افتاده ک اقدام عمل اون گاری هست ک چرخش زنگ زده و مسیری ک تو این اقدام عمل طی میشه اون سر بالاییه ک ب قله میرسه ک زجر آور طی کردنش هر لحظه ممکنه نتونم و سر بخورم برگدم سر نقطه اولم
وااای ک چقدر ب این فایل نیاز داشتم و اگر خداوند منرو هدایت نمیکرد و استاد این فایل رو تهیه نمیکرد من تا آخر عمرم تو توهم رسیدن ب خاستهام از راه راحت میموندم بدونه اینکه متوجه باشم منظور استاد از راحت رسیدن ب خاستهام چیه
اقدام عمل کردن با این باور ک سخت نیست این مسیر و براحتی میشه مسیرو طی کرد
یا راحترین اقدامی ک توش نیازی ب اقدام عمل نیست و هیچ دردسر و چالشی نداره و قراره خود بخود و همینجوری همه چیز درست بشه
خدایا شکرت ک منو هدایت کردی ب اون چیزی ک نیاز شدید این روزهام بود
و حالا متوجه شدم ک راحت ب خاستها رسیدن یعنی چی
یعنی باید مسیر رسیدن ب خاستهارو تو ذهنم راحت کنم ب این فکر کنم ک خدا هست و کمکم میکنه از مسیری ک ب ذهن من نمیرسه از راهی ک ی مسیر صافه پر از قشنگیه و قرار نیست ک من عذاب بکشم آنقدر سفت سخت نکنم تو ذهنم همه چیزو و همش بدنبال چطور و چگونه نباشم
و انقد دنبال ابن نباشم ک مرحله ب مرحله و ثانیه ثانیه این مسیرو ب من ضمانت بده خدا ک همه چیز مهیاست و هیچ چالش و سختی نیست
شروع کردن و ظیفه منه و گفتن مسیر و قدم بعدی هم وظیفه خداست
قرار نیست ک همه چیز من ب تنهایی حل کنم
قرار نیست ک من تنها این مسیرو طی کنم
قرار نیست ک تو این مسیر هیچ چالشی پیش نیاد
قرار نیست ک ب تضاد نخورم
قرار نیست ک من ساکن بشینم
و قرار نیست ک من هیچ اقدام عملی نکنم و خودمو گول برنم
قراره ک با چالشها روبرو بشم اما ن ب ابن معنی ک میخاد پوستم کنده بشه یعنی قراره من رشد کنم تو هر چالش از خدا هدایت بخام و اونم مسیرو بهم نشون بده و من رشد کنم
چقدر ذهنم پر شده بود از این ترسها
جقدر ذهنم پر شده بود از ی مسیر سفت سختی ک غیر قابل تحمل بود برام طی کردنش
و با این ذهنیت دلم میخاست ک پیشرفت کنم تو کارم
بازهم خدارو شاکرم برای هدایتم و انگار این بهترین هدیه ای بود ک خدا امروز میتونست بهم بده
با سلام ب استاد عزیز
چقدر نیاز داشتم تو این دوزها ب شنیدن این فایل و چقدر خداوند زیبا ساده راحت منو هدایت کرد ب سمت نیازی ک داشتم چون تو این روزها بابت کوچکترین کارها هم از خداوند هدایت میخام و از درخواست میکنم ک خدایا منو هدایت کن و طبق هر وون چیزی رو ک بهش فکر میکنیم بهش تمرکز میکنم از همون جنس اتفاقات وارد زندگیمون میشه
تشکر میکنم از خانوم شایسته عزیز و استاد گرامی ک چقدر زیبا و قشنگ توضیح دادن و متوجه بودن ک کجاها ممکنه برای ما ابهام و کج فهمی میش بیاد و مسیرو اشتباه بریم بدونه اینکه متوجه بشیم ک اشتباه میکنیم
من خودم از اون دسته نفراتی رودگ ک کاملا تو این ن رد دچار کج فهمی شده رودم و احساس میکردم ک وظیفه من فقط فقط گوش دادن ب فایل و کامنت نوشتن و توکل کردن ب خداست تا خودش درب جدیدی باز کنه یعنی فکر میکردم ک خدا قراره جای من مسیر تکامل رو طی کنه و خودش هما چیز درست میکنه فرش قرمز پهن میکنه زیر پام و میگه بفرما بشین رو تخت سلطنت و از ابن ب بعد تو هر ددز رش میکنی و تو مسیر پیشرفتی
تازه با کوش دادن این فایل متوجه شدم ک من خودم تکه اصلی این پازل بودم ک سالهاست منتظر تکمیل شدنش
هیچ اقدام و عملی نمیکردم و متعجب بودم ک چرا دیگران ک تو این مسیر هستم پیشرفت میکنن و من هیچ رشد پیشرفت بزرگی ندارم
و زمانی ک من میشندم ک استاد میگن ک من برای رسیدن ب این جایگاه خیلی تلاش فیزیکی نکردم یعنی منم نباید تلاش کنم و منتظر پیشرفت باشم
این تو دهنم شکل گرفته بود ک نیازی نیست کار کنی نیازی نیست خیلی تمرکز کنی رو زیاد کار کردن و بهتره ک تو فایل گوش بدی و بیشتر تو سایت وقت بگذرونی
تو ذهنم این شکل گرفته بود ب اشتباه ک بدونه هیچ اقدام عملی و فقط با کار کردن رو باورها میشه پیشرف کرد و تنها راه همینه و زمانی ک امروز برای باد هزارم از زبان استاد شنیدم ک باوری ک اقدام عمل نیاورد باور نیست حرف مفته تازه انگار امروز شنیدم این حرف انگار اولین بار ک میشنوم و متوجه میشدم ک ایشون چی میگن
نمیدونم گاهی اوقات انگار چشم آدم کور میشه
گوشس کر میشه
و میخاد تمام حرفهارو اونطور ک خودش دلش میخاد بشنوه و اون طور ک راحتتره تفسیر کنه
نن تو چ خواب عمیقی بودم و واقعا انگار یا نمیشنیدم
یا خودمو زده بودم ب نشنیدن
و منتظر این بودم ک من کاری نکنم و از هیچ نقطه ای کار رو شروع نکنم و مشتریها بیان ب من بگن تو برو مغاره اجاره کن کار بریز توش و ما همه از تو میخریم خیالت راحت باشه و نترس تو برو جلو ما حمایتت میکنیم و اونوقت این باور تو ذهنم شکل میگرفت بصورت واقعی ک خدا داره با دستاش منو کمک میکنه
چقد پرت بودم چقدر دور بودم از واقعیت و چقدر دچار ابهام و کج فهمی بودم
یعنی معنی باور و توکل ب خدا رو ب معنی تنبلی و هیچ اقدامی نکردن اشتباه گرفته بودم
یعنی میخاستم دنبال هیچی نرم پا رو ترساام نذارم از هیچ جایی شروع نکنم و ب همه چیز هم برسم
و انگار نمیدیدم این همه آدم موفق رو ک هر روز دارن تلاش میکنن و در جریان هستن و هیچ کدوم ساکت و ثابت نیستن و چ!ور کاراشون راحت داره انجام میشه
من اون واژه ک کارهاشون داره راحت پیش میره رو با بیخیالی و تنبلی و هیچ کاری نکردن اشتباه گرفته بودم
چون راحتی از نظر من تا لنگ ظهر خوابیدن
هیچ کاری نکردن
تو دل چالشها و ترسها نرفتنه
و انگار دوس داشتم ته ذهنم ک اینطوری برداشت کنم نا آگاهانه
چون قبلا خیلی خیلی آدم با پشتکار و فعالی بودم و خیلی کار میکردم ولی باورهای درستی ندارم و هیچ وقت از نظر کاری و مالی پسشرفت خوبی نداشتم و زمانی ک با این آموزها آشنا شدم ب فول استاد حالا از اینور خر افتادم و برداشتم این بود ک تو کار نکن صبح تا 10 صبح بخاب و رو باورات کار کن و کارا خود بخود پیش میره و نیازی نیست ک مثل قبل باشی و تلاش زیاد کنی
و تازه متوجه شدم ک اشتباه کجا بوده ک تو این آموزها آرامشم بیشتر آگاهی و خود شناسیم بیشتر شد ولی از نظر کاری شل و بی حوصله شده بودم و هر روز هم از نظر مالی نسبت ب گذشته پایینتر اومدم
چون من اومدم باورهامو درست کنم و اون اصل رو ک باید بعد از باورها ازش استفاده میکردمو کلا گذاشتم کنار یعنی اقلام و عمل رو و اینطوری باور ساخته بودم برای خودم ک نیاز نیست تو کار کنی نیاز نیست تو هیچ اقدامی کنی و پول ثروت هم ب وقتش مییاد و ب این امید داشتم جلو میرفتم و تعجب میکردم وقتی نتایج بچهارو از نظر کاری و مالی میدیدم ک چرا پس من هیچ پیشرفتی ندارم منم ک تو همین سایت هستم منم دادم همین فایلهارو گوش میدم و کامنت مینویسم و میخونم
و الان متوجه شدم ک اون تکه اصلی پازل خودم بودم یعنی اقدام عمل خودم بوده و قرار نیست کوخداوند تا ته مسیرو روشن کنه چراغونی کنه تا من بعد صیانت گرفتن از خدا پیش برم
در اینصورت دیگه توکل و ایمان ب خدا چ معنی داشت
من باید پا تو مسیر بزارم حرکت کنم و دست از توهم بردارم قدم اول رو من بردارم و بعدش خدا فقط قدم بعدی رو میکنه ک این قدمها بی نهایت هر یک قدمی ک من پیش برم فقط قدم بعدی گفته میشه
و اینکه من چقدر انجام کارها تو ذهنم همیشه سخت و پیچیده هست حتی سادترین کارها و کوچکترین کارها تو ذهن من ی رنج خیلی خیلی بزرگی ایجاد میکنه ک انگار قراره برای انجام کارها کوه بکنم و چقدر سختی بکشم و در کل چقدر تو ذهنم با خودم و انجام اینکار میجنگم
ک خود این عامل اصلی شد ک با وجود اون همه پشتکاری ک ذاتا داشتم و زبان زد همه بودم بابت پشتکار دیگه کم کم بعد چند سال شل بشم زده بشم از کار و ترجیح بدم مسیری باشه ک من هیچ کاری انجام ندم و ب همه چیز برسم ک این باعث شد از حرفای استاد ایگنور ک خودم دلم میخاد برداشت کنم ک برای رسیدن ب رفاه نیاز نیست من هیچ کاری کنم من فقط باید فایل گوش کنم و هیچ اقدام عملی نکنم و نتایج باید این شکلی نمایان بشن بدونه هیچ اقدام عملی
و هر کاری ک بابتش قرار بشه من ب سختی چالش کشیده بشم مسیر اشتباه و درست نیست چون قراره کارها راحت انجام بشه
و انگار ی ترسی تو دهن من بوده همیشه از انجام کار ک اون ترسه مربوط میشه ب این ک من کارهارو همیشه سخت میگرفتم و انجام کار مساوی با مشقت و زجر کشیدنه
استاد عزیز و خانوم شایسته عزیز
هزارن بار از شما تشکر میکنم بابت تهیه این فایل ک گره ذهنی من باز شد و متوجه شدم اشتباه اصلی از کجا بود
چقدر امروز خداوند زیبا و عاشقانه منو هدایت کرد ب اون چیزی ک نیاز داشتم
بنام خداوند مهربان ،
سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز و تمامی اعظای صمیمی سایت عباس منش..
استاد این فایل ارزشمند خیلی به من کمک کرد تا دلیل نتیجه نگرفتن کارم رو بدونم خیلی درس های زیادی داشت،
اینکه تا قدم برنداریم نتیجه نمیگیریم،
اینکه خیلی از وقتا ترس ها و شرک های خود مان مانع پیشرفت و حرکت مارو میگیرن،
اینکه ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است…
و خیلی درس هایی دیگر استاد من خیلی وقته از خودم می پرسم که چرا درآمدم بیشتر نمیشه
و دیشب از خدا خواستم منو هدایت کنه به راه راست و مشکل منو بهم بگه و امروز هایت شدم
به این فایل ارزشمند.
الان میفهمم که من به جایه تمرکز روی اهداف و کسب و کارم دارم روی حرف مردم شبکه های اجتماعی و غیره تمرکز میکنم و بخاطر همین نتیجه دل خواهم اتفاق نمیفته…
و اگه میخوام نتیجه بگیرم باید بر روی اهدافم تمرکز کنم و باید تمام وجود خودمو براش بزارم .
حالا دام سراغ تمرین : 1️⃣در مورد کار هایی که از همون اول مراحل شو تو ذهنم پیچیده کردم بگم که من چند ماه قبل میخواستم برم باشگاه
اما بخودم گفتم اگه بخوام برم باشگاه باید هر شب برم باشد تمرین کنم هرشب خسته باید دوباره بیام خونه صبح زود هم دام سر کار و اینا
و این شد که ولش کردم اما برادرم رفت و الان ماشاءالله او خیلی از من پر انرژی تره خیلی سر حال و صحت مند تره و الان من میگم ای کاش میرفتم .
و سوال دوم 2️⃣ چه کار هایی رو از همون اول مراحل شو تو ذهنم اسون کردم و الان دارم انجامش میدم :
خب من حدود 7 ماه قبل برادرم بهم گفت تو باید حساب خودتو از من جدا کنی و من هم اگه خواستی برات یه مغازه میگیرم اما پول اضافی که بخوای پس انداز داشته باشی از این خبرا نیست ،خب من هم گفتم چی کار کنم بعد
دوستام بهم گفتن نه مغازه نگیر اگه بگیری مسئولیت داره تا چند ماه اول هیچ معامله نمیکنی مشتر نداری پول اضافی هم که بهت نمیده و غیره اما من گفتم نه این حرفا چیه خدا کمک میکنه خودش مشتری میاره و اینا و الانم که واسه خودم مغازه دارم و دستم تو جیب خودمه و خدا رو شکر میکنم واسه این تصمیمم.
و در کل این فایل رو باید چند بار گوش کنم
نکته برداری کنم تا بتونم بهتر تو زندگیم اجراش کنم تشکر استاد بابت این فایل ارزشمند.
یا سلام خدمت استاد و خانم شایسته و خانواده بزرگ هم فرکانسی هایم،باز استاد یک آگاهی جدیدی و بسیار کاربردی در زمینه حرکت کردن و نکردن به سمت خواسته هایمان را بازگو کردن که برای خود من بسیار آموزنده و تاثیر گذار بود ،که قانون ذهن را زیر سوال میبرد،برای خود من کارهایی که بسیار سخت انجام دادنش در ذهنم شکل گرفته بود همواره پشت گوش می انداختم،واز انجام دادنش ترس و هراس داشتم و رنج آور نشون میداد،و طرفش نمیرفتم،واز مدارش هم دور میشدم،و جهان هم طبق قانون امکانپذیر شدنش را سخت و سختتر میکرد ،و مطابق خودم سختگیری میکرد،و فرمت در شکل گیری ذهنم نشون میدهد ،سختی یا راحتی کارها ی بیرونی را مشخص میکند ،چرا که بسیاری از کارها برای بعضی ها آسان و راحت است و همان کار برای بعضی ها سخت است ،،
و دو تا نتیجه مختلف را بدنبال دارد ،،مواجهه اولیه از ذهنم و فکرم بصورت تجربه قبلی خودم از آن کار تعریف میشود ،که میتوانیم انجامش بدهم یا نه،و تغییر پذیر هست ,,بازم دست خودمان هست ،،،مثال در ورزش موفق بودم ولی در ثروت برخلاف، هیچ موفقیتی نداشتم چونکه در ذهنم خیلی رنج آور و سخت و زجر آور به نظر میرسید ،،اابته همین جملات در کودکی در گوشم خیلی از خانواده شنیده بودم ،،،ولی خیلی ادمهای لاغر و مردنی میدیدم که ورزش موفق نبودند ولی ثروت موفقتر هستند ، البته باورهای ذهنی اشتباهی که از فرهنگ شنیده بودم که سابقه ذهنی مخرب و بدی از گذشته بر پشتم کول کرده بودم که،فرمت و شکل و تعریف مرد ثروتمند در ذهنم را تشکیل داده بود که مردی بی رحم سنگدل و تنها به فکر خودش ،تنها و دوستی ندارنند، و بسیار شکاک و منفی نگر هست میباشد ،، و شاید پول چنین بر چسبهایی بدنبال دارد ،و چنین القابی شاید به من بگویند اگر پولدار بشوم ،،و تنها را ه ثروتمند شدن تحمل همین القاب هست و تنها راهش همین هست،ولی استاد یاد دادند که میتوان جور دیگری فکر کرد یاد گرفتم ،،،که میتوانم فرمت و باورم را تغییر بدهم و لذت و شادی و آرامش باعث میشود که پولدار بشوم ،و دوستان خوب زیادی داشته باشم در حالیکه پولدار هم باشم ،،با تغییر جملات تجربه جدیدی را ایجاد کنم ،این قدرت تغییر ذهنم میتواند باشد ،،،مرسی استاد که یک قانون ذهن را یادآوری کردی مرسی از همگی
سلام به استاد جانم و مریم جان عزیز و همه ی دوستای عزیز توحیدی
اینم نشانه ی امروز.. یا درواقع امشبم بود:) خوابم نمیبرد، ساعت 1 شب بود، گفتم بذار بیام تو سایت، و بعدم زدم رو نشانه… نگو خدا میخواست باهام حرف بزنه:) قربون خدا برم من
حرفا و هدایت خدا اولش ازینجا شروع شد که دقیقا من الان تو مراحل اولیه ی باشگاه رفتن هستم و دارم سعی میکنم که به صورت روتین برم، ولی در عین اینکه هروقت میرم کلی لذت میبرم و حس خوب میگیرم و احساس achievement بهم میده، یه مشوق خیلی خوب هم دارم که همش بهم انگیزه میده، تشویقم میکنه برم… ولی هنوز زورم میاد برم و هردفه باید با زور خودمو ببرم جیم، گاهی هم از زیرش در میرم مثل همین امشب، و بعدش حس بد میگیرم… که خداروشکر هدایت شدم به این فایل و دیدم خب آره، عملا من این ورزش و جیم رفتن رو تو ذهنم سخت کردم، البته جیم تو همین ساختمون خودمونه ها! ولی بازم اولش، اون کندن از خونه و رفتن سختمه، باید یه جوری اینو راحت و آسون کنم، شاید بخاطر اینه که اولش برای گرم کردن الپتیکال میزنم و خیییلی خسته میشم، و خب از سرکار هم اومدم و آلردی خسته م، شاید اگر برای گرم کردن چندتا نرمش انجام بدم بهتر باشه:)
اما الهام و هدایت خدا به همینجا ختم نشد، دو سه تا از کامنتا رو که خوندم یه چیزایی هی تو ذهنم جرقه میزد، و خدا بهم گفت تو هم برو کامنت بنویس، جواب سؤالای استادو بده تا بهت بگم
چه چیزایی رو تو ذهنم آسون کردم و آسون هم انجام شد، چه چیزایی رو سخت کردم و انجام نمیشه یا به سختی انجام شد؟
-مثلا من همون اول، چند سال پیش که میخواستم برای اولین بار برای ویزای خودم و پسرم اقدام کنم، تو ذهنم آسون بود، یه جورایی آروم بودم، با اینکه مدیر شرکتمون (دفتر مهاجرتی) و همه میگفتن با پسرت با هم اقدام نکنین، ریجکت میشین اینجوری (چون من هر سه تا خواهرام مقیم کانادا و آمریکا بودن و مامان بابام هم ویزا داشتن و عملا من هیچ تای خانوادگی تو ایران نداشتم) ولی من آسون گرفتم و اوکی هم شد…
-بعدا تو کانادا اقدام کردم برای استادی پرمیت و یه دوره ی یه ساله انتخاب کردم، اینجا همه دوره دو ساله میخونن که بتونن سه سال اجازه کار یا همون ورک پرمیت بگیرن، ولی من دیگه بیشتر از اون توان مالی نداشتم، هم خودم هم پسرم دانشجوی اینترنشنال بودیم با شهریه های فضایی، گفتم من توانم در همین حده، اینقدری که میتونم رو انجام میدم بقیه ش با خدا، هیچ ایده ای هم نداشتم که چی میشه (با دوره ی یه ساله، فقط یه سال اجازه کار میتونستم بگیرم)
و درست بعد از اینکه من فارغ التحصیل شدم، این قانون عجیب و بی سابقه ی ورک پرمیت ایرانیا رو گذاشتن، که همینجوری بدون هیچ الیجیبلیتی خاصی، به هر ایرانی که به صورت قانونی تو کانادا باشه ورک پرمیت 3 ساله میدادن:) الان که دارم اینارو مینویسم عادی به نظر میاد، ولی اونموقع در حد معجزه بود
-ولی مثلا درس خوندنِ اینجا رو قبول کرده بودم که سخته، و همش هم تکرار میکردم و برای همه تعریف میکردم که چقدر اینجا درس خوندن سخته و چقدر تمرین و پروژه و کوییز و اینا زیاده… و به معنای واقعی کلمه سخخخخت گذشت برام، ولی خداروشکر بالاخره تونستم و با موفقیت تموم کردم
-بعدش برای کار همینطور، سعی کردم تو ذهنم آسون و شدنی بگیرم و آسون شد، بلافاصله بعد از فارغ التحصیلیم مشغول به کار شدم، اما برای عوض کردن کار، اول سخت گرفتم و نمیشد، بعد سعی کردم هی با یادآوری موارد قبلی، به ذهنم بقبولونم که این هم میشه راحت انجام بشه، و خداروشکر اینم شد
-الان دوباره تو همون مرحله م، مرحله ای که میخوام یه کار بهتر داشته باشم، گاهی یادم میمونه میسپرم به خدا، گاهی یادم میره و یه دفه به خودم میام میبینم تو ذهنم داره میگذره که خب به این راحتی که نیست و همینه که هست و اینا… یه نکته ی خیلی مهم هم که متوجهش شدم اینه که خییییلی باید مواظب باشم اسیر حرف و حدیثای همکارا و کلا جامعه نشم… این ورودی ذهن خیلی مهمه
احساس میکنم قبلا خیلی موفق تر بودم تو این زمینه، الان یه کم بیشتر ، و البته ناخواسته، میفتم تو این صحبتا، انشالا خدا کمکم کنه مدار و فرکانسم رو بالا ببرم که خود به خود اینجور مسائل تو مدار من نباشه
-در مورد pr، گرفتن اقامت دائم کانادا هم همینطور، شاید چون خودم تو شرکت مهاجرتی کار میکنم و روزی هزاربار تو شرکت تکرار میشه که چقدر همه چی رو سخت کردن، محدود کردن، چقدر امتیازا بالا رفته و این صحبتا… خود به خود تو ذهنم، رسیدن به pr سخت شده، داستان اون پالیسی ورک پرمیت یادم میره که عملا به چیزی شبیه معجزه بود…
من باید هرروز اینو به خودم یادآوری کنم و بگم پس میشود
معلومه که میشود، من سمت خودم رو انجام دادم، مهاجرت کردم، درس خوندم تو سن 43 سالگی تو کشور جدید با زبون جدید، کار کردیم دوتایی با پسرم از پس هزینه هامون داریم برمیایم و قشنگ قدم به قدم داریم پیشرفت میکنیم، روزایی که کافی خریدن هم برامون لاکچری بود (کافی 1.5 دلاری) هم تجربه کردیم، روزایی که دیگه میتونستیم تفریح و رستوران بریم، میتونستیم برای تفریحات تابستونی مون هزینه کنیم هم رسیدیم و دیدیم خداروشکر:)
خلاصه… آیلس هم که دادم… اینا با من بود، بقیه ش با خداست، و برای خدا خییییلی آسونه، به قول سعیده جان شهریاری عزیزم، اینا برای خدا تیله بازیه:) و به قول اون کامنت یاسمن
هو علی هین
هو علی هین
هو علی هین
بقیه کامنت رو امروز تایم ناهار تو سرکار نوشتم و دیگه باید برگردم سر کارم:)
شب و روز همگی به خیر
به نام خدای مهربون
سلام به استادعزیزم و خانوم شایسته قدرتمند و تمام دوستان گل
استاد یادش بخیر من سال 1397 با شما آشناشدم و اون موقع توان مالی خرید دوره هارو نداشتم و مثل بلدوزر فایلهای رایگان رو گوش میدادم و تمام شب و روزم شده بود آموزشهای شما
چقدر روحم تشنه بود و آگاهی های شما منو سیراب میکرد
به لطف خدا الان بیش از 90درصد محصولات رو خریداری کردم، حتی یکسری محصولات رو دارم که شما از روی سایت برداشتید.
و فایلهای رایگان رو بصورت رندوم گوش میدم
اولین چیزی که میخوام به عنوان کسی که بیش از 90درصد محصولاتتون رو داره بگم این هست که به جرات میتونم بگم تک تک فایلهای دانلودی شما بی نهایت ارزشمندن و درحد محصولاتتون هستن حتی گاهی یک فایل خیلی پربارتر از یک فایل در محصولات هست و این نشون میده شما عمیقا قوانین رو درک کردید و عاشقانه و خالصانه اجرا میکنید.
خب بریم برای پاسخ دادن به سوالی که در این فایل پرسیدید.
کجاها مسیرو توی ذهنم آسون کردم و حرکت کردم و نتیجه گرفتم؟و کجاها سختش کردم و حرکت نکردم یا اگه حرکت کردم رفتم توی در و دیوار؟
1-توی راه اندازی کارگاه خیاطی من اصلا به روند کار فکرنمیکردم و بشدت روی باورهای توحیدیام کارمیکردم و اقدام میکردم
نتیجه این شد توی کمتر از5ماه کارگاهم رو راه اندازی کردم و 5تا نیروی ارزشمند استخدام کردم و خیلی شرایط خوبی رو از نظر بیزنسی به لطف خدا ایجاد کردم.
2-توی ازدواج اوایل خیلی سختش کرده بودم.
خواستگار که میومد کلی زمان و انرژی میزاشتم برای شناخت طرف و کلی اذیت میشدم درنهایت بعد از چندماه رفتارهای خیلی بدی میدیدم و متوجه میشدم شخصیت طرف اون چیزی نیست که اوایل آشنایی ابراز میکنه.
و استاد بشدت احساس عجز کردم و عمیقا تسلیم خداشدم.
یادمه که گفتم خدایا من خودمم هنوز نتونستم خوب و کامل بشناسم، خودمو که از اول تاالان همراهش بودمو هنوز خوب نمیشناسم، چطوری یه آدم دیگه رو توی چندماه بشناسم؟؟؟؟؟ من عاجز و ناتوانم
تو هم منو عالی میشناسی هم تک تک بنده هاتو
اونی که میدونی اخلاقامون بهم میخوره و باهم خوشبخت میشیم رو سرراهم قرار بده
خدایا تو میدونی من نمیدونم(جملهی معروف شما).
و وقتی به این مرحله رسیدم و برای خودم آسونش کردم و سختی کارو سپردم به خدا، که البته واسه خدا خیلی آسونه، بعد از یکی دو هفته با همسرم آشناشدم و با کلی مسافت فیزیکی(من همدان و ایشون اردبیل) خیلللییییییی راحت همدیگرو شناختیم و ازدواج کردیم توی کمتر از 5ماه.
و واقعا ازدواج آسان و رویایی و بی نظیری بود.
جزییاتش رو حتما در یک ویدئو براتون ارسال میکنم استادعزیزم.
3-مورد بعدی مهاجرت به تهران بود که توی ذهنم آسون کرده بودم و خیلی راحت همه ی کارامون اوکی شد و استارت زندگی متاهلیمون توی تهران زدیم به لطف خدا.
4-مورد بعدی خرید وسایل خونه بود
نگم براتون که چقدررررررررررر آسون بود
ما توی 2روز تمام وسایل بزرگ برقی و سرویس چوب و خیلی چیزا رو خریدیم و چیدیم
اونم توی بازارتهران که اینقدر شلوغ و مسافت ها زیاده و 2ساعت زمان میبره از یک بازار بری به بازار دیگه اش.
ما توی 2روز، ماشین لباسشویی، یخچال،گاز ، تستر، فرش، موکت، مبل، سرویس خواب، میزغذاخوری و … روخریدیم واقعا خیلی راحت و آسون
من توی اقوام میبینم که فقط یدونه یخچال بخوان بخرن دوماه زمان میبره تا از این بپرسن و از اون بپرسن و مطمئن بشن جنسش خوبه و …
5-موضوع بعدی که سختش کردم برای خودم اینکه مادر بشم، از طرفی عاااااااشق بچه هستم از طرفی اینقدرررررر توی ذهنم سخته دوران بارداری و زایمان و حساسیتم روی خوب بزرگ کردنش و باورمنفی بهش ندادن که نگم براتون دیگه این حس زیبای مادر شدن رو از خودم گرفتم تاالان ولی حتما میرم توی دل ترسم.
6-حالا استاد برسیم به اصل موضوع، من اومدم تهران کارگاهم رو ادامه ندادم و میخواستم شغلمو تغییر بدم.
شغلمم انتخاب کردم اما اینقدر توی ذهنم سختش کردم که انگیزه ندارم برای حرکت کردن به سمتش.
و این فایل امروز روزی من بود که یه تلنگر باشه برام.
من برم این مسیرو آسون کنم برای خودم و 3ماع دیگه میام نتایجش رو بهتون اطلاع میدم.
عااااااااااااشقتونم شما فوق العاده هستی.
بنام خدا
سلام استاد عزیزم سلام مریم دوست داشتنی
سلام به همه همراهان همیشگی سایت عباسمنش
روزشمار تحول زندگی من روز 771
یک تجربه زیبا ازشجاعتم که بینی مو عمل کردم خداروشکربرای اینکه توی دل ترسام رفتم
راجب این فایل وصحبتهای استاد باید بگم که اگه بخوای کاری رو با توکل وایمان انجام بدی کارها خیلی راحت پیش میره وگرنه اگر بخوای باذهنت به کاری فکر کنی به خاطر ترس متوقف میشی استاد وقتی ازراحتی کاری حرف میزنه چون نگاه توحیدی به همه اتفاقات زندگی داره باایمان که حرکت کنی همه چیز آسون پیش میره
الگوی بزرگ زندگی من استادی که هرچی خواسته انجام داده باابزار ایمان
من واسه پروسه تصمیم برای عملم اگر میخواستم به یه عالمه مانع فکر کنم مطمئنا انجامش نمیدادم ولی از استادم یاد گرفتم که باید باتوکل وایمان برم جلو خدا هدایتم میکنه
این همزمانی بین فایل امروز وتجربه من برام خیلی جالب بود مسیر رسیدن رو برای خودمون ساده کنیم ولی ذهن میاد ترس ایجاد میکنه ومانع الان که من دارم این کامنت مینویسم مدام نجوا میکنه اگه اونی که میخواستی نشه چی؟؟اگه دماغت بدشده باشی چی؟؟
ومنو بترسونه ولی من با تمرین ستاره قطبی وتجسم چیزی که خودم دوست دارمو میسازم من بر خلاف این نجواها حرف میزنم میگم خیییلی زیباتر ازقبل شدم من بهترینم
کنترل ذهن یه ابزار خیلی مهمیه برای برداشتن قدمهای مهم زندگی
واقعاً برام خیلی راحت پیش رفت
خدایا شکرت برای این اگاهی های ناب که هرکدوم توی هرمرحله اززندگی وشادزیستن کمک میکنه
استاد عاشقتم
فَإِذا فَرَغتَ فَانصَب
وَإِلى رَبِّکَ فَارغَب
پس هنگامی که فراغت یافتی، (به عبادت و نیایش) بکوش
و خالصانه به سوی پروردگارت روی بیاور
الشرح(آیه: 8_7)
به نام رب
به نام خدای وهابم
خدای روزی رسان بی حسابم
سلام به همگی
پیرو تضادی ک توی شغلم ک پرستاری هست تصمیم گرفتم یه شغل دیگه رو شروع کنم ک شاد باشه یا لااقل با حال بد مردم سروکار نداشته باشم .
خیلی با خدا حرف زدم و الهامی ک خداوند برام فرستاد رو با جان و دل دریافت کردم .
هر چند ک ذهن نجوا گرم تمام تلاشش رو میکنه ک منصرفم کنه . اما آموزش دیدن این کار با شرایط فعلی من کاملا هماهنگ هست .
ارزش خلق میکنم و بابت فروشم پول میسازم .
خداوند عاشق این هست ک من ثروتمند بشم عاشقه منه ک راحت زندگی کنم .
خدا همیشه همراه منه و حمایتم میکنه
به خانم اسماعیلیان استادم ک برای آموزش و شرکت توی دوره ش انتخابش کردم پیام دادم و ازش درخواست کردم ک فردا پنج شنبه ک بهار و باران کلاس و مدرسه ندارند برای من آموزش بزارن جلسه اول رو شروع کنیم.
که فرمودند درگیر جابجایی منزل هستند و شرایطش رو ندارند و باید تا دوشنبه صبر کنم . و من ک سراسر اشتیاق هستم ک سریعتر آموزش های لازم رو ببینم و کارم رو شروع کنم .
گفتم خدایا من نمیدونم تو میدونی خودت برام هماهنگش کن و جالیه همین ماه ک من قصد دارم توی دوره شرکت کنم حقوقم هم افزایش پیدا کرد .خدایاا هزاران مرتبه شکرت
امروز با اقامیثم رفتیم چهارشنبه بازار.
یه بازار روز محلی داریم ک خیلی خیلی شلوغ میشه و پر از مشتری و همه جنسی هم برای فروش میارن . از خوراکی تا پوشاک ..ظرف و ظروف ..همه چی .
.ماشالله چقدر مشتری زیاده ..چقدر فراوانی دیدیم . کلی تحسین
کردم و برای تک تکشون برکت طلب کردم .
از خدا میخوام بهم صبر بده تا دوشنبه آرام باشم و همچنین روی باورهام کار کنم تا براحتی آموزش ببینم و کارم رو شروع کنم .
چند روز پیش هم یه الگو دیدم ک خانمه میگفت براحتی درآمد هشتاد میلیونی در ماه از این کار داره .
خدایا من آماده هستم .
خدا جانم من محیا هستم ک الهامات تو را با آغوش باز بپذیرم . قلبم رو باز کن برای دریافت الهامات . ک بگیرم و عمل کنم .
نجمه مرتب تکرار کن : خدا با منه
خدا توی قلب منه
خدا از رگ گردن به من نزیکتره
خدا عاشقه آینه ک من موفق و ثروتمند بشم .
درسته الان هیچی مشخص نیست ..هیچ نشانه ای از رویش بذر باورهای من نیست. حتی خدا هم خودش خبر نداره ک ته این داستان چی میشه . چون فرکانس های منه ک اتفاقات زندگی منو رقم میزنه . و این عین عدالت خداست ک اختیار زندگی منو به خودم داده ک کدوم طرفی باشم ؟؟برم سمت ثروت یا نه با همین حقوق ک سال به سال ارزشش کمتر میشه زندگی کنم و قانع باشم .
البته ک منم تا تجربه کسب نکنم نمیفهمم این کار مورد علاقه من هست یا نه ؟؟
من با آغوش باز میرم برای کسب تجربه و خدایی ک کنارم هست لحظه به لحظه
من از تجربه کردن نمیترسم .تجربه ها میان ک منو بزرگتر کنن ..شخصیت منو رشد بدن
نجمه یادت باشه اگر نری و آموزش نبینی نمیتونی موفق بشی . کار باید اصولی باشه . آموزش ببینی زیر نظر یه استاد حرفه ای . به کارت عشق بدی علاقه داشته باشی . از انجامش لذت ببری . شاد باشی در لحظه باشی و اونوقته ک ثروت خودش میاد .
این طبیعیه . طبیعیه ک بذری رو بکاری و سبز بشه . این طبیعیه بخدا طبیعیه .
پس نجمه یادت باشه ک تو سمت خودت رو کامل و درست انجام بده و نگران سمت خدا نباش . خدای ابراهیم و موسی و یوسف و سلیمان خدای تو هم هست .
تو فقط روی انجام کارت با دقت با عشق تمرکز کن . کاری به نتیجه نداشته باش رها باش .
مثل زمانی ک باشگاه میری ، تو وزنه میزنی کار میکنی روی خودت ، طبیعیه ک به موقعش عضلات زیبا هم ظاهر میشن .
به امید خدا میرم برای آموزش با به استاد عالی . خدایا شکرت
خدایا منو در شرایط درست موقعیت درست زمان درست قرار بده . آمین
ووووااااای که خدایاشکرت که با این فایل من هم دارم هدایت میشم.باورتون نمیشه که این فایل رو من چند بار دیگه گوش کرده بودم ولی امروز 9/10/2024 هست که من دوباره این فایل رو خیلی هدایتی کلیک کردم و دوباره بهم تاکیید کرد که حرکت کن درها برای تو باز میشه،و قدم اول روبردار.الان دیگه شب شده و من اینقدر انرژی و فرکانسم رفته بالا از ذوق انجام دادن این کار که خوابن نمیره و با گوش دادن این فایل چشمانم پر از اشک بود.
خدایا نمی دونم چی بگم زبانم که هیچ جسم و دهنم هم قاصر است که بخوام جمله ای بگم که بخواد تو رو توصیف کنه.
این قدر زیبا میچینی که زبونم بند اومده
سپاسگزارم بی نهایت استاد که اینقدر قشنگ یک مسئله رو باز و شفاف ککنید و به زبان میارید و سپاس از مریم عزیزم️