دستیابی به اهداف سخت است یا آسان؟ - صفحه 4

436 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    نوید گفته:
    مدت عضویت: 3127 روز

    بنام خدای مهربان

    سلام خدمت استاد و خانم شایسته عزیز🙂

    خداوند رو سپاسگزارم که شما رو در مسیر زندگی من قرار داده🙏

    خدا رو شکر میکنم که امروز هم در مسیر دریافت هدایت‌های خداوند بودم🙏

    اول اینو بگم که من این ماشین‌تون رو خیلی دوست دارم😍

    هم رنگش

    هم مدلش

    هم اسمش

    هم آپشن‌هایی که داره

    تو دوزی چرمی که داره

    و اینکه واقعأ برازنده شماست 🙂

    ایشالا همیشه به سلامتی ازش استفاده کنید

    سفرهای خوب و لذت‌بخش رو باهاش تجربه کنید

    و من هم در کنار شما از دیدن این نعمت شاد باشم و لذت ببرم🙂🙏

    🌹

    بریم سراغ موضوع این فایل که واقعأ در زمان مناسب قرار گرفت روی سایت👌👌

    کلا فایلهایی که باعث میشه من فکر کنم رو دوست دارم💡

    من حدود ۱۰ سال پیش فروشنده بودم و برای کسی کار میکردم و این خواسته در من بود که برای خودم کسب و کاری رو شروع کنم. دوست داشتم خودم صاحب کار خودم باشم و به اصطلاح باغچه خودم رو بیل بزنم

    همیشه به داشتن مغازه و کسب و کار خودم فکر میکردم

    به اینکه ایده‌های خودم رو اجرا کنم

    اینکه پول بسازم

    اینکه دوست دارم دکور مغازه‌م چطوری باشه

    اینکه دوست دارم چیدمان مغازه‌م چطوری باشه

    اینکه دوست دارم چه نوع جنسهایی تو مغازه‌م بفروشم

    و …. اینکه کلا به خواسته‌هام فکر میکردم و تو ذهن و دنیای خودم همش اینا رو مرور میکردم

    الان که با دیدن این فایل کمی به اون زمانها فکر کردم دیدم:

    اولا: من در مورد فکر کردن به خواسته‌هام با کسی صحبت نمیکردم (چون وقتی با کسی که تو مدار من نیست در مورد خواسته‌هام حرف میزنم اون شخص اولین چیزی که به ذهنش میاد موانع مسیر و نشدن‌های اون کار رو به من نشون میده و باعث دلسرد شدن من میشه)

    برای همین هم استاد میگه نباید در مورد این مسائل با کسی حرف بزنم که به نظرم نکته خیلی مهم این فایل بود

    دومأ: من در اون موقع نه به آسان بودن مسیر و نه به سخت بودنش فکر میکردم.

    فقط به خواسته‌م فکر میکردم

    انگار ذاتأ میدونستم که باید فقط به خواسته‌م توجه کنم، بدون در نظر گرفتن شرایط الانم

    و نتیجه این شد که دستان خدا اومدن تو زندگیم و مسیر و برام هموار کردن

    درها باز شدن

    درهایی که من اصلا فکر نمیکردم چنین درهایی هم هستن

    افرادی اومدن که به من سرمایه دادن برای اجاره مغازه

    افرادی اومدن و به من جنس دادن که بریزم تو مغازه

    افرادی اومدن و از من خرید کردن

    من هدایت میشدم به افراد و مغازه‌هایی که جنس‌های خوب و پر سود میخریدم

    ایده‌هایی به من گفته میشد که سود بیشتری میکردم

    الان که مرور کردم اون زمان رو، متوجه شدم که من به هر چیزی فکر میکردم به جز سختی‌های مسیر

    من به هر چیزی فکر میکردم به جز مسائل

    من به هر چیزی فکر میکردم به جز نشدن‌ها

    ولی الان میشینم با افراد در مورد چیزی که میخوام انجام بدم حرف میزنم و در تمام موارد، اون افراد فقط در مورد نشدن و مسائل و سختی‌ها حرف میزنن و باعث میشن توجه من هم بره روی موانع، و اقدامی نکنم.

    خیلی مهم‌ه که من به چی توجه میکنم

    تجربه‌های استاد و خانم شایسته باعث شد من متوجه باگ‌های ذهنی الانم بشم

    که چرا مثل قبل زندگیم روان و لذت بخش نیست؟

    چرا مثل قبل کارهام به آسانی انجام نمیشه؟

    چرا مثل قبل همه چی در زمان مناسب و مکان مناسب اتفاق نمی‌افته؟

    چرا…؟!

    چون من با هم‌نشینی با افراد نامناسب توجه و تمرکزم روی مسائلی هست که نباید باشه.

    👌

    مگه این سایت چی کم داره که من به دنبال هم‌نشین و هم‌صحبت در بیرون از این سایت هستم؟

    دیشب به خودم گفتم تا یک هفته خودم و حبس میکنم تو خونه و با افراد نامناسب قطع رابطه میکنم و امروز دیدم استاد دقیقأ در مورد همین موضوع که پاشنه که چه عرض کنم ستون آشیل من هست صحبت کردن.

    من به خودی خود اصلا در مورد خواسته‌هام به سختی‌های مسیر فکر نمیکنم، ولی وقتی در مورد ایده‌ای با کسی صحبت میکنم در تمام موارد اون اشخاص فقط به سختی‌ها و نشدن‌ها فکر میکنن.

    مثلا همین هفته پیش ایده‌ای در مورد واردات یک کالایی به ذهنم اومد که بازار خیلییییی خوبی تو ایران داره.

    زنگ زدم به یکی از اقوام و در موردش با اون حرف زدم

    اگه گفتین اولین چیزی که گفت چی بود؟؟!

    باید اول ببینی میشه این کالا رو وارد کرد؟؟!!😳

    گفتم حتمن میشه که الان تو ایران هست و دارن میفروشنش دیگه!!

    این همه مردم دارن میفروشن و این همه مردم هم دارن میخرنش و استفاده میکنن

    گفت نهههههههه

    ی سری کالاها رو به هر کسی اجازه وارد کردن نمیدن و از این حرفا…

    تا اینو گفت سریع حرف و عوض کردم و گفتم بعدا در موردش حرف میزنیم، پشت خطی دارم😁

    الان این فایل باعث شد بفهمم چرا اقدام نمیکنم!

    چون با افراد نامناسب در مورد ایده‌هام حرف میزنم و دیدگاه نامناسب اون افراد باعث میشه من توجه‌ام بره روی موانع و نشدن‌ها و در نتیجه اقدام نکنم💡👌

    خداوند برای بنده‌اش کافیست

    اقا جان با خدا حرف بزن

    (به خودم میگمااااااااا)

    فقط با خدا حرف بزن

    چون فقط اونه که مسیر و برات باز میکنه

    فقط اونه که هزاران دست داره برای کمک به تو

    آدما فقط دو تا دست دارن

    عقل سلیم میگه اعتماد کردن به نیرویی که هزاران دست داره برای کمک کردن منطقی‌تره تا انسانی که دو تا دست بیشتر نداره

    چقدر این فایل آگاهی داشت برای من

    چه مانع بزرگی رو درونم پیدا کردم با این فایل

    👏👏👏👏👏

    سپاسگزارم از خداوند که هدایت‌هاش دقیق و بدون خطا هست

    استاد ممنونم از اینکه این آگاهیا رو با عشق و بی‌منت در اختیار ما قرار میدید🙏❤️🙂

    برای شما و دوستانم در این مسیر، سلامتی، شادی و ثروت آرزو میکنم❤️🙂💰

    خدایا هدایتم که به مسیر مستقیم🙂🙏

    در پناه الله مهربان باشید 😍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 33 رای:
    • -
      سعید عباسی گفته:
      مدت عضویت: 1099 روز

      دوست عزیز دیدگاهتون بسیار عالی بود و چقدر لذت بردم، بسیار سپاسگزارم از به اشتراک گذاشتن نظر ارزشمندتون. پاشنه آشیل من عدم باور نتوانستن، منظورم اینه که من شک ندارم راهیو که انتخاب کردم درسته، مثلا من میخوام مدرک آیلتسم رو بگیرم، و بتونم از طریق بورسیه تحصیلی از ایران برای گرفتن مدرک دکتری که به شدت عاشقشم ، بتونم برم… من فکر میکردم که سطح متوسط نزدیک به پیشرفته دارم ، چون ترجمم خوب بود، صحبت کردنمم خوب بود، بعد رفتم معروفترین کلاسهای آیلتس ایران شرکت کردم، که اونجا متوجه شدم بخاطر پول منو ثبت نام کردن در صورتیکه من اصلا سطحم پایین‌تر بود، هر ترمی شامل ۲ ماه میشد و من اصن نکشیدم که بیشتر از ۱ ماه کلاسارو شرکت کنم، دیگه کلاس رو ادامه ندادم.. البته این هم هدایت پروردگار مهربان من بود.. من از قبل چند فایل آموزشی رو تو یوتیوب دنبال میکردم ولی یهویی این ایده به ذهنم اومد که تو باید ار ابتدای ابتدا شروع کنی چون در گذشته بصورت مدون یاد نگرفته بود، خدا شاهد بهترین سایت های آموزشی و بهترین کتاب هارو الان دارم… و حتی یک درصد شک ندارم بهترین مسیر رو انتخاب کردم، اما اما اما… پاشنه آشیل من باور منه، باور من محدود… و چون همونطور که استاد عزیزم گفتن من در طول مسیر به چگونه شدن فکر میکنم..

      مثلا میگم اولا تو الان ۳۳ سالته داری تازه از اول شروه میکنی،

      بعدشم باید مقاله آی اس آی بدی که هنور اصلا بلد نیستی چجوری مقاله بنویسی، تا بخوای یه مقاله ژورنالی بدی

      باید استاد پیدا کنی، که تو هنوز نمیدونی چجوری استاد پیدا کنی…

      وقت داره میگذره و تو هنور اولی

      و…..

      در صورتیکه من حتی دنبال الگوها نگشتم حرکتی نکردم که بخوام نتیجه بگیرم… پروردگار تو مسیر که دستش باز و میتونه به من ببخشه و من رو هدایت کنه و اینو من امروز با همه وجودم پذیرفتم و شکرگزار خداوند هدایتگرم هستم و از استاد عزیزم و خانوم شایسته مهربانم سپاسگزاری میکنم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    محمد علی گفته:
    مدت عضویت: 3596 روز

    درود و اردات خدمت استاد عباسمنش و مریم بانو💕

    عرض ادب می کنم خدمت هم فرکانسی های عزیز و دوستان ارزشمندم💕

    🙏 بی نهایت شاکر رب عالمین هستم که امروز نیز مرا در مسیر هدایتم ، هم مسیر با شما نمود ، تا هدایتی را که لازم داشتم و دارم از این فایل دریافت کنم.

    من از دوران نوجونی دوست داشتم راهها ، مسیر و روشهائی که فکر می کردم برای رسیدن به موفقیت ، ثروت و خوشبختی درسته ، رو به دیگرون توصیه کنم ، با توج به سن و سالم و عدم تجربه کافی ، بدون اینکه حتی خیلی از اون مسیرها رو خودمم امتحان کرده باشم ، رو حساب مطالبی که میخوندم ، یا نوارها و سخنرانی هائی که گوش میدادم و یا بر اساس برداشتم از این موارد ، این پیشنهادات خام و انجام نشده رو به کسائی که دوستشون داشتم میکردم ، البیته به دلیل مهارت کلامی با اون سن و سال کم هم ، کلام تاثیر گذاری داشتم و با همین تجربه ها کم کم یه باور برام ساخته شده بود ، که میتونم منجی زندگی دیگرون باشم و بدتر از اون ، این باور نا درست که من توانائی تغییر زندگی دیگرون رو دارم .

    یه کار دیگه ای که میکردم این بود که سعی میکردم همیشه ازپیرمردها و پیر زنهای فامیل ، غریبه و کلا افراد مسن و سن و سال دار ، رمز و رازهای زندگیشون رو میپرسیدم و اونا رو برای خودم تو یه دفتر مینوشتم ، خوبی این کار این بود که کلی تجربه پیدا میکردم و تو صحبت هام و نصیحتهای که به دیگرون میکردم ، کلی از اون دفترم گرته برداری میکردم ، بطوریکه وقتی برای افراد بزرگتر از خودم و حتی میانسالان اون دوره ، خوشبختی ، مسیر صحیح زندگی و … رو تشریح میکردم ، واقعا تحت تاثیر قرار میگرفتن و میگفتند تو خیلی بیشتر از سن خودت میدونی ، ولی بدی اینکار این بود که اون موقع فیلتری بین اون تجربه ها نمیزاشتم ، فیلتر مهم “نتایج ” ، من صرف نظر از اینکه اون فرد مسن آیا خودش بر اساس این صحبت ها ، خوشبخت ، ثروتمند ، سلامت و .. هست ، فقط طوطی وار صحبت های اونا رو با مهارت کلامی ، به عنوان راه حل موفقیت برای دیگرون تجویز میکردم ، خلاصه شده بودم عالم بی عمل .

    این طریق ادامه داشت تا چندین سال قبل که حتی بعد اون اوایل ازدواجم هم ، تو همه مجالس و دور هم نشین ها ، انواع و اقسام نسخه های موفقیت و کسب ثروت ، روشهای صحیح تربیت فرزندان و فرمول خودشناسی ، بهترین روشهای مهاجرت کاری و تحصیلی و …و حتی بهترین روش پخت فلان غذا و بهترین محل ها برای تعطیلات و …رو برای دیگرون تشریح و تجویز میکردم ، اونقدر در آسون نشون دادن مسیرها ، روشها و راهها مهارت پیدا کرده بودم که نگو و نپرس ، چند تا از دوستان و نزدیکانم رو راهی کشورهای درجه یک کردم ، چند نفر رو به مسیر موفقیت در کسب و کار ، ورزش و تجارت راهی کردو و …. واین موارد ادامه داشت تا کم کم متوجه شدم یه جای کار میلنگه و به قول حضرت مولانا:

    ما درین انبار گندم میکنیم

    گندم جمع آمده گم می کنیم

    می نیندیشیم آخر ما بهوش

    کین خلل در گندمست از مکر موش

    پس چرا من خودم هنوز تو ایرانم و از کسی که به قول خودش من باعث مهاجرتش شدم ، در خواست نشون دادن راه و کمک تو مهاجرت به همون کشور رو میکنم ، چرا از دوستی که به قول خودش راه جارت و زندگی تو اون کشور رو من بهش گفتم ، دارم در خواست یه کار تو شرکتش برای رفتن به اون کشور رو میکنم .

    گر نه موشی دزد در انبار ماست

    گندم اعمال چل ساله کجاست

    ✍ سالها قبل متوجه شدم که اون کارها به خاطر جلب توجه و ساختن ماسک به عنوان یه آدم موفق و کامل بودن و به خاطر اینها بود که من واعظ بی عمل شده بودم .

    استاد عزیز گوش مالیهای روزگار باعث شد تا متوجه سوراخ موش باورهام بشم و با نور هدایت خدا تلاش میکنم تا خلا جلب توجهم رو با تلاش در افزایش عزت نفس برطرف کنم و 🙏 از خدای بی منتها برای این هدایت بی نهایت متشکرم.

    باور بیشتر پیدا کردم به این جمله طلائی که از تو حرکت از خدا برکت ، چون هر قدمی که برای افزایش اعتماد به نفس و ساختن پایه های عزت نفسم بر میدارم ، خدامن رو کیلومترها در راه صحیح و درست به پیش میبره و بخشش خدا نهایتی نداره

    ✍ همچنین این مهم رو فهمیدم که چرا من اون مسیری رو که به عنوان راه موفقیت برای دیگرون معرفی میکنم ، خودم نمیرفتم ؟ و به قولی ” تو که بیل زنی پس چرا باغچه خودت انقدر خشک و بی محصوله” .

    من فهمیدم به این دلیل خودم اون راههای کسب موفقیت ، ثروت و .. رو انجام نمویدم ، چون تو ذهنم فکرمیکردم که من شایسته اون موفقیت یا اون ثروت نیستم.

    استاد خوبم “شما عزیز دل خداوندی ” چون من با بهر گیری از آموزه های شما شروع به اصلاح مسیرم برای این پاشنه آشیلم کردم ، بارو کنید که با تلاش برای ساختن و متبلور کردن شاه باورهای کلیدی لیاقت ، چه دستاوردهای بزرگی رو که تو زندگیم تجربه کردم و هر روز شگفتانه های عظیمتر و زیباتری رو تو زندگیم تجربه میکنم.

    🙏 از خداوند قادر بی نهایت متشکرم که شما دو عزیز رو مثل دو بال قوی برای پرواز در مسیر آرامش و کسب موفقیت به من عطا فرمود.

    🙏 از خداوند بخشنده بابت دوستان خوبم در این سایت متشکرم که با انعکاس انوار هدایت الهی خودشون در بخش نظرات ، به من کمک میکنند که تجربه های دیده نشده ای از آرامش الهی در پرتوی دانائی رو تجربه کنم.

    🙏 دلی شاد ، تنی سالم و ثروتی بی منتهای برای یکایک شما خوبان از قادر عالمین خواستارم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  3. -
    سیدعلی خوشدل گفته:
    مدت عضویت: 2631 روز

    به نام خدایی زیبایی ها و آسانی ها

    سلام به استاد عزیزم٬ خانم شایسته عزیز و دوستان خوب من

    موضوع این فایل برای من این میتونست باشه برای من که چرا درآمد من در یکسال ۱۰ برابر نمی شود؟

    من خب با افتخار می گم از زمانی که اولین بار با شما استاد آشنا شدم ۳ سال جدی دنبال کردن شما که شروعش ۱۲ قدم بود به لطف خالق زیبایی ها ابتدای هر سال میانگین درآمدم که من ماهانه در نظرش میگیرم نسبت به سال قبل شمسی هر سال رشد ۱۰ برابری داشت فقط از لحاظ عددی

    و از طرفی هم هر سال نسبت به سال قبل واقعا بی تعارف ۱۰ برابر هم انرژی کمتری از من می گرفت که شاید سال ۹۹ من روزی واقعا تا ۱۴ ۱۵ ساعت کار می کردم با عشق ولی الان شاید واقعا هفته ای محموعا ۲ ساعت برای این کارم انرژی نزارم.

    ولی واقعا خنده داره بگم و اقرار کنم که منی که راه پول درآوردن و رسیدن به خواسته هام رو دیگه میدونم به طور کلی از چه طریقیه ولی خودم عملا با دستای خودم درآمدم رو نمی زارم رشد کنه

    واقعا شاید انقدر خنده دار باشه که بگم الان مطمئنم با کمتر ۴ هفته کار کردن متمادی می تونم اپلیکیشن سایت خودمون رو راه اندازی کنم و طبق بررسی های رو کاغذی که داشتم در کمتر از ۱ سال به ۲ میلیون نصب برسم ولی واقعا همین برنامه ساده ثروت آفرین شاید بیش از ۶ ۷ ماهه به بهانه های واهی عقب انداختم. که واقعا به نظرم واهی کلمه مناسبی باشه براش :)

    یعنی واقعا گاهی اوقات میگم اگر به من بگن علی این بیل رو بردار و دوباره بزارش زمین بهت ۱۰۰ میلیون میدیم انگیزه کافی رو برای انجام دادنش ندارم و این همون چیزی هست که گفتم باید عنوان این فایل بزاریم:

    چرا من درآمدم در یکسال به آسانی ۱۰ برابر نمی شود.

    با این که یکی از آسان ترین گیر ترین آدم های هستم که در اطراف خودم دیدم ( معادل فارسیش میشه راحت طلب ) در حدی که یه چند ماه قبل دنبال یه نونوایی بودم ساعت ۷ یا ۸ صبح هر روز واسم نون بیاره دم دره خونه زنگ بزنه هم من رو از خواب بیدار کنه هم من لازم نباشه برم بیرون و یه حق اشتراک ماهیانه بگیرم و حتی پیشنها هر عدد نون ۱۵ هزار تومن هم دادم که کسی قبول نکرد :))))

    ولی باز هم خیلی راحت از همین چیزی که الان دارم در میارم می تونم واقعا در لحظه ۲ برابر با کمتر از یک ماه کارکردن در بیارم ولی واقعا نمیدونم چرا اون انگیزه لازمه رو برای حرکت ندارم.

    ولی تو بعضی از مسایل خاص که برام از اهمیت ویژه ای برخوردار باش یعنی جوری عمل می کنم که خودم و جسمم تعجب می کنیم از این رفتار

    یک مثال عینی دارم برای این قضیه:

    من تقریبا از ۲۰ اردیبهشت تا ۲۵ تیر سفر بودم :)) و بعد از ۲ ماه سفر تو ایران برگشتم خونه و واقعا خیلیییی خسته فیزیکی بودم و وقتی رسیدم خونه دیدم اع!! خط همراه خیلی ضعیف شده و اینترنت خونه خیلی ضعیفه درحدی که برای مکالمه باید حتما میرفتم سر کوچه :|:|

    یعنی شاید باورتون نشه آنچنان اراده ای به دست آوردم که همون شب به همسر عزیزم گفتم خونه رو عوض کنیم ؟! گفتش باشه ولی اسباب کشی رو چه کار کنیم علی؟! تازه از سفر اومدیم ها! اینم بگم که چند ماه از اجاره خونه مونده بود :)))

    گفتم بابا ولش کن یه کاری می کنیم فدای سرت

    به خدا قسم برای همه تعجب پیدا کردن خونه من یعنی فقط دیوار رو یه لحظه باز کردم منطقه ای که دوست داشتم رو زدم شاید به ۵ دقیقه جستجوم نکشید یکی رو انتخاب کردم زنگ زدم بنده خدا جواب نداد

    پیامک دادم که می خوام بیام منزلتون رو ببینم حدود ساعت ۱۱ شب بود ٬ نشانه گذاشتم اگر فردا یک مرتبه تماس گرفتم و پاسخ داد صحیحه و میرم خونه رو میبینم

    آقا خلاصه کنم براتون من فرداش رفتم خونه رو دیدم

    پس فرداش قولنامه کردیم روز بعد قولنامه اسباب کشی کردم و رفتم منطقه ای که شاید بهترین منطقه مشهد باشه

    همسایه های بسییییییار بی نظیر

    خونه بسیار عالی ویو رو به کوه و جلوش هیچ ساختمانی نیست.

    اکثر اهالی منطقه و همچنین همسایه ها ساعت ۱۰ شب خوابن و ۵ صبح بیدارن و این خیلی الگو خوبی شده که من هم خوابم رو تنظیم کنم.

    به خاطر معماری خونه تقریبا نیاز به کولر نیست و جریان باد به حدی هست که واقعا پتو رو از روی تخت بلند می کنه.

    قسمت هالش به دلیل اینکه اشراف نداره از شیشه های یک تیکه استفاده شده و کلا یکی از زیباترین خونه هایی هست که دیدم و …

    بنگاهی وقتی به من گفت که چندوقته دنبال خونه هستین؟ این بنده خدا صاحب خونه خیلی حساسه هر آدمی رو انتخاب نمی کنه و ….

    من یه جمله بهش گفتم: من هیچ اصراری برای گرفتن این خونه ندارم با اینکه ازش خوشم اومده اگر کس دیگه از زودتر از من اومده خونه رو بهشون بدین و اینکه من اولین شبی هست که دنبال خونه هستم و این اولین خونه ای هست که دیدم …

    و از همه جالب تر گفت این بنده خدا اصلا بدون چک قبول نمی کنه خونه رو بده شما حتما باید لطف کنین به اندازه مبالغ اجاره چک ارایه کنید

    منم گفتم نمی دم :)))) اگر نیازه باهاشون صحبت کنم

    گفت آقا اصلا راهه نداره و ….

    من با ۳ دقیقه صحبت کردن باهشون گفتن آقای خوشدل اصلا نیاز به چک نیست ما تعهد شمارو در ۱۰ دقیقه ای که تشریف آوردین متوجه شدیم و نیاز نیست … و این هم لطف خدا بود که میشه دل ها رو رام کرد…

    من تازه دیشب بعد از ۵ روز متوجه شدم که یک نفر حتی پیشنهاد اجاره ۱.۵ برابری هم داده بود ولی ایشون تمایل به انتخاب ما داشتن و از همین الان به ما میگن که آقا ما خیلی رو شما حساب کردیم ها .. حداقل باید چندین سال بمونین

    خلاصه می خوام بگم کاری که از نظر خیلی ها غیرممکن هست و سخته وقتی آدم اراده کنه که به آسان ترین شکل ممکنه انجام میشه همینطوری میشه

    تو همین مدت کوتاه ۶ ۷ روزه چند بار خونه صاحب خونه رفتم باهشون صحبت کردم و با هم دیگه عصرانه میل کردیم و شاید باورتون نشه اومدن به این خونه داره به راه اندازی یک ایده بسیار جذاب تجاری در زمینه پزشکی میشه ( صاحب خونه پزشک هستن ) و همه این ها در گروه همون نیم ساعتی بود که به قول استاد من گفتم می خوام برم جای بهتر و الان خب شاید باورش واسه خیلی ها سخت باشه ولی من حدود ۲۰۰ مگابیت اینترنت پرسرعت دارم که با یه سری ترفند ها به زودی به ۵۰۰ مگابیت هم میرسونمش و جالب تر از اون اینکه به زودی اینجایی که هستیم اینترنت 5g هم راه اندازی میشه یعنی چیزی حدود ۱.۶ گیگابیت اینترنت پرسرعت به لطف الله

    امیدوارم بتونم با تمرین و یکم اراده جدی تر رشد بهتری رو تجربه کنم و اون چیزی که ادعا می کنم حداقل تو کامنت هام ۱۰ درصدش باشم و واقعا به دنبال این باشم که ثروت آفرین رو به خاطر مولد بودن بخوام نه به خاطر نیاز چون وقتی به نیاز نگاه زود سیر میشی و می کشی کنار ولی وقت عاشق مولد بودن باشی همیشه در حال حرکت کردن و رو به جلو رفتن خواهی بود

    خیلی دوستتون دارم استاد عزیز و این فایل رو حتما چند ده بار گوش میدم برای خودم خلاصه می کنمش و سعی می کنم وقتی تنبلی می کنم این فایل بتونه کمکم کنه چرا که باید حتما تا ابتدای سال جدید نسبت به سال قبل ۱۰ برابر شدن درآمدم رو مجدد ثبت کنم

    عاشقونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 397 رای:
    • -
      اکرم هاشمی گفته:
      مدت عضویت: 1424 روز

      بسم الله الرحمن الرحیم

      سلام به برادر موحد و ثروتمندم

      خداروشکر میگم برای نشونه فوق العاده ای که توی کامنت شما برای من قرار داد

      این همون خداییه که لایق پرستش و سجده کردنه.

      یعنی خودش کمر همت بسته منو به خواستم برسونه و هرکجا که یاس میخواد بسمتم بیاد سریع برام نشونه میفرسته

      الله اکبر

      قضیه از این قراره منم مدتیه دنبال خونه هستم

      و دقیقا توی بهترین منطقه شهر

      و دقیقا توی بهترین کوچه اون منطقه

      و همه از دوست و آشنا و املاکی و همسر میگن نمیشه

      ولی من میگم با این وکیلی که من دارم که کاربلده و دقیقا کل آشکار و غیب عالم تحت تسلطشه ،و خیر خواه منه و اخلاقش اونجوریه که بیش از اونی که میخوای بهت عطا میکنه، قطعا شدنیه

      همون خدا که این پولو جور کرد

      این آرزو رو به دلم انداخت

      انقدر توی اون محل منو گردوند که به یقین رسیدم قطعا این خیابونا رو باید روش تمرکز کنم

      یه آیه قرانو بهم دوباره و دوباره تذکر داد که این بار بالاخره رفتم و خوندمش و حس میکنم با معرفت میخونمش و حالمو خوب کرد و انگار خودش داره بهم میگه بگو و آرامش بگیر که درخواستت اجابت شد

      وَقُلْ رَبِّ أَنْزِلْنِی مُنْزَلًا مُبَارَکًا وَأَنْتَ خَیْرُ الْمُنْزِلِینَ

      مومنون۲۹

      و بگو: «پروردگارا! ما را در منزلگاهی پربرکت فرود آر، و تو بهترین فرودآورندگانی!»

      و وقت گذاشتن توی عقل کل در مورد خواستم که پر از برکت و ایمان و شادی و آرامشم کرد

      و الله اکبر ، حالا این فایل استاد و

      کامنت شما

      که اصلا اگر اون راهنما و وکیل و کسیه که بهش اعتماد داری باید همه چیز همینجوری به سادگی و به زیبایی و عزتمندانه رخ بده

      مرسی از خدا

      که با نشانه هاش هر لحظه امید و توکل و ایمانمو بیشتر میکنه

      الهی شکر

      مرسی از شما که دست خدا بودین و نشانه رو دست به دست کردین و دستم رسوندین

      سلام ما رو هم خدمت آقامون علی بن موسی الرضا ابلاغ بفرمایید

      سعادتمند در دنیا و آخرت باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 37 رای:
    • -
      شیرین عبدی زاده گفته:
      مدت عضویت: 2218 روز

      سلام

      علی جان به به از کامنت شما که در ادامه فایل استاد و نشانه های که امروز من دریافت کردم هم راستا با خواسته خونه دلخواهم با شرایط دلخواه‌م نشانه و هدایتی از طرف خدای عزیزم هست که میگه آره میشه

      میشه

      من میتونم همه کار بکنم برای تو

      اگر به من باور داشته باشی

      اگر بهم اعتماد کنی

      من میتونم به هر چیزی که میخوای و حتی بهتر از اون برسونمت

      کافیه که به من بسپاری و من برات شاهکار میکنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
    • -
      رویا مهاجرسلطانی گفته:
      مدت عضویت: 2200 روز

      سلام آقای خوشدل عزیز واقعا تحسین تون میکنم برای عزم و اراده تون نمیدونید چقدر برام تجسم سازی کردید در مورد تغییر مکان معجزه وارتون و بیشتر از همه اون خانه ای رو که من همیشه دوست داشتم داشته باشم شیشه های قدی طرز معماری که باد طبیعت درش جریان داشته باشه چون من از کولر بیزارم آن مشرف بودن به کوه و دید وسیعی رو برام داشته باشه ویویی که هیچ ساختمانی جلوش نباشه و من باشم با یک عالمه آسمان وسیع و آن منطقه ای که اهالیش شب ساعت ده می خوابند و صبح ساعت ۵ بیدارند ( دقیقا من هم همینطور هستم چون حتما باید صبح زود بیدار بشم برای مدیتیشن های صبحگاهیم برای تشکر و قدردانی از اعضای بدنم و سلامتی و تندرستی کامل جسم و جان و روح و ذهنم 👏👏👏👏 ) خدایا چه نعمت بزرگیع واقعا خدارو شکرت کاش منم در چنین مناطق با صفایی باشم و مهمتر از همه اینترنت پرسرعتی که گفتید الان مدتیع اینترنت خانه ام ضعیف شده جوری که اصلا فایل های استاد رو نمی تونم تصویری دانلود کنم و همچنین نت گوشیم هم ضعیفع فقط میتونم صوتی گوش کنم .. آقای خوشدل عزیز از طرف من هم بخانم عزیزتون هم تبریک بگید بابت اینکه در روابط درست و مناسبی با شما هست که بدون معطلی پیشنهاد جابجایی شما رو قبول کردند با اینکه تازه از سفر اومده بودید و این نشان از عملگرا بودن جفت تون با هم بودن هستش و البته هم مدار و هم فرکانس بودنتان واقعا تبریک و تحسین من رو پذیرا باشید خدارو شکرت امروز به کامنت زیبا و شگفت انگیز و جادویی شما هدایت شدم چون منم دوست دارم که تغییر مکان فوق العاده ای داشته باشم با اون منظره و ویوی ابدی به یک دشت و کوه و آسمان وسیع و امروز نشانه ام رو از کامنت شما دریافت کردم نمیدونید چقدر حس و حالم خوبع و یک شور و هیجان سوزانی در قلبم شعله ور شده انگار همین اتفاق مبارک رو دارم تجربه میکنم 🌷💐🍁🍀👏👏👏👏 خانه ی جدیدتون مبارک تون باشه

      درآمد ده برابری تون هم از الان مبارکتون باشه

      رسیدن به اهداف و خواسته های مقدس تون هم مبارکا باشه

      و بهترینع بهترین و زیباترین رزق و روزی بیکران الهی رو برای شما آقای خوشدل عزیز و همسر و خانواده تان رو آرزومندم و برای همه مون آرزو میکنم

      روز و شبتون بخیریت و جشن و شادی و سلامتی و تندرستی کامل

      🌷🍁🍁👏👏👏🙏🙏🙏🙏🙏🙏

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
    • -
      حمیده بهروزی گفته:
      مدت عضویت: 1198 روز

      آقای خوشدل بابا دست مریزاد لذت بردم

      چقدر زیبا و خوش قلم بود این قسمت از داستان زندگیتون ،بابا مشخص شما فرکانستون بالا هست ی قدم کوچیک بردارید خداوند پر پرواز میده بهتون .پس یا علی بگید

      ببینید چقدر خداوند به ما نزدیک میشه وقتی خودمون بخوایم .

      گاهی موقع ب خودم میگم ببین اگه خدایی که قبلاً برات توصیف کردن واقعا همان خدای واقعی بود و واقعیت بنده و ارباب همون بود چقدر خودت برای و آتیش می‌زدی ک خودت بهش برسونی (مسیر سختی ک تا چند سال قبل میرفتم )

      اما چی میشه ک الان فهمیدی خودت جزعی از خدایی بازم اون ایمان آنچنان قوی نیست ک دلت قرص قرص قرص کنه…البته ب یاری رب و ب واسطه آشنایی با استاد و این خانواده نازنین بسیار بسیار اوضاع متفاوت شده

      مسیر و داستان شما همون نصف نیمه حرکتتون باعث ی شوق و اشتیاق بیشتری در من شد

      در مسیر رشد پایدار باشید .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      زهرا حسینی گفته:
      مدت عضویت: 2336 روز

      به نام خدای مهربانم و سلام به شما دوست ارزشمند و عمل کننده به بوانین

      همیشه کامنتهای شما پر از درسه

      همیشه از عمل به قوانین و نتایج عالیتون مینویسید و من خیلی شما رو تحسین میکنم

      این مدل تصمیم گرفتن برای تغویض خونه و ساده گرفتن ، باید هم چنین نتیجه عالی داشته باشه

      دقیقا ایتاد در دوره ۱۲ قدم هست که میگن باید عضله تصمیم گیری رو تقویت کنیم و بعدش سریع اون تصمیم رو عملی کنیم و من در کامنت شما دقیقا همین رو دیدم و لذت بردم

      باز هم ممنونم بابت استراک نتایجتون که ایمان و امید و تعهد همه ما رو برای ادامه دادن بیشتر و ببشتر میکنه

      شاد باشیم و خوشبخت در پناه یگانه خالق هستی

      🙏🏻🙏🏻🌸🌸

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      عصمت جعفری گفته:
      مدت عضویت: 1742 روز

      سلام اقای خوشدل.

      کامنتتون خیلی پر از مفهوم بود و من رو به فکر فرو برد. فکر به اینکه چ طور خداوند میتونه کارهارو برات پیش ببره ک تو به ی تضاد بربخوری و اونقدر توانایی تصمیم گیریت بالا باشه ک همون موقع با همسرت تصمیم بگیری ب تعویض خونه. بعد بری تو سایت و خونه ای رو پیدا کنی ک ویوی خوب داشته باشه. صاحبش بگه باشه چک نمیخوام. ی نفر دیگه پبشنهاد ۱ و نیم برابری هم داده باشه ولی بازم خونه بشه مال تو…این خدا چ کارایی ک میکنه برات و چ قدرتی ک داره و من واقعا الان برام قابل هضم نیس. چ قدر این خدا برام جدیده و تازه دارم ی موجود متفاوت رو میشناسم…کی جز ی قادر مطلق ک کل جهانو داره هدایت میکنه میتونه اینجوری برات بسازه ک برگای ی کسی مثل من بریزه😄😅. اینقدر قشنگ و جادویی…

      نمیدونم…شاید اگه برای کسی این داستانو تعریف کنی ک تو این جریانا نیس فکر کنه تو داری ی داستان تخیلی رو تعریف میکنی یا تهش بگه تو مهره مار داری ک تونستی این فردو جذب خودت کنی تا همچین کارایی برات بکنه ولی من فکرم میره سمت ی چیز فراتر از همه ما ک چ قدر قشنگ برات خدایی میکنه وقتی تو اونو تو قلبت راه میدی و قدرتش رو بیش تر و بیش تر باور میکنی. اون موقع ک تو یادش میکنی او تورو یاد میکنه و همچین کارای عجیب غریبی برات انجام میده. داستانتون منو یاد داستان خودم انداخت..منو همسرم دنبال خریدماشین بودیم و داشتیم از راه های مختلف جست و جو میکردیم. ی شب یکی از دوستای همسرم بهش زنگ زد و گفت ک هادی ماشین نمیخواین شما ؟ ماشینی ک میخواست بفروشه دقیقا چیزی بود ک مدنظر همسرم بود…ایشونم گفت اره میخوام. همسرم تعجب کرده بود ک تو چرا ب من زنگ زدی؟ گفت من قرار بود ماشینمو بفروشم و یهو ب ذهنم رسید ک اول ب تو بگم ولی جز تو ی نفر دیگه هم خواسته بود..اون موقع من گفتم کی جز خدا میتونسته ب دوست همسرم الهام کنه اینو؟ ک اینقدر راحت ظرف ی هفته ما ب خواستمون رسیدیم. و خیلی هم راحت، ایشون انقدر بامحبت بودن ک ماشینو پر بنزین کردن و با حداقل قیمتی ک میشد ب ما دادن…من از این داستانم درس گرفتم ک خدا میتونه خیلی چیزارو هماهنگ کنه تا تو رو ب راحتی ب خواسته ات برسونه و انقدر قدرت منده. حالا اگه ما خودمون میخواستیم پیدا کنیم چ قدر سخت تر بود و چ مراحلی باید طی میشد تا ما مطمئن بشیم از اون ماشین..و او توانا است و میتونه، فقط باید باورش کرد و تو قلبمون بهش جا داد تا اوهم برامون انجام بده همه چیزو خیلی راحت..

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      سید محمد امین عقیلی مقدم گفته:
      مدت عضویت: 2071 روز

      سلام به اقا سید علی عزیز

      کامنت تون و ارایه تجربه تون خیلی خیلی برام با ارزش بود و ازتون واقعا ممنونم :)

      از خالق مهربانم بی نهایت ممنونم که با دستان ارزشمندش مرا هدایت میکند و خواندن کامنت شما پس از دیدن ویدیو استاد نشانه و هدایتی است ارزشمند .

      ازتون بی نهایت ممنونم

      امیدوارم به لطف الله یکتا شاهد ده برابر شدن درآمدتون باشید.

      ان شا الله

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      زهرا فرجی گفته:
      مدت عضویت: 1915 روز

      سلام آقای خوشدل

      دخترم یه لینک فرستاد گفت برو کامنتاش بخون عالیه

      زدم دیدم کامتتای شماست دیروز درخواست داده بودم

      با عشق تند تند خوندم عالی بود تحسینت کردم

      اول گفتم برای کامنتتون کامنت بزارم بعد دوباره سه باره بخونم

      خیلی خیلی لذت بردم کپیش میکنم و ارسال میکنم هر کس تو مدارش باشه میخونه

      قطعا من تو مدار بودم

      چون ی دونه باگ پیدا کردم

      و اون نیاز بود نمیدونی که این مورد منو بدبخت کرده بود

      و نمیزاشت رشد کنم

      من احساس نیاز دارم به مشتریهام

      خدایا ممنون و سپاسگزارم

      بخاطر دریافت این آگاهی

      آقای خوشدل سپاسگزارم

      برم بازم بخونم

      و اونقدر بخونم تا کامل جا بیفته در پناه الله تنها فرمانروای جهانیان باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      سعید عظیمی گفته:
      مدت عضویت: 1711 روز

      به نام پروردگار هستی

      سلام بر استاد جان عزیزم، خانم مریم شایسته عزیز، علی جان و دوستان عزیز

      چقدر درس در محتوی مقاله این صفحه بود: “شما باید به چه شکل سمت خودت را انجام دهی و قدم ها را برداری و مسیر باید به چه شکل توسط شما طی شود. زیرا خداوند همیشه سمت خودش را انجام می دهد.” بینظره

      علی جان چقدر لذت بردم از نظرات زیبایت: “ثروت آفرینی رو بخاطر مولد بودن بخوام نه بخاطر نیاز”

      از وقتی درسهای بزرگ رو از استاد فرا گرفتیم، واقعا تمام کلمات دنیا برامون فرکانس دارن و ما چون به لطف استاد با فرکانسها آشنا شدیم، الان دقیقا تک تک کلمات متن و کامنت علی، مخصوصا این جمله طلایی، باهامون حرف میزنه، درست مثل کلمات قرآن، حتی چند روز پیش با کلمات شیخ اسماعیل دولابی مواجه شدم و دیدم چقدر بر مدار آرامش و ثروت هستش و فرکانس کلمات رو متوجه میشدم.

      ثروت

      ثروت آفرینی

      مولدبودن

      نیاز

      خدا رو صدهزار بار شکر ما الان دیگه مفهوم واقعی و فرکانس این کلمات رو میدونیم

      سپاس از استاد عزیزم و همگی هم فرکانسی های عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      عصمت جعفری گفته:
      مدت عضویت: 1742 روز

      سلام آقای خوشدل.وقتتون بخیر

      من از داستانی که تعریف کردید این درس رو یاد گرفتم که برای رسیدن به خواسته هات در بهترین لولی که مدنظرته، فقط باید حرکت کنی و قدم لازم رو برداری، ایده ای که به ذهنت میرسه رو اجرا کنی و بعدش چه اتفاقات عجیبی میوفته برات‌. برای رسیدن به خواسته نیاز نیست ویژگی خاصی داشته‌ باشی یا حتی اون مقدار پول مورد نظر، فقط ایمان و باور و حرکت نیازه همین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    میلاد کیانی ده کیان گفته:
    مدت عضویت: 1129 روز

    درود بر استاد عزیزم و خانم شایسته همیشه پایه..

    موضوعی که میخوام مطرح کنم در مورد سخت گرفتن مهاجرت است .

    من سال ۱۴۰۱ با استاد آشنا شدم زیر دوماه هستش که شروع به خرید محصولات استاد کردم و دارم روشون کار میکنم .

    ما ۳ تا رفیق بودیم که سال گذشته تصمیم به مهاجرت گرفتیم هر ۳ تامون هم مشغول کار بودیم در شهر خودمون ما در یکی از شهرهای کوچیک خوزستان زندگی میکردیم و مشغول کار بودیم البته داستان مهاجرت برمیگرده به زمینه سازیش به یکم قبل تر از یک سال پیش ..

    یکی از دوستانم تونست مهاجرت کنه سال گذشته که دیگه تصمیممون جدی شد اما ما نتونستیم دلیلش هم سخت گرفتن شرایط بود از کار بگیر تا مکان زندگی مردم جدید تفکرات جدید خلاصه به هر طریقی من سختش کردم نتونستم مهاجرت کنم

    و همین سخت کردن شرایط همانا باعث شد که زندگی جلوم سخت تر بشه و جای که مشغول کار بودم داشتم به یه سری مشکلات روحی بر میخوردم،. و همچنان مهاجرت رو بسیار سخت و گنده میدیدم در صورتی که تنها راهی که منو از اون باطلاق میتونست در بیاره مهاجرت بود .

    چند ماهی گذشت دوستم که مهاجرت کرده بود هر از گاهی یه سری به زادگاهش میزد و ما میتونستیم ببینمیش و باهم صحبت کنیم و بسیار از لحاظ روحیه ای عالی شده بود تفکراتش بهتر شده بود از لحاظ پوشش لباسی خوشتیپ تر شده بود بعد من با خودم ور میرفتم حرف میزدم اونم خیلی باهام حرف میزد که مهاجرت خوبه میتونه باعث پیشرفت بشه خو من داشتم میدیدم که دوستم داره بهتر و بهتر میشه هر یکی دوماه یباری که میدیدمش یه چیزای داشت داخل وجودم با اون حرفا روشن میشد، بهم میگفت میلاد حرکت کن ولی باز نجوای شیطان میگفت نه سخته به مشکل بر میخوری،

    بخدا هرچقد من این سختی رو میاوردم تو ذهنم زندگی همون جای که بودم داشت برام سخت تر میشد .

    خلاصه رسیدم به سال جدید و دوستم دوباره دیدم بهم گفت هنوز هم نمیخوای حرکتی بزنی به قول استاد رگ غیرتم تکون خورد اونجا،، و اعماق وجودم داشت دنبال راه حل میگشت من مغازه دار بودم درآمدم هم عالی بود تو شهر خودم، یکم سخت بود برام بخوام این کار و درآمد معروفیت و کنار بزارم برم جایی که کسی نمیشناسم .همون موقع که داشتم دنبال راه حل میگشتم وجودم روشن شده بود خداوند هدایتم کرد سمت کتاب کتاب فلورانس اورد سر راهم یکی از دوستان بهم هدیه داد گفت اینو بخون کتاب خوبیه .من خودم همیشه میگم این قدم اولم بود بعد از یکم مطالعه کردن کتاب زندگی برام انگار داشت راحت تر میشه از اون دیواری که کشیده بودم دور خودم داشتم یکم آزاد تر میشدم بخصوص اونجایش که میگفت زندگی میدان جنگ نیست زندگی یه بازی . منو بسیار امیدوار کرد برای زندگی کردن که زندگی رو بسیار آسان ببینم وخداوند یکی دیگر از بهترین دستانش رو اورد سر راهم که صدای نازنین استادم بود قدم به قدم همه چیز داشت شکل میگرفت از اونجا که صدای استاد اومد تو زندگیم مهاجرت داخل ذهنم بسیار آسون شد اصلا دیگه سخت نگرفتمش به هرصورت با یه سری قوانین آشنا شدم به لطف خداوند و هدایت هایش ..

    و بعد از اینکه سخت نگرفتم زندگی رو، به راحتی تونستم مغازه مو جمع کنم و به یکی از شهرهای خوزستان که طبق هدایت خداوند بود مهاجرت کنم بقول استاد بدون اینکه فرش قرمزی برام پهن کرده باشن با توکل به خدا حرکت کردم دستان خدا یک به یک سر راهم قرار گرفت خونه ای در منطقه بسیار عالی اجاره کردم و اتفاقای خیلی خوبی این ۲ ماه برام رخ داده زندگیم هر روز که میگذره داره بهتر و بهتر میشه بعد از برداشتن این سد سخت گرفتن مهاجرت..

    من در این مسیر بسیار بسیار به آرامش رسیده ام دارم لذت میبرم از زندگیم هرچی که خواستم خریدم و دارم میخرم طی مدتی خیلی کم که با استاد آشنا شدم ولی درخت من ریشه هاشو زده بود منتظر یه جرقه بود که اونم دستان خدا بود که اومد سر راهم استاد عزیزم.

    ماشینم عوض کردم محل زندگیمو عوض کردم بهترینا رو دارم برا خودم میخرم بسیار همه چیز برام آسان شده و داره به بهترین شکل رقم میخوره با بهترین آدم ها دارم برخورد میکنم .منم دارم طبق تعهدم روی قوانین کار میکنم دوره ثروت ۱ و دوره عزت نفس و خریداری کرده ام دوستتون دارم زندگی رو هرچقد سخت کنیم از هرکاریش از ورزش یا مهاجرت برامون سخت و سخت تر میشه همه جوانب تو زندگی سخت میشه من تجربه کردم بصورت شکسته هرچقدشو تونستم دراختیار دوستان گذاشتم .

    از خداوند شاکر و سپاسگذارم که استاد رو سر راهم قرار داد ..

    در پناه خداوند شاد و سلامت و ثروتمند باشید ..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 56 رای:
  5. -
    کیارش گفته:
    مدت عضویت: 1401 روز

    سلام درود خدمت استاد عشقمنش عزیز❤مریم خانوم پر مهر❤استاد عجب فایل خفن پر از اگاهی بود این از اون فایلهاست ک همیشه خودتون میگید از ته دلتون ارتباط مستقیم با پروردگار حرفهاش گفته شده.من خیلی دوست دارم هر فایلی ک میاد نظرمو بیام بنویسم ولی بیشتر دوست دارم ک از ته دلم وجودم و اون جرقه های ک زده میشه بیام نظر بنویسم.بله کنترل ذهن کار راحتی نیست ولی خیلی راحتر و پر ثمر تر از اینکه بری ی جا برای کاری ک دوست نداری ۱۲ ساعت کار کنی برای ی مبلغ خیلی کم.بله کنترل ذهن کار راحتی نیست ولی خیلی راحتر از اینکه بری ی جا کار کنی ک مثل اسیر باشی و هیچ ازادی نداشته باشی و مث برده هر روز هر وقت ک گفتن بری هر وقت ک دلشون خواست بهت مرخصی بدن.خدارو هزاران بار شکر و سپاس برای ازادی ک ب من عطا کرده خدارو هزاران بار شکر وسپاس برای سلامتی ک ب من عطا کرده.خدایا قربونت برم ک مرا در این مسیر قرار دادی ک بدونم هرچیزی بر من اتفاق میوفته دست خودمه.این جمله ک شما قبلا گفتید رو چن بار خواستم بهش اشاره کنم ک وقتی ک ادم میره دنبال علایقش ب جهان کمک میکنه مثل همین ورزش بدنسازی ک ارنولد رفت دنبالش چقدر بعد از اون باشگاهای بدنسازی ساخته شد چقدر بعد از اون کاراخانه های تولید لوازم ورزشی ساخته شد و چقدر ادم رفتن سر کار و ثروت تولید شد.چقدر تولیدی لباس ورزشی بدنسازی ساخته شد ک اونقدر ادم مشغول بشه ک قبل از اینکه این ورزش حرفه ای بشه اصلا با این حجم بزرگ وجود نداشت وبعد از جدی و حرفه ای شدن ورزش بدنسازی چقدر مردم ب فکر تناسب و سلامت بدن خودشون اهمیت دادن اره وقتی یک نفر ب سمت علایق خورش میره این حجم از شغل و ثروت وارد جهان میشه یا همین ایلان ماسک با ایده رفتن ب فضا و اختراع ماشینهای برقی ک کارخانه های بنز و بی ام و اصلا ب فکرشونم نرسیده بود ولی ایلان ماسک خواست و انجام داد تا مردم باور کنن ک میخواهی و میشود.البته با تلاش و تکامل.من قبلا هم گفتم خیلی دوست داشتم خدمت سربازی نرم و با توجه ب اینکه همه گفتن نمیشه باید بری و حتا سه بار هم منو ب جرم سرباز فراری گرفتن و سه بار هم اقدام کردم برای معافی ک ب من معاف از رزم دادن و من بازم دست از تلاش بر نداشتم و ۹ سال غیبت کردم ولی من نا امید نشدم و باز ادامه دادم تا ب لطف خدا تونستم خدمت سربازی رو بخرم😁و حتا قبلا خیلی دوست داشتم اسمم رو عوض کنم ب اینکه اصلا نمیدونستم چ جوری و رفتم و ب راحتی مث اب خوردن تونستم بدون هیچ مشکلی اسمم رو هم عوض کنم ک خیلی ها میگفتن تو اشنا داشتی پارتی داشتی مگه میشه ب این راحتی ک بعد از اونم قانونش رو برداشتن و سختر شد😂و من بعد از ۱۸ سال هر روز ۳ بار قلیون کشیدن الان ماهی دوبار میکشم ک بازم کسی باور نمیکنه میگن مگه میشه بعد این همه وقت یهو نکشی.و نخوردن چایی ک یک عادت کاملا عادی ک هرجا میرم برام چای میارن میگم من نمیخورم میگن مگه میشه چای نخوری ولی من با اینکه یک عادت و باید بود گذاشتمش کنار چون برام ضرر داره😊و خیلی چیزهای دیگه ک از هر کدوم ی مثال زدم.اگر یک فکر در سرت هست خدا داره باهات حرف میزنه ک تو میتونی فقط حرکت کن .میخواهی و میشود .مثلا من خیلی دوسدارم ک یک جزیره شخصی داشته باشم مث ریچارد برانسون.ک حتما میشه ک خدا ب دلم انداخته. و رفتم قیمتاهای جزایر شخصی رو دیدم و مطالبی در رابطه باهاش خوندم نزدیکترینشم در ترکیه است .ب خودم گفتم ک برم ببینم قبل من شده و باز هم میتونه بشه😁اگه فکر در سرتون هست برید در رابطه با ادمهای ک اونو انجام دادن مطالب بخونید و ادمهای ک اون کارهارو انجام دادن فالو کنید ک برید تو مدارش و ذهنتون ببینه ک شده.سپاس گذارم از استاد عزیزم و مریم بانو برای این سخاوت در یادگیری این قوانین.خیلی دوستتون دارم.عشقید در پناه حق فرمانروای کل جهان هستی و نیرو و قدرت مطلق و برتر کل کهکشانها.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 29 رای:
    • -
      صبا کیانی گفته:
      مدت عضویت: 1026 روز

      چقدر این جمله به دلم نشست که میگی وقتی یه فکری تو سرت هست خدا داره باهات حرف می‌زنه که تو میتونی. پس حرکت کن.تحسین میکنم نتایج عالی که گرفتی و تجربه های مفیدت را. مثال‌های عالی زدی از مولد ثروت بودن از ایلات ماسک و رونالدو. اعتراف میکنم که قبلا به این دیدگاه به جهان نگاه نکرده بودم. تحسین میکنم برای نگرش عالی که به موضوعات داری.

      بدرخشی پسر

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    فاطمه فضائلی گفته:
    مدت عضویت: 1239 روز

    سلام و سلااامم

    “عملگرایی با باور ساده بودن”

    “عملگرایی با تمرکز به نکات مثبت همه چیییی تا بریم انجامش بدیم”

    قبلش بگم هر دو رنگ لباساتون عااالیند, خیلی لذت بردم و فوق العاده زیبا, خدارو صدهزارمرتبه شکرت بخاطر این رنگای زیبایی که بهمون هدیه داده

    من فکر میکنم بیشتر ماها با فایلهای توحیدی اشنا شدیم. با توحید و باور اشنا شدیم

    ولی این توهم زدن بخاطر کج فهمی بعدش بود, من یادمه چند ماه بعد از اشنایی با سایت و اموزه ها خب خیلیییی حالم خوب شده بود, من خیلی خوشحال بودم که اره همه چی هست ارزوهای دفن شده بازم میتونند در بیان, شکرگزاری که دیوونم کرد از حس خوب

    ولی یه روز یکی از دوستانم که بسیار شخص موفق و خودساخته و از نظر شخصیتی هم بسیار غنی هست که فقط اون بود میدونست مشغول سایتم گفت فاطمه همه ویسات و نوشته هاتو بریز دور برو تو دل جامعه, بیندیش و ثروتمند شو نداریم مثل ناپلئون هیل (البته اون اوایل کتابم زیاد میخوندم ولی همه را به توصیه خودتون گذاشتم کنار)

    😂😂😂😂

    خلاصه گفتم اره و رفتم کلاسایی که باید یاد میگرفتم و اروم اروم شروع کردم و پیج زدم و خداروشکر دارم طبق برنامم پیش میرم هر روز

    خلاصه منم دوسه ماه اول این کج فهمی بود ولی بیشتر بخاطر باورهای شرک زده بود که کشفش کرده بودم و عاااشق این ازادی شده بودم…

    یه چیز دیگه هم خواستم بگم راجب ساده سازی یا بقول شما باور “می شود”

    من مثال زیاد دارم

    یکیش این بود ورزش کنم, یعنی با تمام وجودم میخواستم بدنم فیت بشه و حجم ریه م بره بالا, خیلی علاقه و دلیل داشتم, ولی خوب یادمه من میخواستم ولی بازم میگفتم سخته بابا من کی ورزش کردم که حالا بکنم و بتونم و فلان

    شروع کردم ولی خوب یادمه به دلیل اینکه نمیشه که بابا این همه ادم اینهمه ساله چاقن و خاله لاغر شد بازم چاق شد و… ولش کردم با اینکه فقط ده کیلو خواستم کم بشم

    ولی من میخواستم فیت و فرز شم تا بتونم به چیزایی و اهدافی که در راستاش بود برسم, اینقد این خواسته برام اهمیت داشت که اینستای من پر بود از ادمایی بیفر و افتر بود عکساشون و عکسای دخترای بدنساز با بدنای رویایی

    دیگه بعد ی مدت بازم انگیزه ها قویتر شد و این بار بسکه بیفر افتر دیده بودم گفتم میشه و میشه و ادامه دادم و خیلی زودتر اونچه فکرشو میکردم شد و به لطف الله هر روز بهتر مسیر رو یاد گرفتم

    این باور “می شود” رو باید ساخت

    من چون در شروع کار جدیدی هستم که شروع کردم و به شدت علاقه مندم بهش اینو خوب برا خودم میگم که فاطمه “می شود” انجام بده و ادامه بده میشود مثل هزاران هزار فردی که کاراموز بودن و حالا کارافرین هستند, مثل چیزای قبلی

    شاید اگه با این سایت اشنا نمیشدیم هیچوقت با مفاهیم توحید و فراوانی فرصتها و نعمت ها اشنا نمیشدیم و همین باعث میشد چون باور داشتیم اقا نمیشه چرا انجامش بدم, بی حرکت میموندیم

    البتع مباحث خیلی گسترده هستند و تمام زندگیم رو تحت تاثیر خودش قرار داده ولی منظور از کار ذهنی بنظر من اینه که ما چیزی رو که باورش میکنیم میریم انجامش میدیم واسه ی همین غذای خوب میخواد مغز

    ابتدای هرچیز خداوند است(هدایت) و انتهای هر چیز عمل ما

    و نکته ی دیگم راجب اینکه استاد میگن من به همه چیز ساده رسیدم چون تو راهش بهشون خوش گذشته و چون خوش میگذشته به راحتی رسیدن نه که هی بگن پس کی فلان ماشینو میخرم که شب و روز بهم بدوزن تا بهش برسند و وقتیم برسند بگن عه همین؟؟

    راستش خیلی مشتاقم نظرات این فایل رو بخونم بنظر من نظرات این فایل فوق العاده میشند بخاطر تجربه های “میشود” و “میتونم” بچها

    پیشتر ازتون سپاسگزارم,

    من اینستا ندارم و پاکش کردم و جای اینستا وقتی که براش میزاشتم تو سایت کامنت سفر به دور امریکا میخوندم و انصافا خیلی کمک کننده بوده برام

    استاد من این همه عملگرایی و محکم بودنتون رو تحسین میکنم, خیلی دوستتون دارم که حتی اگه چیزیو باید بارها بگید بازم میگید تا کج فهمیا بره

    در پناه خدا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
  7. -
    حمیرا فاخر گفته:
    مدت عضویت: 1934 روز

    با سلام خدمت استاد گرامی و خانم شایسته عزیز

    قبل از هر چیز از خداوند سپاسگزارم که استاد در زندگیم حضور دارند

    همیشه آرزو داشتم به دانشگاه برم این در حالی بود که۹ سال پیش که سی سال از دیپلم گرفتن من میگذشت و من هنوز نتونسته بودم به آرزوم برسم و در یک سالن آرایش مشغول به کار بودم یکی از مشتریانم در حین کار به من پیشنهاد داد که همزمان با اون برای دانشگاه ثبت نام کنم اون زمان با توجه به مطالعاتم تا حدی باورهایی در مورد تجسم کردن خواسته ها و …. داشتم هر زمان از جلوی دانشگاهی رد میشدم با خودم تجسم میکردم که من هم دانشجو هستم به خاطر شرایط زندگیم فکر میکردم باید فقط کار کنم ولی به خواست خداوند و نشانه از طرف دستان خدا(مشتری)ثبت نام کردم و اصلا به کارم لطمه نخورد چون مشتریانم وقتشان را طوری تنظیم میکردند که ساعاتی که من در محل کارم حضور دارم مراجعه کنند و من تونستم به خواستم برسم و هم کار کنم و هم درسم رو بخونم و اینکه چندین ترم هم رتبه ی اول رو گرفتم و فارغ التحصیل شدم.

    مثال بعدی که میتونم برای دوستان عزیز وخانواده ی صمیمی که اینجا به لطف خدا دارم بگم این بود که خیلی دوست داشتم محل کار مستقل داشته باشم ولی هیچ سرمایه اولیه ای برای اینکار نداشتم ولی طبق قانون و صحبت های استاد عزیز بین مشتریان آرایشگاهی که حدودا سیزده سال اونجا مشغول به کار بودم به صداقت و خوش برخوردی با مشتری و کیفیت بالای کارم زبانزد همه شده بودم که حدودا سه سال پیش یکی از مشتریانم به من پیشنهاد داد که سرمایه گذاری از ایشون باشه و من مدیریت محل کار رو داشته باشم که من با دیدن نشانه ها از جمله تضادهایی که در محل کار قبلی پیش میومد مطمئن شدم که بایدبالاخره از یه جایی شروع کنم و مستقل بشم اوایل تو ذهنم نجوا میشد که نکن خیلی دردسر داره دنبال جواز و…. ولی هر روز با دیدن نشانه ها خداوند منو تشویق به اینکار میکرد که در نهایت حتی از قبل دکوراسیون ارایشگاه رو تو ذهنم مجسم میکردم و اینکه جواز کسبم رو حتی تجسم میکردم که به دیوار زدم البته با هیچکس بجز اون خانمی که پیشنهاد سرمایه گذاری داده بودن و یکی از دوستانم که ایشون هم سالن ارایش داشتن اونهم بخاطر اینکه دوستم در کارش موفق بود و میخواستم مشورت کنم از هدفم صحبت نکردم و سعی کردم با تجسم نتیجه سختی کار رو تو ذهنم کمرنگ کنم و در نهایت باز هم به لطف خدا من بدون هیچ سرمایه مادی محل کار مستقل خودم رو دارم و از آزادی زمانی برخوردار هستم و اینکه چند ماه بعداز استارت سالن پندمیک شد و نکته ی مثبت اون دوران این بود که بخاطر پندمیک خیلی از مراحل گرفتن جواز کسب که مدتها باید منتظرش بمونی رو مسئولین برام راحت میگرفتن چون اوایل پندمیک بود و هنوز شرایط برای مردم عادی نشده بود و ارباب رجوع کم شده بود، خیلی سریع با استفاده از هدایت و لطف خداوند که آدم های مهربونی رو تو مکان های اداری سر راه من قرار میدادند جواز کسبم رو هم گرفتم یعنی یک پروسه ی طولانی بنا به گفته ی همکاران فقط برای من چند ماه طول کشید. این رو هم بگم با تمام اشتیاقی که برای داشتن محل کار مستقل داشتم مرتب تو ذهنم با خداوند حرف میزدم و توکل میکردم که خدایا من به خواسته ام نمیچسبم خودت هدایتم کن و نشانه هارو بده که اینکار رو انجام بدهم یا نه،

    و اینکه باز هم به لطف خداوند دستی برای من فرستاده شد (سرمایه گذار محل کارم) که خانمی بسیار مهربان ، متواضع و اینکه اونقدر به من اعتماد دارن که هیچوقت هیچ حساب و کتابی رو چک نمیکنن و من نیمی از درامد سالن رو بعنوان اجاره به ایشون پرداخت میکنم که خوب چون این اجاره مبلغ مشخصی نیست و حتی چند ماه که همه جا تعطیل بود ایشون ریالی از من نخواستن چون طبق قراردادمون من باید نصف درامد رو به ایشون بابت اجاره بپردازم و خب درامدی نبود چون تعطیل بودبرای همین من هیچوقت نگران اجاره نیستم و البته که سعی میکنم با تحقیق و مدیریت صحیح و تغییر باورهام کیفیت و درامد اونجا رو افزایش بدم و از خداوند و ایشون سپاسگزارم چون ایشون جوری رفتار میکنن که من واقعا حس میکنم حتی سرمایه گذار مالی اونجا خودم هستم یعنی اصلا اونجا نمیان حتی ماهی یکبار که برای کارهای آرایشی میان مثل بقیه مشتریها وقت قبلی میگیرن و بهای کاری که انجام دادن رو به پرسنل اونجا میپردازن و البته میدونم باید با کارکردن روی خودم مراحل تکاملم رو طی کنم که سرمایه اولیه محل کارم رو هم دیگه بتونم خودم بدست بیارم و با توکل و هدایت خداوند، ملک محل کارم رو هم بخرم

    البته من مثال های زیادی در زندگیم دارم که اولش ذهنم اون خواسته رو سخت نشون داده ولی به لطف خداوند تونستم با اراده و تجسم نتیجه و توکل به خدا به هدفم برسم اینها دوتا از اونها بودن که گفتم .

    از خدوند مهربان و تمام افرادی(دستان خداوند) که در زندگیم اینقدر مهربون هستن سپاسگزاری میکنم .

    و در پایان سپاسگزار و قدردان استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته عزیز هستم که لحظه به لحظه با تلاش هایی که برای ما میکنن و آگاهییهایی که با عشق به ما میدن من و بقیه اعضای خانواده صمیمی استاد عباس منش رو به آرامش ،شادی ،ثروت

    و خواسته هامون میرسونن

    سپاسگزارم.❤❤❤❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  8. -
    مریم رمضانی گفته:
    مدت عضویت: 1359 روز

    سلام و درود به خانواده خوبم

    خانواده ای که دنیای خانوادمو رنگی کرده در همه موارد

    استاد این موضوع برای اوایل ازدواجمه ما خونه پدر شوهرم زندگی می کردیم وخونمون کوچیک بود ومن عاشقانه میخواستم که خونه بخریم جالبه که اصلا فکر بلند شدن و اجاره کردن یه خونه دیگه نبودم خونه خریدن توذهنم خیلی راحت بود هیچ پولی نداشتیم و من تو روزنامه هر روز دنبال خونه بودم انقدر غرق این موضوع بودم که تقریبا میشه گفت با هیچ چیز یه خونه ای خریدیم که خیلی خیلی بالاتر از اونی بود که میخواستیم با شرایط عالی

    خونه نوساز بود وقبل از عید باید شهرداری رو تصویه میکرد و از ما خورد خورد پول گرفت و ما به راحتی صاحب خونه شدیم

    سفر رفتن هم برامون راحته وبه راحتی جای خوب وعالی با بهترین شرایط گیرمون میاد

    حتی خارج از ایران هم برای اولین بار رفتیم تفلیس فقط بلیط هواپیما گرفتیم رفتیم اونجا با یکسری ایرانی آشنا شدیم خونه عالی گرفتیم وهمه جاشوگشتیم حتی با قطار باتومی هم رفتیم اونجا هم یک خونه عالی گرفتیم وهمه جای شهر رو گشتیم ووقتی خواستیم برگردیم بلیط برگشت گرفتیم و برگشتیم

    این تازه اولین سفر خارجیمون بود

    خرید لوازم و لباس هم برام راحته وبه راحتی چیزهای خوبی میخرم بدون اینکه بگردم و خودمو خسته کنم

    ولی صبح زود بلند شدن برام سخته

    ورزش کردن برام سخته

    تمیز کردن خونه هم برام سخته وبهم سخت میگزره

    شروع کردن برام سخته

    باتشکر فراوان

    سپاسگزار خداوندی هستم که فرصت زندگی کردن تو این دنیای زیبا ،عالی و دوست داشتنی رو بهم داد

    فرصت زندکی کردن ، مکالمه کردن ، باهم بودن ،عشق دادن وعشق گرفتن

    دوست داستن و دوست داشته شدن

    رشد کردن

    تجربه کردن

    موفق شدن

    فرصت خوب ثروتمند بودن و

    ممنونم از خانواده درجه یکم

    ❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  9. -
    شهرام احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1415 روز

    بنام خداوندی که همیشه حواسش به من هست

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانوم شایسته عزیز که همیشه سوال های خوب از استاد می‌پرسه تا همچین فایل بی نظیری تهیه بشه،ممنون از شما دو فرشته🙏🙏

    و سلام خدمت دوستان عزیز عباسمنشی که با خواندن فایلاشون چه انرژی عالی دریافت میکنم سپاس دوستان عزیز 🙏🙏🌹

    استاد جان خواستم دو مورد که حرکت کردم و جواب گرفتم رو بگم.

    استاد جان شما همیشه میگین که قدرت فقط خداست فقط باید خدارو باور داشته باشین منم تا اونجایی که میتونم به این باور عالی عمل میکنم.

    استاد جان من قبلاً به علت باورهای اشتباهی که داشتم یه وامی برداشتم والان قسطشو میدم،حالا این وام بنا به دلایلی چنتا از قسطاش عقب افتاده بود که کل مبلغ 7.500 میلیون تومان بود و تقریبا یک ماه پیش بود که وکیل بانک به من زنگ زد و گفت که آقا اصلا دیگه نمیشه مهلت بدیم یا الان اقساط رو بروز می‌کنی یا ما چکهای ضامنات رو برگشت میزنیم،حالا از من اصرار که مهلت بدین اون وکیل هم که اصلا نمی شنوید،استاد جان یه لحظه قلبم بهم گفت که بهش بگو خدا کریم و گوشی رو قطع کن من هم همین کارو کردم.

    استاد وقتی گوشی رو قطع کردم به خدا گفتم که خدایا توکلم فقط توی و من با توکل به تو حرکت میکنم و من از هیچکس پول نمی‌گیرم و نگرفتم.

    استاد جان الان هم باورم نمیشه،درست نیم ساعت دیگه نمی‌دونم از کجا پول واریز شد و کل قسط پرداخت شد ومن مثل الان اشک میریختم و خدارو شکر میکردم،و جالبش این بود که وکیل بانک زنگ زد و کلی از من تشکر کرد.😃😃

    و دومین مثال که به خدا اعتماد کردم و حرکت کردم این هست که من یه مغازه لوازم پلاستیکی آشپزخانه دارم و چون سرمایه اولیه ندارم با چک جنس می آوردم،ولی از اون روز که با شما آشنا شدم و به حرف شما عمل کردم و دیگه با چک کار نکردم و به خدا گفتم که خدایا من نه چک دارم نه سرمایه پس کمکم کن و حرکت کردم و به خداوند عزیز اعتماد کردم، استاد جان شاید باورتون نشه همون آقای که با چک و به زور جنس میداد و کلی ناز میکرد، به من زنگ زد و گفت من از تو نه چک می‌خوام و نه پول همینجوری جنس میدم تو هم تیکه تیکه پولشو بریز به حسابم،استاد جان قلبم داشت کنده میشد میخواستم وسط خیابون داد بزنم بگم خدایا هزاران بار شکرت که همیشه هوای منو داری🙏🙏🙏

    استاد جان من حرکت کردم و جواب گرفتم طبق گفته شما که میگین اگه شما تصمیم تون جدی با شه جهان در مقابل شما تعظیم می‌کنه و اینجوری هم شد،

    استاد عزیزم به خودم افتخار میکنم که شاگرد شما استاد فوق‌العاده هستم و از یگانه فرمانروای جهان درخواست میکنم که بهترینها و زیباترینهای خودش را به شما و خانوم شایسته فوق‌العاده هدیه بدهد

    سپاس و هزاران سپاس🙏🙏🌹🌹💐

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  10. -
    هانیه ولیپور گفته:
    مدت عضویت: 2136 روز

    سلام استاد عزیزم ومریم جان مهربان

    مهم ترین تصمیمی که باوجود تمام ترس ها گرفتم و فقط با تکیه بر لطف خدا قدم برداشتم مهاجرت از سیرجان به تهران بود. نه ایده ای برای کار داشتم نه پولی برای اجاره خانه و شروع زندگی ولی قدم برداشتم .و الان که چهار سال گذشنه کلی مهارت یاد گرفتم درامد نسبتا خوبی دارم. و صدها برابر کیفیت زندگیم بیشتر شده جوری که میخوام به کشور دیگه ای مهاجرت کنم.

    از شما برای همه اگاهی هایی که یاد گرفتم بی نهایت سپاسگذارم. از سال قبل که خیلی جدی تر فایل های شمارا دنبال میکنم همه چیز برام عالی تر شده درامدم پنج برابر شده سلامتی و تناسب اندامم مثل یک دختر ۱۸ساله شده .ومطمینم این روند رشد ادامه خواهد داشت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای: