عادتی که زندگی شما را برای همیشه تغییر می دهد | قسمت 2

سلام به استاد عزیزم خانم شایسته عزیزم و دوستان عزیزم

فایل تصویری:

استاد جان این تصاویر دیوانه کننده بود واقعا چشمام از تماشای این دریای نیلی سیر نمیشد یک طرف دریای شور و یک طرف دریای شیرین هزار رنگ آبی و سبز و کبود در دریا و موجهایی که عاشقانه به ساحل میرسیدن و در بین این دو دریا مردمانی که در کمال آرامش و شادی زندگی میکنن مردمانی که در این ساحل روشن با عزیزانشون با همسرانشون با عشقاشون آفتاب میگیرن، میخندن، میرقصن، مطالعه میکنن، قلعه شنی میسازن، شنا میکنن، عکس میگیرن، کرم بنزه میزنن به هم،دریارو تماشا رو میکنن و در کمال آرامش از لحظه به لحظه اون فضای حیرت انگیز بهره میبرن.

استاد جان در اون قسمت که خورشید داشت غروب میکرد و ساحل رو طلایی کرده بود و اونجا که deron در ابرها بود چشمام نمیتونست اون همه زیبایی رو هضم کنه دقیقا احساس میکردم یه جاده ای در آسمان وجود داره که منتهی میشه به خورشید و در اون لحظه خدارو شکر کردم برای وسیله ای به نام deron که این همه شگفتی رو از اون سر دنیا در خودش ضبط کرده حالا رسیده به چشمای من در این سر دنیا تا لذت ببرمو و لذت ببرمو لذت ببرم و خدارو شکر کنم

و چقدر شادی اون آقای خوش اندام رو احساس کردم که با لذت پرید توی دریا و غرق موجهای آرام شد

و البته زیبایی همیشگی پرادایس که حال و هوای بهشتی داره

استاد عزیز و خانم شایسته عزیز بینهایت ازتون سپاسگذارم برای این تصاویر .

واقعا تماشای این ویدئو روحم رو نوازش کرد

فایل صوتی:

استاد عزیز اوایل که با شما آشنا شده بودم فقط فایلهارو گوش میدادم چون فکر میکردم همین کفایت میکنه اما بعد از یه مدت نمیدونم چه طور ولی هدایت شدم به متنهایی که خانم شایسته در هر فایلی میذارن که من همیشه فکر میکردم اون نوشته ها صحبتهای خود شماست به خاطر همین هیچ وقت نمیخوندمشون اما وقتی چندتاشونو خوندم متوجه شدم چقدر این نوشته ها عالی هستن و خیلی تاثیرات عالی در حالم میذاشت و بعد هم هدایت شدم به نوشتن و دیدم بله همونطور که خودتون فرمودین و همونطور که خانم شایسته در متن این فایل توضیح دادن تاثیرات نوشتن خیلی بیشتره، دیدم وقتی که یه فایلی رو گوش میدم و شروع میکنم به نکته برداری چقدر تمرکزم بیشتر میشه اصلا در نوشتن به نکاتی میرسم که در گوش دادن بهشون توجه نمیکنم . راستش اینه که در کامنت خوندن یه کم تنبلم اما به جرآت میتونم بگم بعضی از کامنتا واقعا تاثیرات فوق العاده ای در من میذاره

پارسال یه دفتر بزرگ درست کردم و تصمیم گرفتم همه نعمتهامو بنویسم و هر روز مروررشون کنم اما گیج و سردرگم شدم و دیدم من عاجز هستم که نعمتهای خدای مهربون رو بشمارم اما با وجود همین وقتی این کارو کردم بعد ز کمتر از 24 ساعت یک اتفاق شگفت انگیز برام افتاد که به خاطرش گریه کردم واقعا خدارو سپاسگذارم که به من قدرت خواندن و نوشتن بخشیده

یه کاری که کردم برای زمانهایی که یه کمی ناراحتم اینه که خاطرات خنده دارمو توی دفترم نوشتم و حاضر و آماده گذاشتم واسه اینجور مواقع وقتی شروع میکنم به خوندن و یادآوری اونا نه تنها کلی میخندم بلکه با این کار به صورت ناخودآگاه یه سری اتفاقات طنز در ذهنم ساخته میشه و خنده هام بیشتر و بیشتر میشه به طوری که ناراحتیه گم میشه

استاد عزیزم من خدارو شکر میکنم که شبها بسیار راحت خوابم میبره اما یه شبهایی پیش میاد بنا به دلایلی حتی گاهی از هیجان زیاد خوابم نمیبره و یک ویسی از شما دارم که همراه با یه موسیقی ملایمه و دقیقا مثل لالایی برام عمل میکنه اونو که گوش میدم به خواب رویایی فرو میرم

درمورد صحبت کردن درباره زیبایی ها و یا صحبت نکردن در باره نازیبایی ها: درمورد قسمت دوم خوب عمل میکنم مثلا خیلی وقتا مسائلی برام به وجود میاد که شاید از نظر خانواده م مهم باشه و از من توقع داشته باشن که بهشون بگم اما خیلی خودمو کنترل میکنم و چیزی درموردشون نمیگم درمورد صحبت کردن درباره زیبایی هاهم بیشتر باخودم صحبت میکنم چون اطرافیانم خیلی براشون جذاب نیست که من بهشون بگم مثلا امروز رفتم بیرون و یه ماشین مدل بالای خوشرنگ دیدم اما با خودم درموردشون صحبت میکنم

و درمورد تحسین دیگران هم یه کمی برام سخته یعنی نه اینکه سخت باشه بیشتر وقتا یادم میره که باید این کارو کنم اما اگر بخوام مثال بزنم چند وقت پیش رفته بودیم یه روستای خوش آب و هوا که کلی گوسفند از پیشمون رد شدن و من دیدم که چوپان این گوسفندا یه پسر کم سن و ساله و خیلی برام جای تحسین داشت رفتم پیش پسره اتفاقا خیلی هم پسر مودب و خوشتیپی بود بهش گفتم چه طوری اینهمه گوسفندو کنترل میکنی اینا گم نمیشن؟ گفت نه گله ای میرن و برمیگرن خودشون راهو بلدن و من همونجا بهش گفتم آفرین تو خیلی شجاعی و دیدم که چه طور چشمهای اون پسر درخشید

من خودم اگر غذایی درست کنم و بقیه بخورن و ازم تشکر کنن و بگن چقدر خوشمزه بود واقعا احساس فوق العاده ای پیدا میکنم

و یک نکته مهم که من تا قبل از این فایل بهش توجه نکرده بودم این بود که استاد گفتید اگر یه اتفاق ناخوشایند براتون میوفته همون لحظه ازخودتون بپرسید اگر بدتر از این میشد چی؟ این موضوع خیلی خیلی میتونه بهم کمک کنه در شرایطی که کنترل ذهن سخته

اما در کل در شرایطی که کنترل ذهن برای من سخته و واقعا چیزی نمیتونه تاثیر زیادی رووم بذاره برای اینکه حالم بهتر شه اینه که به خودم یاآوری میکنم که :( مسائل این دنیارو جدی نگیر تو قرار نیست توی این احساس بمونی) هروقت که خیلی عصبانی میشم یاد این آیه میوفتم که خداوند به پیامبر میگه: «خشم خود را آهسته آهسته فرو خور» و در کل یاد جمله «انا لله و انا علیه راجعون» میوفتم و این خیلی تا حالا بهم کمک کرده که مسائلو کمتر جدی بگیرم

استاد عزیزم و خانم شایسته عزیزم بی نهایت ازتون سپاسگذارم