نکته: از آنجا که تصاویر بصری این فایل فوق العاده زیباست، پیشنهاد می کنیم به منظور تمرکز بیشتر بر آگاهی های توضیح داده شده، یک بار فایل را به صورت تصویری ببینید و یک بار به صورت صوتی گوش دهید.
قویترین سلاح من برای کنترل کانون توجه ام، “نوشتن” است. اگر جایی نیاز به کنترل شدید ذهن داشته باشم، شروع به نوشتن و سپاسگزاریکردن درباره نعمتهایی میکنم که در زندگیام دارم.
نوشتن درباره زیبایی ها، قدرت بسیار بیشتری دارد نسبت به دیدن زیبایی ها و صحبتکردن درباره آنها. وقتی شروع به نوشتن درباره زیباییها میکنید، تمرکز شما باقدرت بسیار بیشتری معطوف بر آن زیبایی می شود و به همین نسبت نیز طبق قانون، اساس آن زیبایی را در زندگی خود بیشتر گسترش میدهید.
در بخش نظرات قسمت اول، دوستان بسیار زیادی درباره شیوههایی نوشتهاند که برای معطوف کردن کانون توجه خود بر زیباییها و نکات مثبت به کار میبرند و نتایج خود از انجام این کار را شرح دادهاند.
برای اینکه آگاه شوید کدام شیوه درباره تمرکز بر نکات مثبت و زیبایی ها، برای شما تأثیرگذار تر است، در بخش نظرات این فایل به موارد زیر پاسخ دهید:
به شخصه تا کنون از چه شیوهای برای کنترل کانون توجه خود، استفاده کردهاید و این شیوه چه نتایجی داشته است؟
کدام یک از این شیوهها برای شما تأثیرگذارتر است و بهتر میتواند توجه شما را معطوف به نکات مثبت کند و شما را در احساس بهتر نگه دارد؟
- صحبتکردن درباره زیباییها؟
- یا صحبتنکردن درباره نازیباییها و اعراض از نکات منفی؟
- نوشتن درباره زیباییها و نکات مثبت؟
- تحسینکردن؟
- و…
درباره تجربههایی زیبایی بنویسید که از تحسین آدمها داشتهاید و با تحسین دیگران، به احساس خوب رسیدهاید یا توسط دیگران تحسین شدهاید.
بنویسید دیگران با تحسینکردن شما، چه وجهی را در شما برانگیخته کردهاند؟
زیرا بهیادآوردن این تجارب و نوشتن درباره آنها، یک خودشناسی است که به شما کمک میکند تا این قانون را بهتر درک کنید و جدیتر بکار ببرید.
چه تجربههای سازندهای از “نوشتن و ثبتکردن زیباییها” دارید؟
چقدر این کار را بهعنوان یک اصل اساسی در زندگی انجام میدهید؟
آیا از این اصل که “به هرچه توجه کنم، اساس آن را در زندگیام گسترش میدهم”، بهعنوان سبک زندگی خود استفاده میکنید یا اینکه بهراحتی قدرت آن را دستکم میگیرید؟
حین نوشتن پاسخ به این سوالات، به یاد داشته باشید زمانی که صرف تمرکز بر زیباییها و نکات مثبت میشود، خواه نوشتن باشد یا تماشاکردن یا صحبتکردن، زمانی است که خود را با اتفاقات زیبا هم مدار می کنید.
هرچه بیشتر درباره زیباییها و نکات مثبت بنویسید، بهخاطر اینکه مدتزمان بیشتری کانون توجه شما معطوف به خواستهها میشود، فرکانس سازندهای را به جهان ارسال میکنید و جهان در پاسخ به این فرکانس، زندگی شما را با اتفاقات زیبا احاطه میکند؛ بنابراین، تصمیم بگیر که این کار را تبدیل کنی به عادت رفتاری و سبک زندگی خود.
یکی از دلایلی که سایت tasvirkhani.com برای دانشجویان زیادی مأمنی است برای نوشتن درباره زیباییها، انجام تمرینات دورهها، این است که آنها از انجام این کار نتیجه میبینند
با نوشتن درباره خواستهها، به افکار مثبت و سازنده قدرت میدهند.
آنها در این محیط ایزوله، کانون توجه خود را احاطه می کنند با ورودی های ذهنی قدرتمندکننده و به همین نسبت، زندگی آنها با اتفاقات زیبا احاطه می شود.
منتظر خواندن نظرات زیبا و تاثیرگذارتان هستیم
عادتی که زندگی شما را برای همیشه تغییر می دهد | قسمت 1
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری عادتی که زندگی شما را برای همیشه تغییر می دهد | قسمت 2549MB41 دقیقه
- فایل صوتی عادتی که زندگی شما را برای همیشه تغییر می دهد | قسمت 250MB41 دقیقه
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
سلام دوباره به شما استادعزیزم ومریم جان
وسلام به تک تک دوستانم
خب از اونجایی که من تعهد دارم که هرچی استادم میگه گوش کنم و اجرا کنم، اول فایل صوتی رو دانلود کردم گوش کردم دیدگاهمو گذاشتم وبعد رفتم سراغ فایل تصویری وهمزمان هم گوش کردم وهم از دیدن اینهمه زیبایی لذت بردم و ….وخدا رو سپاس گفتم
توی این فایل، اون قوانین بدون تغییر جهان هستی بیداد میکنه، یعنی جوری واضح وروشن هست که مهر تاییدی هست بر اصل بودن این قانون خداوند…
کیا زندگیشون بهشتی هست؟؟کیا در اخرت هم زندگیشون بهشتی هست؟؟
کسانیکه طبق قوانین جهان هستی عمل میکنن، کسانیکه قوانین رو اجرا میکنن توی زندگیشون بدن اما واگر، طوریکه بشه عادتشون، جوریکه دیگه جزئی از واجبات زندگیشون باشه عمل به قوانین جهان هستی، چون بی شک با رعایت کردنش پاداشهای زیادی نسیبشون شده و ایمانشون رو محکمتر وقوی تر کرده، چون خوشبختی رو با تمام وجود حس میکنن وقتی عمل میکنن به قوانینی که اصلا سخت نیست، بلکه راه وروشی اسون داره، خود مراقبان وپرهیزگاران، صبوران، ویکتاپرستان، توی زندگی این حس رو دارن که دنیا براشون بهشته، چون غیر خیر وخوشی چیزی نمی بینند توی زندگیشون و همیشه در ساحل ارامش و کنار دریای پراز خیر وبرکت پهلو گرفتند ودارند لذت میبرند….
دقیقا مثل همین دریای زیبا، همین ساحل زیبا، همین زیبایهایی که توی این فایل دیدیم و همین ادمهایی که داشتند لذت میبردند از اینهمه زیبایی!!! وشما استادعزیزم ومریم جان که مدام در حال ستایش وتحسین اینهمه زیبایی بودید..
چی باعث شده این مردم این بهشت رو در اختیار داشته باشند؟ چی باعث شده کل زیبایی جهان خلاصه شده باشه توی همین یه تیکه از زمین، که هرچی از زیبایی دریا و ساحل وخونه ها و اسمون و ابرها و درختها ومردمانش و…بگم کم گفتم؟!
عمل به قوانین، بله عمل به قوانین، وقتی اون مردم به قوانین کشور، وشهرشون عمل می کنند، وقتی تا این حد نظافت رو رعایت میکنن، وقتی تا این حد برای اونچه که جهان در اختیارشون قرار داده ارزش میخوان، خب بدون شک گوشه ای از بهشت برین رو به طور واقعی دارند وازش لذت میبرند….
هیچ راه دیگه ای وجود نداره برای بهشتی زندگی کردن، برای توی بهشت بودن در این دنیا، جز عمل به قوانینی که خداوند برای بقاء انسان وبرای آسایش وراحتی و سعادتش قرار داده…
هرکسی عمل کنه بهش، بدون شک، وصد درصد سعادتمند هست ودنیا براش بهشت…
شاید کنارش ادمهایی که انگار تو جهنم زندگی میکنند رو از دور ببینه، شاید ببینه که سهم اونها چقدر زشت و بی ارزش و ناپاک هست…
اما یه کم اینورتر، ادمیکه به قوانین عمل میکنه، حس میکنه کل بهشت رو یکجا بهش دادن…..
فقط در طول تماشای فایل هزاران بار گفتم الله اکبر از اینهمه زیبایی وشگفتی و عظمت خداوند…
اون پرادایس اون بهشت زیبا ورویایی رو چی بگم؟ که هر چی از زیبایی هاش بگم کم گفتم، واون بهشت، پاداش شما استادعزیزم ومریم عزیزم هست که جزء خودمراقبان وعمل کنندگان به قوانین الهی هستید، واین هم تاییدی بزرگ هست بر اونچه که به ما می آموزید، فارغ از اونچه که در خانواده و دوستان وکشور و….میگذره، با تمرکز صد درصدی بر روابط خودتون وخدای خودتون، سالهاست دارید توی بهشت زندگی کردن رو تجربه میکنید…
واین حق شماست ونوش جونتون وگوارای وجودتون عزیزای دلم
انشالله هر لحظه وهمیشه در پناه امن خداوند باشید
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
سلام به روی ماه استادعزیزم ومریم جان
وسلام به تک تک دوستانم…
ماشالله توی هر فایلی که شما استاد عزیزم روی سایت میذارید انقدر نکته هست انقدر آگاهی هست که اگه قرار باشه برای تک تک این نکته های اموزنده و بحث برانگیز وتفکر برانگیز ببنویسیم و دیدگاه بذاریم میشه روی هر فایل چند ده صفحه کامنت گذاشت…
من بسنده میکنم امروز در مورد همین یه سوال شما …
اینکه دیگران با تحسین شما چه وجهی در شمارو برانگیخته میکنند؟
خب اگه بخوام فلش بک بزنم به گذشته، می تونم بگم تحت تاثیر عوامل بیرونی، برای تایید و تحسین گرفتن، خیلی کارها انجام میدادم که اکثرشون واقعی نبود وکاذب بود، یعنی من ذاتا از گفتن اون حرف ویا اون رفتار راضی نبودم بلکه خودم رو در شرایط سخت و غیر واقعی واجباری قرار میدادم تا مورد تحسین وتوجه قرار بگیرم، وچون گفتار واعمال من از روی صداقت و از روی عشق و از روی واقعییت درونی من نبود، بنابراین اون تحسین وتوجه و تاییدی هم که میگرفتم کاذب بود ونمی تونست روح وروان وخواسته ی درونی منو ارضاء کنه…
مثال میزنم، من ساعتها وقت میذاشتم برای طرف مقابلم، باهاش خونشو مرتب میکردم، توی نظافت خونش کمکش میکردم، غذاهایی که دوست داشت براش درست میکردم، میبردمش دکتر و تو مریضی کنارش بودم، وسعی میکردم محیط اطرافش رو براش مساعد نگهدارم تا اذییت نشه، و فقط وفقط ازش توقع داشتم که مثلا در قالب مادرشوهر، با من خوب باشه، گوش پسرشو پر نکنه، دعوا مرافه نندازه تو زندگیمون، والبته قدردان باشه…
خب در جواب چی نسیبم میشد؟؟!!
هیچی!! چون اون آدم ذاتا عادت داشت به اون روند وسبک زندگی کردن، واون طور حرف زدن و رفتار کردن، وهیچ چیزی نمی تونست باعث بشه که کمی مهربانتر، کمی دلسوزتر، کمی با وجدانتر باشه…
البته این نگاه مال زمانی هست که روی خودم کار نکرده بودم وطبق باورهای قدیمی و مخرب خودم عمل کرد داشتم، دنیای من دنیای متفاوتی نسبت به الان من بود، شرک توی اعمالم بیداد میکرد، ترس ودلشوره ها امونم رو بریده بود، مدام گفتگوهای ذهنی داشتم، کلا تمرکزم روی دیگران بود با اینکه فکر میکردم، تاکید میکنم فکر میکردم که تمرکزم روی خودم هست وعملکرد درستی نسبت به اوضاع و شرایط و آدمهای اطرافم دارم…
به طبع هیچوقت مثلا اون عشقی که فکر میکردم دارم به طرف مقابلم میدم بهم برنمی گشت، یه جورایی نمی تونستم ونمی دونستم که دیگه باید چیکار کنم تا در چشم دیگری مثلا شوهر ومادرشوهر، خانواده، دوست، مدیر، کارفرماو….رفتار کنم وحرف بزنم که مورد تایید همیشگی باشم یعنی یه برچسب به عنوان اینکه مینا توی همه چیز بهترین هست بهم زده بشه….
ای وای، از سالهای عمر با ارزشی که پای این تایید وتحسین و تصویب گرفتهای کاذب گذشت….
والهی هزاران بارشکر الله مهربان رو که رحمتش شامل حالم شد تا خودم رو پیدا کنم وخودش رو پیدا کنم، خودم رو بشناسم، او رو بشناسم، و به یقین برسم که مهمترین رابطه ی من ، رابطه ی من وخداوند هست…
وقتی واقعا تمرکزم رو از دنبال تایید گرفتن وتحسین گرفتن کاذب برداشتم، ودیگه میخواستم واقعا تغییر کنم چون تسلیم شده بود، تسلیم در برابر هر فکر وباور و گفتار و عملکردی که فقط داشت منو سمت دره نابودی میکشید، تسلیم شدم وگفتم خدایا من بلدش نیستم من کم اوردم، این بنده هات به هیچ صراطی مستقیم نیستند، هیچ جوره راضی بشو نیستن..
اونجا بود که آگاهی های خداوند وهدایتش از راه رسید، کم کم درک کردم که این منم که تو صراط مستقیم نیستم، این منم که هیچ جوره راضی نیستم و باخودم در صلح نیستم…
خدارو شکر به مرور هرچقد بیشتر آگاه شدم بیشتر شخصیتتم تغییر مثبت کرد و نتایجش توی افکار وگفتار واعمالم ظاهر شد،هرچقدر روی رابطه ی خودم وخداوند تمرکز کردم، خداوند روابط بیرونی منو اصلاح کرد، هرچقدر سعی کردم خودم رو دوست داشته باشم برای خودم ارزش بخوام جهان کمک کرد در بیرون هم دیگران برام ارزش بخوان ودوستم داشته باشند بدون اینکه کار خاصی انجام بدم تلاشی بکنم، در دید دیگران از ارزش واحترام و تحسین برخوردار شدم…
این رو هم بگم اگرچه به درجه ای از عرفان رسیدم((خنده)) که دیگه نه قهر و غم و دوری و حرف وحدیث و تایید شدن یانشدن از طرف کسی، منو غمگین میکنه ونه تعریف وتمجید و تایید وتحسین کسی منو به وجد میاره زیاد…
اما ذاتا انسان اینطوری آفریده شده که مورد ستایش قرار بگیره، وتعریف وتمجید وتحسین درست وبه جا و واقعی که میاد درست میشنه توی بطن خودش توی روح وقلب آدم، یه انرژی به آدم میده که آره، درسته، همینه، مسیرم درسته پس ادامش میدم، پس بهترش میکنم…
همین امروز صبح موقعه خوردن صبحونه، پسرم بوسم کرد وگفت: مامان ماشالله هر روز داری جونتر وخوشگلتر میشی، منم واقعا خیلی حس خوب گرفتم، چون از درون وبیرون اینو حس میکنم، اینکه چقدر پرهیز غذایی روحی و روان وپرهیز غدایی جسم، بهم کمک کرده تا شکر الله از سلامتی روحی وجسمی وحتی جنسی خوبی برخوردار بشم…
اینکه چقدر رسیدگی به باطنم بهم کمک کرده از رسیدگی های طاقت فرسای ظاهری مثل ارایش کردن مداوم، یکسره دنبال وسایل ارایش بودن، از پوشیدن لباسهای جور واجور، از پوشیدن کفشهای پاشنه بلند، از کلی هزینه های اضافی و وقت وانرژی که هدرش میدادم پای اینکه ظاهرم پسندیدنی باشه، رهااااااا بشم…
انقدر می شنیدم که باید از درون پر باشی باید از درون غنی باشی الان درکش میکنم، الانه که دارم واقعی زندگی میکنم، زندگی رو نفس میکشم، زندگی رو حسش میکنم باتک تک سلولهام، و همیشه بعدسپاس گزاری از خداوند وبعد دعای خیر برای شما استاد عزیزم و مریم جان، از خودم قدردانی میکنم، از اینکه پای عهدی که باخودم وخدای خودم بستم موندم، از اینکه نخواستم که به روشها وعادات قدیم زندگی کنم….
اونم تواین دوره زمونه ای که 98 درصد مردم باهمون سبک همیشگی وغلط واشتباه و در نادانی ونااگاهی دارن زندگی میکنن واتفاقا خیلی هم اصراردارن بر ادامه روششون….
ومن مدتهاست کاری به کار کسی ندارم، حتی فرزندم، چون میدونم من فقط وفقط باید براش یه الگوی عالی باشم، حرف ونصیحت و …..همیشه بی فایده بوده…
حالا که من دوتا الگوی عالی مثل شما استادعزیزم ومریم جان دارم، موظفم رحمت ولطف خدا رو شاکر باشم و عملکرد داشته باشم و الگوی خوبی برای پسرم واطرافیانم باشم…
انشالله که هممون به لطف الله مهربان تا ابد در این مسیر ثابت قدم باشیم
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
سلام به استادعزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم
وسلام به شما دوست عزیزم فرزانه جان
بسیار از کامنت دلتیون سپاسگزادم، از اینکه صفتهای خوبتون رو برشمردید وخودتون رو تحسین کردید و دلیلش رو هم گفتید، جرقه ای در ذهنم زد ومثل چراغی تمام وجودم رو روشن کرد که ببینم توانایی های خودم رو، تغییرات خودم رو، واینهمه رحمت و لطف الهی رو که نه تنها در تمام سالهای عمرم بلکه از وقتیکه اینجا وتوی این مسیر هستم همواره شامل حالم شده و میشه…
اما یه چیزی خیلی خیلی واضح شد برام که من چطوری در گذشته اونها رو نمی دیدم ویا با نادانی وناسپاسی از دستشون میدادم، حالا افراد یا شرایط یا موقعییت ها رو…
واز وقتی دارم اگاهانه وسپاسگزارانه زندگی میکنم چطور هوشیارانه تمرکزم بر روی تمام جنبه های زندگیم هست وازشون مراقبت میکنم به شیوه ی تحسین وسپاسگزاری…
یکی از چیزهایی که در من به شکل باوری قدرتمند در اومده اینه که از وقتی مالکییت خودم رو به خداوند سپردم وخداوند مالک تمام اموراتم شده، هر کسی یا هرچیزی و هر موقعییتی براحتی از آن من میشه، و ترس از دست دادنش رو ندارم، ومطمعنم چیزی که از روی درستکاری وصداقت وایمان بدست بیاد نابود شدنی نیست…
فرزانه جان، تحسینتون میکنم که به لطف خدا توسن کم به این درک و تعالی رسیدید، واین اگاه بودن به خودتون واونچه که در زندگیتون اتفاق میفته و تحسین و دیدنشون، یعنی مالکیت خودتون رو به خداوند دادید و میدونید که از کجا داره آب میخوره، این حد از ایمان وتوکل وامنیت وآرامش…
انشالله به لطف الله همیشه وهر لحظه موفق وسلامت و شاد و ثروتمند وسعادتمند باشید
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
سلام به استادعزیزم وسلام به مریم بانوی مهربان
وسلام به شما دوست عزیزم
چه کیفی کردم دیدم یادتون بود و روز معلم رو به استاد عزیزمون وبه بهترین استاد دنیا تو کامنتتون تبریک گفتید، واقعا هزاران بار مبارکه استاد ومریم جان باشه این روز معلم که الحق بهترین معلمهای دنیا هستند…
منم سالهاپیش از طریق کانال واتساپی که در مورد خودشناسی و خداشناسی بود، فایلهای استادعزیزمون رو که به صورت کلیپ های کوتاه ساخته شده بود رو دیدم وشنیدم، ویکی از دوستان صمیمی من خیلی مثل استاد از فرکانس وقبول مسئولییت با من صحبت میکردند که اتفاقا مدیر این کانال هم بودند، سال 97و98 بود تازه ازدواج کرده بودم و بعد یه مدت کوتاه مشکلاتی توی زندگیم به وجود اومده بود،وقتی با دوستم مشورت کردم بهم گفت باید روی خودت کارکنی باید بدونیکه بافرکانسهای خودت این زندگی رو خلق کردی، برو تو کانال عباسمنش، برو ببین ایراد کارت کجاست…
ومن رفتم یه سری تحقیق در مورد استاد کردم و….
حالابماند که اون تایم توی فرکانس ایشون نبودم…
یکسال ونیم بعد که دیگه عاجز شدم وتسلیم، دوباره هدایت شدم به کانال تلکرام خانواده صمیمی عباسمنش، ودیگه شکر الله تغییراتم از اونموقعه شروع شد…
شکر خدا دیگه تمام خانواده ودوستانم استاد عزیزمون رو میشناسن، چون دارن می بینن که یادارم فایلهاشون رو گوش میدم، یا می بینم، یا در موردشون حرف میزنم…
منم مثل همه دوست داشتم خانوادمم بیان تواین مسیر یعنی دقیقا توی جمع خانواده صمیمی عباسمنش، اماااا چون استاد عزیزمون بارها توفایلها ودورها گفتند تمرکزتون روی خودتون باشه، منم نخواستم که اصراری داشته باشم، خانوادم دلیل اینهمه تغییرات مثبت منو در عرض این دوسال خصوصا یکسال اخیر ، بودن تواین سایت میدونند، و گاهی ازم میخوان که فایلهای استاد رو براشون بفرستم، مادرم چون گوشی اندروید ندارن واهل فضای مجازی نیستند هربار ما کنار هم قرار میگیرم از من میخوان هر چیزی از استاد یاد گرفان روبهشون یاد بدم وشکر خدا مادرم توی این یکسال اخیر خیلی خیلی تغییرات مثبتی داشتند و این رو از چشم راهکارها وروشهایی میدونند که توی سبک عبادت و نماز و روزه و قرآن خودن و افکارو اعمال و رفتارشون میدنند وهربار بهم میگن که مینا چطور 50 سال نماز خوندم روز گرفتم قرآن خوندم اما خدای خودم رو اینطوری نشناختم که الان به لطف این آموزه ها میشناسم؟!
ومن فقط میگم خدارو هزاران بار شکر..
یکی از خواهرام هم گفت،اگه میشه فایلهای دوره ی 12 قدم رو کم کم برام بفرست، خسته شدم دیگه از این در واز اون در زدن، بذار ببینم تو چطور توی اینهمه مشکلاتی که داشتی انقدر راحت عبور کردی وانقدر قوی ومحکم هستی وهمه چیز به آسونی برات رقم میخوره!!!!
منم چندجلسه از قدم اول رو براش طی چند روز فرستادم، خیلی جالبه…
ایشون خیلی اصرار میکرد خودم هر سه چهار روز یکبار براش یه فایل بفرستم ومیگفت خیلی روم تاثیر مثبت داشته… ومنم خوشحال بودم…
اما از یه تایمی دیدم دیگه فایلهایی که تو تلگرام براش میفرستم دوتا تیک آبی نمیخوره، دوهفته صبر کردم دیدم نخیر، ایشون با اینکه توی فضای مجازی هست ولی تلگرام نمیره و…
هیچی نگفتم بهش، حتی یک کلمه در مورد این قضیه که چرا نمیره فایلها رو گوش کنه وادمه بده نگفتم…
اما خودم یک چیز رو خوب فهمیدم، اینکه خواهرم بهمن واسفند ماه شرایط روحی و زندگیش یه کم بدشده بوده از نظر مالی دنبال مسکن میگشته، نه دنبال تغییر سبک زندگی!!!
کاریکه من در گذشته زیاد انجام دادم، یعنی خیلی هامون انجام دادیم همش دنبال یه راه اسونی بودیم از اون شرایط بد، از اون حال بد از اون موقعییت بدی که توش گیر افتادیم نجات پیدا کنیم، وتا یه ذره از هر طریقی حالمون اوکی میشد به قولی مسکن دردها از راه میرسید، دیگه بی خیال ادامه اون راه وروش امن و چاره ساز میشدیم وبرمیگشتیم به روال عادی زندگیمون و این چرخه معیوب همیشه ادامه داشت…
ومن یه جای دیگه گفتم خدایا یا منو بکش ومرگ منو برسون یا بهم بگو کی هستی؟ چی هستی؟ هدفت از خلقت من چی بوده؟ من چیکار باید انجام بدم؟ تو میخوای من خوشبخت باشم اما چطور؟ تومیگی دوستم داری پس بهم نشون بده!!!!
ودیگه از وقتی از کانال تلگرام استاد وارد سایت شدم شکر الله موندم و خداوند اون رحمت و مهربانی و دوستداشتنش رو در قالب این هدیه ی گرانبها یعنی بودن در مسیر سیدحسین عباسمنش،بهم عطاء کرد …والبته من هم سپاسگزار وقدردانش بوده وهستم ودیگه مثل گذشته با نادانی از لطف و روحمتش نگذشتم، چون خودش توی سوره ی حمد بهم یاد داد که چطوری ازش بخوام که توی مسیر صراط مستقیم بمونم و دیگه گمراه نشم، وتوی کتابش بهم یاد داد که چطور دعا کنم وازس بخوام که خدایا حالا که هدایتم کردی یاری ام کن تا در این مسیر ثابت قدم باشم انشالله…
اینها که از سرم گذشته و وقتی خودم به مسیری که اومدم نگاه میکنم، باعث میشه به مسیر کسی دست نزنم، ونخوام عزیزانم رو به زور به این مسیر دعوت کنم، چون راههای رسیدن به خداشناسی وخودشناسی بسیاره، چه بسا عزیزانم از مسیری دیگه به این حداز تغییرات مثبت برسن، وچه بسا من به جایی برسم که خداوند حتی از مسیری روشنتر و شفافتر وبهتر از این مسیری که درش هستم، منو به خودش نزدیکتر کنه و راه ومسیر زندگیم رو برای سعادت بیشتر برام هموار کنه…
خیره انشالله،اینکه مادر عزیزتون با استاد آشنا شدن،..
انشالله که در این مسیر ثابت قدم باشند وشماهم لذت ببریداز اینکه مادرتون هم راه وروشی درست وساده و دست یافتنی وراحتی رو برای رسیدن به سعادت پیدا کردند که بهترین وبا ارزشترین دست آورد این مسیر آرامش وامنیتی هست که در پناه امن خداوند هر کدوم از ما پیدا کردیم..
برای شما وخانواده گرامیتون بهترینها رو آرزومندم دوست عزیزم
در پناه امن خداوند باشید هر لحظه وهمیشه..