عادتی که زندگی شما را برای همیشه تغییر می دهد | قسمت 2

سلامی گرم و صمیمی خدمت استاد عزیز و مریم عزیزم امیدوارم در پناه خدا همواره سالم شاد و خوشبخت و سعادتمند و پر انرژی باشید.. استاد عزیز من چند ماهی هسش که با شما و سایت شما اشنا شدم و هنوز نتونستم فایل های دانلودی رو تمام و کمال گوش بدم ولی هر چقدر فرصت کنم فقط فایل ها رو گوش میدم و کامنت میخونم و خیلی خیلی لذت میبرم زندگیم شده بهشت از لحظه لحظه اش لذت میبرم.. سه تا بچه دارم دوتا پسر و یه دختر رفتارو باور های من عوض شده و روی اونا هم تاثیر گذاشته. رابطه ام باهاشون عااااآلیه.. رابطه ام با همسرم عاااااالی شده حضورتون توی زندگی هممون پر رنگ شده من فایل ها رو گوش میدم و تاثیر گذارترینش رو واسه همسرم و پسر بزرگم میفرستم اونا هم عاشقانه گوش میدن زندگی اونا هم عالی تر از قبل شده.سعی میکنم هر چه زیبایی میبینم بلند واسه بقیه هم بگم تا توجه اونا هم به زیبایی ها بیشتر بشه.سعی کردم توی جمع ها وقتی صحبتی منفی میشه زود حرف رو عوض کنم..وقتی زیبایی های زندگی شما رو میبینم لذت میبرم و خدا رو شکر میکنم که در نعمت و سلامتی و خوشبختی زندگی میکنید..تو خیابان ماشین مدل بالا ببینم واقعاااااا شاد مبشم و خداروشکر میکنم..وقتی زیبایی در کسی میبینم با اشتیاق بهش میگم..وقتی بچه هام کار درستی انجام میدن با ذووووق تشویقشون میکنم… من خیلی صبورتر شدم از زندگی دارم بیشتر لذت میبرم دیگه به چیزی یا کسی نمیچسبم و با ارامش زیادی دارم زندگی میکنم.. همینطور که دارم زندگی رو میچرخونم و بچه هامو تربیت میکنم سعی میکنم حرفهای شما رو به کار بگیرم و خیلی خیلی جواب داده.. الان که دارم این کامنت رو مینویسم با ذوق و شوق و عشقققق مینویسم و بسیار بسیار خوشحالم و از زندگیم راضیم من از نظر مالی خیلی پیشرفتی نکردم ولی اینقدررررر از نظر معنوی حس حال عالی و خوشبختی دارم که میخوام فقط این حس و حال پایدار بمونه اینقدررررر حس خوشبختی میکنم که هیچی دیگه بیام مهم نیست.. استاد عزیزم من همیشه نویسندگی رو خیلی دوست داشتم و سال 85 هم یه کتاب رمان نوشتم و به چاپ رسید ولی اینقدر خودم رو درگیر روزمرگی ها کرده بودم که دیگه بیخیال نوشتن شده بودم ولی همبشه نوشتن رو دوست داشتم و عاشقش بودم و حالا با دیدن و شنیدن فایل های شما رسالتم رو پیدا کردم من یه فرزند 7ساله پسر دارم اسمش میکائیل هسش شبها اصلا بدون قصه نمیخوابه من هر چی واسش کتاب قصه از قبل میخوندم حالا فهمیدم چقدررررر بار منفی داشته تصمیم گرفتم هر روز واسه شب یه قصه با باور های شما و خودم بنویسم تا از بچگی باورهای درست رو یاد بگیره و در ذهنش جا بگیره. وقتی واسش میخونم خیلی خیلی دوست داره و استقبال میکنه تازه اسم شخصیت کتاب قصه هم میکاییل هسش و اون با شنیدن اسمش بیشتر اشتیاق به شنیدن داره پیش خودم فکر کردم بعد از نوشتن تمام باورها اونو به چاپ برسونم که تمام بچه ها ازش استفاده کنن و مطمینم توی این کار موفق هم میشم چون بچه ها رو خیلی خیلی دوست دارم و دوست ندارم با باورهای غلط بزرگ بشن.. استاد عزیزم واسم دعا کنید که منم مثل شما بتونم به مردم خدمت کنم و زندگی هاشون رو بهتر و بهتر کنم.. استاد عزیزم پسر 22 ساله دارم که درب و پنجره ساز المینیوم هسش و بعد شنیدن فایل های شما اینقدر کار داره که نمیدونه چطوری انجام بده… دختر 16 ساله دارم که در رشته فتوگرافیک درس میخونه و بعد شنیدن فایل های شما بهترین شاگرد کلاس شده و کارهای عملیش بینظیر شده و فقط معلم ها تحسینش میکنن و همیشه کاراشو به نمایش میزارن و خیلی عزیزه توی هنرستانشون.. پسر کوچیکم 7 سالشه پیش دبستانی هسش و همه بچه های کلاس دوستش دارند بخصوص معلمش.. و میدونم اینا همه بخاطر وجود خدا و پر رنگی حضورش توی زندگیمونه.. و وجود شما که دستی از خداوند توی زندگی ما هستی.. استاد عزیزم بخوام تمام خوشبختی ها و قشنگی های زندگیم رو بعد از شنیدن و باور فایل ها بگم باید روزها بشینم و فقط بنویسم راستی میشه باورهای درست رو بصورت چند کلمه ای واسم بگید لطفا که من در موردش کتاب قصه بنویسم من تا به حال حدود 14 باور نوشتم… استاد عزیزم بازم از شما و مریم جان عزیزم تشکر میکنم و امیدوارم روز به روز زندگیتون بهتر و صمیمی تر و عالی تر وخوشبخت تر بشه… من خیلی خیلی خوشحالم که از خانواده شما هستم.. موفق و سربلند باشید و خدانگهدارتون