عادتی که زندگی شما را برای همیشه تغییر می دهد | قسمت 1

جلوی پنجره ام در طبقه چهارم واقع در هدایت نشسته ام

نسیم خنکی می وزد

دقیقا این سوال را من هر روز از خود می پرسم من چه کردم که پاداشش تجربه این حد از زیبایی باشد

به یادم می آوری

همین پارسال بود

زمانیکه تک درخت روبه روی ساختمان توانا را با تمام وجودم تحسین می کردم

بله

تنها با شکرگزاری

با حال خوب

به این نقطه رسیدم

خیابانی که هر چهار فصلش قصه هایی بس شنیدینی دارد

ذهنم می پرسد به نظرت مقصدی بعدی ات کجاست

قلبم با من هم صدا می گوید

نمی دانم

اما می دانم مقصد بعدی زیباتری چشم انتظار من است

ذهنم می گویم مگر از این زیباتر هم می شود

قلبم می گوید

حالا کجایش را دیدی

دست در دست خیال سفر می کنم

هرگاه مساله ای دارم

آنهم مساله هایی برای حل شدن

خودم را با این جمله آرام می کنم

قرار نیست این را نیز دست تنها حل کنی

با خدایی که عاشق من است چایی می نوشم که برایم حکم شراب را دارد

انگشتانم کیبورد را نشانه می گیرند

می نویسند

و می نویسند

بی آنکه من اختیاری داشته باشم

آنقدر دوست دارم این جمله تان را

که یک جورایی ضامن خوشبختی من در آینده است

مقصد بعدی از این بهتر

لذت بخشتر

روزی خواندم

الله اکبر یعنی

جوری می چینم که مقصد بعدی از اینهم قشنگ تر باشد

و این ادامه خواهد داشت

امروز روز جهانی نجوم بود

همپای دختر چهار ساله ام در یک نمایشگاه نجوم شرکت کردیم

همچون دختر کوچکم دوست داشتم بشنوم و یاد بگیرم

و وقتی عظمت پرودگار را در آسمان در لابلای حرفهای نجوم شناسان می شنیدم

با خود می گفتم آخر حتی ثروت ثروتمند ترین مرد کره زمین هم در قبال عظمت تو هیچ است چه بماند خواسته های من

و در آخر با خود می گویم

کی شمرد برگ درختان را تمام

بی نهایت کی شود در نطق رام

چون قضای حق رضای بنده شد

حکم او را بنده ی خواهنده شد

و توحید

و سعی در آیینه تمام نمای رب بودن رسالت زندگی من است،

عاشقی بی نام و نشان که تنها با قلبش حرکت می کند به سمتی که خدای درونش می گوید، می شنود هر آنچه را که او می گوید، و حس می کند هر آنچه که او می خواهد.

خدایا تو تمام ناتمام منی

با تو براحتی از پس همه چیز بر می آیم

با اینکه الان هم به تضاد برخوردم در گوشم میگی نگرانی

با وجود من

معنی ندارد

حلش می کنم

اون با من

و من با نور امید و عشقی که در قلبم جوانه زده منتظر پاسخ هایش می مانم

گاهی از زبان یک کودک

و گاهی از زبان یک رهگذر در خیابان

ولی ایمان دارم هرگز بی جوابم نخواهد گذاشت.