حالا که فهمیدیم طبق قانون، اگر به زیبایی ها و نکات مثبت توجه کنیم، اساس آن زیبایی ها و نکات مثبت را در زندگی خود گسترش می دهیم، در قسمت نظرات این فایل بنویسید:
چه راهکاری دارید برای اینکه ذهن خود را شکارچی دیدن زیبایی ها کنید؟
فارغ از اینکه در چه شرایطی قرار می گیرید، چه راهکاری بیشتر به شما کمک می کند تا تمرکز خود را بهتر بر زیبایی ها معطوف کنید؟
آیا نوشتن به شما بیشتر کمک می کند؟
آیا صحبت کردن بیشتر به شما کمک می کند؟
اگر در شرایطی قرار بگیرید، که زیبایی های کمی باشد، چطور می توانید همان زیبایی های کم را ببینید و به نازیبایی ها توجه نکنید؟
چه راهکاری دارید برای اینکه ذهن خود را برای دیدن زیبایی ها تربیت کنید؟
قبلا از چه شیوه هایی، قانون تمرکز بر زیبایی ها را اجرا کرده اید؟
چه پیشنهاداتی در این باره برای بقیه دوستان خود دارید؟ یا چه ایده هایی بهتری برای استفاده ی دقیق تر از این قانون، می توانید داشته باشید؟
همچنین می توانید درباره نتایجی بنویسید که هر کجا توانسته اید ذهن خود را کنترل کنید و تمرکز خود را بر نکات مثبت و زیبایی ها بگذارید، به خاطر استفاده درست از این قانون، ورق برگشته و اوضاع به نفع شما تغییر کرده است یا به تجربیاتی مشابه با همان زیبایی ها هدایت شده اید.
بعنوان مثال، دوستان زیادی در قسمت نظرات سریال سفر به دور آمریکا یا سریال زندگی در بهشت، درباره تجربیاتی نوشته اند که به خاطر توجه بر زیبایی ها و نکات مثبت این سریال ها، به مکان ها و تجربه هایی مشابه با اتفاقات موجود در این سریال ها، هدایت شده اند.
از سفر به نقاط زیبا در اقصی نقاط جهان گرفته تا مهاجرت کردن به یک مکان یا کشور زیبا و …
فکر کردن و پاسخ دادن به این سوالات و مهم تر از همه، اجرای این جواب ها و ایده ها در زندگی، می تواند عادتی را در شخصیت ما ایجاد کند که زندگی ما را برای همیشه، تغییر بدهد.
از میان جواب هایی که شما دوستان عزیز در پاسخ به این سوالات می نویسید، نظرات تعدادی از دوستان انتخاب می شود و در فایل بعدی استاد عباس منش درباره آنها توضیح می دهد.
منتظر خواندن نظرات تأثیرگذارتان هستیم
عادتی که زندگی شما را برای همیشه تغییر می دهد | قسمت 2
توجهاین فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
بنام نامی یزدان
سلام دارم خدمت استاد عزیزم و سرکار خانوم شایسته ی گرامی
چه صحبت های زیبا ساده و روان و در عین حال کاربردی و اساسی
کانون توجه واقعا تعیین کننده صراط مستقیم یا مغضوب علیهم و لضالین
تو این چند وقت من توی کسب و کارم به یه تضاد برخورد کردم که خیلی برام عجیب بود اونم اینکه چرا من در سالهای قبل که اصلآ روی خودم کار نمیکردم به فکر خودم همه چی اوکی بود ولی امسال که انقدر تمرکزی و با لذت داشتم روی خودم کار میکردم به این تضاد برخورد کردم تضادی که باعث شد تصمیمات جدیدی بگیرم،تضادی که باعث شد به این فکر کنم آیا واقعا این نوع شغل و این نوع سبک کاسبی رو دوس دارم؟آیا اگه از لحاظ مالی ساپورت بودم بازم حاضر بودم این کار رو به این شکل انجام بدم؟
جواب سرتاسر منفی بود در ذهنم اولش خیلی برام سخت بود کاری که چندسال توش بودم تجربه کسب کرده بودم و وسیله زیر پام رو فروخته بودم تا گسترش بدم رو جمع کنم ولی وقتی هدایت خواستم و تمرکز کردم که چرا این کار برام سخته به خیلی از ترمزهام و ترس هام رسیدم ،یکیش چسبیدن به نتیجه بود و دیگریش تایید گرفتن از دیگران بود من متوجه شدم که انقدر به نتیجه چسبیدم که برای رسیدن به این نتیجه میخوام محیط و عوامل محیط رو عوض کنم چیزی که در تغییرش ناتوان و عاجزم یعنی محیطی که دیگه الان با فرکانس های جدید من پاسخگوی مدار من نیست ولی من میخواستم به زور تغییرش بدم چون میترسیدم کارم و نوع کارم رو عوض کنم کاری که الان بهش فکر میکنم اصن علاقه ای نه به سبک کاریش داشتم و نه به این نوع کاسبی علاقه ای داشتم،خیلی تو این مدت به مسیری که اومدم فکر کردم همش از خودم میپرسیدم پوریا تو چه باوری داشتی که توی یکروز بدون هیچ تجربه ای و با اینکه کلی ترس داشتی تونستی آگهی تبلیغاتی رو توی مترو انجامش بدی! چی تو ذهنت بود که با اینکه با تمام وجود میترسیدی ولی قدم برداشتی!؟
هرچی کندوکاو کردم درون خودم رو به یه جمله رسیدم ایمان به غیب و اینکه حتمن از سمت خداوند هدایتی به من میرسد
بقره آیه 2
ٱلَّذِینَ یُؤۡمِنُونَ بِٱلۡغَیۡبِ وَیُقِیمُونَ ٱلصَّلَوٰهَ وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ یُنفِقُونَ
همانان که به غیب ایمان میآورند و نماز را برپا مىدارند و از آنچه به آنها روزى داده ایم، انفاق مىکنند
مؤمنین واقعی کسانی هستند که به غیب دائما ایمان می آورند کسانیکه توحید سر منشا راه و مسیرشان و این ترسها داشت منو کافر میکرد و وقتی فهمیدم این موضوع رو دیگه برام اهمیت نداشت چندسال دارم این کار رو انجام میدم الان دیگه وقتشه با هر شرایطی کنارش بزارم و برم بسمت کاری که خدا هدایتم میکنه
استاد عزیزم این مسیر سه ساله با اینکه علاقه ای بهش نداشتم یه موهبت بزرگ برای من داشت اونم این بود که توی این مسیر با کسی آشنا شدم که دستی شد تا من به این سایت الهی هدایت بشم یعنی میخوام بگم وقتی تصمیمی میگیری حتی اگر مورد علاقت نباشه و به فکر بقیه این باشه که اشتباه کردی ولی بازهم درونش موهبت های بزرگی هست یعنی من قبل شروع همین کسب و کارم هم کارمند بانک بودم در سنین خیلی پایین خیلی شرایط ایده آل بود با اینکه اصن درک درستی از قوانین مثل الان نداشتم ولی دیدم من به کارمندی علاقه ندارم و رهاش کردم خیلی سرزنش شدم ولی اومدم جلو خدا هدایتم کرد چون بایستی با این مسیر آشنا میشدم بایستی میفهمیدم توحید چی هست!بایستی میفهمیدم جهان چجوری کار میکنه و الان هم شکرگزار خداوندم که تو این سنین جوانی باز هم بمن قدرت ایمان و توکلی رو داد که این تصمیم جدید رو بگیرم و درک کنم که منم که با کانون توجهم نتیجه ی مسیرم رو برای خودم تعیین میکنم اگر الان به ناتوانی و هزاران محدودیت دیگ فکر کنم و توجه کنم قطعا ناتوانی و محدودیت بیشتر در این مسیر نصیبم میشه ولی اگر این تغییر مسیر رو هدایتی از جانب خدا برای رشد و گسترش من درونی خودم بدونم قطعا موهبت ها و پیشرفت ها در تمام جنبه های مادی و معنوی نصیبم خواهد شد
خداروشکر میکنم که این مسیر الهی نصیبم شد و من فهمیدم راهی بجز موفقیت و در این مسیر ماندن ندارم و تا آخرین روز عمرم باید در مسیر توحید و یگانگی قدم بردارم فارغ از هیاهوی بیرون
سپاسگزار مهر و محبت شما استاد عزیزم و تمام دوستان جانم در این مسیر هستم
در پناه حق موفق و موید باشید