حالا که فهمیدیم طبق قانون، اگر به زیبایی ها و نکات مثبت توجه کنیم، اساس آن زیبایی ها و نکات مثبت را در زندگی خود گسترش می دهیم، در قسمت نظرات این فایل بنویسید:
چه راهکاری دارید برای اینکه ذهن خود را شکارچی دیدن زیبایی ها کنید؟
فارغ از اینکه در چه شرایطی قرار می گیرید، چه راهکاری بیشتر به شما کمک می کند تا تمرکز خود را بهتر بر زیبایی ها معطوف کنید؟
آیا نوشتن به شما بیشتر کمک می کند؟
آیا صحبت کردن بیشتر به شما کمک می کند؟
اگر در شرایطی قرار بگیرید، که زیبایی های کمی باشد، چطور می توانید همان زیبایی های کم را ببینید و به نازیبایی ها توجه نکنید؟
چه راهکاری دارید برای اینکه ذهن خود را برای دیدن زیبایی ها تربیت کنید؟
قبلا از چه شیوه هایی، قانون تمرکز بر زیبایی ها را اجرا کرده اید؟
چه پیشنهاداتی در این باره برای بقیه دوستان خود دارید؟ یا چه ایده هایی بهتری برای استفاده ی دقیق تر از این قانون، می توانید داشته باشید؟
همچنین می توانید درباره نتایجی بنویسید که هر کجا توانسته اید ذهن خود را کنترل کنید و تمرکز خود را بر نکات مثبت و زیبایی ها بگذارید، به خاطر استفاده درست از این قانون، ورق برگشته و اوضاع به نفع شما تغییر کرده است یا به تجربیاتی مشابه با همان زیبایی ها هدایت شده اید.
بعنوان مثال، دوستان زیادی در قسمت نظرات سریال سفر به دور آمریکا یا سریال زندگی در بهشت، درباره تجربیاتی نوشته اند که به خاطر توجه بر زیبایی ها و نکات مثبت این سریال ها، به مکان ها و تجربه هایی مشابه با اتفاقات موجود در این سریال ها، هدایت شده اند.
از سفر به نقاط زیبا در اقصی نقاط جهان گرفته تا مهاجرت کردن به یک مکان یا کشور زیبا و …
فکر کردن و پاسخ دادن به این سوالات و مهم تر از همه، اجرای این جواب ها و ایده ها در زندگی، می تواند عادتی را در شخصیت ما ایجاد کند که زندگی ما را برای همیشه، تغییر بدهد.
از میان جواب هایی که شما دوستان عزیز در پاسخ به این سوالات می نویسید، نظرات تعدادی از دوستان انتخاب می شود و در فایل بعدی استاد عباس منش درباره آنها توضیح می دهد.
منتظر خواندن نظرات تأثیرگذارتان هستیم
عادتی که زندگی شما را برای همیشه تغییر می دهد | قسمت 2
توجهاین فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
واییی خدایا چقد اینجا قشنگه، چقد مثل یه عکس از یه تیکه بهشته، چقد رنگ آب قشنگههه. به زلالی و شفافی آینست! یجوریه که انگار آب شیرین و تصفیه شدست، صد البته که حتی خیلی زیباتر و شفافتر از اونه!
وقتی برای اولین بار رنگ و شافافیت و درخشانی ابو دیدم ، یه لحظه اسلایم یادم افتاد. (همون چیز ژله مانند و نرمی که مثل یه خمیر شفاف و ژله اییه) بچه بودیم کلی ازونا داشتمو با دیدن شفافیت و رنگ روشنشون ذوق میکردم، حالا فک کن کل دریا به این عظمت این رنگی باشه! وای خداجونم!
دیروز با دوستام رفتیم به جنگل نهارخوران گرگان، وای که چقد قشنگ بود، دیدن درختایی که صد متر ارتفاع دارن، کوه هایی که تو در تو کنار همن و انقدر نزدیکن با ده دیقه پیاده روی میرسی به خود کوه، اصن همه کوها و کل رشته کوه البرز همین بغلته! اون حس حصار مانند کوه های سبزپررنگ که به خاطر درختا انگار پف پفی شدن! اصن رویا بود رویا!
اواخر وقتی که اونجا بودیم با یکی از دوستام گفتیم بیا بزنیم به دل جنگل بکر و با هم رفتیم بالاتر، نه خیلی بالا، ولی اونقدری که دیگه هیچ آدمی دیده نشه چرا. دوستم جرئت نکرد به اندازه من بالا بیاد
ولی من رفتم اونجایی که وقتی میخاستم برگردم خودم یه لحظه ترسیدم که چطور اینهمه راهو بالا اومدم! مسیرم خیلی شیبدار بود، ولی اون حسی که وقتی رو خاک خنک و نمدار جنگل دراز کشیدم و اکسیژن خنک و تازه رو فروبردم تو ریه هام و برای چند دیقه احساس آزادی کردم واااقعععا ارزششو داشت. درختای چند ده متری بالاسرم برام سایه بودن ، هوای خنک بودن، قشنگی بودن، آرامش بودن. دیدن برگاشون که بیست متر بالای سرم داشتن تکون میخوردن با اون رنگ سبز پررنگ تازشون یه حال دیگه ای داشت خدایی! خیلی وقت قبلش همون وقتی که تازه وارد جنگل شدیم تصممیمو گرفتم که بعد از شاغل شدنم به گرگان نقل مکان کنم!
من خودم عاشق احساس کوچک بودن کنار یه چیز عظیمم. کوچیک بودن کنار درختای عظیییم جنگل، کوچیک بودن کنار آب دریا وقتی تنها چیزی که میبینی آبه و آسمون، یخصوص اگه اول صبحم باشه و یه نسیم خنکم بیاد، احساس کوچیکی کنار کوه ها ، اونقدری نزدیک که بتونی خیلی راحت و clearly قله کوهو ببینی، احساس کوچیکی موجودیتت کنار عظمت خدا، احساس کوچیکی کنار عظمت ستاره ها و سیاره ها و کیهان، عاشق این حسم.
دیشب که داشتم هدایت های امروز خدا رو مینوشتم ، یهو بهم الهام کرد از امروز به بعد هر زیبایی ای که دیدمو هم بنویسم! شاید اینکه دارین این کامنتو میخونین هم هدایت الله باشه که بهتون ایده بده مث من سر تیتر دفترتون بنویسید: خدا منو هدایت میکنه، بعد متنتونو اینجوری شروع کنید: درست مثل همون موقع که …. .
یا مثل هدایت دیشبم هر زیبایی ای که دیدین یجا بنویسین که وقتی حس کردیم این دنیا زیبا نیست بخونینش و دوباره به خاطر بیارین که دنیا همیشه زیباست! مثلا:
من دیروز کلی ساختمونای دوازده طبقه ای دیدم، کلی بوتیک ها و گالری های ماشین لوکس دیدم که معماری و ساختمونشون خییییلی خفن و لوکس بودن بعلاوه دیروز از نزدیک یه ماشین بی ام و دیدم← فراوانی ثروت سازنده ها، خلاقیت معماری ها و اینکه توی کشور ما هم ثروت و ساختمونای لوکس و ماشینای میلیاردی زیادی وجود داره.
یا من چندین و چند تا آقای مسن دیدم که داشتن تو پارک ورزش میکردن ، تو جنگل پیاده روی میکردن یا تو سطح شهر از اون کلاه های لبه دار یا کلاه تختها با شوار بند دار پوشیده بودن با رفیقاشون نشسته بودن و حرف میزدن← بالا بودن سطح امید به زندگی و راحتی مردم که افراد مسن انقد وقت خالی و انگیزه دارن که به چنین فعالیتهایی بپردازن (انننقدررر صحنه شیرینی بود برام که نگم!)
اینجوری!
خدا میدونه نوشته هاتون میتونه چند بار شما رو از ذهن منتقدتون نجات بده، مث خودم که چندین بار نجات داده شدم!
خلاصه، بعد اینکه ایم فایلو دیدم حس میکنم باید زیبایی اینجارو هم تو زیبایی های امروزم بنویسم، با اینکه این فایلو قبلا هم دیده بودم ولی بازم دلم میخاد ببینمش!