قانون تغییر ناخواسته ها (به ترتیب امتیاز)

در بخش نظرات این فایل درباره تجربیات خود در این دو شرایط بنویس:

1.آنجایی که بر علیه ناخواسته ها و نازیبایی های زندگی ات جنگیدی و اعتراض کردی تا آنها را از زندگی ات بیرون کنی. اما در نهایت- حتی آنجا که ظاهرا شما پیروز جنگ بودی، مسئله حل نشد بلکه  آن ناخواسته در شکل و قالب دیگری در تجربه زندگی ات گسترش پیدا کرد.

2. آنجایی که تصمیم گرفتی به جای جنگ با ناخواسته یا اعتراض به آن، آگاهانه ذهن خود را کنترل کنی و کانون توجه خود را بر آنچه معطوف کنی که می خواهی تجربه کنی. سپس به خاطر این جنس از توجه، جهان بدون هیچ تقلایی نه تنها آن ناخواسته ها از زندگی شما حذف کرد، بلکه شما را با خواسته ها و زیبایی های بیشتر احاطه کرد.


منابع بیشتر:

بررسی حجاب در قرآن

با هرچه بجنگی، آن را ماندگار تر می کنی

تمرکز بر بهبود آنچه می توانم

live با استاد عباس‌منش | قسمت 7

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    389MB
    50 دقیقه
  • فایل صوتی قانون تغییر ناخواسته ها
    49MB
    50 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

701 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مریم قنبری گفته:
    مدت عضویت: 3170 روز

    با سلام به شما جناب عباسمنش و خانم شایسته

    امیدوارم حال دلتون خوب باشه. استاد همین الان که میخاستم ویدیوی 50 دقیقه ای تون رو ببینم بیشتر از یک ساعت طول کشید چون یه عده تصمیم گرفتن برای ساکت کردن عده ای که در پی حق وحقوقشون هستند اینترنت رو قطع یا کند بکنند.با کمال احترام با نظرتون مخالفم که در برابر کسانی که دارن حق و حقوق اولیه ای که میتونیم داشته باشیم رو ازمون گرفتن سکوت کنیم که چی؟اون اتفاق رو وارد زندگی نکنیم؟ در ضمن استاد کسانی الان در خیابان ها خواستار حقشون هستند فحش و بد بیراه نمیگن فقط فقط بدون هیچ درگیری خواستار آزادی هستند اونایی که اینا رو سرکوب میکنن اشوبگر هستند مردم الان درخواست تاکید میکنم درخواست یک زندگی ارام و آزاد رو دارن این تمرکز بر نازیبایی نیست شما خودتون گفتید ask and it is given.

    یک نکته ای هم بود که در یک کلیپی از خودتون که مسئله درمورد نوع پوشش خانم شایسته بود شما فرمودید ایشون از اول تو خانواده ای بودن که بدون حجاب بودن حتی در یکی از سمینارهاتون به شما تذکردادن به خاطر نوع پوشش خانم شایسته و شما به ایشون گفتید که رعایت کنن پس حجاب اختیاری توی سمینار هاتون نبوده.در مورد اون صحبتی که درمورد منطقه 22 هم فرمودید باید بگم بله در تهران یه عده ای بدون حجاب میگردن ولی ته دلشون این ترس هست که گرفته بشن این ترس هست که مثل مهسا امینی مورد شکنجه قرار بگیرن و برنگردن پیش خانوادهاشون ایا این درسته؟اگه شما توی این محیط میتونید به خواسته هاتون برسید بگردید توی همین محیط زندگی کنید و ثابت کنید میشه

    در کل استاد من به شما و نظرتون احترام میزارم و حق دارید که حرفی نزنید در این مورد باهاتون موافقمو اینم بگم این تفاوت نظر باعث نمیشه شمارو دنبال نکنم هنوز هم دوستتون دارم و منتظر کلیپای بعدیتون هستم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. ناشناس گفته:
    مدت عضویت: 3638 روز

    سلام و خسته نباشید من یه پیشنهادی برای سایت شما دارم اینکه یه بخشی به عنوان نقشه سایت تهیه بشه بعد یه قسمت سوال و جواب های متداول باشه، یسری سوال و جوابایی که از استاد پرسیده شده مقتصر در حد یه جمله باشه بعد کنارش یه لینک باشه واسه فایلهای مرتبط ، الان واسه یه سوال استاد یه فایل کامل میذاره یا داخل یه فایل چندین سوالو جواب دادن،الان واسه پیدا کردن یه جواب که شاید یه جمله بیشتر نیاز نباشه آدم باید چند تا فایلو ببینه که بفهمه متلا نظر استاد در مورد فلان موضوع چیه . برای متال : سوال: نظر شما در مورد این موضوع چیه ؟

    جواب : اعتقادی ندارم، مبارزه یا توجهی هم نمیکنم

    بعد زیرش لینک بدین به فایلهای مرتبط واسه توضیح تکمیلی

    فایل های استاد خیلی زیادن اگه بشه ریزتر و مربوط تر با موضوعات پیداشون کرد خیلی عالیه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    پارلا امامی گفته:
    مدت عضویت: 2167 روز

    استاد جان درود من هنوز نصف فایلتون رو گوش کردم و تموم نکردم و باهاتون موافقم تا اینجاش و چند روزه حرف های شبیه شمارو تو استوری انستام گاها گذاشتم صرف آگاهی افراد اما اونجاش که میگید مصالمت امیز باید بگند و نجنگند ، خب مردم ما سالیانه ساله با حرف زدنو مصالمت امیز میرند جلو مثل موسی که رفت حرف زد ! اما سوال من اینجاست که ما واقعا داشتیم مردم مصالمت امیز ولی باز کشته شدند و یا زندان رفتند توسط حکومت به این چی میگید |؟

    البته خودم یک جواب دارم نمیدونم درسته یا نه شاید با احساس و حس مبارزه و خشم رفتند که نتیجشون کشتن و زندان شد و اگر با صلح درونی میرفتند امکان نداشت اون اتفاقای بد براشون بیفته

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    رضا سنجری گفته:
    مدت عضویت: 2132 روز

    سلام خدمت استاد عزیز فک میکنم یه خلط مبحثی اتفاق افتاده و اینکه فرمودید باید به حس و حالتون مراجعه کنید برای خیلی از معترضین اینطور نیست که عصبانی باشند و حالشون بد بشه برای خیلی از مردم اینکه روشون رو از اتفاقی که میافته برگردونن و اعتراضی نکنند و سکوت کنند حالشون بد میشه . بی شک آگاهی و امید توی جامعه بیشتر شده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    مصطفی یادگاری دهکردی گفته:
    مدت عضویت: 2445 روز

    درود بر شما

    من یه مدت از دمپایی خیس تو سرویس بهداشتی خیلی بدم می یومد و باهاش مبارزه می کردم همش غر می زدم و دعوا می کردم و هرجا می رفتم این مورد را تجربه می کردم.

    الان هم این مورد تو زندگی پیش میاد اما خیلی کمتره و من را اذیت نمی کنه. چون من الان در موردش مقاومتی ندارم و بهش توجه نمی کنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    شیرین قسمتی گفته:
    مدت عضویت: 1226 روز

    سلام استاد عزیز

    برای من دوتا اتفاق با دوشخص متفاوت رخ داد اولی همسرم بود در تجربه قبلیش خیانت دیده بود ودر زندگی با من منو بسیار ازاد گذاشته بود چون فکر میکرد با محدود کردن این اتفاق ها میفته ودر عین حال بی تفاوت به احساسات من

    در ارتباط بعدی من دوباره با یه فردی اشنا شدم که باز هم در رابطه قبلیش خیانت دیده بود ولی در ارتباط با من بسیار خونگرم وبا احساس اما ذهنیت کنترل گری داشت نسبت به من وتماما هم از سمت من اتفاقهایی رخ میداد ناخاسته ومیگفت تو دروغ ریز ریز میگی تو پنهان کار هستی

    استاد الان من نفهمیدم توجه من بروی چه چیزی بود که این دسته از افراد سر راهم قرار میگرفت؟؟

    البته من در ازدواجم که رابطه اولم بود من خودم خیانت کردم

    ولی یاد گرفتم تعهد را ودر رابطه دومم متعهد ودرستکار بودم اما این بدبینی ها کلافه ام کرده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    مسلم عبدلاهی گفته:
    مدت عضویت: 780 روز

    سلام ب استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز

    بی نهایت سپاس گذارم از این فایل فوق العاده گران بها

    امروز نشانه ام فصل 5 روز شمار را خداوند بهم نشان داد و تصمیم گرفتم ک از فایل اول شروع کنم و همین فایل اول رو من اگه بهش عمل کنم تمومه زندگیم بهشت میشه

    صبح ب لطف خدا موقع پیاده روی این فایل رو گوش می‌کردم و میدیدم زنگ هایی ک ب صدا در میاد تو مغزم و ب خودم میگفتم اینجا اینجا آره ووو خدا را شکر چند مورد رو پیدا کردم

    اغلب ب برادرم گیر می‌دادم از همه لحاظ و ب قول معروف میخواستم راه و چاه رو بهش نشون بدم و ب نظر خودم داشتم کمکش می‌کردم اما در واقعیت داشتم اوضاع رو واسه خودم بدتر می‌کردم و باعث شد ک رابطه مون هم نا دلخواه باشه. این رو هم الان میفهمم ک جهان داشته من رو جدا میکرده از اون واوو

    الان فهمیدم آره جهان داره ما را جدا میکنه من چسبیدم ب رابطه و اجازه نمیدم خدایا شکرت ک متوجه شدم. و همین هم درسته چون اون یکی برادرم هم اوضاعش خوب نبود و من هم میخواستم ب ظاهر کمک کنم اما همه میدونیم نتیجه بدتر میشه و. وقتی ک رها کردم و گفتم ب من چه و البته ک آگاهی های دوره لیاقت واقعا توی این موضوع بهم کمک کرد جلسه 5 و تکمیلی و جلسه 10 دوره واقعا عالی بود سپاس گذارم استاد عزیزم

    دیدم ک جهان از هم دیگه ما را جدا کرد ب راحتی خوب در مورد این برادرم هم همین کار دو میخواد بکنه جهان اما من هم باید اجازه بدم.

    و خب تصمیمی ک گرفتم اینکه توجهی نکنم و من از اون فضا جدا بشم و جهان خیلی راحت جدا میکنه

    شاید باورتون نشه اما توی ی خونه هستیم اما روزی ی بار همدیگه رو می‌بینیم در حد سلام و همین و این قدر دقیق عمل میکنه جهان ک حتی توی ی خونه باشیم اما همدیگه رو نبینیم و صحبت نکنیم الله‌ اکبر خدای من از این دقیق بودن قوانین سپاس

    مورد بعدی هم ک ایرادم رو پیدا کردن گیر دادن ب رانندگی بقیه هست چون اغلب توی شهر هستم و میبینم بعضی افرادی ک درست و اصولی رانندگی نمیکنن تو دست و پا میان و حقوق بقیه را رعایت نمیکنن و من هم میومدم و تو ذهنم راجب این اتفاق صحبت می‌کردم ک آره اگه اینکار رو می‌کرد بهتر بود یا مثلا 1 دقیقه صبر کن من اول برم و داستان هایی ک هست

    میتونید نتیجه رو حدس بزنید اوایل میدیدم این اتفاقات رو و بعد هم تجربه اش کردم تو زندگی خودم جهان شرایط و موقعیت هایی رو واسم ب وجود آورد و تایید کرد بهم ک بله درسته ایشون هم اگه اون جوری می‌کرد بهتر بود. ک ب لطف استاد سریع اومدم

    و کانون توجه ام روش برداشتم و اولش میگفتم ک ن حالا بنده خدا هواسش نبوده. حالا اشکال نداره راهنما نزده من هم ممکنه یادم بره وووو این جوری اومدم کنترل کردم ذهنم رو و نخوام ک دیگه بجنگم با احساس بد

    آیت حرف ها ک جایگزین شد تو ذهنم بهتر شد هم اتفاقات و هم احساس خودم

    و ادامه ک دادم البته ک یکم ذهنت رو کنترل کنی جهان اون مورد رو متوقف میکنه اون ناخواسته و نشونه های خوبی رو میفرسته واسه خودم من این دقیقا تجربه من هست از امشب

    بعد نشونه ها میومد تو ترافیک راه باز می‌شد ب طرز عجیبی ک آدم خودش احساس میکنه ک خدا واسه من باز کرده شخصا و بعد هدایت میشد ب مسیر های خلوت چراغ ها تا می‌رسیدم یا سبز میشد یا سبز بودن و من رد میشدم و این مورد هم توی رانندگی و باز هم نیاز داره ب تمرین چون ناخودآگاه من یک عمری این نوع دیدگاه و طرز تفکر رو داشته و نمیشه توقع داشت ی شبه حله بشه اما با تکرار و تمرین میشه و قشنگی این قانون اینه ک همون لحظه نتیجه را واست میاره

    از کنار ی جوب آب داشتم رد میشدم و چشمم افتاد بهش و جلسه 7 دوره شیوه حل مسلعه را هم گوش داده بودم و نتایج همون جلسه ک شب گوش دادم بعد اینکه رسیدم خونه نشونه هاش رو دیدم حتی موقع پیاده ک داشتم گوش میدادم جهان داشت نشون میداد بهم ک آره درسته بیا اینم نشونه اش و چقدر آگاهی نابی داشت واسم این جلسه واقعا بی نهایت ارزشمنده والا ک قیمت نمیشه گذاشت روش و بهترین سپاس گذاری من از استاد اینه ک بهشون عمل کنم گوش کنم و اجرا کنم تو زندگیم

    چون هر استادی دوست داره شاگرداش هم عالی باشن

    داستان جوب رو میگفتم خلاصه دیدم خالیه و رفتم بار رو تحویل دادم و بعد اینکه رد شدم یاد حرف های استاد اوفتادم و تو ذهنم شروع کردم ک آره این جوب پر آب باشه بیام بشینم لب جوب و حتی پارادایم رو هم تجسم کردم و داشتم شیرجه میزدم توش و خلاصه اون فضا ها بودم و بعد ک بارم رو تحویل دادم خودمم باور نمیکردم تو اون جوب داشت آب رد میشد و اصلا گفتم خدای من همونجا گفتم عاشقتم استاد

    و جاتون خالی رفتم و پاهام رو گذاشتم تو آب و لذتش رو بردم و دست و صورتم رو شستم و آب خنک

    ک این ایراد هم پیدا کردم ک ذهنم میخواست مقاومت کنه و میگفت ولش کن حالا بشین یکم و بعد بریم اما ن گفتم چرا ازش لذت نبردم مگه من نمیخوام لذت ببرم

    مگه من نمیخوام ثروت مند بشم ک این تجربه را داشته باشم خب الان هم خدا واسم درست کرده من لذتش رو ببرم

    این هم ی ترمز دیگه و نمیدونم از کجا نشأت میگیره ک این طرز تفکر رو دارم ک ن اول ثروت مند بشم بعد برم اون کارهایی ک میخوام رو مثلا انجام بدم

    ک خدا را شکر یکم بهتر شدم و این جمله رو مدام میگم ک آقا من میخوام این تجربه رو داشته باشم ب فرض ک فردا بمیرم حسرت این رو نخورم

    یا این جوری هم میاد تو ذهنم بعضی اوقات ک اگه الان لذت نبری و بعدش بمیری و خدا بهت بگه چرا نرفتی و لذت ببری چی میخوای بهش بگی و این جودی ذهنم رو قانع میکنم و ب حرفش گوش نکنم ک خودم رو از لذت محروم کنم وو

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    سونیا نوری گفته:
    مدت عضویت: 522 روز

    بنام خدایی مهربان

    سلام به همه دوستان خوبم و استاد عزیزم

    گام اول از فصل 5 روز شمار تحول زندگی من

    1.آنجایی که بر علیه ناخواسته ها و نازیبایی های زندگی ات جنگیدی و اعتراض کردی تا آنها را از زندگی ات بیرون کنی. اما در نهایت- حتی آنجا که ظاهرا شما پیروز جنگ بودی، مسئله حل نشد بلکه آن ناخواسته در شکل و قالب دیگری در تجربه زندگی ات گسترش پیدا کرد.

    جواب من درینمورد اینست که زمانهای که من با استاد آشنا نبودم همیش از نبود پول صحبت میکردم و یا هم از آب و هوا ناسپاس بودم معمولا اون حالت بد را بیشترش میکردم ، مخصوصا که در مورد کمبود پول صحبت میکردیم که بعدا واقعا هم در زنده‌گی ما پول غیبش زد .

    2. آنجایی که تصمیم گرفتی به جای جنگ با ناخواسته یا اعتراض به آن، آگاهانه ذهن خود را کنترل کنی و کانون توجه خود را بر آنچه معطوف کنی که می خواهی تجربه کنی. سپس به خاطر این جنس از توجه، جهان بدون هیچ تقلایی نه تنها آن ناخواسته ها از زندگی شما حذف کرد، بلکه شما را با خواسته ها و زیبایی های بیشتر احاطه کرد.

    جواب این سوال را می‌توانم در روابط با دیگران بگم که هر کجا خواستم تمرکز بگذارم روی نکات مثبت افراد آن مورد دررآن فرد زیادتر شد و اخلاق خوب نشان‌نشانداده از خود طرف مقابل .

    خداره صدهزار مرتبه شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    سعید گفته:
    مدت عضویت: 666 روز

    به نام خداوند زیبایی ها

    قدم 121

    سلام به دوستان

    سلام به استاد عباسمنش و استاد شایسته

    به این موضوع حرف های شما فکر میکردم اره واقعا اومد توی ذهنم بعضیا هرجا باشن ناراضی هستن .

    روی یک دیوار سفید اگه یه نقطه کوچک سیاه باشه پیداش میکنن. میدونی مثل مگس و زنبور عسل که توی یه گلستان زنبور به دنبال بهترین شهد گل هست و مگس در همون گلستان به دنبال اشغال و کثافت هست.

    یه نفر توی ذهنم اومد و مدت ها پیش بهش فکر میکردم این ادم زمان شاه معترض شاه بود و شورش کرد و الان هم تو امریکا هست و باز معترض هست .

    یه سریا که قبلا منم جزوشون بودم زندگیشون همش بدبختی و فقر هست .

    اونایی که باهاشون کار میکردم و همیشه مینالن از بقیه زندگیشون داغون تر هست . اصلا یه ارتباط خاص هست بین طرز تفکر و شرایط زندگی ادم ها. تو پروژه و کارها با افراد زیادی کار کردم و چقدر این قابل مشاهده هست. الله اکبر

    به خدا مشکلاتی داشتن که مکن تعجب میکردم و هر روز داستان داشتن . از اتش گرفتن خونه تا دزدیه شدن وسایلشون و باز میومدن حرف میزدن و مینالیدن

    دنیا مثال کبوتر با کبوتر هست . افراد هم فرکانس همو از هزاران مایل پیدا میکنن .

    یه عده وضعشون خوبه و باهاشون در کار همصحبت بودم و سرشون تو کار خودشون بود و خیلی وضع خوبی دارن

    عده ای هم همش مینالن و ناراضی هستن و همشون بدون استثنا وضعشون خرابه

    وقتی قانون رو درک میکین خیلی از رفتارها رو منطبق میکنی و میفهمی علت چیه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: