در بخش نظرات این فایل درباره تجربیات خود در این دو شرایط بنویس:
1.آنجایی که بر علیه ناخواسته ها و نازیبایی های زندگی ات جنگیدی و اعتراض کردی تا آنها را از زندگی ات بیرون کنی. اما در نهایت- حتی آنجا که ظاهرا شما پیروز جنگ بودی، مسئله حل نشد بلکه آن ناخواسته در شکل و قالب دیگری در تجربه زندگی ات گسترش پیدا کرد.
2. آنجایی که تصمیم گرفتی به جای جنگ با ناخواسته یا اعتراض به آن، آگاهانه ذهن خود را کنترل کنی و کانون توجه خود را بر آنچه معطوف کنی که می خواهی تجربه کنی. سپس به خاطر این جنس از توجه، جهان بدون هیچ تقلایی نه تنها آن ناخواسته ها از زندگی شما حذف کرد، بلکه شما را با خواسته ها و زیبایی های بیشتر احاطه کرد.
منابع بیشتر:
با هرچه بجنگی، آن را ماندگار تر می کنی
live با استاد عباسمنش | قسمت 7
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD389MB50 دقیقه
- فایل صوتی قانون تغییر ناخواسته ها49MB50 دقیقه
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز
استاد دوست دارم تجربیاتم رو از این قانون مهم بگم ،قبل و بعد از آشناییم با شما
اول بگم که این قانون انقدر به ظاهر ساده ست که خیلى از ماها ازش رد میشیم ، یاد کتاب کیمیاگر افتادم که میگه ادمها وقتى گنج هاى بزرگ جلو چشمشونه ازش میگذرن میدونى چرا؟ چون به گنج اعتقادى ندارن
واقعا همینه ما ها عمدتا چون باور نداریم همه خواسته ها ساده و اسان میتونى اتفاق بیوفته از این قانون به سادگى میگذریم و چون فکر میکنیم رسیدن به رویاهامون سخته و پیچیده ،دنبال راه حل هاى پیچیده هم میریم .
این جمله که ، به هر چیزى توجه کنى از همون جنس رو به صورت اتفاق وارد زندگیت میکنى اصل و قانون و اساسى که همه ى موضوعات اساسى دیگه مثل احساس خوب ،سپاسگزاری ،فراوانى و … روى این اصل بنا میشه.
حالا تجربیات خودم از این اصل:
حالت اول: قبل از اشنایى با شما تحت تأثیر تجربیات پدرم توجه ام بسیار زیاد روى کلاه سرم گذاشتن و از دست رفتن دارایى ام بود ،خیلى زود وارد بازار کار شدم و از فروشندگى به خاطر اعتماد به توانایى هام و جسارتى که خدا تو وجودم قرار داده بود خیلى سریع مغازه خودم رو افتتاح کردم و شعبه اضافه کردم ولى به صورت تکرارى و مداوم همواره به شکل هاى عجیب پول هام رو از دست میدادم من حتى زمین خریدم از یه ادم به ظاهر مطمعن و شناخته شده و خوشنام و به طرز عجیبى بعدش زندگیش از این رو به اون رو شد و زمین مشکل دار شد و …
وقتى با شما اشنا شدم و مرور کردم دیدم از شنیدن حرف هاى پدرم شروع شد و بعد تجربیات از کوچیک وارد زندگیم شد و ادامه و هر چى جلوتر میرفت مبالغ هم بیشتر میشد
مورد بعدى : حساسیت من روى خراب شدن وسایلم بود که این هم از اعضاى خانوادم و تجارب اونها شروع شد و من همیشه در حال تعمیر و اصلاح یه چیزى بودم یعنى به طرز عجیبى همه چیز سالم بود تا اینکه اخرین وسیله رو درست میکردم بعدى خراب میشد
حالت دوم : من به صورت تمرکزى و وسواس گونه دارم ورودى هامو کنترل میکنم اولا که واقعا نمیدونم چه اتفاقاتى افتاده
من خارج کشور هستم واز وقتى با شما اشنا شدم به طور کل از سیاست اومدم بیرون البته قبلش هم خیلى توش نبودم ولى کنترلى ام نداشتم ،
مدتى پیش براى کارى به کنسولگرى ایران رفتم و از در ورودى و نگهبانى با لبخند و روى خوش و شوخى و بگو بخند باهام برخورد شد تا لحظه اخر در صورتى که از لحاظ تیپ و ظاهر و سبک به طور کلى با کارکنان کنسولگرى فرق داشتم و تو همون جا هم کلى هموطن در حال غر زدن و اعتراض به شیوه پاسخ گویى بودن و گارد داشتن با کارکنان دولت ولى من همزمان که دیگران داشتن غر میزدن و خشم نشون میدادن و دیدگاهشونم این بود که الان ما تو ایران که نیستیم شما ها هم خیلى اینجا قدرتى ندارید و زبونتون کوتاهه ،من تو ذهنم داشتم مرور میکردم که همون جورى که من علاقه اى به این سیستم ندارم کارکنان جمهورى اسلامى دارن همونطورى که مثلا من عاشق موسیقى ام و بعضى ها نیستن یا من عاشق گرما و تابستونم بعضیا برف و زمستون و خیلى چیزاى دیگه
و همینطور تحسین کردمشون که براى رزق و روزى شون دارن فعالیت میکنن به جاى اینکه بشینن تو خونه،
چه اتفاقى افتاد با اینکه سیستم نوبت دهى دچار مشکل شده بود و نوبت ها عقب افتاده بود و من با همسرم اون پشت ها نشسته بودیم و همسرم هم خیلى حجاب جمهورى اسلامى پسند نداشت و اکثریت کسانى که اونجا بودن هم عمده مشکلشون رعایت حجاب تو کنسولگرى بود ،یکى از کارکنان خودش اومد با نهایت مهربونى گفت شما کارتون چیه؟ و خودش مدارک گرفت و کارمون رو انجام داد به راحتى و در نهایت ارامش
مورد بعدى توجه من رو درخت نخل،
من عاشق مناطق استوایى و اب و هواى گرم هستم والان همون جایى هستم که همیشه بهش توجه میکردم و تحسین میکردم تو حیاط محل زندگیم نخل هست ،لب ساحل پر از نخله و زیبایشون منو هر روز شگفت زده میکنه
خیلى خیلى خیلى از شما ممنونم که واقعا اصولى رو به ما اموزش دادید که هیچ کسى تا حالا نگفته بود و با این اصول هر روز زندگیم داره ساده و ساده تر و لذت بخش تر میشه
به امید دیدار شما ❤️