در بخش نظرات این فایل درباره تجربیات خود در این دو شرایط بنویس:
1.آنجایی که بر علیه ناخواسته ها و نازیبایی های زندگی ات جنگیدی و اعتراض کردی تا آنها را از زندگی ات بیرون کنی. اما در نهایت- حتی آنجا که ظاهرا شما پیروز جنگ بودی، مسئله حل نشد بلکه آن ناخواسته در شکل و قالب دیگری در تجربه زندگی ات گسترش پیدا کرد.
2. آنجایی که تصمیم گرفتی به جای جنگ با ناخواسته یا اعتراض به آن، آگاهانه ذهن خود را کنترل کنی و کانون توجه خود را بر آنچه معطوف کنی که می خواهی تجربه کنی. سپس به خاطر این جنس از توجه، جهان بدون هیچ تقلایی نه تنها آن ناخواسته ها از زندگی شما حذف کرد، بلکه شما را با خواسته ها و زیبایی های بیشتر احاطه کرد.
منابع بیشتر:
با هرچه بجنگی، آن را ماندگار تر می کنی
live با استاد عباسمنش | قسمت 7
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD389MB50 دقیقه
- فایل صوتی قانون تغییر ناخواسته ها49MB50 دقیقه
بنام خداوند بخشنده ی مهربان
فوق العاده بود و اول از همه به خودم افتخار میکنم که آگاهانه کنترل مسکن کانون توجه ام به این موضوع.
گروه
آگاهانه اینچتان رو موقتی ر
حذف کردم این چند روز.
و دارم زندگی خودم میکنم.
استاد اگه بدانید چه پیج هایی که در زمینه ی کاری من تقریبا بهترین خودشون بودن توی ایران
کل کار و پیج و کاسبلی رو تعطیل کردن
همون ها هم طبق قانون جهان هسی پیش میرفتن ،ولی اینجا دیگه غرق شدن.
و جالب این که یه سر کشور غوغا هست و توی مناطق ما که جنوب فارس میشه اصلاااااا خبری نیست ،چون اونا با این موضوع حجاب مشکلی ندارن ..اونجوری سخت هم نیستن برای هجاباااا
یه شال میندازن ولی اصلااا براشون اهمیت نداره این موج چون اگه آزادی باشه هم اونا همون پوشش خودشون دارن.
یه ماجرای دیگه این که استاد به خداوندی خدا من ایران بودم
پوششا از اروپا رد شده بود اینجا دیگه یه خانم که دیگه ردهی ۲۵ رد میکنه کم کم دیگه آدم جا افتاده میشه ،و کسی تو فاز کرای تاب پوشیدن نیست ،جز این که ساحلی برن لباس دریا بپوشتن.
استاااد توی ایران شیراز خیییلیییا مرتب داد پوشیده بودن شلوارها هم کوتااا
قسمت بالاتنه هم همینطور پیدا….
شال و روسری هم که دیگه یه پارچه رو سرشون.
من دیگه نمیدونم آزادی به چی میگن
این نوع پوشش یه ارزش شده توی جامعه ،متاسفانه.
کرای تاب پوشیده نافش پیدات میگن نگاههههههه کننن ببیننتن.
مملکت عوض شده مردم عوض ننیشن.
یه دوستی داشتم یه زمان شوهرش خارج از کشور کار میکرد خودش ایران زندگی میکرد.
این دوست من خیلی نکته گیر و غرغرو بود.بعد هی التماس شوهره میکرد منو ببر پیش خودت اینجا فلان هست مردم بدن .من بیام اونجا دیگه حالم بهتره روحیه ام بهتر هست.رابطمون بهتره .چون اینجا اوضاع بده من و اخلاق و روحیه ی منم بده.خلاصه این رفت و نگم براتون که با چه وضعی این برگست ایران توی زندگیش هروز بدبختی میشد که بهتر نشد
چون این آدم عوض نشد.
یه دوست دیگه داریم پاسپپرت اروپا داره اینجا خونه داره زبون بلد هست …..
این دوست ما هررروقت زنگ نیزنه به همسرم یا میان اینجا مسافرت ،اینقد از اوضاع ایران میناله
تا یه روز به همسرم گفتم لطفا دیگه بحث این رو نکن
یا اونجا بده که تمام شرایط اینجا اومدن هم داره بلند شه بیاد اگه نه هم خب چرا اینقدر هروز میناله بشینه همون جا ایقددد هم نناله..