در بخش نظرات این فایل درباره تجربیات خود در این دو شرایط بنویس:
1.آنجایی که بر علیه ناخواسته ها و نازیبایی های زندگی ات جنگیدی و اعتراض کردی تا آنها را از زندگی ات بیرون کنی. اما در نهایت- حتی آنجا که ظاهرا شما پیروز جنگ بودی، مسئله حل نشد بلکه آن ناخواسته در شکل و قالب دیگری در تجربه زندگی ات گسترش پیدا کرد.
2. آنجایی که تصمیم گرفتی به جای جنگ با ناخواسته یا اعتراض به آن، آگاهانه ذهن خود را کنترل کنی و کانون توجه خود را بر آنچه معطوف کنی که می خواهی تجربه کنی. سپس به خاطر این جنس از توجه، جهان بدون هیچ تقلایی نه تنها آن ناخواسته ها از زندگی شما حذف کرد، بلکه شما را با خواسته ها و زیبایی های بیشتر احاطه کرد.
منابع بیشتر:
با هرچه بجنگی، آن را ماندگار تر می کنی
live با استاد عباسمنش | قسمت 7
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD389MB50 دقیقه
- فایل صوتی قانون تغییر ناخواسته ها49MB50 دقیقه
به نام خدای بخشنده مهربون به نام خدایی که جهان را آفریده و تک تک موجودات رو داره هدایت میکنه و تمام قدرت دست خودشه و قدرت تمام آدمها و موجودات دیگه در برابر قدرت خداوند صفر مطلقه
سلام به استاد عباس منش عزیزم استاد شایسته بزرگوارم و دوستان بینظیرم در این سایت الهی و هر کسی که این کامنت رو میخونه
نکته مهمی که در اول فایل گفته شده و مهمه که یک بار دیگه توی این کامنت برای خودم تکرارش کنم تا یادم بمونه، اینه که ما گاها فکر میکنیم؛ وقتی یک جمعیت زیادی متفاوت از قانون حرکت کنند عمل کنند و صحبت کنند و اون مسیر رو برن حتماً اون مسیر درسته و حتماً ما هم باید اون مسیر رو بریم.
نباید به این توجه کنیم که مردم چه مسیری رو میرن بلکه باید به این توجه کنیم که قانون چه مسیری رو میگه و خودمون رو با قانون هماهنگ کنیم.
یادآوری: باید اینو بگم که استاد عباس منش برای این اینقدر موفق و متخصصن در حیطه کاری خودشون که تمام تمرکز حواسشون رو گذاشتن روی کاری که دارن انجام میدن در سایت عباس منش.
اگر هر کس دیگهای هم به این میزان تمرکز بذاره روی کاری که داره انجام میده قطعاً در مسیر آسانیها قرار میگیره و ایدههای بهتری به ذهنش میرسه میتونه پیش بره و کسب و کارشو گسترش بده.
مهم نیست تو جامعه داره چه اتفاقی میافته و مردم چه حرکتی میزنند یا چه رفتاری میکنند مهم اینه که قانون قانونِ و جهان هستی طبق قوانین بدون تغییر پیش میره و اگر ما طبق اون قوانین پیش بریم و متعهد باشیم قطعاً میتونیم زندگی خودمون رو اونطور که باید یا اونطور که خودمون دوست داریم شکل بدیم.
خیلی مهمه که ما ورودیهای ذهنمون رو کنترل بکنیم هر چیزی که به شوخی با مسخره بازی جدی یا هر شکل دیگهای از ورودیهای ما گذر کنه در نهایت وارد افکار ما میشه .
شاید ما فکر کنیم که یک فکر عادی و مسخره نمیتونه توی زندگی ما تاثیر بذاره اما به میزانی که به یک چیزی توجه میکنیم از شکل همون چیزها یعنی از پایه و اساس همون چیزها مجدداً وارد تجربه زندگیمون میکنیم .
وقتی که به یک عامل ناخوشایند توجه میکنیم عوامل ناخوشایند بیشتری وارد تجربه ما میشن و در نهایت افکارمون به سمت همون عوامل گسترش پیدا میکنه قویتر میشه و باور میسازه و در نهایت ما رو در مدار دریافت و تجربه همون عوامل ناخوشایند قرار میده.
باید ما بتونیم عوامل ناخوشایند رو از زندگی خودمون دور کنیم اما وقتی که ما در مدار اتفاقات ناخوشایند هستیم زمان بیشتری طول میکشه تا بخواهیم به مسیر اصلی برگردیم و توجهاتمون رو کنترل بکنیم و عادتهای جدیدی رو در خودمون به وجود بیاریم برای همینه که خیلی مهمه که ما از همون اول مراقب ورودیهای خودمون باشیم تا کار به جاهای باریک نرسه..
جهان هستی و خداوند هیچ اصراری به تغییر ما ندارند این ما هستیم که خودمون تصمیم میگیریم که چه اتفاقاتی رو وارد زندگی خودمون بکنیم خداوند که هدایت ما رو به عهده خودش گرفته از بدو خلقت فقط اتفاقهایی رو وارد زندگی ما میکنه یا ما رو به مسیرهایی هدایت میکنه که خودمون میخوایم و خودمون با توجه به درخواستهایی که از طریق ورودیهامون دادیم اونا رو انتخابشون کردیم. برای اون اصلاً فرقی نمیکنه که ما به مسیر بدیها بریم یا به مسیر زیباییها هر تصمیمی که بگیریم خداوند اطاعت میکنه و ما رو به همون مسیر سوق میده و ما رو آسان میکنه بر اون چیزی که بیشتر بهش توجه میکنیم.
چطوری میتونیم خواستههامونو وارد زندگیمون کنیم یا مدار خودمون رو ارتقا بدیم؟
از اونجایی که ما همواره در حال ارسال فرکانس هستیم به جهان هستی و جهان هستی مثل دستگاه ژنراتور فرکانسهای ارسالی ما رو دریافت میکنه و در قالب اتفاقات به ما برمیگردونه یعنی زمانی که اساس فرکانسهای ما یعنی فرکانسهای غالب ما یک شکل باشه یا یک سطح انرژی داشته باشه از جنس همون اتفاقها وارد زندگی ما میشه.
یعنی اگر میخوایم افراد وابسته از زندگی ما دور بشن یا افرادی وارد زندگی ما بشن که عزت نفس بالاتری دارند ما باید روی عزت نفس خودمون کار کنیم اگر در جایی زندگی میکنیم که حاکمان اون دارند به ما زور میگن و ما مجبور هستیم به گوش دادن و عمل کردن، باید بگردیم ببینیم که ما چطور داریم دیگرانو کنترل میکنیم یا چطور داریم به دیگران زور میگیم؟
وقتی که یک اتفاق به صورت پیوسته رخ میده ما باید دنبال باورهایی که در وجودمون به صورت ناخواسته ایجاد شده و موجب رخداد اون اتفاقهای تکرار شونده شده بگردیم.
مثلا اگر فردی رو میبینم که با خودشیفتگی خودش باعث میشه که ما احساس حقارت بهمون دست بده باید بگردیم دنبال باورهایی در وجود خودمون که همواره داره مارو تحقیر میکنه از اونجایی که جهان آیینه تمام نمای وجود ماست هر رفتار و هر عملکردی که از دیگران میبینیم و باعث آزار و اذیت ما میشه باید در وجود خودمون بررسی بشه.
اگر فردی رو در اطرافمون میبینیم که حرفهای ما رو نمیپذیره و مداوم میخواد که بهمون بگه تو اشتباه میکنی باید بگردیم در وجود خودمون تا ببینیم چقدر خودمون رو سرزنش میکنیم یا اینکه چقدر شبیه به اون فرد رفتار میکنیم؟
اگر فردی در زندگی ما هست که به ما زور میگه یا مداوم از ما ایراد میگیره باید بگردیم در وجود خودمون و ببینم که ما چقدر زورگو هستیم یا چقدر از خودمون یا دیگران ایراد میگیریم؟
اگر فردی در زندگی ما هست که مارو قبول نداره باید برگردیم به وجودمون و ببینیم که خودمون چقدر خودمون رو قبول داریم و چقدر درباره تواناییهای خودمون با لذت و اشتیاق صحبت میکنیم بدون اینکه بخوایم خودمون رو توجیه کنم؟
اگر افراد نامناسبی هستند که مارو به نادرستی قضاوت میکنند ما باید بگردیم در درون خودمون و ببینیم آیا ما هم دیگران رو قضاوت میکنیم؟
اگر میخوایم در مدار مناسب قرار بگیریم باید به قانون متعهد باشیم.
اگر فردی در زندگی ما هست که به ما ظلم میکنه ما باید بگردیم و در درون خودمون ببینیم کجا نقش یک مظلوم رو بازی میکنیم ، کجا داریم به خودمون ظلم میکنیم ؟
تمام تغییرها در جهت مثبت زمانی اتفاق میافته که ما از وجودمون تغییر کنیم. تغییر نه به معنای داشتن یک رفتار درست، تغییر به معنای ساختن شخصیت درست.
اگر توجه کرده باشید میبینید گاها در اطرافمون افرادی هستن که ما خیلی ازشون بدمون میاد ، اگر بریم در بطن رفتار اون آدما متوجه میشیم که ما هم دقیقا همون رفتارهارو داریم و اگر میخوایم افراد بهتری وارد زندگیمون بشن ، بااااید خودمونو تغییر بدیم . طوری که دیگه اون رفتارهای ناخوشایندو خودمون هم نداشته باشیم و در دیگران هم نبینیم .
مسیر اصلی چیه ؟ ما با هرانچه که بجنگیم و مبارزه کنیم ، از همون جنس بیشتر و بیشتر وارد زندگیمون میشه .
بر علیه هرچیزکه بجنگیم و قیام کنیم ، بیشتر و بیشتر وارد زندگی ما میشه .
اینجاست که قانون وضوح از طریق تضاد کاربرد داره .
وقتی یه چیزیو میبینیم که ناخوشایند ماست ، باااید اون چیزو نادیده بگیریم و به جاش درخواستمون رو بگیم . باید خواسته هامونو به صورت مثبت بیان کنیم .
هرچیزی که باعث توجه ما میشه ، اساس همون چیز وارد زندگیمون میشه .
اگر یه شخصیو میبینیم که رفتار نادرستی داره ، نباید باهاش بحث کنیم. چون در این صورت باز هم ازون جنس آدما بیشتر بیشتر وارد زندگیمون میشه .
اگر اون آدم از زندگیمون بره ، یه آدم مشابه همون وارد زندگیمون میشه .
شما هیچ تغییری در سنت الهی نخواهید یافت
برای این که در مدار ناخواسته ها قرار نگیری ، لازمه که قوانینو مداوم برای خودت تکرار کنی .
از کجا بفهمیم که داریم به چی توجه میکنیم ؟
از طریق احساسمون .
اگر حالمون خوبه ! یعنی داریم به چیزی توجه میکنیم که اتفاقات خوبو در زندگیمون به وجود میاره .
اگر به چیزی که توجه میکنیم حالموونو بد میکنه، یعنی داریم اتفاقات بد رو وارد زندگیمون میکنیم .
چطور میتونیم وسط توجه به ناخواسته ها با احساس بد ، تغییر مسیر بدیم و وارد مسیر درست بشیم ؟ آگاهانه و با صدای بلند ، درباره چیزهایی صحبت کنیم که همین الان مناسبن و حال مارو خوب میکنن ؟
من اینطور موقع ها از خودم میپرسم غزل همین الان چه چیزهایی هست که تو به خاطرشون رضایت داری؟
همین الان چه چیزهایی باعث سپاسگزاری تو هستن ؟
همین حالا چه خواسته هایی داری ؟
هرچیزی که احساس بد رو تعریف میکنه ، به این معناست که ما در مسیر نادرست خواسته مون هستیم.
ما باغصه خوردن و اعتراض کردن نمیتونیم از کسی دفاع کنیم یا بهش کمک کنیم . چون ما ارواح مجزایی هستین که اومدیم به این دنیا تا خودمونو تجربه کنیم . هرکسی داره خودش زندگی خودشو خلق میکنه. با هرچی بجنگی و اعصابتو به خاطرش خورد کنی همون مدل اتفاقا وارد زندگیت میشن .
ما فقط و فقط برای شخص خودمون اتفاقات رو رقم میزنیم .
ما با فکر و کانون توجهمون که خودشو در احساس ما نشون میده ، اتفاقاتو خلق میکنیم .
ما مجبور نیستیم مثل دیگران زندگی کنیم یا مثل اونا نتیجه بگیریم . ما میتونیم به شیوه ی درست پیش بریم .
هرکسی با توجه و افکارش زندگیشو خلق میکنه .
اگر شکایت کنی شاید اون فرد یا اون شرایط درست بشه ولی دوباره و دوباره از همون مدل اتفاقا وارد زندگیت میشه و تو نمیتونی مداوم با همه چیز مبارزه کنی. تو نمیتونی جلو اومدن اون تجربه ی نامناسب رو در زندگیت بگیری .
هیچ وقت مشکلات حل نمیشن اگر مداوم روی اونا تمرکز بذاری.
توجهتو محدود کن . فققققط بذار رو اون چیزایی که میخوای تجربه شون کنی و تمرکزتو از روی بقیه چیزها بردار .
دیگران هم نمیتونن توی زندگی ما موثر باشن . اونا با افکارشون نمیتونن زندگی مارو خلق کنن .
اوناام دارن زندگی خودشونو خلق میکنن .
حتی هیچ پیامبری نتونسته توی زندگی بچه هاش موثر باشه . هرکسی خودش موثره . خودش داره خلق میکنه. برا همین تک تک فرکانسهای ما مهمن
برا همینه که توجهات ما مهمن . به میزانی که ورودیهارو کنترل کنیم و توجهمونو بذاریم روی نکات مثبتی که میخوایم وارد زندگیمون بشه ، به همون میزان میتونیم زندگی خودمونو تغییر بدیم به شکل دلخواه
وقتی توی مدار فرکانسی مناسبی باشیم ، شاید اتفاقهای بد رخ بدن اما هرگز دامنگیر ما نمیشن . مثل حضرت موسی که خداوند بهش الهام کرد که بره ، به سمت دریا رفت و دریا از هم شکافت تا موسی و قومش از اون مسیر رد شن و زمانی که فرعون و سپاهیانش اومدن ، در دریا غرق شدن .
در تجربه ی زندگی ما ، افکار و فرکانسهای ما هستن که اتفاقاتو خلق میکنن .
اگر نتونیم ذهنمونو کنترل کنیم ، نمیتونیم زندگیمونو کنترل کنیم .
نمیدونم شما این تجربه رو داشتین یا نه . اما من گاها که تخطی میکنم و از قانون پیروی نمیکنم و در مدار سختیها قرار میگیرم ، احساس قربانی بودن بهم دست میده که من که اینهمه قانونو میدونم چرا باید این اتفاق برام بیفته ؟
اما چیزی که مهمه اینه که دونستن قانون شرط نیست . عمل کردن به قانونه که جواب میده و مارو در مدار آسانیها قرارمون میده .
همین احساس قربانی بودن به خاطر رخدادن یه سری اتفاقا ، باعث میشه که هی توی مدار قربانی بودن دور خودمون بچرخیم و اتفاقای ازون دست رو زیاد تجربه کنیم .
در یک مکان مشخص آدمها بر اساس باورهاشون نتیجه میگیرن .
ممکنه به یک سری افراد ظلم شه و به یه سری دیگه از افراد خیر برسه در همون مکان .
آدما بر اساس نوع نگاه و مداری که در اون هستن نتیجه میگیرن..
چطور میتونیم در مدار آسانیها قرار بگیریم ؟
اگر بتونیم ذهنمون و ورودیارو کنترل کنیم و توجهمونو از روی چیزهایی که نمیخوایم برامون رخ بده برداریم و بذاریم روی مواردی که باب میل ما هستن ، و در باره اونا صحبت کنیم (زیباییها ، اتفاقای خوب ، خوشبختی که در زندگیمون هست ) خداوند و جهان شمارو به جایی هدایت میکنن که از اون جنس زیباییها و خوشبختی ها وارد زندگیمون بشه
اما اگر یه چیز نازیبارو در زندگیمون ببینیم و بهش توجه کنیم و درباره ش صحبت کنیم و بهش فکر کنیم و اعتراض کنیم فحش بدیم، بجنگیم…، از جنس همون اتفاقها وارد زندگیمون میشه .
استاد درتظاهرات سال هشتاد و هشت درحالی که از میان تظاهرات کننده ها میگذشتن و از خیابون رد میشدن و به سمت خونه شون میرفتن ، به آنچه که درحال وقوع بوده توجه نمیکردن، درباره ش صحبت نمیکردن، تلوزیون و اخبارو پیگیری نمیکردن و…
بحث اینکه چندنفر میتونن اینکارو بکنن نیست، بحث اینه که اگررر کسی بتونه تا این حد کنترل ذهن داشته باشه و از دل آشوب ، زیباییهار ببینه خداوند اونو از مدار قبلی برمیداره و وارد مدار زیباییهای بیشترش میکنه.
دقیقا اتفاقی که برای من هم افتاد. من انقدر کنترل وردودیها انجام دادم، انقدر پایبند قانون بودم و سعی کردم به درستی و متعهدانه طبق قانون عمل کنم که مدارم تغییر کرد و از میان یک عده افراد که واااقعا، وااااقعا واااقعا آدمهای سمی ای بودن کنده شدم و الان جایی زندگی میکنم که حتی خبری هم ازشون نمیشنوم .
اگر باز هم میخوام به زیباییها هدایت شم باید با همین حد از تعهد اینکارو انجام بدم و توجه کنم به انچه که میخوام وارد زندگیم بشه.
صحبت کردن درباره اون چیزی که میخوایم وارد زندگیمون بشه خییلی اهمیت داره و کار قوی ایه.
چون ذهنو خیلی درگیر خودش میکنه .
همیشه زیباییها و زشتیها باهمن .ما نمیتونیم توقع داشته باشیم که فقققط خوبیا باشن.
اما میتونیم کنترل کنیم خودمونو . حتی اگر حق داشته باشیم که درباره چیزهای ناجالب صحبت کنیم، اگر صحبت کنیم نازیباییها وارد زندگیمون میشه .
اگر توجهمون روی زیباییها باشه جهان لاجرم مارو وارد مدار زیباییها میکنه.
تعهد روز پنجمم:)