در بخش نظرات این فایل درباره تجربیات خود در این دو شرایط بنویس:
1.آنجایی که بر علیه ناخواسته ها و نازیبایی های زندگی ات جنگیدی و اعتراض کردی تا آنها را از زندگی ات بیرون کنی. اما در نهایت- حتی آنجا که ظاهرا شما پیروز جنگ بودی، مسئله حل نشد بلکه آن ناخواسته در شکل و قالب دیگری در تجربه زندگی ات گسترش پیدا کرد.
2. آنجایی که تصمیم گرفتی به جای جنگ با ناخواسته یا اعتراض به آن، آگاهانه ذهن خود را کنترل کنی و کانون توجه خود را بر آنچه معطوف کنی که می خواهی تجربه کنی. سپس به خاطر این جنس از توجه، جهان بدون هیچ تقلایی نه تنها آن ناخواسته ها از زندگی شما حذف کرد، بلکه شما را با خواسته ها و زیبایی های بیشتر احاطه کرد.
منابع بیشتر:
با هرچه بجنگی، آن را ماندگار تر می کنی
live با استاد عباسمنش | قسمت 7
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD389MB50 دقیقه
- فایل صوتی قانون تغییر ناخواسته ها49MB50 دقیقه
سلام به استاد و مریم جان عزیزم و همه دوست های هم فرکانس
چند وقتی هست که میدونم باید بیام و دیدگاه جدید ثبت کنم از تغییرات بزرگی که به لطف خدا در زندگی من ایجاد شده ، و دقیقا خواسته هایی که تو دیدگاه های قبلی خواستم رو الان دارم زندگی میکنم با اینکه به نظرم بزرگ بودن زمان رسیدن بهشون زیاد بود ..اما امان از خدا …امان از فضلش و امان از فراوونی که حتی توی فضلش هم به راحتی میشه دید
استاد عزیزم از سوال شما در مورد این فایل بگم :
🌱 بعد از یکی دو سال کار کردن روی باورهام همه چی عالش شده بود ، هر آنچه که میخواستم رو توی زندگیم پیش آوردم و خدارو هزاران بار شاکرم برای فضلش ، ولی اتفاقی که افتاد بنا به شرایطی در معرض باور های مخالف قرار گرفتم ، که البته واقعا از دست من خارج بود چون بسیار نزدیک بودن اون افراد و نمیتونستم فضا زندگیم رو ازشون جدا کنم ، و بعد از چند ماه که تاثیر گرفتم به خوبی فهمیدم که باید تغییر کنم ، باید تاثیر نگیرم و راه خودم رو برم
ولی مشکلش اینجا بود که هرچی بیشتر تمرکز میکردم روی تاثیر نگرفتن از اونها ببشتر درگیر میشدم ، هر چی ببشتر تلاش میکردم مخالفشون فکر کنم انگار سخت تر و کم نتیجه تر میشد . میخوام بگم که علاوه به اینکه نباید با شرایط همراه شیم ، نباید با شرایط بجنگیم و حتی نباید به این فکر کنیم که چطور مخالفت کنیم باهاش چون در این صورت هم تمرکزمون روشه
و بعد از ماه ها نتیجه نگرفتن ، انگار کم کم هدایت شدم به مسیر درست ، دیگه نجنگیدم ، دیگه توجهم رو کاملا برداشتم ، دیگه دست از دلسوزی برای خونوادم که چه باور هایی دارن برداشتم ، دست از حمایت برای اطرافیانم که دوست داشتم پیشرفت کنن
به خودم و خدا قول دادم که فقط و فقط روی خودم تمرکز کنم …قول دادم که به چیز هایی که توی این مسیر به دست اوردم متعهد باشم ، و نتیجههههه
فوق العادهههههههههه شد ، و این درست همین جایی هست که میخوام براتون بگم
🌷از باور های اطرافیانم به شدت فاصله گرفتم و الان که مدتی هست که دارم روی خودم کار میکنم حتی دیگه متوجه نمیشم دارن چیکار میکنن ، به لطف خدا کارم رو با روش تازه ای شروع کردم و خیلی بیشتر از اون چیزی که فکر میکردم پیش رفت ، و همین باعث شده که این باور خیلی عمیق و ربشه ای در من ایجاد شه که خدا میده ، خدا هدایت میکنه …چقدر قشنگ گفتید آخر فایل مالی تئوری سطل آب : گفتید خدا به اندازه فضلش میده
نه به اندازه ما ، به اندازه فضلش ….استاد جانم ،راستش رو بخواید دیگه به هیچ چیزی جز فضلش راضی نیستم ، به هیچ چیزی کمتر از خودش راضی نیستم
خدا میدونه که این مدت چه اتفاق هایی برام افتاد ریز ودرشت ، تو کارم هدایت میشم به جنس خوب برای فروش ، ایده هایی برام میاد که الان چیکار کن ، حتی ایده میاد که چطور این کار کوچیک رو انجام بده و وقتی انجام میدم میبینم ایده من یک اتفاق خوب داشته و ایده اون هزار تا …باور کن هر بار که حتی همین ایده های کوچیکش رو عمل میکنم بعدش متوجه میشم که از چندین و چند زاویه رشد توش بوده…
🌷این مدت که شلوغ شده من خیلی هدایتی به سفری هدایت شدم که تا بحال اونجا نرفته بودم ، اگه بگم قشنگ ترین سفر عمرم بود دروغ نگفتم ، هر لحظششششش به خدا نزدیک تر میشدم ، به طرزی حس های خوب میگرفتم که به خودم میومدم میدیدم دارم با تمام وجود و از ته قلب از خدا تشکر میکنم ، و این اولین بار بود که بدون تمرین آگاهانه شکرگزاری میکردم
اصلا فضایی بود که ناخوداگاه منو میبرد به خلوت با خدا ، ناخوداگاه ادم هایی رو میدیدم که لبخندشون انقدر گرمممممم بود که بغض میکردم ، خدا تو دلهاشون بود ، آدمها برامون هر کاری میکردن که لذت ببریم ، ادم ها بهترین روشون رو نشون میدادن تو این سفر ، حتی همراهان ما که چندین بار رفته بودن میگفتن اینجایی که الان اومدیم یا این مهمون نوازی که الان اینا کردن تابه حال برای ما اتفاق نیفتاده بود و منم لبخند پهنی روی لبم بود ، تو دلم میگفتم قطعا همینه
سفری که با هدایت اونه جز این نیست
حتی توی روز اول سفر فایل قبلیتون که اومد کامنت گذاشتم تو خواب و بیداری و نوشتم که من تمرکز نمیکنم روی هیچ چیزی جز زندگی که میخوام بسازم
و واقعا که جواب این کنترل وروردی و این ایمان همینه ، جوابش روزهای گرمیه که که تجربه کردم که حتی فکر کردن بهشون دلم رو روشن میکنه (هرچند که همین الانم توی همین روزها هستم)
جوابش هدایت خدا به سفره ، هدایت خدا به حتی لحظه ای ندیدن این موضوعاته ، هدایتش به دیدن طبیعت های بکر و دریای فوق العاده و مردمایی هست که لبخندشون بغض میاره ، بغض شادی ، بغض گرما و آرامش
با افتخار به خودم میگم ، دمت گرم ناهید که جواب همه این کنترل ذهنت رو اینطوری داری لمس میکنی ، دمت گرم خدا که از فضلت که بی نهایته تمام زندگی منو هدایت کردی
دمت گرم استاد که فایل به فایل اینجا معجزه هایی هستن که هر کلمه و جملش دل ادم رو میلرزونه
دمت گرم مریم عزیزم که بند بند نوشته های سایت بوی ایمان و مسیر هدایتی رو میده
نمیدونم دیگه باید چی بنویسم ، دوست داشتم دارم چند صفحه دیگه بشینم تک تک اتفاق های ریز ودرشتی که این مدت برام افتاده و هدایت شدم رو بنویسم
و شاید این کار رو کردم تو یه دیدگاه دیگه
فقط همینقد بگم این دنیا انقد کارش درسته ، این قوانین انقد بدون نقص و با دقت و نظم باور نکردنی کار میکنن ، که محاله تو روی زندگیت تمرکز کنی و چند برابرش خوبی برنگرده
میگم چند برابر چون همیشه فضل خدا بیشترش میکنه
و کلام آخر با تمام وجودم اینه ، بچسبد به ریسمون الهی که عجب ریسمونیه
دور خودتونو تا میتونید خلوت کنید ، بذارید اون صدای درونتون صحبت کنه و بدون چون و چرا انجامش بدید و بهش توجه کنید ، بخداا
بخدااااااااا اتفاق هایی براتون میفته که تو خیال هم نمیتونید لمسش کنید …من الان انگار تو یه دنیای دیگم
انگار تو بغل خدا فقط دارم لذت میبرم ❤️
سمیه عزیزم سلام
چقددددرررر دیدگاهی که گذاشتی زیبا و پر از حس ها و انرژی های خوب بود و چقدر لذت بردم
خدارپشکر که هدایت شدم به خوندن همچین فکت های قشنگی ، جالبه که منم این مدت سفر بودم و عیچ هبری از شلوغی نبود و بهترین حکنون حس هایی که تا الان میشد رو تجربه کردم ، خدارو برای این لطف بیکرانش شاکرم
خواستم بهت بگم برای این قدرتی که در کنترل افکارت داری و فکت هایی که نوشتی و تغییر اتفاقات زندگیت بهت افتخار میکنم ، واقعا باعث افتخار هستی و واقعا ازت الگو گرفتم
مرسی دوست نازنینم ، خیلی زیبا نوشتی ، باز هم برامون بنویس
سمانه عزیزم سلام
چقدر خوشحالم که شما هم هدایت شدی به این حس های خوب ، برای بغضی که داشتی هم خوشحالم چون میدونم چقدر از اعماق وجود حس کردی حرف های استاد رو که این حس خوب رو داشتی.
ممنون برای انرژی های قشنگی که به من دادی و امیدوارم روزهات پر از حال خوب باشه که قانون تمرکز به حال خوب همینه.