در بخش نظرات این فایل درباره تجربیات خود در این دو شرایط بنویس:
1.آنجایی که بر علیه ناخواسته ها و نازیبایی های زندگی ات جنگیدی و اعتراض کردی تا آنها را از زندگی ات بیرون کنی. اما در نهایت- حتی آنجا که ظاهرا شما پیروز جنگ بودی، مسئله حل نشد بلکه آن ناخواسته در شکل و قالب دیگری در تجربه زندگی ات گسترش پیدا کرد.
2. آنجایی که تصمیم گرفتی به جای جنگ با ناخواسته یا اعتراض به آن، آگاهانه ذهن خود را کنترل کنی و کانون توجه خود را بر آنچه معطوف کنی که می خواهی تجربه کنی. سپس به خاطر این جنس از توجه، جهان بدون هیچ تقلایی نه تنها آن ناخواسته ها از زندگی شما حذف کرد، بلکه شما را با خواسته ها و زیبایی های بیشتر احاطه کرد.
منابع بیشتر:
با هرچه بجنگی، آن را ماندگار تر می کنی
live با استاد عباسمنش | قسمت 7
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD389MB50 دقیقه
- فایل صوتی قانون تغییر ناخواسته ها49MB50 دقیقه
درود بر شما استاد بزرگوارم جناب عباسمنش گرامی و بانو شایستهی عزیز و یکایک شما همفرکانسیهای گلم
یک مثل از گذشته هست:
همه جا آسمان همین رنگه
درست میگید استاد. اصولاً به هیچ مرزی اعتقاد ندارم. این مرزها را کشوردارها یعنی همین کسانی که نام خودشون را گذاشتن حاکم، رهبر و رییسجمهور و غیره درست کردند و بیشتر مردم در ساختن این مرزها هیچ نقشی نداشتهاند. آخه، مردم و انسانها همه اعضای یک پیکرند. بنابراین، هیچ کسی نباید خودشو به مرزهای ساختگی حکمرانها محدود کنه.
یک ماجرا از خودم بگم:
از سه چهار سال پیش در محل کار من رسم شد که اعضای هیئت علمی هم باید انگشت میزدند و سی و دو ساعت حضور فیزیکی میداشتند که تاکنون هم برقراره. تقریبا یک ساله که من دیگه انگشت نمیزنم و حضور فیزیکی را رعایت نمیکنم و کسی هم به من کاری ندارم و بهش هم هیچ فکر نمیکنم و حقوق من هم دست نخورده و کم نمیشه. خدا را سپاس که وقتی به مسائل منفی نگاه نمیکنی، از جنس مسائل منفی هم در زندگیت کمتر و کمتر میشن.
اما همیشه به خاطر یک سری رفتارهای نامطلوب همسرم( البته از دید خودم) غر میزدم و همیشه بیشتر و بیشتر از اون مسائل به سرم میآمد. ولی خوشبختانه چندی است که دارم فکر میکنم که به جای اصرار به تغییر دیگران، باید روی خودم کار کنم و خودم را عوض کنم و از اون موقعی که دارم اینجوری کار میکنم، همه چیز بهتر و بهتر شده.
داشتم فکر میکردم که حتا امام حسین هم اصراری بر جنگ نداشت و به لشکریانی که محاصرش کرده بودند گفت که بگذارن تا بره به یک جای دور که کاری به آنها نداشته باشه. زمانی ایشان تصمیم به نبرد گرفت که دیگر راهی جز آن نبود.
یا اینکه، پیامبر و امامان ما لبخند بر لب داشتند. خوب، معلومه که کسی میتونه همیشه لبخند بر لب داشته باشه که در هر حالی حتا در بدترین حال هم به دنبال مثبتها و زیباییها باشه. این مسئله را میتوان در پاسخ حضرت زینب به یزید دید. یزید به حضرت زینب میگه: ندید که چگونه شما را خار کردیم؟ و حضرت زینب در پاسخ میفرمایند: من جز زیبایی چیزی ندیدم. پس ایشان کسی بوده که در بهبوهه جنگ در روز عاشورا، جز زیبایی انجام رسالت یک انسان پاک و خدایی چیز دیگری نمیدید.
از این ماجراها و مثالها بسیارند. درست گفتید، انسانهای غرغرو و نغزن، در بهشت هم دنبال ایراد هستند و چون ایرادی نمییابند، همیشه ناراحت هستند.
استاد عزیزم و بانو شایستهی گرامی، دوستون دارم و خدا را سپاس بیکران دارم که من را در این مدار زیبا گذاشته.
ارادتمند شما