در بخش نظرات این فایل درباره تجربیات خود در این دو شرایط بنویس:
1.آنجایی که بر علیه ناخواسته ها و نازیبایی های زندگی ات جنگیدی و اعتراض کردی تا آنها را از زندگی ات بیرون کنی. اما در نهایت- حتی آنجا که ظاهرا شما پیروز جنگ بودی، مسئله حل نشد بلکه آن ناخواسته در شکل و قالب دیگری در تجربه زندگی ات گسترش پیدا کرد.
2. آنجایی که تصمیم گرفتی به جای جنگ با ناخواسته یا اعتراض به آن، آگاهانه ذهن خود را کنترل کنی و کانون توجه خود را بر آنچه معطوف کنی که می خواهی تجربه کنی. سپس به خاطر این جنس از توجه، جهان بدون هیچ تقلایی نه تنها آن ناخواسته ها از زندگی شما حذف کرد، بلکه شما را با خواسته ها و زیبایی های بیشتر احاطه کرد.
منابع بیشتر:
با هرچه بجنگی، آن را ماندگار تر می کنی
live با استاد عباسمنش | قسمت 7
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD389MB50 دقیقه
- فایل صوتی قانون تغییر ناخواسته ها49MB50 دقیقه
مهربـانــا سلام و سپــاس برای فهم و درکی که از جنس تـوست.
استاد سلام و سپــاس برای این آگاهیهای نـــاب که از دل براومده و تکــاملی بس گرانبهــا را طی کرده.
خیلی جالبه که من با شنیدن چندین و چندباره این فایل، آرامشم بیشتر و بیشتر شد! با اینکه ظاهر کلام در مورد مخالفت و موافقت و اعتراض و اتفاقات به ظاهر ناخوشایند هستش!
دلیلش هم به نظر من اینه که جوهرهی این صحبتها با انرژی عالم گیر و سرچشمهی هستی، همسو و هماهنگ هست، برای همین اگر من همسوی این انرژی باشم حس خوبی بهم دست میدهد و هم مدار فرکانس والای قدرشناسی و آگاهی و لذت می شوم.
اما خدا را شکر بالاخره!! ظرف آگاهیم تاحدود زیادی هم مدار این صحبتهای بی نظیر شما شد و در وجودم نشست.
من بعد از چندین سال معنی تسلیم بودن را فهمیدم، می گفتند که تسلیم باش! اما مقاومتی که به مفهوم تسلیم داشتم خودش را با حس بد نمایان می کرد، پیش خودم می گفتم تسلیم بودن یعنی بی تفاوت بودن یعنی خنثی بودن یعنی سنگدل بودن و…
اما خدای من! ای انرژی هوشمند و فراگیر! تو این آگاهی را به دلم نشاندی که تسلیم بودن یعنی در برابر انرژی فراگیر و عالمگیر تو تسلیم باشم! نه اینکه تسلیم اتفاقات، خواسته و ناخواسته باشم!
تو همانند یک اقیانوسی هستی از جنس انرژی و ما هر کدام شکلی از مجموعه ذرات انرژی تو هستیم، پس هر کسی، گروهی، تشکلی، حزبی و کشوری با اختیار کامل و آزادانه حق دارد با افکار خودش یا خودشان هر شکلی به این انرژی بدهند و با همان شکل در این اقیانوس انرژی زندگی خود را به سر ببرند.
ما نه صاحب این اقیانوس هستیم و نه جایی به غیر از این اقیانوس داریم، پس هر اتفاقی و حتی هر جابجایی نانومتری یک ذره در همین وجود بی انتها رخ میدهد!!
پس من به دنبال چه هستم؟! از چه چیزی می خواهم فرار کنم؟ جلوی چه چیزی را می خواهم بگیرم؟! با چه چیزی می خواهم بجنگم!
واقعا فکرش را بکن! مثل یک توهم است! اینکه فکر کنم من دارم آن کار را با مخالفت یا جنگیدنم تغییر میدهم.
تنها چیزی که می شود حس کرد و تغییر داد و از همه مهمتر محافظت کرد! همین آگاهی درونیست، من باید آگاه تر شوم و ظرفهای(باورهای) بی نهایت وجودی خودم را بهتر و زیباتر کنم تا در این اقیانوس انرژی سهم بیشتری از بزرگتر شدن و آگاهی بیشتر را دریافت کنم و به سرچشمهی سعادت و یکتای خداوند نزدیک و نزدیکتر شوم.
تسلیم بودن یعنی اینکه من ایمان دارم که این اقیانوس انرژی همه جا هست، همه چیز هست و در بر گیرنده ست.
تسلیم بودن یعنی اینکه من هم از جنس همین انرژی هستم و همیشه به سلامت خواهم بود. همیشه در آرامش و راحتی خیال به سر خواهم برد.
اما به شرطی که همیشه حواسم به زاویه دیدم در هر زمان باشد و مراقب افکارم باشم که هر لحظه آنها را از توجه به ناخواستهها به خواستهها هدایت کنم. در این صورت است که با خیال آسوده، تسلیم بودن واقعی اتفاق خواهد افتاد. تسلیم بودن فقط و فقط در برابر این اقیانوس بی نهایت انرژی!