در بخش نظرات این فایل درباره تجربیات خود در این دو شرایط بنویس:
1.آنجایی که بر علیه ناخواسته ها و نازیبایی های زندگی ات جنگیدی و اعتراض کردی تا آنها را از زندگی ات بیرون کنی. اما در نهایت- حتی آنجا که ظاهرا شما پیروز جنگ بودی، مسئله حل نشد بلکه آن ناخواسته در شکل و قالب دیگری در تجربه زندگی ات گسترش پیدا کرد.
2. آنجایی که تصمیم گرفتی به جای جنگ با ناخواسته یا اعتراض به آن، آگاهانه ذهن خود را کنترل کنی و کانون توجه خود را بر آنچه معطوف کنی که می خواهی تجربه کنی. سپس به خاطر این جنس از توجه، جهان بدون هیچ تقلایی نه تنها آن ناخواسته ها از زندگی شما حذف کرد، بلکه شما را با خواسته ها و زیبایی های بیشتر احاطه کرد.
منابع بیشتر:
با هرچه بجنگی، آن را ماندگار تر می کنی
live با استاد عباسمنش | قسمت 7
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD389MB50 دقیقه
- فایل صوتی قانون تغییر ناخواسته ها49MB50 دقیقه
سلام استاد جون
نمیتونم بگم چقد دلم تنگ شده بود واسه اومدن تو سایت
امروز بالاخره وصل شدم بهتون واین قشنگترین اتفاق امروزمه .چه روز بابرکتی شد امروز الهی شکر
استاددرباره موضوع این فایل :
من دررابطه عاطفیم سالهای سال جنگیدم واقعا جنگیدم ها یعنی اون کاری نبود که من نکرده باشم
تمام توجه من روی نواقص همسرم بود روی اشتباهاتش و…وطبق قانون این رفتارهابیشتروبیشتر میشد یه مشکل رو حل میکردم وبعدی شروع میشد
درکل باهاش میجنگیدم توجهم روی وجه منفیش بود ونتیجه هم که واضح
اما ازیه جایی به بعدگفتم جهنم وضرر بزار اصلا هرچی میخواد بشه بشه دیگه برام مهم نیست
اصلارابطه ای که اینجوری چه بهتر که تموم بشه وبه مرزرهایی رسیدم تا قبل اون میخواستم باچنگ ودندون زندگیمو نجات بدم اما به محض آشنایی با شما واین قوانین به رهایی وتسلیم رسیدم
گفتم خدایا من دیگه تسلیمم عاجزم هرکاری که درسته رو خودت انجام بده من فقط یه چیز میخوام
،آرامش،ولی راهشو بلد نیستم هدایتم کن
واومدم توجهم رو گذاشتم رو خودم رو علایقم رو تفریح و…تاحواسم ازناخواسته ام برداشته بشه
وبعد چند وقت همه چی عوض شد
همون آدم تبدیل شده به آدمی که باتمام وجودم ایمان و رستکاری ومهربونی وصداقت و…اش رو تحسین میکنم وحالم درکنارش خوبه وآرامش دارم
واقعا استاد این اتفاق بود که ایمان منو به قوانین بالابرد چون من یالها درگیرش بودم
یا مثلا یه موردی تو بدنم بود که پزشکا میگفتن دیگه همینه کاریش نمیشه کرد
اما باافتخارمیگم من اصلا اون حرفارو نشنیدم برام مهم نبود چی گفتن ته قلبم این بود سیستم بدن من حرف نداره ،اگه خدا اینو ساخته پس من به کارخدا اعتماد دارم اگه مشکلی هم هست بازکارخداست درکل اصلا بهش توجهی نداشتم شاید باورتون نشه ولی من کلا یادم رفته بود این موضوع تو بدنم بوده فقط طبق عادت تو حمام تمام اعضای بدنم رو تجسم میکردم تو با دونه دونه آب دوش دارن نورانی وقوی میشن همین
ویک ماه پیش که برای کاری آزمایش دادم فهمیدم زره ای زره ای اثر ازش نیست ومن درکمال سلامتی هستم
به خدای خودم افتخارمیکنم با این قوانین ثابتش
وازخدا میخوام به استاد بزرگوارم سلامتی وثروت و…بیشتر بده که مارو با این قوانین آشنا کرد
مثال زیاد دارم از عمل به قانون ونتیجه گرفتن که اینجا نمیگنجه واقعا
میزارم واسه روزی که مستقیم چشم تو چشم به خودتون بگمشون استا😍
دوستون استاد خوش تیپم ومریم جون مهربون ودوستای عزیزم😘❤️