در بخش نظرات این فایل درباره تجربیات خود در این دو شرایط بنویس:
1.آنجایی که بر علیه ناخواسته ها و نازیبایی های زندگی ات جنگیدی و اعتراض کردی تا آنها را از زندگی ات بیرون کنی. اما در نهایت- حتی آنجا که ظاهرا شما پیروز جنگ بودی، مسئله حل نشد بلکه آن ناخواسته در شکل و قالب دیگری در تجربه زندگی ات گسترش پیدا کرد.
2. آنجایی که تصمیم گرفتی به جای جنگ با ناخواسته یا اعتراض به آن، آگاهانه ذهن خود را کنترل کنی و کانون توجه خود را بر آنچه معطوف کنی که می خواهی تجربه کنی. سپس به خاطر این جنس از توجه، جهان بدون هیچ تقلایی نه تنها آن ناخواسته ها از زندگی شما حذف کرد، بلکه شما را با خواسته ها و زیبایی های بیشتر احاطه کرد.
منابع بیشتر:
با هرچه بجنگی، آن را ماندگار تر می کنی
live با استاد عباسمنش | قسمت 7
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD389MB50 دقیقه
- فایل صوتی قانون تغییر ناخواسته ها49MB50 دقیقه
سلام استاد عزیزم
امروز فایل لایو شماره ۱۱ برام نشانه اومد چقدر جالب بود فهمیدم شما همیشه در تمام مواقع حساس کنونی درخواست کنترل ذهن داشته اید ای کاش خانم شایسته عزیز این فایل را هم به توضیحات این فایل اضافه می کردند چون برای من توضیحات آن تکمیل صحبتهای این فایلتون بود واقعا درک کردم عملکردم در این مدت بسیار درست بوده. ممنون از شما که همیشه ذهنمون را پر از آگاهی و نور می کنید.
لینک فایل اگه دوستان خواستند گوش بدهند
abasmanesh.com
همیشه سلامت باشید
سلام استاد عزیزم
ممنون بابت این فایل بسیار زیبا و آموزه های عالی تان
ممنون بابت اینکه وقت می زارید و با اینکه می دونیدقضاوت می شید باز آگاهی هایی که لازم است شفاف و منطقی توضیح می دهید
ولی خودتون بهتر می دونید نرود میخ آهنین در سنگ
من خودم جزو همان دسته بودم که الان این برخوردها را می کنند و همیشه در مورد موضوع های ناخواسته حرف می زدم
ولی در خلوت خودم همیشه می گفتم پس چرا درونم دوست نداره من در ناهماهنگیها باشه و همش به خاطر اینکه نشان بدهم منم آگاهی دارم در این موارد صحبت می کردم و اطلاعات می دادم و به قولی توجه می کردم
استاد عزیزم من الان حرف شما را متوجه می شوم چون جهان نازیبایی ها و چک و لگدهایش را بهم زد و تا وقتی از آن جنس مسائل وارد زندگی ام نشد نفهمیدم
الان متوجه می شوم چرا خانواده همسرم وقتی یک اختلاف کوچک بین یک خواهر و برادر پیش آمد شروع کردن به بحث کردن وصحبت کردن در مورد مشکل بین خواهر و برادر و همه به جای عدم تمرکز بر آن، شروع کردند به دخالت کردن و گروه بندی و صحبت کردن در مورد آن و دقیقا از همون جنس اختلاف بین خواهر و برادرهای دیگر پیش آمدو حتی بین مادر و پدر همسرم البته طی چندین سال
یادمه که اونها یک خانواده بزرگ بودند همیشه دورهمی داشتند و شاد بودند ولی الان همه با هم قهرند سالی یک بار هم دور هم جمع نمی شوند و کلا خانواده پاشیده است و من می فهمم که طبق قانون این اتفاق باید می افتاد و هنوز هم ادامه دارد این داستان. چون اصلا پایه و اساس زندگی آنها توجه به مشکلات است و هر روز مشکلات جدید ولی از همون جنس برایشان می افتد قبلا من تعجب می کردم و می گفتم چرا؟ ولی الان که قانون را می دانم می فهمم که دلیلش مشخص است توجه به ناخواسته ها و مشکلات و صحبت کردن در مورد آن
شما در قانون آفرینش گفتید که خدا گفته حتی در مورد مشکلاتتون با من هم صحبت نکنید
مادر خودم هیچ وقت به بیماری تمرکز نداشت همیشه سلامت بود ولی از یک زمانی که سنش بالا رفت برای جلب توجه شروع کرد صحبت کردن در مورد بیماری و پادرد و … و دقیقا بیماری پشت بیماری سراغش آمد همیشه می گفت نمیخواهم زمینگیر شوم ولی از بس توجه کرد همین اتفاق برایش افتاد هر چه بهش می گفتم مامان تو همیشه سلامت بودی چرا الان همیشه میگی همش پام درد می کنه من اون موقع قانون را نمی دونستم ولی همش بهشون می گفتم مامان به این فکر کن قلبت سلامته دستت سلامته شکرگزار باشه ولی گوش نمی کرد و دقیقا با نا آگاهی مریضی را به سمت خودش کشید و نتونست راه بره
ولی پدرم همیشه در حالیکه بیماری قند داشت می گفت من عالی ام و تا آخرین روز زندگی اش روی پای خودش بود و سلامت و حتی از مادرم نگهداری می کرد
من خودم همیشه به سفرهای خارجی فکر می کردم در حالیکه نه پول داشتم و نه درآمد آنچنانی
و به کاری هدایت شدم که همیشه به سفرهای خارجی می رفتم و درآمدم عالی شد ولی دوستانم همیشه می نالیدند حتی شمال هم نمی تونستند بروند، در حالیکه بعضی هاشون همکارم بودند و به من می گفتند تو چطور در سال اینقدر مسافرت می ری و من می گفتم چون من همش به سفر فکر می کنم البته اون من اون موقع قانون را نمی دونستم ولی قانون جواب می ده اون موقع من ناآگاهانه به خواسته هام فکر می کردم الان آگاهانه به خواسته هام فکر می کنم یادمه یک بار همسرم گفت با این پولی که داریم می تونیم بریم ترکیه من گفتم نه من دوست ندارم جای تکراری برم دلم جای جدید می خواد دلم می خوادبرم مالزی همسرم گفت با این پول نمی شه بریم مالزی گفتم چرا اگه خدا بخواد می شه جالبه همون روز دوستم یک تور بهمون معرفی کرد که با همون پول رفتیم مالزی و کلی بهمون خوش گذشت و باز هم قانون توجه برام کار کرد البته اونجا هم ناآگاهانه دست از خواسته ام نکشیدم و توجه کردم به خواسته ام و دقیقا طبق قانون بی تغییر خداوند توجه به خواسته ها و احساس خوب نسبت به اونها منو هدایت کرد به سمت خواسته ام. بازم اون موقع قانون را نمی دونستم ولی الان قانون را می دونم، همش بر می گردم به گذشته جاهایی که اتفاقات خوب برام افتاده و می بینم علت اون اتفاقات توجه به نکات مثبت و توجه به خواسته بوده پس مطمئن می شم که قانون توجه جواب می ده و بازم این قانون را تایید می کنم
من مدیرعاملی سخت گیری داشتم که اخلاق های خاصی داشت بسیار انسان موفقی بود ولی من همش به همون رفتار بدش توجه می کردم کارم را عوض کردم ولی الان مدیرعامل جدیدم دقیقا همون رفتار را دارد ولی من قانون را متوجه شدم و دیگه به اون رفتار توجه نمی کنم و هر روز رفتارش بهتر می شه و البته فقط با من! و دقیقا می فهمم اعراض کردن چقدر جواب می ده چون قبلا بحث می کردم تا ازم انتقاد می شد. الان وقتی انتقاد می شنوم مثل صحبتی که در فایل عزت نفس کردید می گم اگر توجه کنم و ناراحت بشوم یعنی عزت نفسم پایین است پس با عملکردم نشان می دهم که من اون انتقاد را نمی پذیم و بلافاصله در یک مدت کوتاه خود اون فرد بابت عملکردم تحسینم می کنم مثال زیاد دارم
که هر وقت به قانون عمل کردم عجیب جواب داده
من یکی از افراد خانواده ام فوق العاده بی نظم و بی خیال است همسرشون بس که در مورد این مورد همسرشون صحبت کردند الان دخترشون هم دقیقا همین رفتار را دارد و همش می گه دخترم به باباش رفته من قبلا قانون را نمی دونستم الان دلیلش را فهمیدم که علت آن توجه بیش از حد و صحبت در مورد این مسئله است
دوست همسرم از مو در غذا متنفر است و هر جا می ریم فقط در ظرف اون مو است و خودش می گه آخه چرا همش من
دوستم از سیگار متنفر است و همسرش مخفیانه سیگار می کشد و همیشه آدمهای سیگاری جذبش می شوند
من خودم در محیط کارم یک ناهنجاری خانوادگی بود که من خیلی به آن توجه کردم و دقیقا از همون جنس وارد زندگی ام شد در حالی که زندگی خانوادگی من مثال بود چه بین دوستانم چه بین خانواده ام
ولی من با توجه نابجا به این ناهنجاری، اون را وارد زندگی ام کردم وقتی با شما آشنا شدم یاد گرفتم با توجه نکردن به اون مسئله مشکلم را حل کنم در حالیکه همه نظرشون این بود که برم پیش مشاور
من همین کار را کردم توجه نکردم خیلی سخت بود خیلی
ولی من با آموزه های شما جواب گرفته بودم
ثروت وارد زندگی ام شده بود چون شما در ثروت ۱ گفته بودید باید خودم را بهبود ببخشم و آماده باشم تا جهان منو هدایت کنه و اینکه به عوامل بیرونی مثل سن توجه نکنم
و دقیقا من شروع کردم به بهبود خودم و توجه نکردن به عوامل بیرونی و دقیقا سه چهار روز بعد من سر کار بودم یک کار عالی باورتون می شه؟ البته شما که باورتون می شه چون شما قانون را می دونید و همیشه می گید اگر این کارها را بکنید لاجرم ثروت وارد زندگی تون می شه و این قانونه
بعد از یک ماه کارکردن خواستم آزادی زمانی و آزادی مکانی داشته باشم با دیدن فایل های زندگی در بهشت این خواسته در من ایجاد شد. بعد یک ماه این اتفاق افتاد الان یک سال شده که من در این کار آنلاین هستم و دقیقا در حوزه ای که مورد علاقه ام است می خوام بگم قانون جواب می ده
الان اون ناهنجاری زندگی ام خدا را شکر برطرف شده و واقعا هیچ کار نکردم فقط توجه نکردم و فقط به خواسته هام توجه کردم و همش می نوشتم در مورد خواسته هام
و دقیقا جهان منو هدایت کرد به حل مسائل در حالیکه قبل از اون من قبول نمی کردم که کاری انجام ندهم که مسائلم حل بشه
دوستم بهم می گفت رها کن. من می گفتم مگه می شه؟ یک چیزی می گی! زندگی ام داره می ره رو هوا! من بشینم دست رو دست بزارم؟ نه قبول نمی کنم! و هی اصرار کردم صحبت کردم جنجال کردم
وقتی نتیجه نگرفتم یک دفعه آروم شدم و گفتم خدایا تسلیمم! خودت هدایتم کن
که دقیقا زمانی شد که من به اساتید مختلف هدایت شدم ولی نتیجه نمی گرفتم و همش می گفتم چرا پس من نتیجه نمی گیرم و حتی محصولات هم می خریدم ولی نتیجه ای ایجاد نمی شد اون موقع در فضای فرکانسی شما نبودم
ولی در لایو یکی از اساتید با شما آشنا شدم و دقیقا اونجا هم در مورد کنترل ذهن صحبت کردید اینقدر حرفهاتون به دلم نشست که فقط و فقط شما را انتخاب کردم و نتیجه پشت نتیجه
من فقط به آموزه های شما گوش دادم چون شما یکی از درخواستهاتون این بود که هی بذرها را جابجا نکنید و سه ماه به شما فرصت بدیم ولی استاد به یک ماه نکشید قانون جواب داد و نتیجه پشت نتیجه
من اگر بخوام براتون بگم تو این مدت به چه چیزهایی هدایت شدم شاید کسی باور نکنه ولی خودم می دونم که الان من که در ایران زندگی می کنم هیچ کدام از شرایطی که خیلی ها می بینند را نمی بینم همش اتفاقات عالی و خوب برام می افته
از بس به فراوانی فکر می کنم همش می شنوم دوستانم ماشین جدید خریدند مهاجرت کردند مسافرت خارج می روند خانه جدید خریدند امسال خواهرم یک خانه خیلی زیبا خرید مسافرت خارجی بسیار گران رفت برادرم ماشین جدید خرید
پس با توجه به فراوانی و نعمتها نه تنها در زندگی خودم اتفاقات خوب می افتد بلکه برای اطرافیانم هم اتفاقات عالی می افتد
در حالیکه در خانواده همسرم این اتفاقات نمی افتد و تفاوت را احساس می کنم چون من همش دارم به خوبیها فکر می کنم ولی کسی که نمی خواهد تغییر کند حتی اگر کنار من هم باشد اتفاقی براش نمی افتد
همان که شما در آگاهی های ثروت ۳ می گفتید که همکارانی که کنارتون بودند طبق قانون عمل نمی کردند و هر چقدر شما می گفتید و هر چقدر نتایج شما را هم می دیدند ولی باز دنبال عوامل بیرونی بودند
استاد شاکرم بابت اینکه خداوندمسیر من را به سمت شما هدایت کرد چون با استفاده از آموزه های شما زندگی من پر از اتفاقات خوب شده است و ما تا در فرکانس های خوب بمانیم این اتفاقات برای خودمان و افرادی که به این قانون باور دارند می افتد و البته قانون تکامل هم همیشه مدنظرمون باشه منتظر نباشیم همه اتفاقات در یک لحظه بیافته بلکه آرام آرام مسیر زندگی هدایت می شه به آدمهای خوب اتفاقات خوب
باز هم خدا را شاکرم بابت این مسیر زیبا که خودم خالق آن هستم
ممنون استاد عزیزم همیشه در پناه خداوند سلامت و شاد باشید
سلام مهدیه عزیزم
ممنون از توجه ات خوشحالم که اینقدر زیبااندیش هست و من چند وقته دنبال این هستیم هستم بیشتر توحیدی عمل کنم چون نتایج عالی زندگی ام همیشه زمانی بوده که توحیدی عمل کردم و فقط به خدا تکیه کردم و طبق قانون بی تغییر اون عمل کردم ممنونم ازت که به این نکته توجه کردی و باعث شدی من در این راه استوارتر بشم همیشه استاد می گه که به کامنتها پاسخ بدید و نظر بدید الان متوجه شدم که دیدگاه شما چقدر من را در انتخاب راهم مصرتر کرد و انگار پیام شما پیام خدا بود که راه منو تایید می کرد این چند وقته همش دارم فایلهای توحید عملی استاد را گوش می دم و فکر می کنم یکی از اصلی ترین راهکارها همین اصل توحید است اگه اونو رعایت کنیم بقیه راه را خدا خودش هدایتمون می کنه
بازم سپاسگزارم و برات آرزوی موفقیت و شادی دارم
سلام نرگس جان
ممنون از توجه ات باعث شدی برم باز کامنتم را بخونم و چقدر نکته خوبی گفتی دقیقا توجه به ناخواسته ها باعث می شه اونو دعوت کنی به زندگی و اینکه فقط زندگی ات را با خودت مقایسه کنی من که از زمانی فقط خودم را با خود دیروزم مقایسه کردم خیلی رشد کردم چون دلایل نتایج خودم را می فهمیدم ولی وقتی خودم را که با دیگران مقایسه می کردم نمی فهمیدم دلایل نتایج خوب آنها چیست و ناامید می شدم ولی الان همش در حال بهبود خودم هستم و تمرکزم فقط به نتایج کوچک خودم است و اونها را تایید می کنم و فقط نتایج خوب دیگران را تحسین می کنم تا از آن جنس نتایج خوب هم وارد زندگی ام بشوم.
بازم ممنون از دیدگاه خوبتان
همیشه شاد و سلامت باشید