در بخش نظرات این فایل درباره تجربیات خود در این دو شرایط بنویس:
1.آنجایی که بر علیه ناخواسته ها و نازیبایی های زندگی ات جنگیدی و اعتراض کردی تا آنها را از زندگی ات بیرون کنی. اما در نهایت- حتی آنجا که ظاهرا شما پیروز جنگ بودی، مسئله حل نشد بلکه آن ناخواسته در شکل و قالب دیگری در تجربه زندگی ات گسترش پیدا کرد.
2. آنجایی که تصمیم گرفتی به جای جنگ با ناخواسته یا اعتراض به آن، آگاهانه ذهن خود را کنترل کنی و کانون توجه خود را بر آنچه معطوف کنی که می خواهی تجربه کنی. سپس به خاطر این جنس از توجه، جهان بدون هیچ تقلایی نه تنها آن ناخواسته ها از زندگی شما حذف کرد، بلکه شما را با خواسته ها و زیبایی های بیشتر احاطه کرد.
منابع بیشتر:
با هرچه بجنگی، آن را ماندگار تر می کنی
live با استاد عباسمنش | قسمت 7
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD389MB50 دقیقه
- فایل صوتی قانون تغییر ناخواسته ها49MB50 دقیقه
سلام ستون های قلبم و دو تا عشق بزرگ استاد عزیزم و مریم بانو زیبا خیلی خیلی خوشحالم که الان اینجام و میتونم نظر و خاطره ای که از این موضوع رو دارم رو با خانواده سومم یعنی شما به اشتراک بزارم
یک داستان خیلی جالب و ساده دارم که بگم که وقتی اتفاق افتاد در عین اینکه داشتم از درد میمردم داشتم از خوشحالی و خنده هم پاره می شدم
چرااا؟؟
ما یک روزی پاشدیم رفتیم سمت جاده چالوس و یکی از این فضاهایی زیبایی که اشتراکی رو پول دادیم و واردش شدیم، جاتون خالی به قدری طبیعت فوق العاده ای داشت و از اون بهتر در کنار قرار گرفتن انسان های متفاوت کنار هم واقعا لذت بخش بود برام
یک رودخونه زیبا هم دقیقا بغل گوشمون بود که همه بلا استثنا داخلش شنا میکردن، کشتی میگرفتن و سرگرم بودن خلاصه
من با دوستام رفتم توی آب شلوارم تا زانو زدم بالا توی والیبالم برداشتیم و رفتیم تو رودخونه که عشق و حال استارت بزنیم واقعا خوش گذشت و لذت بردم اما موردی که میخوام بهتون بگم این بود از زمانی که ما پامون توی آب گذاشتیم مغز من شروع کرد به هشدار دادن درمورد چیز های تیز توی رودخونه
فک کنم دیگه میتونید حدس بزنید چه اتفاقی افتاده😁
خلاصه من هر قدم برای مثال اول یک در قوطی خیلی تیز پیدا کردم و با ترس برداشتم و پرتش کردم بیرون از آب به خدا میدونستم قانون آخرش کار میکنه و خروجیش بهم نشون میده اما خودم گول زدم و گفتم نه بابا هیچ اتفاقی نمیوفته تا اینکه دقیقا بعد از یک ساعت بازی کردن و وقتی که همه دقیقا از آب خارج شدن و کم برای ۱۰ ثانیه تنها شدم و داشتم میرفتم سمت خشکی که پاک گذاشتم روی یک سنگ و دیدم اون از قهوهای تغییر رنگ داد و قرمز شد، باور نمیکنید با وجود درد زیادی که داشتم چون کف پام جر خورده بود اگه میدید یک خنده ای ته صورتک موجود میزد چونکه خدا با این سیلی که بهم زد قانون رو خیلی باحال از بهم نشون داد که همیشه استاد میگه
به هر چی توجه کنی از جنس اون فکر توی زندگیت به وجود میاد
از اون موقع من سعیم کردم که توجم بزارم روی چیز های زیبای دیگه و دارم هنوزم تمرین میکنم
امیدوارم لذت برده باشید و عاشقتوووووونم رک
خیلی دوستون دارم که آنقدر انسان های فوق العاده ای هستید❤️❤️❤️❤️❤️