در بخش نظرات این فایل درباره تجربیات خود در این دو شرایط بنویس:
1.آنجایی که بر علیه ناخواسته ها و نازیبایی های زندگی ات جنگیدی و اعتراض کردی تا آنها را از زندگی ات بیرون کنی. اما در نهایت- حتی آنجا که ظاهرا شما پیروز جنگ بودی، مسئله حل نشد بلکه آن ناخواسته در شکل و قالب دیگری در تجربه زندگی ات گسترش پیدا کرد.
2. آنجایی که تصمیم گرفتی به جای جنگ با ناخواسته یا اعتراض به آن، آگاهانه ذهن خود را کنترل کنی و کانون توجه خود را بر آنچه معطوف کنی که می خواهی تجربه کنی. سپس به خاطر این جنس از توجه، جهان بدون هیچ تقلایی نه تنها آن ناخواسته ها از زندگی شما حذف کرد، بلکه شما را با خواسته ها و زیبایی های بیشتر احاطه کرد.
منابع بیشتر:
با هرچه بجنگی، آن را ماندگار تر می کنی
live با استاد عباسمنش | قسمت 7
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD389MB50 دقیقه
- فایل صوتی قانون تغییر ناخواسته ها49MB50 دقیقه
به نام خداوند بخشنده هدایتگرم
عرض سلام و احترام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته مهربون و دوستان هم فرکانسم
روز شمار زندگی من روز121
24ابان 98,دوستم که از آمریکا به ایران آمده بود آخرین روز اقامتش تو ایران بود که باهم بودیم چقدر اون روز برامون خوش گذشت بعد 14 سال کنار هم بودیم یادمه ازم پرسید در باره گرون شدن بنزین میخوایین چکار کنین گفتم نمیدونم انشاالله درست میشه
دوستم 25 آبان ساعت 2 صبح به وقت تهران پرواز داشت و رفت اون روز یادمه برای اعتراض ماشینمو گذاشتم پارکینگ و بیرون نبردم درست همون روز خانومم وقت دکتر داشت باید میرفتیم کرج یادمه وقتی که رسیدیم مثل این بود که جنگ راه افتاده صدای اسلحه از همه جا میومد وقتی اوضاع اونطور دیدم دکتر رفتن کنسل شد و برای برگشت به خانه سه ساعت طول کشید تا برسیم خونه من ماشین و گذاشتم پارکینگ و دیگه بیرون هم نرفتیم همش پیگیر بودم از شبکه های مختلف که چه اتفاقی قرار بیفته این جریان باعث شد که کلا رویه زندگی من عوض بشه همش تو اخبار و منتظر این بودم که امروز نظام سقوط میکنه فردا سقوط میکنه همش تو شبکه های ماهواره ای غوطهور بودم طوری اخبار و پیگیری میکردم و تو سایتهای سیاسی فعالیت میکردم که هر کسی میدید فکر میکرد که من از اون ور حقوق دریافت میکنم دوستام و اد میکردم تو سایت فامیلا رو اد میکردم طوری شده بود که همه فکر میکردن من جزئ مدیران سایت هستم در صورتی که خود جوش بودم از بستگانم بهم زنگ میزدن و نگرانی خودشونو بهم میگفتن و تزکر میدادن که مواظب باش میگیرنت و من هیچ اهمیتی نمیدادم و همش با دوستام همسایه ها تو بحث و جدل بودم و درگیر با کسایی که به نفع نظام حرف بزنه و پیش خودم میگفتم دیگه اخرشونه امروز فردا از هم میپاچن و نظام عوض میشه طوری درگیر بودم که اگه زمان اخبار کسی یا پسرم میخواست حرفی بزنه سرش داد میکشیدم و عصبانی میشدم و فقط منتظر خبر سقوط بودم که امروز میشه فردا میشه چند روز دیگه میشه همش تو این افکار بودم و دیدم خبری که نشد هیچ تازه به سری کارای دیگه ای هم انجام میدن برای محکم کردن جاشون فکر کنم یک سال یا بیشتر من تو این جریان بودم یه روز به خودم اومدم واقعا دیگه خسته شده بودم نگاه به زندگیم کردم رو هوا بود اصلا حالم خوب نبود منی که یه آدم اجتماعی همش شادی و خوشحالی بودم کلا با خودم درگیر بودم یه دفعه به ذهنم رسید بهیکی از بستگانم زنگ زدم کسی که بیشترین فایلارو براش میفرستادم و اون همش بهم میگفت از این کارا دست بردار سرت تو کار خودت باشه گفتم حوصله هیچی رو ندارم حالم خوب نیست تو بگو چکار کنم پیشنهاد داد که کتاب بخونم و خودمو سرگرم کنم گفتم چه کتابی گفت من پیشنهاد میکنم کتاب راز و بخونم خیلی خوبه فکرتو باز میکنه منم به کتاب خوانی علاقه دارم صبح بلند شدم رفتم کتاب خونه کتاب راز و خریدم شروع به خواندنش کردم خیلی خوشم اومد چند بار تکرارش کردم و فیلمشم چند بار دیدم تو این فاصله از سایتهای سیاسی هم اومدم بیرون و آروم آروم احساس میکردم که گمشده ای رو پیدا کردم روز به روز حالم خوب شد چند کتاب دیگه ای هم خوندم و تو سایتهای موفقیت هم میرفتم بعد از چند ماه تو سایت کلبه آرامش ذهن با حجاب در قرآن استاد عزیزم آشنا شدم و من ناآگاهانه پا در مسیری گذاشتم که هدایت خداوندم بود یک ماه طول کشید تا من کاملا با سایت آشنا شدم و وارد سایت عباس منش داد کام در تاریخ 15 مهر ماه 1400 شدم و هزاران میلیارد بار سپاسگزار خداوندم هستم بابت هدایتم به این سایت و الان در خدمت شما استاد گرامی و دوستان هم فرکانسم هستم کجا من میتونستم با عقل منطقی خودم چنین دوستانی در یک جا پیدا کنم غیر از هدایت خداوند میتونه باشه من سرسپرده خداوند شدم و هدایت شدم به این سایت و این روز شمار زندگی من چه تحول بزرگی تو مسیر من ایجاد کرد که الان در دوره 12 قدم شاگرد خوب استادم هستم و عاشقانه در مسیرم حرکت میکنم هاشم 1398 کجا و هاشم 1402 کجا چه تحول عظیمی تو زندگی و شخصیت من ایجاد شده که هیچ ربطی به گذشتم ندارم و با عشق در روز شمارم ادامه مسیر میدم هن هر روز کمی بهتر از روز قبلم میشم این رد پای من در 121 مین روز از روز شماره منه
یا حق
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته مهربونم
عرض سلام به دوستان خوبم در سایت
استاد امروز من تونستم این فایل زیبا و آموزنده رو نگاه کنم نت وصل بود و خدارو هزاران بار شکر که تونستم وارد سایت بشم و فایل رو ببینم
چند روز پیش دخترم بهم گفت که بابا تو اینستا از استاد انتقاد کردن بابت موضع گیریش آره اینو گفتن اونو گفتن
من به دخترم گفتم مطمئن باش که استاد یه فایل میزاره و طوری صحبت میکنه که اونیم که تو مسیر نباشه کاملا از حرفهای استاد قانع میشه و میفهمه که کارش درسته یا نه
خدارو هزاران بار شکر میکنم که حرفم درست از آب در اومد
بابت اینکه ما باید تمرکز روی خواسته هامون کنیم
من تو این جریان خیلی دقت میکردم که اخبار رو گوش نکنم یا با افراد در رابطه با این بخس نکنم حدودا تا 80 درصد سعی کردم که این طور باشه استاد خیلی سخته برا منی که سال 98 پنجاه تا سایت مخالف داشتم و همش به اخبار گوش میکردم و تمرکزم 100 در صد روی اخبار و وقایع بود الان بتونم دیگه اون هاشم قبلی نباشم ولی خدارو شکر خیلی سعی کردم و تا حدودی تونستم با کارایی که صبا از خواب بیدار میشدم و شکر گزاری که شما تو دوره به صلح رسیدن با خود گفتین و توجه به نکات مثبت زندگی که هر روز قبل از شکر گزاریم مینویسم تونستم حال خودمو خوب نگه دارم
شنبه دخترم برا کلاس گویندگی به هفت تیر تهران میره و از اونجایی که شلوغ هم بود و مردم فرا خوان داده بودن تهران خیلی شلوغ بود من با دخترم با هم رفتیم که برا دخترم مشکلی پیش نیاد البته من قبول نمیکردم و میگفتم که خداوند نگهدار دخترم هست هیچ اتفاقی نمی افته ولی مادرش قبول نکرد و گفت باید باهاش بری منم وقتی کسی کاری رو میگه انجام بده زیاد گیر نمیدم و پیش خودم میگم حتما خیری هست که میگه و منم با دخترم از کرج رفتیم تهران برا کلاسش که برسه وقتی ما وارد هفتتیر شدیم نیروها همه اونجا مستقر بودن من با دخترم رفتیم از جلو نیروها رد شدیم گذشتیم بدون اینکه اتفاقی بیفته
جالب اینجایی که همون روز تو کرج هم اعتراضات خیلی بود و شلوغ
من تو بازارچه گلشهر کرج غرفه دارم اون روز که نبودم گلشهر خیلی شلوغ شده بود گاز اشک آور اینا زده بودن که مجبور شدن بازارچه بسته بشه کاسبا همه رفته بودن
من این اتفاق و موندن تو احساس خوب دونستم چون اون روز من کرج نبودم و تو هفتتیر هم وقتی که شب بر میگشتیم درست از کنار نیروهای امنیتی رد شدیم ولی هیچ اتفاقی نیفتاد
استاد نمیدونی وقتی سایت اومد بالا چقدر خوشحال شدم خیلی دلم براتون تنگ شده بود هر کاری هم میکردم سایت باز نمیشد ولی آلان خوشحالم و خدارو شکر میکنم این فایل خیلی به آگاهیام افزود و خدارو شکر کردم که در نبود شما من تو این مدت هیچ کار اشتباهی نکردم که وقتی الان من این فایل و گوش میکردم احساس پشیمانی داشته باشم و پیش خودم گفتم وقتی شاگرد استاد عباس منش باشی بایدم کاری نکنید که ای کاش و اگر پشت سرش نباشه و خدارو شکر میکنم که از این امتحان نمیگم خیلی عالی ولی خیلی خوب بیرون اومدم و خیلی احساسم خوپه
استاد اعتراف میکنم که ماندن در احساس خوب خیلی تمرکز میخواد خیلی اراده میخواد و اونو من از خدای خودم میخوام که کمکم کنه چون فهمیدم و آگاه هستم که تمام اتفاقات زندگیمو خودم رقم میزنم ودوست دارم آموزهای شما رو مثل وحی منزل تو زندگیم به اجرا در بیارم
و این فایل و من دانلود کردم که به خانوادم نشون بدم و مخصوصا به دختر گلم که بدونه حرفی که در رابطه با شما زدم چقققققدددر دقیقه
از خداوند متعال سلامتی و تندرستی برای شما استاد عززززیز تر از جانم را خواستارم
در پناه الله یکتا شاد و پیروز سربلند باشید
یا حق
یا حق