قانون تغییر ناخواسته ها

در بخش نظرات این فایل درباره تجربیات خود در این دو شرایط بنویس:

1.آنجایی که بر علیه ناخواسته ها و نازیبایی های زندگی ات جنگیدی و اعتراض کردی تا آنها را از زندگی ات بیرون کنی. اما در نهایت- حتی آنجا که ظاهرا شما پیروز جنگ بودی، مسئله حل نشد بلکه  آن ناخواسته در شکل و قالب دیگری در تجربه زندگی ات گسترش پیدا کرد.

2. آنجایی که تصمیم گرفتی به جای جنگ با ناخواسته یا اعتراض به آن، آگاهانه ذهن خود را کنترل کنی و کانون توجه خود را بر آنچه معطوف کنی که می خواهی تجربه کنی. سپس به خاطر این جنس از توجه، جهان بدون هیچ تقلایی نه تنها آن ناخواسته ها از زندگی شما حذف کرد، بلکه شما را با خواسته ها و زیبایی های بیشتر احاطه کرد.


منابع بیشتر:

بررسی حجاب در قرآن

با هرچه بجنگی، آن را ماندگار تر می کنی

تمرکز بر بهبود آنچه می توانم

live با استاد عباس‌منش | قسمت 7

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    389MB
    50 دقیقه
  • فایل صوتی قانون تغییر ناخواسته ها
    49MB
    50 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

701 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سعیده شهریاری» در این صفحه: 6
  1. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1310 روز

    سلام به استاد عزیزم. به راهنما و هادی من در تمام لحظات زندگیم و دست قدرتمند خدا برای همه ی مسائل زندگی

    سپاسگزارم برای این صحبت های پر از آگاهی شما ،که دقیقا مثل آب شیرین و گوارای یک چشمه هست برای منِ تشنه شنیدن و شنیدن ….

    ازینجا شروع میکنم که تو یکی از جلسات دوازده قدم گفتید:

    «اونایی بیشترین خرید رو از ما دارند که اسمشون پایین سایت هم هست ، کمترین کامنت رو گذاشتند !درصورتیکه خریدهای اونا به علت نتایجی هست که گرفتن ،اما چیزی از نتایجشون نمیگن،اما من کم کاری اونا رو جبران میکنم با گفتن تجربیات خودم…»

    همونجا به خودم قول دادم همیشه از نتایجم بنویسم ، حتی شده یک نفر با دیدنشون انگیزه بگیره ، من رسالتم رو انجام دادم …

    استاد برای این دسته فایل ها که اول تو اینستا میاد بعد اینجا ،

    حس کسی رو دارم که توی یک سمینار بزرگی نشسته ،و شما دارید برای جمع کثیری که قابل شمارش هم نیست صحبت میکنید ! و من کجا نشستم ؟ تو این سالن عظیم و پر از صندلی های تو در تو!

    نشستم ردیف اول…صندلی نزدیک به سن!

    انقدر بهتون نزدیکم که با چند تا قدم کوتاه بهتون میرسم ، حتی میتونم باهاتون چشم تو چشم بشم ،حتی اگر میکروفن نداشته باشید صداتون رو می‌شنوم !

    انقدر احساس نزدیکی دارم به شما،به این صحبت ها ….

    در صورتیکه قبلاً ! حتی ته ته این سالن بی انتها هم نبودم

    شاید پشت در این تالار هم نبودم !

    من اون روز هارم داشتم این روز هارو دارم ، واسه همین خووب میتونم مصداقی باشم برای کسی که اینستاگرام رو بوسید و گذاشت کنار

    و تمرکزش رو گذاشت روی سایت شما !

    و اینجوری جاش توی این سالن بی انتها عوض شد!

    و نتنها جاش عوض شد که زندگیش عوض شد !

    انگار قبلا از پشت یک عینک دودی دنیارو میدید و الان با کیفیت 4G با پوشش میلیون ها رنگ !!

    آره آره من همون بلاگری بودم که تو اینستا ،وظیفه خودم میدونستم که حمایتگر صدای مظلوم باشم ،شعارهای جدید اختراع کنم !همدردی کنم با اقصی نقاط جهان !

    در دوران پاندمی و بیماری ،وظیفه ی خودم میدونستم که به عنوان پرستار icu آگاهی بدم ،هشدار بدم،امار بدم ،مقصر پیدا کنم !داستان آدم های رو بنویسم که با این بیماری از دست رفتن و …و….

    نتیجه چی بود ؟ با هر پیک بیماری ،اولین کسی که سروته میشد و مثبت، من بودم !

    اونیکه که به داد همه می‌رسید ،اما وقتی خودش مریض بود هیچ کس نبود به دادش برسه من بودم !

    من حالیم نبود ، من قانون نمی‌دونستم ،همش فکر میکردم جهان ی جاییش مشکل داره !

    میگفتم خدایی که مارو تو ایران افریده با این همه مشکلات !!! روش میشه اون دنیا مارو باز خواست هم بکنه ؟

    همش دنبال مهاجرت بودم،اما هرچقدر بیشتر تلاش میکردم ،بیشتر ازش دور میشدم !

    وقتایی که کشیک های سنگین داشتم ، با تعداد بیمارانی زیاد و پرستار کم ،وقتایی که شب تا صبح میدوئیدم و صبح وقت تحویل بخش ،بجای اینکه مسئول بخش ازمون تشکر کنه،حتی به ترک سقف دیوار هم گیر میداد، با تموم وجودم تشعشعات نفرت رو حس میکردم که از بدنم داره ساتع میشه

    وقتی همیشه بیشترین کارها اعتباربخشی و بازدید رو من برای مسئول بخش انجام میدادم و آخر از همه به من نمره کمترمیداد، حتی قابلیت اینو داشتم سر از بدنش جدا کنم !

    چه وقتا که بعد کشیک با گریه رفتم خونه … چه خواب ها که توش من ی غولی بودم که میخواستم مسئول بخشم رو تکه تکه کنم و ازین حجم خشم از خواب میپریدم و تمام فامیل فهمیده بودن من چقدر مشکل دارم سرکارم و هرکسی به نوبه ای میخواست درستش کنه و خراب و خرابتر میشد !

    وقتی با همسرم سر فوتبال مشکل داشتم ،از روز اول زندگی باهاش جنگیدم

    جنگیدم ،خواهش کردم ،گریه کردم ،دعوا کردم ،قهر کردم

    که یکم ازین وقتی که برای فوتبال دیدن میزاری برای من بزار ، نتیجه چی بود ؟

    فوتبالش از گوشی و تلویزیون به رفتن ورزشگاه‌ها تو شهر …بعد همینطور از من جنگیدن و عطشش اون به فوتبال بیشتر و بیشتر

    و آخر این تلاش بیهوده به جایی رسید که خودش سرپرست یک تیم تو لیگ ٣کشور شد 😐 و دیگه فقط تو شهر نبود ،استان به استان سفر میکردن !!!!

    وقتی برای حجاب با خانواده م میجنگیدم و فکر میکردم مقصر اونا هستن که با این افکارش دارن زندگی منم تحت تاثیر قرار میدن ، و هی اوضاع بدتر و شکرآب تر میشد ،و آخر کار به جایی رسید آمبولانس اومد دم در خونه و مادرم رو بخاطر فشار عصبی بردن !!!!

    و من مستأصل و بیچاره تر از همه جا که چرا زندگی عادی بقیه جزو رویاهای منه؟

    به کدوم منطق ؟ به کدوم گناه ؟

    گناهی نبود اما منطق چرا !

    من نمی‌دونستم قانون چیه ! نمی‌دونستم باری به هر جهت نیست این جهان !

    قرآن رو می‌خوندم ولی هیچ وقت نمی‌فهمیدم دقیقا چی میگه !

    بوسش میکردم و میزاشتم روی سرم…

    از زیرش رد میشدم اما هیچ وقت بهش فکر نمی‌کردم چه جوری می‌تونه پشت و پناهم باشه !؟

    و اگر هست چرا انقدر زندگی سخته ؟ پس تا کی این گاری به من وصله ؟ کی این سربالایی تموم میشه ؟ کی من دیگه قرص خواب نمی‌خورم ؟ کی دیگه نمیشینم به انواع و اقسام روش های خودکشی فکر کنم ؟کی رنگ خوشبختی رو میبینم ؟؟؟

    چی شد ؟ سوال پرسیدی ؟تا کی وصله ؟

    جهان پاسخ داد :تا زمانی که خودت برگردی و لولای این گاری رو باز کنی و هولش بدی ته دره!!!

    تا زمانی که بفهمی «وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی »دقیقا یعنی چی !

    یک تیکه از خدا تو وجودت هست یعنی چی !

    خالق زندگی بودن یعنی چی !

    مسئولیت بر عهده گرفتن یعنی چی !

    اصلا قرآن یعنی چی ؟؟؟؟؟؟

    و من همون آدمم که وایسادم ، دستامو بالا بردم و از خدا کمک خواستم …

    و خدا لبخند زد و سید حسین عباسمنش رو برای من فرستاده تا بفهمم و درک کنم قرآن رو…

    تا یاد بگیرم قوانین زندگی و جهان رو…

    که سنت الهی رو …

    که چه جوری زهر هلال زندگی رو به شهد شیرین تبدیل کنم …

    آره …من الان اینجام !

    زندگیم رو ساختم ! در صلح و آرامش با خانواده … در بهترین بخش بیمارستان با بهترین سرپرستار و بهترین کشکیک و بهترین همکارا کار میکنم ! اثری از علاقه افراطی همسرم به فوتبال نیست و همه چیز به صورت کاملا هدایتی اتفاق افتاد که امسال کلا بیخیال فوتبال باشه و تمرکزش رو بزاره روی بیزینسش و البته خودش هم بسیار خووووشحال و خرسنده بدون اینکه من ! کوچکترین دخالتی توش داشته باشم !!!

    من هر روز هدایت میشم … به جای بهتر … به حرف بهتر …به شیفت های بهتر …به عکس العمل بهتر …

    اصلا زندگی بر اساس هدایت که از استاد عباسمنش یاد گرفتم شاید به جرئت بگم بزرگترین درس این سی سال عمرم بوده !

    همش و همش مدیون استاد عباسمنش ….. تموم مطالب سایت و دوره جادویی دوازده قدم هستم و خدارو بینهایت سپاسگزارم …

    برای این آرامشی که الان دارم …. برای قدرت کنترل ذهن … برای توجه به زیبایی ها … برای «صدق بالحسنی »بودن …

    که زندگیم رو ،روی فرکانس آرامش تنظیم کرده 😍

    و شک ندارم بزودی پاداش هایی از هر طرف میرسه که الان به خوابمم نمی‌بینم 😊🌸

    در پناه الله یکتا ، از اصحاب یمین باشید 🌸🌸🌸🌸

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 41 رای:
    • -
      سعیده شهریاری گفته:
      مدت عضویت: 1310 روز

      بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

      وَلِلَّهِ غَیْبُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَإِلَیْهِ یُرْجَعُ الْأَمْرُ کُلُّهُ فَاعْبُدْهُ وَتَوَکَّلْ عَلَیْهِ ۚ وَمَا رَبُّکَ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ(١٢٣هود)

      و هر چه در آسمانها و زمین پنهان است همه برای خداست و امور عالم همه به خدا بازگردانده میشود،او را بپرست و بر او توکل کن، و پروردگار تو از آنچه می‌کنید غافل نیست.

      =====================================

      نشانه ی روزانه من : ٢آذر ماه ١4٠٣

      خیلی دور … خیلی نزدیک …

      کامنتم رو با این تیکه از داستان هدایتم شروع میکنم که در اولین سالگرد شاگردیم توی سایت نوشتمش.

      به امید الله ،به شرط در قید حیات بودن،یک سال بعد ،با نتایجی که الان تو رویاهام هم نمی‌بینم،این متن رو آپدیت میکنم.

      راستش الان …یک اتفاقاتی توی زندگیم افتاده،یک در هایی برام باز شده…یک تجربه هایی داشتم که اون موقع که داستان هدایتم رو نوشتم به هیچ عنوان در رویایِ رویایِ رویامم نمی‌دیدم ….

      یعنی اگر خود خدا میومد پایین می‌گفت تو توی ٢ سال آینده انقدر پیشرفت می‌کنی و این همه اتفاقات عالی رو تجربه می‌کنی،من می‌گفتم شوخیت گرفته؟!اصلا امکان نداره..!

      خداروصدهزار مرتبه شکر برای تک به تک ردپاهایی که با عشق گذاشتم…

      برای ایمانِ خودم مینویسم و برای سعیده ی سال های آینده …و برای توکل دوستان عزیزم که این کامنت رو میخونند…

      چه توصیه ای بهتر از توصیه ای که تو داستان هدایتم نوشتم؟!

      و برای شما دوست عزیز ،که قدم به این جهان توحیدی گذاشتی یک توصیه دارم : استمرار استمرار ،نتایج پشت دره،خدا منتظره که شما در رو بروی نعمت هاش باز کنید

      وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ ﴿١٠واقعه﴾

      و (سومین گروه) پیشگامان پیشگامند،

      أُولَٰئِکَ الْمُقَرَّبُونَ ﴿١١واقعه﴾

      اینان مقربان اند

      فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ ﴿١٢ واقعه ﴾

      در بهشت های پر نعمت اند.

      استاد عزیزم،دست قدرت الله روی زمین!

      سرت سلامت

      عمرت با عزت و طولانی

      قلبت پر از نور خدا

      دوستون دارم از روشنی قلبم

      به امید دیدارتون در بهترین زمان و مکان

      قلب فراوان فراوان فراوان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 31 رای:
  2. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1310 روز

    سلاااام به محمدحسین عزیززز چطوووری پسر ؟ مررررسی از این حجم از لطفت 😍

    بزار بهت بگم امشب چطوری دست خدا شدی

    من الان شیفتم ، شیفت شب ، وقت شام کنار همکارام ، طبق روتیشنون شرروع کردن در رابطه با ناخواسته هاشون صحبت کردن علی الخصوص ناخواسته های در حال حاضر کشور

    آقا ما هی چپمون رو نگاه کردیم، هی راستمون رو نگاه کردیم هی دنبال ی چیزی بودم که حواسم رو به چیز دیگه ای جلب کنم …

    ساعتی هم بود که هرشب نت قطع بود،ولی ی حسی منو کشوند سمت گوووشی و دیدم عههه نت داااارم که بابا

    بعدم اومدم تو سایت دیدم کنار کله ی مبارک من نقطه آبی گذاشتن گفتم that’s right! بهتر ازین نمیشه !

    یعنی جواب هایی اینجا روی کامنت من میاد اندازه ۵٠٠ تا کامنتی که تو اینستا می‌گرفتم منو سرذوق میاره😍😍😍😍 از بس انرژی بچه ها فوق العاده ست

    خلاصه پسرر ،دمت گرم ، با خوندن کامنتت اصلا مسیر ذهنم عوض شد و تونستم راحت توجه م رو کنترل کنم

    واقعا خدا از کجاها به آدم کمک میرسونه 😍

    «وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ»

    عالی باشی همیشه 💕💕💕

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  3. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1310 روز

    سلام به مرجان عزیز

    من این مدت خیلی فکر کردم به سوال شما که چطور میتونم بهش پاسخ بدم ،امروز تو خواب و بیداری بعد شبکاری ی صدای توی مغزم بیدارم کرد و گفت هرچی تو سرت هست بنویس

    و من اینطوری شروع میکنم برات دوست عزیزم

    همه ی ما تو دوران تحصیل این تجربه رو داشتیم که تو ی موضوع درسی ضعیف بودیم یا میخواستم خیلی پیشرفته تر یادش بگیریم برای همین دنبال معلم و استادی گشتیم که خارج از تایم مدرسه وقت بیشتری برای اون درس بزاریم و بیشتر یاد بگیریم …

    مثلا من که رشته م تجربی بود ،تو درس زیست ، ریاضی ،فیزیک میرفتم پیش اساتیدی که تو زمینه کاریشون بهترین بودن

    و سطح علمیم رو بالا میبردم و میتونستم مسئله های بیشتری حل کنم و تست های بیشتری رو درست بزنم

    اما وقتی یکی ازم میپرسید سعیده مثلا تو زمینه فیزیک چه جوری فلان مسئله رو حل کردی ؟

    من باید مکث میکردم فکر میکردم ،توضیح میدادم ،اخرشم نمی‌تونستم به اون خوبی که از استادم یاد گرفتم ،جوری یادش بدم که بتونه همه‌ی مسائلش رو حل کنه

    الآنم دقیقا موقعیت سوال شما همینه ،از من شاگرد میپرسید چه جوری این مسئله رو حل کردی درحالیکه جایی داری این سوال رو میپرسیدی که صدها هزار آگاهی دم دستت هست که بخونی ، بشنوی درک کنی و بتونی راحت با کمک خدای درونت تموم مسائلت رو حل کنی عزیزم

    ی بار ی کامنتی رو هدایتی خوندم در رابطه با اینکه چقدر جنگل تو جهان هست ؟ هر درختی چندتا برگ داره ؟

    اصلا جهان نه ! قاره اسیا ؟قاره نه ! خاورمیانه؟خاورمیانه نه ! کشور ؟کشور نه ،استان نه ، اصلا شهرت هم نه ! تو اون محله ای که داری زندگی می‌کنی چندتا درخت هست ؟؟؟ و هرکدوم چندتا برگ دارن ؟

    میتونیم تصور کنیم حتی یک دونه ازین برگ ها بدون اجازه خداوند نمیفته ؟

    از همین مقیاس کوچیک برگردیم تا به مقیاس اول که جهان هست !

    اصلا آدم دیوانه میشه به این قدرت فکر میکنه …

    دیگ واقعا چطور آدم می‌تونه روی اتفاقات زندگیش برچسب شانس یا اتفاق بزنه ؟

    حضور شما تو این سایت ، سوال شما از من ، جواب من به شما هیچ کدوم اتفاقی نبوده عزیزم

    همه‌ی ما داریم به گسترش جهان کمک می‌کنیم در اسکیل های مختلف 😍

    من مطمئنم با ی گشت کوچیک تو سایت و آموزش های استاد نتنها به جواب سوالت که به خیلی خیلی دستاورد های بیشتری ،دست پیدا می‌کنی

    در پناه الله مهربان باشی عزیزم 💕💕💕

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  4. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1310 روز

    سلاااام پسرر چطوووری ؟ اوضاع ردیفه ؟ مررررسی که برام نوشتی

    من عاشق این کامنت های سایتم ،باور کن اون موقع که تو اینستا ،بلاگری میکردم صدنفر دایرکت میدادن تو چه خوب مینویسی یا هر تعریف دیگه ای ! اماااااا

    انرژی این ی گردالی آبی روی کله ی پروفایلم

    و رفتن به قسمت پاسخ به دیدگاه شما

    از صدتا کامنت و دایرکت ایسنتا بیشتره،

    لذت بخش تره ،هیجان انگیز تره

    یاد اون حرف استاد افتادم که می‌گفت الله تو قرآن گفته ،یک نفر از شما اگر ایمان داشته باشه بر ٢٠٠نفر پیروزه 😁 حس کامنت اینجا در برابر کامنت اینستاست

    من بی نهایت ازت ممنونم برای وقتی که میزاری ،برای دقت بی نظیرت تو انتخاب شعرها و آیه ها !

    یعنی قشنگگگگ آدم رو سر حال میاره !

    حالا بزار بهت بگم یکی از تاثیر های کامنت شما برای گسترش این انرژی رو

    من داشتم از یک الگو ثروت که پدر همکارم هست کامنتس می نوشتم که سعی کردم به شکل همون داستانی که شنیدم باشه تا خوندنش برای بچه ها لذت بخش تر باشه ،برای همین تو نت گوشی نوشته بودم و نصفه مونده بود

    حالا به لطف شما میرم برای ادامه اون کامنت و انشالله تا شب میفرستمش😍

    مرسی از تبادل انرژی فوق العاده ت🌺🌺🌺

    همین فرمون پیش برو که افتادی تو صراط المستقیم 😍

    مارو دیدی برامون بوق بزن خودش حال میشیم 😂❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  5. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1310 روز

    سلام حمید عزیز ،از دیشب که کامنت رو خوندم و جواب دادم کلی اتفاق خوب افتاد …

    دیشب وقتی رفتم روی نشونه روزانه م و یک فایل اومد از استاد به اسم معضلی ویرانگر به نام جلب توجه !

    و قبل اینکه خود فایل رو ببینم ی کامنت از اون پست من رو واقعا تکون داد …

    یکی از بچه ها نوشته بود که یک باگ تو خودش پیدا کرده که عادت کرده بوده به چک کردن دیدگاه هاش تو سایت که چندتا لایک خورده !

    باور نمیکنی ،ی چند لحظه جهان از حرکت وایساد برام !

    شبیه مهندس هواپیمایی که قبل از پرواز فهمیده ی پیچ اصلی چرخ هواپیما درومده!

    هم شوکه بودم از چیزی که کشف کردم هم خوشحال !

    آره آره ، این باگ من هم بود، من همش داشتم چک میکردم دیدگاه هامو ،همش پایین سایت اسم بچه هارو میدیدم،هروقت اسمم تو چند نفر برتر بود کلی ذوق میکردم !

    بعد نشستم فکر کردم چرا باید این پیچ چرخ اصلی هواپیما درومده باشه و این همه مدت من متوجهش نبودم؟

    یکم برگشتم عقب ،رسیدم به اینستا و اون عادت ،گرفتن توجه دیگران با پست های انفجاری !

    ساعت ها وقت گذاشتن برای تولید محتوا فقط برای گرفتن چندتا کامنت بیشتر !

    بعد رفتم عقبتر ! یادم اومد ! بچگی و تربیت خانواده ، شرطی بودن دوست داشتن ها ،تایید طلبی از خانواده برای حفظ شخصیت و اعتماد به نفس

    تلاش برای جلب توجه بخاطر جبران کمبود محبت !

    حمید عزیز،من دوباره برگشتم جوابی که به کامنتت داده بودم رو خوندم ،جواب قبلیم رو به محمدحسین جان هم خوندم

    دوباره ی چند ثانیه مکث!ی پیچ شل دیگه پیدا کردم که وصل بود به پیچ اصلی !

    من مدام داشتم مقایسه میکردم این سایت و اینستام رو !

    و هی داشتم به بقیه میگفتم آی ملت! من تو اینستا خیلی فالوئر داشتم خیلی کامنت داشتم !

    شاید از صدتا

    نود تاش صرفا انتقال احساساتم بود که بگم چقدر خوشحالم اینکه نقطه نظراتتون رو میخونم

    ولی اون ده درصد !

    اون باگ بود !

    اون ده تا بوی جلب توجه میداد!

    پسر من ی باگ بزرگ پیدا کردم امروز ! من تونستم ی پیچ دیگه از هواپیما رو قبل از پرواز سفت تر کنم !

    امروز مهمونی دعوتم ،از دیروز فکرم مشغول بود کدوم لباسم رو بپوشم !اما الان قاطعانه تصمیم دارم هرچی که به نظر خودم خوبه و توش راحتم رو بپوشم بدون هیچ نگرانی !

    من یک قدم دیگه پیش رفتم تو زندگی به سبک شخصی !

    ممنونم ازت واقعا …

    دمت گرررررررررررم 🫶

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای: