قانون تغییر ناخواسته ها

در بخش نظرات این فایل درباره تجربیات خود در این دو شرایط بنویس:

1.آنجایی که بر علیه ناخواسته ها و نازیبایی های زندگی ات جنگیدی و اعتراض کردی تا آنها را از زندگی ات بیرون کنی. اما در نهایت- حتی آنجا که ظاهرا شما پیروز جنگ بودی، مسئله حل نشد بلکه  آن ناخواسته در شکل و قالب دیگری در تجربه زندگی ات گسترش پیدا کرد.

2. آنجایی که تصمیم گرفتی به جای جنگ با ناخواسته یا اعتراض به آن، آگاهانه ذهن خود را کنترل کنی و کانون توجه خود را بر آنچه معطوف کنی که می خواهی تجربه کنی. سپس به خاطر این جنس از توجه، جهان بدون هیچ تقلایی نه تنها آن ناخواسته ها از زندگی شما حذف کرد، بلکه شما را با خواسته ها و زیبایی های بیشتر احاطه کرد.


منابع بیشتر:

بررسی حجاب در قرآن

با هرچه بجنگی، آن را ماندگار تر می کنی

تمرکز بر بهبود آنچه می توانم

live با استاد عباس‌منش | قسمت 7

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    389MB
    50 دقیقه
  • فایل صوتی قانون تغییر ناخواسته ها
    49MB
    50 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

701 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «متین فنایی» در این صفحه: 1
  1. -
    متین فنایی گفته:
    مدت عضویت: 1273 روز

    به نام خداوندی که جهان منظم و قانونمندی خلق کرد 💚

    به نام خدایی که منبع عشقو ثروتو سلامتیه 🙏

    به نام خدایی که سیستمه ، سیستمی که کافیه در اون بر طبق قوانینش عمل کنیم تا هرچه میخواهیم به ما بدهد👑

    سلام به استاد عزیز و دوستان گلم

    استاد نمیدونید چقدر من از گوش دادن صحبتاتون آرامش میگیرم

    استاد شما توی این فایل فرمودید که من موضوعی که راجبش صحبت میکنم هموناییه که قبلا میگفتم و همیشه دارم همین حرفارو میزنم ولی واسه من که هرر بار فایلی از شما گوش میکنم حس میکنم اولین باره دارم این صحبتارو میشنوم و درک تاره تری از قانون به دست میارم که اصلا هیچ ربطی به چیزی که تا الان فهمیدم نداشته

    استاد کاملا درست میگید الان که فکر میکنم میبینم دقیقااا چند هزار مثال از همین مورد دارم که با توجه کردن به نا زیبایی ها چیز هایی رو به زندگیم دعوت کردم که نمیخواستم و برعکس با توجه به زیبایی ها و اتفاقات مثبت شرایط و اتفاقات مثبت دیگه ای رو وارد زندگیم کردم

    برای مثال همین موردی که اخیرا برام اتفاق افتاده رو واستون میگم

    من ساکن اصفهانم و یکی از دوستام که حدود دو ماه پیش رفته بود تهران برای کاری چند روز مونده بود و برگشته بود اومد پیش من و با هم راجب اتفاقاتی که واسش افتاده بود صحبت کردیم و دوستم به من گفت که رفته بودم تهران اونجا کلی دزد هست و حواست نباشی جیبتو میزنند و از این صحبتا ، خلاصه که خیلی راجب دزدیو فقرو اینجور چیزا صحبت کردیم اون شب

    جالب اینجا بود که تا چند وقت بعدش من همش فکرم درگیر همون صحبتا بود و اونا تو ذهنم تکرار میشد به صورت نا خوداگاه و من حواسم نبود که باید ذهنمو راجب این موضوع کنترل کنم

    خب ادم گاهی وقتا یه سری چیزارو فکر میکنه واقعیت جامعس دیگه من که نمیتونم تغیرش بدم و اونارو به اسم واقعیت میپذیره مخصوصا اگه یکی از افراد نزدیکش اون واقعیت هارو بهش بگه

    و همینطور نمونه های اینجور واقعیت هارو تو شهر خودمون بهش برخورد میکردم و میدیدم

    اینا گذشت تا چند هفته بعدش من توی یکی از کوچه پس کوچه های مرکز شهر ماشینمو پارک کرده بودم برای چند ساعتی و رفته بودم داخل یه سمینار شرکت کنم

    بعد از سمینار وقتی داشتم برمیگشتم سمت ماشین دیدم توی تاریکی دو نفر دارن به قفل در ماشین من کلید میندازن و سعی میکنند بازش کنند رفتم سراغشون و باهاشون درگیر شدم اونا هم افتادن به التماس حتی به پلیس هم زنگ زدم که بیاد برسی کنه ولی خب از اونجایی که حدود نیم ساعتی طول کشید تا پلیس بیاد من به فکر فرو رفتم توی این مدت و یاد قوانین افتادم و فهمیدم دقیقا چرا این اتفاق رو دارم برای اولین بار تجربه میکنم

    وقتی به نتیجه رسیدم که افکار چند وقت اخیر خودم باعث این اتفاق افتاده دوباره به پلیس زنگ زدم و درخواست کردم که مامور نفرستند و از اونجایی که عجله هم داشتم با یه صحبت دوستانه به اون اقایون فهموندم کارشون درست نبوده و سوار ماشینم شدم و رفتم

    از اون شب به بعد تمرکزمو گذاشتم روی این موضوع که دنیا پر از ادمای خوبه و سعی در کنترل ذهنم داشتم و ذهنمو با مثال های منطقی قانع کردم که دنیا پر از ادم های درست کاره

    و کلی بخاطر این که اتفاق بدی نیوفتاد یا درگیری ناجوری رخ نداد یا این که من به موقع رسیدم و برای ماشینم اتفاق بدی نیوفتاد خداروشکر کردم و بار ها این موضوع رو توی ذهنم تکرار کردم که خداوند هوامو داره که نمیذاره هیچ اتفاق بدی واسه من یا اموال من بیوفته

    گذشت تا همین دو هفته پیش که برای کاری رفته بودم تهران و یه اتفاق خیییلی جالب و عجیب برام افتاد که بار ها بخاطرش خدارو شکر کردم و توی ذهنم تکرارش کردم و قدر دان ادم های خوب جهان اطرافم شدم

    من توی یه جای بسیاااار شلوغ که همه جور ادمی میره و میاد شبی که بیرون رفته بودم کیف پولم رو گم کردم و حتی خودم هم متوجه نشدم که کیف پولم نیست

    این در حالی بود که نه شماره موبایلی از خودم توی کیف پولم بود و تمام مدارک شناسایی و گواهی نامه و حدود ۸۰۰ تومن پول نقد و حتی رمز کیف پول ارز های دیجیتالم که روی یه کاغذ نوشته بودم داخل کیف پولم بود🤦‍♂️

    شب موقع خواب قبل از این که بخوابم یه حسی بهم گفت اینترنتمو روشن کنم و یه سر به اینستاگرامم بزنم دیدم توی درخواست های اینستاگرامم یک نفر که جزو فالورام هم نبوده بهم پیام داده با این که من اکثر وقتا اون پیامارو باز نمیکنم چون اکثرا تبلیغاتی هستند پیام رو باز کردم و دیدم یک نفر پیام داده:

    که شما چیزی گم نکردید؟😐

    و من اصلا تا اون موقع هنوز نمیدونستم کیف پولم نیست 😂

    (همون موقع فهمیدم که ایشون اسم بنده رو از روی کارت ملی دیده بود و یه حسی بهش گفته بود که اسمم رو داخل اینستاگرام سرچ کنه و منو پیدا کنه و جالبترش اینجاس که من چند روز بود که اسم و فامیل خودم رو پشت سر هم داخل بیو اینستاگرامم گذاشته بودم )

    جواب دادم که چرا کیف پولم رو گم کردم و ایشون شمارشون رو گذاشتند و تماس گرفتم بهشون و با کمال تعجب ایشون یه مسیر طولانی رو بخاطر من اومدند که کیف پول من رو بدند و من هم رفتم پیششون و با یه انسان بسیار شریف و با ادب برخورد کردم و وقتی کیف پولم رو گرفتم حتی ذره ای چیزی از توش کم نشده بود و حتی هرچقدر اصرار کردم که بگذار من شیرینی بهتون بدم که این لطفتون جبران بشه قبول نکردند

    حتی بهم توصیه کردند یه شماره تلفن داخل کیفم بگذارم و تذکر هم دادند که رمز کیف پول ارز های دیجیتالم رو داخل کیف پولم نگذارم

    اونشب بخاطر قوانین بدون تغیر خداوند و این که سرنوشت خودمونو در اختیار خودمون قرار داره هزاران بار خدارو شکر کردم و کم مونده بود اشک شوق بریزم ، حس میکردم یه راز خیلی بزرگی رو کشف کردم

    چون دقیقا هم طرف منفی قضیه و هم طرف مثبت قضیه رو توی مدت بسیار بسیار کوتاهی تجربه کردم و دقیقا با چشم خودم دیدم که کانون توجه ما چه قدرت بزرگی داره

    در واقع باید بگم کانون توجه همه چیزه کل قانون در مورد همین یه موضوع سادس همین که بتونی ذهنتو کنترل کنی و کانون توجهتو روی چیزایی قرار بدی که دوست داری وارد زندگیت بشن و تجربشون کنی

    استاد عباسمنش من از روزی که با شما اشنا شدم زندگیم از این رو به اون رو شده واقعا نمیدونم چطوری از شما تشکر کنم

    این زندگی که الان من دارم تجربه میکنم با استفاده از مطالب شما واقعاااا هییییچ ربطی به زندگی گذشته من نداره

    همیشه از شما سپاسگذارم💚👑

    انشااله روزی بتونم شمارو از نزدیک توی فلوریدا ببینم و حضوری ازتون تشکر کنم💚

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای: