در بخش نظرات این فایل درباره تجربیات خود در این دو شرایط بنویس:
1.آنجایی که بر علیه ناخواسته ها و نازیبایی های زندگی ات جنگیدی و اعتراض کردی تا آنها را از زندگی ات بیرون کنی. اما در نهایت- حتی آنجا که ظاهرا شما پیروز جنگ بودی، مسئله حل نشد بلکه آن ناخواسته در شکل و قالب دیگری در تجربه زندگی ات گسترش پیدا کرد.
2. آنجایی که تصمیم گرفتی به جای جنگ با ناخواسته یا اعتراض به آن، آگاهانه ذهن خود را کنترل کنی و کانون توجه خود را بر آنچه معطوف کنی که می خواهی تجربه کنی. سپس به خاطر این جنس از توجه، جهان بدون هیچ تقلایی نه تنها آن ناخواسته ها از زندگی شما حذف کرد، بلکه شما را با خواسته ها و زیبایی های بیشتر احاطه کرد.
منابع بیشتر:
با هرچه بجنگی، آن را ماندگار تر می کنی
live با استاد عباسمنش | قسمت 7
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD389MB50 دقیقه
- فایل صوتی قانون تغییر ناخواسته ها49MB50 دقیقه
سلام
رد پای این روزهای من
امروز مورخ 24آذر1402
دیشب دخترخالهم برام تولد گرفت
شب خوبی داشتیم
2ماه و 24 روز هست که تمرکز کردم روی رژیم و بدنم
کاری که مدت ها ینی از سال 91 دلم میخاست انجامش بدم
اما همیشه میگفتم بزار زمانی که بهترین تایمه
بزار وقتی که وضعم خوب شد
بزار یکی یهو پیدا شه استعداد منو ببینه دست منو بگیره منو ببره بالا
همه این حرفا کاری کرد که 10روز پیش که روز اصلی تولدم بود من سنم از سال 91 که 18سالم بود بشه 30سال
این چند روزه یهو به خودم اومدم گفتم
واااییییییی 30سال
کلی از ادما تو 30سالگی به نتیجه رسیدن و قهرمانی و ……
بعد من چطور 12سال فقط نشستم و فکر کردم یه روز میاد که من یهو قهرمانم
2ماه و نیمه که میوه نخوردم
قندم کلا حذف شده
درآمدی که دارم و هزینه میکنم برا تغذیه و زمانی که دارم هزینه میکنم برا تمرین
چون من همیشه میدونستم اندام خوش فرمی دارم فقط و فقط نمیدونم چرا باور نداشتم که میتونم
الان فقط تو همین 2_3ماه کلی نتیجه گرفتم
خب من نچرال کار میکنم و تغییرات اروم ارومه
ولی یه اهرم رنج عجیب و قریبی برام ساخته شد
به خودم میگم
آیا میخوای چشاتو ببندی و سنت بشه 40سال و دیگه کلا فرصت از دست بدی ؟؟؟
اخ اخ اینو که میگم و یه اهرم فشار خصوصی دیگه
تمام بدنم از ترس میلرزه
ینی رو به قبله باشم بلندم میکنه تمرینشو انجام میده
و درمورد هزینه های این مسیر هم قبلنا هم درامدم کم بود هم ترس از خرج کردن داشتم
تو این مدت که تو سایت استاد هستم دست و پا شکسته خدارو صد میلیون مرتبه شکر با اموزش های استاد دست و بالم باز تره و یاد گرفتم که اگه مسیرم انتخاب کردم براش بها پرداخت کنم
به فکر فردا نباشم
مثلا قراره برم سینه مرغ بگیرم
اگه اندک پول های اخره حسابمم باشه نمیگم حالا این بمونه برا فردا پسفردا اگه مشکلی پیش اومد
تا لحظه اخر مثل ثروتمندا میرم تغذیمو میخرم
و نکته اینجاست که تو این مدتی که اینطوری شدم ترس از خرج کردن ریال اخر رو برای هدفی که ازش مطمعن شدم رو کنار گزاشتم
هیچوقت کم پول نشدم
درست تو زمان مناسب و عالی پول میاد
و همیشه باید یادم باشه که برا هدفم ترس از خرج کردن نداشته باشم
همونطور که استاد تو بندر عباس هرچه درامد داشت خرج خرید کتاب میکرد
پرداخت بها خودش یه قانون بزرگههههه
استاد واقعا دوست دارم
دستت درد نکنه
خدارو صدمیلیارد مرتبه شکر که دست منو گذاشت تو دست شما
خدا رو صدمیلیارد مرتبه بابت همه چیز شکر…