در بخش نظرات این فایل درباره تجربیات خود در این دو شرایط بنویس:
1.آنجایی که بر علیه ناخواسته ها و نازیبایی های زندگی ات جنگیدی و اعتراض کردی تا آنها را از زندگی ات بیرون کنی. اما در نهایت- حتی آنجا که ظاهرا شما پیروز جنگ بودی، مسئله حل نشد بلکه آن ناخواسته در شکل و قالب دیگری در تجربه زندگی ات گسترش پیدا کرد.
2. آنجایی که تصمیم گرفتی به جای جنگ با ناخواسته یا اعتراض به آن، آگاهانه ذهن خود را کنترل کنی و کانون توجه خود را بر آنچه معطوف کنی که می خواهی تجربه کنی. سپس به خاطر این جنس از توجه، جهان بدون هیچ تقلایی نه تنها آن ناخواسته ها از زندگی شما حذف کرد، بلکه شما را با خواسته ها و زیبایی های بیشتر احاطه کرد.
منابع بیشتر:
با هرچه بجنگی، آن را ماندگار تر می کنی
live با استاد عباسمنش | قسمت 7
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD389MB50 دقیقه
- فایل صوتی قانون تغییر ناخواسته ها49MB50 دقیقه
بل نام خالق زیبایی ها
سلام به استاد عزیزم سلام به همه دوستان
به لطف الله بعد چند مدت روز شمار فصل پنجم شروع کردم و چه به موقع خدایا چطور ازت سپاسگزاری کنم استاد قشنگم اگه کامنت منو میخونید لایک کنید تا بفهمم استادم داشتم کامنت بچه ها رو میخوندم یهو گفتم برم کامنت بزارم هیچ ایده و نظری نداشتم میدونید من الان یک ماه و نیم تو جلسه اول عزت نفسم که گفتین اگه ایده ندارین قدم بزارید تو راهی کا قلب قشنگت میگه حس زیبای درونت میگه منم بدون ایده اومدم تا به نام خدا گفتم اشکم اومد ایده رسید .من چندروزی دارم برنامه زندگی پس از زندگی میبینم بخصوص روز 19 ماه رمضان خیلی حالم گرفته شد اون حق ناسی که گفتن برام جالب نبود کلی اشک ریختم حسم بد شد همون شب با خواهر عزیزم صحبت کردم گفت چیزی که حست بد میکنه حتی اگه از گفته بهترین فیلسوف باش باور نکن منم گوش دادم نشستم کلی کامنت خوندم فرداش حالم عالی بود نمیتونم احساسم بیان کنم .من این روزا تو آغوش خدا میبینم خودم.استادم من بالا و پایین زیاد داشتم هنوزم گهگداری دارم ولی دارم بهتر یاد میگیرم کنترل کنم .
یادم من از سن کم 17 سالگی که ازدواج کردم همش دنبال همسرم بودم خیلی رفیق باز بود و دائم تو قهوه خونه .اون روزا من خودم به در و تخته میزدم بیشتر میشد اینا به کنار بهش مشکوک شدم شب و روز نداشتم و این توجه ام اتفاق های بدتری رقم میزد بی پولی کم خوردن و پوشیدن آدمای نامناسب غیبت پشت غیبت حسادت به زمین و زمان .با 5 دقیقه دیر کردن شکاک بودن .ولی همش خدا رو داشتم من از بچگی روی پای خودم بودم همه جا از خودم دفاع کردم تو دل بزرگترین ترس ها رفتم چون همیشه خدا کنارم میدیدم یه نیروی همش احساس میکردم تا جایی که کمرم خم شد دیگه ناامید و درمونده همون سالی که کرونا اومده بود گفتم خدا من برای چی تو این دنیا هستم برای زجر کشیدن یا منو به راه راست هدایت کن یا منو ببر پیش خودت .اون روزا با استاد عرشیانفر آشنا شدم کم کم روزنه امید باز شد با دیدن فایل ها و خریدن دوره هاشون آدمای منفی اخبار تلویزیون کلا حذف کردم حالم بهتر شدا بود که دوباره به یک تضاد رسیدم که اونم منو بزرگ تر کرد رشد داد تا با شما آشنا بشم آخ که چی بگم تق و لق گوش میدادم ولی الان شاید 6الی7 ماه قشنگ تر کلر میکنم 7 ماه اینستا رو کامل حذف کردم ورودی مجازیم فقط سایت شما هست استاد من بیخیال شدم من از مشروب خوردن رفیق بازی همسرم خسته بودم ولی از وقتی که بیخیال شدم حتی به خودش گفتم دیگه هرجور راحتی زندگی کن من تا الانش هم فکر میکردم دارم در حق تو خوبی میکنم ولی از جایی متوجه شدم من کی باشم استاد من الان همسرم فقط تو خونه و سرکار .شاید سالی 2الی3 بار با دوستاش بیرون میره نسبت به کاراش خونسرد و آروم و اینکه الان همسر عاشقانه دوستم داره بهم احترام میزاره حتی خودش میگه من وقتی با زن و بچه ام میرم بیرون هرچی دلشون بخواد تا ته مونده کارتم براشون هزینه میکنم ولی برای خودش نه .همه جا دوست داره کنارم باش بهم محبت کنه .استادم حالم این روزا خیلی خوبه چنان به خواسته هام نزدیکم که حس میکنم به همه اش رسیدم.
یک موضوع دیگه بابت فایل اینکه میبینم خانواده ها چقدر روی بچه هاشون حساس اند تا مریض میشن یه آبریزش میگیرن دم در مطب هستن البته حقم میدم دست خودشون نیست ولی من سالهاست که برای جفت بچه هام این حساسیت کنار گذاشتم از روز اول عید هم خودم هم جفت بچه هام یه آبریزش و سرفه داشتیم اصلا به روم نیاوردم محبت اضافه نکردم نه به خودم نه بچه هام خدای من شاهد که الان همه مون خوبیم .
خیلی خیلی مثال دارم
مثلا چندین سال پیش که من تمرکزم روی غیبت کردن و افراد نامناسب بود چون تو حیاط مشترک با برادرشوهر و مادرشوهرم هستیم باورتون نمیشه هر هفته قهر دعوا بحث بود اصلا بر سر مسائل بیخود از وقتی که خودم تو خونه حبس کرده بودم آدمای منفی گذاشتم کنار خود به خود کم شد تا الان که من شاید تو یک حیاط ماهی 2الی3 ببینمشون و احترام نگه میدارن مادرشوهرم خیلی باهام خوب برخورد میکنه .
اصلا دیگه در خودم نمیبینم برای هرچیزی بحث کنم که روح عزیز و نازم ناراحت بشه .
میدونید از برنامه زندگی پس از زندگی یک چیز عالی دریافت کردم این بود که هر کاری که بهم حس خوبی میدانند انجام میدم همون لحظه تو دلم میگم بفرما روح عزیزم لذت ببر اینم جایزه ورودی مناسب اینم جایزه توجه به زیبایی ها .
استادم من بخاطر ورودی نامناسب خیلی سال پیش تو منطقه ای با آدمهای هستم که اصلا دوست ندارم تمرکز کنم در موردشون حتی صحبت کنم ولی فقط قسمت حیاط خودم تبدیل به بهشت کردم پر از گل و درخت همیشه سعی میکنم تمیز نگه دارم هر روز بابت حیاط سپاسگزاری میکنم بابت جوجه های نازم .
یک جای خیلی کوچیک دارم ولی تو همون هم جوجه و مرغ و اردک دارم قبلا از جای کوچیکش ناراحت بودم ولی الان میگم این حیوانات از خدا سپاسگزاری میکنن که پیش بنده ای مثل من هستن اینا جاشون همین جاست .
استاد منم مثل شما اگه بخوام حرف بزنم روزا طول میکنه چون خیلی از اتفاقا برام رخ داده.
تنها چیزی که از خدا میخوام تو همین مسیر باقی بمونم این مسیر آسفالت جنگلی که توش سوت زنان به مقصد والام برسم میدونید مقصد کجاست زندگی در کنار خدا .به نظرم مقصدی وجود نداره هر چی هست همین لحظه هست خیلی ها به امید مقصد زندگی حالشون خراب میکن میدون ولی میبینید هنوز به اون مقصد نرسیده عمرشون تموم میشه .
استاد جانم من دارم لذت میبرم از شما و خودم و خدای خودم سپاسگزارم که به درخواست های من جواب داده.
اول کامنت نوشتم که حتی نمیدونستم چی بگم ولی ببینید چی شد .
شما رو به خدای پاک و توانا و خالق زیبایی ها میسپارم.
سلام به دوست عزیزم
در رابطه با همین آیه استاد عزیز تو اون 6الی7 فایل توضیح کامل داده و اونطور که یادم گفتن معنی اصلی آیه اصلا به اسم مقنعه یا چادر نیست .
و این نظر منه که همش از بچگی سوالم بوده الان به نتیجه رسیدم یعنی فقط مسلمان ها که مقنعه یا چادر بزارن آدم خوبی هستن کارشون درسته
از نظر من با توجه به حرف استاد و تجربه هام اینه که یک انسان خودش شرایط بسنجه چه مرد چه زن .
مثال میزنم من پیش بعضی از بستگانم بدون روسری یا با تیشرت هستم که به اصطلاح نامحرم هستن ولی حس درونم نسبت به اون شخص آروم و اینکه اون طرف مقابلم مشکلی نداره ولی همین بنده که من باشم با یک سری از اقوام که حتی نزدیک تر هستن حتی روسریم در نمیارم چون حسم اوکی نیست یا میبینم اگه روسری ام در بیارم برای طرف مقابل سخته .
بازم میگم این نظر شخصی منه حتی تا سه سال پیش چادر سر میکردم ولی اصلا راحت نبودم خیلیا دوست دارن ولی من نه .اولویت اولم راحتی
حتی تو جمعی که راحت نباشم نمیرم .
امیدوارم نظرم براتون کارآمد باش .
این تکرار قانون برای خودم هم بود.
سپاسگزارم