در بخش نظرات این فایل درباره تجربیات خود در این دو شرایط بنویس:
1.آنجایی که بر علیه ناخواسته ها و نازیبایی های زندگی ات جنگیدی و اعتراض کردی تا آنها را از زندگی ات بیرون کنی. اما در نهایت- حتی آنجا که ظاهرا شما پیروز جنگ بودی، مسئله حل نشد بلکه آن ناخواسته در شکل و قالب دیگری در تجربه زندگی ات گسترش پیدا کرد.
2. آنجایی که تصمیم گرفتی به جای جنگ با ناخواسته یا اعتراض به آن، آگاهانه ذهن خود را کنترل کنی و کانون توجه خود را بر آنچه معطوف کنی که می خواهی تجربه کنی. سپس به خاطر این جنس از توجه، جهان بدون هیچ تقلایی نه تنها آن ناخواسته ها از زندگی شما حذف کرد، بلکه شما را با خواسته ها و زیبایی های بیشتر احاطه کرد.
منابع بیشتر:
با هرچه بجنگی، آن را ماندگار تر می کنی
live با استاد عباسمنش | قسمت 7
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD389MB50 دقیقه
- فایل صوتی قانون تغییر ناخواسته ها49MB50 دقیقه
سلام ب استاد جان و همه هم کلاسی های عزیزم.
یه تجربه ایی در مورد سرمایه گذاری در یه جایی بنام وارد کردن ارز دیجیتال داشتم خواستم بگم براتون تا باورپذیر بشه برای شما برای من درس بزرگی بود.
از اونجایی ک عادت دارم بعد دیدن یه فایل از استاد میرم سراغ بهترین کامنت از نظر امتیاز.یه کانت خوندم از یکی از دوستان گفته بودن یجا سرمایه گذاری کردن و بعد از شنیدن حرفهای استاد اون سرمایه رو کشیدن بیرون.
تقریبا دوسال پیش اگه اشتباه نکنم بود ک ما یه ماشینی داشتیم کذاشتیم برای فروش و پول خوبی هم گیرمون امدو من ایده ایی نداشتم ک با این مبلغی ک دارم چیکار کنم کلا قبل اشنایی با قانون بود.این مبلغ تو حساب من بود تا اینکه یه شب همسرم امد گفت یکی از دوستانم میخواد یه پولی رو بزار بصورت مشارکتی کالایی وارد میشه و سود خوبی میده منم شماره اون بنده خدارو گرفتم و صحبت کردم نمیدونم چرا با اینکه اهل ریسک نبودم راحت قبول کردم پولم رو بدم و ماهیانه مبلغ قابل توجهی رو بگیرم ب هوای سود از اونجایی ک از نزول کردن یا نزول دادن میونه خوبی نداشتم خوشم نمی امد گفتم خوب این راه خوبه ک حداقل مثلا حلال هس.خلاصه من کل دارایی خودم رو سرمایه گذاری کردم و دادم با خیال اینکه حداقل با سود این پول میتونم یه مقدار بدهی ک دارم رو بدم و کلی نقشه داشتم بعد چند روز دیدم اون اشنای ما زنگ زد گفت اگه طلا هم داری بفروش بده طلا مگه چقد میخواد سود بده حداقل اینجا میدونی چند برابر سود میکنی بهر حال به هر ترفندی بود منو راضی کرد من طلای خودم رو بفروشم و کل پول هر چی ک داشتمو دادم و ماه اول سود خوبی بهم داد و من راضی ب اصلاح.گذشت و من تو اینیستا یه فردی رو دنبال میکردم و اون فرد گفته هر کی هر پولی توی بورس داره رو بکشه چون اونا یه نقشه ست و بعد یکی دوماه میزارن میرن.منم بلافاصله زنگ زدم به اشنامون گفتم پولم رو میخوام و اونم گفت چند روزی طول میکشه.تو همون چند روز با من تماس گرفت کل پول خودش ک حتی از کل اقوام گرفته بود نزدیک به یک میلیارد بود و پول من و همه ی کسایی ک تو اون بورس شرکت کرده بودن از دست رفته یعنی طرف متواری شده.و به همین راحتی کل زندگی من و کلی ادم ک به امید این هرم بودن بیچاره شدن.خدارو شکر از اونجایی ک اوایل بیداری من بود مصادف شد با از دست دادن مل زندگیم اصلا حالم بد نشد شوکه شدم و دیگه راحبش با هیچکس صحبت نکردم چون دیگه فایده ایی نداشت انقد ک تو ارامش بودم حتی شوهرم بمن گفت تو دروغ میگی همچین اتفاقی نیوفتاده از ارامش من خیلی بهم میریخت.نمیدونم چ اتفاقی برای من افتاده بود چرا ناراحت نشدم چرا گریه نکردم چرا دیگه هیچی مهم نبود چون در قبالش چراغی در قلبم روشن شده بود بنام خداوند درسته من روی خداوند حساب نکرده بودم روی خودم حساب نکردم و پولم رو دادم و رفت ولی درسی شد خیلی بزرگ.از هرچی بنام وام قرض متنفر بشم.روزای سختی رو گذروندیم با بی پولی و کلی قسطو بدهی ولی گذشت.بعد اینکه با استاد اشنا شدم متوجه شدم چرا سرمایه ام رو از دست دادم و طرح پونزی.اگه زمیمثن و اسمون بهم نزدیک بشن من اینکار رو تکرار نمیکنم.اتفاقا الان توی یه جمع فامیلی یه همین طرحی امده و یه بچه با اینکه من همچین اتفاقی برام افتاد میگن این فرق داره و منم توی دلم میگم شاهنانه اخرش خوشه.
امید وارم این پیام من رو دیده باشین قبل از اینکه دیر بشه و همه چیتون رو از دست بدید