قانون تغییر ناخواسته ها

در بخش نظرات این فایل درباره تجربیات خود در این دو شرایط بنویس:

1.آنجایی که بر علیه ناخواسته ها و نازیبایی های زندگی ات جنگیدی و اعتراض کردی تا آنها را از زندگی ات بیرون کنی. اما در نهایت- حتی آنجا که ظاهرا شما پیروز جنگ بودی، مسئله حل نشد بلکه  آن ناخواسته در شکل و قالب دیگری در تجربه زندگی ات گسترش پیدا کرد.

2. آنجایی که تصمیم گرفتی به جای جنگ با ناخواسته یا اعتراض به آن، آگاهانه ذهن خود را کنترل کنی و کانون توجه خود را بر آنچه معطوف کنی که می خواهی تجربه کنی. سپس به خاطر این جنس از توجه، جهان بدون هیچ تقلایی نه تنها آن ناخواسته ها از زندگی شما حذف کرد، بلکه شما را با خواسته ها و زیبایی های بیشتر احاطه کرد.


منابع بیشتر:

بررسی حجاب در قرآن

با هرچه بجنگی، آن را ماندگار تر می کنی

تمرکز بر بهبود آنچه می توانم

live با استاد عباس‌منش | قسمت 7

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    389MB
    50 دقیقه
  • فایل صوتی قانون تغییر ناخواسته ها
    49MB
    50 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

701 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «شینا زرگوشی» در این صفحه: 1
  1. -
    شینا زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 666 روز

    به نام پروردگار جهانیان

    سلام استاد عباس منش عزیز من می خواهم یک داستان جالبی تعریف کنم باز هم از تخیلات خودم است دختری به نام بکی که در آمریکا با پدر و مادرش در شهر نیو یورک زندگی میکرد شغل پدر و مادر بکی ماجرا جو بود خانواده بکی هر سال به یک شهر یا یک کشور سفر میکردند بکی هم عاشق ماجرا جویی کردن شد و او هرسال زیبایی های آفریدگار خود را میدید و لذت میبرد بکی تک فرزند بود و دوستی نداشت حتی وقتی به مدرسه میرفت کلاس های دانش آموز ها را نمی شناخت هر وقت که فامیل هایشان به بکی می گفتند چرا دوستی پیدا نمی کنی و همیشه بکی جواب میداد من تا وقتی که آفریدگار جهانیان را دارم دوست میخاهم چه کار آفریدگار دوست من است او است که همیشه به من کمک میکند در هر شرایت من هر جور شده جلو میروم و درس میخوانم پدر و مادر دیدن که بکی خیلی مغرور شده که می تواند هر کاری را بکند و هر چیزی راحت است برای او برای همین او را امتحان کردند به و یادشان آمدند که بکی خوشش از پییانو می آید برای همین او را به یک کلاس پییانو بردند بکی تعجب کرد گفت چه آسون پییانو زدن که کاری ندارد بکی روز اول به نظر او آسون برای اش بود ولی او تمرین نمی کرد پدر و مادرش کاری به او نداشتند روزی معلم از بکی خواست که پییانو یی بزند او همه ی درس هارا یادش رفته بود چرا چون او در س نخوانده بود و پدر و مادرش می خواستند به او یاد بدهند که درست خداوند همیشه به ما کمک می کند ولی باید خودت اول شروع کنی

    من می خواستم این درس را به شما بیاموزم و الان می خواهم کار های مثبت این هفته ام رو بنویسم

    1-درمدرسه یک سرود خواندیدم که در باره ی شاهنامه بودومن از این سرود خیلی چیز ها یاد گرفتم

    2- نقاشی درباره ی حرمی با دو گنبد را رنگ آمیزی کردیم

    3- درس مان در باره ی امام ها بود که چه کار هایی و چه ویژگی هایی داشتند صحبت کردیم

    4-در شنا موفق به شنا زیر آبی شدم و خیلی خوش حالم

    5-و من چند وقت پیش از خداونددرخواست کردم که یک عروسک خرگوشی بخرم و به دست آوردم

    6-دیروز پدرم به مدرسه ام اومد و معلمم کار نامه ام را به پدرم داد و خانم معلمم به پدرم گفته بود که شینا هم از لهاز درسی و هم در لهاز اخلاقی عالی هستش

    7-ما دیشب می خواستم به یک شهر سفر کنیم و سه بار قرعه تهران آمد و ما الان که این کامنت رو مینویسم در تهران هستیم

    ممنونم از خاله لیلا، عمو مجید، خاله فهیمم، خاله پری، عمو محمد حسین، خاله مریم، عمو محمد، خاله یگانه که مثل خودم پرسپولیسی و خاله ام البنین که برام کامنت نوشتن

    خداحافظ

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای: