قانون تغییر ناخواسته ها - صفحه 26 (به ترتیب امتیاز)

701 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    موسی محمدی گفته:
    مدت عضویت: 1517 روز

    سلام بر استاد عزیز و دوستان خانواده عباسمنش

    واقعا ازاین فایل لذت بردم.

    بله برهرچه نازیبایی تمرکز کنیم ازهمان جنس نازیبایی وارد زندگیمون میشه.

    مساله بودن ونبودن زیبایی وزشتی ،خواسته وناخواسته نیست بلکه مساله اینه که بر انچه که زیباست تمرکز میکنیم یا برانچه نازیباست.ما هرجا باشیم در دوراهی یا به تعبیر استاد در دنیای دوقطبی قرارگرفتیم پس اگر می خواهیم زندگی جالب وزیبایی داشته باشیم ازآنچه نازیبا هست صحبت نکنیم وآگاهانه انتخاب کنیم که به زیباییها توجه کنیم واززیباییها حرف بزنیم ودر نتیجه زندگیمون رو به سمت زیباییها هدایت کنیم.ممنونم استاد واقعا ذهنم درگیر نازیباییهادر جامعه بود ولی دیدم ذهنم درگیر نازیباییها بود وارامشم به پریشانحالی تبدیل شده بود.ممنونم روشن شدم بلافاصله تصمیم گرفتم ذهنم وتوجهم وفکرم را به نازیباییها سوق ندم.یادگرفتم اگر میخوام تجربه خوب وزیبایی داشته باشم پس باید به زیباییها فکر کنم و به خوبیها توجه کنم.تا دستاورد تمرکز توجهم به خوبیها کسب تجربه های خوب وزیبا باشه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    رویا رضایی گفته:
    مدت عضویت: 2169 روز

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته گرامی

    بعد مدتها اومدم دوباره روز شمار زندگی رو شروع کنم این فایل برام اومد

    من قبلاً هم این فایل و گوش داده بودم از طریق قسمت منو به نشانه ام هدایت کن اما امروز برام معنی دیگه ای داشت

    مدتی هست درآمدم مثل قبل نیست و سر در گم هستم با گوش دادن به این فایل فهمیدم که من تمرکزم کم شده.

    دخترم و همسرش از هم جدا شدن و من تمرکزم روی اون فرد هست و هر کجا صحبت میشه از اون فرد بد گویی میکنم و کارهاشو میگم و بعد که درگیر شدم و کلی انرژی گذاشتم تازه میفهمم که ای بابا باز هواسم نبود و درگیر ناخواسته ها شدم .خشم زیادی از این فرد دارم در صورتی که این اتفاق هم از تغییر فرکانس دخترم هست که خداوند زندگی بهتری رو براش چیده و برنامه های بهتری داره براش چون تو اون زندگی مورد احترام نبود .اما من از خودم قافله نشم با گوش دادن به این فایل از امروز که پنجم فروردین سال چهارصد و سه هست با خودم عهد می‌بندم تمرکزم و از روی این فرد بردارم و روی رشد خودم و تغییر خودم بزارم تمرکزم و روی افراد مثبت و موفق بزارم تا همون افراد وارد زندگیم بشن

    از شما و خانم شایسته ممنونم زندگی من و همسرم

    نسبت به گذشته خیلی تغییر کرده و خدارو شکر هم از نظر مال و هم از نظر روابط و مسائل زندگی کلی نصبت به قبل تغییر کرده و هنوز هم باید بهتر بشه

    از خداوند برای شما و اعضا سایت بهترین ها رو از خداوند می خوام

    به امید دیدار خدانگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  3. -
    علیرضا جلالی گفته:
    مدت عضویت: 1096 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم بانوی بزرگوار

    اول تشکر کنم از شما استاد عزیزم وه فایلهای روزشمار رو دوباره درسایت قرار میدهید برای من فایلهای روز شمار یادآور بهترین تجربه ها از تغییراتی هست که تونستم با تعهد تمرینات دو انجام بدهم و روی خودم کارکنم .

    اما درباره تمرین امروز

    من در روابطم بخصوص روابط با همسرم بسیار حساس بودم وهنوز هم هستم اینکه چگونه بامن برخورد میکند چگونه حرف میزند میزان محبت واحترامش و…و باعث شده بود توقعات بجا وبیجایی در من ایجاد بشه ومن روتبدیل کرده بود به یک آدمی که صرفا متوقع هست و فقط از همسرم توقع داشتم تغییر کنه تا جایی که من به طلاق و…هم فکر میکردم و برای خودم و توی ذهنم کلی درگیر رابطه ومسایل اون بودم و رفتارم هم تغییر داده بود وخلاصه اکثر وقتها باهمدیگه حالت قهر وناراحتی. و خداروشکر که دوباره شروع کردم به تغییر و کنترل ذهن و جهاد اکبری که لازم بود برای بهتر شدن روابطم والبته درنهایت بهتر شدن احساسم و رسیدن به احساس خوبم انجام دادم‌.یعنی این موضوع تجربه خوب من هم هست که تونستم از موضوعی اعراض کنم ودر واقع به جنبه های مثبت رفتار و اخلاق همسرم توجه کنم و از جنبه های منفی اعراض کنم هرچند میدونم هنوز توی این زمینه روابط خیلی کار دارم و باید خیلی با خودم کنار بیام وبتونم از خودخواهی در روابطم دست بردارم اما همین که فهمیدم یکی از نشتی های مهم انرژی من رسیدن به احساس خوب همین موضوع است خوشحالم و از حالا به بعد باید همه آگاهیهای که دارم رو درعمل نشون بدهم.

    ممنونم که این فرصت بوجود آمدتا بتونم بهتر روی خودم کارکنم و بیشتر کنترل ذهن داشته باشم برای رسیدن به اون چیزی که میخوام و اون رو خودم بسازم

    شاد باشید وتندرست وثروتمند در دنیا آخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  4. -
    مریم دیناشی گفته:
    مدت عضویت: 1108 روز

    به نام خدای مهربون و زیبا

    روز 121 ام فصل پنجم از روز شمار زندگی تحول زندگی من

    ای جانم یه فصل دیگه تقریبا یک سال زمان برد تا از فصل یک تا چهارم رو ببینم دانلودشون کنم و برای تک تک فایل های این دسته بندی جالب کامنت بنویسم.

    این یک سال برای من کلی دست آورد داشت کلی نتیجه جالب و پیوسته ،آرام آرام همه چیز بهبود پیدا کرد و بالاترین نتیجه سلامتی و آرامش روز افزون ام بود در مورد این فایل یه برهه از زمان من برای همین جریاناتی که از مرگ این هم وطن در شبکه های اجتماعی بود ذهنم رو کنترل نکردم و کلی پیگیر بودم و کلیپ های مختلفی که مردم درست کرده بودن رو دیدم و روی موجی که همه ی مردم سوار بودن ناخودآگاه سوار شدم همون موقع ای که اینترنت قطع شد و نرم افزارهای اجتماعی فیلتر شدن

    این احساسات و توجه به این ناخواسته ها نتیجه اش شد برگشت آلرژی و حساسیت ریه ام ، سرما خوردگی و از دادن رابطه و طلاهام….

    بعد که متوجه شدم که ای وای من این ده روز بیشتر

    حواسم نبوده به ورودی هام و ببین چی شد

    دنبال دکتر ریه بودم و…

    همون موقع گفتم حالا که فیلتر شده همه چی حتی واتساپ پس چه بهتر فرصتی شد تا باز هم به خونه برگردم جای امن و همیشگی من (سایت عباسمنش)

    هدایت شدم به این دسته بندی و متعهد شدم که کامنت هم بزارم کم کم حالم خوب شد تونستم کار نیمه وقت پیدا کنم تو باشگاه دوستم ، بدهی هامو بدم قسط وام بدم و یه گوشواره حلقه ای کوچیک زیر یه گرمی بخرم ( از زیر صفر شروع کردم و در آمدم و رسوندم به ماهی 3 تومن)

    من این قانون رو لمس کردم که توجه کنی

    به خواسته هات چی میشه و توجه کنی به ناخواسته ها چی میشه .

    خدایا شکرت که اون روزها گذشت و من اون درس ها

    رو دریافت کردم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    جانان گفته:
    مدت عضویت: 2131 روز

    سلام خدمت استاد عباس منش…

    متشکرم بابت وقتی که گذاشتید و این فایل را اماده کردید.

    یه تجربه بگم از کنترل ذهن و اینکه وقتی اعراض می کنی از ناخواسته ها ورق برمی گرده به نفع تو…

    من چند ماه پیش یه پروژه داشتم که کارفرمای من قدرتمندترین نهاد ایران بود، اعضای هیت مدیره به قول عموم از گردن کلفتای پست دار مملکت بودن، پروژه تموم شد و از ظواهر امر برمیومد که اونا نمی خان پول منو بدن، براشون سوال بود چطور من پروژه را برنده شدم، و من فقط با کمک اموزه های شما یادگرفته بودم توکل به خدا را و فقط با همین ابزار برنده شده بودم، خلاصه همه می گفتن محال این پول داده بشه، من به خودم گفتم مگر نه اینکه استاد گفته من خالقم من شرایط را خلق می کنم؟ اگر این درست باشه باید الان جواب بده، اگر ج نداد دیگه سایت عباس منش را دلیت می کنم.

    و واقعا جواب داد، فقط ۵ ساعت بعد از اینکه من قبول کردم خالقم، تمرکزم را روی زیبایی ها و نکات مثبت گذاشتم، تو اخرین ساعات کاری چکم صادر شد و پنجشنبه صبح تو بانک واریز شد. این یعنی قدرت اینکه تمرکزت را از ناخواسته برمیداری و روی خواسته میذاری، این زمانی اتفاق میفته که قبلش باور کنی تو اون شرایط را خلق کردی خودت هم می تونی درستش کنی. نمیگم راحت چون واسه خود من حدود ۲ ماه کار داشت تا به عمل به قانون هدایت بشم ولی خبر خوب اینه که شدنیه.

    و اما می خام از تجربه ۶ ماه پیش که رفتم ایران بگم…

    خدا میدونه شاید باورتون نشه وقتی وارد فرودگاه امام شدم، تقریبا از فرودگاه تا حدود ۲ هفته ای که تهران بودم هر روز از همه میپرسیدم حجاب ازاد شده بعد فکر می کردن من مسخره می کنم همه خانمها بی نهایت زیبا، خوش تیپ ، خوشکل و تقریبا بدون شال و روسری و … همه لباسها برند…

    به همسرم گفتم خداروشکر تو ایران چقدر وضع مردم خوب شده، استاد میگه شرایط فقط می تونه بهتر بشه…

    همه اونایی که خونه داشتن قبلا الان چند تا خونه و ماشین لاکچری و ویلا داشتن، به خداوندی خدا اینا عین اون چیزی که من دیدم…

    از لحاظ خورد و خوراک حتی قشر متوسط که خیلی از بستگان نزدیک من جز ان هستن، میرفتم خونشون( نه مهمانی) کلی خوراکی های لاکچری که ما تو خارج از ایران حالا بخاطر دوره سلامتی نمی خوریم ولی انها داشتن…

    اجیل همیشه رو میزاشون

    میوه می گفتن گرون ولی همیشه کلی میوه هایی که تو خارج از ایران هم خیلی گرون داشتن…

    استاد من یادم تو ایران یه سری از میوه ها و‌سبزیجاتی که تو خارج بود نبود یا کم بود مثل اواکادو، مثل انبه، مثل بلوبری ، استاد باورت نمیشه همین قشر متوسط از همینا داشتن…

    استاد من باور ندارم چیزی را که اتفاق افتاده

    هیچ تمرکزی هم روش نکردم

    اصلا نمیدونم و از خانواده ام هم خبر ندارم مبگم چقدر خوب الان خدا گفته بیشتر روی خودت تمرکز کن من شرایط را واست عالی درست کردم که تو بهتر بشی از دیروز..

    استاد تو کشوری که من اومدم همه جور ادمی هست و خیلی کشور ازادیه ولی بخدا من کلی ایرانی اینجا دیدم که حجاب کامل دارن

    من به همسرم میگم این بنده خداها که اینقدر حجاب دارن چرا میان خارج

    چون من خودم بخاطر اینکه یکی از اولویت هام ازادی بود مهاحرت کردم

    همسرم میگه بابا اینجا بیزینس دارن

    و در اخر از نظر من که هم‌ خارج بودم و هم ایران تازگی رفتم باید بگم ، از دید من، این از دیگاه من، چیزی که من از زاویه چشمام دیدم، ایرانی های خارج کاملا ساده و شاید با حجاب خیلی کاملتری بودن و تو ایران کلی دختر خانمهای خوشکل و اراسته و زیبا و تقریبا شبیه حجاب خارجی ها تو ایران دیدم .

    باز هم متشکرم که تمرکز سایت شما روی خواسته های ماست… چون این یکی از بزرگترین دلایلی که من این سایت را دنبال می کنم. میام توش فایل گوش میدم، ارامش دارم، و تمرکزم را رو خودم میذارم.

    واقعا سپاسگزارم استاد…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  6. -
    Kosar گفته:
    مدت عضویت: 1571 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام استاد عزیزم و مریم خانوم نازنینم

    و سلام دوستان عزیز

    استاد وقتی فایل رو گوش می دادم با خودم فکر می کردم چقدر هم زمانی قشنگی بود وجود این فایل با سوال من

    دیشب داشتم از خدا می پرسیدم که چه جوری نترسم از گذشتم، چه جوری نگران دوباره تکرار شدنش نباشم انگار ترس داشتم از این که مبادا وسط راه دوباره برگردم به اون گذشته و دوباره تکرار بشه

    حالا جواب سوالمو گرفتم حالا فهمیدم همین ترس، همین جنگیدن به خاطر اینکه تکرار نشه باعث تکرارش میشه

    من سعی داشتم درستش کنم، سعی داشتم شرایط رو اونجور که می خوام درست کنم، هی باهاش مقابله می کردم، سعی داشتم ادم های اطرافمو تغییر بدم، دقیقا به قول شما استاد سعی داشتم نگرشمو به بقیه تحمیل کنم در صورتی که داشتم حرف از ازادی می زدم حرف از این می زدم که هرکس یه عقیده ای داره ولی یه جور دیگه عمل می کردم.

    چه زمان هایی که استاد من می خواستم رابطم رو با بابام خوب کنم ولی نمی شد چرا؟ به خاطر تمرکز روی بدی هاش به خاطر اینکه همش ازش گله و شکایت داشتم و همه این ها نتنها باعث نشد من در نظرش بهتر بشم بلکه هنوز اتفاقاتی افتاد که یه چهره منفور از من ساخت، اتفاقاتی که من حتی از اون ها هم فرار می کردم با نیومدنشون می جنگیدم اما به دلیل مبارزه باهاشون به زندگیم راه پیدا می کردن و من هی از خدا می پرسیدم چرا اینجوری میشه؟

    فایلتون واقعا پر اگاهی بود استاد

    دیروز هم من یک فایل گوش دادم ولی مقاومت داشتم که دیدگاه بنویسم اما امروز سعی کردم این مقاومته رو بشکنم و بنویسم و حالا احساس بهتری دارم انگار اول می خواستم کوه هوا کنم😂

    می دونین استاد فایل های شما رو هر چقدر گوش بدم کمه، واقعا فایل هاتون بهترین ورودی ها برای ذهن منه

    و چقدر درسای خوبی می گیرم از فایل هاتون

    این فایل که بی نظیر بود کلا

    یادگرفتم اتفاقاتی که نمی خوای نباید بهشون فکر کنی چه برسه در موردش حرف بزنی واقعا می بینم فکر کردن در مورد اتفاقاتی که افتاد چقدر حالم رو بد می کنه

    یاد گرفتم به زیبایی ها توجه کنم

    یاد گرفتم با چیزی برای بیرون کردن از زندگیم نجنگم بلکه با توجه به زیبایی ها که حس بهتری بهم میده منتظر رفتن اون چیز از زندگیم باشم

    یاد گرفتم نترسم چون همین ترس باعث حس بد و رخ دادن اتفاقاتی است که دلم نمی خواد

    استاد واقعا اولش خیلی سخت بود که ذهنتو کنترل کنی که مثل بقیه فکر نکنی درحالی که همه ادم های دور و برت یه جور فکر می کنن اما اگه کم کم ادامه بدی دیگه راه میوفتی فقط باید شروع کنی بقیه راه رو خدا هواتو داره

    استاد ممنونم از شما برای این فایل پر از اگاهی واقعااا ممنون ♥

    و از خداوندم هم سپاسگزارم برای جواب دادن به سوالم، خدایا شکرت 🌺♥

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    زهره گفته:
    مدت عضویت: 1148 روز

    سلام استاد عزیزم

    خیلی ممنونم بابت این فایل زیبا و این اولین باری هست که دارم کامنت می گذارم واقعا من تو روزهای اول سردر گم بودم و نمی دونستم که چه رفتاری داشته باشم و می دیدم که چطور هر روز حسم منفی تر میشد ولی بعد سعی کردم افکارم رو کنترل کنم و کمتر سمت خبرهای منفی برم .

    دو روز پیش یه کاری داشتم اداره گذرنامه من با یه مانتو جلو باز رفته بودم البته قبل از ورودم دیدم جو نظامیه احساسم همون لحظه ورود نسبت به اونها منفی شد و وقتی وارد شدم پیش خانمهایی که تفتیش می کردن یکی از اونها شروع کرد با من بد. رفتاری وگفت حتی نمی گذارم بری داخل ولی به هرحال رفتم ولی کارم انجام نشد خیلی ناراحت و منزجر شدم و بعد از اون رفتم بازار خرید کنم دوباره سر صف با یه خانمی حرفم شد با وجود اینکه محترمانه باهاش حرف زدم ولی خیلی بد برخورد کرد دوباره میوه فروش بعد از چند دقیقه به خاطر رسید با من بحث کرد آخه اینقدر اتفاقات منفی پشت سر هم برام عجیب بود سعی کردم ذهنم رو کنترل کنم و ببینم اساسش از کجاست دیدم بله همون تمرکز منفی من وقتی وارد اداره گذر نامه شدم همه‌ی این اتفاقات رو رقم زد و خودم بودم که با کانون توجهم همه ی اینها و بوجود آوردم

    ولی یه کار جالب که کردم علیرغم میل باطنی با هیچ کس در مورد این موضوعات حرف نزدم

    و روز بعد با یک دید مثبت رفتم اون اداره وکارم عالی انجام شد

    ممنون استاد بابت آگاهی که به ما می‌دین من عاشق دیدگاههای شما هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    صابر غلامی گفته:
    مدت عضویت: 1111 روز

    سلام به استاد عزیزم اقای عباس منش

    خداااروهزار بار شکر میکنم که فرکانسم به سمتی تغییر کرد که بتونم شمارو به طوری خاص تو زندگیم تجربه کنم😍😍

    استاد عزیز این فایلی که گذاشتید واقعاااا احساس فوق العاده ای درونم ایجاد کرد ، چون به خودم که فکر میکنم ، در اکثر موقع ها در مورد اینجور موضوعات کار درستی و انجام دادم(یعنی توجه نکردن به این دست از مسایل)و به عینن میبینم که اینجور موقعا از لحاظ آرامش درونی خیلی از اطرافیانم جلو تر هستم…

    جالبه که بگم من در سال ۹۶ با استااد عزیز و فایل هاشون آشنا شدم، اما چون ثباتی در تغییر باور هام نداشتم نمی تونستم عضو این خانواده بزرگ و قدرتمند بشم..

    اما تقریبا ۴۲ روز پیش بود که تصمیم گرفتم و تعهد دادم به خودم که واقعاا زندگیمو عوض کنم

    بخاطر همین به راحت ترین شکل ممکن عضو سایت شدم و شروع کردم به گوش دادن فایل های رایگان..

    وااااانقد حالم تغییر کرده و داره رو به بهبودی میره که …..🤩🤩🤩🤩

    از اونجایی که خیییلی مقاومت داشتم نسبت به نوشتن ، تا اینحایی ام که نوشتم فک میکنم شاهکار کردم… خداوند کمکم کنه بتونم این مسیرو ادامه بدم

    بیشتر بتونم تو نظرات حرف بزنم و استفاده کنم

    خدااااااروشکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    ناهید رحیمی تبار گفته:
    مدت عضویت: 1205 روز

    به نام خداوندی که همیشه پشتوانه ی ماس.

    سلام به استادعزیزودوست داشتنی خودم ومریم عزیز.

    اولا که مرسی ،ممنون از اینکه راجع به اتفاق وحادثه ی داغ ،کشورمون دیدگاهتون را گفتید.

    سپاسگزارم ازتون ،یادآوری خوب وبه جایی بود.

    خانواده ی ما،خداروشکرتوجه خاص وتعصب خاصی به این موضوعات ندارن .مثل همیشه ،وروزای عادی سرمون گرم کارای روزمره بوده وخیلی کم پیش اومده درمورداین قضیه صحبتی کنیم.همیشه من میگم ماتوجایگاه کسی نیستیم که بخاییم اظهار نظری بدیم .اتفاقا،بعضیالجشون می گیره ،ومیگن یااینوری باشیدیااونوری.

    میگن شماحزب باد،هستید،بادبه هرجهت که بره شمااونوری می‌رید.درحالیکه خودمون اینطورفکرنمی کنیم ،اگه چیزی اذیتمون کنه ،وچیزی رونیازببینیم ،تغییرش میدیم .به احساسات و دیدگاههای دیگران هم کاری نداریم .

    استادفرمودن ،اگه موضوع ومطلبی درموردتوجه به نازیبایی هاداریدیاجنگ وستیزی برای بدست آوردن ،چیزی داشتیدبانتایج ،بنویسید.

    خب عرض کنم که ،تاقبل آشنایی من با برنامه ی استاد،فاجعه بودم .

    توزندگی شخصی خودم ،به لحاظ عاطفی ،خداوندهمه چی بهم داده بود ولی چون توجه وتمرکزم رویه موضوع ،شخصی بین خودمو وهمسرم بود.اززندگی به هیچ وجه لذت نمی بردم .ودقیقا،هرجامیرفتم ،باهرکی که بودم ازنقطه ضعف‌های زندگیم حرف میزدم .

    حتی با همسرم طوری برخوردمیکردم که انگارهمیشه طلب دارم ازش ،واقعامثل طلبکارا،باتوقع زیادباهاش برخوردمیکردم .بنده خداراخیلی رنجوندم .واتفاقاهمیشه ،تصورم این بود که اگه من ازاین جدابشم ،یه زندگی عالی برای خودم می سازم .

    هیچ وقت به رفتارهاو، واکنشهای خودم و اینکه به چه چیزهایی توجه میکنم ،توجه نمی‌کردم .

    توخلوت وتنهایی های ،خودم هم ،بازبه نقاط ضعفهای زندگیم نگاه میکردم .

    هرروزمشاجره ودعوا،داشتیم ،حالم بدمیشدبچه هام این صحنه هارامی دیدن ،ولی انقد،غودویه دنده بودم که هیچ چیزی ،جلودارم نمیشد.

    نفرت وزندگی اجباری، بقدری تمام وجودم را گرفته بودکه هیچ چیز مثبتی توزندگیم رانمی دیدم .

    احساس بد،همیشه همرام بود.تازه به همسرم وبچه هام هم انتقال میدادم .

    از جهان وخداهم ،بی نهایت گله مند بودم .

    همیشه فکرمیکردم لیاقت من بیشترازاین چیزاس،ولی راه بدست آوردنش رابلدنبودم ومسیر،راکاملااشتباهی طی میکردم .

    تااینکه بااستادعزیزمون ،آشناشدم وقتی فایلهاشونو،گوش کردم وتعهدکردم که سه ماه به روش ،ایشون باشم تاببینم چ اتفاقاتی ،میفته .تغییررویه،دادم.

    بله ،چون ازاستادخوشم اومد،بامیل قلبی ودلی خودم ،پذیرفتم که گوش به فرمان صحبتهاوتجربه های ایشون باشم .البته که ازاین سبک زندگی ،خسته شده بودم .

    بله شروع کردم ،وباراه وروش جدید،حرفای تازه ،باورهای جدیداشناشدم .که مهمترین وشاخص ترینش ،همین توجه وتمرکزبه نکات زیباومثبت وخوبیهای همسروزندگیم بود.

    اوایلش خیلی سخت بودازکسی که زیادخوشت نمیاد،به مثبتهاش فکرکنی ولی اطاعت امر کردم ازاستادوتونستم اینکاروانجام بدم .

    بعدازمدتی عادی شدوخیلی راحت دیگه انجام میدادم .

    دعواومشاجره هاخابید،سکوت من بیشترشد،خشم وعصبانیتهای من ،کمرنگ وکمرنگ ترشدن .

    توجه وتمرکزم رفت ،سمت خودم .اینکه تمام رفتارهام ،کنترل شده ،باشه .هروقت اتفاق ناجالبی میفتادیااون حس بدنسبت به همسرم ،سراغم میومد،آگاهانه تمرکزم رابه مثبتهاش وخوبی هاش میزاشتم .

    توهمین راستا،عاشق طبیعت شدم .دیدن ماشینهای لوکس ،ساختمونای بزرگ وشیک ،آدمهای متشخص و دوست داشتنی وهرچیزدیگه ای که زیباجلوه میکرد،حتی طلوع و غروب خورشید،ماه وستاره ،ابرهای زیبابانقش ونگارهای متفاوت ،درختهاوگلهای شهرم ،بخام بگم خیلی چیزهایی که زیباهستن ومن تابه حالا،دقتی روی اونها نداشتم .حتی وسایلهاوظرف وظروفهای خودم یا هرکسی.واقعن توهرلحظه تومیتونی زیبایی هایی راببینی که حالتوخوب کنه .فقط کافیه که توبخاهی ،واونوقته که دیده میشن.

    همین راهکار،روپیش گرفتم به خصوص زمانهایی که حالم به هر دلیلی ،میخاس ،بدبشه .جدن کنترلش میکردم .قانون بسیاربسیارخوب ولذت بخشی بود که یادگرفته بودم .

    کم کم دیدم چ آرامشی توزندگیم حکم فرماشده ،چقدرهمسرم تغییرکرده .بچه هام به چ آرامشی رسیدن .

    احساس رضایت رادرهمسرم هم می دیدم وهم می شنیدم .این تغییر،من باعث شدخانوادم هم به استادوقوانینش پایبندبشن .

    خودم راه وروش استادرا،تجربه کردم و به نتایج خوبی رسیدم والان حس خوبی به همسرم وزندگیم دارم .چیزهایی توزندگیم دارم که هیچ کس حداقل ،تواطراف خودم نمی بینم ،داشته باشه.

    توخونه ی ماسرهر موضوعی ، بحثی داشته باشیم ،قوانین استاد،حل وفصلش می‌کنه و دیگه به بحث ادامه نمی‌دیم .

    چون حال خوب وانرژی وانگیزه عالی ازاستادعزیزمون میگیریم .اتفاقات خوب هم، بینهایت ،رخ داده .کلا،سبک زندگیمون فرق کرده.

    خودمون ازاین بابت خیلی هم خوشحال وهم راضی هستیم .

    چقدوجودخدا،وهدایت خدا،واردزندگیمون شده ،هرکدوم باتوجه به خواسته هاواهدافمون ،بامسیروهدایت خداوندپیش میریم .

    باز،ازاستادعزیزوگرامی خودم ،تشکروسپاسگزارم .

    ممنون ومچکربابت یادآوری قوانین جهان .

    بازم مثل همیشه استادوهرکسی که طبق قانون جهان هستی،پیش میره،برنده میشه.

    پس بیایید،توهمین اتفاق داغ و تازه وجریان کشورمون ،طوری عمل کنیم که بعدا،به خودمون افتخارکنیم .

    بااحساس خوب وتمرکزبه مثبتهاوزیبایی های کشورمون ،پیش بریم .ازخبرهاوجوسازیهای دیگران پرهیز کنیم .

    بحث وصحبتی هم دراینباره ،انجام نشود.

    عالی ودرجه یک ،عملکردداشته باشیم .

    استاد جونم عاشقتم

    یه دونه ای

    ندیدم مطابقت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  10. -
    مهری سحری گفته:
    مدت عضویت: 1833 روز

    سلام بر استاد عباس منش مهربان و یار همیشگی اش مریم بانو.خدمت تمام دوستان عزیزم در سایت هم عرض ادب و احترام دارم.

    استاد عزیز خدارو هزاران بار شاکرم که چون شمایی رو در زندگیم دارم.استاد این روزها وارد قدم ۱۲ از دوره بسیار زیبا و جامع دوازده قدم شده ام.

    استاد مهربان آموزه های این دوره زندگی منو از هر جهتی داره تغییر میده و من در آرامش کامل روی دوش خداوند دارم از زندگیم لذت میبرم.

    استاد عزیز اخبار این روزهای ایران که رو که می شنوم(البته کاملا ناخواسته) به خودم میگم مهری روزهای امتحان تو هست در پایان دوره دوازده قدم لازمه که یه امتحان عملی بدی تا خودت رو محک بزنی.یادمه هفته قبل وقتی پسرم که۱۷ سالشه نظر من رو در مورد این وقایع پرسید:در جوابش فقط گفتم من اصلا کاری به بیرون ندارم و وظیفه اصلی من تمرکز روی خودم و خودشناسیه.پسرم خیلی جا خورد و جبهه گرفت که مامان چطور میتونی این همه ظلم رو ببینی و حرفی نزنی؟

    با آرامش کامل گفتم : کدوم ظلم؟ پسرم بیشتر تعجب کرد.در ادامه بهش گفتم :هیچ کس نمیتونه ظلمی در حق من بکنه تا خودم نخوام.زمانیکه من واکنشی به یک ناخواسته نداشته باشم اثر اون ناخواسته از بین میره.در واقع من با نوع نگرشم به ناخواسته میتونم جهتش بدم به سمت مثبت یا منفی.امیدوارم که پسرم قانع شده باشه.اما خودم از جوابی که دادم لذت بردم و خدارو بابت این آگاهیها شکر کردم که نتیجه اش رسیدن به آرامشه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: