قانون تغییر ناخواسته ها - صفحه 33
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/09/abasmanesh-5.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2022-09-30 06:06:422022-12-12 06:56:25قانون تغییر ناخواسته هاشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام بر روح های پاک خداوند
من امروز هدایت شدم به این فایل و واقعا کلمه به کلمه این فایل ها رو با تمام وجودم درک میکنم
من قبلا خیلی توجهم به چیزایی بود که نمیخواستم
و همیشه تکرار میشدند
خیلی جاها همون حس همون اتفاقات با یه شکل دیگه اتفاق میفتاد
مثلا ارتباطم با همسرم
وقتی به خودم اومدم دیدم من همش دارم به نکات منفیش توجه میکنم روز به روز هم سرد تر عصبانی تر و خشن تر میشد
تا این که اومدم تمرکز گذاشتم روی نکات مثبتش و اخلاق خوبش و خیلی اخلاقش عالی شد
و خیلی اتفاقات دیگه که وقتی تمرکز برداشتم کلا تغیر کردم
و یا سرکارم با یه سری مسایل مشکل داشتم و میجنگیدم و هی مسولمون که عوض میشد و افراد جدیددمیومدن دقیقا همون رفتار تکرار میکردن یه روز به خودم اومدم گفتم حتما من یه مشکلی دارم من دارم یه درسی رو هر سری خراب میکنم و رفوزه میشم که جهان داره تکرارش میکنه و دقیقا وقتی کنار اومدم و درسش گرفتم دیگه هیچ وقت تکرار نشدن
خدایا میدونم مسیر خیلی طولانی در پیش دارم و باید هرروز هر دقیقه هر ثانیه رو خودم کار کنم ولی واقعا عاشقتم خدا جون که من رو هدایت میکنی به مسیر درست
عاشق این بیت شعرم
باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی
خداوندا خیلی سپاسگزارم خیلی خیلی سپاسگزارم
عاشقتم که همین الان داره بارون میاد تو با این بارون داری با من حرف میزنی میگی دختر قشنگم نگران نباش دلتو بسپار به من دستتو بده به من که من هیچ وقت رهات نمیکنم
خدا جونم به حق همین بارون نگاهی به دل همه مخلوقاتت بکن و هرکسی هر آرزویی داره برآورده کن کسی که رزق میخواد بهش رزق روزی بده کسی که سلامتی میخواد بهش سلامتی بده …….
عاشق خودتم خدا جون. عاشق تمام مخلوقات هستم از کوچک ترینش تا بزرگ ترینش
عاشق همه انسان ها هستم چون اشرف مخلوقاتن
خدایا متوجه شدم اگه آدمارو دوست نداشته باشم یعنی خودم دوست ندارم اگه خودم دوست نداشته باشم یعنی تورو دوست ندارم
پس عاشق آدما میشم چون که عاشق تو هستم
عاشق استاد عباس منش مریم جونم
عاشق این همه زیبای آرامش هستم
من روح پاک خداوند هستم
خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت
پدر خانواده:
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته و دوستان
ما شمال زندگی میکنیم و خونه ها روستایی هستند، بین خونه ی ما و همسایه های خوب مون، دیوار آجری و بلوکی ای نیست و اگر دار و درخت و گیاه نباشه میتونیم هم دیگر رو ببینیم.
یکی از همسایه هامون که دیوار مشترک مون بیشتره، یه حصار سیم توری کوتاه بین مون هست و جوب آب و درخت ها.
یعنی اگر ما درخت های خودمون رو با اون درخت های خودش رو بزنه یا حرس کنه، از خیابون کسی رد بشه ما توی بالکن باشیم ما رو میبینه!
چون خونه های شمالی معمولا کف کرسی هستند یعنی به خاطر رطوبت بالای همکف ساخته میشن.
قبل از اینکه بیاییم اینجا برای زندگی، تهران بودیم، اومدیم سر بزنیم، در رو باز کردیم اومدیم توی حیاط دیدیم روز قبل از اینکه ما بیاییم، بدون اجازه و خبر، درخت های باغ ما رو که نزدیک دیوار مون بود رو زده، و یکی از درخت های باغ ما به چه بزرگی رو، زده برده برای اینکه با پولش سیم توری بخره بزنه و کلی خرابکاری کرده بود.
در واقع از صاحب خانه ی ما دزدی کرده بود.
کلی هم شاخه و برگ ریخته بود روی زمین و باغ رو بهم ریخته بود.
حسابی حس مون رو خراب شده بود و به صاحبخونه گفتیم و اونم ناراحت شد ولی هیچ فایده ای نداشت.
کار جمع کردن هم موند برای ما که انجامش دادیم.
این همسایه رو زیاد نمیشناختیم و نمیدیدیمشون.
ولی به مدت 1 سال دیگه باهاشون سلام علیک هم نمیکردیم!
یعنی در واقع نتونسته بودیم حس مون رو بهشون رو خوب کنیم چون مسئولیت پذیری نمیکردیم و اون رو مقصر میدونستیم.
بعد از یکسال دوباره همین اتفاق تکرار شد، چند تا از شاخه های درخت ها رو زد. ولی خرابکاری کمتری کرده بود.
دیگه به صاحبخونه خبر ندادیم ولی خودش فهمید و ناراحت شد.
دوباره چند ماه بعدش هم اون قسمت از باغ خودش رو که بین بالکن ما و خیابون هست رو کچل کرد!
نمیدونیم چرا ولی بالای همه ی درخت هاش رو زد.
کلا بالکن ما و خونمون از توی خیابون مشخص بود!
وقتی دیدیم خیلی ناراحت شدیم و اعصابمون خورد شد، هربار در خونه رو باز میکردیم بریم بیرون این کچل بودن باغ اش و مشخص بودن خیابون حس مون رو بد میکرد.
ولی سعی کردیم حس مون رو خوب کنیم و گفتیم عیبی نداره زود رشد میکنه و خودمون رو راضی کردیم که باغ خودشه و این جواب ارتعاش ما بوده.
جلوی حیاط ما دو تا تپه چوب خشک روی زمین جمع کرده بود که ویوی حیاط رو خراب میکرد.
چند وقت گذشت چوب ها خشک شد و نیومد جمع کنه.
ما همیشه میرفتیم جنگل بالای محل و چوب جمع میکردیم برای غذا و چای آتیشی.
بعد اینکه بیخیالی طی کردیم این ایده اومد که چوب های خشکی که روی زمین ریخته و ول کرده رفته رو استفاده کنیم.
تلفن زدیم اجازه گرفتیم که میشه شاخه خشک هاتون رو برداریم؟ هم اینجا تمیز بشه هم جونور لونه نکنه و حشره جمع نشه؟
همسایه مون استقبال کرد و خوشحال شد.
ماهم رفتیم جمع اش کردیم و باغش رو تمیز کردیم و ویو مون به حالت اولش برگشت.
زود هم درخت هاش سبز شدند و دوباره رشد کردند.
رابطه مون هم با همسایه مون کمی بهتر شد.
الان که این کامنت رو نوشتم یادم اومد که سومین بار، خونه بودم و دیدم داره شروع میکنه از ته باغ به حرص کردن با اره برقی، ولی نرفتم بهش سلام کنم چون هنوز دلگیر بودم، پیچیدم از یه جای دیگه رد شدم رفتم ته باغ به کارم رسیدم.
الان فکر میکنم اگر اون روز حسم رو خوب میکردم و سلام علیک گرمی میکردم، میتونستم ازش درخواست کنم که تا جایی که ممکنه هوای ویوی حیاط ما رو داشته باشه.
اینم بگم اونم تهرانیه و خیلی کم میاد اینجا و خیلی کم میبینم اش.
تصمیم ام اینه که این تضادها رو رها کنم و حسم رو خوب کنم تا دیگه تکرار نشه و حل بشه و با همسایه ام، با گرمی برخورد کنم.
و دارم همین کار رو هم میکنم، چند ماه گذشته و رابطه مون خوبه و اون ها هم به گرمی با ما برخورد میکنند و مشکلی هم نیست خداروشکر.
بنام رب وهابم رب هدایتگرم
سلام به تمام خانواده عزیزم خانواده دوست داشتنی عباس منش
الهی که هر لحظتون پر از هدایت و نشانه ها الله یکتا باشه ک هر لحظه در حال رشد باشید.
خیلی خیلی خیلی خوشحالم
خوشحالم که خدا هست و هدایت میکنه و اجابت میکنه.
دیشب بعد از چند روز مجددا به تضادی برخوردم، به ناخواسته ای، و این الگو که داره چندین سال تکرار میشه برام همیشه سوال بود گاهی وقتا با اعراض 70 درصدی برطرف میشد و میرفت و بعدها که بیشتر رشد کردم از رب وهابم خواستم هدایتم کنه که به فرکانس بالاتر و مداری بالاتر برم و از این شرایط جدا بشم.
و دیشب هم اولش سپاس گزاری کردم گفتم این شرایط شاید باید به وجود بیاد که من با شدت بیشترRocket of Desire خودم رو پرتاب کنم و بیشتر و با وضوح بیشتری بگم دقیقا چی میخوام
هر چند بخاطر عصر دلپذیر و دل انگیزی که در خلوت خودم به مدت 2 ساعت با الله وهاب داشتم کلی رقصیدم، حرف زدم و خوش گذروندم پس میتونستم بهتر تضاد بعدش یعنی شب رو ازش بگذرم، و همینطورم شد گفتن تضاد خودش مسئله ای طولانیست فقط در این حد بگم که اولش سعی کردم به شدت بر فایل های عزت نفس تمرکز کنم و جزوه هام بردارم تمرین انجام بدم، و شرایط کمک کرد واقعا و من در محیطی قرار گرفتم فارغ اینکه بیرون از من داره چی رخ میده فایلهام گوش بدم ولی ناراحت شدم از تضاد پیش آماده و گفتم با خودم چرا داره این شرایط پیش میاد حتما من دارم با فکرم کاری میکنم که این شرایط برام به وجود میاد و جایی که صداهای بیرون زیاد میشد رفتم سراغ فایل های سفر به دور آمریکا و کلی حال کردم و لذت بردم و سعی کردم تا جایی که میتونم توجهم رو بزارم روی زیبایی ها، و هدایت خواستم که من از طرف خودم چه کاری میتونم انجام بدم که کاملا از شرایط اعراض کنم و غرق در لذت شم و به مداری بالاتر برم، گفتم اوکی همین سوال رو به روش آقا رضا ( فایل نتایج دوستان) مینویسم مثل چند شب پیش و از خدا میخوام جواب بده، اولا که صبح بیدار یعنی امروز صبح بیدار شدم خوابی ندیده بودم و گفتم عه خدا جواب من چی شد پس، مثل همیشه اول صبح و باز کردن سایت عباس منش عشق و رفتن و گشتن در سایت بلکه هدایت بشم به مطلبی که حالمو خوب کنه، همینطور که میگشتم کامنت میخوندم و یک فایل فوق العاده زندگی در بهشت دیدم بعدش پایینش یه فایل اومد قانون تغییر ناخواسته، بارها اسمش رو شنیدم ولی نشد برم سمتش ولی خدای من وهاب من باباااااااا تو چیییییییرا اینقدددددرررر خوبی، الان که بش احتیاج داشتم قشنگ اومدی گذاشتیش سر راهم، خلاصه فایل رو قاپیدم و گوش میکردم و صبحانه آماده کردن و خوردم و کلا 50 دقیقه بود و گفتم عهههههه!!!! گرفتم چی شد من یه مدت شده بود واقعا داشتم با یک سری شرایط میجنگیدم و نکته طلایی و به قول استاد کلید این بود: با هر چی بجنگی میاد دنبالت و این در مورد همه چی بدون استثناء کار میکنه و منم همینطور بود شاید کم و لحظه ای ولی به هر حال تمرکزم روی اون بوده و همون هم در یک سری مواقع شرایط ناخواسته رو برام به وجود می آورده، پس درس من شد این که اسما خانم جان هر موقع این شرایط به وجود آمد سعی کن حتی یک کلمه چه در زبان چه در ذهن نگی فقط بگی اوکی من قراره بگم دوباره که دقیقا چی میخوام و این خواسته رو بفرستم، بعدش ذهنم ببرم جایی ک دوست دارم، افکار خوب فایل ها، هرچی که توجهم کامل ببره به سمت زیبایی ها، اصن خواندن زیبایی های زندگیم، توجه به چیزی که دوست دارم تا جایی که کلا برم مدار بالاتر، تموم شد و رفت و در نهایت به خودم افتخار میکنم که تا اینجای مسیر رو اومدم که تو این مسیر هستم ( یاد گرفتم خودم رو تشویق و تحسین کنم، به قول استاد کی عه تو بهتر) خلاصه که این فایل به من یاد داد نجنگم و با هر چی جنگیدم عین همون و مشابه اصل و ریشه اون بارها تو زندگیم تشدید و تکرار شد.
خدایا مرسی که هستی وهاب، عشق مالک
مرسی که شما هستین دوستان گل خانواده دوست داشتنی
مرسی که این سایت هست
مرسی که نت هست
مرسی ک گوشی هست
مرسی ک گوش دارم چشم دارم و درک میکنم
مرسی از بانیان خیر این مجلس: استاد عباسمنش و مریم بانو جان
عاشقتونم خیلی خوشحالم که پاسخم رو گرفتم
عاشق تک تکتون هستم
در پناه رب وهاب سلامت و خوشحال و شاد باشید.
بنام فرمانروای جهانیان
سلام به روی ماه استاد توحیدی عزیزم که اول خودش عمل میکنه و بعد آموزش میده راهی و که رفته
استاد عزیزم بینهایت ازتون سپاسگزارم که راه سعادتمندی و با عشق به ما آموزش میدین
گر در خانه کَس است یک حرف بس است
اگه گوش دلمون و باز کنیم این فایل بینظیر و فهم کنیم و بهش عمل کنیم در مسیر سعادتمندی قرار میگیریم ، خدایا شکرت که زبانم فارسی و این آموزش ها رو میتونم گوش بدم و بنویسم در موردشون
ی مدتی کارهای اساتید خارجی رو دنبال میکردم
اونا هم بعضی هاشون خیلی خوب هستن اما کمتر به اصل اشاره کردن چون خودشون اصل نمیدونن شاید ناخودآگاه دارن بهش عمل میکنن اما متوجه اش نیستن و به نظرم وقتی اصل مشخص نیست نتیجه هم خالص و پایدار نیست
من تجربه خودم میخوام بگم ،من 4سال پیش شروع کردم با یکی از اساتید بصورت جدی با متد یونگ شروع کردم به شخم زدن روانم و بررسی دوران کودکی تا ریشه مشکلاتم و حل کنم ، ی سری مسائل شخصیتی ام رو درست کردم خداروشکر اونم برای اینکه خیلی از خدا کمک میخواستم که در مسیر تغییر کمکم کنه و اعلام ناتوانی میکردم که خودم فکر میکنم علت همون تغییرات هم ناشی از اعلام عجز در برابر خداوند بود .
خلاصه که با کندوکاو در کودکی و بیرون ریزی های کودکی از درون افسرده شدم یادمه یک سال بعد از شروع به دوستم گفتم دلم میخواد شاد باشم بتونم بخندم بتونم از اعماق وجودم خوشحال باشم خداروشکر عادت داشتم شب ها روبروی ماه بشینم و با خدا حرف بزنم و ازش کمک بخوام وگرنه معلوم نبود الان کجا بودم
من پدر خیلی سختگیر و بداخلاقی داشتم و به شدت من و کتک میزد با سیم رادیو یا شلنگ یا کمربند تو سن پایین و همیشه ی خشم عمیق ازش داشتم و مقصر تمام اتفاقات بد زندگیم و پدرم میدونستم
و زمانیکه کودکی و شخم میزدم و تمرکزم روی کودکی ام بود تا مثلا درمان کنم این خشم عمیق درونی رو ،
متاسفانه جذب رابطه ایی شدم که انگار بابام بود مدل تحقیر کردنش ،زود عصبانی شدنش ، داد زدنش اصلا کپی برابر اصل
اما اون نیایش ها ی شبانه کار خودش و کرد و خداوند نجاتم داد از غرق شدن در مرداب و داشتم خودم قبر خودم و می کندم و زمانیکه با تمام وجودم از خدا خواستم خداوند که به لحظه اجابت میکنه اون آدم و از زندگیم برد بیرون و من از خدا خواستم خشم و از وجودم پاک کنه و شروع کردم به بخشیدن پدرم و تماس گرفتم و با عشق باهاش صحبت کردم و طوری که پدرم اشک تو چشماش بود و انگار ی بار سنگین از دوشم برداشته شد ،خیلی برام جالب بود که در قدم 10 دوره 12 قدم شما در این مورد صحبت کردین و همون جا دو سالی که داشتم با این روش کار میکردم یادم اومد که بخاطر شِرک و جهل خودم چه ظلمی به خودم کرده بودم ،من خیلی مثال دارم از زمانیکه توجه کردم و از جنس کانون توجه ام تجربه کردم تو زندگی ام
سه سال پیش ی شرایط مالی خوب برای یکی از دوستام پیش اومد و من درونم این شرایط تحسین کردم و بخدا گفتم این ی نشونه اس که قرار برای من هم اتفاق بیافته و هر وقت یادش میافتادم بخاطرش سپاسگزاری میکردم و بعد از یک سال خیلی بیشتر از اون برام اتفاق افتاد بدون اینکه کاری کرده باشم یا اصلا خبری از اومدن این پول داشته باشم ،
خدایا سپاسگزارم بابت قوانین ثابتت ، خدایا عاشقتم که من و هدایت کردی به جاده سرسبز سعادتمندی
خدایا شکرت که از آسمان و زمینت برام خیر و برکت میباره خدایا سپاسگزارم
استاد کاش فهم کنم کاش درک کنم این گنجی که با عشق آفریدی
من که شیرجه زدم تو این اقیانوس پهناور آگاهی (سایت عباسمنش . کام ) و فعلا روی سطح دارم شنا میکنم و خدای بخشنده و مهربونم میخوام که حمایتم کنه تا به عمقش برم و لعلک ترضی شم در همه ابعاد
خدایا تنها خودِ خودِ خودت و میپرستم و تنها از خودِ خودِ خودت یاری میجویم
معبودا قطره وجودم و در اقیانوس بیکران وجودت محو کن
الهی و ربی من لی غیرک
خدایا به حق عظمت و زیبایی ماه آسمونت که عاشقشم قلبم و به نور خودت روشن کن
چه زیبا یاری هستی خداجونم ، دوستت دارم
سلام به استاد و مریم شایسته ی عزیز
آغاجان چی میشه من یهویی وسط ریسرچم قلبم یهو بهم الهام میکنه که برو زیر این فایل کامنت بذار و از تجربه ات بگو
استاد این فایل رو بارها و بارها گوش دادم. راستش من تازه امروز با بارها گوش دادن این فایل، دونه دونه درِ گوشی هایی که از جهان خوردم رو یادم اومد. ببین استاد من چند ماه پیش که این فایله منتشر شد بهش گوش دادم ولی درکش نکردم چون اصلا توی شرایط مساعدی نبودم، از یک طرف اوضاع و احوال و شرایط بیرون و جامعه اوکی نبود از یک طرف من توی محیطی هستم که اکثرا در سطح دکترا هستن و یکجورایی خودشون رو عالم میدونن و فکر میکنند به واسطه ی تحصیلاتی که دارند پس میتونن راجب هر چی نظر بدن و اونا هستن که میفهمن چی به چیه. اینم بگم گهگاه پیش میومد که بین دوستانم حرف میشد معمولا ساکت میموندم و سعی میکردم وارد بحثاشون نشم ولی از یک جا به بعد انگاری منم به همون یحث ها کشیده شدم. منم به خودم میگفتم تو به عنوان یک دانشجوی دکتری حق داری نظر بدی و حرفتو بزنی،حق داری غر بزنی توجهت رو به نازیبایی ها بذاری چون هم رده های تو که ازینجا رفتن اوضاعشون از تو بهتره. استاد من نفهمیدم که چطور با این موج اطرافیان به ظاهر تحصیلکرده ام همراه شدم و منم روز به روز از نعمت های خوب خداوند دور شدم که مهم ترینش احساس آرامش بود و هر روز احساس ترس و ناامیدی در من بیشتر میشد. چرا؟؟ چون توجهم به سمت حرفها و افکار نازیبا بود و افرادی که مدام غر میزدند. استاد من بد چوب توجه ناآگاهانم رو خوردم. بدجور رفتم توو در و دیوار چون مدام به ناخواسته ها فکر میکردم و هر روز یک بدبیاری داشتم.
استاد از روزی که به خودم اومدم و تصمیم گرفتم ارتباطم رو با تمام اون افرادی که مدام توو در و دیوار و حاشیه هستن کمرنگ کردم، چقدر حس آرامش دارم، میگرنم انقدر کم شده که بهتر میتونم وقت بذارم ریسرچ کنم، قدرت گیراییم داره بهتر میشه. چون برای خودم یک چارچوب گذاشتم خودم تنهای تنها هستم ولی از این تنهایی لذت میبرم.
حالا دیگه دوست من شده این فایلها و این سایت. چون دارم به وضوح نتیجه ی تغییر کانون توجهم رو میبینم. چون میبینم که یک حس سبکی دارم. استاد باورت نمیشه احساس میکنم باهوش تر شدم و اون لایه ی عدم تمرکز از روی ذهنم برداشته شده.
شما یک حرف قشنگی میزنی همیشه میگی اصلا مهم نیست الان چه اوضاعی داری وقتی میدونی با تغییر کانون توجهت ورق اتفاقات برمیگرده وقتی میدونی قانون جوریه که میتونی اتفاقات رو به نفع خودت تغییر بدی، دیگه معطلش نمیکنی و دست به عمل میزنی.
البته شاید منم برام لازم بود که اینجوری این درد و رنج رو متحمل بشم تا الان بهتر به حقیقت این قانون پی ببرم.
سپاس از استاد عزیز
سلام استاد خوبم
امروز رفتم دندونپزشکی و توی مسیر سوار تاکسی شدم راننده تاکسی شیشه ها رو کامل کشیده بود بالا و 4 نفر تو ماشین بودیم و هوای ماشین گرفته بود ویک وفر مرتب سرفه میکرد البته ماسک داشت من اومدم شیشه ماشین بکشم پایین دیدم خرابه و پایین نمیاد
از اون طرف رفتم دندونپزشکی بسیار سرد بود و توی مطب دکتر یه بخاری کوچیک برای یه فضای بزرگ گذاشته بودن و بسیار سرد بود و موقع برگشت دقیقا بر عکس مسیر رفت توی ماشینی بودم که راننده تمام پنجره ها رو پایین کشیده بود و از هر طرف بشدت باد میومد مسیر من کوتاه بود و در حدی نبود که بخوام بگم راننده بیاد پایین و شیشه ها رو بکشه بالا ماشین پراید بود یعنی در تمام این مسائل که دقت کردم طرف مقابل هیچگونه فکری برای راحتی مشتری هاش نداشت و هر طورکه فکر میکرد به نفع خودشه عمل کرده بود قطعا بین تمام این موارد که دیدم و بهش توجه کردم یک ارتباطی هست که مشکل در درون من هست که دارم با این مسائل برخورد میکنم ولی خب من دیگه دارم قدم قدم یاد میگیرم توی ناخواسته ها ذهنم رو کنترل کنم و توجهم رو به نکات مثبت بزارم که شدت بروز این موضوعات رو در زندگیم کم و کم و انشالله صفر کنم و توی مطب دندونپزشکی سعی کردم کنترلم رو روی سرما نذارم و توجهم رو ببرم روی تمیزی مطب و برخورد خوب منشی و نتیجه این شد که کار دندونم خیلی سریع و به نحو احسن انجام شد هر بار که در یک ناخواسته میتونم کنترل ذهن کنم انگار بزرگتر و قوی تر میشم خدایا کمکم کن گاهی وقتا خیلی سخت میشه ولییاد گرفتم که همین سعی کردن هم باعث میشه که جهان بدونه ما تلاش میکنیم بر طبق قوانین حرکت کنیم و انشالله امدادهای خداوند از راه میرسن
سلام استاد عزیز،به خدا که رو دستت نمیاد،خداوند روسپاس گزار هستم که هم چین شخصی رو سرراهم قرار داده،برای شما وخانم شایسته عزیز بهترین ها رو از خداوند میخوام من اصلا توی این چند سالی که باشما هم مسیر هستم کامنتی نذاشتم ولی تمام حرفهای که میزنی بدجوری به روحم میشینه وحال دلمو خوب میکنه،امیدوارم که بتونم یه روزی از نزدیک زیارتت کنم.چون توی این7,8سالی که باهات توی این مسیر دارم میرم خیلی تو زندگیم کمکم کردی،شاید بارها از مسیر دور شدم ولی مثل امروز که اومدم این فایلو دیدم دوباره اومدم تو مسیر درست،برات ازخداوند بهترین ها رو میخوام واومیدار خداوند منو توی این مسیر نگهم داره
سلام بر همه دوستان عزیز
خدارا هزاران مرتبه شکر که در این لحظه این فایل رو گوش دادم واقعا به شنیدنش نیاز داشتم بخاطر هدایت واسه کلیک کردن روی این فایل خدایا شکرت
استاد دوست دارم که اون چیزی رو احتیاج به درکش رو داریم از طریق هدایت الهی میشنویم ایران پر از زیبایی است خدایا همه مون رو به دیدن زیبایی ها سوق بده
سلام به همه همفرکانسیهای عزیز
استاد دمت گرم گل گفتی، البته این فایلو قبلا گوش داده بودم همون موقع که رو سایت گذاشتید ولی راستش امروز اومدم فایل سفر به دور آمریکا که جدید گذاشتید رو دانلود کنم دیدم گوشیم قاطی کرده وایفای گوشیم روشن نمیشه گفتم این الکی نیست یه نشونست ، باید یه چیز دیگه ببینم تو گوشیم نگاه کردم دیدم دیروز این فایلو دانلود کردم، گفتم خودشه و دیدمش و دقیقا خودش بود بینظیر و درجه یک.
راستش استاد من نمیدونم واقعا کشور هنوز درگیره یا نه ولی چون اینترنتا هنوز ضعیفه احتمال میدم باشه ولی من واقعا هیچ اثری اطراف خودم نمیبینم حتی حرفی نمیشنوم.
راستش اوایل که نمیتونستم ذهنمو درباره این موضوع کنترل کنم حتی یه سریا که اصلا سالی دوازده ماه نمیدیدمشون میاومدن بهم میگفتن تو هم باید توجه کنی و بحث میکردن باهام شاید دو یا سه هفته خیلی تلاش کردم که خودم رو از این منجلاب بکشم بیرون و موفق شدم الان خیلی وقته نه خبری شنیدم نه چیزی دیدم نه کسی درباره این چیزا باهام صحبت میکنه و کسی که خیلی درگیر این جریانات بود و یکی از عوامل اصلی درگیری ذهنیم بود رفته به یه سفر طولانی البته من فقط ذهنم رو کنترل کردم و اصلا سعی نکردم تغییرش بدم ولی اصلا حواسم نبود که چقدر همه چیز اطرافم تغییر کرد یعنی اینقدر ذهنم زوم بود توی این مدت روی خواستههام و دریافت الهامات و کارایی که باید انجام بدم که واقعا متوجه دنیای بیرون نیستم نه فقط ایران. تنها تغییراتی که متوجهشونم تغییرات خودم عشقم و تغییرات سایته و خداروشکر میکنم که سرم به زندگی خودم گرمه.
ولی راستشو بگم چند روز بود ذهنم درگیر یه ناخواسته توی زندگیم شده بود که اصلا هیچ مدلی نمیتونستم ذهنم رو دربارش کنترل کنم و با گوش دادن این فایل خیلی آروم شدم. واقعا تکرار نقش بسزایی تو یادگیری داره من این حرفارو قبلا ازتون شنیده بودم ولی این تکرار دوباره بهم یادآوری کرد که تمرکزم رو بزارم رو چیزی که دارم میسازم و حتی الان که چیز مهمی رو تو زندگیم از دست دادم مهم نیست، باز هم زیباییها وجود داره مثلا الان داره برف میااد و این واقعا زیباست و برم تو پارک قدم بزنم و حالشو ببرم بیخیال که چیزیو از دست دادم حتما این باعث اتفاقات خوب میشه و اگه نمیتونم مثبت بهش نگاه کنم پس بهش فکر نمیکنم مهم اینه که زیباییهارو ببینم و ذهنم رو کنترل کنم و توجهم رو بزارم رو چیزی که میخوام ، مهم نیست اتفاقی که برام افتاد چقدر بد بوده اون گذراست به هرحال الان شرایطم اینه باید بپذیرم و درسته که اشتباه کردم اما فقط کافیه درسش رو بگیرم نیازی نیست بابت اشتباهم افسوس بخورم این باعث میشه این اشتباه تو زندگیم بیشتر بشه و جاهای دیگه هم مرتکب این اشتباه بشم درسته سخته ولی دیگه بهش فکر نمیکنم و دیگه خودم رو سرزنش نمیکنم همینجا میپذیرم اشتباه کردم و اشتباهم باعث از دست دادن چیز مهمی تو زندگیم شد ولی یه بار خلقش کردم ایندفعه بهترش رو خلق میکنم. گرچه واقعا تمرکز رو خواسته و یا حتی فکر نکردن به ناخواسته واقعا برام سخته ولی به قول استاد” پاداشش بزرگتره” چه جملهی طلاییای پس من تمام تلاشمو میکنم که افسوس گذشته رو نخورم و به ناخواستهها فکر نکنم و خودم رو سرزنش نکنم و به جاش تمرکزم رو بزارم رو خواستم راستش یه ایده هم اومد تو ذهنم یه سری عکس از خواستم تو گوشیم نگه داشتم که هروقت نگاهشون میکنم حس خوبی بهم دست میده ، میخوام برم چاپشون کنم و بزنم به دیوار و به جای این که مدام به ناخواسته فکر کنم مدام تصاویر زیبای خواستم رو ببینم و لبخند بزنم . باید به الهاماتم عمل کنم پس همین امروز چاپش میکنم.
و ایمان دارم قانون جواب میده وقتی یه بار یه کاریو انجام میدیم دفعهی بعدی میتونیم بزرگتر از اونم انجام بدیم.
در پناه خداوند مهربان و حمایتگر باشید
درود حرفاتون عالی بود
توی این اوضاع و شرایط منم سعی میکنم از اخبار دوری کنم
بیشتر رو اوردم به کتاب و سایت شما استاد گرامی
ولی یه موقع هایی عذاب وجدان میاد سمتم که مردم دارن جونشون رو میدن
و من بخوام حتی به اون ها توجه هم نکنم !
فقط یه موردی ک برام سواله این هست ک
تمرکزمون رو بذاریم روی زیبایی و ظلم رو نادیده بگیریم؟!!!