قانون تغییر ناخواسته ها - صفحه 4 (به ترتیب امتیاز)

701 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مونا ترحمی گفته:
    مدت عضویت: 2165 روز

    به نام خداوند هدایتگر

    سلام به استاد عزیزم و خانوم شایسته عزیز

    سلام به همه ی دوستان ارزشمندم

    خدایا ازت سپاسگزارم که بهم فرصت دادی تا یک روز دیگه همراه و همقدم استاد عزیزم باشم

    استاد جان الان فکر میکنم نزدیک به یک سال هست که از اون اتفاقات و اعتراضات تو ایران میگذره

    من دوست دارم تجربه خودم رو بگم

    استاد انصافا میتونم بگم من و همسرم تو اون جریانات خیلی خوب تونستیم ورودیها مون رو کنترل کنیم

    ما که اصلا تلوزیون و ماهواره نداریم و من خودم اصلا اینستا گرام ندارم ولی کاری که کردیم این بود که تو اون مدت رفت و آمدمون با خانواده هامون رو قطع کردیم چون بیشترین ورودی رو از خانواده هامون میگرفتیم

    دیگه همه میدونن که چه فضای منفی بود و تو همه جمع ها و خونه ها و اصلا همه جا چه صحبت هایی بود

    چقدر به ما برچسب زدن که شما خائن هستین

    چقدر گفتن شما عقب افتاده هستین

    چقدر گفتن سرتون و مثل کبک کردین زیر برف

    و دیگه همه میدونن که به اونایی که تو این فضاها نبودن چقدر برچسب میزدن

    آخرش چی شد ؟ همونایی که به ما میگفتن شما خائن هستین بعد از اینکه انقدر اعتراض کردن و حرص خوردن و داد و فریاد کردن و دیدن به جایی نرسیدن همونا به ما گفتن خوش بحال شما که اعصاب خودتون و خورد نکردین

    خوش به حال شما که تو این مدت آرامش داشتین

    همونا به ما گفتن خسته شدیم انقدر شبا کابوس دیدیم

    همون آدمی که به من میگفت تو اخبار نمیبینی عقب افتاده هستی و مثل کبک سرت و کردی زیر برف

    همون آدم بهم گفت من دیگه مغزم کشش نداره برم اخبار و دنبال کنم

    این مدت فقط زندگیم و خراب کردم فقط غصه خوردم

    دیگه نمیخوام اخبار ببینم

    اصلا دیگه توان اعتراض کردن و نداشتن

    همون آدم ها که به ما میگفتن شما خائن هستین که میرید سرکار و اعتصاب نکردین

    میگفتن فقط خودمون و این مدت از نون خوردن انداختیم

    ولی ما اومدیم تو این مدت تمرکز گذاشتیم رو کارمون و درآمدمون بیشتر از قبل شد و تو همون زمان خداوند بهمون ایده ای داد که تونستیم از اون محله قبلی مون مهاجرت کنیم و بیایم به یه جای فوق العاده تر و همچنین به آزادی زمانی و مکانی برسیم

    مطمئن هستم اگر اون موقع ذهن ما آروم نبود و ما هم همراه مردم شده بودیم هرگز خداوند این ایده رو بهمون نمیداد و هرگز به آزادی زمانی و مکانی که از مهم ترین خواسته هامون بود نمیرسیدیم

    یادمه استاد گفتن این زمان ها هست که جهان غربال میکنه آدم ها رو و خداوند پاداش میده به کسانی که مسیر متفاوت رفتن از بقیه

    استاد من هیچ وقت از محرم و این مراسم های عزاداری که تو ایران هست خوشم نمیومد و همیشه مخالفت میکردم

    اون موقعی که همیشه اعتراض میکردم و مخالفت میکردم اتفاقا ما به جایی هدایت شدیم که نزدیک خونمون پایگاه بسیج بود و همیشه صدای نوحه و عزاداری میومد و شبهای محرم که دیگه تا نصفه شب صدای عزاداری تو خونمون بود

    ولی از وقت با شما آشنا شدم و فهمیدم که با هرچه بجنگم آن را ماندگارتر میکنم

    و من اگر میخوام که به جایی که دوست دارم هدایت بشم باید آگاهانه از اون چیزی که نمیخوام اعراض کنم و توجهم رو از اون چیزی که نمیخوام بردارم و بزارم رو اون چیزی که میخوام

    هرروز با همسرم آگاهانه میرفتیم محله های ثروتمند نشین و زیبایی ها و ثروت مردم رو تحسین میکردیم محله هایی که اصلا فرهنگ مردم با اون جایی که ما بودیم کاملا متفاوت بود

    جاهایی که تو همون شهر بود ولی اصلا اثری از عزاداری و هیئت و نوحه و این حرفا نبود

    الان ما همون جایی زندگی میکنیم که همیشه با همسرم میرفتیم و تحسین میکردیم

    الان تو ایران ایام فاطمیه هست

    تو اون محله قبلی ما سرتاسر محل عزاداری و روضه هست

    ولی اینجا ما هرروز میریم پیاده روی و من یه دونه پارچه مشکی و از این پایگاه های عزاداری ندیدم

    اینجا فقط کافه های شیک و زیبا هست که از هرکدومشون صدای موسیقی میاد

    اصلا سبک زندگی مردم و فرهنگ مردم از زمین تا آسمون با جاهای قبلی که ما زندگی کردیم فرق داره

    تازه ما شهرمون و عوض نکردیم ما تو همون شهر هستیم ولی به جایی هدایت شدیم که فقط ثروت و فراوانی و شادی مردم و میبینیم

    و یه مطلب دیگه اینکه

    من از خانوادم شنیدم که شبکه من و تو داره تعطیل میشه

    نمیدونم شایید الانم تعطیل شده باشه ولی میدونم که قرار بود تعطیل بشه چون دیگه بودجه ندارن که برنامه تولید کنن

    و اولین چیز که به ذهنم رسید این بود که شبکه ای که مدام اخبار منفی پخش میکرد و مدام تمرکزش رو نازیبایی ها و جنگ بود

    مدام تمرکزش رو ناخواسته ها بود

    همه این تمرکز رو نازیبایی ها به خودش برگشت و باعث شد که این شبکه تعطیل بشه

    اینجا خیلی خوب میشه قانون رو درک کرد

    تمرکز رو ناخواسته ها از جنس همون بیشتر و بیشتر وارد زندگیت میکنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
  2. -
    متین فنایی گفته:
    مدت عضویت: 1312 روز

    به نام خداوندی که جهان منظم و قانونمندی خلق کرد 💚

    به نام خدایی که منبع عشقو ثروتو سلامتیه 🙏

    به نام خدایی که سیستمه ، سیستمی که کافیه در اون بر طبق قوانینش عمل کنیم تا هرچه میخواهیم به ما بدهد👑

    سلام به استاد عزیز و دوستان گلم

    استاد نمیدونید چقدر من از گوش دادن صحبتاتون آرامش میگیرم

    استاد شما توی این فایل فرمودید که من موضوعی که راجبش صحبت میکنم هموناییه که قبلا میگفتم و همیشه دارم همین حرفارو میزنم ولی واسه من که هرر بار فایلی از شما گوش میکنم حس میکنم اولین باره دارم این صحبتارو میشنوم و درک تاره تری از قانون به دست میارم که اصلا هیچ ربطی به چیزی که تا الان فهمیدم نداشته

    استاد کاملا درست میگید الان که فکر میکنم میبینم دقیقااا چند هزار مثال از همین مورد دارم که با توجه کردن به نا زیبایی ها چیز هایی رو به زندگیم دعوت کردم که نمیخواستم و برعکس با توجه به زیبایی ها و اتفاقات مثبت شرایط و اتفاقات مثبت دیگه ای رو وارد زندگیم کردم

    برای مثال همین موردی که اخیرا برام اتفاق افتاده رو واستون میگم

    من ساکن اصفهانم و یکی از دوستام که حدود دو ماه پیش رفته بود تهران برای کاری چند روز مونده بود و برگشته بود اومد پیش من و با هم راجب اتفاقاتی که واسش افتاده بود صحبت کردیم و دوستم به من گفت که رفته بودم تهران اونجا کلی دزد هست و حواست نباشی جیبتو میزنند و از این صحبتا ، خلاصه که خیلی راجب دزدیو فقرو اینجور چیزا صحبت کردیم اون شب

    جالب اینجا بود که تا چند وقت بعدش من همش فکرم درگیر همون صحبتا بود و اونا تو ذهنم تکرار میشد به صورت نا خوداگاه و من حواسم نبود که باید ذهنمو راجب این موضوع کنترل کنم

    خب ادم گاهی وقتا یه سری چیزارو فکر میکنه واقعیت جامعس دیگه من که نمیتونم تغیرش بدم و اونارو به اسم واقعیت میپذیره مخصوصا اگه یکی از افراد نزدیکش اون واقعیت هارو بهش بگه

    و همینطور نمونه های اینجور واقعیت هارو تو شهر خودمون بهش برخورد میکردم و میدیدم

    اینا گذشت تا چند هفته بعدش من توی یکی از کوچه پس کوچه های مرکز شهر ماشینمو پارک کرده بودم برای چند ساعتی و رفته بودم داخل یه سمینار شرکت کنم

    بعد از سمینار وقتی داشتم برمیگشتم سمت ماشین دیدم توی تاریکی دو نفر دارن به قفل در ماشین من کلید میندازن و سعی میکنند بازش کنند رفتم سراغشون و باهاشون درگیر شدم اونا هم افتادن به التماس حتی به پلیس هم زنگ زدم که بیاد برسی کنه ولی خب از اونجایی که حدود نیم ساعتی طول کشید تا پلیس بیاد من به فکر فرو رفتم توی این مدت و یاد قوانین افتادم و فهمیدم دقیقا چرا این اتفاق رو دارم برای اولین بار تجربه میکنم

    وقتی به نتیجه رسیدم که افکار چند وقت اخیر خودم باعث این اتفاق افتاده دوباره به پلیس زنگ زدم و درخواست کردم که مامور نفرستند و از اونجایی که عجله هم داشتم با یه صحبت دوستانه به اون اقایون فهموندم کارشون درست نبوده و سوار ماشینم شدم و رفتم

    از اون شب به بعد تمرکزمو گذاشتم روی این موضوع که دنیا پر از ادمای خوبه و سعی در کنترل ذهنم داشتم و ذهنمو با مثال های منطقی قانع کردم که دنیا پر از ادم های درست کاره

    و کلی بخاطر این که اتفاق بدی نیوفتاد یا درگیری ناجوری رخ نداد یا این که من به موقع رسیدم و برای ماشینم اتفاق بدی نیوفتاد خداروشکر کردم و بار ها این موضوع رو توی ذهنم تکرار کردم که خداوند هوامو داره که نمیذاره هیچ اتفاق بدی واسه من یا اموال من بیوفته

    گذشت تا همین دو هفته پیش که برای کاری رفته بودم تهران و یه اتفاق خیییلی جالب و عجیب برام افتاد که بار ها بخاطرش خدارو شکر کردم و توی ذهنم تکرارش کردم و قدر دان ادم های خوب جهان اطرافم شدم

    من توی یه جای بسیاااار شلوغ که همه جور ادمی میره و میاد شبی که بیرون رفته بودم کیف پولم رو گم کردم و حتی خودم هم متوجه نشدم که کیف پولم نیست

    این در حالی بود که نه شماره موبایلی از خودم توی کیف پولم بود و تمام مدارک شناسایی و گواهی نامه و حدود ۸۰۰ تومن پول نقد و حتی رمز کیف پول ارز های دیجیتالم که روی یه کاغذ نوشته بودم داخل کیف پولم بود🤦‍♂️

    شب موقع خواب قبل از این که بخوابم یه حسی بهم گفت اینترنتمو روشن کنم و یه سر به اینستاگرامم بزنم دیدم توی درخواست های اینستاگرامم یک نفر که جزو فالورام هم نبوده بهم پیام داده با این که من اکثر وقتا اون پیامارو باز نمیکنم چون اکثرا تبلیغاتی هستند پیام رو باز کردم و دیدم یک نفر پیام داده:

    که شما چیزی گم نکردید؟😐

    و من اصلا تا اون موقع هنوز نمیدونستم کیف پولم نیست 😂

    (همون موقع فهمیدم که ایشون اسم بنده رو از روی کارت ملی دیده بود و یه حسی بهش گفته بود که اسمم رو داخل اینستاگرام سرچ کنه و منو پیدا کنه و جالبترش اینجاس که من چند روز بود که اسم و فامیل خودم رو پشت سر هم داخل بیو اینستاگرامم گذاشته بودم )

    جواب دادم که چرا کیف پولم رو گم کردم و ایشون شمارشون رو گذاشتند و تماس گرفتم بهشون و با کمال تعجب ایشون یه مسیر طولانی رو بخاطر من اومدند که کیف پول من رو بدند و من هم رفتم پیششون و با یه انسان بسیار شریف و با ادب برخورد کردم و وقتی کیف پولم رو گرفتم حتی ذره ای چیزی از توش کم نشده بود و حتی هرچقدر اصرار کردم که بگذار من شیرینی بهتون بدم که این لطفتون جبران بشه قبول نکردند

    حتی بهم توصیه کردند یه شماره تلفن داخل کیفم بگذارم و تذکر هم دادند که رمز کیف پول ارز های دیجیتالم رو داخل کیف پولم نگذارم

    اونشب بخاطر قوانین بدون تغیر خداوند و این که سرنوشت خودمونو در اختیار خودمون قرار داره هزاران بار خدارو شکر کردم و کم مونده بود اشک شوق بریزم ، حس میکردم یه راز خیلی بزرگی رو کشف کردم

    چون دقیقا هم طرف منفی قضیه و هم طرف مثبت قضیه رو توی مدت بسیار بسیار کوتاهی تجربه کردم و دقیقا با چشم خودم دیدم که کانون توجه ما چه قدرت بزرگی داره

    در واقع باید بگم کانون توجه همه چیزه کل قانون در مورد همین یه موضوع سادس همین که بتونی ذهنتو کنترل کنی و کانون توجهتو روی چیزایی قرار بدی که دوست داری وارد زندگیت بشن و تجربشون کنی

    استاد عباسمنش من از روزی که با شما اشنا شدم زندگیم از این رو به اون رو شده واقعا نمیدونم چطوری از شما تشکر کنم

    این زندگی که الان من دارم تجربه میکنم با استفاده از مطالب شما واقعاااا هییییچ ربطی به زندگی گذشته من نداره

    همیشه از شما سپاسگذارم💚👑

    انشااله روزی بتونم شمارو از نزدیک توی فلوریدا ببینم و حضوری ازتون تشکر کنم💚

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
    • -
      سید محمدی گفته:
      مدت عضویت: 1290 روز

      چقد خوب چقد عالی عزیزم چند روز. پیش بمنم این اتفاق افتاد خداراشکر تواستم خودم را کترول کنم. راجبش حرف نزدم فقــط سکوت کردم. گفتم نمیخوابم دو باره این کار تکرار بشه خدارا صد هزاربارشکر بابت استاد خوب ک توزنده ماهس از این متن شما خیلی خوب برداشته کردم نباید هر اتفاقی میوفته راجبش حرف بزنیم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    رکسانا گفته:
    مدت عضویت: 2192 روز

    سلام استاد میخوام تجربه خودم به اشتراک بزارم 😅

    من همسر سابقم چندتا اخلاق بد داشت یکیش این بود به شدت وابسته پدرش بود و من شاکی از این موضوع و همیشه بحث جنگ و دعوا راجب این موضوع داشتیم که چرا پدرتو هرهفته ما میخوایم بریم بیرون شهر با ما میاد😏

    خیلی این نکته برام سخت زجر بود و رها نمیکردم و راجبش با همه حرف میزدم

    تا حدی که به خاطر این داستان جدا شدم

    بعد یک سال با یک نفر دیگ نامزد کردم

    که چند ماه بعدش دیدم به شدت وابسته مادرش هست و کلا درحدی هرشب تو یک اتاق با مادرش میخوابه و تا حدی ک ما نامزد هستیم مادرش میگ باید با من تو یک اتاق شب تا صبح بخوابین چون من به پسر وابسته هستم 🤣😂😂

    من این مسئله رو کامل با پوست گوشت خونم حس کردم ک جنگیدن جدا شدن دعوا کردن فایده نداشت و بدتر از اون الان تو زندگیم هست

    جالب این هست تا من جدا شدم پدر همسر سابقم فوت کرد

    اما خب دیگ فایده نداشت ما جدا شده بودیم و دونفر مون با کسی دیگ وارد رابطه شدیم

    من چند تا مشکل دیگ با همسر سابقم داشتم

    که در حین جدایی شکر گزاری میکردم و بی توجهی به اون اخلاق ها که الان نامزد جدیدم دقیقا اون اخلاق ها رو که من میخوام داره بجز این یک مورد که مقصر خودم هستم من بعضی مشکلات رو رها کرده بودم و توجه هم به نکات مثبت بود ولی این یک مورد ک وابسته پدرش بود نمیتونستم رهاکنم و مجدد تو زندگیم شدید ترشو دیدم

    این فایل امشب خدا خواست من ببینم ک یادم بیاد چطوری به خواسته هام رسیدم

    و این مسئله تضاد باید رها کنم توجه کامل بزارم رو نکات مثبت نامزدم

    من امشب درس زندگیم گرفتم

    سپاس گزارم استاد عزیز.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای:
  4. -
    شادی امانی گفته:
    مدت عضویت: 3152 روز

    سلام بر استاد عزیزم که همیشه کلامش معجزه‌گر و گشایش‌دهنده‌ست.

    من سالهاست که فایل‌های شما رو گوش می‌دم و وقتی این اتفاق افتاد، می‌دونستم که براساس قانون باید ذهنم رو کنترل کنم و آروم باشم. ولی از اونجایی که در کنترل ورودی‌ها سهل‌انگاری می‌کنم، در معرض اخبار قرار می‌گرفتم و درباره‌ش صحبت می‌کردم. تا جایی که اضطراب شدیدی بهم دست داد. و در همین شرایط بود که به فایل روی چیزی که می‌توانی تغییر دهی، تمرکز کن، هدایت شدم. شما در اون فایل گفتید که همیشه شیطان و بدی وجود داره، فقط تو باید نگاهت رو از روش برداری. انگار در من باوری عوض شد. فهمیدم که نباید تحت تاثیر حرفهای مردم قرار بگیرم که می‌گن:”اگه بی‌تفاوتی، بی‌شرفی” فهمیدم که چنین حرفی، روی دیگه سکه استبداد و تعصبه. متوجه شدم که به قول شما وقتی بحث آزادی، بحث حجاب موضوع جنگ و درگیری‌یه. یکی می‌یاد با قلدری کشف حجاب می‌کنه و یه عالمه آدم رو می‌رنجونه و یکی دیگه به‌زور می‌خواد حجاب سر ملت کنه و باز مردم رو برنجونه.

    آزادی، برام معناش واضح تر شد. وقتی رفتارهای پرخاشگرانه معترض‌ها رو دیدم، فهمیدم که این مسیر من نیست. من براساس آموزه‌های بزرگان و شما، صلحی درونی می‌خوام و اونچه دیدم، از آبشخور خوبی نمی‌اومد.

    همون روز، قرآن رو باز کردم و آیه‌هایی درباره نابودی ظلم اومد و درکنارش صبر و توکل و کنترل ذهن. همه‌چیز کنار هم چیده شد، تا منو به پاسخ برسونه.

    و مثل همیشه وقتی تصمیم رو گرفتم، جهان طوری همه‌چیز رو چید که کمتر در معرض ورودی‌‌های نامناسب قرار بگیرم و بیشتر حال دلم رو با کارهایی که دوست دارم، بهتر کنم.

    استاد عزیزم، شما در این فایل بارها تاکید کردین که با مبارزه‌کردن با ناخواسته، چیزی تغییر نمی‌کنه. دفعه اول نمی‌فهمیدم. با خودم می‌گفتم، پس این همه جنبش زنان جنبش اقلیت‌ها که به نتیجه رسیده، پس چی. اگه اونا سکوت می‌کردن، شاید من به‌عنوان یک زن، این امتیازهای اندک رو هم در جامعه نداشتم. ولی بعد از دومین و سومین بار انگار ابری از کنار چشمهام جلو رفت. دریافتم که منظورتون چیه. بله جنبش‌ها به نتیجه می‌رسن، انقلاب‌ها پیروز می‌شن. ولی موهباتش فقط شامل اونهایی می‌شه که درصلح با خودشون بودن. ثروتی اگه پدید میاد، شامل اونی می‌شه که باورهای درست داشته. اگه من به سرمایه‌داری اعتراض دارم و اونو مانعی برای پولدار شدنم می‌بینم. با انقلاب، یه سرمایه‌دار ممکنه بره، ولی یکی دیگه خلق می‌شه‌. یه مستبد ممکنه بره ولی یکی دیگه خلق می‌شه.

    من فهمیدم که تا زمانی که به عنوان زن، علت پولدار نشدنم، موفق نبودنم، بیکار بودنم، بدرفتاری مردها با خودمم رو، سیستم و حکومت و پدر و همسر و رهگذر می‌دونم، اوضاع با هیچ انقلابی بهتر نمی‌شه.

    و بعد به همه لحظات کفرآمیز زندگی‌م فکر کردم. روزهایی که به‌خاطر زن بودنم، خودمو ضعیف می‌دونستم. روزهایی که اجازه دادم بی‌ایمانی‌م باعث بشه که فکر کنم اون مرد، رئیسم، همسرم روزی منو می‌ده و اگه نباشه بیچاره می‌شم.

    روزی که فکر کردم به‌خاطر زن بودنم محکومم که فقط درشغلم تا یه جایی پیشرفت کنم و بعد از اون مال مردهاست!

    وقتی فایل شما رو گوش کردم در دفترم تمام موفقیت‌هام رو نوشتم. شجاعتی که برای مهاجرت، برای تغییر شغلم، برای رسیدن به آرزوهام داشتم و دیدم همیشه، همیشه و همیشه، نتیجه تمرکز روی زیبایی‌ها، توکل، حس خوب و ایمان بوده.

    خدایااااا، استاد جان، وقتی این همه همه‌چی واضحه، پس چرا باز موقع بزنگاه، در زمان دشواری، آدم گاهی یادش می‌ره؟!… چون به قول شما انسان فراموشکاره و لحظه به لحظه باید قانون رو مرور کنیم.

    خدایا شکر که در این مسیرم. خدایا شکرت که در من، کنار من، مثل یه رفیق نفس به نفس هستی. خدایا هزار مرتبه برای زندگی قشنگی که دارم‌ می‌سازمش، شکر.

    استاد عزیز، از شما سپاسگزارم که باتوکل و مصمم، در زمان مناسب، بهترین‌ها رو برای پیشرفت و رشد ما در اختیارمون قرار می‌دید.

    دلتون شاد، برکت زندگی‌تون افزون و عشق در قلبتون مستدام باد.💚

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای:
  5. -
    اکرم مهدی گفته:
    مدت عضویت: 1270 روز

    به نام خدا

    سلام به استاد عزیز ودوستان گلم،سپاسگزار خداوند واستاد عزیز هستم که توفیق شنیدن این فایل زیبا را به من وهمه دوستان دادند.

    تجربه که من از تمرکز بر ناخواسته ها داشته وضربه آن را خوردم برمی گردد به سال ۹۸ که من در مجموعه ای کار می کردم که مدیر آن مجموعه فوق العاده از نظر سخت گیری های بی مورد کاری مرا اذیت کرد ومن هم دائما درحال شکایت وغر زدن بودم وشرایط کاری من درست که نشد هیچ بلکه اتفاقا ناراحت کننده بسیار زیادی نمونه مرگ پدرم در همان سال به سوی من جذب شد واین همزمانی فوت پدرم وشرایط نا خواسته کاری را من دلیل همان قانونی می دانم که احساس بد =اتفاقات بد 😐😐😐😐😐

    ولی امسال باتوجه به آموزه های استاد از زمانی که اعتراضات درمورد فوت آن دختر خانم اتفاق افتاد من نه هیچ خبری را دنبال کردم نه اصلا به موضوعات توجه کردم وفقط تمرکز من روی کارم بود وعشق به کارم وروی نکاتی توجه کردم که در شرایط کاری من شبیه معجزه بود اینکه در سن ۴۱ سال وارد مدارس دولتی شدم واینکه از کار با مدیر که از نظر اخلاقی خوب نبود تبدیل شد به کار در مجموعه ای که کادرش افراد بسیار عالی وخوش اخلاق بودند وتازگی هاهم تحولی جدید در کارم رخ داده که شامل تبصره هایی شدم که به خواست خدا شامل نیروهای رسمی آموز وپرور ش شوم شغل معلمی که از اول بچگی عاشقش بودم وهمین شغلی که می گویند پول ساز نیست به دلیل عشق برایم پول می سازد وشرایط کاری عالی ومکان های عالی را برایم رقم می زند😃😃😃

    ومن هرروز وهروز فایل های استاد را گوش می کنم بی توجه به دیدگاه مردم اطراف خودمون هستم والان که فایل را می نویسم قبلش یک ساعت پیاده روی کرده وهنسفری داخل گوشم بود وفایل استاد را گوش می کردم وبی توجه به حرف مردم در پارک از طبیعت لذت می بردم وکامنت را تایپ کردم وبی نهایت اتفاقات خوب در حال جاری شدن به زندگی من است از آرامش،سلامتی تناسب اندام،روابط عالی در تمام ابعاد ورابطه عالی با خدا وتمام اینها را مدیون آموزش های استاد جانم هستم.

    خدایا شکرت😍😍😍😍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 29 رای:
  6. -
    سپیده گفته:
    مدت عضویت: 1425 روز

    سلام به استاد عزیززززم و مریم جونم …

    شما بهترین الگو های من توی زندگی هستین …

    استاد عزیزززم من با اموزه های شما کلللللی چیز های خوب جذب کردم…

    مسافرتی رفتم ک کلی مناظری ک توی سریال زندگی در بهشت و یا سفر ب دور امریکا بود من توی سفرم بهش برخوردم….

    یه ادم های خوبی سر راهم قرار میگرفت ک با شوهرم قشششنگ متوجه میشدیم ک اینا ب خاطر فرکانسیه ک فریتاذیم…

    قشنگ تجربیات ما نسبت ب گذشته تغییر کرده بود…

    استاد عزیزم من توی این چند روز سفر دیدم کسانی ک درگیر این اخبار و حواشی این اتفاقات هستند و نتیجه زندگی شون کاااملا معلوم بود برامون یه زندگی فوق العاده سخت ولی اخبار جزء جدانشدنی روزمرشون بود و کلی هم درموردش حرف میزدم و فوش میدادن…

    و من برای هزارمین بار دیدم ک قانون چقددددر در جوابه….

    من میدیم ک چقدر ما داریم ب راحتی ب خدا شرک میورزیم و اسم خودمونم گذاشتیم مسلمون…

    خیلی خدای خودم رو شکر میکنم ک من رو در این مسیر اگاهی قرار داد و با شما منو اشنا و هم مسیر کرد تا بتونم شرک های خفی مو پیدا کنم….

    استاد وقتی ب زندگی تازه ام نگاه میکنم میبینم پر از چیز هایی ک من قبلا درخواستشو داده بودم و خدا برام فرستاده و همش با تغییر دیدگاهم به زندگیم بوده و این رو قشنگ توی زندگیم متوجه میشم…

    یکی از این چیزها در مورد حجاب بود.

    خب من دوس داشتم ازاد باشم و شوهرم به حجابم و نحوه پوششم حساسیت نشون نده ک خب با فایل حجابی ک گذاشته بودین توی سایت خیلی نگاه منو شوهرم در مورد حجاب تغییر کرد و شوهرم عملا دیگه هیچی بهم درمورد حجابم نمیگفت..

    ک خب مسافرت رفتیم من دیدم ک واااااقعا رفتار شوهرم دقیقااااا همونجوری شده ک من میخوام و خیلی خوشحال بودم ک با تغییر دیدگاه و با اگاهی چقدر زندگی قشنگ تر میشه و باز هم فهمیدم ک من خودم خالق زندگی خودم هستم…

    و اینایی ک برا حجاب اینفدر خودشون رو ب اب و اتیش میزنن نمیدونن ک بابا تو توی مدار درست باش هیچکس هیچ گیری بهت نمیده مثل همون دوست شما ک با دخترش میرفتن دور دریاچه برای ورزش…

    خیلی خداروشکر میکنم ک به من کمک کرد تا هدایت بشم ب این مسیر و خیلی خیلی راضی هستیم و نمیدونین وقتی میبینم چه چیز هایی رو خودم وارد زندگیم کردم چقدر خوشحال میشم حتی چیز های ب ظاهر کوچیک و فوق العاده فوق العاده مراقب ورودی های ذهنم و نجواهای شیطانی هستم و هر روز این کار برام راحت تر و راحت تر میشه…

    خیلی دوستتون دارم استاد عزیزم و مریم گلی عشششق

    عاشقتونم….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 29 رای:
  7. -
    حمیدرضا گفته:
    مدت عضویت: 2292 روز

    سلام استاد عزیز از خداوند منان سپاس گذارم که هر وقت هدایتی خواستم بنا به اندازه ظرف من، مرا هدایت کرد

    چند سالی هست که مرتب فایل های شما را گوش میکنم ولی هر بار میگفتم این همه من روی خودم کار میکنم پس چرا نتایج دلخواه و بزرگ نمیآد؟؟؟،امروز با این فایل من فهمیدم که هنوز به قول شما شخصیت من بنیادی تغییر نکرده،چون این چند روز من هم درگیر اخبار شدم،منی که به کل تلوزیون را حذف کرده بودم،بعد از سالیان دوباره اخبار تلوزیون را نگاه میکردم، و انقدر اخبار منفی را دنبال کردم که بسیار بی انگیزه و بی حال و خسته شدم وحتی حال هیچ کاری نداشتم،طوریکه در حال آموزش برنامه خاصی بودم و از شدت ناراحتی اونو کنسل کردم،و عملا چند روز از وقتم را از دست دادم،اما نکته مهمتر برام این بود که چرا من دوباره رفتار قدیم را تکرار کردم؟ چرا من بازم امید بستم به شرایط بیرونی که شرایط خوب بشه تا زندگی من بهتر بشه؟ من که روزی هزار بار به خودم میگفتم که شرایط حکومت ها و شرایط بیرونی تاثیری در زندگی من نداره پس چرا دوباره امیدوار شدم به عوامل بیرونی؟؟؟ من که همیشه میگفتم فارض انهم و توجه نمیکنم به نازیبایی ها…. پس چرا دوباره به نازیبایی ها و این اخبار توجهه کردم؟؟؟ واقعا که خداوند میفرماید انسان فراموشکار است کاملا درست است،،،مشخصه که من تغییر کردم اما نه به صورت بنیادی، چون در بزنگاه ها، در شرایط سخت، در شرایط که همه جامعه به یک سمت خاص میروند، باز همان رفتار های قدیم را انجام میدهم،به همین دلیل هم نتایجم بزرگ نبوده….. و من به قدر تغییرم نتایج گرفتم و این عین عدالت است…

    بعد از خستگی و کسلی که در نتیجه ی ناراحتی این روزها ایجاد شده بود، صبح در ستاره قطبی ام نوشتم که خدایا پناه میبرم به تو از وسوسه و نجواهای شیطان و خدایا به هدایت خیر تو محتاجم و بعد به سایت اومدم و این فایل را دیدم و مثل آب رو آتیش بود برام….خدارا سپاسگذارم برای هدایت،خدارا سپاسگذارم برای شما و از خداوند برای شما نور و آگاهی بیشتر درخواست میکنم،

    اما استاد مسئله دیگر،،،،،من ایمیل هم به شما زده بودم که راجب سود بانکی و ربا یکبار برای همیشه مثل بحث حجاب صحبت کنید،دقیقا مثل همین قضیه وقتی اغلب جامعه یک مسیری را میروند انسان دو دل و گمراه میشه،بی صبرانه منتظرم نقطه نظرات شما را بدونم…در پناه حق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
  8. -
    محمد فلاح کيش گفته:
    مدت عضویت: 2973 روز

    سلاااام به روی ماهتون استاد عزیزم.

    بشخصه چقدر به این فایل و به این صحبتها نیاز داشتم توی این برهه واقعا حساس کنونی! استاد من مطمئن بودم که شما قطعا مستقیما راجع به این مسائل حاشیه ای هیچ وقت صحبت نمی کنید و هر روز هم که همسرم توی این چند روز اخیر ازم می پرسید استاد راجع به این اتفاقات چیزی نگفته توی سایت؟! من می گفتم خدایی استاد کی راجع به این مسائل و حواشی حرف زده و عکس العمل نشون داده و یا اومده جانبداری یا اعلام برائت کنه؟! استاد همیشه تمرکز و فوکوسش روی اصل بوده،ولی ته دلم خدا خدا می کردم کاش بیاین یه چیزایی بگین که آب روی آتیش باشه و این شعله کنجکاوی و پیگیری مارو در مورد مسائل اخیر خاموش کنه. استاد از خدا که پنهون نیست از شما چه پنهون بخاطر بودن توی تهران و صحبتهای زیاد اطرافیان و قطعی اینترنت و البته کنجکاوی خودم چند روزی سرک میکشیدم به این حاشیه ها و حس و حالم رو به هم میریخت هر از گاهی و شاکی میشدم که چرا من تو این مملکت دارم زندگی میکنم.یه احساس دوگانه ای هم داشتم که یکیش میگفت بی تفاوت باشم و سرم به کارم گرم باشه یا نجوا می اومد تو ذهنم که جوگیری و حس انسان دوستی و وطن پرستیم رو ارضا کنم و برم حداقل چهارتا هشتگ و استوری و پست منتشر کنم بلکم یه کمکی کرده باشم!! به کی و چی نمی دونم واقعا!!؟! به خاطر همین ازتون درخواست می کنم در چنین مواقعی گوشه ذهنتون باشه که برای من و امثال من (که فکر میکنم تعدادمون هم کم نباشه) یه فایلی این چنین به دردبخور و گیرا و فوق العاده آماده کنین تا سریع راه رو از چاه تشخیص بدیم و برگردیم به مسیر،چون آدمیزادیم و فراموشکار و نیارمند یادآوری و تکرار،چون گاهی وقتها زور رسانه ها و شبکه های اجتماعی و احساسات انسانی و صحبتها و واکنشهای اطرافیانمون بهمون می چربه و از راه به در میشیم و تا به خودمون بیایم می بینیم کلی غرق در حاشیه شدیم و احساسمون بد شده. البته خداروشکر من خیلی زود و البته آگاهانه بعد از گذشت سه چهار روز که این وقایع رو دنبال می کردم ذهنم رو از روش برداشتم و سعی کردم تمرکز کنم روی اهدافم بخصوص مهاجرت از ایران. یکی از کارهای درست و اساسی هم این بود که توییتر (که بعد از چند سال و دقیقا بخاطر همین حواشی مجددا نصب و فعالش کرده بودم) و اینستاگرامم رو کامل حذف کردم از روی گوشی و سعی کردم دیگه به هیچ عنوان پیگیر اخبار روز نباشم و چسبیدم به کار و دوباره کلی اتفاق خوب و فروش مناسب برام ایجاد شد. استاد عزیزم چندتا مساله رو با توجه به اتفاقات اخیر یا متوجه شدم یا دوباره برام یادآوری شد که گفتنش خالی از لطف نیست انشالله :

    ۱. مهمترین و بزرگترین نکته ای که این اتفاقات برام داشت این بود که من با توجه به این مسائل، هم دارم خودم رو از خوشبختی و رسیدن به رویاها و آرزوها و خواسته هام دورمیکنم با احساس بدی که در من ایجاد میشه و تمرکزی که از روی کارم و خواسته هام برداشتم هم دارم یک شرک خفی و ناپیدا رو کم کم در خودم شکل میدم که ببین محمد! تقصیر دولت و حکومته که با قطعی اینترنت و ایجاد محدودیت و اِعمال زور و خشونت داره تو رو از رسیدن به خواسته هات دور میکنه،اینا بجای اینکه بیان از کسب و کارها به ویژه کسب و کارهای کوچیک و نوپا مثل ما حمایت کنن همش دارن سنگ اندازی میکنن و هیچی براشون مهم نیست که چه بلایی سر ما میاد و از این حرفا. پس خیلی زود و آگاهانه خودم رو از موجی که به راه افتاده بود جدا کردم و چسبیدم به کار و زندگیم و پشت بندش هم که دو تا فایل بی نظیر از شما در رابطه با همین مسائل منتشر شد که دیگه شد فصل الخطاب و تمام.

    ۲. تو اون چند روزی که متاسفانه پیگیر اخبار بودم دیدم دقیقا اکثر کسانی که درگیر این موج شدن و دارن همراهی میکنن از بین اطرافیان و دوستا و آشناها و اقوام اصولا آدمهای ناموفق و غرغرو و متوقع و بی هنری هستن که تحت هر شرایطی دولت و حکومت و اقتصاد و خانواده و کلا دیگران رو مسبب و مقصر نرسیدن به اهدافشون می دونن . به این نتیجه رسیدم که منم اگه تا ته این داستان رو برم و ادامه بدم دقیقا میشم یکی شبیه اینها که هوا برم میداره که باعث و بانی تمام بدبخیتام همه چیز و همه کس و همه شرایط هستن الّا خودم.

    ۳. من طبق سفارش استاد توی دوره روانشناسی ثروت سه همیشه سعی میکردم بجای تقویت کسب و کارم توی شبکه های اجتماعی یا یک فضای فیزیکی و واقعی، اون رو توی اینترنت و تحت یک وبسایت کار درست و مرتب و حرفه ای گسترش و رشد بدم. یکی از دلایل خودمم این بود که یک سایت اینترنتی دقیقا شبیه یک فروشگاه اختصاصی و بزرگ و شبانه روزیه که تو هر شکل و مدلی که بخوایش می تونی طراحیش کنی و به مخاطبا و مشتریات محصولات و خدمات عالی ارائه بدی، به همین خاطر بیشترین تمرکزمون رو گذاشته بودیم رو آپدیت و تکمیل و پرمحتوا کردن سایتمون و تمام مجوزهای لازم و قانونی رو هم دریافت کردیم از روز اول و خیلی سمت شبکه های اجتماعی و سرمایه گذاری تو اون قسمت نرفته بودیم مخصوصا اینستاگرام. چون قبلا هم دیده بودم که چطور یک شبه و با یک دستور و دکمه، تلگرام فیلتر شد و خیلی از کسب و کارا و کانالهای پرمخاطب و پردرآمد یهو با سر زمین خوردن. همیشه گوشه ذهنمم این بود که اینستاگرام هم همینه داستانش و هر آن ممکنه بر حسب سلیقه و دستور یه مقام حکومتی کرکره اش پایین بیاد و به راحتی کسب و کارت تعطیل بشه. بخاطر همین علیرغم فشار و اصرار مدیر فنی سایتمون برای هزینه و تبلیغ توی اینستاگرام و جذب فالوور باهاش بحث میکردم که بهتره این وقت و انرژی و سرمایه رو بذاریم روی سایت که خیلی موثرتر و ماندگارتره. و الان که این اتفاق افتاده می تونم بگم ما واقعا ضرر مالی نکردیم از تعطیل شدن و فیلت.رینگ اینستاگرام و از اون طرف تازه بین رقبا و همکارانمون تو فضای اینترنتی، اوضاعمون از لحاظ سایت و موقعیت فنی و رنک و رتبه و ظاهر و میزان سرچ شدن خیلی هم خوب و عالیه و جزو پنج سایت برتر تو حوزه کاری خودمون هستیم و توی خیلی از نتایج و عبارات کلیدی مرتبط توی صفحه اول گوگلیم.

    ۴. من از همون اوایل که با استاد عباسمنش آشنا شدم و کسب و کار شخصیم رو راه اندازی کردم و خداروشکر به موفقیتهای خیلی خوبی هم رسیدم از لحاظ مالی و کسب اعتبار شغلی، همیشه استاد رو الگوی خودم قرار دادم و سودای مهاجرت به آمریکا رو داشتم و دارم،اما توی این پنج سالی که کسب و کار خودم رو راه انداختم همیشه سرم به کارم و گسترش اون گرم بوده و سعی میکردم خودم رو با شرایط مملکتی که دارم توش زندگی میکنم وفق بدم تا توی یه فرصت مناسب و ایده آل(که معلوم نبود دقیقا چه زمانی ایجاد میشد؟!) اقدام به مهاجرت کنم. اما این چند روزه که این اتفاقات افتاد و محدودیتها بیشتر شد به خودم گفتم محمد نباید به هر شرایط و محدودیت و ناخواسته ای عادت کنی،نباید مثل اون قورباغه ای که کم کم و با افزایش حرارتِ آب می پزه و از بین میره خودت رو تطبیق بدی و در نهایت فنا بشی،تو درخت نیستی که نتونی از جات تکون بخوری ، به قول قرآن :

    « إِنَّ الَّذِینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِکَهُ ظَالِمِی أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِیمَ کُنْتُمْ ۖ قَالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی الْأَرْضِ ۚ قَالُوا أَلَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَهً فَتُهَاجِرُوا فِیهَا ۚ فَأُولَٰئِکَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ ۖ وَسَاءَتْ مَصِیرًا» ،زمین خدا گسترده و پهناوره محمد، حرکت و هجرت کن، این مرزبندیها و محدودیت ها و نشدن ها تو ذهن ما آدمهاست، به قول استاد تو دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها، کانادا و استرالیا و آمریکا تو ذهن ما آدمها کانااااااااادا و استرااااالیا و آمریکااااااااست و خیلی خفن و دور از دسترس و خاصن وگرنه برای خدا که خالق جهان هستیه رسوندن تو به این کشورها که براش از پلک زدن هم آسونتره،پس تو باور کن و بخواه تا بشود. بخواه جایی کار و زندگی و تفریح کنی که سرشار از آزادی و امکانات و رفاه و نعمت و فراوانی و احترام و ثروته. تو توی همین ایران به داشته ها و زیبایی ها و فراوانی ها و موفقیتهات و مزیت های کارت توجه کن و همزمان هم تمرکزت رو بذار روی مهاجرت، و شجاعت و شهامت و جسارت به خرج بده و سبُک و رها کن خودت رو از غل و زنجیرها و وابستگی ها و مشغله ها تا ببینی چطور عین استاد عباسمنش راحت و شاهانه هدایت میشی به یکی از بهترین مناطق و کشورهای دنیا. اینجا تو ایران و با بروز این اتفاقات باعث شد که من به یک تضاد بزرگ بربخورم که یکی از خواسته های اصلی و مورد علاقه خودم و همسرم و فرزندان هفت ساله ام بُولد بشه و خودش رو نشون بده و اون هم مهاجرت از ایرانه. که به این نتیجه برسم که من و خانواده ام لایق زندگی کردن در بالاترین سطح آزادی و رفاه و آرامش و آسایش و امکانات هستیم و طبق میل و سلیقه مون می تونیم سبک زندگی شخصی خودمون رو داشته باشیم و همزمان می تونیم از احترام و آسایش و امنیت و خوشبختی و شادی و ثروت و ثبات اقتصادی و فرهنگی و سیاسی و اجتماعی برخوردار باشیم. به همین خاطر عزمم رو جزم کردم تا حداکثر شش هفت ماه آینده با توکل به خدای مهربان از ایران مهاجرت کنم و تجربه جدید و بزرگ و شجاعانه ای رو توی یک کشور جدید به دست بیارم و به خودم افتخار کنم که مثل یک رودخانه خروشان در حرکت و پویایی و سرزندگی هستم نه مثل یک مرداب، ایستا و ساکن و میرا. من که تونستم تو همین شهر و کشور و با وجو دوتا بچه دو ساله کسب و کارم رو از زیر صفر و با بدهی، استارت بزنم و رشد کنم و موفق بشم در حالیکه یک کارمند اخراجی و تعدیلی و بی پول و پارتی بودم و به موفقیت و درآمدهای بالا برسم پس هر جای جهان هم می تونم این کار رو انجام بدم فقط بشرطی که باور و توکل و اقدام کنم.

    ۵. و نکته آخر اینکه این اعتراضها و تضادها و ناملایمات و سرکوبها و شورشها و جنگها و کودتاها و تغییر حکومتها و ریاست ها جزو روند طبیعی جهانه که از ازل بوده و تا ابد هم ادامه داره و از دل این تضادها و اتفاقات ناخوشاینده که پیشرفتها و دگرگونی ها و بهترشدنها اتفاق میفته. به قول خداوند :

    وَ لَوْ شَاءَ اللَّهُ‌ لَجَعَلَکُمْ‌ أُمَّهً وَاحِدَهً وَ لٰکِنْ‌ یُضِلُ‌ مَنْ‌ یَشَاءُ وَ یَهْدِی‌ مَنْ‌ یَشَاءُ وَ لَتُسْأَلُنَ‌ عَمَّا کُنْتُمْ‌ تَعْمَلُونَ‌ : و اگر خدا می‌خواست، همه شما را امت واحدی قرارمی‌داد؛ (و همه را به اجبار وادار به ایمان می‌کرد) ولی خدا هر کس را بخواهدگمراه، و هر کس را بخواهد هدایت می‌کند!

    پس قشنگی دنیا به همین اختلاف نظرها و سلیقه ها و دیدگاههاست، به همین تنوع تفکرات و تمایلات و اعتقادات،جایی که ما این اختیار و توانایی رو داریم که هرچی رو بخوایم با توجه و تمرکز و تفکر و باورمون به دست بیاریم و با آدمهایی هم مدار و هم فرکانس بشیم که باهاشون احساس قرابت و راحتی می کنیم و می تونیم مثل استاد فضایی رو برای خودمون ایجاد کنیم که همیشه در اوج لذت و شادی و رفاه و ثروت و آزادی و موفقیت و استقلال مالی باشیم و از لحظه لحظه زندگیمون لذت ببریم و کِیف کنیم.

    استاد جانم بازم یک دنیا ممنون و سپاسگزارم بابت این فایل به موقع و زیبا و تاثیرگذار و درست و درمون و بی نظیرتون که سرشار از آگاهی و احساس خوب بود. براتون در کنار مریم خانم عزیز بهترینها رو آرزو میکنم ،انشالله همیشه شاد و سالم و ثروتمند و برقرار و موفق باشین. به امید دیدار شما در آمریکا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 32 رای:
  9. -
    حسین قاسمی نیا گفته:
    مدت عضویت: 1935 روز

    به نام خدای رحمان درود فراوان بر استاد عزیز و خانم شایسته مهربان

    استاد من یک هفته قبل از شروع این مصائب جامعه بطور الهامی اینستاگرام و یوتیوب را دلیت اکانت کردم با وجود اینکه من خیلی کنترل شده استفاده میکردم اما بعد دیدن فایل های هادی عزیز نمیدونم چی شد هدایت شدم به دلیت کردن صحفحام باورتون میشه من در این مدت کلا مسافرت کاری بودم تقریبا نیمی از ایران اما هیچی نشنیدم و ندیدم و یک چیز بسیار جالب وقتی برگشتم من با یک دوستی قرار کاری داشتم منتظر بودم بیاد پیشم باهام تماس گرفت گفت من دارم میام اما خیابان‌ها شلوغه دیر میرسم خلاصه این موضوع دوساعت طول کشید و در اخر تمام مسیرهایی که به من ختم میشد را مسدود کرده بودن ودراخر تماس گرفت که نمیشه بیام من هنوز نمیدونستم در واقع چرا نمیتونه بیاد فکر میکردم مسئله ترافیکه اخر بهش گفتم حتما خیره که ترافیک سنگینه که بهم گفت مگه خبر نداری چخبره تو شهر همونجا من دیگه ادامه ندادم و بهش گفتم وعده ما فردا شب و خداحافظی کردم و برام خیلی جالب بود و بیشتر درک کردم که وقتی در مسیر درست و زیبایها هستی جهان هر لحظه داره به تو کمک میکنه تا از زیبایها بیشتر لذت ببری در واقع تمام اتفاقاتی که در این چند سال برای من افتاده معجزه بوده و جهان به سادگی با من صحبت میکند و در اخر تشکر وسپاس خدای رحمان را که شما استاد عزیز را به من معرفی کرد من استاد قبلا با محصولات چند تا از استادان عزیز کار میکردم البته شما را هم میشناختم و از زمانی که به طور کاملا الهامی به سایت شما هدایت شدم دیگه فقط و فقط توجه گذاشتم به سایت شما هر چند فقط یک محصول خریدم و تقریبا از تمام فایل های رایگان استفاده میکنم اما برای من تا به امروز بسیار و بسیار کمک کرده به طور یقین میگم که فقط وفقط محصولات رایگان شما به مراتب و با اختلاف بسیار زیاد نسبت با اون محصولاتی که قبلا کارمیکردم پر محتوا تر ساده تر عمیق تر وشفافتر و من از شما متشکرم 🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 33 رای:
  10. -
    بهترین پسر ایران گفته:
    مدت عضویت: 915 روز

    به نام خداوند هدایتگرم

    با سلام‌ ب استاد و دوستان هم‌مسیرم

    من‌ چند وقتی میشه ک تو سایت عضو هستم تا الان خدا بهم‌گفته بود ک شنونده باش و یاد بگیر ولی امروز یکِ هشتِ هزارو چهارصد و دو بهم گفت ک برو کامنت بزار ک هم هرچی یاد گرفتی مرور بشه برا خودت هم با دوستات علم و آگاهی رد و بدل کنی،همین الان الانم بهم گفت متعهد شو ک هر فایلی رو ک اینجا گوش میدی و نگاه میکنی راجبش کامنت بزاری،همین الان الان هم باز بهم گفت ک ب خودت قول بده کامنت کامل و محتوا دار بزاری بازم داره بهم‌میگه مگه نمیخای بری تو اکسپلور اینستا الکی بچرخی و زمانی ک من بهت هدیه دادم رو تلف کنی بیا اینجا تو این مکان زیبا ک تورو بهش هدایت کردم فعالیت کن منم بهش گفتم چشم

    همین الان ک داشتم کامنتای این فایلو میخوندم ی رسیدم ب کامنت خانم‌کوشکی ک‌نوشته بود با خانوادش مشکل داره و گفت ک هدایت شده ب این فایل و یهو استاد گفته خداوند ب موسی گفته با زبان نرم با فرعون صحبت کن نجنگ…این دقیقا هدایت امروز من بود چون تا دیروز میخاستم با جنگ ب یکی از بستگانم بفهمونم ک دوست ندارم اگه کسی راجب من و زندگی من صحبتی میکنه بیاد بهم بگه چون هم‌من و هم‌همسرم رو از مسیر خارج میکنه و اینجوری شد ک تصمیم گرفتم با زبان نرم باهاش صحبت کنم و میدونم ک اگه گوش نکنه و بخاد ب کارش ادامه بده جهان و رئیس جهان یعنی خداوند بزرگ اونو بدون هیچ گونه کنش واکنشی از زندگیم حذف میکنه

    چقد صحبت کردن تو اینجا لذت بخشه…

    من تازه ازدواج کردم و هنوز سر خونه زندگیمون نرفتیم همسرم عضو سایت نیست ولی هم‌مسیرمه ک قول دادیم تا با هم بهترین زندگی رو درست کنیم ک خداروشکر تا الان موفق شدیم‌و میتونم بگم ک خوشبخت ترین زوج شهرمون هستیم اینو من نمیگم نگاه ها و حرف ها و شواهد میگن…الان اسکرین میگیرم از کامنتم و براش میفرستم

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 32 رای: