قانون تغییر ناخواسته ها - صفحه 46
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/09/abasmanesh-5.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2022-09-30 06:06:422022-12-12 06:56:25قانون تغییر ناخواسته هاشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام رب العالمین
روز 121 ام از روزشمار من
سلام بر استاد عزیز
خدا را شکر میکنم که این روزشمار ادامه پیدا کرده و من در فصل پنجمش قرار گرفته ام.
با اینکه این فایل ها را بارها گوش کرده ام اما وقتی در روزشمار قرار میگیره یه جور دیگه میشنوم و یه جور دیگه درک میکنم.
الان تقریبا یکسال و چند ماه از این فایل گذشته و هیچ تغییری در ایران پیش نیومده. تازه به نظر من سخت تر و بد تر شده و متاسفانه انسان های زیادی کشته شدند چون کانون توجهشون به اصلاح دیگران بوده و به خاطر یک کسی دیگر وارد فداکاری شدند و به خیال خودشون میخواستند اصلاح کنند.
اما من الان میدونم که تغییر از خودم شروع میشه من نه حق دارم و نه میتونم کسی را تغییر بدم.
پس کانون توجهم را از مسائلی که دوست ندارم ببینم و یا بشنوم برمیدارم و به آنچه دوست دارم میگذارم.
تا قبل از اومدن در این سایت من هم مثل اکثریت مردم فکر میکردم که باید و وظیفه من هست تا آنچه بدی است را بگویم و بخاطرش بجنگم
حالا میتونست در یک خانواده کوچک خودمون باشه که بحث ها میگرفت و من وظیفه خودم میدونستم که دیگران را تغییر بدم.
غافل از اینکه مگه من خودم تغییر کرده ام . مگه هر مطلبی را که خوانده ام و یاد گرفته ام عمل کرده ام که توقع دارم دیگران به حرف ها و نظرات من گوش کنند.
همون سالی که استاد ازش یاد میکنند سال 1388 که اینجا غوغایی بود و منهم خودم را مسئول میدونستم که سهمی در تغییر داشته باشم جوون بودم و خام .
اما همون سال که خیلی خیلی از جوانها کشته شدند و خیلی ها به زندان ها رفتند من بدون اینکه قانون را بدونم اما فهمیدم این راه فایده ای نداره.
در سال های بعد هر اتفاقی که میفتاد فقط میدیدم و میشنیدم و متاسفانه غصه میخوردم.
اما پارسال چون در این سایت بودم و کمی آگاهی پیدا کرده بودم میدونستم تا هر کدوم از ما تغییر را از خودمون شروع نکنیم هیچ چیزی تغییر نمیکنه.
من باید خودم را تغییر بدم من باید به زیبایی ها توجه کنم و در دل هر ناخوشایندی دنبال خوشایندها باشم باید سپاسگزاری کردن را یاد بگیرم باید خودم سپاسگزارتر بشم. هر روز یه ذره بهتر، حتما تغییرات برای من پیش میاد.
و با هیچ کسی دیگه بحث نکردم و واقعا وقتم را برای هیچ کس نذاشتم حتی همسرم.
همسر من عاشق اخباره و گوش کردن اخبار جزء روتین شبانه اش هست اما من بلافاصله هدفون توی گوشم میزارم و فایل گوش میکنم.
حتی چیزی را برام تعریف میکنه در ظاهر گوش میکنم اما نه نظر میدم نه بحث میکنم.
یاد گرفتم من فقط مسئول خودم هستم من فقط حق دارم خودم را تغییر بدم . من نه میتوانم و نه حق دارم که به کسی چیزی بگویم تا تغییر کند
همونطور که من در مسیر آگاهی قرار گرفتم هرکسی بخواهد خدا هدایتش میکنه به هر راهی که برای او مناسب تر است.
و من فکر میکنم مردم ایران ناسپاسی را یاد گرفته اند و اصلا سپاسگزار آنچه دارند نیستند و همیشه ناراضی هستند. من نمیگم نباید بیشتر خواست من از استاد یاد گرفتم بابت اونچیزی که دارم شکرگزاری بکنم تا بعد با فرکانس شکرگزاری هر چیزی ممکن میشه.
اما متاسفانه در ایران حداقل آن چه که من میبینم و میشنوم ناسپاسی است و فقط غر زدن و توجه به آنچه دوست ندارند ، است. و کمار کسی را میبینم که شکرگزار باشه. و مشکل از همینجا شروع میشه.
و انچه من در مردم آمریکا با سریال های سفر به آنریکا دیدم سپاسگزاری بود. و سپاسگزار بودن مردم باعث پیشرفت اون مردم شده.
خدا را شکر که من متوجه شده ام و آگاهانه سپاسگزار شده ام. و سعی میکنم که سپاسگزار باشم.
جالبه استاد الان که شما تعریف کردید یاد خودم افتادم که سال ها قبل من هر جا کار میکردم بسیار محیط های خوبی بود مدیرهای خوبی داشتم همکارهای عالی و من همیشه این را میگفتم و هر جایی که میرفتم با این موضوع روبرو میشدم . اما چون همیشه میگفتم حقوق خوب نمیدن و غر میزدم که دریافتی من همیشه قانونی است و بیشتر نمیدن و این را تکرار میکردم . از جنس همون حقوق کم نصیبم میشد.
الان میفهمم چون توجه من به این مشکل بود هرجا هم میرفتم با این مشکل مواجه میشدم.
چون کانون توجه من به این بود و متاسفانه برای همه هم میگفتم یعنی اگه جهان هم میخواست تغییر بده اینقدر من گفته بودم که قانون فکر میکرد من این را دوست دارم پس حقوق کم به من میداد. (خنده)
الان یکدفعه یاد اونموقع ها افتادم که ای بابا من خودم زندگیم را چگونه خلق کرده بودم. باورتون نمیشه چه جاهای خوبی من کار کردم که آرزوی خیلی ها بود و من همیشه از محل کارهایم تعریف میکردم و الانم تعریف میکنم ولی حقوق به حد معمول بود.
من الان خوشحالم که این پاشنه آشیل را متوجه شدم تا آگاهانه در مورد چیزهای خوب صحبت کنم هر آنچه دوست دارم که بشه آگاهانه بیان کنم تا احساس خوب بگیرم.
چقدر قانون درست کار میکنه. ما کارمون را درست انجام بدیم دیگه نگران جهان نباشیم اون کارش را خوب بلده و بدون نقص انجام میده.
جهان به کانون توجه ما پاسخ میده . ما به چی توجه میکنیم از جنس همون چیز به ما داده میشه.
احساسمون چجوریه . اگه احساسات ما خوبه اگه حالمون خوبه جهان چیزهای خوب به ما بیشتر میده تا حال خوب ما تکرار بشه و این موضوع دیگه تکرار میشه . چرا؟ چون ما اول آگاهانه به چیزهای خوب توجه میکنیم و بعد بر اثر تکرار دیگه ناخودآگاه اینکار تکرار میشه.
خدایا شکرت بخاطر این مسیر سبز
خیلی خیلی دوستتون دارم
سپاسگزارم
به نام خداوند مهربان
سلام خانم کاشی
چقدر خوب و زیبا این مسیر الهی و توحیدی را به رنگ سبز، رنگ طبیعت رنگ همان جاده ای که استاد عزیزمان برای ما توضیح دادند و قرار است ما سوت زنان از آن عبور کنیم تصور کرده و می توان گلهای زیبای کوچک قرمز رنگ را هم در آن دید. و چقدر خوبتر و زیباتر که شما در جریان مسایلی که پیش آمد قوانین را دانسته و توجه به زیبایی ها را فراموش نکردید. در این مواقع است که ما می توانیم در گرفتن نتیجه از باورهای مان مطمین شده و بدانیم که تکاملمان را درست طی کرده ایم.
سلامتی، موفقیت، ثروت و شادی را برایتان آرزومندیم.
خدایا شکرت
بنام خدای فراوانی ها
سلام به همه دوستان
آخ اخ من چند بار شنیدم که باید ورودی هامو کنترل کنم خب میگفتم تلوزیون که نمیبینم و پای صحبت کسی هم نمیشینم بشه دیگه
بعضی اوقات تو اینستا یه چرخی میزدم درسته مطالب خوب و قشنگ بود و خواسته هام بود ولی انرژی فضاش یه تاثیری رو آدم میزاشت نمی فهمیدم
دیدم چرا من نگرانی ام داره رشد پیدا میکنه و حالم اونقد با کیفیت نیست فکر کردم خب شاید واسه اینکه هنوز نتایج مالی ام نیومده طبیعیه ( این خیلی مهمه چون ذهن به هر روشی کنترل نکردم ورودی رو می خواد طبیعی کنه و یادت بره )
چند دفعه هم با افراد غیر هم فرکانس با این بهانه که تاثیری رومن ندارن صحبت و یکمی بحث هم می کردم
میگفتم خب ازونور خوب رو خودم کار میکنم
مثل کسی که رژیم میگیره یه ساعت بعد یه عالمه غذا می خوره بعد میگه اشکال نداره من چند ساعت قبل تغذیمو رعایت کردم
از صبح از دست ذهنم اومدم تمرکز گذاشتم روی دوره ای که خریدم و فایل های که هدایت شدم الان که ساعت 3 بعد از شهره میبینم حتی تو این مدت کوتاه هم جواب داد وحالم داره بهتر میشه
انگار یه حاله ای میاد دور آدم وقتی ذهنشو کنترل میکنه
دیگه نمی خوام بگمکنترل ورودی ها می خوام بگم ایزوله کردن ذهن
ایزوله به آدم اصلا اجازه چیت نمیده ولی کنترل ورودی ها شاید جمله جالبی نباشه
یعنی حالا ورودی بد هست تو کنترل کن یه جاهایی هم ممکنه در بره
نه کنترل چیه باید ایزوله کنه آدم خودشو با افکاری که بهش و به خواسته اش قدرت میدن وگرنه آب در هاون کوبیدنه
حالا یکم کنترل نکنم با کلا کنترل نکردن فرقی نداره ؟ چرا ؟ چون ذهن تمایلش به اون چیزهای منفی و گذشته هست حالا اگه اون 2 تا باشه مثبت جدید 8 تا
اون قدیمیه زودتر میتونه جومبگیره و گسترش پیدا کنه و بزنه اون 8 تا رو منهدم کنه چون ریشه اش قوی تره
با این مثال فکر نکنم کسی دیگه جرأت کنه زنگ تفریح داشته باشه ……
مخصوصا خودم که ذهن فرار و شیطونی دارم
به نام خدای مهربون و زیبا
روز 121 ام فصل پنجم از روز شمار زندگی تحول زندگی من
ای جانم یه فصل دیگه تقریبا یک سال زمان برد تا از فصل یک تا چهارم رو ببینم دانلودشون کنم و برای تک تک فایل های این دسته بندی جالب کامنت بنویسم.
این یک سال برای من کلی دست آورد داشت کلی نتیجه جالب و پیوسته ،آرام آرام همه چیز بهبود پیدا کرد و بالاترین نتیجه سلامتی و آرامش روز افزون ام بود در مورد این فایل یه برهه از زمان من برای همین جریاناتی که از مرگ این هم وطن در شبکه های اجتماعی بود ذهنم رو کنترل نکردم و کلی پیگیر بودم و کلیپ های مختلفی که مردم درست کرده بودن رو دیدم و روی موجی که همه ی مردم سوار بودن ناخودآگاه سوار شدم همون موقع ای که اینترنت قطع شد و نرم افزارهای اجتماعی فیلتر شدن
این احساسات و توجه به این ناخواسته ها نتیجه اش شد برگشت آلرژی و حساسیت ریه ام ، سرما خوردگی و از دادن رابطه و طلاهام….
بعد که متوجه شدم که ای وای من این ده روز بیشتر
حواسم نبوده به ورودی هام و ببین چی شد
دنبال دکتر ریه بودم و…
همون موقع گفتم حالا که فیلتر شده همه چی حتی واتساپ پس چه بهتر فرصتی شد تا باز هم به خونه برگردم جای امن و همیشگی من (سایت عباسمنش)
هدایت شدم به این دسته بندی و متعهد شدم که کامنت هم بزارم کم کم حالم خوب شد تونستم کار نیمه وقت پیدا کنم تو باشگاه دوستم ، بدهی هامو بدم قسط وام بدم و یه گوشواره حلقه ای کوچیک زیر یه گرمی بخرم ( از زیر صفر شروع کردم و در آمدم و رسوندم به ماهی 3 تومن)
من این قانون رو لمس کردم که توجه کنی
به خواسته هات چی میشه و توجه کنی به ناخواسته ها چی میشه .
خدایا شکرت که اون روزها گذشت و من اون درس ها
رو دریافت کردم.
به نام خدا
سلام خدمت استاد عزیز
سلام خدمت خانم شایسته عزیز
سلام خدمت دوستان وخانواده خوبم
بله استاد عزیز درسته من از روزی که قانون را شناختم به لطف واراده الله ووجود نازنین شما استادان عزیز ودوست داشتنی خیلی مواظب هستم که آگاهانه به چی فکر میکنم همون روزهای دور که این اتفاقات تو کشور عزیز وخوبمون می افتاد من همیشه سعی میکردم کاری به این اتفاقات نداشته باشم وباورتون نمیشه با اینکه این قانون رو نمیشناختم اصلا وابدا من درگیر این اتفاقات نمیشدم با اینکه شب تا صبح وصبح تا شب همه حرفشون این قضایا بود من به راحتی با ماشین میرفتم تو شلوغی ها وکارمو به نحو احسن انجام میدادم وبر میگشتم خونه من اون زمان قانون اصلا درک نمیکردم ولی همیشه نجواهای تو ذهنم بود که میگفت احمد کارتو انجام بده کاری به این کارا نداشته باش من حالا استاد که با کمک الله مهربان ودستانی که برای من فرستاده واین قانون رو درک کردم صد در صد پیشرفتم در تمام جنبه های زندگیم بهتر شده وبهتر هم میشه خداروشکر بابت تمام دوستان تمام دستانی که پروردگار برای من فرستاده خدارو سپاسگزارم بابت وجود نازنین شما دو استاد عزیز
وانشاالله به زودی باشما درجریان میزارم از پیشرفتهای زندگیم
میسپارمتون به دستان گرم پروردگار مهربان
خدا یار ونگهداری همه شما عزیزان
انشاالله شاد سعادتمند خوشبخت ثروتمند در پناه الله مهربان باشید
به نام خدایی که به تنهایی کافیست.
سلام به استاد وبه همه عزیزان.
کلید:جهت دهی آگاهانه به کانون توجه.
فایل:قانون تغییر ناخواسته ها.
خدارو شکر برای کسب لیاقت گوش دادن به این آگاهیهای توحیدی.
بازهم یه راه برای جهت دهی به کانون توجه برای بردن کانون توجه به سوی خواسته ها.
با هر چه بجنگیم ودر موردش حرف بزنیم از جنس همون چیز بیشتر وارد زندگیمون می شه چرا چون ما بهش توجه کردیم واین توجه فرکانس غالب می سازه وفرکانس غالب اتفاق رو به وجود می یاره.
حالا از کجا بفهمیم که داریم به خواسته ها توجه می کنیم یا ناخواسته؟ از احساسمون اگر حس خوب داری توجهت به زیبایی هاست به خواسته ها اگر حس بد داری توجه به ناخواسته هاست.
اگر از چیزی ناراحتیم ونمی خوایمش نباید بهش توجه کنیم یعنی حرف بزنیم گوش بدیم نگاه کنیم فکر کنیم چرا که توجه باعث می شه اون چیز تو زندگیمون بیشتر بشه.
مثل شرایطی که توی ایران بود مثل سال گذشته این اتفاقات توی شهر ما خیلی بیشتر بود ومردم خدا می دونه چیکار می کردن ما با اینکه خونمون یه جای شلوغ شهره وبا اینکه هنوز به سایت نیومده بودم در وپنجره رو می بستیم وپرده ها رو می کشیدیم هرگز وارد نشدیم اما افرادی که وارد شدند واعتراض کردند همون طور که استاد می گه بیشتر این ناخواسته ها رو جذب کردند افرادی از خانواده رو از دست دادند وافرادی ودستگیر شدند که هنوز درگیرن ولی باز هم خانواده ها مرتب دارن از ش حرف می زنن ومن حالا دیگه می دونم که این قانون هست که عمل کرد وتوجه به ناخواسته الان ناخواسته های بیشتری براشون به وجود آورده.
واینکه استاد می گه اگه معتقد به آزادی هستی باید به آزادی دیگران احترام بزاری اگه می گی آزادی وروسریت رو برمی داری باید به اونی که روسری داره هم احترام بزاری واون شخص روسری باید به شمایی که روسری برداشتی احترام بزاره وبدونیم که در دین اجباری نیست هر کس آزاده هر جور می خواد زندگیش رو خلق کنه وخداوند هم هدایتش می کنه به هر سمتی که خودش می خواد بره(کل نمد هوالا وهوالا).
توجه کردن مثل دیدن سریال زندگی در بهشت که توجه به زیبایی هست هر چی می بینیم وتحسین می کنیم اون زیبایی ها به خونه ما هم می یاد اون بهبودها به خونه ما هم می باد.
اما اگر مدام اخبار نگاه کنیم وفحش بدیم به دولت وحکومت وانتقاد کنیم مرتب مشکلات اینجوری پیش می یاد.
پس حالا که هدایت شدیم به سایت حالا که دنبال خوشبختی هستیم واز بدنه جامعه جدا شدیم باید روی خودمون کار کنیم اعتماد به نفسمون رو تقویت کنیم وحرف مردم برامون مهم نباشه برای خودمون زندگی کنیم با باورهامون.
اگر همه جامعه هم به یه سمت رفت که می دونیم اشتباه هست وتوجه به نکات منفی ما باید راه کج کنیم وبه سمت دیگه ای بریم استاد رو ببینیم ودرس بگیریم استاد از بدنه جامعه جدا شد وخوشبختی رو در آغوش گرفت.
استاد متشکرم.
در پناه خدا
سلام
این فایل ها برای من یاد آوری میشه که همیشه توجه داشته باشم به نکات مثبت
واین که هر اتفاقی در این جهان برای هر کس پیش میاد پاسخ به افکار آن افراد هست
این که هر کس در سر جای خودش قرار دارد ومن هیچ ناراحتی ندارم که چه شده چه اتفاقاتی داره اطراف من رخ میدهد
من با توجه نکردن از مسائلی که من نمیتونم آنها را حل کنم که به من مربوط نیست کمکی میشود که من در آن شرایطی که همه درگیر هستند نباشم
یعنی این که طبق قانون من با توجه به نکات مثبت زندگی را برای خودم عالی میکنم وزندگی را برای خودم لذت بخش میکنم
واون شرایطی که مردم عام درگیر هستند من نباشم
این که من میتوانم با اعراض کردن از حرف های که به من کمکی نمیکند در زندگی دوری کنم
وآگاهانه توجه ام را ببرم روی زیبایی ها واین که لحظه به لحظه زندگی ام را اون جوری که دوست دارم خلق کنم
این فایل استاد برام درسی شد که قوانین را در ذهنم مرور کنم واین که این ها همه قوانین الهی هست که در اختیارم قرار گرفته میتوانم بهترین شرایط را با آن رقم بزنم
ممنون از استادم بابت این فایل عالی
سلام قشنگا
خب امروز هدایت شدم به این فایل و میخوام برای تمرینم که شده هم کامنت بزارم و هم 10 تا نکته زیبا پیدا کنم و بنویسم از این فایل
1_چقدر درک درست و دقیق استاد از قانون قابل تحسینه درکی که رد پای تکامل توش دیده میشه
2_ایمانی و تعهدی که استاد به قوانین در موقع شروع این مسیر داشته زمانی که باور های گذشته در شروع مسیر اذیت میکرده اما استاد ادامه داده چقدر قابل تحسینه
3_اینکه میبینیم استاد از اتاق سیمانی بندر عباس به پرادایس و تمپا و امریکا هدایت میشه چقدر نشون میده قوانین دقیق و درست در حال کار کردنه خداروشکر
4_تعهد استاد به قوانین حتی زمانی که دو میلیوننننن ادم در کنارش داشتن یه سری حرکت میزدن و بی توجهی استاددد چقدر قابل تحسینه واقن جا داره ایستاده برای این تعهد دست زد
گاها دو نفر یجا داد میزنن ما حتی از سر کنجکاوی و سرک کشیدنم باشه میریم ببینیم داستان چیه یا حداقل نگاه میکنیم نگاه ک چیزی نیستتت از نظر خودمون
اما استاد ثابت کرد میشه اینقدر متعهد تر بوددد
اینم بگم اگر برای استاد شده برای منم میشه
منم نیاز دارم به تعهد واقعی
به ایمان عملییی
به کنترل ورودی ها و توجه اگاهانه به زیبایی ها
و اینکه دوستان کمالگرا نباشیم تو اجرا قوانین ممکنه ادم تو مسیر درست یسری اشتباهات بکنه اما بقول استاد اون پیشرفت ها در مسیر رشد و شکالی نداره فقط ادامه بدیم و هروز سعی کنیم به چیزایی که میخوایم اگاهانه و البتهه متعهدانهههه توجه کنیم
توجه کردن ینی
حرف زدن
گوش کردن
دیدن
لمس کردن
بو کردن
همون حواس پنج گانه
(ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است)
خودم یکی از نجوا هایی ک پاشنه اشیله یهو شیطان میگه خو میری طبق این مسیر عمل مینی از کجا معلوم این مسیر درست باشه
جواب من :ایا از زندگی قبلیم که در و پیکر نداشت و ذهنم سرکش بود راضی بودم؟؟
نهههه
پس من میخوام به شیوه جدید زندگی کنم حتی اگر غلط باشه خودمم که اتخاب کردم و مسئولیتش قبول کردم قبلشم شرایط همچین گل بلبل نبود چیزی از دست نمیدم
و میرم تو اون مسیر و با هر نتیجه کوچیکی که میگیرم میگم دیدی این مسیر درسته من باید ادامه بدم و تحسین میکنم
5_عزت نفس استاد چقدر قابل تحسینه به شیوه خودش زندگی میکنه نه شیوه ای که جامعه قبول داره چقدر این عزت نفس قابل تحسینه
6_اینکه زندگیمون دست خودمونه و ما با فرکانس هامون تعیین میکنیم کی باشیم و چی باشیم چقدر ارامش میده هیچ کس هیچ تاثیری به قول استاد پشیزی رو زندگی ما تاثیر نداره خدارو شکر چقدر قوانین زیباست
و من حف ندارم اگه یجا خراب کردم کسی رو مقصر بدونم همه چی خودمم و من مسئولم
7_صحبت نکردن درباره ناخواسته ها که استاد میگه برام راحت تر شده نسبت به قبل چقدر قابل تحسینه افرین استاد
این نشون میده ما ام با تمرین کردن میتونیم به اونجا برسیم
به قول استاد :کسی که بجایی رسیده ادم عجیب و غریب و خاصی نیست تمرین کرده ما ام اگر تمرین کنم میتونیم تو هر کاری حتی توجه به زیبایی ها بترکونیم و حرفه ای بشیم و اون لحظه چقدر لذت بخشه و این نیاز مند باز هممم تعهد و ادامه دادنهه
8_رد پای عزت نفس در توجه به نکات مثبت به شدت دیده میشه مخصوصا اونجایی که کسی مسیر مارو تایید نکرد ما دنبال قانع کردنش نباشیم همونطور که ایرانی های مقیم امریکا با استاد به تضاد خوردن و استاد به دنبال قانع کردن اونا نبود و اون جمع رو با قدرت ترک کرد چقدر قابل تحسینه
9_نکته بعدی اینکه دوست استاد که تو ایرانه و خیلی راحت با دخترش میرن ورزش با تیپی که خودشون میخوان و اتفاقی نمیوفته موضوع دو قطبی بودن رو بیشتر نشون میده که همون جایی که یسریا ناراضی ان یسری ها دارن کارشونو میکنن بدون هیچ اتفاقی اونم به این خاطره که اون دسته توجهشون رو نکات مثبته
10_و اینکه حتی اگر حق داشتیم در مورد یه چیز ناجالب حرف بزنیم اما نزدیم خیلی بهتر بهمون کمک میکنه که اون موضوع کنترل کنیم
چقدر تحسین میکنم قوانین
و سعی کنیم گیوتینی فقط عمل کنم دنبال حرف قشنگ نباشم (خطاب به خودم)
دوستون دارم
In God We Trust
سلام و درود خداوند بر همه دوستان و استاد عزیزم
مستقیم برم سر اصل مطلب
خداروشکر من سالهاست از طریق مادرم با استاد عباسمنش اشنا شدم الان 22 سالمه و از 14 سالگی همراه استاد بودم
شکرخدای مهربانم قوانین رو در حد خودم خیلی درک کردم و دوست دارم این تجربه چند ساله رو که بار ها برام پیش اومده رو براتون به اشتراک بذارم
کنترل ذهن برای توجه به زیبایی ها مهم ترین و تاثیرگذار ترین کاری بوده که من در تموم سال ها انجام دادم و با وجود اینکه سن من از همه اعضای خانواده م خیلی کمتره زندگی فوق العاده بهتری از همه اونها دارم
و اوایل خیلی بهشون اصرار داشتم که چرا غر میزنید چرا میجنگید چرا بجای آروم کردن درونی خودتون از قرص ارامبخش استفاده میکنید
و اونا به بدترین نحو ممکن منو پس میزدن و استاد رو دروغگو و دزد خطاب میکردن
من از وقتی اونها رو به شیوه ای که هستن پذیرفتم
مسیر زندگی من جوری از اونها جدا شد که حتی بخوام هم نمیتونم بیشتر از 1 هفته به تهران برم و باهاشون وقت بگذرونم
من رشته مورد علاقمو روزانه قبول شدم در شهر مورد علاقه ام با آب و هوای مورد علاقه ام و فهمیدم اینجا شهریه که همه برای شغل من بسیار بسیار حاضرن پول بدن . خداوند منو هدایت کرد و به من فهموند هرآنچه که برایم اتفاق میفتد بهترین اتفاق است
بعد از مدتی یه خونه خیلی بزرگ گرفتم که به لطف خدا بسیار بسیار با قیمت مناسبی سر راهم قرار گرفت
با هزینه های بسیار کم یخچال فریز و لباسشویی و تمام وسایل معیشتی یه خانواده کامل رو فقط برای خودم گرفتم
به کمک آموزش های استاد و قوانین جهان زیبا با همه استاد های دانشگاه مثل دوست هستم و در کارم که جدای از رشته م هست و عاشقشم بسیااااار موفقم
بسیار بسیار روز های زیبایی در زندگیم دارم چه از طبیعت گردی و دریا رفتن
و خواهشم از همه شما دوستان اینه
شبکه های اخبار رو کلا ببندید
دوستانی که راجب هرچیزی شکایت میکنن رو حذف کنید
جاهایی که میدونید راجب ناخواسته ها حرف میزنن قدم نذارید
و اگر شرایطتون خوب نیست بپذیریدش و از چیزهای زیبا لذت ببرید با تمام وجود
جهان خودش میدونه شما رو کجا ببره
من عاشق آمریکا ام به خاطر طبیعت پیشرفت و خیلی چیزا ولی نکته مهم اینه مطمئنم اگر نقطه ای در ایران باشه تمام چیزهایی که بهش توجه میکنم داشته باشه
چه آمریکا باشم چه ایران برام تفاوتی نخواهد
خداوند وهاب و رزاقم رو سپاسگزارم که من رو لایق زندگی کردن دونسته
دوستون دارم استاد ️
سلام بر همه عزیزان
روزشمار 121 روز اول فصل 5
خدایا شکر که فصل دیگری برای مرور بر این اگاهی های ناب و طلایی و فوق العاده شد
تصمیم گرفتم از تمام مطالبش هر روز تو دفترم در ادامه روزشمارهای قبلی نت برداری کنم راجع بهشون فکر کنم برای خودم مثال بیارم و کامنت بزارم
روی این فایل بینظیییییر قبلا هم کامنت گذاشتم و چقدر عاللی که اولین قدم این فصل برای سفرنامه شده
برداشت های تازه خودم و جواب سوال رو میدم
تو نت برداری هام نوشتم
«با هرچیز بجنگی با هرچیز مبارزه کنی از همان جنس اتفاقات بیشتر وارد زندگیت میکنی بخاطر توجه بیشتر بهش »
نشستم با خودم گفتم بشین فکر کن تو با چیا تو کل این چند سال جنگیدی و مقاومت کردی و بیشتر شد خب خیلی قبل ترها رو هرچی فکر کردم یادم نیومد قطعا کمبود توش بوده چون من همیشه با این موضوع در جنگ بودم منم دختر سیاسی بودم یعنی موارد سیاسی رو خیلی دنبال میکردم و هرجا بحث این موضوعات بود زود خودمو مینداختم وسط و از همون جنس هم وارد زندگیم میکردم یه مثال همین الان اومدم تو ذهنم حدود هشت نه سال پیش شایدم بیشتر یادم نیس زمانی که گشت ارشاد تازه اومده بود اینقدر دیس کردم و اینقدر مخالفش بودم و هرجا راجبش حرف میزدم و مخالفتم و اعلام میکردم که یکبار نزدیک بود ببرنم تازه من اصلااا بد نمیگشتم یعنی هیچ وقت پوششم طوری نبود که توجه کسی رو جلب کنم یا کسی بخواد بهم تذکر بده حالا یا بخاطر محل زندگی یا تاثیرات خانواده هرچی کلن اینجوری بود اما عجیب سر لج افتاده بودم خب چون دوستای خیلی بد پوششی داشتم و این موضوع هم برام خوشایند بود یعنی خودم از پوشش به اصطلاح جلف خوشم میومد اما جسارت انجامش و نداشتم حالا تعریفی که اون زمان میتونستم براش بکار ببرم در صورتی که با ذهن و منطق الانم برگردم ب اون زمان اولا که اصلا همچین جذبی ندارم اگه حتی یک درصدم ازاد باشه اون پوشش ها رو انتخاب نمیکردم بعد اون دیگه رفته رفته طرز فکرم فرکانسم تغییر کرد که کلن گاردم از موضوع گشت اومد پایین اونا کمتر شدن یا بودن وای من نمیدیدم و نمیدونم اما ازون زمان تا ب الان حتی جاهایی که ماشین گشت هم بوده یکبار بمن تذکر ندادن با اینکه یوقتا پیش اومده حتی شالم افتاده یا مانتوم کوتاه بوده یا حالا هرچی فقط یادمه یبار سر همین داستانای اخیر از بیرون مرکز خرید برمیگشتم شالم افتاده بود خانم گشت اومد با ادب و احترام گفت که عزیزم لطفا شالتو سرت کن ممنونم در همین حد و همین جمله با اینکه قبلا فکر میکردم اونا جلادن یا بی ادب و گستاخن یا خیلی وحشی ان ببخشین اما اینطور نبود و اونا هم دارن وظیفشون رو انجام میدن
دومین مورد که باهاش در جنگ بودم خساست بود هرچی ادمای خسیس دورمو نقص کردم (و اگه تونستم عوضشون کردم یعنی اگه خانوادم نبودن مثلا دوست یا حالا کسایی که باهاشون وارد رابطه بودم ) بیشتر اونا رو وارد زندگیم کردم یعنی اون شخص رفته با اسم قیافه جایگاه جدید برگشته اینقدر رو مخم بود که دیگه حتی همکارام رییسم کم کم خانواده هم که اصلا این خصوصیات نداشتن من توشون میدیدم چون توجه م روش بود بمرور با کار کردن روی قسمتهای الگوهای تکراری حذف شد اما هنوز این مورد در افکار من هست و کم و بیش نمونه ش و میبینم ریشه کن نشده و خیلی خیلی احتیاج به کنترل ذهن زیادی داره
«نتیجه افکار با احساس خودش و نشون میده که هرکدوم از ما ازین طریق اتفاقات و رقم میزنیم »
این مورد و الان دیگه تقریبا تپش موفق شدم اصلا نمیگم دیگه عالی شدم اما خیلی خیلی بهتر از قبلم حداقل میتونم تشخیص بدم الان چه احساسی دارم و جهت بدم بهش که بمونه رو این احساس یا بره سمت زیبایی یا وقتی احساسم سر موضوعی خوب نیست میگردم دنبال ریشش یا اتفاقی که افتاده خوب باشه میگم ببین بخاطر این این این بود اگه احساسم بد باشه میگم خب بدترش نکن بیا درستش کنیم تو فایل های این مدلی که استاد خیلی از منطق حرف میزنه هم زیاد گوش دادم تا این موضوع که بنظرم اصل هست و بتونم تا حد زیادی پایدارش کنم چون خیلی جاها کنترل از دستم خارج میشه حتی با اینکه میدونم و میفهمم این موضوع رو
«مسیر درست و خودت تشخیص بده از احساسات نه مسیری که اکثر جامعه میرن»
احساس احساس مهمترین موضوع کل قوانین اللهی چقدر باید روش کار کنم و چقدر کارکردن رو این بخش لذت بخشه چون احساس خوب خیلی خیلی فراتر از بیانش با کلمه ست
«ما تو جهان دو قطبی زندگی میکنیم و خودمون تعیین میکنیم که توجه مون کدوم سمت باشه »
من این مبحث و وقتی بهش فکر میکنم خیلی ارامش بخشه برام اینکه من خالق زندگی خودمم قبلا فکر میکردم سرنوشت یسری ها اندوه و ناراحتی و.. هست و هرچقدر تلاش کنن اوضاعشون تغییر نمیکنه اما این که جهان ما دو قطبیه یعنی هم فقر هست هم ثروت هم زشت هم زیبا هم جنگل هم بیابون هم خوبی هم بدی تو با فکرت و کانون توجه ت مسیر این قطب و مشخص میکنی این خیلی خیلی موضوع منطقی و مهنی برای طرز فکرم بود که تو یکی از جلسات ثروت یک هم بخوبی راجع بهش صحبت کردین
و اخرین نکته ای که برداشت کردم
«اگه قرار بود با جنگ و قیام کردن اوضاع تغییر کنه و مشکلات حل بشه الان تو کل تاریخ و کیهان همه مشکلاتشون حل شده بود و کسی مشکلی نداشت »
استاد عزیزم تک به تک واو به واو جملاتتون دنیایی درس توشه من شاگرد ترجیح میدم تا اخر عمرم همین جملات و بارها تکرار کنم تا اویزه گوشم بشه و بتونم تو زندگیم اجراشون کنم و از برکات و نعمتهایی که بعنوان پاداش و جایزه بهم میرسه لذت ببرم و سپاسگزار باشم
ممنونم ازتون ️
به نام خدا مهربان
میخواستم الان برای خودم تو گوگل کیپ یه یادداشت بنویسم گفتم کاش برم تو سایت کامنتش کنم اما اصلا نمیدونستم توی چه فایلی که یهو به شکل معجزه اسایی هدایت شدم به این فایل و فایل قبل
و یه حسی گفت بشینم از اول نکته برداری کنم این فایل های بی نظیر رو چون خیلی فایل های با ارزشین خییییییلی
من یه چند روزی بود که از یک حال فوق العاده خیلی خیلی خیلی خوب
یا بهتره بگم فرکانس خیر و نعمت
انگار با توجه به نکات منفی و اومدن ترس ها باز اومدم به فرکانسنا امیدی
خب اولش که من حس میکنم به خاطر این بود که شروع کردممقایسه کردن زندگیم و خودم با افراد دیگه
که اره نمیدونم چرا انقدر شرایط مالی من سخته فلانی چقدر راحت به همه چیز رسیده
یعنی جای تحسین و الگو برداری شروع کردمبه مقایسه و احساس قربانی کردن
از طرفی شرایط سخت خانوادم رو میبینم و به شدت میریزم به هم که چرا نمیتونم براشون کاری کنم
چرا اینهمه تلاش میکنن باز استرس پول دارن
چرا اتفاقات مالی خوب نمیافته
یا تمرکز بر نکات منفی رفتاری خواهرم
که چرا تمبلی میکنه تو کارای خونه چرا کمک ما نمیکنه
یا تمرکز بر ایراد گرفتن از اخلاق پدرم
که چرا انقدر به خودش سخت میگیره
واقعا گاهی خیلی برام سخت میشه تمرکزم رو بزارم رو خودم
و همش میخوام شرایط بیرونی رو کنترل کنم
اگه مشتری نیاد
اگه ایده ام جواب نده
اگه سوتی بدم تو کار
و اهرم رنج و لذت ذهن من رو در مورد رسیدن به هدفم کاملا تغییرش میده
و کنترل ذهن در چنین شرایطی به شدت سخت میشه برام
چرا ؟؟
چونشرایط بیرونی رو اخه چطور میشه تغییر داد
یا من چطورمیتونم جلوی بالا رفتن سنم رو بگیرم؟؟؟
اینم شده باگ جدیدم که به خودم میگم داره میشه 25 سالت ولی به اون هدف خاص نرسیدی
و انگاریادم رفته چه چالش هایی رو پشت سر گذاشتم
یا بارها جای اینکه تجربه های گذشتم بشه عامل حرکت همش رو تجربه های تلخ تمرکز کنم
رو چیزی که در حال حاضر تحت کنترل من نیست گذشته و تموم شده
و یادممیره که من فقط میتونم افکار و فرکانس های در حال حاضرم رو کنترل کنم
منفقط میتونم باور های خودم رو تغییر بدم
و اونوقته که طبق قانون شرایط بیرونی برای شخص من تغییرمیکنه
فقط برای شخص من که در اونفرکانس هستم
و این موضوع میتونه چالش برانگیز باشه اگه کنترلش نکنی
واقعا زمانیکه رو عوامل بیرونی تمرکزکنی زندگی یک جهنمهواقعیه
و من الان تنها کاری که میتونم بکنم اینهکه ذهنم رو کنترل کنم و باور های خوبی رو بسازم که هم جهت با خواسته هامه :)
سلام دوست عزیزم نیلوفر جان
چقد خوب درونتو شناختی و نوشتی
با خوندن کامنتت آرامش گرفتم
چون دیدم منم همین مقاومت ها داشت تو درونم رشد می کرد و نمی دونستم دلیل نگرانی هام چیه
الان متوجه شدم دلیل اصلیش اینه تمرکز رو عواملی گذاشتم که اصلا تحت کنترل من نیست و ضد قانونه
سنم داره میره بالا
رفتارهای اطرافیان درست نیست
هیچی سر جاش نیست تومسائل مالیم
اون اهدافم و چیکار کنم و …..
همه این ها دزد انرژی هستن و کم کم باعث رشد نگرانی ها میشن
چون به آدم احساس ناتوانی میدن وقتی تمرکز روی مشکلات باشه
سلام به صدف عزیز
هرچقدر از معجزات سایت و بودن با شما دوستان عزیزمبگم کم گفتم
اصلا اینکه این کامنتمریپلا گرفتی خیلی جالب بود
چون من اصلا چند بار تاریخ رو نگاه کردم
و چون خیلی تمرکزم رو دوره کشف قوانینه اصلا یادم نبود که کامنتی نوشتمزیر فایل های دیگه سایت
و کلانم زیاد فعالیت ندارم و تمرکزم رو دوره است
اما یکی دو روز بود احساس بی انگیزگی میکردمو نمیرفتم سمت کارهام
تا اینکه ریپلای شما باعث شد کامنتم رو باز بخونم…
من اصلا باورم نمیشه یک ماه پیش تو همچین اوضاعی بودم !
واقعا به شکل شگفت انگیزی هیچ کدوم این فکرا و حسا نیست
و جالبه اوضاع و شرایط از هر نظر تو خونه ما بهتر و بهتره
پدرم ماشینش رو عوض کرد و یه ماشین خیلی بهتر که ما فکرش رو هم نمیکردیم گرفت
مشکل مالی به مراتب خیلی کمتر شده
و اون روز داشتم دقت میکردماصلا چالش مالی وجود نداره فقط باید ورودی افزایش پیدا کنه
چقدر من سپاس گزار تر شدم
چقدر احساس لیاقتم افزایش پیدا کرده
و واقعا ذهن من درگیر اون مسائل نیست
و در مورد رفتار های خواهرم خیلی تمرکزم رو گذاشتم رو نکات مثبت و رابطمون رفته رفته عالی شد
یا حتی چقدر میتونم بحث های کوچیکرو کنترل کنم و عصبی نشم یا اروم کنم خودم رو
چقدر اروم ترم
چقدر شاد ترم
چقدر سپاس گزارم ترم
چقدر درکم از جهان بهتره
چقدر تمرکزمرو از شرایط نادلخواه برداشتم و گذاشتم رو اینکه چطور نسخه بهترین از خودم بشم….
راستش خیلی خوشحالم به خاطر این هدایت
چونباز ذهنم داشت گولم میزد که به هدفای بزرگت نرسیدی و این پیشرفت های فوق العاده رو نمیدید
ما گاهی یادمون میره ارامش و شادی چهنعمت بزرگیه و از دستش میدیم چون سپاس گزارش نیستیم چقدر خوشحال شدم از خوندن دوباره کامنتم و درسی که شما ازش گرفتی
خواستم باز این اطمینان رو به شما بدم که اگه تمرکزت رو بزاری رو خودت
و هر روز که از خواب بیدار میشی به خودت بگی امروز چطور نسخه بهتری از خودم باشم
نگرانی های ارام ارام حذف میشن و شرایط بیرون به طرز شگفت انگیزی عالی میشه
من هنوز باورم نمیشه این تغییرات برای یک ماهه…..
و من الان یه انگیزه و انرژی بالایی که گرفتم
که فردا پاشم
با انرژی خواسته های روزانه امو سپاس گزاریم رو بنویسم و با یک انرژی بیشتر برم به سمت کارهام :))))))