قانون تغییر ناخواسته ها - صفحه 8 (به ترتیب امتیاز)

701 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    غزل عطائی گفته:
    مدت عضویت: 2451 روز

    به نام خدای بخشنده مهربون به نام خدایی که جهان را آفریده و تک تک موجودات رو داره هدایت می‌کنه و تمام قدرت دست خودشه و قدرت تمام آدم‌ها و موجودات دیگه در برابر قدرت خداوند صفر مطلقه

    سلام به استاد عباس منش عزیزم استاد شایسته بزرگوارم و دوستان بی‌نظیرم در این سایت الهی و هر کسی که این کامنت رو می‌خونه

    نکته مهمی که در اول فایل گفته شده و مهمه که یک بار دیگه توی این کامنت برای خودم تکرارش کنم تا یادم بمونه، اینه که ما گاها فکر میکنیم؛ وقتی یک جمعیت زیادی متفاوت از قانون حرکت کنند عمل کنند و صحبت کنند و اون مسیر رو برن حتماً اون مسیر درسته و حتماً ما هم باید اون مسیر رو بریم.

    نباید به این توجه کنیم که مردم چه مسیری رو میرن بلکه باید به این توجه کنیم که قانون چه مسیری رو میگه و خودمون رو با قانون هماهنگ کنیم.

    یادآوری: باید اینو بگم که استاد عباس منش برای این اینقدر موفق و متخصصن در حیطه کاری خودشون که تمام تمرکز حواسشون رو گذاشتن روی کاری که دارن انجام میدن در سایت عباس منش.

    اگر هر کس دیگه‌ای هم به این میزان تمرکز بذاره روی کاری که داره انجام میده قطعاً در مسیر آسانی‌ها قرار می‌گیره و ایده‌های بهتری به ذهنش می‌رسه می‌تونه پیش بره و کسب و کارشو گسترش بده.

    مهم نیست تو جامعه داره چه اتفاقی می‌افته و مردم چه حرکتی می‌زنند یا چه رفتاری می‌کنند مهم اینه که قانون قانونِ و جهان هستی طبق قوانین بدون تغییر پیش میره و اگر ما طبق اون قوانین پیش بریم و متعهد باشیم قطعاً می‌تونیم زندگی خودمون رو اونطور که باید یا اونطور که خودمون دوست داریم شکل بدیم.

    خیلی مهمه که ما ورودی‌های ذهنمون رو کنترل بکنیم هر چیزی که به شوخی با مسخره بازی جدی یا هر شکل دیگه‌ای از ورودی‌های ما گذر کنه در نهایت وارد افکار ما میشه .

    شاید ما فکر کنیم که یک فکر عادی و مسخره نمی‌تونه توی زندگی ما تاثیر بذاره اما به میزانی که به یک چیزی توجه می‌کنیم از شکل همون چیزها یعنی از پایه و اساس همون چیزها مجدداً وارد تجربه زندگیمون می‌کنیم .

    وقتی که به یک عامل ناخوشایند توجه می‌کنیم عوامل ناخوشایند بیشتری وارد تجربه ما میشن و در نهایت افکارمون به سمت همون عوامل گسترش پیدا میکنه قوی‌تر میشه و باور میسازه و در نهایت ما رو در مدار دریافت و تجربه همون عوامل ناخوشایند قرار میده.

    باید ما بتونیم عوامل ناخوشایند رو از زندگی خودمون دور کنیم اما وقتی که ما در مدار اتفاقات ناخوشایند هستیم زمان بیشتری طول می‌کشه تا بخواهیم به مسیر اصلی برگردیم و توجهاتمون رو کنترل بکنیم و عادت‌های جدیدی رو در خودمون به وجود بیاریم برای همینه که خیلی مهمه که ما از همون اول مراقب ورودی‌های خودمون باشیم تا کار به جاهای باریک نرسه..

    جهان هستی و خداوند هیچ اصراری به تغییر ما ندارند این ما هستیم که خودمون تصمیم می‌گیریم که چه اتفاقاتی رو وارد زندگی خودمون بکنیم خداوند که هدایت ما رو به عهده خودش گرفته از بدو خلقت فقط اتفاق‌هایی رو وارد زندگی ما می‌کنه یا ما رو به مسیرهایی هدایت می‌کنه که خودمون می‌خوایم و خودمون با توجه به درخواست‌هایی که از طریق ورودی‌هامون دادیم اونا رو انتخابشون کردیم. برای اون اصلاً فرقی نمی‌کنه که ما به مسیر بدی‌ها بریم یا به مسیر زیبایی‌ها هر تصمیمی که بگیریم خداوند اطاعت می‌کنه و ما رو به همون مسیر سوق میده و ما رو آسان می‌کنه بر اون چیزی که بیشتر بهش توجه می‌کنیم.

    چطوری می‌تونیم خواسته‌هامونو وارد زندگیمون کنیم یا مدار خودمون رو ارتقا بدیم؟

    از اونجایی که ما همواره در حال ارسال فرکانس هستیم به جهان هستی و جهان هستی مثل دستگاه ژنراتور فرکانس‌های ارسالی ما رو دریافت می‌کنه و در قالب اتفاقات به ما برمی‌گردونه یعنی زمانی که اساس فرکانس‌های ما یعنی فرکانس‌های غالب ما یک شکل باشه یا یک سطح انرژی داشته باشه از جنس همون اتفاق‌ها وارد زندگی ما میشه.

    یعنی اگر می‌خوایم افراد وابسته از زندگی ما دور بشن یا افرادی وارد زندگی ما بشن که عزت نفس بالاتری دارند ما باید روی عزت نفس خودمون کار کنیم اگر در جایی زندگی می‌کنیم که حاکمان اون دارند به ما زور میگن و ما مجبور هستیم به گوش دادن و عمل کردن، باید بگردیم ببینیم که ما چطور داریم دیگرانو کنترل می‌کنیم یا چطور داریم به دیگران زور می‌گیم؟

    وقتی که یک اتفاق به صورت پیوسته رخ میده ما باید دنبال باورهایی که در وجودمون به صورت ناخواسته ایجاد شده و موجب رخداد اون اتفاق‌های تکرار شونده شده بگردیم.

    مثلا اگر فردی رو می‌بینم که با خودشیفتگی خودش باعث میشه که ما احساس حقارت بهمون دست بده باید بگردیم دنبال باورهایی در وجود خودمون که همواره داره مارو تحقیر می‌کنه از اونجایی که جهان آیینه تمام نمای وجود ماست هر رفتار و هر عملکردی که از دیگران می‌بینیم و باعث آزار و اذیت ما میشه باید در وجود خودمون بررسی بشه.

    اگر فردی رو در اطرافمون می‌بینیم که حرف‌های ما رو نمی‌پذیره و مداوم می‌خواد که بهمون بگه تو اشتباه می‌کنی باید بگردیم در وجود خودمون تا ببینیم چقدر خودمون رو سرزنش می‌کنیم یا اینکه چقدر شبیه به اون فرد رفتار می‌کنیم؟

    اگر فردی در زندگی ما هست که به ما زور میگه یا مداوم از ما ایراد می‌گیره باید بگردیم در وجود خودمون و ببینم که ما چقدر زورگو هستیم یا چقدر از خودمون یا دیگران ایراد می‌گیریم؟

    اگر فردی در زندگی ما هست که مارو قبول نداره باید برگردیم به وجودمون و ببینیم که خودمون چقدر خودمون رو قبول داریم و چقدر درباره توانایی‌های خودمون با لذت و اشتیاق صحبت می‌کنیم بدون اینکه بخوایم خودمون رو توجیه کنم؟

    اگر افراد نامناسبی هستند که مارو به نادرستی قضاوت می‌کنند ما باید بگردیم در درون خودمون و ببینیم آیا ما هم دیگران رو قضاوت می‌کنیم؟

    اگر می‌خوایم در مدار مناسب قرار بگیریم باید به قانون متعهد باشیم.

    اگر فردی در زندگی ما هست که به ما ظلم می‌کنه ما باید بگردیم و در درون خودمون ببینیم کجا نقش یک مظلوم رو بازی می‌کنیم ، کجا داریم به خودمون ظلم می‌کنیم ؟

    تمام تغییرها در جهت مثبت زمانی اتفاق می‌افته که ما از وجودمون تغییر کنیم. تغییر نه به معنای داشتن یک رفتار درست، تغییر به معنای ساختن شخصیت درست.

    اگر توجه کرده باشید میبینید گاها در اطرافمون افرادی هستن که ما خیلی ازشون بدمون میاد ، اگر بریم در بطن رفتار اون آدما متوجه میشیم که ما هم دقیقا همون رفتارهارو داریم و اگر میخوایم افراد بهتری وارد زندگیمون بشن ، بااااید خودمونو تغییر بدیم . طوری که دیگه اون رفتارهای ناخوشایندو خودمون هم نداشته باشیم و در دیگران هم نبینیم .

    مسیر اصلی چیه ؟ ما با هرانچه که بجنگیم و مبارزه کنیم ، از همون جنس بیشتر و بیشتر وارد زندگیمون میشه .

    بر علیه هرچیزکه بجنگیم و قیام کنیم ، بیشتر و بیشتر وارد زندگی ما میشه .

    اینجاست که قانون وضوح از طریق تضاد کاربرد داره .

    وقتی یه چیزیو میبینیم که ناخوشایند ماست ، باااید اون چیزو نادیده بگیریم و به جاش درخواستمون رو بگیم . باید خواسته هامونو به صورت مثبت بیان کنیم .

    هرچیزی که باعث توجه ما میشه ، اساس همون چیز وارد زندگیمون میشه .

    اگر یه شخصیو میبینیم که رفتار نادرستی داره ، نباید باهاش بحث کنیم. چون در این صورت باز هم ازون جنس آدما بیشتر بیشتر وارد زندگیمون میشه .

    اگر اون آدم از زندگیمون بره ، یه آدم مشابه همون وارد زندگیمون میشه .

    شما هیچ تغییری در سنت الهی نخواهید یافت

    برای این که در مدار ناخواسته ها قرار نگیری ، لازمه که قوانینو مداوم برای خودت تکرار کنی .

    از کجا بفهمیم که داریم به چی توجه میکنیم ‌؟

    از طریق احساسمون .

    اگر حالمون خوبه ! یعنی داریم به چیزی توجه میکنیم که اتفاقات خوبو در زندگیمون به وجود میاره .

    اگر به چیزی که توجه میکنیم حالموونو بد میکنه، یعنی داریم اتفاقات بد رو وارد زندگیمون میکنیم .

    چطور میتونیم وسط توجه به ناخواسته ها با احساس بد ، تغییر مسیر بدیم و وارد مسیر درست بشیم ؟ آگاهانه و با صدای بلند ، درباره چیزهایی صحبت کنیم که همین الان مناسبن و حال مارو خوب میکنن ؟

    من اینطور موقع ها از خودم میپرسم غزل همین الان چه چیزهایی هست که تو به خاطرشون رضایت داری؟

    همین الان چه چیزهایی باعث سپاسگزاری تو هستن ؟

    همین حالا چه خواسته هایی داری ؟

    هرچیزی که احساس بد رو تعریف میکنه ، به این معناست که ما در مسیر نادرست خواسته مون هستیم. ‌

    ما باغصه خوردن و اعتراض کردن نمیتونیم از کسی دفاع کنیم یا بهش کمک کنیم . چون ما ارواح مجزایی هستین که اومدیم به این دنیا تا خودمونو تجربه کنیم . هرکسی داره خودش زندگی خودشو خلق میکنه. با هرچی بجنگی و اعصابتو به خاطرش خورد کنی همون مدل اتفاقا وارد زندگیت میشن .

    ما فقط و فقط برای شخص خودمون اتفاقات رو رقم میزنیم .

    ما با فکر و کانون توجهمون که خودشو در احساس ما نشون میده ، اتفاقاتو خلق میکنیم .

    ما مجبور نیستیم مثل دیگران زندگی کنیم یا مثل اونا نتیجه بگیریم . ما میتونیم به شیوه ی درست پیش بریم .

    هرکسی با توجه و افکارش زندگیشو خلق میکنه .

    اگر شکایت کنی شاید اون فرد یا اون شرایط درست بشه ولی دوباره و دوباره از همون مدل اتفاقا وارد زندگیت میشه و تو نمیتونی مداوم با همه چیز مبارزه کنی. تو نمیتونی جلو اومدن اون تجربه ی نامناسب رو در زندگیت بگیری .

    هیچ وقت مشکلات حل نمیشن اگر مداوم روی اونا تمرکز بذاری.

    توجهتو محدود کن . فققققط بذار رو اون چیزایی که میخوای تجربه شون کنی و تمرکزتو از روی بقیه چیزها بردار .

    دیگران هم نمیتونن توی زندگی ما موثر باشن . اونا با افکارشون نمیتونن زندگی مارو خلق کنن .

    اوناام دارن زندگی خودشونو خلق میکنن .

    حتی هیچ پیامبری نتونسته توی زندگی بچه هاش موثر باشه . هرکسی خودش موثره . خودش داره خلق میکنه. برا همین تک تک فرکانسهای ما مهمن ‌

    برا همینه که توجهات ما مهمن . به میزانی که ورودیهارو کنترل کنیم و توجهمونو بذاریم روی نکات مثبتی که میخوایم وارد زندگیمون بشه ، به همون میزان میتونیم زندگی خودمونو تغییر بدیم به شکل دلخواه

    وقتی توی مدار فرکانسی مناسبی باشیم ، شاید اتفاقهای بد رخ بدن اما هرگز دامنگیر ما نمیشن . مثل حضرت موسی که خداوند بهش الهام کرد که بره ، به سمت دریا رفت و دریا از هم شکافت تا موسی و قومش از اون مسیر رد شن و زمانی که فرعون و سپاهیانش اومدن ، در دریا غرق شدن .

    در تجربه ی زندگی ما ، افکار و فرکانسهای ما هستن که اتفاقاتو خلق میکنن .

    اگر نتونیم ذهنمونو کنترل کنیم ، نمیتونیم زندگیمونو کنترل کنیم .

    نمیدونم شما این تجربه رو داشتین یا نه . اما من گاها که تخطی میکنم و از قانون پیروی نمیکنم و در مدار سختیها قرار میگیرم ، احساس قربانی بودن بهم دست میده که من که اینهمه قانونو میدونم چرا باید این اتفاق برام بیفته ؟

    اما چیزی که مهمه اینه که دونستن قانون شرط نیست . عمل کردن به قانونه که جواب میده و مارو در مدار آسانیها قرارمون میده .

    همین احساس قربانی بودن به خاطر رخدادن یه سری اتفاقا ، باعث میشه که هی توی مدار قربانی بودن دور خودمون بچرخیم و اتفاقای ازون دست رو زیاد تجربه کنیم .

    در یک مکان مشخص آدمها بر اساس باورهاشون نتیجه میگیرن .

    ممکنه به یک سری افراد ظلم شه و به یه سری دیگه از افراد خیر برسه در همون مکان .

    آدما بر اساس نوع نگاه و مداری که در اون هستن نتیجه میگیرن..

    چطور میتونیم در مدار آسانیها قرار بگیریم ؟

    اگر بتونیم ذهنمون و ورودیارو کنترل کنیم و توجهمونو از روی چیزهایی که نمیخوایم برامون رخ بده برداریم و بذاریم روی مواردی که باب میل ما هستن ، و در باره اونا صحبت کنیم (زیباییها ، اتفاقای خوب ، خوشبختی که در زندگیمون هست ) خداوند و جهان شمارو به جایی هدایت میکنن که از اون جنس زیباییها و خوشبختی ها وارد زندگیمون بشه

    اما اگر یه چیز نازیبارو در زندگیمون ببینیم و بهش توجه کنیم و درباره ش صحبت کنیم و بهش فکر کنیم و اعتراض کنیم فحش بدیم، بجنگیم…، از جنس همون اتفاقها وارد زندگیمون میشه .

    استاد درتظاهرات سال هشتاد و هشت درحالی که از میان تظاهرات کننده ها میگذشتن و از خیابون رد میشدن و به سمت خونه شون میرفتن ، به آنچه که درحال وقوع بوده توجه نمیکردن، درباره ش صحبت نمیکردن، تلوزیون و اخبارو پیگیری نمیکردن و…

    بحث اینکه چندنفر میتونن اینکارو بکنن نیست، بحث اینه که اگررر کسی بتونه تا این حد کنترل ذهن داشته باشه و از دل آشوب ، زیباییهار ببینه خداوند اونو از مدار قبلی برمیداره و وارد مدار زیباییهای بیشترش میکنه.

    دقیقا اتفاقی که برای من هم افتاد. من انقدر کنترل وردودیها انجام دادم، انقدر پایبند قانون بودم و سعی کردم به درستی و متعهدانه طبق قانون عمل کنم که مدارم تغییر کرد و از میان یک عده افراد که واااقعا، وااااقعا واااقعا آدمهای سمی ای بودن کنده شدم و الان جایی زندگی میکنم که حتی خبری هم ازشون نمیشنوم .

    اگر باز هم میخوام به زیباییها هدایت شم باید با همین حد از تعهد اینکارو انجام بدم و توجه کنم به انچه که میخوام وارد زندگیم بشه.

    صحبت کردن درباره اون چیزی که میخوایم وارد زندگیمون بشه خییلی اهمیت داره و کار قوی ایه.

    چون ذهنو خیلی درگیر خودش میکنه .

    همیشه زیباییها و زشتیها باهمن .ما نمیتونیم توقع داشته باشیم که فقققط خوبیا باشن.

    اما میتونیم کنترل کنیم خودمونو . حتی اگر حق داشته باشیم که درباره چیزهای ناجالب صحبت کنیم، اگر صحبت کنیم نازیباییها وارد زندگیمون میشه .

    اگر توجهمون روی زیباییها باشه جهان لاجرم مارو وارد مدار زیباییها میکنه.

    تعهد روز پنجمم:)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  2. -
    فرانک علیخانی گفته:
    مدت عضویت: 1259 روز

    سلام استاد عزیز وقتی این فایل رو گوش کردم یاد یه خاطره عجیب افتادم که دقیقا درباره همین تمرکز روی خوبی و بدی بود …من اوائل کرونا باشگاه ثبت نام کردم و موقع ثبت نام کلی تاکید کردم که مطمئن هستین اینجا همه ماسک میزنن مسئولان باشگاه هم اطمینان صد در صد دادن که بله حتما اینطوره 😄

    خلاصه من هر روز که وارد باشگاه میشدم با دوتا ماسک میدیدم که هیچ کس ماسک نداره و راحته و با هم حرف میزنن منم هر روز به همشون اخطار میدادم و با دعوا از باشگاه می‌آمدم بیرون دقیقا دو هفته از شروع ورزش نگذشته بود که من کرونای شدید گرفتم در صورتی که هیچ کدوم از اون خانمها هیچ اتفاقی براشون نیفتاد ،😶منی که اینهمه مراقب بودم با الکل و دو تا ماسک بودم و از همه دوری میکردم 😅😅همون موقع ها بود که با شما آشنا شدم و متوجه اشتباه خودم شدم و کلی زندگیم تغییر کرد وقتی که تمرکزم رو از روی ناخواسته ها برداشتم اتفاقات جدید و عجیبی که قبلا اصلا بهش فکر نمیکردم برام افتاد که اولش به نظر جالب نبود ولی طبق گفته های شما اتفاقات رو نباید بدو خوب کرد حتما دلیلی داره که به وجود میان و همین هم بود اتفاقاتی به نظرم بسیار غمگین بود منو به سمت زندگی بهتررفرستاد،واقعا شما یه فرشته هستی،تو زندگیم خدا رو بابت حضورتون سپاسگزارم، با این حال این چند روز دوباره قانون رو فراموش کرده بودم ممنون که دوباره یادآوری کردید استاد عزیزم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  3. -
    حسین رجب پور گفته:
    مدت عضویت: 2023 روز

    بنام الله که تنها روزی دهنده و نجات دهنده اوست

    سلام ب استاد عزیزم و بچه های عزیز سایت ….

    حرفهای استاد کاملا درسته و میخوام در تایید حرفهای استاد از تجربه یکماه پیشم بگم :

    توی مغازه نشسته بودم و توجه ام بر روی سروصدای خودروها و بوق ماشین ها بود و ناراضی بودم و شکایت میکردم خوب که دقت کردم دیدم هر روز یه کامیون هر دفعه از جلوی مغازه ما رد میشه بوق میزنه انگار که کرم داره یا بیماره ….یا انگار که برای من داره بوق میزنه یعنی من در هر حالتی که باشم صدای بوقش رو میشنوم و احساسم بد میشه

    بدون اینکه اشنایی داشته باشه توی این منطقه یا برای فرد خاصی بوق بزنه هر دفعه که از جلوی مغازه ما رد میشه بوق میزنه …

    یعنی اگه خط کش بگیری دستت میلیمتر نمیزنه دقیقا میرسه جلوی مغازه ما دستش اتوماتیک میره روی بوق هر چی نگاه میکنم میبینم برای فرد خاصی یا چیزی که توجه اش رو جلب کنه نیست

    و جالبتر اینکه چند روز پیش رفت بوقش رو عوض کرد و یه بوق گوش خراشتر گذاشت روی ماشینش….بدون اینکه منو بشناسه یا مثلا بدونه یکی هست که ب بوق ماشینش و سروصدا حساسه و اذیت میشه ….

    این اتفاقیه که از یکماه پیش افتاده …..خوب که ب قوانین جهان نگاه میکنم میفهمم این قوانین جهانه که داره بدون نقص کارش رو بدرستی انجام میده ب هر چی که توجه کنم از همون جنس وارد زندگیم میشه البته توجه ای که احساسم رو درگیر کنه نه هر توجه ای ….

    صرف دانستن این اگاهی ها هیچ کمکی بمن نمیکنه تا زمانیکه عمل کنم ب چیزی که میدونم

    وقتی داشتم ب این فایل گوش میدادم این اگاهی اومد ما بچه هایی که تو این سایت و تو این فضا هستیم باید خیلی زودتر از استاد عباس منش موفق بشیم

    چون کسی داره این اگاهی هارو در اختیار ما میذاره که خودش همین راه رفته و موفق شده و تمام اون اگاهی ها و موفقیت هاشو فیلم گرفته و بما نشون میده

    بنابراین وقتی دیدن این اگاهی ها و شنیدن این اگاهی ها رو تکرار میکنیم ذهن هر چقدر منطقی باشه هر چقدر چموش و یاغی باشه خلاصه باید رام بشه و بپذیره

    وقتی ذهن بپذیره توسط احساس خوب باید خودش نشون بده و این احساسه که همه چی رو خلق میکنه ما توسط حس خواسته هامون رو خلق میکنیم

    اگه هنوز نسبت ب خواسته هامون حس نداریم یا بی تفاوتیم بدونیم که عمق باورهای منفی و مخرب توی وجودمون اونقدر ریشه زده که هنوز باید ادامه بدیم و باید بیشتر روی ذهنمون کار کنیم تا رام بشه همانطور که استاد ذهنش رو رام کرد پس ما هم میتونیم….

    هر چی که الان توی زندگی مون داریم نتیجه افکار …باورها و احساسیه که داشتیم …

    یادمون باشه ما با نقاب یک ادم شاد نمیتونیم ب احساس خوب برسیم اما با نقاب یک ادم ناراحت و غمگین براحتی احساس مون بد میشه ….دیگه عمق فاجعه رو خودتون حس کنین ما با یک چنین ذهنی طرف هستیم که امادگی پذیرش حال بد رو داره …ذهن دنبال هر بهونه ای میگرده تا حال مون رو بد کنه و بهونه ای که حال مون خوب کنه رو ما باید بدیم دستش ….دقیقا برعکسش عمل کنیم و اینقدر این کارو بکنیم تا عادت بشه برامون

    باید خیلی روی خودمون و ذهن مون کار کنیم و یه لحظه از این اگاهی ها غافل نشیم هر لحظه حواس مون ب ذهن و احساسی که داریم باشه

    تشکر …..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  4. -
    محمد حسین تجلی گفته:
    مدت عضویت: 2279 روز

    به نام خداوندی که عدالتش بی عیب و نقصه

    سلام خدمت همه

    من سه شنبه شب یعنی 21 آذر 1402 یه دیدگاهی نوشتم (صفحه‌ی فایل قدم‌ اصلی تحول زندگی) که در اون گفتم یه تضادی در محل کارم ذهنم رو به شدت درگیر خودش کرده

    اونجا نوشتم که از دو بُعد باید هدایت بشم و پاسخ خودم رو دریافت کنم

    از یک بعد، همون شب هدایت رو دریافت کردم که هدایت شدم به نتایج دوستان قسمت 13 که استاد می گفت احترام همیشه ارزشش از صمیمیت بالاتر هستش

    دیوار احترام همیشه باید بلند باشه

    و چقدر خداوند رو شکر کردم که این مهر تاییدی بر قلبم بود که مسیرم درسته چون داشتم دچار تردید و دولی می‌شدم

    می‌دونید چیه استاد؟

    شما تو یک قسمتی فکر می کنم از دوره‌ی عزت نفسِ که میگید «دوستان ما احاطه شدیم با آدم هایی که به شدتتتت اشتباه فکر می کنند» پس نگذار اون ها بهت خط مش بدهند و اون ها بهت راه و روش درست رو بگن ، از الهاماتت کمک بگیر

    آدم هایی که الان من تو مشاور املاک باهاشون تو یک مدار هستم

    واقعاً آدم های دوست داشتنی با شخصیت و با قدرت روابط عمومی بالا و اغلب با اعتبار نیک هستند و من از این بابت خداوند رو بی نهایت شاکرم

    اما هنوز هم با مدار من و اون سطح از درک و فهم و ادبی که من دارم فاصله دارند

    با این سطح از شعور و ادب و فرهنگ و عشقی که ما تو‌ی این خانواده و بین اعضا با هم داریم فاصله دارند

    یعنی احتمالاً اگر بیان و ببیند که ما اینجا چقدر با هم صمیمی و در عین حال چقدرررر دیوار احترام بلند هستش و حد و حدود ها رو حفظ می کنیم ، فرار می کنند و فکر می کنند ما مرخی هستیم:))

    حالا این توضیحات بنده رو مد نظر داشته باشید

    یکی از همکارهای آقا توی دفتر (خیلییی) دلش می خواهد با یکی از همکارهای خانم دوست بشه و رفتارش اونقدر ضایعست که نگم براتون حداقل من که بارها ازش یه چشمه هایی دیدم

    و به شدت هم حالم رو بد می کرد چون به نظرم داره کاملاً مسیر اشتباهی رو میره و من پیش بینی می کنم که بعداً چه اتفاقاتی گریبان گیرش خواهد شد طبق الگو های تکرار شونده ای که قبلاً دیدم

    خب دقیقاً مشکل من همین جاست:) پیش بینی؟؟ توی زندگی دیگران؟؟؟ اگه تو اعتقادت بر اینه که خودت و تنها خودت داری زندگی خودت رو خلق می کنی و هر کسی خدای خودش رو داره دنیای خودش رو داره پس دیگه این همه درگیری ذهنی که الکی…. واقعاً الکی برای خودت ایجاد کردی چیه؟؟

    استاد جان دقیقاً عملکرد من هم این چند وقته شده مثل داستان جمهوری اسلامی یا مخالفینش که می خواستم به ذور به این ها بگم که کارتون اشتباهه!!

    یا به کل همکار هایم بگم چرا یه سری وقت ها به اسم خودمونی بودن و مرام و معرفت خودتون یا دیگران رو کوچیک می کنید

    ولی اعتراف می کنم که من ناتون بودم و هر چقدر تلاش بیشتری کردم به مسیر سخت تری رفتم و دقیقا انگار داشتم آب در هاونگ می کوبیدم!!

    من باید یاد بگیرم که خداوند همه رو آزاد آفریده و خداوند این اجازه رو داده که هرکسی زندگی خودش رو اونجوری که دوست داره خلق کنه

    خوب یا بد…

    من نباید تو کار خدا دخالت کنم

    باید آزادنه زندگی خودم رو داشته باشم و تمرکزم روی خودم باشه

    من دائما به این فکر می کنم که چقدر خوب میشه اون روزهایی برسه که با یه کوله‌ی سبک حرفه ای با دوربینم و لنز های مختلف و باطری های اضافه و شارژر دارم سفر می کنم به تمام نقاط ایران و عکاسی می کنم و کییییف می کنم اشک شوق می ریزم و در عین حال با عکاسی ثروت خلق می کنم

    ولی غافل از این بودم که این افکار که خانم فلانی داره اشتباه می کنه که به فلانی چراغ سبز نشون میده!!

    آقای فلانی اشتباه می کنه که داره اینقدرررر بلووووف میزنه که خودشو تو دل فلانی جا کنه

    این ها به خدا سمه این ها دقیقاً من رو داره از خواسته هایم دور می کنه

    و حالا که این ها رو با این فایل بی نظیر فهمیدم قول می‌دهم قول می دهم بیشتر خودمو دوست داشتخ باشم و فارغ ز غوغای جهان که بقیه چی میگن ، میگن آقای تجلی بچست (چون خیلی با ادب حرف میزنم و اون اصطلاحات خودمونی که خیلی ها استفاده می کنند و دیگه اصلاً شرم و حیا هم نمی کنند ، من از اون ها استفاده نمی کنم) زندگی خودم رو داشته باشم و تمرکز بگذارم روی هدف هایم به هر شکلی می توانم فقط از زندگیم لذت ببرم و فقط به خودم فکر کنم ، فقطططط به خودم فکر کنم، به خدا این تنها خودخواهی نیست بلکه دقیقا در راستای مسیر خداوند حرکت کردنه :))

    به قول شاعر

    بر روی بومِ زندگی هر چیز می خواهی بکش

    زیبا و زشتش پای توست تقدیر را باور نکن

    تصویر‌ اگر زیبا نبود نقاش خوبی نیستی

    از نو، دوباره رسم کن تصویر را باور نکن

    خالق، تو را شاد آفرید، آزادِ آزاد آفرید

    پرواز کن تا آرزو، زنجیر را باور نکن

    جالبه الان که دارم فکرش رو می کنم می بینم وقتی این هفته یه سفر نیم روزی به تهران داشتم یک عالللم زیبایی دیدم و لذت بردم ، در صورتی که چیز خاصی تغییر نکرده بود و من برای جا به جایی از همون وسایل نقلیه‌ی عمومی استفاده می کردم ، بی آر تی و مترو ، ولی سوالی که تو ذهنم بود این بود که چقدر‌ من دارم حال خوبی رو تجربه می کنم؟ چقدر این مردم با فرهنگ تر شدن و چقدر انرژی مثبت می گیرم ازشون

    و طی این چند روز و مخصوصاً گوش دادن این فایل کاشف به عمل اومد که نه من اشتباه می کردم!!!

    اون ها تغییر نکردن ، تهران تغییر نکرده!!!

    این منم که نگاهم نسبت به مسافرت تغییر کرده:)

    منم که عزت نفس بی نهایت رفته بالاتر:) و خیلی بیشتر با خودم در صلح هستم در سفر:)

    این منم که عاشق خودم شدم و با خودم حالم خوبه برای همین هر دختر و پسری رو توی تهران می دیدم اینقدر حالشون خوب بود و می‌خندین و کیفشون کوک بود:)

    این منم که با فرهنگ و با شخصیت و با ادب شدم برای همین هم وقتی از چهار راه ولی عصر تا میدون تجریش سه کورس سوار تاکسی شدم اون تجربه‌ی متفاوت رو داشتم (تو کامنت های قبلیم بهش اشاره کردم)

    من مدت ها بود که میرفتم توی سایت علی بابا و مقاله های طبیعت گردی رو می خواندم و لذت می بردم

    کلی راجع به جای جایِ تهران و زیبایی هایی شگفت انگیز تهران خواندم و تحسین کردم

    برای همین هم تهران با ذوق و شوق زیبایی هایش رو بهم نشون داد

    در واقع همه چیز از من شروع میشه و به من ختم میشه

    خدایااااا شکرت

    خداوند یار و نگهدار و هدایتگر هممون باشه به سمت زیبایی های بیشتر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      سمانه جان صوفی گفته:
      مدت عضویت: 1956 روز

      سلام آقای تجلیِ محترم.

      خیلی هدایتی امروز صبح مشغولِ خوندنِ کامنتهای شما شدم:

      از سفر کوتاهتون به تهران، اینکه اول فکر کردین تهران بهتر شده، بعد متوجه شدین خودتون بهتر شدین که جهان پیش چشمتون انقدر بهتر شده.

      این کلامتون در این کامنت بهم انگیزه داد و تشویقم کرد که حتما تحسینتون کنم:

      در واقع همه چیز از من شروع میشه و به من ختم میشه.

      جنسِ کامنتهاتون خیلی دِلی و جالب و خوندنی بود.

      کم و بیش با اسمتون در کامنتها مواجه شده بودم اما تو مدار خوندنِ کامنتهاتون نبودم.

      خوشحالم که امروز صبح به این سمت هدایت شدم.

      از خودتون نوشتین، از حاج ابوالفضلِ محترم و پسرشون، از توحیدی بودن ایشون و همسرشون، رفتار نیکویی که در حقِ شما دارن و مهمتر توحیدی بودنِ خودتون، که محبت ایشون رو از خدا میدونین و اعتبارش رو به اللهِ یکتا میدین و تو تله ی شرک نمیوفتین.

      از تضادی که در رابطه با دو همکار آقا و خانمتون در محل کار شاهدش هستین نوشتین.

      برام جالب بود این دقت و موشکافی در حیطه روابط و قوانین که در مورد خودتون و سایرین تو کامنتتون بهش اشاره کردین.

      انگار تو خوندنِ کامنتهاتون داشتم آگاهی ها و قوانین رو دوره و مرور میکردم.

      از ادب و احترام نوشتین که چقدر مهمه و دارین رعایتش میکنین و با همکاران تو حوزه ی ادبِ کلامی، تو یه فرکانس نیستین که مطمئنا اونم درست خواهد شد، چون شما مدارتون عوض شده براتون بهترین ها پیش خواهد اومد.

      اینکه میشه این صحبت ها، تغییرهای رو فقط اینجا گفت برام جالبه.

      چون همینه.

      چون بیرون از اینجا فاصله فرکانسی با این صحبت‌ها و آگاهی ها زمین تا آسمون هست.

      بسیار متشکرم از شما و خودم و همه ی دوستانم که در این سایتِ ارزشمند، کامنت مینویسیم، کامنت میخونیم و یه محیطِ پویا رو برای خودمون و دوستانمون فراهم میکنیم برای رشد و بهبودِ بهتر.

      استاد جان سپاس گزارم از شما و تیمِ دوست داشتنی تون.

      آقای تجلی تحسینتون میکنم برای پیشنهادی که به یکی از دوستان دادین در رابطه با تکی کردن نام پروفایل و عکس پروفایلشون برای ارتباطِ بهتر با مخاطب.

      این دقیقا سوالِ منم هست، چون متوجه نمیشم دارم پیامِ چه کسی رو میخونم، در نهایت شاید اسم و تصویر هم مهم نباشه، مهم اصلِ اون حرفهاییه که تو کامنت باید بهشون توجه کنین.

      اما ما انسانیم و علاقه مند به دوستی ها و آشناییِ دوستانه با هم.

      تحسینتون میکنم که خودتون به کامنتتون 5 ستاره میدین، این کاری هست که منم مدتیه انجامش میدم.

      از وقتی نسبت به خودم و کامنتهام احساسِ محبتِ بیشتری کردم، احساسِ لیاقتم بالاتر رفته و قدردانِ خودم و کامنتهای قشنگم هم شدم.

      خدایا شکرت برای بهبودگرایی که واردِ زندگی ام شده و داره جلو میاد.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        محمد حسین تجلی گفته:
        مدت عضویت: 2279 روز

        به نام خداوند مهربانی ها

        سلام و عرض ادب و احترام دارم خدمت شما عضو این خانواده‌ی صمیمی سمانه خانم محترم

        الهی هرجا که هستید وجودتون سرشار از احساس پاک با خدا بودن باشه ، وجودتون سرشار از توحید (به معنای یکی شدن با خدا) باشه ، الهی قلبتون مملو از یک شادی وصف ناپذیر باشه و با اشک شوق فقط خدایا شکرت روی لب هاتون جاری باشه ، الهی از در و دیوار نعمت و ثروت به وفور وارد زندگیتون بشه

        دیدگاه شما رو با عشق و ذره ذره مطالعه کردم…. لذت بردم :)) تماماً احساس خوب و احساس خوب و احساس خوب

        اینکه دوست داشتید برای من بنویسید و من رو تحسین کنید

        یعنی دارید قلب زلال و شفاف و درون زیبای خودتون رو به بیرون پروژکت می کنید

        ماشاالله خودتون هم دیدگاه های زیبایی می نویسید و خیلی فعالید ، من بارها در سایت تحسینتون کردم که اینقدر عالی برای خودتون ارزش قائل هستید و دارید روی خودتون سرمایه‌گذاری می کنید

        خیلی ممنونم که دیدگاه های من رو مطالعه کردید و بخش هایی از اون رو در این دیدگاه نوشتید

        اینکه مورد لطف شما دوستانم قرار می گیرم خیلی برایم اتفاق شیرینی هستش و انگیزه هایم رو چند برابر می کنه که بیشتر دست به قلم بشم و بنویسم

        در پایان دوست دارم در مورد دعای زیبایی که نوشتید بنویسم

        خدایا شکرت برای بهبودگرایی که واردِ زندگی ام شده و داره جلو میاد

        این دعای شما، یک هدایت برایم بود که بی نهایت خوشحالم کرد

        حالا میگم چرا…

        چند شب پیش آزمون شناسایی ترمز های مخفی ذهن رو شرکت کردم و در پایان یک متن بسیار زیبا رو به عنوان نتیجه دریافت کردم که بی نهایت حالم رو خوب کرد و انگیزه بخش و الهام بخش بود

        و اونجا خانم شایسته پیشنهاد داده بود که از دوره‌ی شیوه‌ی حل مسائل استفاده کنم

        امروز عصر عم قبل از رفتن به سر کار رفتم متن کامل معرفی این محصول رو خواندم که اونجا هم خانم شایسته خیلی تاکیید کرده بودن که این دوره بهم یاد میده چطور اصل بهبود گرایی رو جایگزین بیماری کمال‌گرایی کنم

        همین متن هم کلی بهم کمک کرد و ازش دریافت هایی داشتم

        الان هم که این دعای زیبای شما رو دیدم

        خودم هم خیلی ذوق دارم برای شرکت در این دوره چون استاد هم در فایل های دانلودی مرتبط به این دوره با شور و هیجان و اشتیاق خاصی راجع به این دوره صحبت می کنه

        همین الان دستم رو گذاشتم رو قلبم و از خدا می خواهم به زودی این دوره رو روزی من کنه ، ان شا الله

        عشقتون پایدار و کانون خانودتون گرم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    زهرا ولایتی گفته:
    مدت عضویت: 1168 روز

    استااااااد من عاشقتوووووونم

    اول می خوام تمرکز کنم و صحبت کنم بر روی زیبایی هایی که در این تصویر زیبای فایل نمایان بود.

    استاد چقدر رنگ سفید بهتون میاد و چقدر کلاهتون زیباست.

    چقدر جوان تر و پرانرژی تر شدید.

    استاد الان نه تنها خودتون ، بلکه قیافتون هم نشان دهنده ی یک آدم قدرتمند و موفقه. دمتووووون گرم

    چه آرامشی داره این پرادایس زیبا ، این بهشت رویایی

    چقدر اون نور قرمز تصویر رو قشنگ تر کرده و چقدر این کار که تصویر دور تا دور رو تار کردید و تصویر خودتون رو شفاف کردید جالبه و فوق العادست.

    خدایاشکرت که تونستم این همه زیبایی ببینم و لذت ببرم.

    من یادگرفتم که باید به زیبایی ها توجه کنم. من یاد گرفتم که به هرچیزی توجه کنم از همون جنس بیشتر وارد زندگیم می کنم. یادگرفتم اما باید تمرین کنم . ولی خیلیییییی نتیجه خوب گرفتم و از اینجا می تونم بفهمم که در مسیر درستم و اگر تمرین کنم توش بهتر و بهتر میشم.

    من نه اینستا دارم و نه واتساپ. قبلا یک اتفاقی افتاد که واتساپ من حذف شد و من اون موقع بسیار از این اتفاق رنج می بردم ولی الان دائم خداروشکر میکنم. چرا؟ چون فرکانسم عوض شد . چون واااااااقعا یک آدم دیگه ای شدم. به خدا من اون ادم قبلیه نیستم. من یه زهرای جدیدم با یه دنیای جدید و عاااالی . با یه تفکر جدید با یه باور های جدید . وقتی واتساپ من حذف شد تمرکز من هم از روی نازیبایی ها برداشته شد . یعنی یک منبع بسیاااااااار بزرگ که دائما توی استوری های افراد و پیام ها و… از نکات منفی صحبت می شد ، از بین رفت و من الان نمی دونم چطور می تونم از خداوند بابت این اتفاق سپاسگزاری کنم.

    وقتی واتساپم حذف شد اونجا همون نقطه ی شروع من و هدایت من برای تغییر زندگیم بود و دیگه به جای اینکه تا بی کار میشم برم و جزو عامه ی مردم بشم ، میومدم توی سایت و با فایل ها و کامنت های بچه ها به ذهنم ورودی مناسب میدادم و این بود که باعث شد الان انقدر آرامش داشته باشم ، انقدر زندگیم و تجربیاتم نسبت به دیگران و دوستام و… متفاوت باشه ، این بود که الان انقدر من رو به خدا نزدیک کرده و انقدر حس و حالم فوق العادست. خدایااااااااشکررررررررت

    چقدرررررر این سریال سفر به دور امریکا و زندگی در بهشت بی نظیره. کل دیدگاه های منفی من رو نسبت به امریکا نابود کرد و به جاش کلی نکته ی مثبت جایگزین کرد. من اولش باورم نمی شد که این امریکا همون جایی هست که از بچگی شنیده بودیم فلانه و بهمانه. الان می بینم نه اتفاقا چقدر تمیزه ، چقدر همه چیز مرتب و منظمه ، چقدر سرسبزه ، چقدر مردمش خوبن ، چقدر امکاناتی که دولت در اختیار مردم قرار داده عالیه و هزاران نکته ی مثبت که باید کتاب ها در موردشون نوشت. به خدا همه جا همینه اگر توجه مون رو بزاریم روی خوبی ها. اگرم اونجایی که ما هستیم همفرکانس با ما نباشه هدایت می شویم به جایی که در مدار ما باشه و بهتر و بهتر باشه. دقیقا مثل هدایت شدن استاد به امریکا و هدایت شدن ما به ترکیه و در اینده نزدیک هم خدا می دونه که قراره چه اتفاقاتی برامون بیفته.

    استاد ما دائما توی سریال های شما تمیزی اونجا و نکات مثبتش رو تحسین می کنیم و در موردش با مامانم صحبت می کنیم برای همین هم دائم از همون جنس اتفاقات رو تجربه می کنیم و دوباره توی تجربه کردن تحسین می کنیم . یعنی حال خوب پشت حال خوب ، اتفاقات خوب پشت اتفاقات خوب . اصلا من خیلی برام عجیبه که ایرانی هایی که اینجا هستند که خب تعداد بسیار زیادی هستند ، همش غر می زنن و نکات منفی رو میگن. من با خودم میگم ببین ما یه دونه نکته ی منفی توی این کشور پیدا نمی کنیم ، همون طور که تو ایران پیدا نمی کردیم و برعکس اینها یه دونه نکته ی مثبت برای تحسین کردن پیدا نمی کنن و همش ناله می کنن و شاکی هستن و همیشه هم براشون اتفاقاتی میفته که نظرشون رو تایید می کنه و باعث ناراحتی بیشترشون میشه.

    در اخر هم می خوام یه تجربه ی خودم رو بگم که وقتی توجهم رو از روش برداشتم و گذاشتم روی نکات مثبت چقدر برام تغییر کرد.

    خواهر من ۸ سالشه و من تا چند وقت پیش ، بدون اینکه بفهمم تمرکزم روی نکات منفیش بود و بعد هر روز و هر لحظه میدیدم اون چیزی که من نمی خوام و هی بهش میگم که این کار رو نکن بیشتر تکرار میشه. نه اینکه اون بخواد من رو اذیت کنه ، ناخوداگاه اتفاقاتی می افتاد که دیدگاه من رو نسبت به خواهرم تایید می کرد. مثلا می گفتم خیلی جیغ جیغ می کنه ، همون میشد همه ی حرف هاش رو با من با جیغ جیغ کردن میزد. می گفتم خیلی همه چیز رو به هم میریزه ، همون میشد دقیقا میومد اتاق من رو بدون اینکه بخواد بهم ریخته می کرد و هزار تا مثال دیگه .

    یک روز نشستم و تمام نکات مثبتی که ازش به ذهنم رسید رو روی کاغذ برای خودم نوشتم و به خاطرشون خداروشکر کردم و از اون روز سعی کردم تمرکزم رو بزارم روی چیزی که می خوام و دوست دارم. خب خیلی سخت بود ، هنوزم برام سخته و خیلی تمرین می خواد چون قبلش دائم روی منفی هاش تمرکز می کردم ولی ادم وقتی بخواد و تصمیم بگیره ، می تونه. منم خواستم و تا جایی که یادم بود و تونستم انجامش دادم. می دونید چیشد؟ این آدم برای من زمین تا اسمون متفاوت شد. اصلا من باورم نمیشه این همون آجی قبلیه. الان همش دوست داره من رو خوشحال کنه ، خیلی من رو دوست داره و رابطمون با هم خیلی خوب شده . ما قبلا سر هر موضوعی با هم بحث می کردیم و دعوا می کردیم ولی الان همه چیز عوض شده. فقط به خاطر تغییر توجه من. چقدر این قانون عالیه.

    امیدوارم بخوایم و هدایت شویم به سمت زیبایی های بیشتر و بیشتر.

    خدایاشکرت

    عااااااااااااشقتووووونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  6. -
    ضیا سعادت گفته:
    مدت عضویت: 1713 روز

    سلام درود به همه عزیزان

    خصوصا استاد عزیزم

    استاد واقعا عشقی امروز ظهر از خواب بیدار شدم یهویی به یاد تان افتادم آمدم روی سایت گفتم خدایا شکرت عباسمنش عزیز سپاس گذارم بابت ایجاد این فضا و آموزشات

    دقیقا همین تنش افتاق های ناجالب برای من تو محل کار پیش آمد البته دو سال است که چنین محیط را تجربه میکنم

    گاهی اوقات همیشه به خودم میگم ضیا چه ظلم را در حق خود انجام دادی چه فرکانس از انرژی را از خود پخش میکنی که جواب این فرکانس چنین محیط و شرایط در مسیر تان قرار می گیرد.

    چقدر باور های غالب ‌و فکر غالب تان مست زهری و منفی است که مدام تو این محیط قرار می گیری

    بعضی شکل گیری این فرکانس های منفی که متوجه شدم لیست میکنم

    1. دورن نبودن از فضای مجازی بزرگ ترین مشکلم من برای چندین بار اکونت های فیس انستام را حرف میکنم باز دو باره میرم سمت شان

    2- نداشتن تسلط بر گفتگتو های درونم یکی عمل ناپسند انجام میدهد من دیگه مدام تو ذهنم در جنگ هستم و تجزیه، تحلیل و نقشه رختند

    3- حرف زدن در جنبه های منفی چه وضعیت سیاسی، اقتصادی، اعتراض

    این را هم دارم

    ———————

    مثال از زندگی خودم. پارسال یک جای کارمند بودم مدام از رفتار های ناجالب شان صحبت می کردم مدام گیله و اعتراض می کردم

    من از این افراد جدا شدم

    حالا طبق قانون بدتر از آن سر راهم آمد اونجا کارمند بودم اینجا شریک دار هستم

    حالا این تجربه ام طبق گفتار استاد عزیزم

    بجای بدل کردن شغلم و کارم روی این فکر کنم و کار کنم 99 درصد رفتار اطرافیانم بستگی به طرز فکر و همان درون خودم است

    چرا چون همان افراد با بعضی افراد دیگر خیلی معدبانه و احترامانه رفتار می کنند از اینکه به دنیای دو قطبی زندگی میکنیم هر شخصی ما دو حالت داریم این طبعیت ماست

    بس رفتار عزیزان و جهان همان قطب ما را نشان میدهد که به کدام سمت در حرکت هستیم

    ——————

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  7. -
    سید علی منافی قرابائی گفته:
    مدت عضویت: 1188 روز

    با سلام و وقت بخیر خدمت استاد عزیز جناب عباسمنش و خانوم شایسته گرامی

    خدارو صدهزار مرتبه شکر که در این سایت حضور دارم و در کنار این جمع فوق العاده هستم به لطف خداوند بزرگ و مهربان

    بنده دقیقا توی این دوروز تنش داشتم با عزیزانم دقیقا یه لحظه به خدا گفتم چرا دوباره مسائل تنش زا رو میبینم توی زندگیم که امروز به لطف الله هدایت شدم به این فایل از طریق نشانه ی امروز من ممنونم از شما استاد نازنین و همراهان عزیزتون بابت این سایت بینظیر و عالی

    مرسی که هستید خدایاشکرت خدایا شکرت…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  8. -
    مریم اشکی گفته:
    مدت عضویت: 1621 روز

    بنام خداوندی ک هرلحظه درحال هدایت ماست😍

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام خدمت عزیزانم

    استاداول اززیبایی خودتون بگم چقدرزیباترشدین بعداون کلاه زیباتون ک من عاشقش شدم خیلی باحاله بعد کیفیت دوربین اصن خیلی محشره وبعددیزاین خونه ک توفایلادیدم خیلی زیباترشده کاش یه فیلمی ازتغییرات خونه میذاشتین من عاشق خونتون خونه رویایی من الگوش خونه شماست بایه سری تغییرات عاشقتونم خانم شایسته قشنگم شمابی نظیرین توچیدمان ونظم دادن بهترین الگوی منین

    درموردفایل استاد بگم من نه تیوی ایران رو دارم فقط برنامه کودک برابچه هام نه خبری ازهیچی ن باکسی رفتوآمددارم ن بیرون زیادمیرم همش دوست دارم توخونا باشم روخودم کارکنم وباشماوآموزشاتون باشم یه تنهایی دلچسب ولذت بخش بم میگن دنیاروآب ببرهتوروخواب ببره بم میگن غارنشین ولی من خوشحالم چون دارم یه زندگی پرازعشق وآرامشوسلامتی ونعمت روتجربه میکنم برخلاف تک تک اطرافیان دقیقا ۱۸۰درجه متفاوت ودیگران هم نه تعقل میکنندون می اندیشند درنتایج من بانتایج خودشون

    من ن میدونم چ خبرهن میدونم چ اتفاقی افتاده فقط ازشما فهمیدم اونم تواین فایل ک یکی کشتهشده ولی بازم علتشونمیدونم وحتی ب شوهرمم گفتم ک درهیچ موردناخواسته بامن صحبت نکنه وخیلی وقته ک توخونه درموردهیچ موضوع بدی بامن حرف نمیزنه ومنم ازهیچ چیزخبرندارم وجالبت اینه گوشی من چندروزقبل ازینک نت قطع شه خراب شد خرابی ک هنوزعلتش مشخص نیست وهنودرست نشده ومن یادگرفتم عاشق تضادام باشم ومیوشوبچینموخیلی برام میوه داشته یکی ازاصلی ترین میوه هاشم دقیقا بی خبری ازین موضوعه بخدانمیخوامم بدونم چیشده جریان چیه چرامرده حتی علت مردنشم نمیدونم ونمیخوام بدونم خب شایدخیلی کامنتموبخونن بگن مگه میشه ندونی ولی آرهمیشه وقتی دنبال اتفاقات خوب باشی دنبال زیبایی هاباشی پیگیرهیچی نباشز قوانینوبدونی وعمل کنی همه چیزشدنی همه چیز

    فعلاگاهی باگوشی شوهرم میام سایت کامنتای زیبارومیخونم فایلاروگوش میدم خودمم تودفترم نکاتی ک نوشتم میخونم خواسته هاموتجسم میکنم لذت میبرم بعد اصن من ازشماالان شنیدم ک میگین ریس جمهورانگاربابی حجابی یکم گیرمیده ولی من خیلی وقته میریم بیرون روموتورچیزی روسرم نیست مشکلیم نداشتم خداروشکر هرکس نون باوراشومیخوره دیگ

    استادخیلی خوشحالم ک دارم ب قوانین ک ازتون یادگرفتم عمل میکنم وب خودم صدآفرین میدم

    درمورد مثلا رابطه ک گفتین من یهمثال واضح هست خواهرشرمه اولین شوهرش یه رفتارداشت وهمه جام میگفتن ایراداون بوده وازبدیاش ک توعقدکات کردن بعدشوهردومش ک ۳بارباش ازدواج کرد هی طلاق هی ازدواج بچه نداشت گفتن بابچه خوب میشه بعدبا۱بچه طلاق بازگفتن خوب شده بازازدواج بچه دوم طلاق مجدد همینجور خلاصه واینقدرباهزاران نفرحتی غریبه ها هزاربارمیگشتومیگفت پیشونی ندارم شانس ندارم مردافلان هرشوهری گیرم میادخیانت میکنهبابچه ولم میکنه بعد شوهرکردبازدقیقاهمون رفتارا همون اتفاقا بازبایه بچه وخیانت اون جداشد وبازم همه جامیگردن ب هزاران نفربازازبدیااونو بدشانس بودنشو والی آخر میگه این ازین مثال ک شماگفتین الگوچیزی هست بگین

    مثال بعدیتون درموردمو آقاخواهربزرگم ینی حتی اگ یه آشپزکچلم براش غذادرس کنه توغذاش موپیدا میشه خخخخ چون همیشه همه جاب همه میگ من توغذام موهست همیشه هروقت میام ی غذابالذت بخورم یه مومیاد بعد دقیقامومیبینه میگی دیدی نگفتم ینی ی روستوران عالی بریم میگ الان توغذامن مومیادبعددقیقاپیدامیشه وباخوشحالیم میگه دیدی گفتم این ازین وهمچنانم مونیبینه ها فک کن دیگ چ باورقوی توذهنش ریشه بسته

    مثال بعدی درموردتوجه ب جنگودعوااین چیزا شوهرخودم اینستاداره تلگرام داره صدتاکانال وپیج وپیگیری ورفیقایی ک توواتساپ وگروه واتساپ کلی ازین چرتامیذارن خب باورتون میشه من اصن یه ثانیم نگانمیکنم بینم چ خبر چون من فقط ب زیبایی هاتوجه میکنم خب خلاصه مثلا این مدتفقط میدیدم سرش توگوشی همش میگ نچ نچ وای وای یا قیافش توهم میرفت یا زیرلب یه حرفایی میزدمنم ک بش گفته بودم بامن حرف نزنه چندروزپیشم ازگوشیش یه کلیپ پلی کرد خب فقط صداش یهلحظه اومد صدا دعوابودانگارسریع هندزفری دادم گفتم بگیرخودمم رفتم تواتاق اونوری ک همون ۱ثانیم نشنوم خب بعد دیروز توخیابون بایکی درگیرشد لفظی کلی اعصابش خوردشد وبازبچه ها کارایی میکردن فقط بااونا ک عصبی میشد وبش گفتم ک علتشم پیگیراین اخباروکلیپای الکی بودنه ها خداروشکرچندوقتی هست ک ب لطف رب ب این مسیرهدایت شده ولی خب تکامل میخواددیگ برایه یههمچین آدمی ک توجهش فقط ب بدی واخبارواین چیزاس ولی درحدخودش سعیشومیکنه

    استادمامانم چندوقت پیش بم میگفتمانت نداریم شماچی گفتم والامنک نت دارم ینی باگوشی شوهرم اونم عالیه حتی نمیدونستم نت نیست ینی تجربشم نکردم مگ میشه مثلا تویه شهرباشی همه نت ندارن بعدتوداری ینی لحظهای کاین گوشی شوهرممیومددستم من نت داشتم ولی تودست خودش نبود ک تعجب میکرد خب ایناچین وقتی باقانون پیش بری همه چی شدنیه

    حتی علت قطی نتم نمیدونستم برادیگران البته ن برامن ک الان فک بافایل شما میتونم کنارهم بچینم این پازلارو ولی بازم پیگیرنمیشم وفقط طبق درسای شماپیش میرم

    عاشقتونم وتمام تلاشم عمل ب قوانین وحرکت درراستای این قوانین زیباست

    (این کامنتم فقط برااین گذاشتم ک درآینده ک نتایج فوق عالی گرفتم برگردم ببینم دیدگاهم عملم رفتارم چی بوده ک ب اونجارسیدم وب خودم افتخارکنم )

    درپناه الله یکتاشادوپیروزوموفق باشید😍🥰😘

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
    • -
      عارفه گفته:
      مدت عضویت: 1258 روز

      سلام مریم جان

      چقدر لذت بردم از صحبت هات و چقدر ازت یاد گرفتم

      به نکاتی عالی اشاره کردی و با مثال های خوبت موضوع را بهتر باز میکردی

      دقیقا منم دیروز بعد دیدن فایل استاد کامل اینستا را پاک کردم گفتم فعلا بای بای

      و همون دیروز قبل فایل استاد بسم الله خرید قدم اول را گفته بودم

      و میدونم خودم زندگیم را می‌سازم 💎💎💎💎💎💎💎💎

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    سمیه گفته:
    مدت عضویت: 1088 روز

    به نام خدا

    سلام به استاد عزیزم و مریم جانم

    بله دقیقا بارها شده که در ذهنم به نکات مثبت همسرم توجه کردم و دقیقا همان روز متوجه شدم رفتار همسرم بهتر از قبل شده یا برعکس تمرکزم روی نکات منفیش بوده و توی ذهنم بهش غر زدم دیدم اوضاع بدتر شده و همینطور نسبت به فرزندانم و هر بار بیشتر یقین پیدا میکنم به قوانین جهان هستی

    وقتی روی درس خوندم بچه هام تمرکز میکنم و بهشون ایراد میگیرم وضعیت درسیشون بدتر میشه و برعکس همه ی اینارو قبل از اینکه قانون رو بدونم متوجه شده بودم و همیشه این سوال رو از خودم میپرسیدم چرا وقتی من سعی میکنم اوضاع رو درست کنم بدتر میشه !؟بی خبر از اینکه قانون جهان هستی همینه من نمیتونم چیزی رو به زور عوض کنم مگر با توجه کردن به نکات مثبت اون قضیه من فقط و فقط میتونم روی خودم کار کنم و خودمو تغییر بدم تا جهان بیرونم هم تغییر کنه . در پناه الله مهربان شاد سلامت ثروتمند و سربلند باشید .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  10. -
    مهدیه گفته:
    مدت عضویت: 1730 روز

    سلام بر استاد گل گلاب😊

    نمیدونم این نظر منو قراره بخونین یا نه ولی استاد شما امروز یه تلنگر بزرگ و خیلی به جا به من زدین که بخاطرش واقعا ممنونم من اتفاقی تو گروهی که هستم این فایل شما رو دیدم و یه ساعت پیش نگاش کردم و واقعا به خودم اومدم اخه میدونین من از وقتی این قضیه مهسا اتفاق افتاد پیگیرش شدم یعنی کم کم به این سمت کشیده شدم و تا امروز دنبال میکردم و حتی میتونم بگم عصبی شده بودم اونم منی که هیچوقت از چهار سال پیش تا الان نه پیگیر این حوادث و خبرا میشدم نه درموردش حرف میزدم البته قبل از اونم زیاد پیگیر نبودم چون اهل تلویزیون و کانالای اخبار نیستم همیشه بیشتر اوقات سریال نگا میکردم و بعدش با قانون جذب اشنا شدم درسته زیاد مثبت نبودم ولی به اخبار و رسانه توجه نمیکردم کاملا از زندگیم خارج بود واسه همین تو زندگیم اتفاق منفی نمیفتاد که زیاد اذیت بشم ولی این دفه از دستم در رفت استاد اصلا واسه خودمم عجیب بود انگار منو تسخیر کرده بودن هر چقد بیشتر دنبال خبر بودم بیشتر سر راهم سبز میشد تا اینکه دو روز پیش یه اتفاقی افتاد یکی از خاله هام که هیچوقت تو عمرم باهام بدرفتاری نکرده بود بخاطر یه شوخی ساده من که وقتی اومده بود خونمون باهاش کردم بعد از دوساعت پیام داد که تو شورشگری چرا اون حرفو زدی و فلان و اینا من اصلا ماتم برد اخه واقعا خیلی مهربونه نمی فهمیدم چرا اینجوری رفتار میکنه حتی زنگ زد و با لحن بدی  به زور میخواست حرف بزنه و من گوشی رو قطع کردم و یکم بحث کردم تو پیام ولی هنوزم درک نکرده بودم چرا این اتفاق افتاد با اینکه انقد در مورد قانون میدونم ولی انگار اون لحظه ذهنم نمیخواست اینو قبول کنه که بخاطر پیگیر شدن اعتراضات این اتفاق ناخوشایند واسم افتاده ولی این فایل شما منو به خودم اورد منی که قبل از اون یه ذره فکر میکردم شاید با انقلاب و اینا حالا زندگی ما دخترا بهتر بشه و اینا ولی فایل شما منو از اون افکار بیهوده و بی فایده اورد به زمان حال که بازم یادم بیاد که هیچکس نمیتونه زندگی یه ادم دیگه رو عوض کنه نه حکومت نه پدر و مادر به جز خود اون فرد این چیزی بود که فراموش کرده بودم ممنونم از شما استاد عزیزم راستش من از اینکه خاله م به حکومت تعصب داشت و خیلی در این مورد جبهه میگیره بدم میومد ولی الان بخاطر اون حرفتون که گفتین اونایی که میگن چرا اعتراض نمیکنی اونا هم میخوان ازادی بقیه رو بگیرن این حرف منو بازم به خودم اورد تا به عقیده خاله م احترام بزارم حتی اگه خوشم نیاد بهش حق انتخاب بدم همونطور که خودم نمیخوام کسی چیزی رو به من تحمیل کنه استاد مهربونم شما و حرفاتون بی نظیره و منو وقتی داشتم میزدم به جاده خاکی نجات دادین و برگردوندین به مسیر درست به قول شما ادم بعضی وقتا یادش میره قانون جهان رو:)

    راستش انقد اون لحظه مسخ شده بودم که چند بار با خودم گفتم خب مهدیه تو تا الان زیاد منفی نبودی و اخبار دنبال نکردی چه اشکالی داره یه چند روز پیگیر بشی مگه قراره چی بشه یکم سرگرم شو این حرفا داشت گولم میزد ولی فقط فریب دادن خودم بود تا بفهمم اگه مراقب ذهنم نباشم سریع میتونم از مسیر منحرف بشم و برگردم و مثل اکثر ادمای جامعه افکار منفی منو احاطه کنه این یه نشونه بود تا بهم تذکر بده باید بیشتر مراقب ذهنم باشم چون خیلی راحت تونست با یه خبر کوچیک منو بکشونه به باتلاق افکار منفی منی که یه مدتی بود حالم خوب بود بخاطر پیگیر شدن اخبار استرس گرفته بودم و حتی ناامید شده بودم از همه چی ولی دیگه اجازه نمیدم ذهنم بازیگوشی کنه و با افکار منفی منو از خواسته هام و زیبایی ها دور کنه🥰

    همیشه سالم و سلامت باشین استاد جانم🥺🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای: