نتایج دوره قانون سلامتی | قسمت 4

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار رضا عزیز به عنوان متن انتخابی این فایل:

با سلام به استاد عشق و مریم بانوی زیبا و مهربان

استاد از ویوی زیبایی که انتخاب کردید بسیار لذت بردم ابرها توی آسمون آبی چقدر خوش می‌درخشیدندو در هماهنگی کامل با ساحل و دریای زیبا .

استاد عزیزم یه موردی هست که دوست داشتم با شما و سایر عزیزان به‌اشتراک‌ بگذارم چون هم ایمان خودم قوی تر میشه و هم انگیزه بخش هم فرکانسی های عزیزم .

استاد جان از ابتدای شروع اجرای دوره ی قانون سلامتی برای من حدود ۳ ماه میگذره ، ۱۵ کیلو گرم کاهش وزن دارم و بدنم بسیار فیت و اوکی شده هر چند over wight هم نبودم ، اما بسیار کم انرژی

و مهمتر از همه سالها درگیر نوعی از بیماری اتو ایمیون بنام بیماری کرون دیزیز بودم و مجبور به خوردن روزی ۳۰۰۰ میلی گرم قرص سالوفالک برای کنترل این بیماری بودم که تمام متخصصین به اتفاق رای میگفتن تا آخر عمر باید قرص مصرف کنی …..

خدایا بینهایت سپاسگزارم که توسط شما به مسیر زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی هدایت شدم و  تونستم با عمل به آموزش های شما در دوره قانون سلامتی قرصها رو حذف کنم و الان در سلامت کامل هستم .

برای شما استاد گرانقدرم و برکت عمر و زندگیتون دعای خیر میکنم و امیدوارم همواره در مسیری که در پبش رو دارید دستان پر مهر خدا یار و یاورتاون باشد.

استاد عزیزم دقیقا” با نکته ای که بانو مریم اشاره کردن موافقم و اون اینکه اولین دوره ای که بایستی تهیه بشه این دوره هست چون شروع معجزات رو من بچشم خودم دیدم …….دوستتون دارم پاینده ،سلامت و ثروتمند باشید .

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    93MB
    11 دقیقه
  • فایل صوتی نتایج دوره قانون سلامتی | قسمت 4
    22MB
    11 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

78 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «آکو مولایی» در این صفحه: 1
  1. -
    آکو مولایی گفته:
    مدت عضویت: 1487 روز

    سلام ودرود به استاد عباسمنش وخانم شایسته عزیز

    وهمه ی هم قطاران قانون سلامتی

    بسیار خوشحالم از نتایج دوست عزیزمون..

    پری روز رفته بودم خارج شهرمون به یه مسیر کوهستانی وخوش آب وعلف برای خریدن گوسفندی که فقط گیاه خورده در طول دوران رشدش..

    آدرس گرفته بودم از دوسی که اون چیزی من میخواستم در فلان جا فلان روستا پیدا میشه خدارو شکر یه گوسفند خیلی خوبی رو خودم جدا کردم گذاشتم صندق عقب ماشینم وبرگشتم…

    کمی برگردیم عقب….

    تنهای توی مسیر که میرفتم داشتم فایل پنجم قدم اول دوره ۱۲قدم را گوش میدادم

    چگونه فکر خدارو بخوانیم…

    اونجا استاد فرمودن طبق قران وکلام خداوند.خداوند فرموده اند که ما شمارا امتحان میکنیم باچند چیز.یکی از دست دادن عزیزی،دومی با گرسنه گی سومی با از دست دادن مال حالا پول .ماشین خونه یا هر چیز دیگری

    اگر با از دست دادن این موارد غمگین ونگران ونترسید،یعنی به خداوند ایمان دارید.وامید داری که حتما خیریتی بوده نه حرف بلکه با فرکانس که میفرستیم.

    همزمان که گوش میکردم تو فکر افتادم که واقعا ما بنده های خدا چه ذهن فقیری داریم.چقدر خداوند راه حلهای آسانی را برای سعادت وخوشبختی ما قرار داده، و جالبه اون چیزی که خداوند از ما میخواهد کلیده برای خوشبختی ما.میگه اغا اگه میخواهی خوشبخت باشی وازندگی لذت ببری.هم این دنیات خوب باشه هم اون دنیا. بفرما این راهشه..

    وما قبول نمیکنم وباور نمیکنم چون به قول استاد ما اصلا قران را نخوانده ایم.تا این چیزها را بفهمیم.وذهن ما جوری دیگری تربیت شده وبرنامه ریزی شده که راههای اسان را نپذیره.وراه های سخت واتنخاب میکنه چون فکر میکند که هرچقدر سختی بکشی بهتره چون اینو به ما گفته اند وما باور کردیم.

    به خودکم گفتم خدایا اگه به این اسانی من اماده ام از همین لحظه ایمانم نشون بدم

    این در حالی بود که من در فایل های دیگر همین موضوع رو از زبان استاد شنیده بودم

    ولی انگار مثل اون موقه روی من تاثیر نداشته بود.

    ما ادامه دادیم رسیدم مقصد گوسفند سوار کردم و اوردم

    چند کیلومتری که اومدم از ماشین پیاده شدم از گوسفنده حالی بپرسم

    دیدم خیلی داره به سختی نفس میکشه

    فورا از ماشین پیادش کردم کمی اب به سرو صورتش زدم خیلی سرحال شد

    طوری که دیگه میخواست از دستم فرار کنه.

    این بار یه نایلون بزرگی پهن کردم روی صندلی عقب ماشینم گوسفند خوابوندم روش وکولر زدم وافتادم تو جاده.گوسفنده داشت برای خودش حال میکرد.

    حالا کل داستان اینجاست🥰

    همینطوری که داشتم میرفتم یهو به گوسفنده نگاه کردم دیدم نفس نمیکشه.گردنشو دراز کرده بود وچشماش هم بسته بود.

    با دستم یکی دوبار تکانش دادم دیدم اصلا هیچ عکس العملی نداره

    اینبار محکمتر و دو سه تا مشت بهش زدم انگار نه انگار

    دوباره من حرکت وتکرار کردم.دیدم نه تلف شد این زبان بسته

    حالا چنان استرسی به من وارد شد قلبم به تپش افتاد که خدا شاهده دوسالی میشه که چنین استرسی به من وارد نشده بود

    چاقوهم نداشتم که سرشو ببرم

    فوار در اولین ورودی دور زدم

    و به اون طرفی که گوسفندو ازش گرفتم زنگ زدم که اغا یه چافو بیار تا ببینیم میشه کاریش کرد یانه..

    همون لحظه که واقعا حالم بد شده بود، به چند دلیل که این زبان بسته چه گناهی داره من تلفش کردم من با ماشین مناسب برای کار نیامده ام و…

    فورا یه حسی به من گفت چی شد برای یه گوسفند ۴میلیونی انقدر ترسیدی یه ساعت پیش میگفتی که ایمان داری ومسخره میکردی به کسای که درست عمل نمی کنند.

    ومن به خودم امدم وفورا گفتم نه نمی ترسم حتما خیری در این قضیه هست.واصلا

    چرا باید نگران باشم

    ودوباره حالم خوب شد فوری در عرض چند ثانیه

    اصلا نمیدونم چی شد پام رفت رو ترمز

    ترمز سریعی گرفتم

    گوسفنده از جاش بلند شد…

    خداشاهده که من دیگه اونجا دیوانه شدم

    نمی دونستم باید چکار کنم

    فقط میگفتم خدایا شکرت خدایا شکرت…

    واقعا همه چیز توحیده واعتماد به رب

    بخدا اون گوسفند مرده بود

    نمی دونم چطور زنده شد.وهمون جا گفتم خدایا منو ببخش که نگران شدم

    ومن فکر میکنم که خداوند سر همون قضیه ایمان منو امتحان میکرد.

    که ایمان واقعی تکامل میخواهد

    باچند تا حرف گفتن قشنگ نیست

    این تجربه ای بود در باب ومسیر دوره ارزشمند قانون سلامتی

    عاشقتون هستم همتون به خدای بزرگ میسپارم⁦❤️⁩⁦❤️⁩⁦❤️⁩⁦❤️⁩⁦❤️⁩⁦❤️⁩⁦❤️⁩⁦❤️⁩⁦❤️⁩⁦❤️⁩⁦❤️⁩⁦❤️⁩⁦❤️⁩⁦❤️⁩⁦❤️⁩⁦❤️⁩⁦❤️⁩⁦❤️⁩⁦❤️⁩⁦❤️⁩⁦❤️⁩⁦❤️⁩⁦❤️⁩⁦❤️⁩⁦❤️⁩

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 40 رای: