قطعا شما هم مثل من، به خاطر حضور در این سفر و احاطه شدن با این آگاهیهای ناب، به خوبی حضور در یک مدار بالاتر را احساس میکنی.
روند رشد خودت را اول به شکل احساس خوب و آرامشی تجربه می کنی که برایت تازگی دارد و نگرانی هایت را درباره آینده به شدت کاهش داده است.
سپس وقتی در این مسیر می مانی و به تغییر و بهبود شخصیت ات ادامه می دهی، زندگی ات در تمام جنبه ها به وضوح با کیفیت تر می شود و این افزایش کیفیت، انتهایی ندارد.
باید هم ببینی.
چون این قانون خداوند است. این برنامه ریزی اوست تا ما خالق کیفیت زندگیمان به وسیله فرکانسهای خودمان باشیم و حالا که وارد این روزشمار شده ای تا زندگی ات را در تمام جنبه ها متحول کنی، باید هم اتفاقات بهتری تجربه کنی. باید هم احساس کنترل بیشتری در زندگی ات داشته باشی. باید هم سالم تر و آرام تر شده باشی.
کنترل بیشتری بر ذهنت داشته باشی و راحت تر از عهده ی نجواهای ذهن بربیایی؛
الهامات قلبی ات را واضح تر بشنوی و نسبت به وعدههای خداوند خوشبین تر باشی.
ما هر روز یک قدم برای این تحول بر می داریم و خدا میداند در پایان هر فصل از این روزشمار، چه نسخه ی بهتری از خود بسازیم و چقدر خداگونهتر شویم.
چقدر عاشقتر، سپاسگزارتر، لایقتر، خلاقتر، آرامتر، خوشبینتر، ثروتمندتر و در یک کلام توحیدیتر شویم.
یک تأکید مهم برای دوره کردن چلهی روزشمارِ تحول زندگی من:
برای من، این سفرنامه یک جریان الهی است تا ایمانمان را تغذیه کنیم و فقط خالق خواستههامان بشویم.
وقتی استاد عباسمنش از من خواست تا برنامه سفر را به خاطر تمرکز بر شروع دوره جدید موقتاً به تأخیر بیاندازم، نه ایشان و نه من، نمیدانستیم تا آن زمان ۴۰ روز از سفرنامه را گذراندهایم. زیرا هر بار شماره آن روز را به واسطه چک کردن شماره روز قبلی میفهمیدم.
پس از فهمیدن این موضوع، آیهای از قرآن را به یاد آوردم که، خداوند درباره وعدهای ۳۰ روزه با موسی صحبت میکند و در ادمه، ۱۰ روز دیگر هم به این وعده اضافه مینماید. یعنی چهل روزی که موسی با آگاهی و انرژیای خلوت گزید که، خدا نامیدهایم.
برای من این فقط یک رقمِ اتفاقی نیست. بلکه نشانهای مهم است برای تکرار آگاهیهایی که در این چهل مَنزل سفرمان، گذراندهایم.
از زمانی که حقیقت خداوند را بهتر درک کردهام، مثل یک پیماننامه ی نانوشته، مواجه شدن با هر نشانه را، لحظهای مهم برای عشق و اعتماد و اتصال به این انرژی میدانم که، با این نشانه آمده، تا در مسیر رشدم را -باز از این هم- سادهتر نماید.
برای همین، سعی میکنم حتی از کوچکترین نشانهاش هم نگذرم و برکاتی را دریافت کنم که، در قالب آن نشانه به سویم آمده.
ایمان دارم خداوند برنامه این سفر را ریخته و ما را راهی سفری نموده تا در هرلحظه، قوانینش را به یاد آوریم.
تا با تکرار دوبارهی این چله، معنای مسلّم « یَأَیهُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ ءَامِنُواْ…» بشویم و زنگارهای شرکآلودی را از قلبمان پاک کنیم که حیات و مماتمان را منوط به، بودن و نبودن این و آن، یا تصمیم و تأثیر این و آن کرده بود. زنگارهایی که یک عمر منطق ذهنمان و ترسهایش را، حاکم مطلق زندگیمان ساخته بود و نتیجه هم مشخص است.
اما اینک راهی این سفر شدهایم تا مرزهای محدودکنندهی ذهنمان را برداریم و این پیام توحیدی را در گوشِ دلمان آکنده سازیم که:
«ما ساخته شدهایم تا خالق زندگیمان بهوسیله باورهایمان باشیم».
تکرار دوبارهی اصلی که در برگ برگ چلهی این سفرنامه آموختهایم، ایمانی راستین در وجودمان شعله ور میسازد تا، در لحظات به ظاهر سخت، که کمتر فردی میتواند حریف ترسهایش بشود، از عهده نجواهای ذهنمان برآییم و در احساس خوب بمانیم. تا پس از اینکه ایمان آوردهایم، کافر نشویم و به پیام «ان معالعسر یسریِ خداوند» گوش دهیم.
تکرار دوبارهی این چله، همچنان که ذهن تک تک مان را برای ثروت، سلامتی، عشق و آرامش برنامه ریزی میکند، آنچنان از فقر، بیماری و نگرانیهای تمام نشدنی دور میسازد که، به این سادگی گمراه نخواهیم شد.
تکرار این چله، آنچنان ما را در برابر قوانین ثابت و بدون تغییر خداوند تسلیم میکند که، به آزادی حقیقی میرسیم.
آزادی از بند مقاومتهایی که برای از دست ندادنها، چسبیدنها، وابسته ماندنها، شرک ورزیدنها و تقلا کردنها داشتیم.
آزادی از بندِ باورهای شرک آلود و محدودکنندهای که، خواستههایمان را تبدیل به آرزوهایی دور و دراز نموده بود.
نخواه هیچ نکتهای از آگاهیهای اولین چلهی این سفر فراموشت شود.
این تأخیر کوتاه را فرصتی بدان برای ارتباطی صمیمیتر، درونی تر و عمیقتر با آگاهیهایی که تکرارشان، توانایی تو برای خلق خواستههایت را به یادت میاندازد، تا بتوانی به زندگیات بسی بیشتر از داشتن خانهای زیبا، ماشینی خوب و رابطهای عاشقانه و مقداری پسانداز برای پیری نگاه کنی. بلکه بخواهی زندگی را عمیقاً تجربه کنی.
بخواهی تمام نعمتها و برکتهایی را تجربه کنی که، مسخّر تو شده.
بخواهی به تحقق رویاهایی فکر کنی که، در پیلهی باورهای محدودکنندهات گیر افتاده.
در جهانی که ساخته شده تا به فرکانسهایت پاسخ دهد و برای موجودی فرکانسی مانند تو که، خلق شده تا با فرکانسهایش زندگیاش را خلق کند، تنها راه تجربهی چنین عمقی از زندگی، سرمایهگذاری روی خودت و باورهایت است.
سرمایهگذاری روی باورهایت یعنی، هیچ چیز را مقدّم بر ساختن باورقدرتمندکننده، ندانی.
سرمایهگذاری روی باورهایت یعنی، اول باور ساختن، بعد هر کار دیگری. بعد تصمیم برای تغییر شغل، تغییر همسر، تغییر شهر و هر تغییر دیگری.
سرمایهگذاری روی باورهایت یعنی اول درک قوانین و ساختن باورهای هماهنگ با قوانین زندگی و سپس اجازه دادن به این باورها، برای هدایت تو به مسیری که خواستههایت آنجاست. تنها راه باور ساختن، تغذیه ذهن با ورودیهای مناسب است.
به شخصه، هیچ غذایی مغذیتر، مؤثرتر و مناسبتر از تر آگاهیهای نابی نمیدانم که، در «اولین چلهی این سفر»، به خاطر آوردیم.
آگاهی هایی که هر لحظه ایمان و امیدمان را به ساختن زندگیای که میخواهیم بیشتر میکند و خدا میداند تا پایان این سفر، چه نسخهی مؤمنتر، تسلیمتر، رهاتر، توحیدیتر، سلامتتر، ثروتمندتر، عاشقتر و خداگونهتری از ما بسازد تا، خوب زندگی کنیم و کمک کنیم تا جهان جای بهتری برای زندگی باشد.
بنابراین، اگر هنوز این «چهل منزل را تمام نکردی»، فرصت خوبی است برای پیمون این مسیر تا روز چهلم.
اگر میخواهی سرمایهگذاری روی خودت را آغاز کنی، برای نوشتن برگ برگ سفرنامههایت در بخش نظرات، تعهدی غیرقابل مذاکره داشته باش و ردپایی از خودت به جای بگذار.
و اگر همقدم با ما تا این چهل روز آمدهای، شروع به مرور فایلهایی از این سفرنامه نما که، زنگهای قوی تری را در وجودت به صدا درآوردهاند.
سپس دوباره برگی جدید برای خودت در نظرات سایت بنویس، ردپایی جدید برجا بگذار و آن را با نوشته قبلیات مقایسه کن.
آنوقت خیلی چیزها دستگیرت میشود. حتی خودت هم چنین حجمی از تغییر را در این روند ۴۰ روزه، نمیتوانی باور کنی.
سفرنامههای سایر همسفرانت را هم بخوان و از نوشتههای آنها برای درک بهتر قوانین، الهام بگیر.
اگر میخواهی در مسیر بمانی و رشد کنی باید به قول قرآن، « یَأَیهُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ ءَامِنُواْ…» بشوی.
منتظر خواندن برگ برگ سفرنامههایتان هستم که از مرور روزهای این سفر مینگاری، تا دوباره ادامه این مسیر را با هم پیش ببریم.
تقدیم با عشق- مریم شایسته❤️
«آغاز فصل دوم»
۳۱ امین روز
یادم میآید در اولین روزهایی که در گروه تحقیقاتی عباسمنش به عنوان مدیر فروش کارم را آغاز کرده بودم، از استاد عباس منش خواستم تا در یک جمله اهمیت مبحث عزت نفس را برایم شرح دهد. چون بارها شنیده بودم که ایشان، ساختن عزت نفسشان را به عنوان نقطه عطف زندگیشان میدانست. هنوز هم بیش از حدّ به این موضوع بها میدهد.
جمله ایشان دقیقاً به این شکل بود:
«اگر تمام عوامل موفقیت را در یک کفه ترازو قرار دهم و عامل عزت نفس را در کفهی دیگر، کفّه عزت نفس نه تنها بارها سنگینتر است بلکه اختلافش اصلاً قابل مقایسه نیست.»
حالا هرچه بیشتر قانون را درک میکنم، بیشتر و بیشتر نقش و اهمیت اصلی با نام عزتنفس را در تمام جوانب زندگیام درک میکنم و ردپایش را میبینم.
عزت نفس نمود کامل توحید است.
خیلیها میگویند، چه باوری برای دریافت الهامات بسازم؟
باید از ساختن عزت نفس کار را شروع کنی. سپس عزت نفس با خودش «احساس لیاقت» را به ارمغان میآورد.
زیرا تو به اندازهای به انرژیای که آن را خدا نامیدهای وصل میشوی و الهاماتش را دریافت میکنی که، درباره داشتن این رابطه، احساس لیاقت داشته باشی. یعنی خودت را لایق ارتباط همیشگی با نیروی برتری بدانی که برگی بدون اذن او از درخت نمیافتد.
عزت نفس یعنی، باور به ارزشمند بودن خودت و ارزشمند دانستن دیگران.
عزت نفس یعنی ذاتاً و بدون هیچ دلیلی خودت را ارزشمند بدانی. یعنی برای ارزشمند بودن خودت دنبال دلیلی قانع کننده نباشی و نخواهی میزان ارزشمندیات را با میزان کارهایی که انجام میدهی یا نمیدهی، میزان دانشی که داری و… به خودت یا دیگران اثبات کنی.
عزت نفس یعنی، همینکه جزئی از آن نیروی برتر هستی و ساختهی دست او که فقط ارزش میآفریند را، برای لایق بودن، کافی بدانی.
عزت نفس یعنی اتصال همیشگیات به نیرویی را باور داشته باشی که، منبع همه راهحلهاست و حتی اگر کاری را بلد نباشی، حتی اگر هیچ تجربهای از موضوع مورد علاقهات نداشته باشی، آن نیرو دستت را میگیرد، حامیات میشود و تو را به مسیر راه حلها هدایت میکند.
به میزانی که عزت نفسات افزایش مییابد، توحیدی تر میشوی.
یعنی ترس تو از هر عاملی بیرون از خودت کاسته میشود و به میزانی که توحیدی تر میشوی جسارت ورود به دل ناشناختههای بیشتری را پیدا میکنی و به همین دلیل زندگیات عمیقتر میشود.
به میزانی که توحیدی تر میشوی، نگرانیهایت کمتر و آرامشات بیشتر میشود و این آرامش برایت همه چیز میشود.
سلامتی، ثروت، عشق، آزادی.
و تو را به مسیر نعمتها و ثروتهای بیشتری هدایت میکند.
عزت نفس یعنی به یادآوردن این اصل که، من وارد جهانی شدهام که ذات اش «ان مع العسر یسری» است.
عزت نفس یعنی من خود پای در راه مینهم و هیچ نمیگویم و هدایت میشوم.
در تمام موفقیتهای بشری در طول تاریخ، میتوانی به راحتی ردپای عزت نفس را به عنوان یک عامل اصلی و مشترک پیدا کنی. این کلید مهمی را در دستمان قرار میدهد تا برای ساختن عزت نفسمان از وقت، انرژی و پولمان هزینه کنیم.
ارزشش را دارد که اول عزت نفسمان را بسازیم و سپس سکّان زندگی را به دست احساس لیاقتی بسپاریم که عزت نفس برایممان به ارمغان میآورد و خدا میدادن که این احساس لیاقت، چه کیفیتی در تمام جنبهها وارد زندگیمان میکند.
مشتاق دیدن رد پای شما در این قدم از «روزشمار تحول زندگی تان» هستیم.
زیرا تکرار همین اصول به ظاهر ساده، اقرار به آنها، نوشتنشان بازبینی رفتارمان با ذرهبین این اصول، ما را در مدار خواستهها قرار میدهد و جریانی از نعمت و برکت را وارد زندگیمان میکند.
تقدیم با عشق- مریم شایسه❤️
۳۲ امین روز
افراد زیادی به خاطر باورهای محدودکننده، سالهاست که خود را از «تجربه لذتِ انجام کار مورد علاقهشان» محروم کردهاند. با این توجیه که:
« میخواهم کار خاصی انجام دهم که مرا به ثروت برساند».
با اینکه عاشق خیاطی است و هزاران ایده خلاقانه برای خلق طرحهای جدید دارد،
یا با اینکه عاشق آشپزی است و توانایی خلق صدها طعم و مزه جدید را دارد،
یا با اینکه عاشق گلکاری است و میتواند با پیوند گلها با هم، گلهایی با بو و رنگهای جدید پرورش دهد،
یا با اینکه عاشق کدنویسی است و قدرت طراحی الگوریتمهای فوق العاده را دارد، اما به خاطر تعریف محدودکنندهاش از موفقیت، از اجرای تمام آن ایدهها چشم میپوشد ، انجامشان را وقت تلف کردن میداند و به دنبال انجام یک کار خاص است تا بتواند با انجامش به موفقیت و ثروت برسد.
چون تعریفش از موفقیت، انجام یک کار خاص است.
چون ثروت را حاصل داشتن یک تخصص مهم مثل پزشکی و… میداند.
چون میخواهد مورد تأیید دیگران باشد.
چون سالها شنیدهاست که، نمیتواند از انجام کار مورد علاقهاش به ثروت برسد.
نمیتواند هم خدا را داشته باشد و هم خرما را.
به همین دلی،ل مرتباً به دنبال راهاندازی کسب و کارهایی است که نه توانش را دارد، نه سرمایهاش را و نه علاقهاش را!
برای همین، تا این حدّ به خودش سخت گرفته و عمرش را صرف انجام کاری ساخته که، به شدت از انجامش متنفر است.
نتیجه هم معلوم است.
وقتی علاقه نباشد، انگیزه، عشق و پشتکار وجود ندارد. یعنی نه می تواند خلاقیتی از خود نشان دهد و نه می تواند از تمام توانمندی ها و پتانسیلهایش برای انجام آن کار بهره ببرد. به همین دلیل نه خبری از لذت است و نه استقلال مالی و آزادی زمانی و مکانی.
اما همین فرد بعنوان مثال، بسیار عاشق طراحی لباس است. می تواند ساعت ها درباره برش یک الگو و دوختن لباسی زیبا صحبت کند. چشمش به هر لباسی که میافتد، دوختهایش را بررسی میکند و عیب ها و مزیتهای دوخت را پیدا میکند و از ایدهی خودش درباره نحوه بهتر دوختن آن لباس صحبت میکند و شرح میدهد که چگونه میتوان با اجرای یک برش خاص و ترکیب یک طرح و رنگ خاص، به طرز ماهرانهای اندام فرد را زیباتر جلوه داد و…
بی نهایت در این کار خلاق است و اگر صدها ساعت مشغول طراحی باشد، نه خسته میشود و نه زمان را می فهمد.
خوب اگر چنین فردی، باورهای قدرتمند کننده ای درباره ثروت بسازد و باور کند که این شغل که اتفاقا مورد علاقه اش هم هست، می تواند او را به بی نهایت ثروت برساند، آیا باز هم دربهدر در پی انجام یک کار خاص است؟!
قطعاً اگر این فرد باورهای قدرتمندکنندهای درباره ثروت در ذهنش بسازد و بداند که کسب و کار مورد علاقهاش، این توانایی را دارد که او را به استقلال مالی و آزادی زمانی برساند و قطعاً اگر باورهای قدرتمندکنندهای مثل احساس لیاقت را در خود بسازد، میتواند هنر و استعدادش در طراحی و خیاطی را آنقدر ارزشمند بداند و آنقدر نظر دیگران برایش کم اهمیت بشود که سراغ کار مورد علاقهاش برود.
به همین دلیل است که وقتی باورهای قدرتمندکننده ساخته میشود، به گرفتن یک تصمیم و اجرای آن میانجامد.
نتیجه ساختن چنین باورهای قدرتمندکنندهای این است که:
همان فردی که مدتها در حال جنگیدن با خودش و سرکوب علائقش بود، برای انجام آن کار، علاقه، استعداد، تمرکز و پشتکاری صد چندان، از خود بروز می دهد. آنوقت برای او، عشق، تفریح و کار و حرفه، یکی میشود.
چنین فردی همواره در حال لذت بردن است. برای او روزهای کاری و غیر کاری، فرقی با هم ندارد. آنوقت تمام تمرکز، خلاقیت و پتانسیل هایش را صرف انجام کاری میکند که عاشقش است.
چنین حدّی از تمرکز، عشق و علاقه و پشتکار، موجب بروز همه خلاقیت هایش میشود و تمام پتانسیلهایش را در انجام آن کار شکوفا میکند و از او یک حرفه ای می سازد.
وقتی چنین حدّی از مهارت و تمرکز، با باورهای قدرتمدن کننده و ثروتآفرین همراه شود، جادو میکند.
پاداش جانبی این ترکیب جادویی، استقلال مالی و آزادیِ زمانی و مکانی است.
اگر به دنبال کسب ثروت و استقلال مالی هستی، راهش انجام یک کار خاص نیست. راهش یادگرفتن یک مهارت و تخصص خاص نیست. راهش این است که اول باورهای قدرتمندکنندهای درباره ثروت بسازی و به کمک آن باورها، از عشق و علاقهات کسب و کار شخصی ات را بسازی.
کسب و کاری که حاصل عشق و علاقهات باشد را همیشه میتوانی با همان امکاناتی که در آن لحظه داری، شروع نمایی.
اگر محدودیتهایت را نپذیری و اگر تنها عامل موفقیت را، باورهای قدرتمندکننده و ثروت آفرین بدانی، آنوقت میتوانی فرصتهایی را برای کسب ثروت ببینی که، در کسب و کار مورد علاقهات نهفته است.
اگر مهمترین اولویتات، آزادی در انجام ایدهها و خلاقیتهای خودت است، اگر نمیتوانی برای دیگران کار کنی و ایدههای آنها را اجرا کنی، اگر هدفت رونق کسب و کار شخصی ات است، «دوره روانشناسی ثروت۳» قطعاً بهترین راهنما برای ساختن باورهایی است که، کسب و کارت را از پایه و اساس رشد می دهد.
آموزش های این دوره و باورهای قدرتمند کننده ای که به کمک این دوره برای کسب و کارت می سازی، بزرگترین سرمایه اولیه برای رشد و رونق کسب و کارت است.
مهم نیست کسب و کارت یک فروشگاه آنلاین باشد، یک مغازه سوپر مارکت یا یک کارخانه تولید قطعات ساختمانی.
مهم نیست یک آموزگار هستی یا طراحی که میخواهد ایدههایش را از اتاق خانهاش در سراسر دنیا ارائه دهد یا پزشکی که قصد دارد از اطلاعات پزشکیاش کسب و کاری موفق خلق کند،
مهم نیست کسب و کار شما باغبانی و گلکاری باشد یا حتی خانم خانه داری که تصمیم گرفته توانمندیاش در خیاطی، آشپزی، بچه داری و همسر داری و .. را تبدیل به کسب و کاری سودآور نماید که از آشپزخانه یا اتاق خانهی خودش قابل اداره کردن باشد.
در هر صورت، دوره روانشناسی ثروت ۳، اصل و اساس خلق ثروت از انجام کار مورد علاقهات را به شما میآموزد تا کسب و کارت را روی پایه و اساس محکمی با نام باورهای قدرتمندکننده و ثروت آفرین، بنا نمایی.
بینهایت فرصت و موقعیت برای ساختن ثروت در اطرافمان هست، اما تنها فردی میتواند فرصتهای موجود در اطرافش ببیند و از آن فرصت ها، ثروت و موفقیت خلق کند که، باورهای قدرتمند کنندهای در این باره ساخته باشد.
مشتاق دیدن رد پای شما در این قدم از «روزشمار تحول زندگی تان» هستیم.
تقدیم با عشق- مریم شایسه❤️
۳۳ امین روز
لحظاتی ساده اما عمیق، در زندگی هر کدام از ما هست.
همان لحظاتی که تصمیم میگیریم از ذهنی روی برگردانیم که، هرگز دم از قضاوت باز نمیایستد، همیشه برای همه چیز در عجله است و قسم خورده تا با برپاکردن این مسابقهای بیپایان و رنج آور، با این و آن، حواسمان را از زیباییها و برکات هر لحظه بردارد و نگرانی و ناامیدی را، بخش لاینفک تجربهی زندگیمان نماید.
همان لحظاتی که پیام واضح قلبمان را میشویم، برکاتش را میپذیریم و به «نیروی خیال» وصل میشویم.
همان نیرویی که، راهکارهایش آنقدر ساده و وعدههایش آنقدر ناباورانه عالی و بینقص است که، قبول کردنش به این آسانی نیست. برای همین این حقیقت را «نیروی خیال» نامیدهایم.
نیرویی که بیش از هر چیزی، ایمانمان را به تجربه روزهای خوب، تغذیه میکند،
امید را در اعماق وجودمان میپرورد،
و به طرز عجیبی نسبت به همه چیز خوشبین است،
نیرویی که به خدا وصل است،
نیرویی که پیغام خداست… یا نه، اصلاً خودِ خداست،
چون محدودیت را نمیشناسد، زمان و مکان را نمیشناسد، مرزی ندارد و مقایس، فاصله و اندازه براش معنایی ندارد. بیپرواست و هر لحظه از زیستنش، حاوی هزاران معناست.
همین نیرویی که قلبت همیشه آن را تأیید میکند و ذهنت تو را از نزدیکی به آن برحذر میدارد، برای درک زندگی کافی است.
برای درک خودت و درک حضورت در اینجا و در این لحظه که، این جملات را میخوانی و میتوانی برکات وصل شدن به این نیرو را به یاد بیاوری و بشماری.
نیروی خیال، ذات راستین ماست.
اتصال به این نیرو، برای خلق جهان دلخواهمان کافی است.
پس به جای کنارهگیری، به آن وصل شو و به جای حساب و کتاب کردن، برکاتش را بپذیر و اجازه بده در تو جاری شود و رویاهای همیشگیات را متجلی کند.
اندک افرادی میتوانند بر فشار سنگین ذهنشان غلبه و با راهحلهای سادهی این نیرو همراه شوند.
اندک افرادی میتوانند به جای استدلالهای منطقی ذهن، به نوید این نیروی نامرئی دل خوش کنند، پیروش باشند، روی آن حساب کنند، به آن وابسته باشند و آنچنان در درستیاش سرشار از یقین بشوند که، نه فقط اجرای راهکارهایش را وقت تلف کردن ندانند، بلکه با هیچ دلیل و منطقی، از زندگی به شیوهی این نیرو دست بر ندارند.
برای من نیروی خیال، ملکوت خداست. جایی همه چیز امکان ظهور دارد.
همان که هرچه کودکتر بودیم، حقیقتش را بیشتر باور داشتیم، همانکه همواره شور و شوق خفته در درونمان را بیدار میکند تا دست از رویا داشتن بر نداریم و حتی با وجود نجواهای ذهن، به خاطر همین احساس خوب هم که شده، با او بودن، اولویتمان باشد.
همان که احساس خویشاوندیِ ویژهای با او داریم،
همان که همیشه در جستجوی زیباترین وجهمان است، هر بار دست روی زیباترین بخش وجودمان میگذارد و ارزشمندی و توانمندبودنمان را به یادمان میآورد.
کار ما، دوباره باور کردن این نیرو و دوباره وصل شدن به این نیرو است.
لحظاتی را به یاد بیاور و دربارهاش بنویس که اتصال و اطمینان به این نیرو، به طرز ویژهای اوضاع را برایت عالی پیش برد.
مشتاق دیدن رد پای شما در این قدم از «روزشمار تحول زندگی تان» هستیم.
تقدیم با عشق- مریم شایسته❤️
۳۴ امین روز
وقتی موجودیت فرکانسی خودمان را درک کنیم، یعنی بدانیم ذات ما، اصل و اساس ما همان انرژیای است که آن را خدا نامیدهایم، آنوقت توحیدیتری جملهای که خواهیم نوشت، این جمله است:
«تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثناء نتیجه فرکانسهای خودمان است»
و توحیدیترین نگاهی که خواهیم ساخت، پذیرش بیچون و چرای همین اصل است.
آنوقت میتوانیم منطق این اصل را درک کنیم که:
خدا، همان انرژیای که بخشی از او هستیم و رابطهای نزدیک و دائمی با او داریم، برنامهریزی شده و دقیق، ما را وارد جهانی کرده که، کارش واکنش به فرکانسهای ماست.
در یک کلام، همه شرایط به گونهای فراهم شده و قوانین سیستم به گونهای طرحی شده تا ما، خالق زندگیخودمان به وسیله فرکانسهامان باشیم.
وقتی هم این اصل را بپذیریم و آگاه شویم که، ما فقط نتیجهی فرکانسهایی را تجربه میکنیم که منشأشان، باورهای خودمان هستند، برایمان منطقی میشود که دلیل هر اتفاقی را در باورهای خود بجوییم و نه در عواملی بیرون از خودمان.
برایمان منطقی میشود تا، برای رسیدن به یک خواسته یا تغییر یک وضعیت، انرژیمان را صرف تلاش بیهوده برای تغییر عواملی بیرون از خود نکنیم.
برایمان منطقی میشود که، احساس خوب داشتن و تجربه عشق را در گرو، راضی نگه داشتن یک شخص، یا تغییر نگاهش درباره ما، یا به زور نگه داشتن یا خارج کردناش از زندگیمان، ندانیم.
برایمان منطقی میشود تا، بهبود وضعیت مالیمان را در گرو راضی نگهداشتنِ کارفرما، رئیس بانک، پیدا کردن پارتی و… ندانیم.
برایمان منطقی میشود تا، رونق کسب و کارمان را در گرو اعتبار جمع کردن از این و آن ندانیم، به دنبال تکیه بر آدمها و حساب کردن روی آنها نباشیم یا نگران رفتن یا آمدنها و قضاوتهای آنها یا از دست دادن اعتبارمان نباشیم.
چون میدانیم تا تغییری در باورهای خودمان ایجاد نشود،منتظر تغییر در نتیجه باشیم.
و تمام اینها یعنی دوری جستن از شرک مخفی.
اگر درک کنیم فاصله ما با تجربههایی که میخواهیم، به اندازه فاصلهمان با خداوند به عنوان منبع تمام نعمتها و قدرتهاست، آنوقت به وضوح خواهیم دید، به اندازهای که روی خدا حساب میکنیم، فراوانی جهانش را باور میکنیم و خود را لایق ارتباط مستقیم با این نیرو و دریافت الهاماتش میدانیم، این فاصله نیز کمتر و حضور آن برکات در زندگیمان بیشتر میشود.
و تمام اینها یعنی نزدیک شدن به اجرای توحید در عمل.
توحید یعنی، کار کردن برای بهبود مهمترین رابطه زندگی ات. یعنی هماهنگ کردن ذهنت با روح.
توحید یعنی حساب کردن روی فرکانسهایت و تلاش برای خالص کردنشان. وقتی برای نزدیک شدن با این نیرو و یگانهشدن با او تلاش آگاهانه به خرج میدهی، به سمت بهترینها هدایت میشوی،
دستهای این نیرو برای رونق کسب و کارت میآید،
عشق را در روابطات جاری میکند،
مردم را دورت جمع میکند و قلبهایی را برایت نرم میکند، تا به وضوح بدانی که: خداوند استاد برنامه ریزی هاست.
هرجا موفقیتی را دیدی، ردپای توحید را در آن بجو و هرجا شکستی را دیدی، رد پای شرک را در آن پیدا کن.
تا به این وسیله اصل را از فرع تشخیص دهی و توحید را در عمل اجرا نمای و از شرک خفی دوری بجویی.
توحید مربوط به یک مذهب نیست، توحید یک اصل است که اگر به آن تکیه نکنی، از درونت و از مهمترین رابطهی زندگیات غافل میشوی. این غفلت منفذی است برای شیطان ذهنت، تا گمراهت کند.
مشتاق دیدن رد پای شما در این قدم از «روزشمار تحول زندگی تان» هستیم.
تقدیم با عشق- مریم شایسته❤️
۳۵ امین روز
هیچ چیز مهمتر از احساس خوب داشتن نیست.
وقتی همه موفقیت هایی که به دنبالش هستیم را به خاطر داشتن احساس خوب میخواهیم، چرا مهم ترین اولویت زندگی مان را «تلاش برای ماندن در احساس خوب» ندانیم؟
وقتی میدانیم جهان بر این اصل بنا شده که، تمام اتفاقات زندگی ما نتیجه فرکانسهایمان باشد و تنها نشانه ارسال فرکانس خواستههامان، تجربه احساس خوب است، چرا اولویت همیشگی مان، در هر شرایطی، « احساس خوب داشتن » نباشد؟
«احساس خوب داشتن» فقط یک راهکار برای خلق اتفاقات خوب نیست، بلکه خودش به تنهایی یک پاداش عظیم است.
ذات ما و اصل ما از احساس خوب است. برای همین، تنها راه ارتباط با اصلمان، رسیدن به احساس خوب است. به همین دلیل، وقتی به احساس خوب میرسیم، همه چیزهای خوب راهشان را به سوی ما پیدا میکنند.
رمز و راز جادوییای که در میان قوانین زندگی به دنبالش میگردی، «احساس خوب داشتن» است.
درک نقش «احساس خوب داشتن» در خلق اتفاقات خوب است که، وادارت میکند فارغ از اینکه شرایط چقدر سخت شده، به خودت بگویی:
هیچ چیز از احساس خوب داشتن مهمتر نیست و بتوانی از عهده کنترل ذهنت برآیی.
درک نقش «احساس خوب داشتن» در تجربه خواستههاست که وادارات میکند، به جای مشاجره برای اثبات بر حق بودنت، آگاهانه مشاجره را قطع و تلاش کنی تا به احساس خوب برسی.
درک قدرت فرکانس «احساس خوب داشتن» است که وادارت میکند، در هر حالی و در هر شرایطی به خودت بگویی:
فارغ از اینکه بیرون از من چه اتفاقی رخ داده و در چه دردسری گرفتار شدهام، اگر بتوانم به احساس خوب برسم و در این احساس بمانم، لاجرم به مسیر سادهترین راه حلها و بزرگترین برکتها، هدایت میشوم.
در هر صورت قانون این است:
وقتی به هر دلیلی و با هر منطق و استدلالی نمیتوانی از عهده کنترل ذهنت برآیی و در احساس ناخوب میمانی، لاجرم فرکانس ناخواستههایت را ارسال میکنی و جهان به این فرکانسها جواب میدهد.
وقتی با وجود هر شرایط و اتفاقی، تصمیم بگیری توجهات را از روی آن ناخواسته برداری و به احساس خوب برسی، لاجرم فرکانس خواستههایت را را ارسال میکنی و جهان به آن فرکانس پاسخ میدهد و تو را وارد مدار شرایط دلخواه میکند.
جدی گرفتن احساس خوب و ترجیح دادن آن بر هر چیز دیگری، شهامت میخواهد.
سپردن سکّان زندگیات به دست احساس خوب، شهامت و ایمانی قوی میخواهد تا، درک کنی تنها زمانی به خداوند به عنوان منبع همه راهحلّها، نعمتها، فرصتها، عشقها و سلامتیها وصل میشوی و از برکات این منبع بهرهمند میشوی که، به احساس خوب برسی.
خیلی شهامت میخواهد تا اجازه دهی «احساس خوب» برنامهی خودش را پیش ببرد.
خیلی شهامت میخواهد تا اجازه دهی «احساس خوب» پزشکت باشد و سلامتی را به جسم و جانت برگرداند.
خیلی شهامت میخواهد تا اجازه دهی «احساس خوب» همسر عاشق پیشهات بشود و تو را غرق تجربهای عاشقانه نماید.
خیلی شهامت میخواهد تا اجازه دهی «احساس خوب» پدر پولدارت بشود و جوابگوی طلبکارهای عصبانی بشود.
شهامت میخواهد تا به جای استدلالهای منطقی ذهنت، برنامه را به شیوه «احساس خوب» پیش ببری و به شیوه او به مسائل نگاه کنی و به شیوهی او خیلی کارها را انجام ندهی و به شیوه او خیلی از کارها را انجام بدهی.
مشتاق دیدن رد پای شما در این قدم از «روزشمار تحول زندگی تان» هستیم.
تقدیم با عشق- مریم شایسته❤️
۳۶ امین روز
همه ما توانایی تحقق هر خواستهای را داریم که، در دلمان زنده میشود و شور و اشتیاق سوزانی در وجودمان ایجاد میکند. اما معظل اصلی از جایی شروع میشود که این توانایی را از یاد میبریم و از معادله خلق یک خواسته، حذف میکنیم.
معظل از جایی شروع میشود که قانون تکامل را فراموش میکنیم و میخواهیم یک شبه، یک هدف بزرگ و به نظر مهم را به ثمر برسانیم و کار خاصی انجام دهیم و نتیجه بزرگی بگیریم.
آنوقت همان رویا که قرار بود قدم به قدم با تحققاش ظرف وجودمان را رشد دهد، تبدیل به آرزویی دور و دراز میشود
و آن ایدهها و راهکارهایی که الهاماتی از طرف خدا بود برای تحقق آن رویا، به تصمیمات به تعویق افتاده، بدل میشود.
یعنی آنقدر حساب و کتاب میکنیم و آنقدر اجرایشان را به تأخیر میاندازیم و آنقدر به شیطان ذهن فرصت دخالت و بررسی میدهیم که، منطق آن ایدهها را زیر سؤال ببرد و آنها را خیالهایی واهی، راهحلهایی خندهدار و غیرقابل اجرا و بیارزش تلقی نماید.
امروز در حال انتشار مقالهای در پاسخ به همین معظل در عقل کل بودم. لینک این مقاله را در پایین این متن قرار دادهام. میتوانید این مقاله را مطالعه و بازخوردهای آن را در بخش پاسخ به این آن درج نمایید.
همزمانی جالبی که پیش آمد، فایل ۳۶ امین روز سفرمان است که کاملاً مرتبط به موضوع این مقاله است. برای همین به نظرم یک نشانه آمد تا برگ امروز سفرنامه را در این باره بنویسم و این مقاله را نیز همراه با این فایل با شما همسفرانم شریک شوم.
در مسیر خواستهها باید دو موضوع اساسی را به خاطر آوریم:
1. استفاده از نیروی الهامات
2. قانون تکامل
استفاده از برکات این دو موضوع و تغذیه ذهن به وسیله ورودیهای مناسب، ترکیبی جادویی میسازد.
زیرا وقتی شروع به جدی گرفتن الهاماتات میکنی، راه ارتباط با اصل و اساس خود را باز نگه میداری و همواره در طی مسیر به منبع راهحلها وصل هستی. به همین دلیل حتی اگر به خاطر یک باور محدودکننده به مشکلی برخورد کنی، از هم نمیپاشی و ناامید نمیشوی.
قانون تکامل هم مرتباً به یادت میاندازد که، «هدایت»، کلیدواژهی ماندن در مسیر درست است و تو را از عجله برای رسیدن به مقصد باز میدارد. زیرا «عجله»، همان روزنهای است که شیطان ذهن به راحتی تو را از تجربه «احساس خوب و لذت بردن از مسیر هدف» محروم میکند.
قانون تکامل به یادت میآورد که، برای تحقق هدفت، نیازی به دانستن تمام مسیر نداری. فقط باید این الهام را که برای برداشتن این قدم دریافت کردی، اجرا کنی و سپس به همین شکل هدایت میشوی و الهاماتی در قدمهای بعدی دریافت میکنی.
مشتاق دیدن رد پای شما در این قدم از «روزشمار تحول زندگی تان» هستیم.
تقدیم با عشق- مریم شایسته❤️
۳۷ امین روز
آنچه در طی این سفر شگفتانگیز، از استاد عباسمنش میآموزیم، آگاهیای خالص و ناب است از قوانین زندگی.
اما هیچکداممان باورهای ۱۰۰٪ خالصی نداریم تا ۱۰۰٪ این آگاهی خالص را در رفتارها، نحوه نگاهمان به وقایع و واکنشمان به اتفاقات، جاری سازیم.
سهم ما از این ثروت، سلامتی، عشق و خوشیای که نهایتی برایش متصور نیست، به میزان باورمان از این آگاهی خالص و ناب است. وگرنه اگر باورمان از این اصل که:
«ما خالق زندگیمان با فرکانسها و باورهایمان هستیم»، ۱۰۰٪ بشود،
اگر ۱۰۰٪ بپذیریم جهان هر لحظه به فرکانسهای ما واکنش نشان میدهد و آنها را به زندگیمان بازتاب میدهد،
اگر ۱۰۰٪ رابطه همیشگیمان با نیرویی را بپذیریم که تمام گنجهای جهان در اختیارش است،
اگر ۱۰۰٪ بپذیریم همه چیز ساده میشود وقتی تسلیم این نیرو میشویم، به او توکل کنیم و روی هدایتاش حساب کنیم،
اگر بپذیریم چنین چیزی به نام «اتفاقات بد» وجود ندارد، بلکه آنچه که بیماری، فقر، نفرت، کمبود و… نامیدهایم، فقط نشانهی عدم اتصال با این نیروست و به محض برقراری این اتصال، همه چیز درست میشود،
آنوتق برکت از در و دیوار برایمان میبارد.
آنوقت دیگر نگران از دست دادن آنچه تا کنون بهدست آوردهایم، نخواهیم بود.
نگران نخواهیم شد که مبادا عشقمان ما را ترک کند، داراییمان در طوفان یا زلزله از بین برود، سلامتیمان به مشکل بخورد و…
دیگر دلمان به داراییها، روابط عاشقانه و … خوش نیست و میزان اعتبار و ارزشمان را با آنها نخواهیم سنجید.
آنوقت دلمان به ایمانی خوش میشود که، این دارییها، این عشقی که در رابطهمان جاری است، این سلامتی که در بدنمان جاری است، این آرامش، این خوشبختی که ما را فرا گرفته، تنها یک بازتاب کوچکی از آن است.
پس تا این جنس از ایمان در ما جاری است، لاجرم جاری شدن آن نعمتها ادامه دارد تا آنجا که ایدهای برای خرج کردنش نداریم.
هرچه سعی بیشتری در درک این نوع نگاه داشته باشیم، خیلی راحتتر زندگی میکنیم و خیلی بیشتر از لحظههامان لذت میبریم و کمتر نگران نتیجه نهایی هستیم.
حقیقت این است که، جریانی از ثروت، سلامتی، عشق و آسایش در هر لحظه در جهان جاری است. اما هرکدام از ما به اندازه باورمان به این جریان سلام میکنیم، روی این موج خوشبختی مینشینیم و اجازهی بودن با آن و تجربه نعمتهای بیشتر را میدهیم.
تمام لحظاتی که میتوانیم به جای اعتراض به ناخواسته، از آن روی برگردانیم،
تمام لحظاتی که به جای جنگیدن برای بدست آوردن، توکل و تسلیم را برمیگزینیم،
تمام لحظاتی که میتوانیم مثل موسی مقاومت را رها کنیم، دست از منیتمان برداریم و به هر خیری از جانب این نیرو فقیر شویم،
تمام لحظاتی که میتوانیم مثل سلیمان، بیشترین حدِّ درخواست را درباره وهابیّت این نیرو، خرج کنیم،
تمام لحظاتی که میتوانیم مثل زکریا، بیشترین حدّ از امکان پذیری را در قدرت این نیرو ببینیم،
همان لحظاتی است که به این جریان سلام میکنیم و روی این موج سوار میشویم و بدون توجه به بدنامی گذشته، عزت و بزرگی درخواست میکنیم، بدون توجه به منطق ذهن، هم قدرت و هم ثروت را درخواست میکنیم و بدون توجه به سن و سالمان، فرزندی شایسته درخواست میکنیم.
همان لحظاتی که، فارغ از اینکه آن بیرون، اوضاع و شرایط چقدر درهم و برهم و سخت شده، از عهده رسیدن به احساس خوب و ماندن در این احساس برمیآییم.
حرف زدن و نوشتن درباره قانون عظیم احساس خوب = اتفاقات خوب، کار سادهای است. اما نگاه مثبت داشتن به هر اتفاقی، ایمان میخواهد.
نگران نبودن درباره آینده، ایمان میخواهد.
وابسته نشدن به داشتهها و نگران نبودن برای از دست دادنشان، ایمان میخواهد.
آسان گرفتن به خودمان، ایمان میخواهد. ماندن روی این موج ایمان میخواهد.
ایمانی که بتوانی در هر شرایطی به یاد آوری:
«فارغ از هر منطق و استدلال محکم انسانی درباره تجزیه و تحلیل اوضاع و دلیل اتفاقات، اگر در احساس خوب بمانم، لاجرم اتفاقات خوب باید راهشان را به سوی من پیدا کنند. زیرا این قانون و برنامه خداوندی است که برگی بی اذن او از درخت نمیافتد»
مشتاق دیدن رد پای شما در این قدم از «روزشمار تحول زندگی تان» هستیم.
تقدیم با عشق- مریم شایسته❤️
۳۸ امین روز
بارانی نرم و آرام، بیش از یک روز است که بی وقفه میبارد و صدای آرام و زندگیبخشاش، موسیغی تمام متنهایی است که مینگارم.
باور دارم این خداست که، به قطرات باران دگردیسی یافته تا، به درختان و سبزههای خانه طراوت بخشد و گوشهایم را بنوازد.
باور دارم این خداست که- در فرم این مرد که عاشقش هستم- به زندگیام آمده و طرح این دوستی ناب را بنا نهاده.
باور دارم این خداست که، به شکل نعمتهای بی انتهایش، در زندگیام جاریست.
این خداست که به شکل این واژهها بر قلمم میآید و آنچه را میگوید که، به یادآوردنش را نیاز دارم
این خداست که به شکل دستان بیشمارش، در زندگیام جاری میگردد و به من آنچه را میبخشد که، تجربهاش را میخواهم.
وگرنه، برنامهی انسانیی من، کجا یارای خلق برکتی اینچنین اعجاببرانگیزانه پُرجان- اما ساده را دارد؟!
من هم به سادگی، به تمامی برکاتش خوشآمد میگویم و سرتاسر عشقی را میپذیرم که، هربار وعده داده شده، زودتر از موعد آمده. آخر چه کسی مؤثقتر از خداوند به وعدهی خویش است؟
این وعده به همهمان داده شده. برای همین مقرر شده که، خالق زندگیات با فرکانسهایت باشی.
همگی باید این شیوه را برگزینیم و به سادگی خدا را به ذهنمان راه بدهیم.
باید به سادگی باور کنیم خداوند به شکل آنچه به سادگی به ذهنمان راه دادهایم و در ذهنمان نگهداشتهایم، وارد تجربه زندگیمان میشود.
باید این قانون ساده را باور کنیم.
همگی باید اجازه دهیم تا این نیرو برنامهریز زندگیمان باشد و از طریق این قانون ساده، به ذهنمان بیاید و ما را به سمت ثروت، عشق و سلامتیای هدایت کند که میخواهیم.
تنها راه خوشبختی همین است.
ما با این برنامه زاده شدهایم و به پشتوانهاش، تنها، راهی این سفر شدهایم
اگر خدا را برنامهریز زندگیات بدانی، میتوانی به شیوهی آگاهیهای این سفر، زندگی کنی.
زیرا این خداست که در قالب آگاهیهای این سفر به زندگی مان آمده و کلامش بر گوش جانمان جاری شده و در قلبمان عشقی افکنده تا بیش از پیش پیگیر و همراه این سفر باشیم.
این خداست که در تک تک برگهای سفرنامههامان پیغامهایش را مینویسد و راهکارهایش را ارزانی میدارد.
به همین سادگی الهاماتش را باور کن مثل وحی منزل بپذیرشان، به شیوهاش زندگی کن و از کوچکترین نکتهاش نگذر.
باید بیشتر به خودمان ساده بگیریم.
باید بیش از پیش، «احساس خوب داشتن را مهمتر از همه چیز بدانیم».
باید بیشتر باور کنیم که طبیعی است سالم باشیم، ثروتمند باشیم وعشق در زندگیمان جاری باشد.
باید به راحتی، به نگرانی، کمبود، بیماری و مشکلات تکراری بیاعتنا بشویم، از آنها روی برگردانیم.
و به سوی سلامتی، عشق و ثروت، به سادگی روی آوریم.
باید رسیدن به خوشبختی را لازمه تحمل سختی ندانیم.
«زیرا هرآنچه خوب است، به دستآوردنش ساده است». این قانون خداست. این برنامه طبیعت است.
ایمان دارم همه ما، در اعماق وجودمان این قانون را میشناسیم، به یاد میآوریم و با عمق جانمان تصدیقش میکنیم.
فقط باید اجازه ندهیم که سادگیی این برکت عظیم، ما را درباره داشتنش، دچار تردید کند.
خداگونه ترین لحظه زندگیمان زمانی است که میتوانیم زندگی را ساده بگیریم.
میتوانیم به سادگی از کنار مسائلی که بیش از حد مهم دانستهایم، بگذریم.
آنوقت میتوانیم صدای قلبمان را بشنویم، صدای اصل مان، صدای خداوند را که به سادگی هدایتمان میکند و مثل باران، نعمتهایش را به زندگیمان فرود میآورد.
مشتاق دیدن رد پای شما در این قدم از «روزشمار تحول زندگی تان» هستیم.
تقدیم با عشق- مریم شایسته❤️
۳۹ امین روز
برای من تسبیح خداوند و ایاک نعبد و ایاک نستعین یعنی، نادیده گرفتن هر آنچه که از جانب شیطان ذهنم میآید و به من احساس ناامیدی، نگرانی، درماندگی، پریشانی و کمبود میدهد.
برای من ایاک نعبد و ایاک نستعین یعنی، نادیده گرفتن ذهنی که راهکارهایش برایم، تغییر عواملی بیرون از من است تا تغییر باورهای خودم.
برای من صلوه یعنی، توجه به نشانههای قدرت این نیرو ،که خودش را در فراوانی، ثروت، عشق، سلامتی، سپاسگزاری و هر خیری نشان میدهد که داشتنش را میخواهم.
برای من تسبیح خداوند یعنی، تمام لحظههایی که میتوانم به نکات مثبت هر اتفاقی توجهکنم، نعمتهای اطرافم را ببینم و به خاطرشان سپاسگزار باشم، نکات مثبت اطرافیانم را به آنها گوشزد کنم و به جای حسد، تواناییهایشان را تحسین نمایم و پذیرای اینهمه عشق باشم که در هر لحظه به سویم جاریاست.
برای من صلواه یعنی، به جای خشم و انتقام، فرکانسهای خودم را دلیل نتایجم بدانم، سپس به جای سرزنش خودم، برای تغییر فرکانسهایم تلاش کنم و به جای دست کم گرفتن خودم، رابطهی همیشگیام را با نیرویی به یاد آوردم که منبع همه راهکارهاست و قرار است مرا به بهترین راهکار هدایت کند.
همان نیرویی که قانونش ان مع العسر یسری است.
وقتی به یاد میآورم نیرویی که بخشی از او هستم، قدرت خلق زندگیام را به دست باورهایم داده، آنوقت عبادت این نیرو را ، در تلاش برای باور فراوانی جهانش میدانم و درک لیاقتم برای رابطهای بی واسطه و دریافت الهاماتش.
برای من صلوه یعنی، نشانهی درستی این رابطه را الا بذکرالله تطمئن القلوب بدانم.
صلوه یعنی، تابع هدایت قلبم بشوم. یعنی وجودم را برای جاری شدن آنچه هموار کنم که به من، احساس امید، ایمان، یقین و اطمینان میبخشد و از هر آنچه روی برگردانم که مرا از یکی بودن و دسترسی همیشگی ام به منبع خیر و برکت مردد میکند و دستاوردی جز کم ارزشی، ترس و ناامیدی ندارد.
آگاهیهای دوره راهنمای عملی دستیابی به آرزوها، نقطه عطف درک و اجرای توحید برای من بوده و بهترین شیوه عبادت و صلوه را به من آموخته. هربار که دوباره در انجام کارها به شیوه ذهنم غرق میشوم، سری به آن آموزشها میزنم تا خداوند دوباره شیوهاش را به یادم آورد.
برای من هیچ شیوهای بهتر از این نیست که، اجازه دهم کارها به شیوه برنامهریزی این نیرو انجام شود.
انجام کارها به شیوه او یعنی، اجرای قانون او. یعنی اجرای توحید. برای من صلوه یعنی تمام لحظاتی که میتوانم در مسیر توحید بمانم.
توحید یعنی، من بخشی از نیرویی هستم که منبع همه قدرتها و نعمتهاست. توحید یعنی رابطهی ابدیام با فراوانی ها را بیاد بیاورم، تا نخواهم روی کسی حساب کنم و از تهدیدهای ذهنم یا دیگران نترسم.
فراوانیای که هر لحظه مثل باران بر من میبارد و مثل خورشید بر من میتابد. اما به اندازهای که این ارتباط را تأیید میکنم و به این فروانی توجه(صلوه) میکنم، در دسترسم قرار داده میشود.
توحید یعنی، خداوند یک انرژی است که واکنش نشان میدهد به آنچه در ذهنم نگه میدارم، بر آن تمرکز میکنم و آن را در گفتگوهای درونیات تکرار میکنم. سپس نتیجه این واکنش، در قالب اتفاقات و شرایط، وارد تجربه زندگیام میشود.
توحید یعنی، تغییر همه جنبههای زندگیام را یک مسابقه یک نفره بدانم. مسابقهای که فقط من در آن شرکت دارم، نه همسرم، نه فرزندم، نه شهرم، نه کشورم، نه قوانین و افکار سیاستمداران مملکتام، نه شغلم، نه حتی یافتههای دانشمندان درباره کمبود منابع یا نگاه دانشمندان درباره سرایت یک بیماری یا شیوههای پزشکان برای برگردان سلامتی.
برای من توحید یعنی، بتوانم واکنشها و نگرشهایم را زیر ذره بین این قانون قرار دهم که، تمام اتفاقات زندگی من بدون استثناء نتیجه باورهای خودم است.
توحید یعنی اگر میخواهم بزرگ شوم باید از خیلی از دغدغهها، ترسها و نگرانیهایی بگذرم که، از اکثریت جامعهام درگیرش هستند و بپذیرم که دنیای من، فقط و فقط فرکانسهای خودم هست.
همسرم و عشقی که از او دریافت میکنم یا نمیکنم، قالبی از باورهای خودم درباره لیاقت است یا عدم لیاقت.
کسب و کارم و درآمدی که از او دریافت میکنم یا نمیکنم، قالبی از باورهای خودم درباره فراوانی است یا کمبود.
سلامتی و آرامشم، قالبی از میزان کنترل ذهنم برای، باز گذاشتن راه اتصال با اصلم است.
توحید یعنی وحی منزل بدانم که، اگر این فرکانسها درست شوند، بدون شکّ، وضعیت مالیام، رابطهام، سلامتیام و… درست میشود.
وقتی قانون خدایی که او را منبع تمام نعمتها و ثروتها میدانم این است که: تمام اتفاقات زندگیام نتیجه فرکانسهای خودم است، چرا فکر میکنم تغییر را باید از جایی به جز فرکانسها و باورهایم شروع کنم؟
چرا راه تغییر تجربهام از این رابطه، این شغل، این درآمد، این سلامتی و … را تغییر کانون توجه و فرکانسهایم ندانم؟
چرا راه داشتن تجربهای بهتر از زندگی در تمام جنبههایش را، درک بهتر قوانین این نیرو ندانم و به جای پرداختن به فرعیاتی به نام عوامل بیرونی، به این اصل وصل نشوم؟!
به قول مولانا:
ای دوست شکر بهتر یا آنک شکر سازد
خوبی قمر بهتر، یا آنک قمر سازد
ای باغ تویی خوشتر، یا گلشن گل در تو
یا آنک برآرد گل، صد نرگس تر سازد
ای عقل تو به باشی در دانش و در بینش
یا آنک به هر لحظه، صد عقل و نظر سازد
دریای دل از لطفش پرخسرو و پرشیرین
وز قطره اندیشه صد گونه گهر سازد.
مشتاق دیدن رد پای شما در این قدم از «روزشمار تحول زندگی تان» هستیم.
تقدیم با عشق- مریم شایسته❤️
۴۰ امین روز
وقتی درباره قانون احساس خوب = اتفاقات خوب مطلع میشویم، با خود میگوییم:
«دیگر همه چیز تمام شد و فهمیدم باید چکار کنم. دیگر همه چیز برای من حل شده است».
اما چرا به محض اینکه اوضاع بر وفق مرادمان پیش نمیرود، با مسئلهای در کسب و کار برخورد میکنیم، مورد تأیید قرار نمیگیریم، نشانهای کوچک از بیماری احساس میکنیم یا روابطمان شکر آب میشود، همهی آن چیزی را به فراموشی میسپاریم و نادیده میگیریم که، تا این حدّ به درستیاش یقین داشتیم و بر اجرایش متعهد بودیم؟!
چرا دوباره آن منِ نگران برمیگردد و احساس خوب داشتن را سختترین کار دنیا میکند؟
چرا آن منِ کافر برمیگردد و آنهمه نعمت را میپوشاند، تا سپاسگزار نمانیم؟
چرا آن منِ شکّاک برمیگردد و اطمینان و یقینمان را به تاراج میبرد؟
چرا منِ فقیر برمیگردد و اینهمه ثروت و فراوانی وعده داده شده را، دور از دسترس میگمارد؟
چرا منِ سرزنشگر برمیگردد و ارزشمندیمان را میرباید و تجربهی سعادت را برای ما از بهتران میداند؟
مسئله این است که: احساس خوب داشتن، پشتوانه میخواهد.
پشتوانهای که بتوانی هرلحظه و همیشه رویش حساب کنی. پشتوانهای که بتوانی در چنین لحظاتی همهی ناخواستههایی را نادیده بگیری که، تنها حاصل فرکانسهای قبلیت و نگرش آن منِ قبلی بوده.
پشتوانهای که در قالب ایمان به جسم و جانت بیاید و خود را در تلاشهای ذهنیات برای نادیده گرفتنِ ترس و تشرهای منِ قبلی نشان دهد. چون اگر این ایمان بیاید و با ثبات بماند، آنقدر با اتفاقات خوب احاطه میشوی که، تحمّل این حدّ از هماهنگی تو با خودت، برای ناخواستهها غیرممکن میشود و زندگی تو را ترک میکنند.
این پشتوانه، خودت هستی. همان ایمانی که اگر به اندازه دانهی خردلی باشد، کوهها را جابهجا میکند.
منظورم آن بخش خالص و خداگونهای که، در اعماق وجودت میشناسی و به محض وصل شدن به او، همه چیز برایت زیبا و خوشایند و دوست داشتنی میشود.
میتوانی آن را «اجرای توحید در عمل» بنامی یا «توکل» یا «بخش وصل شدهات»، «روح» یا هر واژهی دیگری.
اما واژهها مهم نیستند. آگاهیای که درباره اصلت میتوانی به یادآوری و در قلب و ذهن زنده نگهداری مهم است.
این موضوع انیمیشنی با نام (bee) را به یادم میآورد. زنبوری که معجونی در یک شیشه داشت و تمام احتیاجات زندگیاش را آن برآورده میکرد. آن معجون هم غذایش بود، هم نوشیدنیاش، هم عطرش، هم خمیردندانش، هم شامپو و هم کرم دست و صورتش و هم ژل برای آرایش موهای سرش. آن معجون همان عسل بود. یعنی تمام نیازهای زندگیاش با آنچه برآورده میشد که، درون خودش و از خودش بود.
همهی ما این معجون را در درون خود داریم. اما برای درک و اتصال به این معجون، باید اول خودمان بشویم. سبک شخصی زندگیمان را بیابیم و برای خودمان زندگی کنیم.
برای من، آگاهیهای جلسه ۹+۱ دوره کشف قوانین زندگی، بهترین راهنما برای شناختن سبک شخصیِ زندگیام بوده است. سالهاست تلاش میکنم فارغ از قیل و قالها، زشت و زیباها، خوب و بدها و درست و نادرستهای آدمها، به سبک شخصی درونم زندگی کنم. چرا که زندگی به سبک او، احساس خوب داشتن را برایم راحتتر و سادهتر میکند.
«درون تو»، ارزشها و تواناییهای خداگونهاش را میشناسد و میداند که قدرت خلق هر آنچه بخواهد را، دارد. برای همین بزرگترین خواستهاش این نیست که، بهوسیله انجام کاری خاص، مورد تحسین واقع شود یا با راضی نگه داشتن آدمها و زندگی به سبک آنها، همرنگ جامعه باشد.
او فقط میخواهد خودش را از طریق تجربه اینهمه توانایی که در وجودت خاک میخورد، گسترش دهد.
علاقه دارد این توانایی را در قالب راهاندازی یک کسب و کار از طریق حل یک مسئله، عشق ورزیدن، کشیدن یک نقاشی، خلق یک طعم وعطر جدید، بافتن یک لباس، پیوند یک گیاه و خلق میوهها- گلها- رنگها و بوهای جدید، نوشتن یک برنامه، کشف یک دارو، گسترش صنعت، طراحی یک ساختمان جدید و… تجربه کند.
این بزرگترین خواستهی روح ات است که، باید خواستهی تو نیز باشد. زیرا این تنها راه گسترش ظرف وجودت است.
«روح تو» میداند که تو، رابطهات با او و اینهمه توانایی را از یاد بردهای، برای همین، سالهاست تلاش میکند تا آنچه را به یادت بیاورد، که هستی و همیشه بودهای.
از طریق آنهمه پیامبر، از طریق اینهمه آگاهی، از طریق قلبت و…
رویاهایی که به قلبت نفوذ و تو را سرشار از اشتیاق میسازد، راهکاری که برای حل یک مسئله به تو الهام میشود و تو به راحتی غیرمهم میدانیشان، علاقهای که در وجودت شکل میگیرد و تو آن را خیلی خاص نمیدانی،
سرزندگی و امیدی که- داشتن هدفی واضح و مشخص- به تو میبخشد و…، همه و همه، بخشی از برنامه «روح» برای یادآوری اصلت به توست. تا اینهمه توانایی را ببینی و خودت را تجربه کنی و روحت را رشد دهی.
اما تو آنقد درگیر یافتن کاری خاص، شغلی پولساز یا ایدهای مهم هستی که، فرصتی برای دیدن و شناختن اینهمه نشانه نمیماند.
آنچه تجربه سعادت مینامی، آنچه هم روحت را رشد میدهد وهم تو را به تجربه آزادی مالی و زمانی و مکانی میرساند، تلاش برای یافتن کاری خاص یا ایدهای پولساز نیست، زیرا تو خودِ ثروت، خودِ لیاقت و خودِ عزّت هستی.
کار تو تجربهی خودت از طریق انجام کاری است که وجودت را زنده نگه میدارد. وقتی به شیوهی درونت زندگی کنی و خواستههای قلبت را انجام دهی، نه تنها لذت میبری، نه تنها در احساس خوب میمانی، بلکه نتیجه خاص و خارقالعاده که به دنبالش میگردی، به شکل سلامتی، ثروت، فروانی، استقلال مالی و آزادی زمانی وارد تجربه زندگیات میشود و احساس خوب داشتن را هر بار برایت سادهتر میکند.
مشتاق دیدن رد پای شما در این قدم از «روزشمار تحول زندگی تان» هستیم.
تقدیم با عشق- مریم شایسته❤️
41 امین روز
آگاهیهای فایل روز 41 ام، با یادآوری تنها و مهمترین کار زندگی مان، ما را در تشخیص اصل از فرع بیناتر میکند تا:
نه تنها قوانین بدون تغییر خداوند را بهتر بشناسیم؛
نه تنها سوء برداشتهایمان از این قوانین را بهتر تشخیص دهیم و اصلاح کنیم:
بلکه شیوهی هماهنگ شدن و همراه شدن با این قوانین را بیاموزیم و در عمل اجرا کنیم تا بتوانیم سمتِ خودمان را درستتر انجام دهیم.
زیرا خداوند قبلاً- حتی قبل از درخواستهای ما– سمت خودش را خیلی ساده و دردسترس برای همهمان انجام داده است. آنهم به وسیلهی طراحیِ این سیستم پاسخگوی جهان-که به فرکانسهایمان پاسخ میدهد و بدون هیچ دستکاریای در زندگیمان بازمیتاباند-
مسئلهی مهمی که باید به آن دقت شود این است که:
هرکدام از ما، تنها به اندازهای از موهبتِ این سیستم پاسخگوبه درخواستهایمان، بهره میبریم و ثمرهاش را میچینیم یا به کلام سادهتر، روی شانههای خداوند مینشینیم که: سمت خودمان را انجام میدهیم.
سمت ما با جهتِ دهیِ آگاهانه ی کانون توجهمان انجام میشود؛
سمت ما به وسیلهی «خساست به خرج دادن درباره پخش کردنِ کانون توجهمان» بر روی هر موضوع و «وسواس داشتن» در خرج کردن تنها سرمایهیمان(فرکانس و کانون توجه) برای ساختن زندگی دلخواهمان انجام میشود؛
سمت ما به وسیلهی انجام همزمانِ اعراض از ناخواستهها و توجه به خواستهها- یعنی نشنیدن و ندیدنِ زنجیرهای از ورودیهای «کم ارزش به معنای ناهم-جهت با خواستهمان» و دیدن و شنیدنِ زنجیرهای از ورودیهای «ارزشمند به معنای هم-جهت با خواستهمان»، انجام میشود؛
سمت ما به وسیلهی جدّی گرفتنِ این قانون که «تمام اتفاقات زندگی ما به وسیلهی فرکانسها و کانون توجهمان خلق شده است» آنهم در عمل و نه در حرف، انجام میشود؛
سمت ما در اختصاصِ بالاترین اولویت زندگیمان به «نظارت بر کانون توجهمان» و «هدایتِ آگاهانهی آن به سمتِ آنچه میخواهیم»، انجام میشود.
همه ی اینها، قسمتی از ساختنِ تواناییای به نام «تشخیص اصل از فرع» است.
آگاهیهای این فایل را نه به گوش جسم، بلکه با گوش جانت بشنو و لیستی از اقدامات آگاهانهای تهیه کن که باید برای انجام دادنِ سمت خودت دربارهی خواسته یا مسئله ای که اکنون برایت بالاترین اولویت را دارد، بنویس.
منتظر خواندن نظرات زیبای شما دربارهی این لیست و درکی که از آگاهیهای این فایل داشتهای- به عنوان رد پای امروزِ روزشمارِ تحول زندگیات-، هستیم.
آگاهیهایی که منجر به اخذ یک تصمیم اساسی در زندگیات میشود و از 41 امین روزشمارِ تحول زندگیات، نقطهی عطف دیگری میسازد.
42 امین روز
ذیدگاه زیبا و تأثیرگزار یزدان عزیز به عنوان متن انتخابی روزشمار:
گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع سخت میگردد جهان بر مردمان سختکوش
آساان گرفتن یعنی …
همین که من سایتو که باز میکنم، میبینم فایل روز 42 ام سفرنامه هم آپلود شده درصورتی که من هنوز فایل 41 ام رو هم ندیدم، هنوز یه سری آگاهی ها رو ثبت نکردم و یه سری فایلا رو ندیدم و به تعویق انداختم.
ذهن گفت: تو هنوز قبلی ها رو ندیدی و کلی کارای دیگه داری که توی سایت انجام بدی. دربهترین زمان برو اول قبلی ها رو ببین وبعد بیا اینجا.
احساس خوبی نگرفتم از حرف ذهن، احساسی شبیه پایین اومدن عزت نفسم پیش خودم به خاطر عقب افتادن یه سری کارها
قلبم جواب داد: یزدان باید در لحظه باشی! مهم نیست که چقدر کارای عقب افتاده داری و چقدر فایلای دیگه هست که باید ببینی. برای شروع، از همین الان شروع کن! از همین فایل جدید امروز شروع کن! همیشه فرصت هست! تو زمانی میتونی فایلای قبلی رو ببینی که امروزی رو ببینی! یعنی شروع کار رو از امروز انجام بده و نخواه که وارد دومینوی به عقب افتادن فایلها بشی. پس منتظر چی هستی؟! فایلو باز کن.
احساسم خیلی بهتر شد! حسی شبیه وقتی که با حالت توب کردن پیش خدا بری و خداوند توبه تو رو بپذیره، گویی اصلا نبوده و بهت بگه از الان شروع کن. من همیشه عاشق رفرش شدن هستم.
پس … آسان گرفتن کارها یعنی اجرای دستور قلبی که همیشه آسان گیره نه ذهنی که همیشه اشتباهاتو در نظرت بزرگ جلوه میده! آسان گرفتن کار، یعنی شروع از همین لحظه!
شعری که استاد خوندن، مروری بود سریع و آسان بر قوانین اصلی زندگی
دوش با من گفت پنهان، کاردان تیزهوش/وز شما پنهان نشاید کرد سر می فروش
معلومه که او کاردانه! کاردان و همه چی دانه! چون همه چی رو بلده و جواب هر سوالی رو هم میدونه! خدا داخل این شعر میخواد رمز و رازی شادی رو بهمون بگه. بگه که چه طور شاد باشیم و شادی بدیم. دقیقا عین می فروش!
گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع/سخت میگردد جهان بر مردمان سختکوش
اینه رمزش: کارها رو بر خوردت آسان بگیر، چون طبق قانون جهان، اگه بینه سختی میخوای و کارها رو سخت میکنی برات سخت میشه! آسان گرفتن رو خانم شایسته در کپشن عالی توضیح دادن. من معتقدم سخت گرفتن کارها ریشه در کمالگرایی ذهن ما داره و خلاف قانون تکامله. این کمالگرایی به قدری ریشه داره و به قدری پاشنه آشیل محسوب میشه که در لباس بره میاد جلو اما در حقیقت گرگه! و این گرگ، بدون شک سختی و احساس بد رو به همراه داره. به همین خاطره رمز و راز شاد زیستن، آسان گرفتن کارها معرفی شده.
آسان گرفتن نه به معنی سهل انگاری، آسان گرفتن به معنی رعایت قانون تکامل در هر کاری! آسان گرفتن یعنی تسلیم هدایت خداوند بودن برای انجام هر کاری و اجرای بی چون و چری اون هدایت. چوون راه حل های خداوند همیشه بهترین و ساده ترینه.
تانگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی/گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش
اما چه کنیم که هدایت های راه گشا و ساده ی خداوند رو دریافت کنیم تا بتونیم شاد زندگی کنیم؟! باید آشنا بشیم نه غریبه! باید با خداوند و صداش آشنا شد! باید روی موج فرکانسی صدای خداوند بریم تا بشنویم رادیو هدایت رو که هر لحظه داره باهامون صحبت میکنه.
خب چه طوری بریم رو موج فرکانسیش!؟ چه طور بشنویم صداشو؟! اولا ایمان و باور به اینکه لایق دریافت صدای خداوند هستیم. دوما با ساکت کردن ذهن همیشه شلوغی که سر و صداهاش اجازه نمیده حتی صدای الهامات رو بشنویم. ذهن که ساکت بشه، به صورت طبیعی صدای قلب رو خواهیم شنید.
خب ساکت کردن ذهن یعنی چی ؟! یعنی همون مهارت مهمی که استاد عباس منش همیشه ازش یادمیکنن. مهارت کنترل ذهن! وقتی بتونی ذهنت رو کنترل کنی، یعنی میتونی ساکتش کنی در شرایط مختلف و وقتی بتونی ساکتش کنی یعنی صدای قلب رو میشنوی.
گوش کن پند ای پسر وز بهر دنیا غم مخور/گفتمت چون در حدیثی گر توانی داشت هوش
اینجا گفته چه طوری کنترل ذهن کنی و چه طوری در برابر تضادها بتونی ساکتش کنی …
میگه غم خوردن ممنوع! ناراحتی ممنوع! همونطور که بارها و بارها در قرآن به پیامبر گفته که لاتحزن . پس این نارحتی و احساس بده که میتونه باعث بشه اتفاقات بدی رو تجریه کنیم و شاد نباشیم.
اما چه طوری ناراحت نباشیم؟! چه طوری غصه نخوریم؟! به قول خانم شایسته اول به آرامش برس بعد رو سراغ اون تضاد.
یعنی هر زمان حس کرد که ذهنت شلوغه و درگیر موضوعیه و داره حالتو بد میکنه، اول از همه هر طریقی که خودت راحت تری، سر و صدای ذهنت رو کمتر کن تا بتونی آروم بشی و از زمین بلند شی. یعنی هر کاری که میتونه حواستو پرت کنه یا همیشه بهت حس خوبی میده. مثلا استاد عباس منش ممکنه بره خودشو با کارهای پرادایس مشغول کنه و یا بازی کامپیوتری انجام بده، من ممکنه بخوابم و یا حموم برم و یا با حیوانات بازی کنم، شما ممکنه بزنی بیرون و پیاده روی کنی … .
پس ببین چه کارایی همیشه آرومت میکنه و وقتی عصبی هستی چه کارهایی انجام میدی تا حالتو تسکین بدی. همون کارو انجام بده. حتی ممکنه گریه کردن باشه!
وقتی ذهنت رو به یک حد مناسبی از آرامش رسوندی، حالا با حس آرامش بیا و ببین مشکل کجاست. بشین باذهنت حرف بزن و قانعش کن تا آروم و آروم تر بشه. با هر دلیلی که ممکنه بهت حس آرامش بده.
من باشم میام بهش میگم اول از همه من باور دارم که هر اتفاقی رو تجربه میکنم، نتیجه ی فرکانسهای منه. دوما من باور دارم که فرکانسهای خوبی تحویل جهانم دادم پس قاعدتا این اتفاق به ظاهر نامناسب هم باید اتفاق خوبی باشه که با حل کردنش بهم کمک میکنه و در نهایت به نفع من تموم میشه و منو به خواسته هام نزدیک تر میکنه. یعنی من باور دارم که این اتفاق هم در جهت رسیدن من به خواسته هامه. چرا باور دارم؟! چون باور دارم تضاد، یک سنگ طلاست! نه یک سنگ بی ارزش. اگه باور داشته باشم این سنگ جلوی پام در زندگی، یک سنگ طلاست، برش میدارم و با حل کردنش طلاشو استخراج میکنم . اما اگه با خودم بگم این سنگ به درد نخور جلوی پام چیکار میکنه و با پا پرتش کنم، اتفاقا همون سنگ به پام آسیب میزنه. غافل از اینکه سنگ طلا بود و قرار بود به نفع من باشه و منو رشد بده.
پس باور داشته باشم که تضادها، سنگ طلاهای زندگی من هستن و ذهن منطقی من نمیتونه راه حل استخراج طلا و حل کردن اون تضاد رو بهم بگه. پس اذیتش نمیکنم و بهش میگم غصه نخوره. چرا؟! چون من آرومم و در مداری ام که خداوند باید هدایتم کنه و باید صداشو بشنوم. ایمان دارم ک خدای سریع الاجب راه حل رو بهم الهام میکنه. به هزاران طریق! فقط کافیه هر بار به مشکلی برخورد میکنم، نذارم ذهن سر و صدا کنه و قانعش کنم و آروم باشه تا صدای قلب رو بشنوم.
به همین خاطره خداوند، راز شاد زیستن رو آسان گرفتن کارها و غم نخوردن معرفی میکنه. چون وقتی ناراحت نباشی، ذهنت آرومه و وقتی ذهنت رو کنترل کنی، خداوند خودش هدایتت میکنه. و هدایت خداوند، همیشه راحت ترین و ساده ترین کارهاست!
43 امین روز
دیدگاه زیبا و تأثیرگزار مرضیه عزیز به عنوان متن انتخابی امروز:
به نام خدای هدایتگرم
سلام
استاد اینجا گفتین خدا سیستمه ، که داره از من فرکانس دریافت میکنه و به من پاسخ میده و من رو هدایت میکنه به مداری که در اون افراد،شرایط،اتفاقات،ایده ها، راهکارها و … هم جنس و هم سنگ با فرکانس ماست
حالا طبق قران خداوند یا سیستم میفرماید
ببین هر کسی نتیجه اعمال خودش رو میگیره بلا استثنا و اینکه هیچ فردی نمیتونه زندگی فرد دیگه رو چه به سمت خوبی چه بدی تغییر بده
سیستم در قران میگه توجه کنید این فرکانس این نتیجه مشخص رو داره
مثلا فرکانس احساس گناه و قربانی بودن و مورد ظلم واقع شدن از اساس بد و منفیه و موجب اتفاقات بد در زندگی میشه
سیستم میگه شما نمیتونی برای هیچ کسی طلب استغفار کنی شما نمیتونی فکر کسی رو تغییر بدی شما نمیتونی بقیه رو به راه خودت بیاری شما نمیتونی اعتقاد خودت رو به اجبار به دیگران بدی
سیستم میگه هر فردی مسئول زندگی خودشه
و با توجه به فرکانس ها و باورهاش اتفاقات زندگیش رو رقم میزنه
استاد میگه قران رو با قران بخون
برو دوتا ایه قبل و دو تا آیه بعد رو هم بخون
با دیدگاه سیستمی بخون
با این نگاه که قران ، پاسخ درخواست پیامبر از خداونده مطالعه کن
در این فایل استاد :
۱_به سیستمی بودن خداوند اشاره میکنه
۲_سیستم فقط طبق قوانینش عمل میکنه
۳_قانون اینه تمام اتفاقات زندگی ما حاصل باورها و فرکانس های ماست
۴_سیستم میگه در قران که هر فرکاس مشخص یک نتیجه مشخص داره
۵_ قانون اینه احساس خوب=اتفاقات خوب
احساس بد=اتفاقات بد
۶_ اگر احساس گناه و قربانی شدن و مورد ظلم واقع شدن داری یعنی در حال ارسال فرکانس بد هستی و اتفاقات بد رو به زندگیت جذب میکنی
۷_ راه ِ جایگزین کردن این احساس ها و ایجاد باورهای درست اینه
قبول کن باور کن بپذیر ما فقط مسئول زندگی خودمونیم
بپذیر باور کن که ما قدرت و توانایی تغییر زندگی هیچ فردی را چه بسمت خوب و بد نداریم
بپذیر باور کن تو مسئول افکارت مسئول اعمالت هستی نه کسی دیگه
۸_ بهترین منطق ساز و باور ساز قرآنه
پس این ایاتی که استاد میگه رو درست گوش کن بهشون فکر کن بعد تکرار کن
تا این باورهای قدرتمند سپری قوی در برابر نجوا ها بشه و اونقدر تکرار کن فرکانس ارسال کن تا به فرکانس غالبت تبدیل بشه
خداروبی نهایت شکر برای قوانین ثابت جهان
برای این شناخت و دیدگاه سیستمی بودن خداوند برای این فایل اگاهی بارش الماس
خداروشکر برای تک تک آیه قرانی که منطق و باورهای قدرتمند میسازند
خدارو بی نهایت شکر شکر شکر برای این بروز رسانی ِ هدایتی
خداروبی نهایت شکر برای این دیدگاه
44 امین روز
دیدگاه زیبا، تأثیرگزار دوست عزیزمان الا به عنوان متن انتخابی امروز:
به نام خدایی که مرا انسان افرید و قدرتی نامحدود درون زیبایم نهادینه کرد تا با استفاده از ان قدرت نامحدود خالق هر لحظه ی زندگیم باشم
به نام خدایی که هر لحظه هدایت میکند دردانه هایش را
خدای نازنین من هزاران بارشکرت که امروز هم فرصتی دادی که چشمان زیبایم رو باز کنم و ببینم این همه نعمت و زیبایی و فراوانی ات را
خدای من سپاسگذارم که امروز هم فرصتی دادی که همسفر و همقدم و همسیر استاد نازنینم
مریم بانوی قشنگم باشم
خدای من شکرت هزاران بارشکرت برای هر نفسی که میکشم خدای من هزاران بارشکرت برای دریافت این اگاهی های ناب خدای من
وای وای وای
من دیوانه شدم
اصلا من ندیده بودم این گنجینه ی ناب این همه اگاهی رو
خدای من الله اکبر از این همه اگاهی های نابی که بر زبان استاد عزیزم جاری ترین میکنی خدای من
خدای من شکرت برای بار شکرت که هدایتم کردی هدایتم کردی به سمت این اگاهی های ناب
اسمش منو کشت
خدای من همین که چشمان زیبام باز کردم و دیدم امروز روز ۴۴ امین سفرمون شروع شده قلب پرواز کرد نمیدونین مریم قشنکم چه ذوق و شوق و عشقی در وجود تک تکمون ایجاد شده برای همسفرشدن برای هر لحظه تکرار این اگاهی های ناب که اصلا واقعا هر لحظه خداوند داره بهمون یاد میده واگاه ترمون میکنه چون تک تک اینا همش اگاهی های خداونده که هر لحظه بر زبان استاد نازنینمون استاد ابراهیم گونه مون الهام میشه و بهشون گفته میشه
خدای من شکرت هزاران بارشکرت برای این الهامی که به قلب مریم قشنگم انداختی که دوباره سفرنامه ای بر درونمون رو شرکع کنه
نمیدونم نمیدونم چطور سپاسگذاری کنم از این همه عشقاز این همه عشق درونتون
شما الگوی تمام عیار منین که چقدر دارم ازتون یاد میگیرم
چقدر دارم ازتون تک تک اگاهی ها و عملکردهارو بر پای قوانین یاد میگیرم
به خدا که این گنج دست نخورده بود من اولین باره که دارم میشنوم
خدای من
الله اکبر خدایاشکرت برای هر لحظه هدایت ها و هر لحظه اگاهی های نابت
خدای من ظرفم را برای دریافت و درک این اگاهی های ناب بی نهایترش کن
خدای من شکرت هزاران بارشکرت برای در مسیر بودن و طی کردن و همسفر بودن در این سفرنامه ی به درون خدایاشکرت که قرار بعد از این سفرنامه چه اتفاقات ناب تری چه درک بالاتری چه عشقی چه نتایج بی نظیرتری وارد زندگیمون بشه و بهتر و عمیق تر درک کنیم که هر ذوز میتونیم بهتر و عالی تر و عملگراتر و تسلیمانه تر بریم جلو و هر ذوز میتونم بهتر و عالی تر درک کنیم این اگاهی های ناب خداوندمون رو که از طریق پیام رسانش استاد نازنینمون بهم یاد میده
خدای من شکرت هزاران بارشکرت
عاشقتونم مریم بانوی زیبای من
عاشقتونم الگوی تمام عیار من عاشقتونم
من عاشق این ذوق و شوق و عشقم
ونقد واسه تک تک دیدن و غرق شدن و حل شدن توی اگاهی های ناب هر کدومسون ذوق و شوق دارم که میخوام دیوانه کار پرواز کنم از تک تک اگاهی های ناب هر کدومشون خدایاشکرت هزاران بارشکرت
این جمله ی خداوندم منو کشت
که چقدر زیبا خداوندم داره میگه از زبان زیبای مریم قشنگم
من اصلا هنگ کپشنم فعلا خدای من خدای من دیوانه شدم خدایاشکرت هزاران بارشکرت
“”شخصیت ابراهیم یکتاپرستی را به من اموخت و همانگونه که خداوند به میامبرش توصیه کرده بود که پیرو ملت ابراهیم باشد زیرا او موحد بود و مشکر نبود …من نیز تصمیم گرفتم ابرهیم خلیل الله رو الگوی یکتاپرستی ام قرار دهم و با تمام وجودم از خداوند خواستم هدایتگرم باشد تا بتوانم هر انچه را که از یکتا پرستی و نتیجه این نگرش اموخته ام که همانا رسیدن به ارامش حقیقی بوده است با دیگر بندگانش به اشتراک بگذارم””
خدای من
من چی بگم به این همه هدایت های ناب و هر لحظه اگاهی های نابت
من دیوانه ی توحیدم عاشق درک بهتر و عالی تر و بی نظیر توحیدم
میخوام بگم دقیقا حتی خداوندم چقدر ییبا به مریم جانمان الهام میکنن و بهشون میگن سفرنامه ی روز بعد رو چه چیزی بگذار و به چه چیزی اختصاص بده که دقیقا اونقدر زیبا همیشه ی همیشه در زمان مناسب هر کدوم از سفر نامه فایل هایش میاد که من دیوانه میشم اونقدر گه شما همیشه در زمان مناسب و مکان مناسب
چون خدا مستقیم خود داره انجام میده تمام کارهارو چون خدا مستقیم خودش داره میگه و هدایت میکنه و هدایت میکنه و چقدر زیبا هدایت میکنه چقدر زیبا هدایت میکنه دقیق دقیق دقیق
خدایاشکرت هزاران بارشکرت
استادنازنینم چقدر زیبا از ابراهیم خلیل الله گفتین چقدر زیبا از توحید گفتین
خدای من
من عاشق این نگاه توحیدیتون عاشق این موحد بودن و عاشق این قدم جا پای جای ابراهیم گذاشتنتونم خدای من شکرت هزاران بارشکرت برای الگوی زیبایی همچون ابراهیم که تو فرمودی از تمام ازمایشاتش سربلند بیرون اومد
خدای من شکرت برای الگویم در زندگیم همجون استاد موحد و ابراهیم گونه و نازنینم که از تک تک ازمایشات سربلند بیرون اومد
خدای من سپاسگذارم که بهم یاد دادی بهم فهموندی که تنهد تویی که همه چیز میشوی برای من
تنها تویی که کافی ترین هستی برای من
تنها تویی که تنها قدرت جهان و مالک و فرمانروای جهانیانی و هر لحظه هر لحظه با توجه به فرکانس هایم که به سمت تو ارسال میکنم هدایتم میکنی به سمت مسیرهدی پر از نعمت و زیبایی و فراوانی و ثروت
استادعزیزم چقدر عاشق این شوق و ذوق و عشقتون این اشک حلقه زدنش در درون چشمانتون شدم وقتی دونه دونه از نتایج بچه ها و اون درک بی نظیر شون گفتین
من مردم از اشک که خدای من شکرت برای اینکه هدایتم کردی و استاد نازنینمو در مسیرم قرار دادی که معنی واقعی توجید رو درک کنم بفهمم که من نیز میتونم با تمام عشق با تمام قدرتی که درونم نهادینه کردی خالق زندگی نابم باشم بفهمم که تو برایم همه چیز میشی من به کسی به غیر تو هیچ نیازی ندارم
بفهمم که حتی برای. قدن اول راقدم برداشتن در کسب و کارم نیاز به شرایط مناسب مکان مناسب و پول کلانی نیست
این باورها و ایمان و دریافت الهامات منه و عمل به هدایت هایم است که هر لحظه رشدم میدهد و هر لحظه مرا به سمت مسیرهای بهتری هدایت میکند
منو این جمله رو واقعا اگه درک کنم و بفهممش با تمام وجودم به خدا همه چیز تمومه
“”چیزی که در این تحقیقات بسیار مشهود است این است که اگر میخواهید کسب و کارتان را شروع کنید و در اولین قدم مسیر موفقیتان را مملو از الگوهای موفق نمایید و کانون توجه تان را بر جزئیات موفقیت های انها بدوزید تا هر لحظه به یاد اورید که حتی از دل یه مشکل میشود ایده های موفق را بیرون کشید ک با همراهی ایمان و باور های قدرتمنددکننده ان را به ثروتی عظیم تبدیل کرد””خدای من
چقدر چقدر چقدر عظیمه این جمله
یعنی کلید هایی برای شروع کسب و کارمون میگه که. بتونیم هر لحظه کسب و کار قانونمند و توحیدی رو شروع کنیمِکه در اول
مسیر موفقیتتان را مملو از الگوهای موفق نمایید یعنی چی؟
یعنی کانون توجهت رو بذار روی الگوهایی که دقیقا در اون کسب و کارشون دقیقا قانونمند رفتن جلو و موفق شدن یعنی تمرکزت رو بذار روی اون الگوهایی فراوانی و بی نهایت بسیاری که دارن با قدم برداشتن همون قدم اول با ایمان و توحید و با هر ایده ایی گه داشته و با هر چیزی که داشتن شروع کردن و قدم برداشتن
و بعد بیا تمرکز کن بروی اون باور ها و جزئیاتی که اینا روی خودشون کار کردن و با تمام وجود اون باورهای قدرتمند کننده رو درونشون ایجاد کردن و با اون باور ها هدایت شدن و قدم برداشتن به سمت شروع کسب و کار خودشون بیا اون جزئیات رو بکش بیرون
که این کار بهم یاد میده که میتونم از درون تضادها میتونم یه ایده یه راه حل یه کار جدید و ایده ی جدید بکشم بیرون
و مهم ترین قسمت با باورهای قدرتمند کننده ام با ایمانم با توحیدم با عزت نفسم با توکلم با تنهاروی خدا حساب کردنم میتونم ثروت عظیم بسازم و باعث گسترش ناب جهان شود
خدای من شکرت هزاران بازشکزت
استاد نازنینم وقتی از تک تک کامنت ها و موفقیت های بچه ها که براتون نوشته بودن گفتین وقتی از تک تک خوشحالی ها و حتی از شدت خوشحالی ها اشکتون در میومد گفتین من دیوانه شدم
اینکه چقدر با تمام وجود و با تمام تعهد دنبال هدفتون بودین دنبال رسالتتون که این کلام خداوند رو این عشق را این توحید یگانه و اصلی و سیستم جهان رو با تمام وجودتون فریاد بزنین با تمام تعهدتون الان شاید میتونم یکم درک کنم که وقتی توی فایل دفتر خاطرات اقا ابراهیم نازنینمون درون اون فایل میگفتین اصلا موندن این بیماری معنی نداره باید درسته بشه باید داره
و این دقیقا یه درجه از باورهای توحیدیخ و اینکه وقتی تو روی خودت کار میکنی وقتی داری از قانون به صورت دقیق استفاده میکنی تحمل کذده چه معنی داره اصلا یعنی چی…باید درست بشه این طبیعیشه که درس بشه مثلا بیماریم و چیزی داخل بدنم نمونه به خاطر همین باورهای ناب. و خالص توحیدی شماست به خاطر اینکه چقدر بی نظیر (واقعا نمیدونم اینجا چه کلمه ای به کار ببرم که حق مطلب ادعا بشه) که این به خاطر اون ادامه دادن و تلاش و این تعهد دیوانه کننده ی شماست استاد نازنینم
استادقشنگم
وقتی گفتین هدفتون مینوشتین توی اون کیف کوچولو و مینداختین تو گردنتون و هر لحظه ثانیه تمرکزا رو کار میکردین و میخواستین که با تمام وجود کلام خداوند توحید خداوند قوانین ناب خداوند رو بگین
من تموم شدم من.مردم
که ببین خدای من
این عشق این ذوق و شوق اینکه چقدر چقدر چقدر استادم از ته ته ته وجودش این اشتیاق رو داشتن که اشاعه ی توحید رو در جهان گسترش بدن
چقدر روی خودشون کار کردن چقدر از ازمایشات رب مثل ابراهیم عالی ترین و با عشق سربلند بیرون اومدن با کنترل ذهن عالیشون در همون زمان چقدر با تمام قلبشون فقط فقط فقط تسلیم قلبشون شدن و هدایت خداوند رودر لحظه لحظه ی زندگیشون بله گفتن چقدر با این تسلیم شدن روی شونه های خداوند نشستن و هدایت شدن به سمت خواسته هاشون. چقدر تنها خداوند رو دیدن و تنهای تنها وابسته ی اون شدن
میخوام بگم این تمرکز و عشق و ذوق و اون اشتیاق سوزان و اون قدم برداشتنتون از اول بوده و هر لحظه بهتر و بهتر و بهتر که اکنون هم که دقیقا به تمام اون خواسته هاتون که رسیدین هر ذوز دارین روی خودتون کار میکنین و هر روز دارین پیشرفت میکنین خدای من
الله اکبر
چقدر زیبا پیام رسان خداوند بودین و هستین و خواهید بود استاد نازنینم
چقدر زیبا گفتین که این لذت بخش ترین حس دنیاست که بفهمی و درک کنی و لمس کنی که چقدر میتونی الگویی بشی برای کسانی که میخوان مسیر خداوند رو برن و کاری برای این جهان انجام داده و تاثیری داشته در این دنیا و جهان رو جای بهتری برای زندگی کرده
الهام بخش بوده و گسترش داده جهان رو با گسترش خودش
خدای من
میخوام بگم استا قشنگم این رمز کار شما بوده که در اول دقیقا اینقدر عاشقانه اینقدر با جدی روی خودتون کار میکردین نه مثل بقیه که فقط بیاد حرف بزنه ۵..۶ ساعت بره نه تمام زندگی شما اشاعه ی توحید و درک بیشتر توحید بود در اول برای خودتون در اول برای زندگی و رسیدن به خواسته های خودتون که اینقدر خداوند مثل ابراهیم پیام رسان توحیدش شمارو قرار داده متفاوت تر از هر کسی این به خاطر عمل کردن واقعی و در ادامه نتایج بی نظیر و بی نهایت شماست که دقیقا ابراهیم وار میخواستین که جهان رو گسترش بدین و خداوند هر لحظه هدایتت ن میکرد به سمت این هدف و به سمت این گسترش بیشتر و دقیقا به قول مریم جان نازنینم که توی کپشن نوشته بودن
کلید اینه که “”میزان ثروتی که هر فرد در زندکی اش کسب میکند به اندازه ی میزان گسترشی است که در جهان به وجود می اورد”” الله اکبر
و وقتی هر لحظه این گسترش گسترده تر میشد خداوند پاسخ میداد و هر لحظه این ثروت این همه نعمت این همه فراوانی جاری ترین میشد بر زندگیتون عاشقتونم من
میخوام بگم برای این هدف کار کردین تلاش کردین بها ها دادین
از داشته ها و پول ها و امتیاز ها گذشتین به خاطر عمل به الهامتون به خاطر لبیک گفتن به ربتون وهر کسی که عمل کنه و بهای هدفشو بده بدون شک بهش میرسه و خداوند پاداش میده
خدای من
من عاشق این گسترش دادنم
عاشق این الهام بخش بودنم خدای من شکرت هزاران بارشکرت
خدای من
خدای من
“” همیشه از خداوند میخواستم که من ابراهیمش باشم دوستش باشم خلیلش باشم””
این جمله چقدر تکانم داد چقدر تکانم داد
خدای من
ایمان و شجاعت و تسلیمی ابراهیم گونه بهم بده
خدای من استاد عزیزم چقدر حس کردم این بغض و احساس نابتون رو در اون لحظه که از ابراهیم و توحید ابراهیم میگفتین
من عاشق این توحید
من بیشتر حل بشم درون خدای من
میخوام بیشتر درکش کنم
رب من
میدانم و ایمان دارم تو هر لحظه هدایتگر میکنی به سمت درک بهتر و بیشتر و عمیق تر خودت و قوانین نابت
خدای من خدای من
همه چیز توحیده
همه چیز توحیده
قسمت توحیدت کامل باشه باورات سر جاش باشه
ثروت میاد
سلامتی میاد
روابط خدایی و الهی میاد
عشق میاد صلح با خودت میاد
ارامش میاد
این توحید چقدر چقدر همه چیزه که همه چیزو با خودش با درک خودش میاره
وقتی من باورهای توحیدی داشته باشم میتونم با خدای درونم عشق کنم میتونم با با خودم بهتر به صلح برسم وقتی رابطه ام با ربم عالی باشه رابطه ام با معبودم که یگانه معبودمه عالی باشه دیگه درون خلا نیست خالی نمیبینم و با خودم بهتر به صلح میرسم و رابطه هام هم عالی میشه
وقتی باوزهای توحیدیم تو ثروت تکمیل باشه سر جاش بشینه
وقتی من شرکهای درونمو پاک کنم و تنها خداوندمو بپرستم و تنها از او یاری بجویم اون ثروت و نعمت و راحتی رو وارد زندگیم میکنه
با ثروتمند شدنم میتونم خیلی خیلی خیلی راحت تر و منطقی تر و خیلی عمیق تر میتونم گسترش بدم جهان و این نهایت توحیده نهایت هدف ربه که جهان هر لحظه هر صدم لحظه در حال گسترش ودر حال پیشرفته و من با ثروتمند شدنم میتونم دستانی از دستان رب بشم که هم خودم در اون لذت در اوج عشق در اوج استفاده ی ناب از تک تک نعمت های ربم که برای ما افریده برای من لیاقت تک تک این همه فراوانی و نعمت و عشق و ارامش رو درونم گذاشنه من لایق بهترین های عالمم که خداوند عاشق اینه و چقدر میخواد که من از این همه نعمت و ثروت و عشق و ایمان و ارامش بهره مند بشم و این از ثروتمند شدن میاد
و وقتی ثروتمند بشم بهتر و عالی تر و میتونم توحیدشو درک کنم که بهتر میتونم تنها رکی خداوندم حساب کنم و بهش تکیه کنم دیگه تنها خدارو. میبینم تنها خدارو میپرستم
تنها از او یاری میجویم
اصلا این ثروت خیلی خیلی خیلی با توحید حل شده
عزت نفس خیلی با توحیده حل شده
و به خاطر اونه که استادم توی قدم میگن که
اره خیلی هاتون به خاطر بحث مالی روابط و اینا اومدین و این دوره رو خریدین
من میخوام شما به اون نیروی درونتون برسین و توحیدی بشین
که از اونو بتونین درک کنین
تمومه براتون
همه چیز.میشود براتون
کن و فیکون میشود
خدای من
خدای من
من دیوانه ی درک این توحیدم
وسیع ترم کن برای درکش
بزرگترم کن برای فهمیدنش
برای عملش
خدای من شکرت
من دیوانه ی سفرنامه ی امروزمون شدمِمریم نازنینم عاشقتونم عاشقتونم
که چقدر چقدر چقدر در زمان مناسب هستین و در مکان مناسب که دقیقا درست ترین فایلی که بهتون الهام میشه رو میذارین
با تمام وجودم سپاسگذارم ازتون
خدای من خدای من
وای وای دقیقا این قسمت فایل دقیقا این قیمت ۱۵.۱۹ فقط برای من بود استادم وه از لحاظ مالی گفتین. که خداوند داشت بهم میگفت اینقدر که تغییر کردی الهامم اینقدر که رابطه ات سلامتی ات اینقدر که ارامشت احساس خوب بیشترت ور طول روز اینقدر که خلق کنندگیت بهتر و بیشتر نشده
نگران نباش ادامه بده
ادامه بده اونم تغییر میکنه اونم عالی تر میشه
الگوهای مناسب ببین و بیا تا میتونی روی خودت کار کن
باوراتغییر بده تحسین کن اینقور ثروت و نعمت و عشقو
خدای من
تو ادامه بده که من هدایتت میکنم من حامی توام من یگانه رب توام م بهت مسیر و راه ها و ایده هاتو میگم توفقط سعی کن در اتصال کاملم باشی که بشن ی صدای مرا خدای من
خدای من شکرت هزاران بارشکرت هزاران بارشکرت
استادنازنینم عاسقتونم
استاد عزیزم عاشقتونم
عاشقتونم
واقعا نمیدونم چی بگم اینقدر که این فایل در زمان مناسب بود
عاشقتونم
عاشقتونمم
مریم قشنگم مریم نازنینم با تمام وجودم سپاسگذارم برای شروع این تحول ناب هر لحظه مون
الهی که. جریانی از نعمت و برکت و ثروت جریانی از عشق جریانی از ارامش و نعمت و برکتو ثروت بیکران ربم جاری ترین باشه بر لحظه های زندکی بهشتیتون استاد قشنگم
عاشقتونم
خدای من شکرت هزاران بارشکرت هزاران بارشکرت
استادم چقدر چقدر قشنگ گفتین که دقیقا این تکرار و این نتایج و موفقیت هدی افراد چقدر میتونه باور پذیر تر بکنه و چقدر میتونه برای تک تکمومون نشونه بشه چقدر میتونه الگویی بشه که وقتی ایشون مثلا تونسته تینقدر قشنگ کار کنه و نتیجه بگیره. افرین دمش گرم پس منم میتونم اینقدر عالی نتیجه بگیرم
خدای من هزاران بارشکرت هزاران بارشکرت برای دوره ی روانشناسی ثروت ۳ که هویلای کسب و کاره
خدایاشکرت برای امروز وهر لحظه ام که منو به سمت بهترین و عالی ترین مسیرهد هدایت میکنی خدایاشکرت برای هر نفسی که در این بهشتم میکشم خدای من شکرت برای وجود نازنین استاد عزیزم و بانوی زیبایی ها که بی نهایت عاشقشونم
خدایاشکرت مرابه سمت مسیر کسانی که به انان نعمت و برکت وعشق دادی هدایتمان کن رب مهربان من
مشتاق دیدن رد پای شما در این قدم از «روزشمار تحول زندگی تان» هستیم.
45 امین روز
دیدگاه زیبا و تأثیرگزار مرضیه عزیز به عنوان متن انتخابی امروز:
خداوندا از شر نجواهای شیطان به تو پناه میبرم
به نام خالق هستی
سلام سلام به همه ی اعضای خانواده ام
من باور دارم خداوند هر لحظه هدایتگر من است
خدای من هر روز که فایل جدید روی سایت قرار میگیره،میگم اگه همین تنها فایل رو درک کنم،میتونم باهاش کل زندگیمو تغییر بدم،بعد میبینی فرداش یه فایلی رو سایت قرار میگیره که تموم وجودمو میلرزونه با آگاهی هاش،استاد به قول خانم شایسته آگاهی هایی در این فایلهاست که واقعا فلک رو میلرزونه
خدای من فکر میکنم همین دیروز بود که دفترم رو نگاه کردم،اهدافی که با شروع سال نود ونه بود نوشته بودم،منو شوکه کرد،بخدا اصلا یادم نبود که من اولین هدفم رو نوشته بودم درک قوانین جهان هستی،و خداوند منو در راستای هدفم قرار داده تا قوانینش رو درک کنم،خدایا شکررررررت
استاد چندروز پیش یکی از دوستانم سوالی از من کرد،که دوست دارم در این کامنت مطرحش کنم
پرسید وقتی ما میمیریم به کجا برمیگردیم؟؟؟
جواب من:گفتم اگه خداوند رو خمیری تصور کنیم که بچه ها باهاش بازی میکنند،بچه ها اون خمیر رو تکه تکه میکنند،هر کدوم از ما تکه هایی از اون خمیر هستیم با ظاهری متفاوت اما سرشتمون یکیه هممون خمیریم،وقتی بازی تموم میشه،بچه ها دونه به دونه اون تکه های خمیر رو برمیگردونند،و میچسوبند به اون تکه بزرگه ی خمیر،در واقع ما جزیی هستیم از یک کل،وقتی میمیریم به کل(انرژی) برمیگردیم
ما جزیی از این انرژی هستیم که اسمشو خدا گذاشتیم،وقتی میمیریم به کل برمیگردیم.
خدایا شکرت،خدایا شکرت،خدایا شکرت
استاد این فایل حجت رو بر من تموم کرد،با تموم وجودم درک کرده بودم که خداوند همه چیزه،اما بخاطره مذهبی که باهاش بزرگ شده بودم،میترسیدم بیان کنم،اما یه حسی درونم بهم این شجاعت رو داد که بیان کنم هر آنچه درونم داره بیداد میکنه،خداوند منم،خداوند شمایی،خداوند این گوشی توو دستمه،خداوند سنگ،خداوند چوب،خداوند هر آنچه که در این جهان هست و نیست اونه.
خدای من چه نفس راحتی دارم میکشم از اینکه اون فریادهای درونم رو دارم بدون ترسی بیرون میریزم،خدایا شکررررررررررت
استاد باوری که من در مورد خداوند درک کردم،خداوند انرژی که قوانینی داره،که این جهان بر پایه این انرژی که ما اسمشو خدا گذاشتیم،بوجود اومده و این ما هستیم که هر لحظه داریم با افکار و باورهامون به این انرژی شکل میدیم،و اینکه هر لحظه داریم به چی توجه میکنیم،همون قانون تمرکز و توجه که داره باورهامون رو شکل میده،داریم به ثروت توجه میکنیم یا به فقر،به سلامتی یا بیماری،به روابط عالی یا روابط ناسالم و….
ما هر لحظه در حال فرکانسهایی به جهان هستی،هستیم و جهان هم مطلقا مطابق با فرکانسهامون اتفاقات،شرایط،موقعیتها و ایده ها رو وارد زندگیمون میکنه.خدایا شکرت
احساس خوب=اتفاقات و شرایط خوب
احساس بد=اتفاقات و شرایط بد
و جمله ی طلایی استاد:انچه رو که ما از خداوند باور میکنیم همونو تجربه میکنیم
خدای من درک این جمله منو دیوانه کرد،عذابهایی رو که خداوند در قران گفته و من یک عمر باور نداشتم اونم بخاطره نگاه انسانیم به خداوند رو دارم با تموم وجودم درک میکنم
خداوند سیستمی ست که طبق قوانینی وضع شده،اینکه ما داریم این قوانین رو درک کنیم تا آگاهانه زندگیمون رو خلق میکنیم
قانون فرکانس:ما در هر لحظه داریم فرکانسهایی رو با توجه به چیزی که میشنویم،چیزی که میبینیم،چیزی که لمس میکنیم،بیان میکنیم،میچشیم و بو میکنیم(ورودی های ذهنی)به جهان هستی ارسال میکنیم که در طی تکامل باورهایی درونمو شکل میگیره که این افکار و باورها به این انرژی درونمون شکل میده.الله اکبر
استاد ببین دارم چه هدایتهایی رو از خداوند دریافت میکنم،یادته گفتم دنبال تفکر قانونمندتم،یادته گفتم دنبال اینم که درک کنم که شما چجوری داری فکر خدا رو میخونی،الله اکبر از این هدایتها
استاد فایلی که در جواب به کامنت مدیر فنی راجب بیماری دادی رو همین چندشب پیش خیلی هدایتی گوش دادم،خدای من دیوانه شدم،آخه چند سال درگیر بیماری بودم که داشتم دارویی رو مصرف میکردم که بدنمو از حالت طبیعی خودش خارج کرده بود،وقتی تووی سایت اومدم کمی قانون رو درک کردم،فایلهای آرامش در آگاهی رو گوش دادم،گفتی بدنمون خودش داروخونه داره،به جسارت تموم،تمام داروها رو دور ریختم،گفتم دیگه باید خودش خوب بشه،مادرم بارها گفت دارو بخور،گفتم نمیخورم بدنم خودش داروخونه ست باید خودش خوب بشه و وقتی شما گفتی که نمیپذیری یک سال بیماری توو بدنتون باشه خدایا جسارتم هزاران برابر شد،مطمئنم بزودی بدنم خودش،خودشو درمان میکنه.خدایا شکرت
استاد میدونی گاهی هدایتهایی رو از خداوند دریافت میکنم که اون لحظه اصلا درک نمیکنم هدایت خداوند اما انجامش میدم،بعد میبینی شما تووی یه فایلی راجبش حرف میزنی،مثه همین درمان بیماری،خدا میدونه من اون لحظه چقدر خوشحال میشم.خدایا شکرت
خداوند به نقل از کتاب گفتگو با خدا:در ابتدا آنچه هست،همه چیزی است که بود،و چیز دیگری نبود.با این وجود،همه آنچه هست،نمیتوانست خودش را بشناسد.چون همه آنچه هست،همه آن چیزی است که بود و چیز دیگری نبود. و بنابراین انچه که هست…نبود.چون در غیاب چیزی دیگر،آنچه که هست،نیست.
قانون پایستگی:انرژی نه بوجود می اید،نه از بین میرود
قرآن:خدا نه زاییده شده و نه میزاید
و خداوند انرژی که همه جهان رو خلق کرده و داره گسترشش میده
خدای من درک این آگاهی ها تموم وجودمو به وجد آورده،استاد همینه تفکری قانونمند،من میخوام اون کشاورزی باشم که اول ذهنمو پاک کنم از تفکر گذشتگانم،تفکر جامعه ام و بعد بذرهایی چون ایمان،توکل،امید،ثروت،سلامتی،آرامش،معنویت،روابط عالی رو در ذهنم پخش کنم و قدم به قدم با باورهای درست،ورودی های مثبت،در احساس خوب موندن،سپاسگزاری،کنترل ذهن این بذرها رو پرورش بدم تا رشد کنند و تووی دنیای واقعی برام اتفاق بیوفتند.خدایا شکرت
خدایا شکرت که وقتی فکر میکنم اگه میمردمو نمیفهمیدم برای چی به دنیا اومده بودم،اگه دست خالی پیشت برمیگشتم بدون اینکه روی زمینت رسالتمو انجام داده باشم،خدایا خدایا تورو خدا هدایتم کن تا اونجور که لایقش هستی سپاسگزارت باشم.خدایا خدایا خدایا فکرشو که میکنم دیوانه میشم.الله اکبر
خدایا منم ازت ممنونم که قوانینی رو وضع کردی که تغییر نمیکنه
خدایا منم ازت ممنونم که پامو محکم زمین میزارم
خدایا منم ازت ممنونم که نگرانی ها رو از وجود من کشیدی بیرون،گفتی قانون همینه اگه این فرکانس رو بگیری مطلقا این جواب رو میگیری نه جواب دیگه
خدایا شکرت که دارم آیندمو درخشان میبینم
خدایا شکرت که دارم هر لحظه سعی میکنم تا اگاهانه زندگیمو تغییر بدم و اونجوری که دلم میخواد خلق کنم
خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت
خدای من تموم وجودم سرشار از آرامش شده،تموم وجودم سرشار از ایمان و توکل شده،خدایا شکرت
خدای من به قول حضرت علی شاید اونقدر پوستم کلفت باشه که بتونم عذاب جهنم رو تحمل کنم،اما چجور دوری از تورو تحمل کنم
الله اکبر که دیگه نمیتونم بدون این حس زندگی کنم،استاد بخدا دارم دیوانه میشم حس میکنم در مقابل این حس وصال درمانده ترینم،تسلیم ترین،عاجزترینم اما در حین حال خوشبختترینم.خدایا شکررررررررررررت
خدایا هدایتم کن به هر انچه منو به تو نزدیکتر میکنه
خدایا شکرت که در این جهانت هدایتم کردی به مسیر صراط مستقیم
خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت
استاد شما در کتاب چگونه فکر خدا رو بخوانید اونقدر زیبا نوشتی که واقعا از درک زیاد ناتوانم برای نوشتن در موردش.معجزاتی که رخ داد برای حضرت موسی الله اکبر این کتاب و این فایل خداشناسی،خودشناسی،علم شناشی و…خدایا شکرت
خدایا هدایتم کن به درک بیشتر قوانینت که هر چه درک میکنم،تشنه تر میشم برای آگاهی های جدید.خدایا شکرت
ممنونم استادم
پروردگارم برای سپاسگزاری از تو من عاجزترینم.فقط میتونم بگم شکررررررررت
دوستون دارم
مشتاق دیدن رد پای شما در این قدم از «روزشمار تحول زندگی تان» هستیم.
46 امین روز
مشتاق دیدن رد پای شما در این قدم از «روزشمار تحول زندگی تان» هستیم.
47 امین روز
مشتاق دیدن رد پای شما در این قدم از «روزشمار تحول زندگی تان» هستیم.
48 امین روز
دیدگاه زیبا و تأثیرگزار دوست عزیزمان نسترن به عنوان متن انتخابی امروز:
بسم الله الرحمن الرحیم
فایل روز 48
خدایا شکرت که قراره امروز با این فایل آگاهیهام در مورد ثروت افزایش پیدا کنه
خدایا شکرت که با متمرکزکردن ذهنم بر روی ثروت داری از طریق مریم عزیز توجهم رو بر این موضوع بیشتر و بیشتر میکنی و گذاشتن این فایل در روز شمار قطعا هدایتی از جانب خودته و پاسخی به این توجه
چه اسم یا مسمایی: معلولیت ذهنی در مورد ثروت
خدایا چی دارم میخونم و می شنوم؟!!!
ذهن آدم ها میتونه در مورد ثروت سالم و یا معلول باشه :
برای ذهن سالم ثروت ی چیز طبیعیه که در دنیای اطراف فرد و در جهان به وفور وجود داره مثل اکسیژن که برای داشتنش نیازی به کار خاصی نیست چون به صورت اتوماتیک ی بدن سالم اون رو دریافت میکنه و مانعی در مقابلش وجود نداره
مثل اکسیژی که یکسری فعل و انفعالات در جهان این ماده رو به وفور و برای همیشه در دسترسش کرده
مثل اکسیژن که مجراهاش از قبل طی فرایندی تکاملی آماده شده تا وارد بدن بشه
مثل اکسیژن که ورود و خروجش از فبل تنظیم شده و کسی نگران تنظیم کردنش نیست
اما زمانی که:
به هر طریقی مانعی در مسیر ورود اکسیژن به بدن قرار گیره و یا چیزی اون رو محدود کنه اون مکانیسم طبیعی که طبیعی بودنش رو فقط خداوند به اندازه ای معین مقدر کرده بهم میخوره و این ماده ی حیات به اندازه کافی به مغز نمیرسه و نتایج بدی رو به دنبال داره که البته این هم اگر به موقع شناسایی بشه و برطرف بشه از اون عوارضش جلوگیری میکنه
خدای من چقدر این تشبیه زیباست :
ثروت مانند اکسیژن است
توی این تشبیه ارکان تشبیه واضح و مشخصه:
ثروت= مشبه
مانند: ادات تشبیه
اکسیژن: مشه به
شعرا و نویسنده ها از تشبیه به عنوان ابزاری برای زیبا کردن و جلا دادن نوشته هاشون استفاده میکنن اما تشبیه استفاده شده در اینجا توسط استاد داره ضرورت ی چیزی رو نشون میده.چیزی که مثل اکسیژن حیاتیه. چیزی که اگر نباشه مرگ رو بدنبال داره و اگر کم باشه معلولیت رو.
خدای من:
با درک این تشبیه من به چی میرسم؟
این تشبیه داره چه درسی به من میده؟
استاد میخواد به من چی بگه؟
درس این برا من اینه که اگر ثروت توی زندگیم نیست یعنی من مرده ام
درس این برا من اینه که اگر ثروت تو زندگیم کمه یعنی من معلولم
درس این برا من اینه که اکسیژن فراوان و همه جاس هست به طور طبیعی پس اگر من توی نفس کشیدن مشکل دارن یعنی مشکل از منه و این غیر طبیعیه.
درس این برا من اینه که اکسیژن برای ورود به بدن نیاز به مجرا داره و اون مجرا به طور طبیعی در بدن همه هست و بازه پس اگز من اکسیژن رو دریافت نمیکنم حتما ی چیزی مجراش رو بسته و این طبیعی نیست . من باید این مانع یا موانع رو بردارم اگر خودم میدونم کجاست باید برطرفش کنم اگر نمیدونم و مخفیه باید یکسری اقدامات عملی برای شناساییش بردارم . باید مسیرها رو یکی یکی بررسی کنم .
هرچی موانع کمتر اکسیژن بیشتر و هرچه موانع بیشتر اکسیژن کمتر و یادم باشه اگر اینه ها رو برطرف نکنم اگر زیاد بشن اکسیژن اونقدر کم میشه که میمیرم حالا انتخاب با خودمه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
اصلا میتونم تشبیه بالا رو استعارش کنم و بگم:
ثروت اکسیژنه
اونوقت دیگه ضرورتش رو بیشتر درک میکنم .بیشتر درک میکنم که ثروت طبیعیه و چیزی غیر از این طبیعی نیست. اگر غیر از اینه باید بررسی بشه. باید آنژیو گرافی بشه تا مسیرهای بسته شناسایی بشه.
باید بقول وریا گنجی عزیز آگاهی حضور پیدا کنه. باید نظارت بشه روی مسیرهای ذهنی از ورای ذهن. باید مسیرها مشاهده بشن بدون قضاوت
در مورد خود من موانعی که تا حالا شناسایی شدن:
من سنم بالا رفته و دیگه دیره برا ثروتمند شدن
حتما باید شغل خاصی داشته باشم تا ثروتمند بشم
چون نتونستم جایی استخدام بشم دیگه فرصت هام کمه برا ثروتمند شدن
ازدواج با ی فرد ثروتمند آدم رو ثروتمند میکنه
چون توانایی خاصی ندارم نمیتونم ثروتمند بشم
اینا موانعی هستن که تا حالا با آموزه های استاد پیداشون کردم. البته شناسایی باورهای تضعیف کننده در مورد ثروت ی طرف قضیه اس و جایگزین کردن اونها با باورهای تقویت کننده طرف دیگه . چون فقط شناسایی مهم نیست و خنثی کردن هم مهمه جوری که تاثیر اینها کم و کمتر بشه.
ی جورایی ذهن ما مثل ی منطقه جنگیه که مین های زیادی توش هست هر کدوم از ما باید تخریبچی ذهن خودمون باشیم باید این مین ها رو شناسایی کنیم و خنی شون کنیم .اینجوری نیست که ی نفر دیگه بیاد و این ها رو براما خنثی کنه. استاد مث ی راهنماییه که چون خودش این مسیر رو رفته میدونه این موانع کجا هستن و داره به ما میگه دیگه بقیش با خودمونه که چجوری خلاقیت به خرج بدیم و این ها رو از سر راهمون برداریم
باورهای غلط این داستان:
پول بده ثروت بده
برای بدست آوردن ثروت باید دین رو بذاری کنار
جمع ثروت و دین ی جا غیر ممکنه
ثروتمندها اونقدر که به دنبال مال و ثروت هستن حتی فرصت نمیکنن که از اونها استفاده کنن
برای به دست آوردن ثروت باید خونوادت سختی بکشن زجر بکشن همونطوریکه این مرد زن و بچش رو می فرسته صندوق عقب!!!!!!!!!!!!!!!
کسی که ثروتمند میشه دیگه به خانوادش اهمیت نمیده و حتی اونها رو قربانی هم میکنه
دلایل رد این باورها رو میشه راحت پیدا کرد:
در قرآن زمانی که فرشته ها میخوان جان آدم های مستضعف رو بگیرن اونها رو مورد سوال قرار میدن که چرا نتونستن ثروتمند بشن و دلایل و توجیه اونها رو رد میکنن
خیلی از افراد ثروتمند توی دنیا دارن هم خودشون هم خونوادشون و هم مردم دیگه از اون ثروته استفاده میکنن و بهره میبرن
خیلی از پیامبرها و امامان ما که اینقدر به خدا نزدیک بودن ثروتمند هم بودن پس ثروت با دین منافاتی نداره
خیلی از ثروتمند ها رابطه ی خوبی با خانواده هاشون دارن و دارن کنار هم با لذت و خوشی زندگی میکنن.
پیامد باور داشتن به این باورهای تضعیف کننده این داستان:
افراد زیادی که ذهنشون فقیره اینها رو باور میکنن و ثروت مند نشدن رو یک مزیت میدونن و به خاطر همین تعداد زیادی از افراد از ثروت دور و دورتر میشن
نکته ی جالب برا من در مورد افراد مذهبی:
همشون اقرار دارن که مراجع تقلیدشون و رهبرشون و خیلی از رئیس جمهوراشون افراد ثروتمندی هستن اما هیچ وقت این سوال رو از خودشون نپرسیدن که چرا اینجوریه؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
چرا اگر دین و ثروت با هم جا نمیشن پس چرا اینا هم ثروتمندن و هم با خدا هستن
به نظر میرسه که این افراد مذهبی که من خودم هم قبلا جزشون بودم مفهوم ساده زیستی رو با نداشتن ثروت یکی میدونن در حالیکه این ها دو مفهوم کاملا مجزا هستن و ساده زیستی اصلا به معنی ثروت مند نبودن نیست. کسی که ثروتمند میشه دیگه اونقدر به اونچه که میخواد میرسه که همه چیز براش عادی میشه و خیلی راحت تر و ساده تر زندگی میکنه
نکته خیلی خیلی جالب و جدید این فایل برای من:
پول و ثروت ویژگیش اینه که شخصیت آدم رو بر جسته میکنه یعنی هر جوری باشی با پول اون ویژگی بارزتر و مشخص تر میشه. و چقدر خوشحال شدم که امروز این آگاهی رو کسب کردم چون فهمیدم با ثروتمند شدنم:
مهربان تر
بخشنده تر
و صبورتر میشم
خدایا شکرت به خاطر این آگاهی
اگر آگاهی خداوند در وجود ما جاری بشه دیگه هیچ محدودیتی در مورد ثروت نداریم چون منبع این آگاهی خودش بی نهایته و نامحدود.مگر میشه کسی که تمام جهان از اونه در مورد ثروت قالبی مشخص کنه که فقط در اون چهارچوب باشه؟!!!!!!!!
اگر ثروت توی زندگی من نوعی نیست یعنی مجراهای ورودیم بسته است باید بازشون کنم و این آگاهی ناب ی جوری من رو از خواب بیدار کرد که دارم چکار کنم و باید چکار کنم
ذات انسان جوریه که دوست داره بهتر زندگی کنه و با ثروت میشه بهتر زندگی کرد اما وقتی باورهای نادرستی داشته باشی به ثروت نمیرسی و جون نمیرسی دست به توجیه میزنی که نرسیدن بهتر از رسیدنه
خیلی از افراد در مورد ثروت باورهای بیماریزا دارن و ذهنشون معلوله اگر ما به انها توجه کنیم و مثل اونها فکر کنیم مثل اونها نتیجه میگیریم .من خودم قبل از آشنایی با استاد جز این دسته بودم و جالب اینجاست که اصلا نمیدونستم معلولیت از ذهن منه چون شناختی روی خودم و باورهام نداشتم اما کم کم که به خودشناسی و خداشناسی روی آوردم فهمیدم که مشکل از منه .البته باید بگم که این فایل الان ی جوری این شناخت و آگاهی من رو در این زمینه برد بالا چون بعد از دو سال دوباره دارم با ی مدار متفاوتی گوشش میدم و دارم بهتر درکش میکنم و بهتر میفهممش.
خدایا سپاسگزارم ازت که مریم جان رو هدایت کردی که این فایل ها رو بروز رسانی کنه و هدایتش کردی که اینها رو بزاره تو روز شمار و این قطعا یعنی منی که الن دارم اینا رو گوش میدم قبلا فر کانسش رو فرستادم که الان دارم پاسخش رو دریافت میکنم با تغییر مداری که داشتم .
و کلام آخر:
ما میتونیم انتخاب کنیم که معلول ذهنی نباشیم در مورد ثروت و اگر چنین تصمیمی بگیریم قطعا خداوند از ما حمایت میکنه و ما رو هدایت میکنه چون اون بیشتر از ما دوست داره که ثروتمند بشیم و هرچه ثروتمند تر بشیم به خدا نزدیکتر میشیم و اون رو بیشتر باور میکنیم و قبولش میکنیم و متواضعتر میشیم
خدایا شکرت به خاطر بودن استاد با ما. خدایا من میخوام سالم ذهنی باشم در مورد ثروت دیگه نمیخوام بپذیرم معلولیت رو . خودت کمکم کن
مشتاق دیدن رد پای شما در این قدم از «روزشمار تحول زندگی تان» هستیم.
49 امین روز
دیدگاه زیبا و تأثیرگزار دوست عزیزمان میلاد به عنوان متن انتخابی امروز:
به نام خداوند هدایتگر من
از قلبم به شما سلام میکنم استاد بزرگوارم
سلام درود به بانو شایسته عزیزم
سلام میکنم به دوستان هم فرکانسی خودم
بعد شنیدن فایل پنجم آرامش در پرتو آگاهی درباره بدن انسانها که بزرگترین داروخانه جهان درون بدن ما است چند مقاله درباره تاثیر پلاسیبو خواندم و یک مقاله نظر منو جلب کرد خواستم با شما به اشتراک بزارم امیدوارم از آن لذت ببرد..
پژوهشهای جدید نشان میدهد بیمارانی که از دارونماها استفاده میکنند، حتی با وجود اطلاع از بیاثر بودن آنها، باز هم بهبود مییابند!
به گزارش ایسنا و به نقل از گیزمگ، یک مطالعه جدید نشان داده است که بیماران مبتلا به عوارض مرتبط با سرطان، پس از استعمال یک داروی بیاثر یا دارونما، بهبود قابل توجهی را نشان دادهاند.
در این آزمایش به همه افراد در ابتدای مطالعه گفته شد که قرصهایی که به آنها داده شده است، حاوی هیچ ماده دارویی موثری نیست، اما اثرات بهبود دهنده این دارونماها معروف به “پلاسیبو”(Placebo) هنوز هم دیده میشود.
این مطالعه تایید میکند که تجویز دارونما برای بیماران، حتی با وجود باخبر کردن آنها از بیاثر بودن آنها، میتواند در برخی از انواع درمانهای بالینی نقش داشته باشد.
“تد کاپچوک” استاد پزشکی دانشگاه هاروارد نتایج یک آزمایش کوچک را منتشر کرد که فرضیهای را که در دهههای گذشته در علم قوی بود، به چالش کشید. وی لزوم استفاده از دارونما را بررسی کرد.
یک گروه ۸۰ نفره از بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر (IBS) جمعآوری شد. نیمی از آنها به عنوان گروه کنترل، درمانی دریافت نمیکردند، در حالی که نیم دیگر با قرصهای دارونما تحت درمان قرار گرفتند و از آنها خواسته روزانه دو عدد از این قرصها را به مدت سه هفته استفاده کنند.
کاپچوک گفت: ما نه تنها برای بیماران کاملا روشن کردیم که این قرصها حاوی هیچ دارویی نیستند، بلکه حتی عبارت دارونما (پلاسیبو) را روی جعبه قرصها چاپ کردیم.
وی افزود: ما به بیماران گفتیم که نیازی نیست به اثر پلاسیبو اعتقاد داشته باشند و فقط قرصها را مصرف کنند.
نتایج آزمایش، همه را غافلگیر کرد و ۵۹ درصد از آنها که قرصهای جعلی را مصرف کرده بودند، بهبود علائم بالینی را گزارش دادند، در حالی که گروه کنترل تنها ۳۵ درصد بهبود علائم را نشان میدادند.
دروغی که درمان میکند!
پس از انتشار مطالعه کاپچوک، دانشمندان شروع به تحقیق کردند که آیا امکان استفاده از دارونماها در بعضی از روشهای درمان بالینی وجود دارد یا خیر!؟
در طول هفت یا هشت سال گذشته، تعدادی از آزمایشات مختلف در مورد اثرات دارونماها در شرایط مختلف انجام شده است.
هم چیز به باورهای که ما برای خودمان ساختیم بستگی داره
در پناه خداوند بزرگ موفق و پیروز باشید.
مشتاق دیدن رد پای شما در این قدم از «روزشمار تحول زندگی تان» هستیم.
50 امین روز
دیدگاه زیبا و تأثیرگزار دوست عزیزمان الا به عناون متن انتخابی امروز:
به نام خدایی که مرا انسان افرید
به نام خدایی که بی نهایت بزرگتر است از هر چیزی
به نام خدایی که هر لحظه هدایت میکند دردانه های نازنینش را
خدای من هزاران بار شکر میکنم که امروز هم فرصتی دادی که همسفر و همقدم و هم مسیر استاد نازنینم و مزیم جان پر از عشقم باشم
خدای من هزاران بارشکر میکنم که امروز هم فرصتی دارم. که چشمانم این همه نعمت و این همه زیبایی و فراوانی و ثروته رو ببینه
خدای من شکرت برای هر نفسی که در این بهشت برینت میکشیم
خدای من شکرت
سلام به استاد نازنینم
سلام به مریم قشنگم
مریم پر از عشقم بانوی زیبای زیبایی ها
چقدر این فایل دیوانه کرد مرا
اصلا یه کشش عجیبی نسبت به این فایل پیدا کردم
در صورتی بود که اکنون اولین باره که دارم میبینمش و دیوانه شدم از این همه همزمانی های بی نظیر خداوندم و چقدر خداوندم رو سپاسگذارم که چقدر زیبا هدایت میکند هر لحظه دردانه هایش را
چقدر چقدر سپاسگذارم برای این هدایت های ناب و بی نهایت دقیقش خدای من شکرت هزاران بارشکرت
که من دارم برای هر لحظه و هر روز روز شمارمان دیوانه میشوم اینقدر که دقیق و اینقدر که هدایت هایش در بهترین زمان است یعنی تک به تک فایلهایی که مریم نازنینم هدایت میشین و مذارین دقیقا پاسخ همون روز و هدایت و پیام همون روز ربمونه
خدای من شکرت هزاران بارشکرت
چقدر میخوام این تکرار کنم و بگم که چقدر چقدر تک به تکشون رو که ایمان دارم که تک به تکشون هدایت و الهام خداوند که میدارین به موقع و دقیقه
عاشقتونم
نازنین مریم جانم عاشقتونم و هر لحظه برای این اتصال نابتون برای این عمل کردن به هدایت های دقیقتون بی نهایت تحسینتون میکنم بی نهایت تحسینتون میکنم عاشقتونم عاشقتونم
چقدر زیبا گفتین مریم عزیزم
چقدر زیبا گفتین که من محو جمله ی اول کپشن شدم
که گفت
تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثنا حاصل فرکانس های خودمان است
پس وقتی درک کردیم و با تمام وجودمون باور کردیم و ایمان داریم که تنها وتنها این فرکانس ها و افکار و باورهای ماست که هر لحظه خلق میکنه هر ثانیه ی مارو
میام و از خودم میپرسم
چطور میتونم فرکانس خواسته هامو ارسال کنم و با خواسته هام هم فرکانس بشوم
چقدر چقدر زیبا گفتین مریم نازنینم
من تشنه ی اینم که خط بهدخط کپشن خدایی که خود خود کلام خداست که بشنوم و چقدر زیبا منطقی تر و درکش رو بهتر و عالی تر کرده کپشن های بالای هر فایل که از خود خود موضوع درون فایل هادو کلام خداوند که از زبان استاد قشنگمون جاری میشن رو نوشته شده
عاشقانه این عشقتون
این بی نهایت شوق و ذوق و بی نهایتتتت عشق و اشتیاق برای هر لحظه بهتر شدن و درک کردن بیشترتون رو بی نهایت تحسین میکنم مریم.جان عزیزم الگوی نازنین من❤️❤️❤️
««دقت کرده ای که جنس اتفاقات روزمره زندگی ات، چقدر شبیه به جنس گفتگوهایی است که غالباً در ذهنت می چرخانی؟ و مهم تر از همه، آیا می دانی می توانی با مدیریت این گفتگوها و جهت دادن به آنها، تجربه ی زندگی ات را از اساس تغییر دهی و مهم تر از همه آیا می دانی که این موضوع تنها کار زندگی تو به عنوان خالق شرایط خودت است؟!»»
چقدر چقدر دیوانه ی این درک بی نظیرتون شدم نرین قشنگم که دقیقا
دقیقا همین گفت و گوی های ذهنی هست که میاد و واقعیت های هر کس رو درس میکنه و شکل میده
همین گفت و گوی های ذهنی هست که میاد و هی تکرار تکرار میشه و گوسفند بار اون باورهای پوچ و بیهوده شکل میگیره همین گفت و گوی های ذهنی که داره تکرار میشه توی ذهن و این تکرار باور اونو میسازه
چقدر بی نظیر گفتین مریم زیبایم
که دقیقا افراد به دنبال عوامل بیرونی و این چرت و پرتامیگردن که حتی خیلی سریع تر از طی کردن پروسه ی قانون بی نهایت تکامل میخوان برسن به اون خواسته اشون
و اینو نمیدونن که تنها و تنها این باورهاست این تنها کانون توجه هر کسه این افکار هر کسیه که داره هر لحظه هر لحظه نسبت به اون فرکانس هایی که فرستاده و تحویل جهان داده
خداوند بلند مرتبه و فراوانی مطلق و قادر مطلق بهش پاسخ میده و هدایت میکنه هدایت میکنه به هر انچه که تو بخواهی
من دیوانه شدم خدای من
دیوانه شدم
این جمله منو کشت”” تمام اتفاقات زندگی ات چیزی جز ترجمه ی فرکانس هایت نیست ….منشا این گفتگوی های ذهنب یا بهتر بگویم فرکانس ها باورهایی است که در طی سالیان در ناخوداگاه ات شکل گرفته
یعنی باورهایت به نحوه ی نگاه تو به اتفاقات جهت میدهد باورها نه تنها گفت گو های ذهنی ات بلکه رفتار و عکس العمل ات رانیز در ان جهت پیش میبرد””
چقدر زیبا گفتین مریم قشنگم
چقدر چقدر چقدر بی نظیر بود که
تک به تک اتفاقات چیزی جز ترجمه ی این فرکانس هادنیست
یعنی چی؟
یعنی دقیقا جهان تنها و تنها به فرکانس ها و افکار و اون.گفت و.گوی های ذهنی ات با خودت جواب میده
یعنی اگه تو هر لحظه با کنترل ورودی های ذهنت با کنترل کانون توجهت بروی نعمت ها فراوانی ها و ثروت ها و قشنگی ها ببندی و تنها بروی این همه زیباییی و قشنگی ها و عشق ها فیلتر کنی
و بروی زیبایی ها توجه کنی جهان از اون توجهت از اون اصل و ریشه ی فرکانسی که فرستادی بیشتر و بیشتر وارد زندگیت میکنه
اولین گام برای تغییر کنترل گفتگوهای ذهنی ات در جهتی است که تورا به ارامش برساند و اولین گام برای اینکار
کنترل ورودی های ذهنت هست
و تمرکزت بروی هر نکات مثبت دقیقا اطرافت بذار و این اصل این اصل اینکه بهتر و عالی تر درک کنی قوانین جهان رو که تنها و تنها داره به کانون توجهت و فرکانس هایت پاسخ میده
چقدر چقدر به ادم قدرت میده
چقدر به ادم نیرو میده خدای من
خدای منِ چقدر عاشق این تکرارم که استادمون دقیقا توی بی نهایت فایلا دقیقا بروی مرور این قوانین و بهتر درک کردن و فهمیدنش تاکید دارن
که اصل خود خود خود اینه
نه اون تکنیک ها و این مسخره چیزا
فقط باید به اصل بچسبم و برم جلو
چون این اصله که اگه بتونم با تمام وجودم درکش کنم میتونم عالی عملش کنم و وقتی درکم درست باشه عمل درست تره و لاجرم نتیجه و انچه که میخواهم رخ میده
اصل تنها همینه اگه میخوام نتایجم متفاوت باشه باید افکارم و فرکانسانو متفاوت کنم
چون جهان هر فرکانسی که از من بگیره همونو نه کمتر و نه بیشتر تحویل من خواهد داد
چقدر زیبا بود چقدر زیبا بود
میدونی چیه دقیقا دقیقا
به قول عزیزدلم که عالی گفت
ما هر روز باید بروزرسانی کنیم تک تک وجودمون رو با اتصال با دریافت هدایت های ناب خداوند با درخواست هایی که حتی شاید هر لحظه به درخواست جدیدی توی همون لحظه ایی که هستیم با فرکانسمون به جهان ارسال کنیم و تحویل جهان بدیم و خداوند چقدر چقدر زیبا هدایت میکنه مثلا من خودم دقیقا دیشب هدایت شدم دقیقا هدایت شدم به سمت دفتر خاطرات اقا ابذاهیم نازنینمون و چقدر چقدر چقدر زیبا درست همون چیزی که باید میشنیدم رو دقیقا اونجا خداوند بهم گفت و برام بازتر کرد
میخوام بگم اینا همش خود خود هدایته و چقدر خدارو شکر میکنم و سماسگذارشم هر نفسم که هر لحظه در مسیر این هدایت ها و الهامات نابش هستیم که دقیقا تک به تک فایلا برای همون لحظه ی ماست دقیقا خدای من شکرت هزاران بارشکرت برای این همه همزمانی های بی نظیر خدای من شکرت برای اگاهی های نابی که هر لحظه بهتذ و عمیق تر برامون باز تر و بازترش میکنی خدای من شکرت هزاران بلرشکرت برای این همه نعمت و برکت و عشق و ارامش
نکته ی بی نظیری که خداوند گفت از زبان و کلام استادمون”
این فرکانس ها و این باورها حاصل ورودی های ذهنمونه ,
کسی که نتونه ورودی هاشو کنترل کنه
نمیتونه خروجی مغزشو رو هم کنترل کنه””
چقدر زیبا گفتین استاد عزیزم چقدر زیبا گفتین که
دقیقا
ذهن ما هم مثل اون دستگاه میمونه که داره هر لحظه از درونش از افکارش از فکرهاش از کانون توجهش انرژی و ارتعاش ساطع میکنه به جهان
و دقیقا دقیقا جهان بی برو برگرد همین همین افکار و همین فرکانس و همین کانون توجه منو رو دریافت میکنه ک از اون جنسی که فرستادم از همون جنس بیشتر وارد زندگیم میکنه
ببین چق ر چقدر درک این موضوع به این مهمی که کل قانون جهانه کل سیستم جهانه چقدر میتونه ادم رو توحیدی تر کنه
و با همین درک قانون فرکانس با هم درک قانون مدارها
چقدر چقدر ادم قدرت میگیره
چقدر ادم اعتماد به نفسش بالاتر میره
چقدر زیبا هدایت میشه به اون چیزی که داره توجه میکنه بهش و به سمت کانون تمرکزش هدایت میشه
چقدر درک این موضوع درک بی نهایت بیشتر اینکه من خودم هستم که دارم هر لحظه با افکارم با کانون توجهم با فرکانس هایم که دقیقا همه ی اینا از ورودی های ذهنم از چیزهایی که میشنوم از چیزهایی که میبینم نشات میگیره
دارم خلق میکنم هر لحظه ی زندگیمو
و اصل همینه
میخوام بگم تنها اصل همینه
همین فرکانسه و درک همین هستی اصل قانون جهان
چقدر زیباست درک این قانون چقدر چقدر زیباست
چقدر ترس هارو محو میکنه
چقدر ایمان و امید و عشق و ذوق و شوق و ایمانشو بیشتر و بیشتر میکنه
چقدر توکلش و تمرکزش روی خودش کار کردن رو بهتر و عالی تر و قوی تر میکنه
که حتی تو هر لحظه نیاز به هیچ عامل مسخره ی بیرونی نداره اصلا هر چیزی باشه نداری
تو فقط نیاز به این داری که روی خودت کار کنی
نیاز به باورهای قدرتمند کننده داری
نیاز داری فیلتر کنی تمام وجودتو و همه چیز رو همه چیز رو از فیلتر قانون بگذرونی
عین استادمون که میگن تمام تمام تمام اون چیزهای گذشته رو از ریشه به کل پاک کردم و صاف و تمیز
هر چیزی هر اتفاقی رو از نگاه قانون میبینم از فیلتر قانون میبینم و ببینم اینجا قانون چی میگه
و وقتی متفاوت ببینم متفاوت هم نتیجه میگیرم
و لاغیر..این لاجرمه
این نهایت عشق و عدالت خداونده
خدای من الله اکبر چقدر زیباست خدای من شکرت
چقدر قشنگ گفتین استاد عزیزم چقدر قشنگ گفتین که
دقیقا شاید واقعا 90 % افراد از این قانون و قوانین ناب و یگانه و بدون تغییر جهان هیچ هیچ اطلاعی نداشته باشن
و.من خودمم از اونا شاید بودم
و خداوندم رو هزاران سپاسگذارم و سجده به استان عظمتش که هدایتم کرد با تمام عشقش هدایتم کرد به سمت یگانه مسیر سعادتش که خلق هر لحظه زندگی بی نهایت بهتر و سالم تر و خوشبختی و بهشتی که خودم میتونم با افکارم با ناظر بودن بر افکارم با کنترل ذهنم با پیدا کردن شاه کلیدی که کنترل ورودی های ذهنه خلقش کنم
خدای من هزاران بارشکر میکنم برای هر لحظه هدایت های نابت که همه چیز از توست که همه چیز خود خود تویی
خدای من شکرت هزاران بارشکرت برای این همه درک بی نظیرت
برای هدایت هر لحظه ام به سمت زیبایی ها و نعمت ها و فراوانی ها و شادی ها و ثروت ها
خدای من شکرت هزاران بارشکرت برای این همه اگاهی های نابت که جاری ترین میکنی بر زبان استاد قشنگم و پیام رسان خودت که بهمون یاد بدن که میتونیم به خدا میتونیم میتونیم اونجوری که میخوایم اونجوری که عاشقشیم خلق کنیم این زندگی ناب و بهشت رو در این جهانت با تمام عشق با تمام افکار بی نظیر و فرکانس های مثبتی که میفرستیم خلق کنیم و تجربه کنیم طبیعی زندگی کردن رو تجربه کنیم
میتونیم خدای من شکرت هزاران بارشکرت
دارم هر لحظه هر لحظه بهتر و عمیق تر میفهمم و درک میکنم که این قانون فرکانس و تک تک قوانین ناب و ثابت جهان زیبای خداوندم
خود خود توحیده
که وقتی بیام ذهنمو کنترل کنم
و دقیقا اون چیزایی که بهم احساس بهتری میدن بهم ایمان قوی تر میدن
درکمو بالاتر بالاتر میبرن
اگاهی هامون بهتر و بیشت. و عمیق تر میکنن
امید و احساس خوب و بی نهایت لذت بردن هامو قوی تر و بیشتر میکنن و این باورهای بی نهایت فوق العاده ایی که تکرار میکنم و بی نهازت احساسم بهتر و بهتر میشه
لاجرم هدایت میشم
لاجرم هدایت میشم
با همین احساس خوبم با اتصالم که لازمه ی شنیدن صدای خداوندمه
لازمه ی دریافت الهاماتشه
دقیقا میتونم دریافت کنم ایده ها و الهاماتم.رو در رستای اون خواسته ایی که به جهان فرستادم و هدایت میشم با عمل به ایده به نزدیکتر شدن خواسته هایم
این نهایت توحیده
نهایت توحیده چون دیگه درک میکنم که جهان فقط با فرکانس های من تنها به افکار من پاسخ میده و هیچ کسی هیچ تاثیری نداره توی زندگی من و وقتی باور کنم و درکم بهتر و بهتر بشه که وقتی باوراممو درست کنم در جهت خواسته هام هدایت میشم به سمت ایده ها والهاماتی که به بهترین شکل راه رو راحت تر میکنه برای رسیدن به خواسته هام درس مثل رژیم زیبای استادمون
که من اگه خود خود قانون فرکانس رو درک تر و بهتر و عالی تر درک کنم میتونم دقیقا از قوانین به نفع خودم استفاده کنم چون همه چیزززز باور منه
همه چیزز این کانون توجه و افکار و گفتگوهای ذهنی منه
و وقتی بیام در رستای قانون این گفتگوهای ذهنی رو درس کنم
در رستای قانون یعنی چی
یعنی احساسم هر لحظه عالی تر و عالی تر باشه
یعنی در لحظه باشم
یعنی ارامش ذهن داشته باشم
یعنی تمرکزم بروی زیبایی ها و نعمت ها و ثروت ها و داشته هایم باشه و ادامه دار و تکرار پشت تکرار باشه
و تکاملا طی کنم این درک بی نظیرمو
ظرفم.بزرگتر و بزرگتر میشه با عمل به تک به تک الهامات و ایده هایی که خداوند داره بهم الهام میکنه و هر لحظه به زیبایی ها به نعمت ها به فراوانی های بیشتری
هدایت میشیممم
این همه زندگی ماست
که هر لحظه داریم هدایت میشیم به سمت ان چیزی که میخوایم
خدای من شکرت هزاران بازشکرت برای هر لحظه اگاهی های ناب و عمیقت هزاران بارشکرت
اسناد نازنینم
با هر ثانیه کلام خداییتون در این گنجینه ی این فایل حجت رو برما تمام کردین
عاشقتونم
بی نهایت سپاسگذارم برای لحظه لحظه ی این فایل ها واگاهی های بی نظیر بی نهایت سپاسگذارم
عاشقتونم
عاشقتونم
مریم.نازنینممم بی نهایت سپاسگذارم برای تحول هر روزمون و این خلق بی نظیرتون که چقدر داره رشدمون میده چقدر داره بزرگمون میکنه چقدر داره متعهدمون میکنه ظرفمو بزرگتر بزرگتر میکنه
عاشقتونم
عاشقتونم
خدای من هزاران بارشکرت مارا به سمت مسیر کسانی که نعمت و برکت و ثروت وعشق دادی هدایت کن پروردگارم
مشتاق دیدن رد پای شما در این قدم از «روزشمار تحول زندگی تان» هستیم.
51 امین روز
دیدگاه زیبا و تأثیرگزار فرنوش عزیز به عنوان متن انتخابی امروز:
ساعت ۹:۴۵
نت گوشیم روشنه با صدای ویبره از خواب بیدار شدم پیام تلگرام :
یک خبر خوب درباره فایل
«روزشمار تحول زندگی من | روز 51 ام»
با عنوان:
«روی خودت سرمایه گذاری کن»
منتظر خواندن نظرات و شنیدن خبرها و نتایج خوبتان در بخش نظرات این فایل هستیم.
چی روی خودت سرمایه گذاری کن؟!
دغدغه ی این روزها ی من!!!
این عنوان من دیروز تو کلیدهای سایت کلیک کردم چندین ویدیو آورد به عناوین نگاه میکردم گفتم خدای من از کدوم شروع کنم ؟! یعنی جواب من کدومه؟!
خدایا شکرت سریع الاجابه هستی اینقدر زود جوابم دادی ذووووق
دیشب تو سایت قبل خواب برای خودم میگشتم منتظر بودم مثل همیشه هدایتم کنه یه چیزی بهم چشمک بزنه . نشد.
چشامو بستم گفتم خودت هدایتم کن و با خیال راحت خوابیدم.
وقتی تو یه مسأله تردیدهای زیادی داری تا انتخاب کنی یعنی اعتماد به نفست پایینه و ترس های زیادی تو رو احاطه کردن اقتدار لازم برای تصمیم گیری رو نداری و عزت نفست کافی نیست تکلیفت با خودت مشخص نیست یه مشت تصمیم نگرفته به خاطر باورایی که مثل سرب به پات چسبیدن یه عالمه ترس که هنوز تو دلش نرفتی
وقتی که تصمیم گرفتی دیگه به چیزی فکر نکن با بقیه گزینه هارو قطع کن تو ذهنت
اشتباه تصمیم گرفتن بهتر از تصمیم نگرفتنه
هر چقدر بیشتر تصمیم بگیریم در تصمیم گرفتن قوی تر میشیم مثل عضله کم کم هم تصمیماتمون بهتر میشن هم سریع تر میگیریم
تصمیم گیری کردن زیاد به حرکتمون رو به جلو هم کمک میکنه
تو حرکت کردنه که بیشتر و بهتر خودمون میشناسیم نقاط ضعف و قوت.
وقتی به خودشناسی خوبی برسی میتونی تصمیم گیری های خوبی کنی که نتیجه اش هم دلخواهت باشه.
تصمیم قطعی وقتی گرفته میشه که خودت بشناسی ارزشها و خواسته های واقعی تون را بشناسید اولویت بین ارزش ها چیه؟ از زندگی دقیقا چی میخوام چی منو خوشحال میکنه تصمیماتی که زندگی تون را متحول کنه
مزایا و معایب تصمیمی که میخوام بگیرم چیه روی کاغذ مینویسی به شفافیت میرسی اونی که بیشتر امتیاز گرفت با توجه به ارزش هات تصمیم میگیری دیگه تموم
عکس بگیر همراهت بزار که اگه نجوا اومد دوباره دو دل شدی دلایلت را ببینی و محکم بری جلو.
یادبگیرید تغییر های بزرگ کنید تصمیم های بزرگ بگیرید
بدترین کار اینکه فرد در برزخ بی تصمیمی بمونه چون همواره حالش بده و احساس بد دارید اتفاقات بد رو تجربه خواهید کرد.
اینا همش نتیجه ی بی اعتماد به نفسیه که حتی تصمیمای کوچیک هم نمی تونه بگیره. احساس بی هویتی میکنه احساس میکنه نه اینوریه نه اون وریه.
شجاعت و توانایی حساب کردن روی خدا باعث میشه از امنیت های کوجک کاذبمون دست بکشیم.
امروز تونستم با شنیدن این فایل ک اقتدار درونیم جمع کنم تا یک تصمیم قطعی در مورد یک مسأله بگیرم که ۱۰سال تردید داشتم. جوگیر نشدما . چند روزه نشونه های تصمیم اومده بود اما این دیگه تیر خلاصی تردیدم بود.
اونم انتخاب رشته ایی که بقیه میگفتن چه باکلاسه پول و آینده داره آرزوی خواهرم بود وکیل بشه و چون نشد منو تشویق میکردآرزوی اونو برآورده کنم.
هر چقدر تلاش میکردم زور میزدم بهش علاقه مند بشم تو محیط کسایی باشم که موفق شدن یه کوچولو پیشرفت میکردم.
هنوزم دقیق نمی دونم که چیو میخوام میدونم هدایت میشم اما برام واضحه که رشته ی حقوق نیست.
من اینو وقت آشنایی با استاد هم شنیدم یعنی دو سال پیش ولی اقتدار و شخصیت الانمو (که نتیجه ی کار کردن ۹ماهه ی من بطور عمقیه) نداشتم که با قدرت و مسئولیت انتخاب کنم تاریخ انقضای بعضی چیزا تو زندگیم تموم شده و الان موقعشه که کاملاً آثار شون رو از زندگیم پاک کنم.
امروز تمام پیجای حقوقی را آنفالو کردم
از گروه های دوستای آزمون وکالتم زدم بیرون.
کتابامو که قبلا جمع کردم پوشه ی عکسای وکالت رو پاک کردم
میدونم هنوز نتیجه ی ارشد نیومده ولی اونم میددنم قبولم نمیرم .
آخیش ذهنم آروم شد.
قلبم باز شد.
دیگه عذاب وجدان تلاش نکردن برای چیزی که ته دلم میدونم نمیخوامو ندارم
آخیش آزاد شدم چقدر خوبه چقدر کیف میده بزرگتر از ترس هات فکرات حتی خودت بشی
بخش بزرگی از روانم که ۱۰سال درگیر چه کنم بود الان خالی شد.
الان دیگه انرژی بیشتری برای کشف و فهمیدن آن چه که واقعا روحم میخواد دارم
الان دیگه از چیزی که هستم راضیم
الان دیگه هرجا باشم لذت میبرم از دل و جون !
الان دیگه میخوام خود حقیقیم رو زندگی کنم
خودی که حال خوبش را به نظر و آرزوی بقیه ترجیح میده
خودی که نمیگه من کلی خرج کردم پس هزینه ها پوچ شد بلکه میگه خدایاشکرت فهمیدم چیو نمیخوام.
خودی که هر روز دنبال ساختن و کشف خودشه
خودی که داره هر روز بیشتر و بیشتر عاشق خودش میشه چون داره لایه های بیشتری از ماسک های تقلبی رو کنار میذاره
خودی که هدایت شده به یکتاپرستی و توکل و قانون بدون نقض خداوند
خودی که امروز بیشتر به خودش نزدیک شد با دور انداختن آشغالای ذهنیش
عاشقتم فرنوش
مرسی که خودتت دوست داری و ادامه دادی برو جلو قشنگ تر هم هست ….
مشتاق دیدن رد پای شما در این قدم از «روزشمار تحول زندگی تان» هستیم.
52 امین روز
دیدگاه زیبا و تأثیرگزار مرضیه عزیز به عنوان متن انتخابی امروز:
به نام خدای وهاب و رزاق و غنی خدایی که قادر مطلقه خدایی که هدایتگره
سلام سلامی گرم به استاد و مریم موحد
استاد مرضیه ، شاگرد ِ دقیق و متمرکزیه
قبلا اینجوری مثل الان نبوده ها طی تکامل هر بار بهتر و بهتر تر شده و این روند همچنان ادامه داره چرا اینو گفتم چون این بار عنوان ِ فایل با اینکه قبلا دیده بودم برام جدید بود درک جدیدی به همراه داشت از درک ِ فرکانسی میگم فرکانس ِ نابی که خودش جمله ها میشه در مورد صحبت کرد
” دولت و ایجاد شغل!؟ واقعا؟!”
خوب خوب بریم سراغ تمرکز بر این فرکانس ِ ناب میدونید استاد قبلا که اینو دیده بودم برام عادی بود بدیهی بود میگفتم خوب کار ِ دولت ایجاد ِ شغله دیگه
اما اینبار فرکانسی که دریافت میکنم یه فرکانسیه که متعجبه و براش خیلی غیر طبیعیه میگه چی ؟ دولت !؟ ایجاد شغل!؟ آقا اصلا باورتون میشه که چی ادما برای ایجاد شغل ِ برای خودشون منتظر دولت باشن !؟
واقعا؟! عاشقتونم و مریم جان بی نهایت این اتصالت و لبیک گوییت به جریان هدایت رو تحسین میکنم برای حتی شیوه انتخاب جای علامت سوال و تعجب
قدم بعدی بیاید بریم تمرکزی سراغ کلید ها من عاشق این کلیدهام ، یک خلاصه نویسی و کلی گوییه ویژه ایه
” توانایی خلق ثروت از علائقت ”
چقدر این کلید اصله اینکه میگه هر کاری توانایی خلق ثروت رو داره بی نهایت راه برای خلق ثروت وجود داره وقتی فراوانیه پس چرا نری سراغ علاقت ؟ وقتی بری سراغ علاقت هم کارت عشقته هم عشقت کارت و هم ثروت میسازی
“شجاعت در اخذ تصمیات اساسی”
این کلید رو خیلی خیلی دوست دارم اصلا فرکانسش خیلی ادم رو به حرکت در میاره
من رو به فکر میبره در مورد تصمیمات اساسی و بنظرم اساسی ترین تصمیم اینه که شروع کنی به کار کردن روی خودت و باورهات و اینکه متعهد باشی که برنگردی به روش قبلت
قدم بعدی بریم سراغ متن ِ هدایتیه مریم جان
من ده تا نکته کشیدم بیرون و اسمشو گذاشتم نکات عملگرایی که مینویسم
۱_تمام تمرکز و انرژیت رو روی خودت بذار
۲_من مسئول و تعیین کننده نوع شغل و میزان درامدم هستم
۳_ایجاد یک نگاه، تفکر و باور قدرتمند کننده تا بر ذهنم غالب بشه و به من توانایی دیدن و خلق فرصت هایی رو بدهد که همیشه در اطرافم بوده
۴_مشرک نباش،شرک یعنی نادیده گرفتن توانایی هایی که به من در انتخاب سرنوشتم داده شده و واگذار کردنش به عاملی بیرون از خودم و وابسته شدن به غیر خدا
۵_ ایجاد نگاه یکتاپرستانه تا بپذیرم خداوند قدرت خلق هر خواسته را به من داده و هیچ عاملی جز فرکانس هام ، کمترین نقش و قدرت در خلق تجارب زندگی ام ندارد
۶_دنبال فرصت ایجاد شغلی؟ ببین هر مشکلی در اطرافت قابلیت تبدیل شدن به فرصتی برای شروع کسب و کار را دارد
۷_شروع تمام کسب و کار های بیلیون دلاری از برخورد با یک مشکل و تلاش برای حل آن و پول ساختن به واسطه حل آن مشکل شروع شده
۸_ فقط یک تغییر نگاه کافیه
این فکر که یک عاملی بیرون از من ، باید برایم کاری کند، کسب و کاری ایجاد کند ، استخدام کند و … را برای همیشه از ذهنت پاک کن
خداوند و توانایی خود را باور کن که در وجودت به ودیعه گذاشته شده
۹_ اگر هنوز سرمایه ای نداری، قدم ها را از ساده ترین کاری که در شرایط کنونی ات قابل اجراست بردار، کم کم فروس و بازاریابی و خدمات مشتری را بیاموز و به جای انتظار داشتن از عاملی بیرون از خود با شناسایی مشکلات جامعه اطرافت و حل آن مشکلات کسب و کاری بیافرین
۱۰_ این یعنی توحید ناب ، یعنی فردی که به جای انتظار داشتن از دیگری خدا را باور و با توکل بر او ، انچه را میخواهد در ذهنش می سازد و با وفادار ماندن این تصویر ذهنی ، قدم هایش را استوار ، جسورانه و با ایمان بر میدارد
قدم بعدی باورهای عالی فایله
۱_بی نهایت فرصت برای شغل ساختن هست
۲_ انسان اگر بخواهد میتواند برای خودش شغل ایجاد کند چه دولت بخواد چه نخواد چه کل مردم دنیا بخوان چه نخوان
۳_ما به بی نهایت فرصت در هر زمانی دسترسی داریم برای اینکه هر کاری رو بتونیم انجام بدیم ما توانایی اینو داریم شغل برای خودمون، خانوادمون و همه ایجاد کنیم
ما توانایی داریم هر کدوم از ما با ایده های جدیدمون با خلاقیت هامون با قدرت های خدادادی که توی وجود همه ما هست کارهای بزرگی بکنیم و اصلا نیازی به کمک کسی نداریم
۴_من هیچ نیازی ندارم به کمک کسی ( دولت و …)
۵_ کار بی نهایت زیاده
۶_شغل بی نهایت زیاده
۷_ کار هست زیادم هست
۸_ بازار هر روز داره بهتر میشه
۹_ موقعیت ها هر روز دارن بیشتر میشن
۱۰_افراد هر روز دارن ثروت مند تر میشن
۱۱_هر روز تعداد افرادی که ثروتشون از ۱میلیون دلار و ۱ میلیارد دلار داره بیشتر میشه دارن بیشتر میشن
۱۲_ هر روز ماشین های لاکچری دارن بیشتر میشن
۱۳_هر روز خونه های گرون قیمت دارن بیشتر میشن
۱۴_هر روز ویلاهای بزرگ داره ساخته میشه
۱۵_هر روز موقعیت ها داره بیشتر میشه
۱۶_هر روز فرصت ها داره بیشتر میشه
برای چه کسانی؟ برای اونایی که باور دارن که یه جوره دیگه ای فکر میکنند نه مثل مردم
۱۷_ کار بی نهایت زیاده
۱۸_همیشه باید نگاهتون به درون خودتون باشه به خدایی که در وجودشماست به خدایی که هر لحظه با شما هست به خدایی که از خودتون بیشتر میخواد که شما ثروت مند و موفق و خوشبخت بشید
باید نگاهتون به خدا باشه باید نگاهتون به بی نهایت فرصتی باشه که پروردگار برای شما و برای تمام مردم جهان فراهم کرده از اول فراهم کرده بود و تا ابد این کار رو ادامه خواهد داد
قدمی بعدی که میخوام بنویسم
اصل ِ خیلی مهمیه
۱_قانون اینجوریه که جهان به فرکانس های من به باورهای من واکنش نشون میده پس کل کار همینه که من بیام فرکانس ها و باورهای مناسب با خواسته ام رو ایجاد کنم و اتفاقات رو اونجوری که دوست دارم رقم بزنم و نتیجه اش هم مشخصه
۲_بقیه افراد فقط یک ابزار هستن که تو با باورهات بهشون شکل میدی که در جهت تو باشن یا خلاف جهت
۳_تنها کسی که میتونه زندگی تو رو تغییر بده تنها خودتی و نه هیچ عامل دیگه ای
استاد استاد استاد
من عاشقتونم این فرکانس رو جدید درک کردم اونجایی که میگید
” باورتون نمیشه یه سری دوستان هستن چندین ساله ۵ ،۶ ساله که بیکارن بعد همیشه میگن کار نیست و کار دولتی پیدا کنیمو تازه از لحاظ سلامتی و جسمی سالم وتوانمند هستن و …”
این جمله تفاوت فرکانس ِ ناب شما رو میرسونه اینکه چقدر برای شما غیر قابل باور و عجیبه یه جورایی تعجب به همراه داره اینکه یه سری افراد هستن که چندین ساله بیکارن
اینجا جاییه که خیلی ها براشون بدیهی و عادیه که الان بیکارن و تلاشی برای کار نمیکنن
چون پذیرفتنش ، باهاش کنار اومدن ، تحمل میکنند
و اما راهکار عملی این فایل:
کار فراوانه و زیاده
فقط موضوع اینه که واقعا میخوای کار کنی؟
به این سوال باید جواب داد
بعدش اگه سرمایه ای هم نداری شروع کن از کارهای کوچک شروع کن و تکاملت رو طی کن
استاد یه جا گفتید دوست داشتم اونایی که باید بشنون ، نگاهشون به دست کس دیگه ای نباشه نگاهشون به وجود خودشون باشه به توانایی خودشون و خداشون
ممنون که به الهام و هدایت خداوند عمل کردین و این کلام بارش الماس رو جاری کردید
اخر فایل گفتین دوست دارم اونایی که پیگیر برنامه های من هستن به این نقطه برسند که اونقدر قوی باشند که به جای اینکه به دست کسی نگاه کنند خودشون به جایی برسند که بتونن نیاز کسی رو برطرف کنند نه اینکه نیازمند و محتاج کمک دیگران باشند
و گفتید به خدا میرسید ( استاد این وعده حق خداونده که در کلام شما جاری شد خداروشکر ) گفتید فقط کافیه باورهاتون رو تغییر بدید و زمان بذارید و صبر کنید و بذارید روند تکاملیتون طی بشه باید کار کنید کوچولو کوچولو تجربه کسب کنید و توی این فرایند بزرگ و بزرگ تر میشید و به جایی می رسید که به دولت وام میدید ان شاالله
چقدر من بی نهایت شما رو تحسین میکنم برای این درکتون برای عملگراییتون
اصل کار کردن روی خودمونه
اصل باور سازیه
خداروشکر برای این بارش اگاهی ها
خداروشکر برای این اگاهی ها
اعتبار کل این دیدگاه به خداوند
خداروشکر میکنم برای قوانین ثابت جهان
خداروشکر میکنم برای هر لحظه درکی که تکاملی بهتر و بهتر میشه
استاد خداروشکر که هدایت خداوند رو لبیک گفتید و این اگاهی ها رو جاری کردید
مریم جان خداروشکر که هدایت خداوند رو لبیک گفتید و این بروز رسانی رو انجام دادید
مرضیه خداروشکر که هدایت خداوند رو لبیک گفتی و طبق آنچه خودش گفت نوشتی
هم فرکانسی های ارزشمندم خداروشکر که در هر لحظه هدایت میشیم و درکمون بیشتر و بیشتر میشه
در پناه الله یکتا
تقدیم با عشق
53 امین روز
دیدگاه زیبا و تأثیرگزار وریا عزیز به عنوان متن انتخابی روز 53 ام:
وقتی به فایل “کدام مسیر را انتخاب کرده ای؟ هموار؟ یا سنگلاخی؟” هدایت شدم یاد یک مصاحبه ای افتادم که چند مدت قبل دیده بود… : مصاحبه با یکی از قهرمان های رشته پرورش اندام (در سطح حرفه ای و جهانی…)
ایشون در حوزه ی ورزش بدنسازی به مقام های قهرمانی زیادی رسیده بودند ، و با آب و تاب از سختی های مسیر میگفتن جملاتش چنین بود :
من کارگر بودم از سر کار ساختانی خسته و کوفته میرفتم باشگاه و تا پای مرگ وزنه میزدم….
هرچی داشتم فروختم خرج ورزش بدنسازی کردم
مسئولین هیچ کمکی بهم نکردند و ازشون گله مندم
به خاطر عرق ملی و عشقی که به وطنم دارم پیشنهادات کشورهای خارجی رو رد کردم اما مسئولین کشور هیچ کمکی بهم نکردند هرچی داشتم خرج بدنم کردم….
مجری برنامه ازشون سوال کرد که همه میگن شما برای مشاوره ورزشی و برنامه تمرینی و تغذیه هزینه ی خیلی بالایی میگیرد این درسته ؟ ….
گفتن : بله… من به این خاطر هزینه ی زیادی از ورزشکار میگیرم که همین اول راه پشیمون بشه و سمت این ورزش نیاد ، چون واقعا ورزش پر خرج و سختی هست ، پر از آسیب هست ، اکثر اوقات عمرت باید توی رژیم باشی و خیلی چیزا رو نخوری
حتی میگفتن : من توی عروسی برادرهامم شرکت نکردم ، به خاطر رژیم و مسابقه…
اکثر اوقات با خانوادم غذا نمیخورم چون توی رژیم هستم….
اصلا یه وضعی….
حالا کاری به این ندارم که اهرم رنج و لذت در مغز این دوستمون به گونه ای بوده که از تمام اون سختی ها لذت میبردن ، میتونستم این رو درک کنم که ایشون به خاطر اینکه هدفشون خیلی براشون مهم بوده اینقدر به خودشون سختی دادند…. ، اما….
شیوه ی بیانشون تحسین رنج بود ، داشتن این پیام رو میدادند که باید پدرت دربیاد توی مسیر رسیدن به قهرمانی و …
چیزی که برام جالب بودم اینه که اکثر آدمها دوست دارند سختی بکشن ، رنج بکشن ، اما متفاوت باشند ، یعنی به اون رنج هایی که میکشن افتخار میکنند ، چون این پیام رو میخوان برسونن ، کارهایی که من کردم هیچکی نمیتونه انجام بده…
یادمه خودم هم تا چند ماه پیش این ویژگی خیلی در وجودم قوی بود ، دوست داشتم رنج بکشم ، از مسیرهای سخت و طاقت فرسا به اهدافم برسم ، بعد بیام با افتخار در موردشون برای دیگران صحبت کنم و با افتخار بگم ببین من چقدر پوست کلفتم…
در واقع یه چیزی در وجودم بود که دوست داشت بلا سرم بیاد ، بعد با سختی و رنج بسیار از اون مشکل عبور کنم ، با صورت بخورم زمین… ، بعد بیام بگم ببینید من همچین آدمی بودم…
هر وقت در مورد موفقیت صحبت میشد ، سریع ذهنم آلارم میداد که اون آدم موفق زجر کشیده…
در ذهن من موفقیت برابر بود با زجر کشیدن…
این باور از بچگی در وجودم بود ، وقتی بچه بودم ، میرفتم کار سنگین کشاورزی انجام میدادم که توسط پدر و عمو و دیگران تحسین بشم ، هم سن و سالهای من مشغول پلی استیشن بازی کردن و سرگرمی و بازی های دوران بچگی بودند ، اما من توی گل و سرما و گرما هزار جور سختی و بلا سرم میومد اما دوست داشتم این بلاها سرم بیاد ، چون از دیدگاه پدر و عموهام و خودم اینگونه بود که بچه های مردم سوسول و بی عرضه هستند ، وریا قویه ، پوستش کلفته ، اندازه چند نفر کار میکنه ….
تا اینکه کنکور قبول شدم و رفتم دانشگاه وقتی میدیدم که ملت چه خوب دارن عشق و حال میکنند ، مغزم ارور میداد… ، میگفتم عاخه این چه زندگیه ، همه چی راحت و گلابی براشون فراهم هست ، بعدش توی این تله افتادم که لازم نیست هیچ کاری کنی همه چیز خودش جور میشه ، من پدرم وضع مالیش متوسط به بالا بود چند سالی که دانشگاه بودم هزینه های تحصیلم رو کامل پدرم تقبل میکردن… ، حتی یک ریال پول در طول چهار پنج سالی که دانشگاه بودم خودم نساختم ، بعدش فکر کردم که نه به اون موقه که از سن هفت هشت سالگی تا ۲۰ سالگی کارهای سنگین میکردم و کلی سختی به خودم میدادم… ، نه به دوران دانشجوییم که اصلا کاری نمیکردم و پولی نمیساختم… ، بعدش که دوره ی لیسانسم تموم شد خواستم کاری رو شروع کنم و تغییراتی در وضعیت زندگیم بدم ، اون باورهای دوران بچگی دوباره قوی شد ، دوباره این آلارم بهم داده شد که باید سختی بکشم ، باید کلی بدبختی بکشم تا بتونم وضع مالی و مسائل دیگه ی زندگیم رو سر و سامان بدم… ، یه چندماهی به خودم سختی دادم ، قشنگ خودم رو نابود کردم ، به جایی هم نرسیدم ، هر روز عصبی تر میشدم…
خوشبختانه با داستان باورها و استاد عباسمنش آشنا شدم و خداوند خیلی خوب هدایتم کرد به این مسیر … ، میتونم بگم نسبت به قبلم خیلی بهتر شدم ، متعادل تر زندگی میکنم ، هرچند هنوز خیلی جای کار دارم ، اما احساس میکنم هر روز به مسیرهای بهتر و آسان تری هدایت میشم ، نشانه های هدایتی خیلی برام واضح هست ، کاملا میفهمم که دارم هدایت میشم…
توی این مدتی که روی خودم کار میکنم به این نتیجه رسیدم که نه خودم رو نابود کنم با کار و تلاش فیزیکی زیاد (و باورهای نامناسب) نه از اون ور خر بیافتم ، یعنی هیچ کاری نکنم و فقط بشینم در و دیوار رو نگاه کنم (که اینم باز به خاطر باورهای نامناسب و کج فهمی قانون هست)
یاد گرفتم که
اولا همیشه روی باورهام کار کنم و به قول استاد عباسمنش هر حرف و باوری رو قبول نکنم ، فارغ از اینکه اون آدمی که این حرفا رو میزنه در چه جایگاهی هست….
دوما برای رسیدن به خواسته هام در کنار باورهای قدرتمند کننده به ایده ها و هدایت هایی که بهم گفته میشود بسته به شرایطم عمل کنم و تکامل رو فراموش نکنم
چیزی که به نظرم خیلی کمک میکنه از عمل و اقدام کردن لذت ببریم این هست که برای خودمون یک سری کارهای روتیین روزانه داشته باشیم ، که این کارهای روتیین در راستای هدفی باشه که میخوایم بهش برسیم….
یه مدتی هست که دارم به این سبک زندگی میکنم خیلی احساس خوبی دارم مثلا یکی از کارهای روتیین روزانه میتونه این باشه که روزانه کمی ورزش کنیم ، این یه مثاله ، هر کسی بسته به شرایط و علایقش میتونه یک سری کارهای روتیین برای خودش تعریف کنه و از زندگی لذت ببره ، هم روی باورهاش کار کنه ، هم کار کنه ، هم از زندگی لذت ببره…
مشتاق دیدن رد پای شما در این قدم از «روزشمار تحول زندگی تان» هستیم.
54 امین روز
دیدگاه زیبا و تأثیرگزار نسرین عزیز به عنوان متن انتخابی امروز:
با سلام خدمت استادی توحیدیم
زندگی در همون کودکی و نوجوانی به خوبی حساب نکردن روی آدم ها را به من یاد داد. فقط کمی طول کشید تا دریابم روی چه قدرتی باید حساب کنم :
استاد عزیزم اگر شما از همون کودکی یاد گرفتین که نباید روی آدم ها حساب کرد من چهل سال طول کشید تا این رو فهمیدم
اگر شما کمی طول کشید تا بفهمین روی چه قدرتی باید حساب کنین من با شما خیلی زود فهمیدم که باید رو چه قدرتی حساب کنم
اگرچه این جمله ها ی من وشما ظاهرا متضاد هستن ولی هردوشون یک مفهوم رو منتقل میکنن و اون توحید و یکتاپرستیه شما خودتون به این رسیدین چون الگوتون ابراهیم پیامبر بود و من از طریق شما به این رسیدم
خداوند رو سپاسگزارم که من رو هدایت کرد به جایی که فهمیدم هم حساب نکردن و هم حساب کردن رو.
اگرچه قسمت اول رو خیلی دیر بهش رسیدم ولی همین دیر رسیدنه خودش الخیر فی ما وقع بود چون یکی مثل استاد عباس منش زودتر از من بهش رسید و الگو شد برا من تا من خیلی زودتر قسمت دوم رو متوجه بشم و الان ترکیب این دو قسمت شده معادله توحید برای من:
توحید = حساب نکردن روی آدم ها + حساب کردن روی خدا
یک لحظه که به این معادله نگاه کردم با خودم گفتم آگر آدم روی آدم ها حساب نکنه خب حتما روی خدا حساب میکنه پس چرا این معادله اینجوری به من گفته شد که بنویسم؟!!
ی کم که فکر کردم یادم اومد که من الان این رو طبیعی میدونم که اگر روی آدم ها حساب نکنم روی خدا حساب میکنم اما قبلا که برا من اینجوری نبوده !!! چون به قول استاد بعضی وقتها آدم میدونه که نباید روی آدم حساب کنه اما نمیدونه که ی کسی دیگه ای هست که میتونه روی اون حسا ب کنه و اصل ماجرا همین جاست .پس این معادله ای که به من الهام شد دقیقا باید به همین شکل نوشته بشه .چون اگر قسمت دوم نباشه آدم سرگشته و حیران میشه
بعدش با این معادله حرفهای استاد در مورد موفقیت یادم اومد:
موفقیت حاصل انجام ندادن خیلی از کارهای اشتباه و انجام دادن خیلی از کارهای درسته
و اینجا توی این معادله حساب کردن روی آدم ها اون کار اشتباهیه که من باید انجام ندم و حساب کردن روی خدا اون کار درستیه که من باید انجام بدم تا نتیجه که توحیده بوجود بیاد
و چقدر ساده و قشنگ با این معادله دارم مفهوم توحید رو درک میکنم .مفهومی که دو ساله برام آشناست. دو ساله دارم گوش میدم و حالا دارم قشنگ درکش میکنم دارم مزه مزش میکنم درست مثل غذاهایی که بارها میخوردمش اما چون تمرکز نداشتم روش مزش رو احساس نمیکردم اما وقتی تمرکز می کنم و مهمتر از همه مهم تر از همه و مهمتر از همه گرسنه هستم خیلی بیشتر مزش رو حس میکنم و خوردنش حالم رو خوب میکنه
ـآره من مدتیه که گرسنه هستم . گرسنه ی آگاهی هایی که توی فایل های رایگان و دوره دوازده قدمه من اینا رو قبلا خورده بودم اما چون تمرکز نداشتم و خیلی هم گرسنه نبودم و خیلی هم مدارم بالا نبود فقط میخوردمشون اما الان دارم مزه مزشون میکنم چه لذتی داره این مزه مزه کردن. مرحله بعد جذب کردنشونه که اگر خوب اتفاق بیفته می شود آنچه که باید بشود!!!
بعد از اون جمله ی اول استاد که خودش هدایتی شد برای شروع کردن کامنتم رسیدم به جمله ی:
توحید، یقین ابراهیم است که میتواند درک کند هاجر و اسماعیل به اندازهی او به ربّ متصلاند. پس با خیال راحت آنها را در بیابان میگذارد.
بعد بر میگردم به قبل از آشنایی خودم با استاد:
و میفهمم که مشرک واقعی بود چون میخواستم برا دیگران و مخصوصا مرحوم مادرم خدایی کنم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! چون فکر میکردم اگر من نباشم اون نمیتونه زندگی کنه و همین شرک باعث شد که از اون منطقه ی کوچکی که درش زندگی میکنم مهاجرت نکنم سفر نکنم تا خودم روتجربه کنم و واسه همین از دنیایی که مدام در حال پیشرفت بود عقب موندم و رویاهام رو به فراموشی سپردم
و بعدش جمله:
ما که انتظار نعمتهای بیشمار را داریم، باید از خود بپرسیم چقدر توانستهایم این نگاه توحیدی را داشته باشیم؟!
باید اعتراف کنم که قبل از آشنایی با استاد چیزی به اسم توحید و نگاه توحیدی در من وجود نداشت واسه همین کاملا واکنش گرا بودم به عوامل بیرونی .این عوامل بیرونی بودن که زندگی من رو رقم میزدن نه من. و نتیجه هم مشخص بود :
عدم روود نعمت ها به زندگیم
وبه خاطر همین بود که تا مرز افسردگی عمیق پیش رفتم
به همین خاطر بود که در استرس و اضطراب دائمی قرار داشتم
به خاطر همین بود که مدام توی آتیش بودم و هر چی خدا خدا میکردم ولی این آتشه هیچ وقت گلستان نشد چون من ابراهیمی نبودم و انتظار بیجا داشتم از خدا
آخه گلستان شدن آتش لیاقت میخواست
آخه گلستان شدن آتش رسیدن به یقین رو میخواست
آخه گلستان شدن آتش اتصال خود درون به خدای درون و بیرون رو میخواست
و من هیچکدوم از اینها رو نداشتم
و واسه همین عین اسپند روی آتیش بودم و با هر اتفاقی دود از کلم بلند میشد
هدف اصلی زندگی من شده بود تامین خوراکی که گرسنه نمونم و دستم پیش دیگران دراز نشه
هدف اصلی من شدن بود فراهم کردن پوشاکی که فقرم رو بپوشونه
هدف من شده بود تهیه مسکنی که توش قایم بشم تا خستگی ها و تشویش هام رو توش کسی نبینه
اگر اونموقع کسی ازم میپرسید خدا کیه قرآن چیه میگفتم بابا اینا کیلویی چند؟!!!!!
اما حالا من دیگه اون من نیستم .من الان اصلا شباهتی با اون منی که بالا توصیفش رو کردم نداره
آره استاد راست میگه:
من الان جز سیزدهم قرآنم .اولین باره که دارم قرآن رو میخونم که بفهممش اونم چند ماهی میشه و بعد از شروع دوره دوازده قدم . توی این سیزده جز حتی یک آیه تاکید میکنم حتی یک آیه راجع به دغدغه مالی پیامبران ، کسب و کارشون ، خوراکشون، خونه هاشون ندیدم
وجمله استاد:
قرآن یکصدا توحید را فریاد میزند، آن را اصل میداند:
آره قرآن همش داره از توحید و یگانه پرستی دم میزنه و اونجاهایی هم که داستان تعریف میکنه و مثال میاره همش به این ختم میشه که خدا یکتاست و قادر مطلق اونه هر کی این رو باور کنه بهشت دنیا و آخرت نصیبش میشه و هر کی این رو قبول نکنه عذاب و جهنم این دنیا و اون دنیا رو برا خودش میخره.
مثالهای قرآن همش برا فهمیدن اصل یکتاپرست بودن و مشرک و کافر نبودنه و چه همزمانی خوبی شده اومدن این فایل روی سایت با رسیدن من به سوره ابراهیم آیه 8اونجایی که موسی میگه:
وَقَالَ مُوسَىٰ إِنْ تَکْفُرُوا أَنْتُمْ وَمَنْ فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ حَمِیدٌ
و موسی [به بنی اسرائیل] گفت: اگر شما و همه مردم روی زمین کافر شوید [زیانی به خدا نمی رسد]؛ زیرا خدا بی نیاز و ستوده است
آره خدا به ایمان من نیازی نداره من اگر خداوند رو باور کنم دارم در حق خودم لطف میکنم و درها ی نعمت و رحمت رو به روی خودم باز میکنه پس اگر عاقل باشم حتما این کار رو انجام میدم و اگر نادان باشم قطعا کافر میشم و به خودم بدی می کنم:
مَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ ۖ أَعْمَالُهُمْ کَرَمَادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّیحُ فِی یَوْمٍ عَاصِفٍ ۖ لَا یَقْدِرُونَ مِمَّا کَسَبُوا عَلَىٰ شَیْءٍ ۚ ذَٰلِکَ هُوَ الضَّلَالُ الْبَعِیدُ(ابراهیم 18)
وصف حال کسانی که به پروردگارشان کافر شدند [این گونه است] اعمالشان مانند خاکستری است که در یک روز توفانی، تند بادی بر آن بوزد [و آن را به صورتی که هرگز نتوان جمع کرد، پراکنده کند] آنان نمی توانند از اعمال خیری که انجام داده اند، چیزی [برای ارائه به بازار قیامت جهت کسب ثواب و پاداش] به دست آورند؛ این است آن گمراهی دور.
وقتی این دو سال بودن با استاد رو مرور میکنم میبینم که:
توی این مدت من فقط و فقط روی خودم و باورهام متمرکز شدم نه روی شیوه های جلب مشتری و تبلیغات و غیره و نتیجش داره این رو ثابت میکنه که مشتری ها من رو پیدا میکنن و دستان خدا برام تبلیغ البته به اندازه ای که کار کردم وعمل کردم
توی این مدت اونقدر خودم رو زیبا می بینم که نیاز به هیچ جراحی ظاهری ندارم اونم منی که قبلا از ظاهر خودم خوشم نمی اومد ولی الن احساس جوانی میکنم
توی این مدت خودم رو از فضای مجازی کشیدم بیرون هرچند قبلا هم خیلی اهل اینکار نبودم و الان کاملا اومدم بیرون جوری که اصلا از داخل کشور خبری ندارم .تمام سعی من اینه که به خاطر کار کردن روی خودم لایک بگیرم نه برا تایید دیگران. حتی این هم قبلا برام ی جور دیگه ای بود .یعنی اگر از استاد لایک میگرفتم خوشحال میشدم اگر نمی گرفتم ناراحت. اما الان خیلی وقته که برام عادی شده و رضایت درونیم برام مهم شده.هرچند اگر لایک بگیرم خوشحال میشم اما نه اینکه ذوق مرگ بشم ی جورایی طبیعی شده برام و واکنش خاصی ندارم بهش.
توی این مدت دو سال فقط یکبار مریض شدم که اونم سرما خوردگی بود فقط
چون کم کم و آرام آرام باورکردم که من بخشی از خدایی هستم که ذاتش فراوانی و سلامتی و ثروته
چون باور کردم اگر رابطم با این نیرو خوب بشه همه چیز به صورت طبیعی وارد زندگیم میشه
و الان با این فایل دارم این باورها رو بیشتر تقویت میکنم چون مدار درکم رفته بالاتر و درکشون برام راحت تر شده.
البته که این باور کردنه انتهایی نداره. ابتدا داشت و ابتداش آشنایی من با استاد بود اما انتهاش میرسه به اون خدای بی انتها
دوستتون دارم مریم جان و استاد عزیزم
حال دلم با شنیدن این فایل.
اومدم بگم اونجایی که شما اشک تو چشاتون جمع شد با گفتن این آگاهی های ناب من هم اشک تو چشام جمع شد با شنیدن این آگاهی های ناب
اومدم که بگم بعد از چند بار گوش دادن به اون فایل اونم بعد از دوسال الن که میخوام برم دوباره گوش بدم اشک تو چشام جمع شده چون میدونم چه غوغایی قراره الن دوباره برپا بشه تو دلم
اومدم که بگم اون آهنگ آخر فایل که بارها و بارها گوشش دادم چنان هیجانی در دلم به پا می کنه که قابل وصف نیست
اومدم بگم گه اگر شما دوست دارین راجع به توحید بارها و بارها صحبت کنین ما بچه های سایت هم دوست داریم بارها و بارها اینا رو بشنویم و درکش کنیم و عمل کنیم بهش
اومدم بگم که شما خیلی وقته خدایی شدین اما من مدت زیادی نیست که دارم خدایی میشم اما این حس و حال خدایی شدن داره من رو مست خودش میکنه حالا حال شمایی که خدایی شدین دیگه چیه!!!!!!!!!!!!
اومدم بگم که خدایا شکرت بخاطر این حال خوب چون تو کامنت قبلی یادم رفت از خدا تشکر کنم
ممنونم استاد عزیزم
منتظر خواندن نظرات زیبای شما هستیم
55 امین روز
مشتاق دیدن رد پای شما در این قدم از «روزشمار تحول زندگی تان» هستیم.
56 امین روز
مشتاق دیدن رد پای شما در این قدم از «روزشمار تحول زندگی تان» هستیم.
57 امین روز
مشتاق دیدن رد پای شما در این قدم از «روزشمار تحول زندگی تان» هستیم.
58 امین روز
مشتاق دیدن رد پای شما در این قدم از «روزشمار تحول زندگی تان» هستیم.
59 امین روز
مشتاق دیدن رد پای شما در این قدم از «روزشمار تحول زندگی تان» هستیم.
60 امین روز
مشتاق دیدن رد پای شما در این قدم از «روزشمار تحول زندگی تان» هستیم.
چله اول
سه روز دهم عاشقی
روز بیست و هشتم: کمبود را باور نکن حتی اگر پروفسو هاوکینگ آن را تایید کرد
"هر چه ترس ها و نگرانی هایت کمتر، نعمت های زندگیت بیشتر می شود. هرچه نعمت های بیشتری تجربه کنی به باورهای قدرتمند کننده ات قدرت بیشتری می دهی و وارد مدار بالاتری می شوی"
وقتی میبنم که به هدفی چسبیدم باید به عمق اون کاری که دارم انجام میدم فکر کنم، الان بادیدن این نکته این موضوع به ذهنم رسید که من از روی ترس، نگرانی از اینکه نکنه به هدفم نرسم، به اون هدف و خواسته میچسبم. از ترس و نگرانی اینکه که یه درصد هم بهش نرسم و این یه تضاد با باور این هستش که خداوند خلق زندگیم رو به دست خودم گذاشته و همه جوره پای براورده کردن خواسته هام وایساده. من باید این باور رو قوی تر کنم که خالق جهان، رب جهانیان. خلقت زندگیم رو به دست خودم و باورهای خودم و فرکانس های خودم گذاشته. وقتی این باور عظیم و اساسی و کارساز تو ذهنم ریشه کنه، خیلی از باورهای محدود کننده رنگ میبازن و دیگه دم از نشدن حرف نمیزنن. دیگه ترس و نگرانی سراغ من نمیاد و در کل این عدم ترس و نگرانی باعث میشه به خواسته ام نچسبم. و این حالت زمانی رخ میده که من عمیقا باور داشته باشم که خدا هر چی که درخواست کنم بهم میده هرچی.و وقتی خواسته ای شکل گرفت سرتاسر نشاط باشم از حضور در اون خواسته. و فقط حس مثبت و شادی داشتن اون خواسته رو تو درونم احساس کنم.
وقتی خواسته ای در من شکل گرفت باید سپاسگذار خدا باشم که یک خواسته و تجربه جدید سر راه من قرار داده و این یعنی به زودی قراره اتفاقات شیرین دیگه ای بیوفته و اینجوری هستش که ناخوداگاه از خدا بابت حضور اون خواسته سپاسگذاری میکنی. چون شک نداری عملی میشه چون رب جهانیان فرمان داده این خواسته برای من عملی بشه.من کارم فقط ایجاد باور و ایمان و توکل قوی به خداوند و حس خوب داشتن و لایق بودن اون خواسته است. مسیر دست خداست و اون هادیه منه. من اصلا نباید به نوع مسیر، چگونگی انجام حتی مسیر و یا ایده ها فککنم. من فقط باید به خواسته ام تمرکز کنم. و چقد این راه ساده ترین راه رسیدن به خواسته اس. اینکه تو فقط بشینی ترمز هاتو دربیاری و باور بسازی و بعد رو شونهوهای خدا به سمتش حرکت کنی. شونه هایی گرم و نرم.!
فراوانی و ثروت حقیقت این جهان است. و اعتماد به این اصل و باور این اصل که بینهایت نعمت، بینهایت عشق، بی نهایت زیبایی، بی نهایت ثروت و بینهایت های دیگر در دنیا گسترده شده که فقط باید با بزرگ کردن ظرف خواسته هام برم و جمش کنم. اساس جهان مبنی بر فراوانی ساخته شده و باید این باور رو در ابتدای مسیر بعد اینکه باور کردم خدا منو خالق شرایط زندگیم اونم در تمام جنبه ها قرار داده، قرار بدم. اونوقته که از نتایج کم کم شرو به رخ دادن میکنن. وقتی به این قانون عمل میکنم از یه جاهایی پیام میاد که برای انجام کار توسط من تقاضا میکنن و اینجاست که میبینم باید به مسیر به همین منوال ادامه بدم تا به خواسته های بیشتری برسم.
روز بیست و نهم: راهنمای عملی دستیابی به رویاها
ظرف وجود ما با تک تک قدم هایی رشد میکند که برای تحقق هر خواسته ای هرچند کوچک برمیداریم و با واقعیت بخشیدن به آن خواسته کوچک ظرف وجودمان را رشد میدهیم و آماده تحقق خواسته های جدی تر میشویم. این روند تکاملی رشدمان است. هیچ موفقیت ای حتی به ظاهر کوچک نباید از دیدمان حذف شوند. با دقت باید این موفقیت ها رو بازبینی کنم و هیچ وقت نباید دست کمشون بگیرم چون هر موفقیت یه درس برای خودش داره. این موفقیت های کوچک منو به موفقیت های بزرگتر میرسونه. موفقیت هایی که اگر مسیرش رو از موفقیت های کوچیک الگو بگیرم. قطعا خیلی سریعتر موفقیت های قبلی بهش میرسم. هیچ خواسته ای بدون تکامل روند تکاملیش بدست نمیاد. .اما در طول مسیر یه حس رو تجربه میکنیم و اون، حس خوب و شاد از اینه که تو خواسته مون هستیم و با ذوق اینکه صد در صد ایجاد این خواسته قولش از طرف خدا داده.
کار من اینه که مسیر رسین به موفقیت های کوچک رو بررسی کنم و هر بار به خودم یاداوری کنم که با این مسیر و الگو میتونم به خواسته های بزرگتر هم برسم. کار من تکرار و تکرار و تکرار همون الگو و مسیر هستش.
روز سی ام: صاحبان کسب و کارهای موفق چه باورهایی دارن؟
وقتی به این فایل رسیدم، خودم رو دیدم که سالها در پی گرفتن مدرک مهندسی مکانیک دویدم چون فک میکردم درامد فقط و فقط صرفا از طریق گرفتن مدرک بدست میاد. اگر ازمون استخدامی بدی شاغل میشی و غیر اون شغلی نیست. حتما حتما باید چندین مهارت بلد باشی تا تو رو بخوان و خیلی مسیرهای دیگه که تا جایی که یادمه برای رفتن تو انواع دوره ها وقت و هزینه صرف کردم و اغلب به دلیل اینکه چندین مهارت رو با هم داشتم پیش میبردم، تو هیچ کدومش موفق نشدم!!و متقابلا هیچ درامدی از اونا کسب نکردم. وقتی این فایل رو مرور کردم، بیشتر باور کردم که کار من باور سازیه. من انسان های موفق زیادی دیدم که صرفا با انجام یه کارهای ساده مثل فروش یه مانتو، شال و … تونستن یه فروشگاه بزرگ تاسیس کنن. با مسخره بازی و کارای فان مثل زنگ زدن به خارجیا و به اشتراک گذاری عکس العمل اونا کلی پول بدست اوردن و کلی کسب و کار دیگه که واقعا بدون نیاز به کار یدی و گرفتن مدرک های سخت و سالها دوندگی و صرف هزینه های هنگفت، به درامد و ازادی مالی و مکانی و زمانی برسن!!! این خیلی جالب بود برام. اینکه رسیدن به یه موفقیت بزرگ، فقط و فقط در گرو باورهایی است که باید در ذهنم ایجاد کنم. باورهایی که هماهنگ با خواسته هستش و از کوچکترین تضادها به وجود امدن. مثلا من نمونه باورهایی که جدیدا گذاشتم رو میخوام بگم و خیلی دوست دارم باورهای دیگر رو هم بدونم. و یاد بگیرم
۱) من با همین مهارتی که دارم میتونم یه کسب و کار موفق و پرسود ایجاد کنم چون دنیا پر از فرصت هستش و خدا مقرر کرده که من به هرچیزی باور داشته باشم، همون رخ میده.
۲) خدا فرصت ها، شرایط و مشتری ها رو سمتم میفرسته و من نیازی نیست کاری بکنم. من فقط باید با ارامش به نکات مثبت زندگیم فک کنم و از همین الانم لذت ببرم. و ایمان داشته باشم که خواسته من قطعا عملی خواهد شد چون جهان به این طریق برنامه ریزی شده.
۳) خواسته های من تکاملی و ارام ارام رخ میده و من باید به تمام ایده هایی که هرچند کوچک هستن در رسیدن به این حواسته ها در لحظه عمل کنم
۴) من هم مثل بقیه ادمهای موفق به یک اندازه به منبع نعمت و ثروت دسترسی دارم و هیچ فرقی بین من و اونا نیست و من تنها باید اروم و پیوسته حرکت کنم تا به مدار اعتماد به نفسی و لیاقت اون خواسته برسم و به اون خواسته دست پیدا کنم. بنابراین هیچ جایی برای حسرت خوردن وجود نداره و باید فقط تحسینشون کنم که اونا متعهدانه مسیر رسیدن به خواستشون رو طی کردن و رسیدن.
۵) خدا صد در صد هر خواسته ای که در وجودم شکل گرفته رو عملی میکنه پس جای هیچ نگرانی نیست.
چله اول
سه روز نهم عاشقی
روز بیست و پنجم: باوری که تغییرش درهایی از نعمت را به زندگیم گشود.
"قوانین جهان همه جا داره کار میکنه و فرقی نمیکنه که من کجا باشم و اول باید از اون جایی که هستم، در اون لحظه ای که هستم باید با تغییر باورهایم نه باوتغییر شرایط باید به احساس خوب برسم"
این نکته خیلی ظریف این فایل مانع ورود نجواهای ذهنی شد که بعد از شنیدن اینکه من خالق زندگی خودم هستم، وارد ذهن من میشدن و میگفتن خب حالا چیکار کنیم؟ خب حالا چه فعالیتی انجام بدیم که موفق بشیم و … که همش منو به تصور مسیرهای رسیدن وا میداشت و تهش نا امیدانه دست از حتی برداشتن یک قدم هم برمیداشتم. و کلی از اصل موضوع دور میشدم. تکرار این درک که اولین قدم تو رسیدن به هر خواسته ای، رسیدن به حس آرامش از خالق بودن زندگی خودمون بودن،هستش، میتونه اگاهی عمیق تری بهم بده . جوری که الان بعد مرور این فایل یه "یافتم" بلندی تو ذهنم فریاد زد که اره و این باید عملی بشه. تغییر باور، شرایط رو تغییر میده نه تغییر شرایط، تغییر باور رو!! و وقتی که بارها کم کم شرو به درست شدن و بدیهی شدن میکنن، اروم تر و شجاع تر و بیخیال تر به راه ادامخ میدی، دیگه نظر کسی برات مهم نیست و ناراحت شدن کسی تو رو اونقد معذب و نگران نمیکنه. و از همه مهمتر، اتفاقات به بدیهی ترین حالت ممکن شرو به رخ دادن میکنن و ایمانمون نسبت به اینکه من خالق تمام جنبه های زندگیم هستم، قوی تر و قوی تر میشه. اینجوری هستش که با انگیزه تر شرو میکنیم به ایجاد خواسته ها با وضوح بیشتر، باورسازی برای رسیدن به اون خواسته و انجام الهامات الهی و لذت بردن از طبیعت و نعمت کنونی که داری.
روز بیست و ششم: چه کسی مالک توست؟
وقتی این اصل رو که من خالق بی چون و چرا و ریزترین و ریزترین تمام زندگیم هستم، همه نگرانی ها رنگ میبازن، همه تنش ها اهمیتش رو از دست میدن وقتی میدونی خالق جهان اساس زندگی تو این دنیا رو اینجوری قرار داده. خواست خدا اینه که باورهای من زندگی منو رقم بزنه نه هیچ کس و هیچ عامل دیگه و توحید عملی و یکتاپرستی یعنی تبعیت از قانون الهی و باور سازی و ایمان به خداوند که قطعا هرچی باور سازی کردم رخ خواهد داد. این نهایت عدل الهی هستش که هر کسی بتونه با تنها تغییر و ایجاد باو بتونه اتفاقات زندگی خودش رو خودش رقم بزنه.
من قبلا به خاطر باور های محدود کننده ام وقتی بخاطر باروهای محدود کننده به چیزی که میخوام برسم، نمیرسیدم، پیش پا افتاده تریت کار رو انجام میدادم یعنی"میترسیدم" و سریعا دنبال یه عامل بیرونی بودم که اکثرا هم خانوادم رو باعث تمام اتفاقات بد زندگیم میدونستم. در صورتی که وقتی اتفاقات زندگیم رو از چشم دیگران میبینم، دارم شرک میورزم که این موضوع بسیار از طرف خداوند نفی شده.
توانایی ما در کنترل زندگیمان وابسته به نگاه یکتا پرستی است و به اندازه ای که میتونیم توحید رو در عمل اجرا کنیم به همان اندازه افسار زندگیمون رو در کنترل خودمون قرار بدیم. و به همون اندازه به رضایت درونی برسیم. چون بی چون و چرا خدا بیشتر از ما میخواد تا ما خوشبخت بشیم و خالق بهترین اتفاقات و لذت های بیشتر برای خودمون باشیم. خدا عاشق ماست و از یه عاشق جز خوبی و ارائه تماممهر و محبتش به معشوق انتظار دیگه ای نمیره. وظیفه من استفاده از اسن عشق بینهایت و لذت بردن از اون هستش. وظیفه من ایمان بیشتر و افزایش هر روز و هر لحظه اون هستش. ایمان من با قدرتمند کردن باورهام تو هر زمینه به وجود میاد. همین دیشب برای اینکه بیشتر با ترسهام مقابله کنم.تو ساعت ۲ شب که همه خواب بودن رفتم تو یه حیاطی که یه باغچه با چن تا درخت داره که البته در مقایسه با پردایس خیلی خیلی خیلی کوچیکه و باز میگم من مقابله با ترس رو از مریم جون یاد میگیرم و الگو قرارش میدم و میرم تو حیاط .بعد که برمیگردم، به قول استاد، من دیگه اون ادم قبل نیستم و کلی شجاعت پیدا میکنم و کلیییی هم ذوق میکنم که ارهه خدا همه جوره پشتمه. خدا بقیه خواسته هامم اجابت میکنه .
همین امروز یکی از دوستام اگهی استخدامی فرستاد که چن روز پیش از خدا خواسته بودم تو فلان مسیر بهم شرایط کاری بفرسته. بعد که این اگهی رو دیدم و زیاد روش متمرکز شدم، دیدم اونقد جزئی این خواسته رو بیان نکردم و جهان دقیقا همون تیکه ای که میخوام رو فرستاده!!! این یه تضادی بود که بهم یاد داد باید خواسته هام رو با وضوح دقیق و جزئی نگری بنیویسم و به جهان ارسال کنم و ایمان داشته باشم که میشه و بشه. خیلی جالب بود که با وجود اینکه من کامل خواسته ام رو بیان نکرده بودم، بازم یه شرایط کاری بود که دقیقا همونی بود که میخواستم!!!! ولی مسیر کار، ساعت کاری، محل کار رو من مشخص نکرده بودم که اینا متضاد بودن، اولش خواستم به این اگهی ایمیل بدم ولی گفتم اگه جهان این تیکه ها رو سمتم اورده پس میتونه خیلی دقیق تر هم برام بیاره و نترسیدم و نفرستادم . چون مطمئنم جهان دقیقا همون محیط کاری که دوست دارم رو سمتم میاره که دوست دارم اونجا کار کنم و از کار کردن و کارمند بودن لذت ببرم.
روز بیست و هفتم:
مفهوم فرکانس و چگونگی تنظیم آن
"ایا میدانی با مدیریت گفتگوهای ذهنی و جهت دادن به اونا، تجربخ زندگیت رو از اساس تغییر بدی و مهمتر از اون، میدونی که این موضوع تنها کار زندگی تو به عنوان خالق شرایط خوت هستش؟!"
این نکته مهمترین نکته این روزه، کنترل و جهت دادن نجواها به گونه ای که از نجوای نا امید کننده، نجواهای امید بخش با احساس فوق العاده بودن در خواسته و زندگی با خواسته ها بسازیم. و تنها کار من به عنوان خالق زندگی خودم کار با همین گفتگوهای ذهنی هستش که بتونم با تشخیص ترمز ها یعنی نجواهای ناامید کننده، اونا رو با جایگزین کردن نجوای امید بخش و تکرار روزانه اون ترمزها، به باورهایی قوی و هدف ساز تبدیل کنم.
"باورها به نحوه نگاه من به اتفاقات جهت میده. این باورها نه تنها گفتگوهای ذهنی منو بلکه رفتار و عکس العمل ام رو هم در اون جهت پیش میبره"
باورها یعنی قبول بی شک و بی چون چرا حرف هایی که به خودت میگی یا میشنوی یا میبینی و اینقد برام بدیهی هستش که وقتی خلاف اون رو کشف میکنم، به یه علامت تعجب توذهنم میرسم. این همون نقطه ای هستش که میفهمم چی تو ناخوداگاهم ثبت شده، که بودن یا اتفاق افتادن خواسته ای برام غییر ممکن بوده و عجیب و همونجا بجای قضاوت سری برمیگردم به بررسی باورها و قدرت باورسازی افرادی که تونستن اون اتفاقات رو خلق کنن، تحسین میکنم و خودمم شرو میکنم، باورای عجیب غریبی که برای ذهنم غیر ممکن هست رو درست کردن.
فقط و فقط به داشتن احساس خوب، بیشتر از هر چیزی اهمیت بده . اگاهانه فقط خبرهایی و ببین، بشنو و در ذهنت نگه دار که به تو احساس امید، آرامش و ایمان بیشتری میده. وقتی این کار رد ادامه میدم اونوقت گفتگوهای مثبت میشن غالب ذهن من و فقط گفتگوهای مثبت تو ذهن من نجوا میشه. مثل امروز که وقتی ذهنم خواست بیاد مامانم رو قضاوت کنه، سری باور اینکه من باید فقط و فقط به جنبه مثبت افراد توجه کنم، روشن شد و ویژگی های مثبت مامانم اومد جلو و کلی حس خوب گرفتم و عشق تو وجودم جاری شد.
خدایا شکرت بابت امروز که تونستم به تعهد مرور آموخته هام با عشق عمل کنم.
از استاد عزیز و مریم عزیز بی نهایت سپاسگذارم.
یه نکته دیگه: اینکه من خالق تمام جنبه های زندگیم هستم یه بار خیلی قوی هستش که وقتی بهش فکر میکنم و عمیقا روش تمرکز میکنم، میبینم یه جاهایی ذهنم میگه مگه میشه، یعنی ناخوداگاه ذهن من رو این کوک شده بود که اره یه جنبه هایی رندوم میشه ولی نه همشون!!! این یه ترمز قوی بود که بعد دوبار خوندن فایل روز بیست و هفتم پیدا کردم.
چله اول
سه روز هشتم عاشقی
سلام به استاد عزیز، مریم جان و تمامی دوستای عزیزم
روز بیست و دوم:آیا من خوش شانس هستم؟
” باروهای ما با همین تغییرات کوچک در رفتارمون شروع به تغییر میکند و یادآوری همین نکات کوچک اما به کرار است که موجب می شود به تغیر عادت های بیمار گونه ی قبلی مصمم بمانیم”
راه رسیدن به خواسته ها، بی شک باور این هستش که باور کنم تمام زندگی خودم رو با باروهام که ناشی از ورودی های ذهنی هستش که به خوردش دادم می سازم. و غیر این وجود نداره و راه عملی باورها هم دست خداست. من فقط باید باور بسازم و باور بسازم و تکرار و تکرار. من از وقتی متعهد به تکرار سی روز فصل اول سفرنامه شدم و عملی کردم و تا روز هشتم اومدم، نتایج روحی عالی بدست اوردم. حالم خیلی خوبه. احساس میکنم یه دختر جووون و خوشگل و سرزنده ام با وجود اینکه قبل این تعهد و عملی کردنش خودم رو یه دختر 30 ساله ای میدونستم که از قافله عقب مونده و دارای کلیییی افکار بد و ناراحت کننده بودم. به کمک تکرار و مرور قوانین سی روز فصل اول، تونستم به ارامش برسم. تونستم بیشتر قدرت ارتباط با خدا رو درک کنم. بیشتر عشق بورزم و از همه مهمتر راجب خودم و افکاری که تو ذهنم میگذره بیشتر تحقیق کنم و ترمزهای ذهیم که منو به خواسته هام نمیرسوندن رو شناسایی کنم و باور مناسب بذارم. به سخاوتمندی خدا و فراوانی نعمت در دنیا بیشتر ایمان بیارم و رو افزایش درامدم کار کنم. فهمیدم کل زندگیم بر پایه میزان ایمانم به عملی کردن خواسته هام توسط خداست. و کلی نتیجه خوب ریز ریز که همه اینها رو به خاطر تکرار و تعهد تو مسیر به دست اوردم. فهمیدم فقط باید ادامه بدم. هی تکرار کنم این مسیر رو و جزوی از عادت روزانه ام قرارش بدم.
این فایل مدیریت پولام رو بهم یاد داد به گونه ای که فهمیدم وقتی به این باور رسیدم که خدا پشت و پناهمه و اگه الهامی در خصوص خرید محصولی شده، سریع و بدون چون چرا این الهام رو عملی کنم. و نگران هزینه برای ساختن باورهام نباشم. چون اگر اینجا هزینه نکنم جهان از طریق های مختلف هزینه هایی سمتم میفرسته که چند برابر اون هزینه باید پرداخت کنم.
ساختن باور ها رو ادامه بدم. و اصلا قطع نکنم چون قراره اروم اروم و طی مراحل تکاملی به خواسته هام برسم و راه رسیدن به خواسته های بعدی رو در کمال ارامش و سلامت و امنیت و رضایت بدست بیارم.
با تمام وجودم متعهد شدم که افکار پریشون و بی ربط رو حذف کنم و هر روز و هر لحظه مراقب افکار و احساساتم باشم و اینو هر روز تکرار کنم. و نتیجش ارامش بود.
من دوستانی دارم که بخاطر باورهای محدود کنندشون هر روز حجم عظیمی استرس میکشن و موهاشون سفید شده. برام خیلی جالب بود. دوستانی که میدونم از من هم کوچکتر هستن! و من فهمیدم چقد این باورسازی میتونه تو تمام جنبه های زندگیم منو به موفقیت برسونه. و مهمتر از همه با آرامش و با لذت منو به اهدافم میرسونه. من باور کردم که رسیدن به خواسته خیلی لذت بخش و جذابه. و در عین حال پر از ثروت.
روز بیست و سوم:
توحید عملی قسمت1
“سهم من از عشق، سلامتی و آرامش به اندازه ای است که میتونم توحیدی بشم و توحیدی بمانم.
شرک موجب میشه نیروی توحیدگرای درونی که همه راه حل ها رومیدونه رو دست کم بگیری و تلاش کنی تا مسایل رو به شیوه ذهنت حل کنی. ذهنی که بدون ایمان قدرت تاخت و تاز دارد.
ذهنی که همواره در حال حساب کتاب کردن برای هر قدمی است که میخوای برداری . ذهنی که همیشه در حال جدا کردن ممکن ها از غیرممکن هاست. معمولا هم لیست ممکن هاش خالیه. حال آنکه ظرفیت لیست غیرممکن ها همیشه تکمیله!”
این بزرگترین درس امروز بود.
فهمیدن اینکه تمامی نجواهای ذهنی حاصل باورهایی است که در طول سالیان به ذهنم خوروندم و هیچ کدوم از اونا اعتبار ندارن، باعث بی اهمیت شدنشون میشه و کم کم پیش خودم رنگ میبازن. وقتی به جای اینکه ذهنم رو بسپارم به امان خودش و بذارم به هرچی و هرکسی که دلش خواست فک کنه، ناخودآگاه خودم رو در جایی و مکانی میبنم که همش دم از کمبود، زشتی و مهمتر از هم جلب توجه زده میشه. من تا به الان اونقد دقت نکرده بودم که ذهن من علاقه شدیدی به مورد توجه و تمجید قرارگرفتن از دیگران داره. به گونه ای که دیدم اکثر خواسته ها رو به این دلیل نرسیدم یا رسیدم و لذت نبردم یا مورد علاقه ام نبوده که همیشه تو فکر جلب توجه دیگران باشم!! وقتی این افکار رو شناسایی کردم، مثل یه نگهبان ذهنی هر وقت میبینم رشته افکارم از دستم خارج شده توجه میکنم که کجاها دارم سیر میکنم و سری توجه ام رو برمیگردونم. وقتی دور و برم دم از نیستی و کمبود و بیکفایتی دولت و … میزنن من سری برمیگردم به خودم میگم نه حسل. تمام زندگی خودم رو خودم با کمک خدا میسازم . چون فروانرمای جهان اینگونه وضع کرده و غیر اون نیست.
فهمیدم لحظ لحظه زندگیم باید با باور اینکه خدا همه جوره پشتمه، تو همه زمینه ها، عشق، رابطه، ثروت، سلامتی و همه و همه بگذره و اگر غیر این باشه دارم رو به پسرفت و پوچی و بیماری میرم. فهمیدم غیر ممکنه مومن نباشم و به خواسته هام برسم!! فهمیدم باید هر لحظه زندگیم مومن باشم و این یعنی تو تک تک لحظات و ثانیه های عمرم باید با ایمان به رب بودن خدا و دستای سخاوتمندی که هیچ خواسته ای رو بدون اجابت رد نمیکنه، بگذرونم. و هرچقد این ایمان قوی تر باشه که بشه جزو ناخوداگاه زندگیم، اونوقت محکم تر شدم، آرام تر، ناز تر و لطیف تر و ثروتمند تر . چون این خدا راهنمای من در مسیر خوشبختی و اهدافمه. خودش با دستای پر مهرش خواسته های منو اجابت میکنه. و من فقط موظف به عمل به هدایت هایی هستم که در حال حاضر بهم شده و با تمرکز باید رو اون الهام کار کنم، بعد مراحل کم کم و با صبوری گفته میشه. اینجاس که واقعا درک کردم که چرا فعل ایمان داشتن و صلات به صورت مضارع اومده. متوجه شدم که برای رسیدن به خوشبختی و حس خوب و در کل زندگی نرمال داشتن، باید و باید هر لحظه به خدا و قدرت هدایتگریش و رب بودنش ایمان داشته باشم و هر لحظه بابت نعمت هایی که داده سپاسگذار باشم. سخاوتنمندی که بدون منت و بدون انتظار انجام میشه که این نوع سخاوتمندی بی همتاس تو دنیا. و اگر دیدم دارم به جلب توجه کردن و نگران بودن در مورد از دست دادن ها فک میکنم، سریعا بیام به خودم تذکر بدم که باید ذهنمو کنترل کنم. کاری که هر روز دارم روش کار میکنم و از این کار لذت میبرم.
روز بیست و چهارم:
به جای کوچک کردن خواسته ها، باورت رو بزرگتر کن
“مانعی بزرگتر از نجواهای ذهنت، در برابر موفقیت هایی که میخواهی داشته باشی وجود ندارد.
ذهن همیشه با دیده ها، شنیده ها و تجاربش قضاوت می کند. پس مراقب باش اسیر تجربه های ذهنت نشوی ”
باز هم نکته مهم توجه و کنترل ذهن. چقد این قسمت تو رسیدن به خواسته ها مهمه. توجه به مواردی که در ذهن مرور میشه و یافتن ریشه ترمز وار این نکات و جایگزین کردن نکات مثبت و خالق اتفاقات عالی در جهت خواسته ها کار هر روزی است که باید تکرار کنم. اروم اروم و پیوسته این مسیر باید انجام بشه.
وقتی چیزی رو نداری و آن را میخواهی، وقتی خواسته ات را بزرگتر میدانی و فراتر از تصو ذهنی ات میبینی. باید به جای کوچک کردن خواسته ات، باورت رو بزرگتر کنی. باید به جای ناباورانه نگاه کردن به آن موفقیت ها و قضاوت کردن درباره آن افراد، باورهای قدرتمند کننده ای را بشناسی که آن همه نتایج را رقم زده و سپس به ساختن آن باورها همت بگماری.
راه ساختن باور اینه:
به جای نقد موفقیت آن آدم هایی که موفق شدند، تحسین شان بکنی
و بجای قضاوت آن موفقیت ها آن ها را مهر تاییدی بدانی بر نقش باورهای متفاوت در تجربه شرایط متفاوت.
علت شکست آدم ها رو در باور محدود کنندشان بدانی و علت موفقیتشون رو در باورهای قدرتمند کننده.
تو این فایل یاد گرفتم که زیرک باشم و از موفقیت آدم ها حس شادمانی بدست بیارم که اگر اونا تونستن منم میتونم. اگر اونا تونستن راه کنترل ذهن و انجام ایده ها و الهامات خدا رو طی کنن منم میتونم. منم انسان هستم و مخلوق همان خدایی که اونا رو خلق کرده. منم مثل اونا به یک اندازه به نعمت ها و شرایط هدف ساز دسترسی دارم که اونا داشتن و دارن.
تفاوت فقط تو باورهایی است که اونا تو درون خودشون ایجاد کردن و منم باید فقط و فقط به صورت کاملا ساده و کاربردی این باورهای قدرتمند کننده در رسیدن به خواسته هام رو از طریق تضادهایی که میبینم و ترمزهایی که دارم، آروم و آروم و پیوسته و در آرامش قلبی ایجاد کنم. و همیشه یادم باشه که هیچوقت نا امید نباشم چون خدا هست. وجود خدا امید مطلقه. وجود خدا یعنی همه چی. اگر حرفی شنیده ای یا کسی بهم احساس منفی میده به شدت نفی اش کنم و ازش اعراض کنم چون داره شرک میگه. خدا ما رو آفریده که زیر سایه بندگیش از زندگی تو این دنیای خارق العاده لذت ببریم و اگر با اون افراد باشیم، ما هم قطعا جزو مشرکین خواهیم بود بنابراین باید باید باید تو کنترل ذهن و توجه به احساسات زیرک باشم.
چله اول
سه روز هفتم عاشقی
نکات فایل: چگونه درامد خود را سه برابر کنیم ۱ و ۲ و ۳
هر روز که دارم جلو میرم و این سفرنامه رو مرور میکنم، بیشتر با قانون باور و مدار فرکانس ها آشنا میشم و یاد میگیرم چطور استفاده کنم و نتیجه بگیرم. من فهمیدم و درک کردم که آگاهی های کار ساز و نتیجه ده با تمرین هر روزه و تکرار مسیر درست بهم الهام میشه و خدای بزرگ آگاهی های ناب در جهت خلق خواسته هام رو به میزانی میده که حرکت کنم و به آموخته هام عمل کنم. بزرگترین و کاربردی ترین درسی که من در طول سفرنامه یاد گرفتم، کنترل ذهن و قدرت این تمرین بود. قدرتی که تونستم تو یه مقداری از روز کاری رو انجام بدم که ۳ روز کامل لازم داشتم تا اون کار رو انجام بدم. هر روز و هر لحظه و ذره به ذره از کوچیک به بزرگ خواسته ها خودشونو اشکار میکنن وقتی من شرو کنم به تمرین پیدا کردن ترمز های ذهنیم و ایجاد باورهای درست بجای اونا. در این مسیر سوالات خیلی زیادی در درونم شکل میگیره که خدا شاهده همین که میپرسم و بهم الهام میشه برم سایت، به محض ورود به سایت میبینم یه فایل اومده. حسم بهش مثبته و میرم نگا میکنم و خیلیییی جالب هستش که جواب سوالاتم به صورت کاملا واضح و شفاف و البته رایگانننن در اختیارم قرار داده میشه. استاد شما خیلی مرد بزرگ دلی هستین. این حد از تواضع و دست و دلبازی رو من تا حالا تو هیچ فردی ندیده بودم. اینکه یه همچین فایلای ناب و پر محتوا رو به رایگان در اختیار اعضا سایت میدین نشون از یه دل سخاوتمند و خدا گونه داره. مثلا یه ترمز خیلی قوی که من در رسیدن به خواسته هام داشتم، سخت گرفتن کارا و انجام ندادنشون بود!!! که یه فایلی استاد گذاشتن مبنی بر چگونه رسیدن به خواسته آسون بشه! و چقد من از این فایل یاد گرفتم و البته عمل کردم. و نتیجه گرفتم. یه نکته خیلی مهم تو این فایل این بود که در جواب سوال ذهن به سوال اینکه چگونه و از چه طریق باید ایده ها عملی بشه، باید بگم دستان خدا و بس. این یه بارو خیلیییی قوی بود که اصلا حس و حال منو عوض کرد. شرو کردم به نوشتن ایده ام و وقتی این سوال ذهنی اومد با دستان خد جوابش دادم.
من در حال حاضر مهارتی که دام و کاری که انجام میدم نوشتن پایان نامه هستش که واقعا بعد انجام ۵ پایان نامه حرفه ای شدم و میتونم بگم واقعا میتونم تو کارم بلدم از کجا شرو کنم و چطور تموم کنم و از این مرتب کردن و تهیه محتوا و سازماندهیشون لذت میبرم. ولی هر بار که پروژه رو به اتمام بود به خودم میگفتم واییی داره تموم میشه و دیگه بی پول میشم و…. همین تمرکز ذهنی بد باعث میشد که همون یه مقدار کار مونده از اون پروژه ای که در حاضر تو دستم هست رو هم انجام ندم و برم سراغ کارای دیگه که زودتر پول دربیارم مثل گشتن تو کانالای بورسی و پیدا کردن سهم و …. که تا به الان واقعا ضرر کردم!!!! امروز که این فایل رو مرور کردم یه نکته خیلیییییییییی ناب از درونش کشیدم بیرون که تا به الان نمیدونستم یا اینهمه تو همه فایلا استاد تکرار میکرد من درک نکرده بودم. اون نکته این بود:
سوال دوم از خودمان در ۳ برابر کردن درامد در یکسال
“”چگونه میتوانم با شغل، توانایی، مهارت و شرایطی که همین حالا دارم و فقط با تغییر نگرش ای که تا کنون درباره رابطه خداوند با ثروت درباره فراوانی ثروت در جهان و درباره دسترسی همه آدم ها به منبع تمامنشدنی ثروت در جهان و درباره اینکه ثروت ها و نعمت ها و فرصت ها هرو روز در حال بیشتر شدن هست، درامدم رو ۳ برابر کنم؟””
تو این نکته، راه ۳ برابر کردن درامد رو “””تغییر نگرش درباره رابطه خداوند با ثروت، فراوانی ثروت در جهان، دسترسی همه آدم ها به منبع تمام نشدنی ثروت در جهان، و باور اینکه ثروت ها و نعمت ها و فرصت ها هرو روز در حال بیشتر شدن هست”” گذاشته. این یه نکته اساسی برای ۳ برابر کردن درامدم هستش . نکته ای که قبلا اصلا درکش نکرده بودم قاعدتا عمل هم نکرده بودم و نتیجه قابل قبولی نگرفته بودم!! اما الان فهمیدم که وقتی من یه ایده یا یه مهارت یا یه کاری دوست دارم انجام بدم که ازش درامد کسب کنم. یعنی اون کار رو هم خدا الهام کرده باشه بهم، اولین قدم، اقدام در لحظه اون کاره. مثلا مهارت نقشه کشی بهم الهام شده باشه، اولین قدم لحظه ای من، دانلود اموزشش یا ثبتنام در کلاسش و هر چیزی که برای اول کار لازمه، انجام دادنه. بعد که نجواهای ذهن شرو کردن به تخریب روحیه و بد کردن حالم، سری برم تو دفتر ترمز ها و تمام این نجواها رو یادداشت کنم و با دستان خدا بزنم تو دهن همه این نجواها. و جواب همه این نجواها رو با سخن خدا که میگه از تو حرکت از من برکت بدم. و تمام سعیم رو بکنم که تمام اون ایده اولیه ای که به ذهنم رسید رو عملی کنم و باور فراوانی و ثروت رو طبق همون نکته تو دفتر ترمز ها و باورهای جایگزین بنویسم و هر روز تکرار کنم. و رها کنم
رها سازی:
قبلا گفتم تو یه اتاق تنها زندگی میکنم. انگیزه اصلی برای تنها موندن و غلبه بر ترس ها رو از مریم جون یاد گرفتم که تنها تو پردایس میمونه و حتی شبا تنها میخوابه. اونم مثل من آدمه و قطعا ترس سراغش اومده ولی اون قدرت و حرکت و برداشتن قدم های مریم جون برای غلبه بر ترسش رو الگوی خودم قرار دادم و با وجود اینکه این اتاق قبلا مال یه خانومی بود که دقیقا هم تو همین اتاق فوت کرده بود و خودمم بالا سرش بودم، شبا تنها میخوابم. و چقد من شبای پر از سکوت این اتاق رو دوست دارم. میخوام تجربه ای کوچک از رها سازی و دریافت خواسته رو بگم. من شبا اولش میترسم که حتی چشمامو ببندم و بخوابم. با وجود اینکه دارم میمیرم از خواب ولی هی این جمله رو هر شب با خودم تکرار میکنم که خدا هست، کسی که فوت کرده دیگه به این دنیا تعلق نداره. خدا حافظ منه. من از خدا امنیت، سکوت و آرامش از این اتاق میخوام. و بهش توکل میکنم و میگم خدایا بهت ایمان اوردم و توکل میکنم و اعتماد میکنم و با شجاعت چشمامو میبندم. وقتی با ارامش و لذت از خواب بیدار میشم. باز از سکوت زیبا و لذت بخش صبح گاهی برای تمرین بر باورام استفاده میکنم و با خودم میگم، الحق که خدا صادق الوعده هستش. و یا شبا اگه به ذهنم میرسه برم تو یه حیاط بغل این اتاق و یه سر به حیاط بزنم، با به چالش کشیدن خودم میرم این کار رو انجام میدم و به خودم افتخار میکنم و در این حین ارتباطم با خدا و اعتمادم نسبت به حافظ بودنش بیشتر و بیشتر میشه. با یاداوری این مثالای کوچیک میخوام بگم که رها سازی شجاعت میخواد. شهامت میخواد که خودمو به چالش بکشم. خودم به خودم بگم که باید این کار رو بکنی وگرنه هیچ نتیجه ای نمیگیری. در مسیر رسیدن به خواسته ها قدم هامو بردارم و با شجاعت و شهامت دست از چسبیدن و اما و اگرها بردارم و رها و آزاد برم تو دل کارا و زندگی که در حال حاضر دارم. به برنامه روزانه ام برسم که همین قدم های کوچیک اتفاقات بزرگتر رو رقم میزنه. خلاصه میخواستم بگم همین تمرین رها سازی باعث شد تا در خصوص پروژه بگم که خدا خودش پروژه جور میکنه اونم با این اپشن ها، که این آپشن ها رو در طول انجام کار از طریق تضادهایی که بهش برخوردم بدست اوردم. و خیلی جالبه همین امروز یکی پیام داد برای ویرایش پایان نامش!! من مطمئنم دستای پر مهر خدا راه بعدی برای پیشرفت تو این حوضه رو برام باز میکنن، همونطو که در بسیاری از تجارب زندگیم وجود پر از مهر و عشقش رو به من ثابت کرده و یاداوری این اثبات ها و نتایج و مرورشون کمک میکنه محکم تر برم جلو. بر ترمزهای ذهنیم غلبه کنم و خودمو تو انجام امور به چالش بکشم.
راستی اینم بگم از تعهد قبلی که در موقع دیدن اولین بار فایل دادم و تا به الان درامدم ۳ برابر که چه عرض کنم، ۴ و نیم برابر شده و من اصلا به این موضوع دقت نکرده بودم تا وقتی که تو مرور این فایل دیدم که استاد میگه گاهی وقتا نتیجه کار کردن رو باورامون و دیدن نتایج اینقد بدیهی میشه که دست از کار کردن برمیداریم و دوباره برمیگردیم به حالت قبل!!! واقعا لازمه تا تک به تک موفقیت هام رو از ریز و درشتش در کنار یافتن ترمزهام، پیدا کنم و بنویسم که چطور و از کجا به کجا با چه حسی بهشون رسیدم و خودمو از اینی که هست هم بالاتر بببرم.
الان خواسته من از جهان و از خدای عالم گسترش کارم و ۳ برابر شدن همین مقداری که در حال حاضر دارم هستش و مطمئنم خدا باورهای مناسب برای این خواسته و ایده های فوق العاده اسون و کاربردی در این مسیر رو بهم الهام میکنه. در حال حاضر دوتا پروژه در دستم هست که کار من تنها تمرکز بر انجام پرفکت اون دوتا و لذت بردن از انجام اوناس و بعد در حین انجام با باورهای مناسب برای دریافت ثروت بیشتر روحیه سازی کنم و انرژیم رو تقویت کنم. راستی من تازه فهمیم که تقویت انرژی با تقویت روحیه شکل میگیره نه خوردن مواد غذایی این یه ترمزم بود که برام خیلیییی جالب بود. چقد من دیشب از تعجب شاخ دراوردم. چون وقتی تو روز هیچ غذای اضافه ای نمیخورم باز میبینم انرژی و شور و شوق دارم تا کارامو انجام بدم و تازهههه اینقد انرژی دارم که راحت بدوم. و حتی تو این گرمااااو شرجی که منطقه ای که من هستم داره، خیلیییی کم عرق میکنمممم. خدای مننننن چقد این دنیا قشنگهههههه چقد همه چی رو پرفکت افریدی چقدددد جذابهههه من بینهایت شوق دارم تا بیشتر و بیشتر کشف کنمممم. دوستت دارم خداجونم و ازت بینهایت سپاسگذارم. بنده دوست داشتنیت حسل.
استاد عزیز و مریم عزیزم صمیمانه دستان پر مهرتون رو میبوسم بابت تمام این مسیری که خالصانه و صادقانه و متواضعانه در اختیار من و بقیه دوستان عزیزم قرار دادین. هر چقد بگم از محبتتون کم گفتم. خدا یارتون.
چله اول
سه روز ششم عاشقی
روز شانزدهم: به رویاهایت باور داشته باش۲
نکته فایل:تنها چیزی که میتونه مانع تحقق رویاهامون بشه، باورهای خودمونه وگرنه همیشه توانایی لازم برای تحقق آن خواسته قبل از وضوح آن خواسته در وجودمون زاده میشه. تا از طریق تحقق آن رویا به خودش فرصت بروز بده
من یه باوری که تو خودم کشف کردم و بسیار ترمز قوی تو رسیدن به درخواست من به ازدواج با فرد مورد نظرم بود، کمال گرایی من هستش. من ازدواج رو با تمام تجملات و در رویایی ترین تالار میخواستم. ولی میدونم در حال حاضر تو پله ۱ ام و یه خواسته ای میخواستم که مربوط به پله ۱۰ هستش. عین این بشه که الان ۱ تومن درامد دارم و دوست دارم یه ماهه درامدم ۱۰۰ میلیون بشه. من ازدواج رو به شرط این میخواستم که حتما اون شرایط هم توش باشه که اینجوری تو دهنم چون قابل ملموس نبود وهمش ازش دور میشدم و در نتیجه با اصل خواسته ام که زندگی با یه شخصی که عاشقانه دوستش دارم و با هم تو صلح باشیم رو داشتم دور میکردم. در صورتی که میشه با اون فرد بسیار بسیار ساده زندگی رو شرو کرد و اینقد پیشرفت کرد که بعد تو تالاری که میخوام سالگرد بگیرم. یا هر جشنی که میخوام بگیرم. یا به این فکر میکردم که من این تالار رو فقط بخاطر این میخواستم که مثلا چشم بقیه رو کور کرده باشم و وقتی به دقت بهش فکر میکنم اینه که اگر من برای خودم و دل خودم بخوام نگا کنم، من دوس دارم لباس عروس مورد نظرم رو بپوشم. کیک عروسی مورد نظرم رو داشته باشم . شخصی که میخوام باهاش ازدواج کنم رو داشته باشم و خیلی از چیزای دیگه که واقعا میشه تو یه خونه هم همچین مراسمی گرفت و فقط باید حرکت کرد. وقتی بخاطر اینکه شرایط اون تالار رو ندارم و هنوز از نظر مالی شرایط اون تالار غیر ممکنه، ناخوداگاه ذهنم قید ازدواج و بودن با فردی که میتونه خیلی بودن باهاش لذت بخش باشه و خودش پر از انرژی مثبت باشه رو دارم از خودم سلب میکنم. به عبارتی واقعا ارزشش رو نداره که بخوام چون تو یه تالار بزرگ عروسی بگیرم، بودن با اون فرد و زندگی با اون فرد رو عقب بندازم. من حاضر به قربانی این نوع زندگی بخاطر تالار نیستم و این یه باوری بود که تو گوشه ذهنم بود و داشت کلی منو از خوشبختی دور میکرد. این تنها یه باور ترمز گونه ای بود که کشف شده و میدونم کلی ترمز دیگه دارم که باید اروم اروم و پیوسته با تفکر روی خودم، درش بیارم و درستش کنم.
نکته دیگه: همانطور که شرایط هزاران نفر از افراد به خاطر جدی گرفتن تمرینات و آموزش های محصولات و ایجاد باورهای قدرتمند کننده تغییر کرد، شرایط منم قابل تغییره
این نکته شور و شوق مستمر ادامه مسیر رو به من میده. مسیری که هر روز متعهدانه عین مدرسه که هر روز میرفتم، بیام سر کلاس درسش و تا اخر زندگیم شاگردش باشم. درس تغییر باور. شناسایی باورهای مخرب . درس تحسین افراد موفق و یادگیری از اونا. درس تمرکز بر روی نکات مثبت و تقویت قدرت تمرکز ذهن. درس ایمان و اجزای توحید عملی . باور اینکه خدا برای من همه چی میخواد فقط باید بهش گوش کنم و مسیرایی که برای هدایت به سمتم الهام میکنه رو عملی کنم. و هزازان درس دیگه که باید هر روز تو این مدرسه بیام درس قبلی رو توضیح بدم و جواب پس بدم. تو این مدرسه که معلممون استاده و شاگرداش ما هستیم. بخاطر نمره انضباط و معدل و اخراج نشدن نمیایم سر کلاس. بلکه بخاطر تعهدی که خودمون برای تغییر مثبت خودمون به خودمون دادیم میایم. هر روز که دارم میام دیگه اومدن ها اسون تر و اسون تر داره میشه چون داره عادت زندگیم و سبک زندگیم میشه که هر روز بیام درسامو تو دفتر خودم دیکته کنم و مرورشون کنم. و چقد این یادگیری لذت بخشه.
روز هفدهم: فقط روی خدا حساب باز کن
دیروز ذهنم هی میگفت که از وقتی اومدی مثلا چه تغییر مثبتی تو تو ایجاد شده که داری این مسیر رو میری. برو راجب نگرانی هات درد و دل کن. برو راجب فلانی دلسوزی کن و هزار جور چرت و پرت دیگه. ولی من یه جواب محکم بهش دادم و گفتم، این مسیر منو از بند بندگی افراد دیگه رها کرد و به بندگی خداوند کشاند. منی که حرف کسی که موفق شده رو عین وحل منزل میدونستم و وقتی از من ایراد میگرفتن کلی خودخوری میکردم و سخت کوشی میکردم که اونجور که اونا میگم باشم و کلی بابت جلب توجه اونا عذاب میکشیدم، به جایی رسیدم که دیگه برام مهم نیست چی میگن. خودم مسیرخودم میرم. دیگه دنبال اثبات و رضایت اون افراد نیستم. هرچند باور ترمز واری که در این خصوص دارم اینه که تو ناخوداگاهم نظر مردم رو اهمیت میدم. و باید بارو درست جایگزین کنم. من همین دیشب این ترمز رو فهمیدم. ترمزی که سالهای سال باهاش بودم. کسی که رضایتش برام مهمه خداست. و این خدا منو به سمت افرادی میبره که از درون خدایی باشن و من زمانی هدایت میشم که خودم اینجوری باشم. نه اینکه ادا در بیارم و اگه همچین چیزی رخ نداده یعنی باید بیشتر کار کنم رو خودم که وجود خدا رو تو ذهنم پر رنگ تر کنم . متوکل تر بشم. نترس تر بشم.
روز هجدهم: ارزش ابزار
نکته فایل: دقت کن به ازای هزینه ای که میپردازی چه چیزی دریافت میکنی و چه نتیجه ای از ان میگیری
وقتی آگاهانه این کار روانجام میدی، ذهن ثروتمند برای خود میسازی که تو را به انجام خریدهایی هدایت میکنه که نه تنها هزینه نیستند بلکه جزو سرمایه گذاری های زندگین به حساب میان. سرمایه گذاری هایی که به خاطر ترس ها حاصل از ذهن فقیر حتی به آنها فکر هم نمیکردی.
این نکته خیلی با ارزشه برام. بارها و بارها شده به خاطر باور فقر و کمبود از پرداخت بها برای کالایی امتناع کردم و چندین سال بهای زمانی برای رسیدن به خواسته ای صرف کردم که با داشتن اون کالا میتونستم خیلی زودتر به هدفم برسم. الان سعی میکنم آگاه باشم که وقتی خواسته ای در من شکل گرفت که واقعا میتون از پس هزینش بربیام و لطمه ای به زندگیم نمیزنه سری بخرمش. مثلا همین دیشب اینترنتم تموم شده بود و هی دنبال اینترنت رایگان میگشتم که بگیرم ولی یهو به ذهنم رسید که باباااا بخر تو ادم پولداری هستی. خدا چندین برابر اون مبلغ رو میاره تو حسابت. اصلا این پولا مگه از کجا اومده هزینه جایگزین اون به صورت چندین برابری میاد تو حسابت. من از طریق اینترنت کللللیییی فایل اموزشی نگا میکنم . سایت استاد رو هر روز چک میکنم و دارم دانلود میکنم. و ۸۱ هزارتومن ارزشش رو داره من بخرمش و چقد هم مفته چون دارم باهاش کلیییی کار را میندازم. که واقعا بصرفس. یا من کتابای نظام مهندسی که دیدم دارن کنده میشن رو میخواستم سیمی کنم. اولش گفتم شاید خودم بتونم اینا رو سیمی کنم و ببینم میتونم و یکم وقت صرف کردم و بعد یهو گفتم نهههه تو باید وقتت رو بذاری رو اینکه این کتابا رو بخونی. نه سیمی کردنشون. تو باید هزینه صرف کنی. و هزینشو دادم و الان چقد از سیمی بودن کتابام خوشحالم و چثد راضی ام چون کلی زمان میبرد و انرژی که بیام ورق بزنم و چون سوالات نظام مهندسی کتاب باز هستش واقعا دستم درد میگرفت تا اون حجم از برگه ها رو نگه دارم
من عاشق اینم که پوست صورتم سفید باشه، دندونام سفید باشه. و کلا ظاهر بدنیم برام خیلی مهمه و همیشه تو این مورد باور قوی داشتم که باید یه جنس خوب بخرم تا استفاده کنم و خیلی جالبه هر بار که برای خرید این جنس های خوب که واقعا ازشون لذت میبردم و هزینه صرف میکردم، خدا چند برابرش رو بهم داده
الان که دارم میبینم خدا در بالای نمودار رسیدن به تمام خواسته هام هست و باید هی به خودم وجودش و حضورش در تک تک لحظات زندگیم رو یاداوری کنم و هی بگم که خدا حتما یه راهی پیدا میکنه حتما یه راهی پیدا میکنه حتما راه رو بهم نشون میده خدا حتما کمکم میکنه . من باید هر روز این جملات رو ۱۰۰ بار ذکر کنم تا بشه نا خوداگاه ذهنیم و جایگزین تمام افکاری بشه که با ترسیم مسیر پر از کمبود و دشوار رسیدن به خواسته ها منو از حرکت باز میدارن و ناامیدم میکنن. من باید هر روز این جمله که هر بار خرید کردم و لذت بردم. خدا چندین برابر اون مقداری که خرج کردم رو بهم به عنوان شیرینی و تبریک اون خرید بهم کادو میده. خدای بزرگ اینقد سخاوتنمد و دوست داشتنی و مهربونه که همیشه دنبال بهونه ای هستش که بهم کادو بده. شیرینی بده. چون عاشق منه. از وجود من لذت میبره. از اینکه من برای خودم یه چیزی میخرم حال میکنه و بهم شیرینی میدهههه. عاشقتم خدا
خدایا شکرت بابت این روز از عاشقی و درک و اگاهی
چله اول
سه روز پنجم عاشقی
روز سیزدهم: همه ما به یک اندازه به نعمت ها دسترسی داریم
خیلی وقت ها شده وقتی موضوعی رو یاد گرفتیم که خیلی آگاهی قشنگی راجب در صلح بودن بیشتر با خودمون و در کل پیشرفت در وجود خودمون داره، سریع میخواستم به بقیه بگم. چون فکر می کردم این بقیه که میگم خیلی زندگی کسل کننده و غمگین و بی هدفی دارند. در صورتی که اصل این قوانینی که به من آموزش داده شده تمرکز بر روی نکات مثبت= حس خوب= اتفاق خوب هستش. این یعنی من با تمرکز بر روی حالاتی از افراد که فکر میکنم غمگین، افسرده و … هستند، دارم ناخودآگاه به اون جنبه از زندگی میپردازم که دوست ندارم تجربه کنم و ناخودآگاه حس منفی میگیرم. و این یه ترمز بسیار بسیار خطرناک هستش. من ناجی بقیه نیستم. خداوند هر کسی که خلق کرده به احسن ترین حالت ممکن خلق کرده و من کی باشم که نظر بدم فلانی تو جایگاه درستی هست یا نه و مهمتر از اون خدا تمام لوازم یک زندگی ایده ال و عالی رو برای تک تک بنده هاش فراهم کرده و خلقتشون کرده. گاهی وقتا که خواهرزاده هام میان خونمون. همش ترس دارم که یوقت گم نشن و…. بعد میگم خدایا من به خودت سپردمشون و خودت حفظشون کن. بعد اینا از در پشتی میرن و از در جلویی برمیگردن. یه لحظه با خودم فکر که نکته مثبت این حرکت این نوه ها این هستش که اینا چقد شهامت و شجاعت دارن تا این مسیر که اولین بار هستش رو کشف کردن و تنهایی برن و با توجه به اینکه این بچه ها ذهنشون مثبت خالص هستش و بسیار بسیار توصلح باخودشون هستن همیشه از کشف مسیرها، اشیا و هر چیزی که براشون تازگی داره استقبال میکنن و شاد میرن سمتش با شهامت و شجاعت انجامش میدن. و یا ممکنه من از خانواده ام، دوستام ایراد گرفته باشم و بخوام ون ایراداتشون برطرف بشه و هی فایلای استاد رو بهشون معرفی کنم که وقتی الان فکر کردم، دیدم من دارم از ریشه غلط عمل میکنم من باید به نکات مثبت اون ها توجه کنم. حتی روی آدمی که فکر میکنم بده هم باید دیدگاهم رو تغییر بدم و به نکات مثبت اون فرد توجه کنم. چون وظیفه من به عنوان حسل، تمرکز بر روی نکات مثبت همه و همه و همه چیز هستش. در اینصورت من روی مثبت همه و همه و همه آدم ها و جهان رو میبینم . این خیلی نکته ریز و مهمی بود اکز دیدم کسی رفتار مناسب نداره نشون دهنده عدم صلح اون فرد یا هرکسی دیگه ای نیست و اینو تو دهنم بکارم که من نیومدم کسی رو بررسی کنم که بگم کجا ایراد داره و کجا نداره بلکه نشون دهننده اینه که من هنوز رو تمرکز بر روی نکات مثبت قوی نشدم و باید مصرانه و جدی تر کار کنم
روز چهاردهم: ما خالق شرایط خودمان هستیم
می خواهم کامنت این روز را با این جمله طلایی که آموختم شروع کنم .
فکر کنیم که دقیقا چی می خواهیم و برای اون خواسته پاش وایسیم و خلقش کنیم .
برای خلق خواسته پیش نیازهایی لازمه اینکه باور کنیم میشه هر خواسته ای را خلق کرد این اولین باور هستش که نیاز هر روز تکرار کنیم: هر خواستهای هر خواستی قابلیت ایجاد توسط ما را داره .
بنابراین خداوند من رو خالق هر خواسته ای قرار داده و همه خواسته ها قابلیت تحقق را دارند چون خدا اینگونه مقرر کرده و غیر این نیست .
دومین قدم این هستش که ترمز های اون خواسته رو در بیارم و باور مناسب جایگزین برای او ن خواسته بزارم .
سومین قدم تحت هیچ شرایطی جان زنم مثال واضح این روز، حرکت استاد برای تحقق خواسته هاشون از قم به بندرعباس بود که هیچ جوره از این خواسته ها کوتاه نیامدن و اگر به تضادی رسیدن سعی کردن با تغییر باورها شون و از همه مهمتر اجرای توحید عملی از تضاد به خواسته برسند .
چهارمین قدم توجه به نکات مثبت و حفظ روحیه ام در حال خوب حتی در شرایطی که فکر می کنم اوضاع بده .
پنجمین قدم :از افراد نامناسب دوری میکنم و به نکات مثبت این افراد دقت می کنم .
ششمین قدم ایمان داشته باشم که وقتی خواسته ای در من شکل گرفته و حرکت اول یا قدم اول آن نیز به من الهام شده قدم های بعدی در طول انجام کار الهام خواهد شد خداوند از بی نهایت دستان خودش کار را برای من آسان می کنه و این خواسته رو محقق میکنه. تو ذهنم بگم حتما راهی هست .
هفتمین قدم این پروسه رو تا رسیدن به خواستم تکرار کنم. هر روز و هر لحظه دست از باور سازی و تمرکز بر نکات مثبت و ماندن در حس خوب بر ندارم .
روز پانزدهم رویاهایت را باور داشته باش .
باور اینکه زندگی خودم رو خودم هر جوری که دوست دارم میتونم بسازم اینقدر باید بدیهی باشه که روی این باورها سماجت بورزم جلوی حرف بقیه مردم وایسم جلوی تمام نکات منفی شرایط منفی که مطمئن هستم میان و بگم حتما یه راهی هست قطعا یه راهی هست اون راه رو من نمیدونم و قرار هم نیست بدونم چون خدا وجود من رو کنجکاو خلق کرده تا از کشف مقصد هایی که راهش بهم الهام میشه لذت ببرم و این مسیر کشف بسیار لذت بخشه. هم تهش به هدفم میرسم و هم کلی هیجان و لذت تو مسیر کسب کردم من خودم رو
یادم میاد که باور داشتم از رشته ریاضی فیزیک میشه حتما کار پیدا کرد و غیر ممکن که نشه حالا با بازار کار مکانیک اصلاً و ابداً هیچ آشنایی نداشتم اینقدر روی این باور اصرار داشتم که حتی وقتی دختر داییم که تازه فارغ التحصیل شده بود و از بیکاری دم میزد بهش گفتم من بیکار نمیشینم چشماتو چهار تا کن یا هرچقدر میخوای چشم قرض کن ببین من بیکار نمیشینم .
تو دلم این بود که حتما یه راهی پیدا می کنم و برای خودم واقعا آسون گرفته بودمش. مسیر تمام خواسته ها همین شکلی طی میشه اینقدر باید باور داشته باشم که میشه و هی بگم چرا نشه .
حتما راهی هست چون خداوند عالم رب جهانیان به من الهام کرده و نوید این خواسته را داده پس حتماً میشه باید بشه و راهی هست که بشه و غیر اون نیست .
باید سماجت بورزم در انجامش. سماجت با چسبیدن به خواست فرق داره سماجت یعنی محکم باور داری که میشه و نمیزاری حرف بقیه روی این باور اثر بزاره و اصلا حرف بقیه تو کتت نمیره اگه ذهن هزاران دلیل بر نتونستن و قبول کارهایی که دلت نمیخواد انجام بدی رو آورد تو باید هزاران هزار میلیون دلیل براش بیاری تا بیشتر باور کنه که اگه افرادی از قبل تونستن در کارها و خواسته های مشابه خواسته من موفق بشن پس من هم میتونم .
جهان این قدرت رو به من میده باور باید سماجت بیاره باور باید حرکت بیاره باید شخصیت و رفتار من رو تغییر بده کسی که باورش روی رفتار خاصیه. ناخودآگاه اون رفتار الانش تغییر میکنه و به آدم با رفتاری که میدونه درسته تبدیل میشه این فایل نتیجه باور استاد، سماجت استاد در اینه که باورشون
درسته و اگر جایی ایراد داره و تضاد هست نشون میده باید باوره قوی تر بشه رفتاره عوض تر و الان می بینیم که استاد از کجا به کجا رسیدن اونم بر پایه باور قوی که داشتن. خودم خالق زندگی خودم هر جور که دلم میخواد هستم با کنترل ورودی ذهن، ارسال باور مناسب، ارسال فرکانس باور به جهان دریافت فرکانس توسط جهان و بوم دریافت خواسته. به همین سادگی به همین خوشمزگی که البته ساده کردن کارها هم باور مناسب خودش رو میخواد همه چی باوره باوره باور .
چله اول
سه روز چهارم عاشقی
روز دهم: چرا بعضی افراد بدشانس هستند؟
متعهد بودن به شاد بودن درس این روز من است. آگاه باشم که در مورد اتفاقات بد هیچ وقت و تحت هیچ شرایطی لب به سخن نگشویم. یاد گرفتم وقتی اصرار به دیدن نکات مثبت زندگیم بکنم، این دنیا مصرانه به من اتفاقات مثبت و لذت بخش سرازیر میکند. از هوای عالی و تن سالم و شاداب گرفته تاواریز پول، گرفتن پروژه جدید، سود کردن تو یه سهم، گرفتن یه هدیه، خوردن یه غذای لذیذ و هزارات اتفاق مثبت دیگر که در قبال تمرکز و سخن گشودن راجب خوبی ها و زیبایی ها و حتی خواسته ها و آرزوهایمان، جهان تقدیم من می کند. من هر روز که بیدار می شوم. ممکنه دغدغه های زیادی برای نگران شدن، استرس گرفتن، ترسیدن و هزار جور عیب و ایراد دیگر بتونم کشف کنم اونم به لطف رها کردن افسار ذهنم ولی کسی موفقه، کسی مومنه کسی بهشت برین برای اونه که بتونه به مسیر الهی هدایت بشه و این هدایت جوری هست که در خونه همه ما انسان ها رو یکسان میزنه و هر کسی با میل خودش وارد این هدایت میشه این زندگی خیلی جالب هستش. باید فقط بتونیم شاد زندگیش کنیم باید بتونیم و بتونم. تو لحظه لحظه های عمرم فقط به اون جنبه هایی بپردازم، رویا پردازی کنم و از عقلم و ذهنم کار بکشم که به من احساس امیدواری، لذت، شور و شوق و اشتیاق برای زنده ماندن بیشتر بده و این جوری همیشه خوبی ها سمت من سرازیر خواهند گشت. همیشه قوت قلب خواهم داشت . همیشه باید بتوانم شکرگذار نعمت هایی که دارم باشم. و برای خواسته هایم صبر و شکرگذاری کنم. که همینکه در درونم این خواسته ها شکل گرفته یعنی نوید به دست آوردنشان هستش.
روز یازدهم: نشانه های قانون جذب در قرآن
و باز یادآوری نکته احساس خوب= اتفاقات خوب
بارها و بارها در قرآن در نفی از غمگین بودن و اعتماد داشتن به رب سخن به میان آمده است. خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد. خداوند عاشق اینه که من شاد باشم. خداوند عاشق اینه که من ثروتمند باشم. خداوند عاشق اینه که من در لذت و سلامت و تندرستی زندگی کنم. خداوند عاشق اینه که من هرچه سریعتر به ثروت، عشق و لذت درونی نامحدود برسم. به بی نیازی از این دنیا برسم. هرچه سریعتر آگاه تر و آگاه تر بشوم . خداوند خیلی دوست داره من یسشتر و بیشتر باهاش خلوت کنم و یاد بگیرم. خدایی که حضرت موسی، حضرت یوسف، حضرت ابراهیم، حضرت نوح و هزاران پیامبر دیگر رو حفظ کرده و به درجات و مراتب عالی از بندگی رسونده و بهترین نعمت ها رو در سفرشون قرار داده اونم با عزت و احترام. همین خدا خدای منم هست. من باید به این خدا اعتماد کنم. من باید این خدا رو پرستش کنم . نحوه فهمیدن اینکه چه فکری الهام هستش و چه فکری برآمده از وسوسه های شیطانی هست رو باید همواره یاداوری کنم و در لحظه پاسخ بدم.
من تو یه اتاق تنها میخوابم. دیشب از ترس رفتم یه جای دیگه و امروز کلی راجبش فکر کردم و این آیه اومد جلوم: آگاه باش که دوستان خداوند نه ترسی دارند و نه غمگین می شوند. من خیلی حس خوبی به تنها ماندن در این اتاق دارم و فهممیدم ترسم از جانب شیطانه. ترسی که از نظر بقیه کاملا منطقی هستش و لی من فهمیدم بخوام واقعا مومن باشم باید تو دل این ترس برم و بهش غلبه کنم. و من باید بتونم و این جزوی از مسیر پیشرفت و پختگی من هست.
روز دوازدهم:آنچه از سفر لاس وگاس آموختم
خودم رو یاد دارم که در کوچک ترین مسایل که ناراحت میشدم سریع شارژ می خریدم و به دوستم آیناز زنگ میزدم. و همش گلایه میکردم و تا اون دوستم آرومم نمیکرد. آروم نمیشدم. یه جورایی واسته به اون بودم. یه جورایی اون باید مسیر زندگی منو تایید میکرد تا آروم بگیرم تحت هر شرایطی سعی میکردم خودم رو به نزدیک ترین دوستم برسوم تا باهاش درد و دل کنم و تا این کار رو نمیکردم آروم نمیشدم. اینقدر میگفتم تا حس دلسوزی طرف مقابل رو دربیارم و تا این کار رو نمیکردم آروم نمیشدم. یجورایی از این کار لذت میبردم. اما یه روز اوضاع بد شد و وقتی موقع درد و دل کردن از یکی از بچه ها غیبت کردم و اونم فهمید و … یکی دیگه از دوستام بهم جمله قشنگی گفت: فقط با خدا درد و دل کن. این جمله رو نوشتم تو یه برگه و زدم به کمد اتاقم. دیگه هر شب میرفتم بالکن خوابگاه دانشگام و با خدا درد و دل میکردم. هر شب زار زار گریه میکردم ولی وسط این گریه کردنا احساس میکردم خدا داره به من میخنده و انگار داره میگه پاشو ببینم جم کن این مسخره بازیا رو . یک کلمه بگو دردت چیه چی میخوای و برو سراغ اصل موضوع. جالبه کم کم ارتباط من با خدا ارتباط راز و نیاز شده بود. شده بودم عین بچه ۵ ساله ای که فقط از آرزو ها و خواسته هاش حرف میزد. یه دفتر باز کرده بودم و خواسته هامو مینوشتم جالبه بعد ۴ سال به یکی از اون خواسته هام که هدفم بود رسیدم. اون شبا بهترین روزای زندگیم بود. منی که برای صحبت با دوستم هر شب کارت تلفن میخریدم و از تلفن عمومی با دوستام درد و دل میکردم دیگه تبدیل به یه ادم رها شده بودم. دیگه برام هیچ چیزی ارزش نداشت. کم کم من از یه خوابگاه داغون تو دانشگاه به یه خوابگاه لوکس رفتم اونم با بهترین هم اتاقی هام که هنوزم در ارتباطم باهاشون. الان خداروشکر هیچ هزینه ای نمیکنم برای اینکه فقط زنگ بزنم و یکی برام دلش بسوزه که هیچ اتفاقا خیلی دور و برم رو خلوت کردم و دارم ذهنم رو بررسی میکنم که اصلا چطور دارم زندگی میکنم و زندگی من چند چنده. افکار من رو چی متمرکزه.
فهمیدم وقتی خدا رو دارم. اون میتونه بهترین دوستم باشه و هر کی که دوست خداست حتما سمت من میاد و مشتاقم که با دوستان خدا دوست باشم. هر چند که در این سایت دوستای خیلی زیادی دارم که همیشه با خوندن کامنت های قشنگشون از تجاربشون حس امید و تکاپو میگیرم
خدایا شکرت بابت همه این احساس خوبی که به من داد.
چله اول
سه روز سوم عاشقی
روز چهارم: غذای روح چگونه تامین میشود؟
تا حالا به این موضوع اینقد دقیق فکر نکرده بودم و یا چون در حال آموزش و عمل هستم بیشتر تو نظرم پر رنگ تر شده که چه افکاری مناسب روح من هستش و چه افکاری نستش. من حدود یک هفته هستش که سعی میکنم با هیچ دوستی البته دوست منفی نگر در ارتباط نباشم. حتی همین دیشب یکی از دوستام که میدونستم افسردگی داره دعوتم کرده بود و یه لحظه از رو دلسوزی میخواستم قبول کنم رو قبول نکردم. و کامل تنها رو خودم کار کنم. اما همین دیشب رفته بودم مهمونی و صحبت هایی که میشد با وجود اینکه فقط همین دیشب بود ولی ناخوداگاه اثر منفی یکسری از حرفا تا دیروقت تو ذهنم بود و من حتی نتونستم خیلی ها رو کنترل کنم. با وجود اینکه کامل به این درک رسیده بودم که اصل اون حرفا غلطه ولی باز تاثیرگذاشته بود! مثلا یکی از اون حرفا این بود که فلان جا جن هست و این جن ها اذیت میکنن و … چون من خودم به تنهایی تو به اتاقی زندگی میکنم که قبلا مال یه خانومی بود که تو همین اتاق هم اتفاقا فوت کرده بودن و منم دقیقا بالا سرشون بودم، شنیدن این حرفا ناخوداگاه یه ترسی بهم داده بود. با وجود اینکه من حدود 2سال ونیم هستش که اینجام و هیچوقت هیچ اتفاق خاصی نیوفتاده بود. خلاصه شنیدن این سری از حرف ها هیچ تاثیر مثبتی تو زندگیم نمیذاره که هیچ کلا برنامه زندگیتم به کل بهم میریزن حالا صرف اینکه بگیم فقط چند دقیقه پیش اونا بودیم! میخوام بگم من متوجه شدم که صرف شنیدن دو نکته مثبت و شنیدن یک نکته منفی نباید همچین جمعی برم. حتی اگه تو اون جمع حرفای چرت و پرت بزنن هم من نباید به اعتبار اینکه هیچ تاثیری نداره من برم اونجا. من باید دلتنگ و تشنه دیدن افرادی باشم که بسیار مثبت نگر، پر انرژی، پر از ذوق و شور و نشاط و انگیزه هستند و بهم قدرت میدن. من باید روی اراده خودم خوب کار کنم . باید در عل به یک سری اصول کار کنم و قوی کنم خودمو . هرچند من در هیلی از کارها واقعا خوب پیش رفتم. مثلا یک هفتس که اینستا رو کنار گذاشتم و جر درمواقعی که کار دارم سراغش نمیرمو. یا اصلا تلویزیون نگا نمیکنم. افرادی که احساس کردم میخوان خواسته یا ناخواسته یه ذره حتی یه ذره تو احساس مثبت من اثر بذارن رو تقریبا دور کردم. من تو این یه هفته میتونم بکن عالی ترین احساسات رو تجربه کردم قبلا وابسته به دوست پسرم بودم و هی تو اون دنبال یه فردی بودم که نیاز به محبت منو رضا کنه ولی الان اصلا برام مهم نیست. ایشون کلی منفی بین بودن وهستن ولی به طرز عجیبی تو این یه هفته دیدم تغییر کردن. کتاب هایی برای کنترل ذهن، احساسات خریدن و دارن مطالعه میکنن بدون اینکه من حرفی بزنم . از همه مهمتر احساس ارزشمندی خودم هست که بدون ترافیک افکار منفی خیلی راحت وقتی حسم منفیه میتونم با تمرکز به چیزای خوبی که دور و برم هست به آرامش برسم. من یه کار خیلی مثبتی که انجام دادم کاشتن گیاه بود که هر روز و هر بار که میبینمشون و آب میدم بغلشون میکردم و بهشون عشق میورزیدم و چقد این باعث میشه انرژی بگیرم و دوباره با قدرت نسبت به خواسته هام مثبت نگا کنم و حرکت کنم.
روز هشتم: کلیپ انگیزشی شماره 3
نفر آخر شدن خیلی راحته، ضعیف بودن خیلی راحته، تنبل بودن خیلی راحته، بدبخت بودن خیلی رتحته. اما من به دنیا نیامدم که فقیرد باشم. پس باید از هر لحظه برای خوشبختی و حرکت استفاده کنم . اصلا مهم نیست که قبلا چه کسی بودی، از همین الان باید شرو کنی.
زندگی ارزشش رو داره. طوری زندکی کن که به خودت افتخار کنی و تا خدا به تو افتخار کنه. دوست دارم به خودم یه چیزی بگم . مهم نیست چقدر برنامه ریختی و عمل نکردی. پا روی دلت و نبایدهایی گذاشتی که نباید میذاشتی. نباید هایی که خیلی خیلی جدی با خودت اتمام حجت کرده بودی . هیچ کدون از اینا در حال حاضر مهم نیست. حتی همین دیروز چه کارای اشتباهی انجام دادی . مهم الانه . مهم همین همین همین الانه که باز شروع کنی و رو ارادت کار کنی . خودتو مقید به انجام یکسری اصول کنی. عمل به برنامه ریزی روزانه. عمل به اصول تمرکز بر روی نکات مثبت . گوش دادن هر روز فایلای استاد عزیز و نظر دادن و نظر خوندن. انجام کارهایی که برای هدف زندگیم لازمه و آروم آروم ولی با قدرت. و محکم بودن در مسیر. حسل عزیزم من عاشق تو هستم و همیشه تو رفتن به مسیر اهداف پر رو باش. شده میلیون ها بار خودتو در لحظه ببخش و دوباره ادامه بده. من میدونم اشتباهات گذشته برات درس های زیادی داشته که دیگه نباید تکرار کنی. همیشه اولویت بندی کنی و با توجه به اولویت هات مسیر رو ادامه بدی . اولویت تو تمرکز بر روی خواسته ها و کنترل ذهن و حرکت به سمت اهدافت هستن. این همیشه یادت باشه.
روز نهم: کادوی تولدم
فایلی که در صلح بودن با خود رو توضیح میده. کسی که بتونه به راحتی نکات مثبت زندگی رو ببینه و به راحتی و با حس فوق العاده مثبت بتونه با تمام وجودیش از خدای بزرگ سپاسگذاری کنه . و همیشه شاد و آروم و خوشحال باشم اونم بدون دلیل. قطعا تو صلح با خودشه. برای احساس خوشبخت بودن و حس ارزشمندی دلیل خاص و موجه ای نمیخواد. همینجوری عشقی خوشحاله و سرخوشه و چقد خوبه آدم اینقدر رها باشه. من خودم رو یادمه هر وقت سعی میکردم شاد باشم . برقصم. بخندم و بی دلیل جک بگم و بخندم و به روس همه لبخند بزنمو همیشه اتفاقات خیلی لذت بخش میوفتاد . اون روزها بهترین روزهای زندکی من میشدن. نشانه های در صلح بودن دیدن زیبایی ها حتی در دل نازیبایی هاست . مثلا دیروز اینقدر بارون زیبایی بارید اینقد قشنک بود که خیلی لذت بردم یه رنگین کمون خوشگل کانل هم دیدم از شمال به جنوب بود چقدر زیبا و رویایی بود . خدایا شکرت . چقدر بارون حس خبی بهم میده کلا و همین الان هم یه بادخنکی میاد اونم تو مرداد ماه که واقعا روحم رو جلا میده. عاشق این هوا شدم صدای بازی نوه هامون خیلی برام لذت بخشه. صدای پرنده ها صدای خش خش برگ ردختان که با نسیم زیبا دارن میرقصن. خدایا شکرت من این ها رو میبینم. حس میکنم. جون برای حل خوبم نیازی به هیچ کس و هیچ اتفاق عجبیب و غریب هیچ دلیل منطقی و کلا هیچ چیزی نیست. فقط اراده خودم. درک خودم. آگاهی های خودم از توانایی هایی که خدا بهم داده. لازم دارم و درک ربوبیت خداوند کافیست.
خدا اینقد نعمت خلق کرده که من برای گرفتن احساس خوب در هر لحظه نیازی به هیچ کار خاصی ندارم . فقط و فقط و فقط کنترل افکار، کنترل احساس، کنترل کانون توجه.
هر روز تو آیینه خودمو میبینم که دارم هر روز روشن تر، خوش هیکل تر و خوشگل تر میشم. با وجود اینکه هر روز سن ام بیشتر و بیشتر میشه. هر روز ناز تر و نازتر میشم. پیش خودم به خودم افتخار میکنم که برای خواسته هام قدم برداشته و خودشو دوست داره. و داره به مسیری میره که لازمه برای هدفش طی کنه.
کسی میتتونه دنیا رو قشنگ تر ببینه که روی فکرش و باورهاش کار کرده باشه. خدا رو بیشتر باور کرده باشه و توی زندگیش به چیزی نچسبیده باشه . چیزی براش مهم نباشه چیزی اینقدر براش مهم نباشه که نخواد هر روز بهش فکر کنه.
کار من ایجاد هماهنگی بین روح و ذهنمه. برای رسیدن به صلح . به اون جنبه ای از افراد فکر کنم که به من حس خوبی بده. به اشیا و نعمت ها. اتفاقات و …. یجوری فک کنم که حس خوبی بهم بده بتونم بدون سرزنش به اتفاقاتی که ناشی از عدم آگاهیه یا عدم تمرین مناسب و مکرره، جوری نگاه کنم که حس خوبی بهم بده. بتونم فقط تجارب رو از ارتباط با افراد نا مناسبی که تا به امروز در زنگیم بودن، کسب کنم و یادداشت کنم و با فکر کردن به نکات مثبت اون افراد و اتفاقات اونا رو رها کنم. به عبارتی رهایی در صورتی امکان پذیره که بتونیم نسبت به اون خواسته یا هر چیزی حس خوبی پیدا کنم و بتونیم رها کنیم. چون رهایی در غیر اینصورت غیر ممکنه. به عبارتی اتفاق تمرکز بر ری نکات منفی رخ میده و نا خودآگاه خودمونو میبینیم که داریم هی به این و اون و مهمتر از اون خودمونو سرزنش میکنیم.
همیشه بتونم در کمال عشق و احترام و آرامش آدمهای نامناسب رو کنار بذارم. و همیشه حتی در بی ربط ترین تمرکز های بد، به بی ربط ترین نکات مثبت هم که شده فکر کنم تا احساس خوبی بگیرم.
خدایا شکرت بایت قوانین آرام بخشت.
الحق که الا بذکرالله یطمئن القلوب هستش.
چله اول
سه روز دوم عاشقی
روز چهارم سفرنامه جهان مانند آینه کار می کند .
این روز یه درس اصول و کاربردی داره تمرکز بر روی نکات مثبت برابر حس خوب برابر اتفاقات و معجزات عالی .
چقدر من این تکنیک رو دوست دارم چون بی چون و چرا عملی هستش و کلی تو زندگیم دارم ازش استفاده می کنم بارها شده از حالت افسردگی و غمگینی و درد بتونم با تمرکز بر روی کوچکترین نکته مثبتی که دور و برم میبینم به حس خوبی برسم .
و بعد از اون به کل تغییر کنه و یهو یه اتفاق خوب دیگه رخ میداد و قشنگ چند دقیقه بعد من دیگه اون آدمه چند دقیقه پیش نبودم .
با تمام وجودم این قانون را زندگی کردم نتیجه گرفتم و قصد دارم همواره بهش تمرکز کنم و توجه کنم .
الحق که خدای جهانیان رب عالم منبع تمام خوشیها خوبیها زیباییها و هرچی که تو این دنیا به صورت نعمت در اختیارمون قرار داده هستش .
مگه میشه یه نکته مثبت که از طرف خدا هستش رو ببینی و خالق اون رو تحسین نکنی و بابت قرار دادن در مسیر زندگیمون تشکر نکنیم .
حس تشکر از خدا است تواضع لطافت و درونی جوان بهم میده احساس می کنم بچه کوچکی هستم که دارم با دوست عزیزم بابت هدایای خوبی که هر روز هر لحظه سمتم میفرسته سپاسگزاری می کنم .
و چقدر این احساس انرژی مثبت بالایی داره احساس می کنم تو آغوش خدا دارم پرواز می کنم از این همه مهر و محبت و توجه و علاقه و چرا حس خوبی نداشته باشیم وقتی به منبع احساسات خوب خودمون و آگاهانه و صل کنیم .
راه گرفتن احساس خوب تمرکز بر نعمت های اطراف و توجه به کاربرد آن نعمت و کلی آپشن دیگر .
توجه به خالق آن ها و سپاسگزاری خالصانه از خالق و رب .
بی شک که در حین سپاسگزاری جریان عظیمی از حس خوب به قلب آدم راه پیدا میکنه هجوم اتفاقات خوب و با سپاسگزاری هجوم ایده های ناب قدرت حرکت و ادامه به آدم میده .
ذهن آرام تفکر تو خودمون و خواسته هامون در آوردن ترمز های تخصصی خواسته ها .
ایجاد باورهای مناسب برای آن خواسته ها تکرار باور های ایجاد شده و اصلاح روزانه و تعهد برای استمرار و تقویت توحید و یکتاپرستی و ایمان به هدایت الله توانا و قادر رو همیشه تو ذهنم ملکه کنم.
که من باید قدم اول رو بردارم قدم های بعدی از طرف خداوند الهام میشوند به غیب ایمان داشته باشند به خداوند ایمان داشته باشند و مومنانه در مسیر خواسته هایم وارد بشوم .
که درجه انسانیت من به این حرکت های مومنانه خواهد بود یعنی اول خواسته و باور مناسب بعد هدایت الهی به سمت خواسته ها که این یک سفری لذت بخش و هیجان انگیز خواهد بود .
روز پنجم تغییر شخصیت جسارت میخواهد پرسیده بودید چه جنبه هایی از زندگیم نیاز به تغییر دارد چگونه و با ایجاد چه تغییری روی باورها و نگرش هایم می توانم زندگی بهتری برای خودم بسازم چه ایدهای برای برداشتن اولین قدم دارم درسی که در این روز آموختن جسارت حرکت به سمت آگاهی هوشیارانه و زیرکانه از آینده ای است که اگر من روال و باور حال حاضر رو بدون تغییر نگه دارم و با آن زندگی کنم میرسم هستش من باید اراده و ایمان و جسارت خودم رو بذارم تا قبل از این که زیر چرخ های جهان له بشم در کمال عزت و احترام تغییر جهت بدم و آگاهانه و با دیدن نشانه چه ها و الهامات الهی سکان کشتی زندگیم رو به سمت دیگری ببرم
هر روز باید سوال بالا را از خودم بپرسم من باید حواسم باشه که جهان داره تغییر میکنه و من هم باید به همون نسبت با جهان تغییر کنم توی کسب و کارم، بیزینس سلامتی رفتار روابط و غیره مثلاً همین کرونا چقدر سبک فروش محصولات را عوض کرده جوری که الان خیلی از محصولات فقط فروش آنلاین دارند و خیلیها با فروش آنلاین راحت ترن و دیدن که چقدر هم خوبه .
هر روز باید دنبال تغییر باشم هر روز بگم که چیکار کنم که امروزم بهتر از دیروزم باشد .
تو چه قسمتی از زندگیم باید تغییر ایجاد کنم که اوضاع بدتر نشه که هیچ عالی هم بشه و حواسم باشه که اونایی که زودتر به پیشواز تغییر رفتن اونایی که زودتر با عوامل مختلف کارکردن زودتر هم درآمد عالی کسب کردند .
روز ششم همین لحظه بهترین زمان برای شروع است .
من در حال حاضر فقط این تایم کنونی را دارم من فقط می توانم از این لحظه استفاده کنم و از این لحظه برای خودم سود کسب کنم نه از آینده و نه از گذشته نباید انجام کاری رو به فرداهای دور و دراز بسپارم که من خبری از آینده ندارم و باید همین الان با تمرکز به درون و هدایت الهی انجام بدم هر کاری که امروز براش برنامه ریزی کردم را.
حتماً حتماً پس انداز هامو داشته باشم و هدفمند خرج کنم یه جوری که در حین ادامه کار آنقدر مشکل مالی نداشته باشم آروم آروم از خیلی خیلی خیلی کم شروع کنم و کم کم رشد بدم پیشرفت کنم فقط به خدا ایمان داشته باشم و در درونم باور داشته باشم که میتوانم به بالا بالاها برسم و رشد کنم .
چله اول
سه روز اول عاشقی
سلام به همه دوستای عزیزم تو سایت عباس منش
سلام گرم و ویژه به استاد و خانم شایسته عزیزممم
خیلی خیلی ممنونم از خانم شایسته عزیزم بابت معرفی ایده چله برای این سفرنامه پربار. دفتر این سفرنامه رو از اول باز کردم و با خودم عهد بستم تا طی ۱۰ روز هر روز آگاهی های ۳ روز رو مرور کنم و بیام همینجا آگاهی های جدید از مرور این سه روز رو بنویسم.
به جرات میتونم بگم که از وقتی این سفر شرو شد و متعهدانه پاش وایسادم و فایلا رو با حوصله گوش دادم و سعی کردم کامنت دوستان رو بخونم و خودمم کامنت بذارم، نتایج فوق العاده ای تو زندگیم دیدم. احساس امنیت و ارامش بیشتری به زندگیم اومده جوری که میتونم بگم من چند سال پیش همین حرفای استاد رو شنیده بودم ولی قدرت یه سری اگاهی های ساده و بسیار کاربردی رو درک نکرده بودم و همین شده بود تا هی تو کلنجار ذهنی خودم که مثلا من این مسیر رو دوس ندارم و نمیخوام این کار رو بکنم و استاد میگه به راحتی به دست میاد و پس این کار غلطه و هزار جور افکار دیگه که بجای اینکه بهم یاد بدن که آقا تو از زیر صفر هم که شده شرو کن و فقط شرو کن، بقیش اروم اروم تو صبر و استقامت و تکامل بهت داده میشه. ولی من با این افکار مریض که حالا اول اولویت های اولم رو که مثلا کار فلانی رو تحویل بدم رو انجام بدم، بعد میام رو خودم کار میکنم. یا من اول برم فلان جا چون اولویت اولمه بعد میام فلان فایل رو نگا میکنم. در صورتی که بارها من تو فایلای استاد شنیدم که میگن، اولویت اول زندگیت رو بذار کار کردن رو باورهای خودت. بذار برای فکر کردن راجب عادت های خودت. بیرون کشیدن عادت های بد و ثبت کردنشون و اصلاحشون. اولویتت رو بذار برای تغییر اساسی تو درون خودت تا نتایج رو به صورت فیزیکی آروم آروم ببینی.
همین امروز هم با وجود اینکه چندین روز از اتمام سی روز گذشته ولی همین خلاصه و مرور ۳ روز رو که قبلا براش برنامه ریزی کرده بودم رو عقب انداخته بودم. امروز بعد دیدن یه فایل از استاد یه جرقه تو ذهنم روشن شد که میگفت اونی که تو مداره میره سری و همین الان دست به کار میشه و اونی که تو مدار نیست شاید چند یا چندین روز دیگه دوباره این فایل رو ببینه و اون موقع درکش بالاتر رفته باشه وآگاهی های این فایل رو درک کنه و از همون لحظه ای که این فایل تموم شد دست به کار میشه. همین فایل بهم یه گوش مالی حسابی داد که حسل اگر تو میخوای به یه حسل با یه ورژن ایده ال برسی باید از همین الان شرو کنی. جوری فایلا رو نگا کنی که همیشه اولین اولیت زندگیت اینا هستن. برات حکم اینو داشته باشه که داری انگار برای کنکور قبولی تو یه زندگی ایده ال و شاهانه، رو تمرکزت کار میکنی و به تک تک نکات این کلاس های آموزشی ناب توجه میکنی تا از کنکورش سربلند بیای بیرون. فک کنم که هر خواسته ام یه کنکور خودشو داره و بیام با تمام تمرکزم و مهمتر از همه با باور اینکه که من تو زندگیم در حال حاضر هیچ کاری، هیچ کاری مهمتر از کنترل ذهن و توجهاتم ندارم. و باید طبق برنامه ریزی که انجام میدم تو اولویت اولویت کارهام، کار کردن روی خودم و خواسته هام و دراوردن ترمزهای زندگیم و ایجاد باورهای قدرتمند و شگفتی ساز بذارم. باید اولویت زندگیم این باشه که فقط سعی کنم به نکات مثبت فک کنم و متعهدانه پاش وایسم. مثل استاد برای تمام این خواسته هایی که دارم بها بپردازم. و حواسم باشه که اگر عادت های ناخوداگاهم در حال حاضر رو از همین امروز و همین لحظه سعی نکنم که حذفشون کنم و باهاشون همینطور ادامه بدم، ۱۰۰۰ سالم تو این دنیا باشم، به هیچ جایی نخواهم رسید و لاجرم باید، رو تغییر دیدگاه های منفی و زنده نگه داشتن امید، عشق، علاقه و در کل متوجه بودن نسبت به زیبایی هایی که در همون لحظه خدا بهم داده بذارم تا بتونم یه حسل با ورژن عالی بسازم.
همونطور که در روز اول سفرنامه یاد گرفتم، من یه انسان هستم که خداوند در بدن من از روح خودش دمیده و چه ارزشمندی بالاتر از این. پس من در ذات خودم و ذاتا ارزشمندم. و ازشمندی من از ارزشمندی خدا ریشه میگیره و اون منو لایق خلق کرده . لایق تماشای آسمان زیبا و لذت بردن از اون و استفاده از اون. لایق زمین و لایق کشت در ان زمین و برداشت از آن و کل نعمت هایی که در اونها گسترده. در دومین روز از سفرنامه من متوجه شدم که من هیچ وقت نمیتونم به کسی ظلم کنم چون جهان خلقت اینقد خوب برنامه نویسی شده که هر کسی رو به سمت باورای خودش میبره نه کسی دیگه رو. فهمیدم من فقط نسبت به خودم میتونم ظالم باشم و ظلم کنم و اگه رو خودمم کار کنم فقط میتونم دنیای خودم تغییر بدم نه دنیای کسی دیگر رو. پس غیبت کردن و حسادت کردن و بد و بیراه گفتن از بقیه و یا توجه به غیبت کردن دیگران و مهمتر از همه نظر دیگران یا نفرت دیگران هیچ تاثیری تو زندگیم نداره و فقط دارم به شیطان کمک میکنم که با دستای خودم خودمو به چاه جهالت و نادانی و بی ارزشی ببرم و باید از هر محیط و هر انسان و کلا شرایطی که منو تو این شرایط که بخوام کسی رو قضاوت کنم یا مورد قضاوت واقع بشم، دوری کنم. در روز سوم سفرنامه یاد گرفتم تواناییی تمرکز روی نکات مثبت و گرفتن ذوق و شوق و حس خوب از اونا رو بصورت خیلییییی جزئی نگر بیشتر تمرین کنم. تا بتونم به سبک کلی زندگیم تبدیل کنم. یاد گرفتم که اتفاقات خوب زمانی رخ میده که تو صلح با خودم باشم و تمرکزم روی نکات مثبت زندگیم و سرتاسر بدنم در ذکر سپاسگذاری از الله یکتا باشه. الله ای که هرچقد هم شکرش کنم کمه. الله ای که جای جای این سفرنامه رد پای اون در کنار هر نوشته مریم عزیز و در لابلای سخنان استاد عزیز نقش بسته. الله ای که منو به سمت درک بیشتر انسانیتم و ارزش و مقام والایم هدایت میکنه همونطور که تمامی پیامبرانش رو در عصرهای مختلف هدایت کرده. من زمانی میتونم حس خوب داشته باشم که یه انسان موحد و مومن باشم چون فقط یه انسان موحد و مومنه که میتونه عشق رو حس خوب رو در تک تک نعمت های خدا ببینه و انرژی خوب بگیره. چون دلیل این همه نعمت رو عشق خدا به خودش و بقیه انسان ها میدونه و همین عشق بیکران و ابدی ادم رو به وجد میاره که یکی هست که اونقد قدرتمند و ارباب ارباب هاست که فقط میگه تو مسیری که براتون معین کردم بیاین تا تو اغوش بندگی من در ناز و نعمت و ارزشمندی زندگی کنید و فقط بگید بشو تا بشه. چقد این سخنان شبیه بهشتی هستش که در اخرت توصیف کردن برام. الحق که خدای مهربان و بی نیاز و بی انتها هم در این دنیا برای ما بهشت گسترده و هم اون دنیا. عاشقتم خدای عزیز و ناز حسل زیبا و کل جهان.
استاد و مریم عزیزممم عاشقانه دوستتون دارم و بینهایت بابت تمام اگاهی های نابی که میدونم برای تک تک ثانیه هایی که ضبط کردید و تک تک جملاتی که انتخاب کردید و گذاشتید تو سایت کلی زحمت کشیدید و با عشق برامون آپلود کردید. در پناه خدا شاد و سلامت باشید
دوستای عزیز سایت بینهایت دوستتون دارم و همیشه ازتون انرژی مثبت میگیرم.