روزشمارِ تحول زندگیِ من | فصل 2 - صفحه 15 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2019/01/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2019-01-27 10:19:542025-02-25 20:09:04روزشمارِ تحول زندگیِ من | فصل 2شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
روز سی و پنجم:
سلام به استاد عزیزم و مهربانوی شایسته و همه دوستان مسیر آگاهی
خدا را سپاس بابت این مسیر نورانی
خدا را سپاس بابت این آگاهی های ناب
خدا را سپاس بابت آرامش در پرتو این آگاهی ها
– همین حالا در خاطراتت، تجاربت، ارافت به دنبال چیزهایی بگرد که احساس خوب ببه تو می دهند.-
– هر روز کمی مهربانتر، کمی بخشنده تر، کمی سرزنده تر، کمی پر ذوق و شوق تر، کمی خوش بین تر، کمی سپاسگزارتر، کمی خوشروتر، کمی فعالتر، کمی راضی تر، کمی خلاق تر، کمی منظم تر، کمی رویاپردازتر، کمی شهودی تر، کمی هدفمندتر، کمی هوشیارتر، کمی خندان تر ، کمی پیگیرتر و….. باش
فقط هر بار کمی… چقدر دوست داشتن و ارج نهادن به تغییرات جزئی مهم است. چیزی که معمولا آدم را از ادامه مسیر تحول باز میدارد، کمال طلبی و دنبال نتایج آنی و گنده و دهن پر کن هست. در حالیکه مسیر تکامل تدریجی است .
– هر یک قدم و یک اثر و نتیجه کوچک مهم است. و شایسته سپاسگزاری از خودت که در مسیری و از خدای هدایتگرت
از همین حالا شکایت کردن از دوست، همسر، فرزند، همسایه، رئیس، دولت، پدر، مادر و …. را در هر زمینه ای متوقف کن . بدون استثنا
چون من لایق آرامشم.. اصل من همواره آرام است
به نام خدا
سلام
باز هم یه تشکر ویژه بکنم از خانم شایسته عزیر که فصل دوم روز شمار را شروع کردن
آقا من به یه تجربه رسیدم که هر فایلی که قبلا نگاهش کردم الان دوباره همون فایلا نگاه میکنم مثل اینکه این فایل جدید هست برام و فرق داره برام،میگم خدایا این کجا بود چرا من این حرف را نشنیدم که بخوام عمل کنم،بعد اونجا مفهوم مدار و فرکانس را درک میکنم و به خودم میگم آقا نبودی،تو مدار شنیدنش نبودی
به نام خداوند هدایتگر مهربان
خدایا من هرآنچه که دارم از آن توست و از تو به من رسیده است
سلام و درود و سپاس بر استاد عباسمنش عزیز و سرکار خانم شایسته گرامی
روز شصتمین از روزشمار تحول زندگی من
خداوند متعال را شاکر و سپاسگزارم بابت این لطفی که در خصوص ادامه دادن این مسیر زیبا به من عنایت فرموده
همهچیز از اینجا آغاز میشود که من میپذیرم و باور میکنم که من هستم که تمام اتفاقات و شرایط زندگیام را با افکارو باورها و کانون توجهم خلق میکنم
وقتی که این اصل و اساس جهان را میپذیرم، شروع میکنم به کارکردن روی خودم و تغییر بنیادین باورهایم و جهان نیز دست بکار شده و براساس فرکانسهای جدید من، مرا وارد مدار جدید کرده و در این مدار جدید جنس اتفاقات و شرایط متفاوت خواهد بود با مدار قبلی که در آن بودم
ممکن است اتفاقاتی بظاهر ناخوشایند برای من رخ بدهد ولی از آنجائیکه من قانون را درک کردهام، امید خود را از دست نداده و میدانم هر اتفاق و هررویدادی، مرا در مسیر رسیدن به هدفهایم کمک و مساعدت خواهد نمود و این کار جهان است که مسیر مرا به سمت خواستههایم هموار سازد
پس دست از تلاش و ممارست از کارکردن روی خودم برنداشته و هرچه پیش آید خوش آید را با کمال میل پذیرا خواهم بود
و هیچگاه این قانون را فراموش نکنم که :
وقتی باورهایم تغییر کند، جهان، دنیای اطرافم را قطعاً به سمت بهبود بیشتر تغییر می دهد. زیرا جهان در هر لحظه به باورها و فرکانس های من پاسخ می دهد.
و شروع کارکردن روی خودم به این شکل است که با تغییر نحوه نگرش و کنترل ورودی های ذهنم، فرکانس هایم تغییر و با ادامه این روند، کم کم به سمت شرایط دلخواهم هدایت میشوم.
و بنظر من اگر از خودم بپرسم برداشتم از فصل دوم روز شمار تحول زندگی چیست؟ با قاطعیت این جمله را بیان خواهم کرد که:
من اول از همه باید بپذیرم که تمام شرایط فعلی زندگیام، توسط فرکانسهای قبلیام خلق شده، بنابراین همانگونه که قدرت خلق این شرایط را با فرکانسهای نامناسب داشتم،
قدرت خلق شرایط دلخواه را نیز به کمک ایجاد فرکانسهای مناسب خواهم داشت،
اگرکه قوانین زندگی را بشناسم و با آن قوانین هماهنگ شوم و پیام آن قوانین را بشنوم.
با سلام و درود .مدت یک ماه است با استاد عباسمنش از طریق کانال تلگرام آشنا شدم . در طول این مدت احساس می کنم به انسان جدیدی تبدیل شده ام و هر روز با جدیت در تلاش هستم خودم را پیدا کنم و تواناییهایم را . با شیوه های آموخته از شما استاد عزیز توانستم ماشین مورد علاقه با رنگ دلخواهم را در یک فراخوان برنده شوم و چون معجزه ای در خانواده ام باعث شد همه اعضا خانواده به این سبک و درستی آن ایمان بیاورند . بسیار خوشحالم که خداوند مرا به سرعت هدایت می کند و بسیار بسیار از شما سپاسگزارم که اینچنین بی ریا هرآنچه در زندگیتان گذشته از خوب و بد که شاید خیلی از انسانها نخواهند کسی از آنها مطلع باشد برای بهتر شدن جان بیان می کنید . من ایمان دارم که یکی از بهترین شاگردان شما خواهم شد .
سلام استاد عزیز و انرژی دهنده . مرسی که هستید . مسلما برای خیلی ها مثل من شما فقط در فایلهایی که هفته ای یک دوبار از خودتون میفرستید حضور ندارید بلکه در تک تک لحظات زندگیمون حضورتون حس میشه و هربار سوالی برای ما پیش میاد یاد یکی ا زجملات شما میفتیم و جواب خودمون رو میگیریم.
ولی نکته جالب برای من ارتباط شما با عشقتون هست . من قبلا عاشق فردی بودم که از خیلی جهات قبلا هم بهتون گفتم شبیه شما بود . و اون فرد متحول شده ای بود که متاسفانه تحولش کمی ناقص بود ولی من از انرژی درونی اون لذت میبردم و مدام برای من حرف میزد و من ازش فیلم میگرفتم یا صداش رو ضبط میکردم و با علاقه بهش گوش میدادم و اون هم از این همه توجه خالصانه و عاشقانه من نسبت به خودش لذت میبرد .امیدوارم هم اون تحولات خودش رو کامل کرده باشه و هم شما بیش از پیش در خوشبختی و کمال غرق بشید .^_^
سلام عزیزانم اون سفرنامه های که خانم شایسته توکانال نوشتن دیشب چند تای اخری را که خوندم محششششر بودن یعنی با این کتابهای را در این زمینه خوندم مثل این سخنان با ارزش که باید بگم با طلا نوشت قابل مقایسه نیست راستی دست مریزاد واقعا عالی و تاثیر گزارن
سلام
سفرنامه چهلم
مطابق هر روز امروز هم از صبح رکودر را روشن کردم و در گوشم گذاشتم اکثر فایلها مربوط به دوره قوانین است چه دوره بی نظیری است این دوره سراسر آگاهیهای ناب و گهربار است.
فایل 9+1 امروز خیلی برایم آرامش بخش بود بنابراین گذاشتم این فایل تکرار شود چندین بار آن را شنیدم با گوش جان شنیدم گاهی اوقات برخی فایلها ولع می آورد هر چقدر گوش می کنی کم است سیر نمی شوی با اینکه چند دقیقه پیش شنیدش ولی انگار اولین بار است که داری می شنوی. در دوره قوانین حس استاد طور دیگری بود وقتی آهنگ صوت استاد بر گوش و مغزم می خورد انگار دارد ساختار مغزم را که مثل یک آهن در حال ذوب در دست آهنگر است که با چکس روی آن می کوبد تا شکل قبلیش را از دست بدهد و شکل جدیدی به خود بگیرد آهن خیلی مقاومت دارد ولی آهنگر هم کوتاه نمی آید می خواهد دست ساخته اش را با کوبیدن چکش روی فلز شکل بدهد پس هی می کوبد و از کوبیدن دست بردار نیست اینجا کوره و داغی آتش هم به کمک آهنگر می آید تا سریعتر به هدفش برسد. امروز که سفرنامه چهلمین روز را خواندم دیدم خانم شایسته عزیز در این مورد این فایل نوشته اند چه قلم بی نظیری دارد که به قول یکی از دوستان آنقدر تاثیرگذار است که آدم دیوانه می شود به اصطلاح خودمان می زنید به خال به عصب ریشه باورهای مخرب و چون دردناک است و از طرفی مقاومت داریم برای همین احساس سرگشتگی و سر به بیابان زدن و دیوانگی به آدم دست می دهد فایلهای استاد مخصوصا فایلهای توحیدی استاد نیز این چنین است من بارها دچار این حس شدم. نمی دانم چند نفر به دندانپزشکی رفته اند و تجربه عصب کشی دندان را داشته اند کمتر کسی است که این تجربه را نداشته باشد قیاس مع الفارق است چون حس دندان درد و کشتن ریشه عصبها از نظر نوع درد خیلی فرق دارد اما وقتی صدای استاد و قلم خانم شایسته را کنار هم بگذاریم این حس دیوانگی بیداد می کند چرا که هر دو ریشه علفهای هرز ذهن و باورهای مخربی را ریشه می گیرند که قدمتی دیرینه دارند و در گوشه ذهنمان جا خوش کرده اند و به محض تصمیم به اقدام در جهت اهداف سر و کله شان پیدا می شود. هر چه بیشتر فایلها را بشنویم و مطالب خانم شایسته را جدی تر و عمیق تر بخوانیم ریشه این علفهای هرز که ما را از موفقیتهایمان دور نگه داشته اند و موانع پیشرفت ما هستند سست تر میشود. پس بیایید با هم برای تجربه حس سرگشتگی که شروع تغییر باورها و فرکانسها و در نهایت فرکانسهای ماست و ما را از جایگاه فعلی که در آن اسیریم بکند و با خود به مدار بهتر ببرد همراه شویم. شخصا عاشق تجربه این حس سرگشتگی و شیدایی ام که تا قعر وجودم را تا سلولهایم را درگیر می کند.
سلام
این جمله چقدر به دلم نشست و یکهویی از این رو به آن رو شدم: هرجا موفقیتی را دیدی، ردپای توحید را در آن بجو و هرجا شکستی را دیدی، رد پای شرک را در آن پیدا کن.: چقدر عالی نوشتید و عالی گفتید جوری که به ذهنم آرامش داد و مرا مملو از آرام بودن و تفکر کرد. تفکری که ازعمق جانم و با ساکت کردن نجواها می آید خدا را شکر می کنم برای تمام نوشته ها؛ برنامه ای بلند مدت دارم برای تمام نوشته های شما که دارم کم کم توی کل دوره های و فایلها اجرایش می کنم. مرحبا
در پناه الله
قسمت سی و سوم از سفرنامه 33
در پرتو آگاهی
♥️♥️♥️♥️♥️⛹️♂️⛹️♂️⛹️♂️
با سلام به استاد نازنین
و خانم شایسته گرامی
و دوستان همسفر در خانواده صمیمی عباسمنش
🖐🖐🖐🙏🙏
لحظاتی ساده اما عمیقی در زندگی هر کدام از ما هست
چه جمله شگفت انگیزی
نیروی خیال😪😪🙄🙄🙄
این جمله شگفت انگیز رو من مدام تکرار می کنم که بطرز عجیبی نسبت به همه چیز خوشبین است
نیرویی که بخدا وصل است
و نیرویی که به خدا وصل است
نیرویی که پیغام خداست …. اما نه خوده خداست
اندک افرادی میتوانند بر فشار سنگین ذهنشان غلبه و راه حل های ساده ی این نیرو را همراه شوند
فقط با تمرین و تمرین و تمرین
مداوم این امر میسر می شود
برای من نیز هم همینطور شده
یعنی من باور دارم که هیج نیرویی بیرون از من نیست
من باور دارم استدلال ذهنی و منطقی هبچ جایگاهی در زندگیم وجود ندارد
چون به من ثابت شده……
و هر روز این استدلال های ذهنی و منطقی ذهنم کم رنگتر
از همیشه شده است
وقتی در خیال خودم برای چیزهای جزیی مایحتاج زندگیم فکر می کردم که با این حقوق اندک چگونه می توانم این لیست بلند بالای خود را تهیه کنم و هی دو دوتا چهارتا میکردم……
در یک چشم برهم زدن دستانی از دستان بلند خداوند به سویم شتافت که حیرت زده شدم…
داستان به این طریق بود که……..
خواهرم برای کاری نزد من آمد و قبل از آمدنس زنگ زد که چه چیزی لازم داری برات بخرم و بیارم
من هم که دسترسی به بازار روز محل مون برام سخت بود و وسیله هم نداشتم با کلی تعارفات گفتم ی مقدار پرتغال لازم دارم البته چند تا میوه داشتم ولی خوب چون با یکی دو نفر همراه داشت میومد گفتم شاید کم باشد
ولی وای خدای من … دیدم با یک دنیا از رحمت و برکت از انواع و اقسام میوه جات … ک انواع سیفی جات و و مواد خوراکی دیگر وارد خونه ام شد…….
خدایا نمیدونید که چقدر خوشحال و هیجان زده شدم و چقدر برای این نعمت ها و برکت های الهی سپاسگذاری کردم
خدایا شکرت 🤗🤗🙏🙏🙏
هنوز دو هفته ای از این موضوع نگذشته بود که دوباره یک لیست دیگر از مایحتاج خونه نیازمند بودم که باز هم دستان پر توان خداوند را دیدم
دخترم از من جدا زندگی میکنه و خیلی وقت بود که ندیده بودمش
تماس گرفت و با دختر خواهرم برای دیدن من خواستن بیان پیشم و در حال اومدن بسمت خونه زنگ زد که چی لازم داری برات بگیرم منم که لیستم خیلی زیاد بود گفتم هیچ چی نمی خواد بگیری فقط زود بیاین که منتطرتون هستم
وای خدای من اگر بدونید خداوند خودش را چگونه به من نشان داد که وصف ناپذیره……😪😪😍😍
البته من در تصورات و خیالم فکر میکردم و میگفتم…
خدایا چی میشه این لوازمی که نیاز دارم خودشون با کیسه ها و پلاستیک های زیاد پا داشتن و راه میوفتادن و میومدن و وارد خونه ام میشدن ؟؟؟؟؟؟
چطوری ؟؟؟؟؟ و چگونگی شو دیگه نمیدونم
فقط در تصورم نا خود آگاه شفارش داده بودم همین…
و به چشم خودم دیدم که تمام اون وسایلی که لیست کرده بودم توسط دخترم و دختر خواهرم با پاهای خودشان با همون کیسه پلاستیکها وارد خونه ام شدن
( آخه من خیلی دوست دارم همه چی بطور وفور و زیاد در خانه داشته باشم نه بخاطر کمبود بلکه فراوانی را دوست دارم و از نوع بسیار خوبش )
اینقدر ذهنمو غنی کردم که همینک بطور طبیعی و بدیهی و عالی اتفاق افتاد
پس برای همه چیز میشود
خدایا بی نهایت ممنون و سپاسگذارم برای تمام این آگاهی ها
خدایا ممنون و سپاسگذارم
زبانم از تشکر و قدر دانی از حرکت باز نمی ایستد
اصلا نمیدونید که چقدر ذوق زده و هیجان زده شده بودم
درست مانند بچه ای شده بودم که اسباب بازی های مورد علاقه اشو براش هدیه برده بودن
خدایا تمام در پرتوی آگاهی همینو میگه … رها باش
فقط برای سه روز با همه ی هستی یکی شو
همه ی هستی رو پاره ای از وجودت ببین
آرامش در پرتوی آگاهی یعنی به خودم اجازه ی بودن در احساس خوب و آرامش و رسیدن به هماهنگی ذهن و روح
یعنی به خدا وصل شدن
در پرتوی آگاهی یعنی
قلبت را پاک کن یعنی اتفاقهای خوب تنها زمانی از راه می رسند که قلبت را پاک کرده باشی
تو پاره ای از خداییی
تو لاینتاهی هستی مقدس
مثل دو قطره ای از دریا که هر دو دریا هستند و یکی هستی
بقول یکی از دوستان در کامنشون خیلی جالب نوشتن
که…. همه ما از نتایجی که گرفته ایم صحبت می کنیم
از اینکه چطور به اهدافمان رسیدیم و چطور موفق شدیم
چطور سلامتیمان را بدست آوردیم
چطور ذهنمان را بمباران کردیم و ورودی های ذهنمان را کنترل کردیم
🤔🤔🤔🤔
چطور یک جهاد اکبر به راه انداختیم و روی ذهنمان کار کردیم
چطور نیروی شرک آلود و نجواه های ذهنمونو کنترل کردیم
خدایا شکرت برای تمام این آگاهی ها
خدایا شکرت برای تمام نعمت ها و برکت های الهی
خدایا شکرت برای این فایل های گران بهای در پرتوی آگاهی ها
خدایا شکرت برای اینکه در مسیر عباسمنش هدایت شدم
خدایا برای این دو استاد عزیرم طول عمر با عزت آرزومندم
خدایا برای این دوستان عزیز خانواده صمیمی عباسمنش ممنون و سپاسگذارم
خدایا سپاس سپاس سپاس
☺🙏🙏🙏🙏🙏♥️♥️♥️♥️
به نام خدای هدایتگر وهاب
روز ۳۸سفرنامه پربرکت
سلام به همه همسفرانم و استاد عزیزتر از جانم و مربم خانم گل با قلم زیبایش
مریمی چقدر بخدا این جملات به دلم نشست…
باور دارم این خداست که- در فرم این مرد که عاشقش هستم- به زندگیام آمده و طرح این دوستی ناب را بنا نهاده.
باور دارم این خداست که، به شکل نعمتهای بی انتهایش، در زندگیام جاریست.
این خداست که به شکل این واژهها بر قلمم میآید و آنچه را میگوید که، به یادآوردنش را نیاز دارم
این خداست که به شکل دستان بیشمارش، در زندگیام جاری میگردد و به من آنچه را میبخشد که، تجربهاش را میخواهم.
باور دارم این خداست که به شکل استادعباس منش و مریم شایسته عزیز برای هدایت من درامده
خدایا چقدر تو زیبایی چقدر خوبه که هستی
به خاطر داشته باش که همه پریشانیهای تو فقط و فقط وقتی آغاز میشوند که فراموش میکنی لایتناهی هستی و تو تنها وقتی سقوط میکنی که از ابدیت خود، از اصل خود، از توی لایتناهی، از من دور شوی و آنچه تو را به سعادت میرساند بازگشت تو به اصل خویش است.
اهدنا صراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم والضالین