روزشمارِ تحول زندگیِ من | فصل 2 - صفحه 2

771 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سعیده گیلانی» در این صفحه: 30
  1. -
    سعیده گیلانی گفته:
    مدت عضویت: 2491 روز

    سلام

    روز پنجاهم از سفرم

    به به عجب فایل خوب و به موقعی. کیف کردم از شنیدنش. واقعا درست و به موقع بود. من خودم الان تقریبا سه سال خست که با گروه عباسمنش همراه هستم . یک سال اول که فقط فایل ها رو گوش میدادم و تو هپروت بودم از دوسال پیش که دارم روی ذهنم و ورودی های ذهنم کار می کنم واقعا دارم نتایجی رو می بینم. می بینم که آروم آروم دارم تبدیل به آدم شادتری میشم. میشم همون سعیده ای که قبلا بود. آروم آروم تمام خواسته هام برام به وقوع می پیوندند. آروم آروم اعتماد به نفسم بیشتر و بیشتر میشه توانمند تر از قبل شدم و آرزوهایی که سه سال پیش فکر کردن بهشون برام مسخره بود دارند به رویاهای جذابی برام تبدیل میشوند که بهشون فکر می کنم و باهاشون زندگی می کنم و مطمین هستم که یه روزی که خیلی دیر نیست به وقوع نی پیوندند. اون روز حتما می یام و این جا شادی رو از ته دل فریاد می زنم. البته که الان هم خیلی شادم.

    خدایا شکرت دستام توی دستات هست محکم بگیر که محتاجت هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  2. -
    سعیده گیلانی گفته:
    مدت عضویت: 2491 روز

    سلام به همگی

    روز چهل و نهم از سفرم

    این فایل پنجم در مورد سلامتی رو که امروز گوش دادم توجه ام به بدنم و جسمم جلب شد. در تمام این مدت که همراه گروه عباسمنش هستم تمام توجه ام به رشد ذهنی و مالی در زندگی ام بود غافل از اینکه ذهن سالم در بدن سالم هست و برعکس.

    من باید امروز قدردان خداوند باشم برای بدن قوی و جسم سالمی که دارم از وقتی یادم می یاد با اینکه ادم ظریف جثه و لاغری هستم ولی همیشه قوی بودم هیچ وقت در طول این چهل سال زندگیم بیماری نداشتم هیچوقت قرص نخوردم و همیشه سالم بودم.

    خداوندا سپاسگزارم به خاطر جسم سالمی که به من دادی تا با نهایت توانم بتونم‌ در این دنیا تلاش کنم و بهانه ای نداشته باشم.

    دوستت دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    سعیده گیلانی گفته:
    مدت عضویت: 2491 روز

    سلام

    روز چهل و هشتم از سفرم

    خدارو سپاس گذارم هر روز و هر روز مدارم در حال بهت شدن هست. حال دلم خیلی خوبه. کارم رو به پیشرفت هست تا حالا ۵ تا از کراوات هام به فروش رفته و من روند رو به رشد خودم رو دارم می بینم. واقعا نمی دونم چطور باید سپاسگزار باشم.

    این روزها همش این مثال توی ذهنم می یاد که بامبو هفت سال زیر خاک هست و در عرض ۵ ماه رشد بسیار زیاد می کنه که طولش به بیش از ۴ متر میرسه. همه می پرسند که بامبو در طی هفت سال رشد کرده و بامبو شده یا ۵ ماه. من هم خودم رو مثل بامبو می بینم که اون چند سال زیر خاک رو به رشد خودش گذاشت و در عرض چند ماه دیگران نتیجه صبوری و تلاش بی وقفه اش رو می بینند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    سعیده گیلانی گفته:
    مدت عضویت: 2491 روز

    سلام

    روز چهل و هفتم از سفرم

    تو این دو سه سالی که همراه گروه عباسمنش هستم این جمله رو خیلی شنیدم که به چیزی که بهت احساس خوب میده فکر کن و این حس رو گسترش بده. یعنی اگه آرزویی داری و خواسته ای داری بهش بیاندیش و اگه زمانی که بهش می اندیشی احساس خوب داری تو مسیر اون خواسته قرار داری پس بهش بیشتر و بیشتر بیاندیش و تمرکز کن تا بهش برسی.

    ولی من دو سال طول کشید تا ذره ذره معنی این خواستن و احساس خوب داشتن از داشتن و اندیشیدن به یک خواسته رو بفهمم. البته الان هم صد در صد نمی تونن بگم کاملا درک کردم ولی می تونن بگم نسبت به دوسال پیش خیلی برام درک این مساله شفاف تر شده و خواسته هام برام واضح تر شدند. بیشتر می دونم چی می خوام انگار دارند برام از توی یک فضای مه آلود بیرون می آیند و خودشون رو بهم نشون میدهند. اره دقیقا همینطوره که توصیف کردم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    سعیده گیلانی گفته:
    مدت عضویت: 2491 روز

    سلام

    روز چهل و ششم از سفرم

    من تو این مسیر دارم لحظه به لحظه چگونگی ایمان و اعتماد به خدا رو تجربه می کنم. چیزی که برام ابن روزها خیلی جالب هست و دائم جلوی چشمم می یاد این هست که من این آگاهی ها را تقریبا پانزده شانزده سال پیش داشتم البته ناخودآگاه. مثلا اگه چیزی رو می خواستم خودم به خودم می گفتم سعیده من این رو می خوام و تمام تلاشم رو می کنم تا بهش برسم بقیه اش دست خداست بعد با خدا حرف می زدم و خیلی محکم و طلبکارانه می گفتم خدایا من این رو می خوام و دارم تلاشم رو می کنم چجوری و چطورش به من ربطی نداره کار خودته فقط باید برای من تهیه اش کنی. دقیقا همین حرف های استاد!!! اما به مرور زمان نمی دونم چطور از این مدار فاصله گرفتم و روز به روز نادان تر شدم. اما حالا دوباره دارم قدم به قدم آگاهی هام بیشتر میشه و این بار با دانش و آگاهی از سیستم کاینات و قانون آفرینش خواسته هام رو از خدا و فقط و فقط خودش می خوام و می دونم که بنده هاش همگی دست های توانمند او هستند که برای رسیدن من به اهدافم سر راهم قرار می گیرند ونه چیزی بیشتر از این هستند.

    خدایا شکرت که چشمهایم رو به مسایل باز کردی. هرچند خیلی رنج کشیدم تا به این مرحله برسم. مثل کیمیاگر پایولو کویلو من هم سفر کردم تا به خودشناسی برسم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    سعیده گیلانی گفته:
    مدت عضویت: 2491 روز

    سلام

    روز چهل و پنجم از سفرم

    خدارو شکر که همه قوانین ثابت هستند خدارو شکر که به واسطه ثابت بودن قوانین احساس امنیت می کنم و پام روی زمین سفت هست. خدارو شکر که خیالم راحت هست از وجود خدای ثابت و بدون تغییر. خدای محکم خدایی که می تونم با خیال راحت روش حساب کنم و فقط خواسته هام رو براش بفرستم. قبلا که چنین دانشی رو نداشتم یادم می یاد که فکر می کروم هر چی بیشتر گریه و زاری کنم هرچی بیشتر عین بچه ها پام رو رک زمین بکوبم و بهونه بگیرم اونطوری می تونم توجه خدا رو جلب کنم و خواسته هام رک بهش بگم و جواب بگیرم. البته که گاهی جواب می گرفتم ولی نه به خاطر گریه و شیون کردن بلکه به خاطر این که مدتی روی خواستم تمرکز می کردم تا بهش دست پیدا کنم. ولی من اون زمان این قوانین رو نمی دونستم و فکر می کردم به خاطر گریه هایی هست که می کنم. که البته این رو متاسفانه توی دین و مذهب هم بهمون یاد دادن. اشتباه یاد دادن که همش باید گریه و زاری کنید برای خدا.

    خدارو شاکرم که از این جهل رها شدم. خدارو شکر که چشمم باز شده و متوجه شدم که چطور و چگونه باید از خدای بزرگم تقاضا کنم.

    امیدوارم این دانش و روشنایی نصیب تمام حقیقت طلبان بشه.

    خدایا دوستت دارم و دستم محکم تر از همیشه تو دستاته

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    سعیده گیلانی گفته:
    مدت عضویت: 2491 روز

    سلام به همگی

    روز چهل و چهارم‌ازسفرم

    فایل امروز استاد در مورد رسالتشون صحبت کرد و این که همیشه چه کاری رو دوست داشت انجام بده و خدا هدایتش کرد.

    من از وقتی با سایت عباسمنش آشنا شدم به این مسیله فکر می گردم گاهی برام گنگ بود گاهی می دونستم چی می خوام ولی مطمین نبودم گاهی می ترسیدم و گاهی برام غیر ممکن بود و به خودم می گفتم نه بابا نمیشه من دیگه نمی تونم یا وقتش گذشته دیگه سنم داره بالا میره اصلا نمی تونم‌دیگه به این آرزو برسم.

    اما اروم اروم داره جوونه های عشق تو وجودم شکل می گیره. من‌الان دقیقا می دونم کجا ایستاده ام چی می خوام و چه مسیری رو باید براش‌طی‌کنم. اصلا مهم‌نیست که چقدر طول بکشه به خواسته ام برسم. اصلا مهم‌نیست حتی برسم یا نرسم. مهم اینه که من هدفمند هستم من می دونم کی هستم و چی می خوام. مهم اینه که من تو مسیر زندگیم هستم. مسیر کاری که از انجام دادنش لذت می برم و می دونم این کاری هست که من رو خوشحال می کنه. هر چند الان برام ثروت نمی آورد ولی خوشحالم می کند. به خودم‌معنا می ده و این‌یعنی یک قدم فیلی بزرگ برداشتم.

    من می خوام یک طراح باشم که طرح ها و کارهاش شناخته شده باشه و از این طریق به ثروت برسم. دارم کار می کنم هر روز و هر روز و از کارهام و طراحی هام لذت می برم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    سعیده گیلانی گفته:
    مدت عضویت: 2491 روز

    سلام

    روز چهل و سوم از سفرم

    خدارو شکر می کنم که این اراده رو بهم داده که بتونم به طور مرتب و همیشگی روی خودم و افکارم کار کنم و هر روز یک فایلی رو گوش بدم. خدارو شکر می کنم که این برام تبدیل به عادت روزانه شده و اروم اروم دارم نتایج رضایت بخشش رو تو زندگیم و حال روحیم می بینم.

    آرامش چیزی هست که سال های سال گم شده بود برای من ولی دوباره داره لهم برمیگرده و من با تک تک سلول های بدنم و روحم جذبش میکنم. این روزها روزهای خوبی هست و من می بینم که با قدم های کوچک و استوارم به سمت خوشبختیم حرکت می کنم.

    خدایا دستم تو دستهات هست محکم تر از قبل بگیر.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    سعیده گیلانی گفته:
    مدت عضویت: 2491 روز

    با سلام

    روز چهل و دوم از سفرم

    یادم می یاد که ده یا پانزده سال پیش من دقیقا همینطور بودم. همه چیز رو آسون‌می گرفتم و کارهام‌هم پیش می رفت و‌من آدم خوشحال تری بودم. اما یه روزی خودم به خودم گفتم چرا اینقدر بیخیالی چرا اینقدر بیخودی خوشحالی دیگه باید جدی باشی‌لودگی و شوخی و خنده بسه دیگه بزرگ‌شدی و یواش یواش برای این که آدم ها جدی بگیرنت باید جدی باشی. و این حرف شد سنگ بنای بیچارگی خودم. یواش یواش شدم یک ادم‌افسرده که اصلا از زندگی لذت نمی بره.

    اما ‌الان دوباره به لطف این سایت و همه دوستان و استاد و خانم شایسته دوباره دارم به اون سعیده خوشحال و شاد و آسان گیر تبدیل میشم

    خدارو شکر دارم‌نتایجش رو هم می بینم. از قبل خیلی راحت ترم خیلی آرامش بیشتری دارم خیلی کارهام به روال بیشتری جلو میره

    و هرچیزی که می خوام رو گی تونم با تمرکز و صبر بدست بیارم. خیلی شاکرم‌از خدا و با قدرت بیشتر این‌مسیر رو ادامه می دهم تا روز به روز ثروتمندتر بشوم.

    آمین.

    خدایا دستم رو از توی دستات ول نکن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    سعیده گیلانی گفته:
    مدت عضویت: 2491 روز

    سلام روز چهل و یکم از سفرم

    بماند به یادگار برای روزی که برگردم و این مطلب رو بخونم. توجه ام رو به نکات مثبت قرار می دهم به ارزشمندی خودم. به فعالیت هایی که دادم به اینکه من یک طراح خوب هستم دید خیلی خوبی به رنگ و فرم و طراحی دارم من‌برند خودم رو راه اندازی کردم و مطمین هستم که بهترین در کار خودم هستم. من به قدری موفق خواهم شد که پنج سال اینده یکی از بهترین و موفق ترین برندهای زیورآلات و پوشاک مردانه رو خواهم داشت و علاوه بر اون طراحی ها و نقاشی هایم در بهترین گالری های ایران و جهان به نمایش در خواهد آمد.و همه برای داشتن کارهای من چه تابلوهای نقاشی ام و چه طرح های مردانه ام به وجد خواهند آمد.

    آمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: