روزشمارِ تحول زندگیِ من | فصل 2 - صفحه 21 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2019/01/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2019-01-27 10:19:542025-02-25 20:09:04روزشمارِ تحول زندگیِ من | فصل 2شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام الله یکتا
ممنونم از خداجونم که همیشه هدایتگرم هست و هیچ وقت تنهام نمیزاره خداجونم با تو چقدر ارامش دارم وقتی میدانم همیشه و همه وقت کنارم هستی و نیروی هدایتگرت همیشه در جریان است و وقتی چیزی را به تو میسپارم چقدر دلم قرص میشود که از زیر سنگ هم شده برایم جور میکنی و وقتی تمرکزم روی تو بیشتر بوده و اعتماد و ایمانم به تو وصف ناپذیر بوده از جایی که به فکرم نمیرسید برایم همه چیز را جور میکردی و فقط من باید بنویسم و به بسپارم و اینکه چگونه انجام خواهد پذیرفت کاری نداشته باشم کامپیوترم چندین دفعه خراب شد و هر کاریش میکردم روشن نمیشد اون موقع اومدم توی دفترم نوشتم خدایا ازت ممنونم که کامپیوترم درست شده است و از قانون رهایی استفاده کردم بعد نیم ساعت یا یک ساعت میرفتم میزدم دیدم روشن شد و چقدر اون موقع اشک شوق ریختم و هرجایی به خدا سپردم خدا از جایی به من رسونده که فکرش نمیکردم اما وقتی شرک ورزیدم کارم اصلا برو نداشته. الانا باید بیشتر بیشتر روی خودم کار کنم یه مدت که خیلی با خدا اونس گرفته بودم همه چیز رو برام درست میکرد یادمه یه مشکلی که برا خواهرام پیش میومد وقتی بهشون میگفتم نگران نباشین همه چیز درست میشه و اون احساس ارامشم هم به اونها منتقل میشد و من تنها کاری که میکردم میومدم تو دفتر سپاسگذاریم مینوشتم خداجونم هم چین مسئله ای هست ممنونم که همه چیز رو خودت سروسامان میدی من به تو میسپارمش و بیخیال اون مسئله میشم و باورتون نمیشه اینقدر خدا برام خیلی جاها درست کرده مثلا تو به جمعی میرفتیم که غیبت میکردن فقط خودم رو به خدا میسپردم و مطمئن میشدم که خودش درست میکنه شاید باورتون نشه اون دو نفری که همیشه جلوی من داشتن صحبت میکردن داشتن درگوشی با هم صحبت میکردن که من نشنوم چقدر من خوشحال میشدم خدایا شکرت خداجونم ممنونم ازت سپاسگذارم یا برای لباس های عید پارسالم هیچی پول نداشتیم اما من نوشتم خداجونم بهترین لباس ها رو میخوام دیگه بقیش با تو اصلا نمیفهمیدم پولش چجوری جور میشد. خدایا شکرت . خداجونم میخوام الانم مثل اون موقع باشم خودم دربست بسپارم به تو و فقط من احساسم رو خوب نگه دارم و شادی کنم و به زیبایی ها توجه کنم و اون چیزی رو که میخوام فقط ازت بخوام دیگه به اینکه چجوری از کجا میخواد جور بشه کاری نداشته باشم خدایا شکرت. خدایا مچکرم همه رو به دستان پر توان تو میسپارم.
به نام خدا
سلام
خدایا تنها تو را میپرستم وتنها از تو یاری میجویم
روز ۴۸
چه دیدیدگاه زیبای خوندم من از نسترن عزیز
وچه خوب خدارو فهمیدم با هر روز از روزشماره زندگی یک درک یک فهم جدید پیدا میکنم خداروشکر امروز فهمیدم باید به تمام نعمتها وتمام لذت های که خداوند افریده دست پیدا کنم بدون چون وچرا اگر دست پیدا کردم اون موقع ست که خداروفهمیدم وبزرگش و درک کردم وقتی به قول استاد ثروت مثل اکسیژنه یعنی باید رسید باید لمس کرد استاد جان این فایل من چند روز در فکر فرو برده که کجای کارم میلنگه کجارو اشتباه دارم زندگی میکنم به تک تک کارم فکر میکنم وموشکافانه برسی میکنم خیلی امیدوارم خیلی انگیزه دارم درسته گیجگم یک سردرگمی دارم ولی خوشحالم که دارم مسیرم پیدا میکنم به قول استاد باید شک کرد تا ایمان اورد خدایا شکر که معلولیت ذهنم بهش شک کردم وخداروشکر که در مسیر ایمان قدم برداشتم ممنون از تمام دوستان گلم که در این مسیر کمکم میکنن ممنون استاد ارزشمند 🙏🌹🌹🌹🌹🌹
سلام
خداروشکر استاد واقعا با گوش دادن این فایل فهمیدم اگر کار نکنی روخودت ایقدر روی روار برمیگردی به قبل که هیچ چیز تعقییر نمیکنه درحالی که فکر میکنیم داریم به مسیرمون ادامه میدیم ولی بدون اینکه بفهمیم دنده عقب داریم درمسیر حرکت میکنم من خود داشتم به یک خواب قدرت میدادم به ترس نگرانی ودلهره فکرم درگیر بود ولی میگفتم نه ان شاءالله چیزی نمیشه ولی مدام هواسم به همون سمت میرفت وقتی این فایل گوش کردم گفتم خدایا من ببخش که غیر تورو داشتم میپرستیدم من این جمله که خدایا تنها تورو میپرستم واز تو یاری میجویم میگفتم ولی مثل اینکه برام عادی شده بود فقط روی زبونم بود اما از درون دیگه رنگ وبودی نداشت اون اثری که همیشه میگفتم برام نداشت واقعا خدایا شکرت چه تلنگری خوردم چه قدر حالم عالی شد چه قدر قدرت گرفتم چون دوباره فهمیدم قدرت اصلی دست خداست وخود بد برای بندش نمیخواد خیالم راحت شد استاد ممنون برای این یاد اوری خدایا هزاران بار شکر شکر شکر این شکر از ته دلم با نفسی عمیق وخیالی راحت استاد جان اونقدر قدرت وانرژی گرفتم که تو دل شب بی باکانه میخوام به دل کوه ودشت بزنم وبدون اینکه پشت سرمم نگاه کنم وبدون ترس فقط با خدای خودم صحبت کنم قدم بزنم وای خدا جون شکر ممنون از همه همه 🙏🙏🌷🌷🌷🌷🌷
روز سی و یکم:
سلام به وجود نازنین همه شما
خدا را شاکرم که برای دوره دوم “روزشمار تحول زندگی من” ، قدم در راه نهادم.
مقاله مریم جان شایسته را که می خواندم از چله و 40 امین روز سخن گفته بود و آن را به عنوان یک نشانه و هدایت برای ادامه این مسیر در نظر گرفته بود.
با توجه به اینکه در دوره اول کاملا منظم و روتین نبودم و رد پای روزشمارم را گاهی رابا تاخیر ارسال می کردم، بنابراین رفتم و از ابتدای مسیر دوره اول نگاه کردم و روزها را شمردم. جالب اینجا بود که دیدم امروز دقیقاً چهلمین روزی است که من در این مسیر پربرکت هستم….
واقعا خدا را صدهزار مرتبه شکررر… و این همزمانی با مریم جان برای من یک برهان دیگر بود برای درستی و تعهد بیشتر در این مسیر. خییییلی خوشحااالم و ایمان دارم همین طور که در این 40 روز برکات درونی و بیرونی دریافت کردم، در دور دوم و دور سوم شتاب و کثرت بسیار بسیار بیشتری برایم به همراه خواهد داشت..
به همین منظور رفتم و تمام کامنت های خودم را از اول خوندم و قوانین را مجددا مرور کردم. برای من که به شدت برای نوشتن و بیان مقاومت درونی داشتم و عادت به رها کردن مسیر بعد از مدت کوتاهی داشتم، رسیدن به دور دوم یک برکت الهی است. و نتیجه اش در زندگی شخصیم در همین مدت کوتاه، سعی در به اتمام رساندن کارهام هست. که داره یواش یواش در من بهبود پیدا می کنه…. این یعنی یک ترقی، یک رشد بزرگ است برای شخص من. خدایاااا شکرت
“اگر تمام عوامل موفقیت را در یک کفه ترازو قرار دهم و عامل عزت نفس را در کفهی دیگر، کفّه عزت نفس نه تنها بارها سنگینتر است بلکه اختلافش اصلاً قابل مقایسه نیست.”
“عزت نفس یعنی، باور به ارزشمند بودن خودت و ارزشمند دانستن دیگران.”
“عزت نفس یعنی ذاتاً و بدون هیچ دلیلی خودت را ارزشمند بدانی.”
” یعنی برای ارزشمند بودن خودت دنبال دلیلی قانع کننده نباشی و نخواهی میزان ارزشمندیات را با میزان کارهایی که انجام میدهی یا نمیدهی، میزان دانشی که داری و… به خودت یا دیگران اثبات کنی.”
*این فایل استاد رو بارها و بارها گوش دادم… به جانم نفوذ می کرد چون بارها و بارها و بارها تجربه اش را داشته ام و چوبش را یواش و به شدت خورده ام و دقیقاً درک می کردم استاد از چی حرف میزند…
وقتی عزت نفس و حس ارزشمندی نداری مدام دنبال اثبات خود به دیگران هستی… و خودم را دیدم که چه تقلاهایی در زندگی ام کردم. هرجا به دلیلی و به بهانه ای سعی در راضی نگه داشتن دیگری داشتم.. خصوصاً کسی که برایم دنیایی ارزش داشت، چه تقلاهای بیهوده ای. و بدتر اینکه نهایت این مسیر این است که کسانی را جذب می کنی که اتفاقا آنها هم درونی برای خودشون ارزش قائل نیستند.
یادم آمد در دوران مدرسه حدیثی از امام هادی خوانده ایم که: “از شر کسی که خود را سبک می شمارد ایمن مباش.” ولی هیچ گاه برای باز نکردند یعنی چی؟
که بالواقع همان اشاره به عزت نفس و احساس لیاقت دارد. کسی که برای خودش ارزش قائل نیست لاجرم موجب آسیب به ما هم می شود. و دیدم هرچه کمتر برای خودم ارزشمندی قائل هستم کسانی به پستم می خورند که شاید ظاهرا به نظر نیاد ولی در درون برای خودشون، علائقشون، احساساتشون و… ارزش قائل نیستند..
و من سخت ترین ضربه ها را از این ناحیه خورده ام. و حال که به خودم نگاه می کنم به وضوح تغییرات را در خودم می بینم و به وجود نورانی خودم و رشدی که کردم افتخااااررررر می کنم و خدا را شاکرم.
در این فایل استاد به خوبی ذکر کردند که اگر قانون تکامل را لحاظ نکنی، خوراک سوء استفاده گران میشی به وعده های طمع برانگیز و اغواگرانه جذب میشی . اوه اوه خدای من چه تجربه هایی که نداشتم…
“عزت نفس یعنی، همینکه جزئی از آن نیروی برتر هستی و ساختهی دست او که فقط ارزش میآفریند را، برای لایق بودن، کافی بدانی.”
“عزت نفس یعنی اتصال همیشگیات به نیرویی را باور داشته باشی که، منبع همه راهحلهاست و حتی اگر کاری را بلد نباشی، حتی اگر هیچ تجربهای از موضوع مورد علاقهات نداشته باشی، آن نیرو دستت را میگیرد، حامیات میشود و تو را به مسیر راه حلها هدایت میکند.”
و این یعنی توحیدی شدن…. یعنی خالص و نورانی شدن…… یعنی غوطه ور شدن در رزاقیت پروردگار…..
“به میزانی که توحیدی تر میشوی، نگرانیهایت کمتر و آرامشات بیشتر میشود و این آرامش برایت همه چیز میشود.
سلامتی، ثروت، عشق، آزادی.”
خدایا شکرت از توفیق قدم نهادن در سی روزه دوم.
خدا را سپاس از بابت آفریدن این دو انسان نازنین (استاد عباسمنش و بانو شایسته) .
خدا را سپاس بابت هدایت آنها. خدا را شکر که یاریشان می کنی رسالت شناخت تو و قوانین تو را به ما هر روز بهتر و بهتر و از راه های بسیار ساده و بدیهی انجام دهند. نه مثل پیامبران از راه معجزه های عجیب غریب. بلکه از راه زیستن و روزمرگی هاشون و به اشتراک گذاشتن نحوه کارکرد قوانین در جهان.
خدا را سپاس بابت قوانین بدون تغییرش که هر زمان که به تغییرناپذیری آن ها فکر میکنم، سرشار از حس اعتماد به عدالت و حکمت و قدرت خداوند و امید می شوم.. و میدانم اگر تا حالا تو زندگیم نبوده یا زیاد نبوده به خودم ربط داره ولی با تغییر نگاه، باور، عملکرد و فرکانسم میتونه رگباری بیاد
برای همه مون فراوانی عشق و سلامتی و ثروت و معنویت و زندگی سعادتمندانه آرزومندم.
روز شصتم سفر رویاییم
باید به این باور برسیم که زندگی لحظه به لحظه دریافت و ارسال فرکانسه، هر کلام و شرایط و اتفاقی که برای ما پیش میاد نتیجه و پاسخ افکار و احساسات و ورودی های ماست. درصورتی میتونیم اونها رو کنترل کنیم و دستمون بگیریم که باور داشته باشیم همش دست خودمونه. ایمان داشته باشیم و درک کرده باشیم که جهان چقدر دقیق و قانونمند عمل میکنه.
تفسیر و نگاه ما نسبت به اتفاقات خیلی مهمه، بدونیم این اتفاق در نتیجه کدوم ارتعاش ما پاسخ داده شده.
آیه ای که توی قرآن اومده که میگه چه بسا چیزی باشه که نسبت به اون احساس خوبی ندارین کراهت دارید اما برای شما بهتره و همچنین برعکس.
اتفاقاتی هستن که به ظاهر بد هستن ولی در مسیر رسیدن به خواسته هامونه. بار معنایی نگاه ما باید مثبت باشه.
چجوری مثبت باشه؟
اگه یه اتفاق به ظاهر بد میوفته بگیم اگه پاسخ فلان ارتعاش منفی منه پس اینکه متوجه شدم عالیه و تغییرش میدم، و قشنگتر از اون اینه که اگه پاسخ ارتعاش مثبت منه پاسخ تغییر باورهای منه پس به ظاهر بده و شروع اتفاقات بزرگ و تغییرات بزرگ زندگی منه.
در هر صورت شکرگزار باشیم که شکرگزاری بالاترین مدار مثبت و رسیدن به خواسته هاست.
خدایا متشکرم…
سلام به استاد و مریم عزیزم و تمام اعصای خانواده عباسمنش
من سه ساله عضو این سایت ارزشمند هستم ولی شاید دو یا سه بار دیدگاه گذاشته باشم
من حدود ۳۵ روزه ک دارم روز شمار تحول من رو شروع کردم و الان شصتمین روز هستم
و تو همین ی ماهو خورده ای ی عالمه اتفاقای عجیب قریب باحال برام افتاده ک یکیشو تعریف میکنم
من خیلی عاشق مسافرتم و از هر فرصتی برای مسافرت استفاده میکنم
من یک ماه بود ک هوس دریای جنوب و حالو هواشو کرده بودم و راستش اون موقع پول دستم نبود .من تو کار املاک هستم و داشتم هرکاری میکردم ک مشتری و فروشنده رو ب هم وصل کنم و جور در نمیومد دلیلشو میدونم چون اولا ک خیلی چسبیده بودم به این موصوع دوم اینکه دستای دیگه خدارو بسته بودم و اینکه قانون رهایی رو رعایت نکردم و ی سری رفتارهای شرک امیزم داشتم
تا اینکه ب خودم اومدم دیدم وای چقدر از قانونهای جهان دور شدم و…
نشستم چندروز با خودم خلوت کردم نشانه های هروزمو چک میکردم و همون موقع هم این فایلای روزشمارو شروع کردم
و به خدا گفتم خدایا من دلم دریای جنوب میخاد به شدت خودت ی کاریش کن برام هرکاری ک لازمه هدایتم کن من کلا ۱۰ هزارتومن پول دارم ولی دلم جنوب میخاددد
باورتون نمیشه انگار ی حسی بهم گفت برو اگهی های دیوارو سرچ کن
حدس هم نمیزنید ک چ اگهی ای دیدم
نوشته بود به یک خانم همراه برای رفتن به قشم و اوردن اسباب بازی نیازمندیم تازه ۵۰۰ تومنم پول میداد به اضافه هزینه اسکان خوردو خوراک و…
اصلا چیزی رو ک دیدم باور نمیکردم
تا اینکه زنگ زدم پرسیدم و گف بله صحت داره گفتم کی میخواید برید گفت هروقت ک شما اماده باشید
به یکی از دوستام گفتم اونم با کلی حیرت قبول کرد ک اونم همراه ما بیاد
ای جریانو سپردیم به خدا.وما پس فردای اون روز ی جا قرار گذاشتیم با ۱۰ هزار تومن رفتیم قشم .با ماشین شخصی اون اقا خیلی ادم خوبی بود چقدر متین و شریف بود چقدر مودب بود چقدر شوخ و پایه بود مسیر فوق العاده لذت بخشی بود کلی باهم خوندیم و اهنگ گوش دادیم و رقصیدیم و عکس انداختیم از مناظر فوق العاده زیبا ستاره های زیبا اسمون زیبا ماه درخشان کویر پر از سکوت و زیبایی
واقعا زبونم قاصره انقدر خداروشکر کردم تا قشم ک حد نداره وقتی هم رسیدیم قشم و دریای خوشکلش رو دیدیم ک دیگه نگو.مرغای دریایی زیبا دریا مواج زیباتر بارون رحمت هم داشت میبارید خیلی رویایی و زیبا بود هنوزهم باورم نمیشه ما با ۱۰هزارتومن بدون اینکه کاری بکنیم رفتیم قشم .سوار کشتی هم شدیم .بعد این اقای فوقالعاده خوب هم ی سوییت با دوتا اتاق گرفته بود ک ما راحت باشیم .اونجا هم پولمون داد و رفتیم حتی خرید هم کردیم بعد دوروز اونجا بودیم و بار اسباب بازی رو زدیم و برگشتیم و اینو نگفتم ک مسیر ۱۷ ساعته رو ما تو ۱۳ ساعت رفتیم همه چیز فوق العاده عالی بود مسیر برگشت هم مناطر زیبا و خوردن شاورما (یک نوع کباب ترکی)هم خیلی لذت بخش بود .انقدر احساس خوبی داشتم و دارم همچنان نمیدونم تونستم تا ی جایی اتفاقات و حسمو منتقل کنم یا نه ولی فقط خواستم بنویسم
و فهمیدم ک ما نباید کار شاقی بکنیم ما فقط باید با تمام وجود بخوایم و با تمام وجود به خدا بسپریم و بهش اعتماد داشته باشیم و دستاش رو باز بزاریم و فقط به راههایی ک خودمون فک میکنیم بسنده نکنیم ک قطعا راه خدا بهترین راهه.
بازم ممنونم از استاد و این همه اگاهی ناب ک رایگان در اختیار ما قرار داده
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
روز سی و یکم
سلام استاد،مریم جان و دوستان عزیز
تکامل،تکامل،تکامل…
یه کلمهی به ظاهر پنج حرفی ساده اما دنیایی از معنی و قانون..
من خیلی سعی میکنم تکامل رو در نظر بگیرم
یه زمانی در نظرش نمیگرفتم و همه ش دنبال موفقیت های عجیب بودم،دنبال ایده های خاص!اما فهمیدم چیزی به نام ایده ی خاص وجود نداره،ایده ها هم تکامل دارن..ایده ها هم مرحله مرحله میان و عملی میشن و ما رو به موفقیت میرسونن..فقط کافیه تو مسیر باشیم،فقط کافیه قوانین رو رعایت کنیم این جوری میتونیم سرعت تکامل رو هم زیاد کنیم
روز چهل و یکم
احساس خوب=اتفاقات خوب
احساس بد=اتفاقات بد
ساده تر از این دوتا فرمول داریم آیا؟!
اما وقت عمل که میشه یادمون میره..خیلی وقت ها غرق میشیم تو احساس بد و همینجور فرو میریم..
همه مون هم قطعا بارها تجربهش کردیم،اما بازم فراموش میکنیم ..
وقتی فکر میکنم میبینم چه قدر قوانین ساده هست، چه قدر خدا همه چیز رو ساده توضیح داده و ساده کرده برامون..ولی ما بازم گمراه میشیم،بازم فراموش میکنیم..
تنها راه نجات و خوشبختیمون تمرین و جدی بودنه ..اینکه کوتاهی نکنیم و مدام روی کانون توجه و تمرکزمون کار کنیم،مدام ورودی های ذهنمون رو بررسی کنیم..
و واقعا چی بهتر از توجه به زیبایی ها و حال خوب وجود داره؟!
خدایا بینهایت سپاسگزارم که من رو با استاد عباسمنش( یکی از دستان بزرگت روی زمین) آشنا کردی..😍
بینهایت سپاسگزارم خانم شایستهی عزیز که این قدر هوشمندانه این فایل ها رو دسته بندی کردید و آگاهی ها رو طبقه بندی شده در اختیارمون قرار دادید🥰
روز چهل و دوم
استاد فرمودن راز خوشبختی،آسان گرفتن کارهاست..
به نظرم راز باایمان بودن هم آسان گرفتن کارهاست..
ایمان یعنی چی؟!یعنی اطمینان به خدا،یعنی تکیه کردن به خدایی که خوش همهی کارها رو انجام میده
آسان گرفتن هم همینه،من وقتی میتونم آسان بگیرم که خیالم راحت باشه..
وقتی میتونم حرص نخورم و مضطرب نباشم که ایمان بالایی داشته باشم، که بدونم خدا هست، بدونم کارم رو انجام میده،بدونم تنهام نمیذاره…
ممنونم استاد عزیزم،ممنون بابت این همه آگاهی های ناب
به نام خدای مهربان
۳۵ آمین روز سفرم رو با این فایل عالی شروع کردم خدایا شکرت . سپاسگزارم استاد و مریم جان و همه عوامل . اشک شوق میریختم و چندین بار گوش کردم . چقدر خوبه رها و آزاد باشی ، شرک یعنی ترس . امروز که قرآن میخوندم هدایت شدم به آیه ۵۱ و۵۲ سوره نحل :
وَقَالَ اللَّهُ لَا تَتَّخِذُوا إِلَهَیْنِ اثْنَیْنِ إِنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَإِیَّایَ فَارْهَبُونِ ﴿۵۱﴾و خدا فرمود دو معبود براى خود مگیرید جز این نیست که او خدایى یگانه است پس تنها از من بترسید (۵۱)
وَلَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَهُ الدِّینُ وَاصِبًا ۚ أَفَغَیْرَ اللَّهِ تَتَّقُونَ
و هر چه در آسمانها و زمین است همه ملک خداست و دین و اطاعت همیشه مخصوص اوست، آیا شما بندگان از کسی غیر از خدای مقتدر میترسید؟
واقعا فکر کردم امروز چی میخواهیم ما انسانها … این رو حتما کسی که همه نعمت ها رو داره بهتر میتونه جواب بده.
به سلامتی ، ثروت ، روابط ، آزادی و هزار تا حس خوب و تجربه عالی در دنیا داره بهتر میتونه جواب بده ، حالا هر کدوم از ما به نسبت که این مراحل رو طی میکنیم و سنمون هم بیشتر میشه میبینیم واقعا خدا رو شکر همه چی داریم اما فکر میکنیم یه چیز کمه .حتی همون موقع هم که دنبال خواسته هامون هستیم میفهمیم که انگار اگه نباشه کنارمون مزه نمیده نمیخواهیم کیف نمیکنیم. اون حال خوش رو کی داریم درسته وقتی راضی هستیم وقتی سپاسگزار هستیم . چقدر قشنگ گفتین استاد کمی راضی تر باش کمی سپاسگزارتر .
دیگه فهمیدم که میخواهیم رضی الله عنهم و رضو عنه باشیم چون: ذالک فوز مبین . میخواهیم خدا از ما راضی باشه و ما هم ازش راضی باشیم . یه رابطه عشقولانه یک حسی که خطا نمیکنه پیش داوری نمیکنه علام الغیوبه . کریمه رحیمه چی بهتر از این .!! خدایا شکرت عاشقتم که اجازه دادی این ها رو بنویسم و هدایتم کردی .
نتیجه میگیرم :
من چطوری راضی باشم از خدا : شکر گزار باشم
خدا چطور راضی میشه از من : به یک نیرو معتقد باشم نیرویی که آسمانها و زمین رو آفریده ، تفکیک نکنم ، خیر و شر نداریم ، دو خدا نداریم . یکی و فقطططط یکی . پس دیگه از چیزی و اتفاقی نباید ترسید ، چون شرک میشه و ناراضی میشه جان جانان .
خدایا خودم و بقیه دوستان خوبم رو که این متن رو خوندند به خودت میسپارم. چون چیزی که به تو سپرده بشه محفوظ هست ،
دوستون دارم .
به امید دیدار😍🌹🙏