روزشمارِ تحول زندگیِ من | فصل 2 - صفحه 43 (به ترتیب امتیاز)

771 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ویدا قربانی گفته:
    مدت عضویت: 2518 روز

    سلام به استاد عزیزم خانوم شایسته عزیز‌ و‌همینطور تمامی شما دوستان

    امروز اولین سفر نامم رو شروع به نوشتن کردم

    وقتی تغییرات این سه ماهی که به جمع شما وارد شدم رو نگاه میکنم

    میبینم از اونروزی که خدا رو عمیقا صدا زدم و خدای مهربون عزیزم اومد و دستمو گرفت و توی سایت عضوم کرد

    چقدر توی زندگیم تغییرات زیبایی رخ داده

    اولین اتفاقی که برای من افتاد این بود که بیشتر متوجه زیبایی های خودم شدم

    من قبلا هم زیبایی های خودمو میشناختم ولی بخاطر مهربونی هام و خوب دلایلی که توی خانواده در یه شرایط خیلی ابراز علاقه یا محبت کردن باب نبود

    یه چیزهایی در ناخوداگاه من مونده بود

    البته خوب من چون از همون اول مثبت بودم یا ادم مستقلی بودم و احساس وابستگی نمیکردم حدودا تونسته بودم برای خودم شخصیت زیبایی رو خلق کنم

    فقط موضوعی که پیش اومده بود من در وجودم احساس نیاز به محبت هنوز مونده بود

    در صورتی که خیلی ادمی بودم که برای خودم فضا خلق کرده بودم و با عشقی که در وجودم از خداوند به لطف خدا و عزیزانم شامل حالم شده بود حس بی نیازی تا حدودی میکردم

    اما نه به درستی

    وقتی با سایت شما اشنا شدم متوجه شدم که من چقدر هنوز ظرفم کوچیکه در وادی بی نیازی

    و چقدر هنوز احساس کمبود و عدم احساس لیاقت حتی دارم

    تو یه قسمت هایی در وجودم متوجه شدم که ادم ها رو بزرگ میکنم با اینکه یه همچین چیزی مشخص نبود چون خودساختگی کرده بودم

    وقتی وارد سایت شدم دیدم من چقدر تو خیلی مسائل هنوز احساس ضعف و کمبود دارم

    عزت نفسم بیشتر شد

    احساس لیاقتم بیشتر شد

    با تمام مهربونی تو قلبم بازم دیدم چقدر من نامهربونی داشتم

    مهربونیم بیشتر شد

    خدا برام نزدیک تر شد

    حتی همون ابتدایی که وارد سایت شده بودم

    صدای خدا رو به وضوح توی وجودم شنیدم

    من همیشه خدا رو در فاصله ی خیلی کمی با خودم احساس میکردم

    البته رسیده بودم تا حدی به حضور خدا در درونم اما بازم فاصله ای بود

    یکباره صدایی خیلی واضح توی وجودم گفت من اینجام من درون خودتم

    اونقدر اون لحظه شوکه شده بودم که یه مدت طولانی گریه کردم

    با یه حال عجیب احساس وصال یه حس خشم

    اون شب خدا رو توی وجودم شنیدم و حسش کردم

    سر مست بودم سر مست تر شدم عاشق بودم عاشق تر شدم

    و راهنمایی هاش بیشتر شروع شد

    دوستی منو خدا شکل جدیدی به خودش گرفت

    بعد از اون موقع کم کم رابطه من با خودم هم حتی بهتر شد علاقه ی بیشتری به خودم پیدا کردم

    توی رابطه ی بسیار زیبا و عاشقانه ای بودم و هستم اما باورم نمیشد یه همچین رابطه ی زیبایی خدا بهم هدیه داده

    فکر میکردم حتما میخواد بلایی سرم بیاد که یه نفر اینقدر زیبا عاشقمه

    و من این حس های زیبا رو دارم تجربه میکنم

    چون اگه بگم مردی که عاشقم شده کم از فرشته نداره کم نگفتم و بینهایت شبیه به مرد رویاهامه

    اما با افکاری که داشتم گاهی مانع مهر و‌محبتش به خودم میشدم مانع عشق ورزیدنش به خودم میشدم

    و رابطم رو گاهی به مرز جدایی میرسوندم اما

    خوب چون باور های زیبایی از رابطه و اقایون داشتم و‌کلی خاطره زیبا و انسانیت در وجود جفتمون بود رابطم باز مثل روز اول میشد

    الان به طرز خیلی زیبایی در رابطم با ایشون شرایط خیلی عالی و فوق العاده ای دارم به لطف خدای مهربانم

    و صحبت این هست که ایشون تشریف بیارن خونمون و با پدر و مادرم در مورد ازدواجمون صحبت کنن

    و دارم روی باورهام کار میکنم که کمبود های ذهنم رو‌پیدا کنم در رابطه با ازدواجمون

    توی این مدت تونستم وابستگی که به ایشون داشتم رو از بین ببرم و رها کنم عشقم رو و فقط زیبایی ها رو ببینم

    و خلاص بشم از اون فضایی غم الودی که گاهی برای خودم میساختم و بگم یا ایشون همین شخصه یا کسه دیگه ای حتی و این یک انقلاب بود درونم

    تو همین مدت کوتاه تونستم علاقه کاریم رو پیدا کنم

    من تو خیلی از زمینه ها خدا بهم ذوق و استعداد داده و عالی هستم بدون هیچ اموزشی کاملا خدادادی و این باعث میشد سرگردان باشم و نتونم تصمیم بگیرم که خدایا راه من کجاست کدوم شاخه رو باید ادامه بدم و واقعا برام مهم بود که پیشرفت کنم و کاری رو انجام بدم که عاشقانه دوستش داشته باشم و رسالتی رو در پیش بگیرم

    خوب به لطف خدای مهربون و‌عزیز دلم

    فهمیدم من توی نقاشی چقدر رها و بی مرزم و چقدر میتونم بدرخشم

    و الان تو همین مدت ۶ تا تابلوی زیبا کشیدم

    دوستانی داشتم که از خیلی قدیم حدود ۱۵ سال شاید سابقه دوستیمون بود و دنیایی خاطره داشتیم با تمام علاقه ای که بینمون بود بخاطر مسائلی که احساس میکردم من رشد کردم و دیگه بعضی از فضاها و افکارشون رو نمیپسندم رابطم رو‌ کم کرده بودم اما دیگه کاملا

    رابطم رو قطع کردم و تنهایی فوق العاده زیبایی دارم

    البته تو همین مدت بعد از چند سالی که مداوم ورزش میکردم و‌ دو سال بود که ورزشو کنار گذاشته بودم

    خدا هدایتم کرد حتی بدون اینکه بدونم همچین ورزشی رو دوست دارم و اصلا توی ایران هست دیدم و اصلا میتونم از پس هزینه ها بر بیام

    خدا هدایتم کرد بتونم درخواست کنم و به زیبایی هزینه ی اموزشم فراهم شد

    و ورزشی که بسیار بسیار به روحیات و شخصیتم میاد رو دارم یک ماهه کاملا حرفه ای با یه مربی فوق العاه عالی و درجه یک شروع کردم

    و جالب اینجاست که دخترهایی توی این فضای ورزشیم هستند کاملا با روحیات من هماهنگ انسان هایی با شخصیت محترم لطیف زیبا

    البته هنوز با هیچکس رابطه دوستی برقرار نکردم

    ولی بیشتر هم کلاسی هام بهم علاقه و محبت نشون میدن

    خیلی راحت تر از قبل میتونم تصمیم بگیرم و احساس شور و شعف ارامش و عشق بیشتری رو دریافت میکنم

    رابطم با خانوادم زیبا بود زیباتر شده

    فکر های ناراحت کننده ای که گاهی وارد ذهنم میشد و منو عذاب میداد ناپدید و کمرنگ شدن

    و خلاصه تمام این اتفاقات توی همین مدت کوتاه پیش اومده هنوز من اول راهم

    فقط با فایلهای رایگان استاد و صحبت های خانوم شایسته و شما عزیزان و سه تا از کتابای روی سایت به این نتایج رسیدم

    خدا رو هزاران بار شکر بینهایت ممنون خدای عزیز دلم هستم عشق شکوه مند من

    بازم میام و از نتایجم براتون میگم

    در خدا شاد و زیبا باشین

    خدا رو هزار بار شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      ویدا قربانی گفته:
      مدت عضویت: 2518 روز

      سلام این اتفاق زیبا رو فراموش کردم حتی بگم

      من مدت خیلی زیادی از درد کمر داشتم سال قبل دکتری که رفته بودم برای معاینه بهم گفت باید داخل نخاع کمرت تزریق کنیم اگر خوب نشدی عمل کنی ولی من زیر بار حرف اون پزشک‌ نرفتم و گفتم با انرژی مثبت خود خدا خوبم‌ میکنه البته یه سری ماساژ کف پا همون موقع رفتم چون از داخل تحریک میکنن همون عضو بیمار بدن خودش شروع به خود ترمیمی میکنه

      و با شکرگزاری و تجسم حال خودم رو خیلی خوب کرده بودم اما بازم کمی درد و ترس اون حرفای دکتر و عکس ام ار ای اون موقع ها با من بود تا اینکه تو همین مدت موضوع ورزشم تو قلبم افتاد و من با ترسی که داشتم ولی وارد ترسم شدم و رفتم ثبت نام کلاس ورزشم رو کردم با اینکه تمامش انعطاف بود حتی از وسط کمر توی تمرینات باید تا خود پا خم بشه از پشت سر و باز من به خدا توکل کردم و گفتم خدایا تو محافظ منی و رفتم

      و در اوج زیبایی درد کمرم ناپدید شد و الان کاملا سلامتیم رو به دست اوردم و تمام ترس ها ذهنم که عذابم میدادو به چشم بیمار به خودم نگاه میکردم پاک شدن اینم یه معجزه دیگه تو همین مدت کوتاه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    هستی گفته:
    مدت عضویت: 3677 روز

    سلام دوستان عزیز ، استاد گرامی و خانم شایسته گل

    حدود دو ماهه که خیلی بیشتر از قبل و دقیق تر و حساس تر دارم رو خودم کار می کنم ، روی ورودی های ذهنم ، روی عزت نفسم و روی ساختن دنیای خودم ، چقدر ساده بوده و آسان، بودن و زندگی کردن تو دنیای خودمون و برای من کلید ورود به دنیای خودم اعراض بوده چقدر دوست دارم این کلمه اعراض رو و چقدر خوب استاد بهمون آموزشش دادن تو جاهای مختلف ، خدا جونم ممنون ، من تو دوره ای از زندگیم تقریبا تو دورا ن دبیرستان و اوایل ورود به دانشگاه هم این دنیایی که دارم ازش یاد می کنم رو تجربه کرده بودم همین که استاد می گن با خودتون در صلح باشید از درون همیشه شاد و ارام و سپاسگزار بودم هر کاری که واردش می شدم با موفقیت تمومش می کردم خستگی جسمی و روحی برام معنی نداشت سرشار از نشاط و انرژی وصف ناپذیر الان دوباره دارم به اون روزام برمی گردم دیشب تو دنیای خودم بودم و یاد می اوردم قوانین رو که چقدر ثابته و هر وقت ازش استفاده کنی نتیجه خواهی گرفت که همسرم یهو بهم گفت انگار مثل روزای اولت شدی ، من راجع به تغییراتم و کنترل ورودی های ذهنم و کار کردن روی خودم بهش چیزی نگفته بودم فکر کنید بعد از 12 سال زندگی مشترک این جمله رو بشنوی !!! خدای توانمندم سپاس

    دوستان خیلی خوشحالم که تو این مسیر سرشار از سعادت هستیم ، استاد گرامی براتون سعادت دنیا و آخرت رو همواره می خوام . و اما یکم براتون از دنیای خودم بگم ، صبح که بیدار می شم فارغ از فکر کردن در مورد کارهای روزانه تکراری برای اما ه شدن و … که برام یکی از کارای خسته کننده بود الان تا چشمامو باز می کنم مثل یه کودکی که از بودنش و بیدار شدنش لذت می بره ، خوشحال می شم که بیدار شدم و یه روز رویایی دیده تو دنیای درون خودم خواهم داشت ، دیدین بچه برا خودشون رویا پردازی می کنن دقیقا مثل بچه ها ، ناخوداگاه شروع می کنم به رویا پردازی ، ولی این بار آگاهانه می دونی قوانین رو و نحوه رسیدن و دست یافتن به رویاهات رو . و چه لذتی بالاتر از این ، چقدر این روند آسون بوده و من بلد این راه بودم ولی در طی سالیان غفلت و ناآگاهی فراموششون کرده بودم . الان هر موردی پیش میاد مثلا تو خونه هستم و مثلا همسرم زنگ می زنه که بیام دنبالت بریم بیرون اگه قبل تر بود و من تمایلی نداشتم الارغم میل باطنیم خودمو هی قانع می کردم و شروع به آماده شدن می کردم و همش هم طی آماده شدن احساس های خوبی نداشتم مدام نجواهای درونیم غر غر میکردن به ظاهر آراسته و مرتب سوار ماشین می شدم ولی غریب با دنیای درونم ، جاهای خیلی خوبی می رفتیم و هزاران مورد برای لذت بردن ولی دریغ از یک حس شاد درونی و آخر شب هم به بهانه ای خالی کردن احساسات بد درونم و احتمالا بحث یا گریه یا خودخوری و اینکه خوب اگه من باهاش نرم می ره دنبال دوستاش ، یا تنهایی می گرده و ممکنه احساس تنهایی کنه و صدها فکر عجیب و غلط شیطانی و شیطان چه خوب بلده کارشو و ما چه خوبتر بلدیم ساکت کردنشو وقتی با خودمون در صلحیم . ولی الان مثلا در همین مورد وقتی همسرم زنگ می زنه اگه دوست داشته باشم که خیلی شاد و با لذت همون کارای فیزیکی همیشگی رو انجام می دم و می ریم حسابی لذت می بریم ولی اگه خودم نخوام خیلی راحت می گم نه عزیزم دوست دارم خونه باشم و تو خونه راحتم مرسی ، بدون این ه فک کنم الان تنها می مونه و هزاران فکر و نجواهای غلط دیگه دوباره می رم تو دنیای خودم ، گفتنش راحتته ولی دوستان تغییر باورهای غلط کار سختیه ولی ممکنه و چون نتیجه بخشه و چون زود نتیجه می گیری برات لذت بخش می شه و اگه زیاد رو خودت کار کنی برات می شه یه عادت و چی بهتر از این ، براتون رسیدن به صلح درونی خواهانم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    ویدا قربانی گفته:
    مدت عضویت: 2518 روز

    سلام دوستان عزیزم صبح باشکوهتون بخیر سلام استاد جان سلام خانم شایسته عزیز دل

    امروز همین که از خواب بیدار شدم چیزی نگذشت یه کبوتر اومد پشت پنجره اتاقم نشست

    شروع کرد به اواز خوندن

    اول متوجه نبودم داره با من حرف میزنه

    ولی یکم که گذشت متوجه این اگاهی و لطف زیبای خدای عزیز دلم شدم

    همین که من یه لحظه یه چیز کوچولو اومد توی ذهنم که میخواست ذهنمو نگران کنه

    ساکت شد سریع فهمیدم

    دوباره با عشق عمیقا لبخند زدم

    دوباره شروع به اواز کرد

    من هر چی توی ذهنو قلبم میومد اون جواب میدادو اواز میخوند

    همینکه میترسیدم ساکت میشد میگفتم تو صدای خدایی دوباره اواز میخوند

    اخرم گفتم اومده بودی خبر بدی اون اتفاق قشنگ میخواد بیوفته

    چند ثانیه گذشت بعد پر زدو رفت

    این اتفاق زیبای صبحم بود

    خواستم با شمای عزیزای دلم شریک بشم

    زیبا باشیم

    خدایا شکرت

    سپاس بی نهایت بینهایت از اینهمه بزرگیت و زیباییت خدای من

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    کاظم ش گفته:
    مدت عضویت: 2406 روز

    سلام عرض ادب به همه دوستان من یک سالی است که با استادات خلاقیت آشنا شدم وکتاب های زیادی در ضمینه موفقیت مثل وین دایر خواندم واز کائنات و قانون فراوانی خداوند خیلی چیزها یاد گرفتم اما ناخدا گاه با این سایت آشنا شدم وخیلی خوشحالم ازاین که به جمع شما دوستان میپیوندم امید وارم در این مسیر به باور های زیادی توست شما دوستان برسم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    Ms Mohadese گفته:
    مدت عضویت: 2600 روز

    سلام به همسفران عزیزم

    نکته روز سی و سوم:

    روح ما همان اصلمان که به منبع خیر و نیکی وصل است لایتناهی میباشد، بی انتهاست . همه ی ما به یک اندازه به این منبع وصل هستیم و میتوانیم اورا حس کنیم همینجا نزدیک تر از رگ گردن. همه ما پاره ای از خدا هستیم و پاره ای از این نیکی و پاکی و کافی است خودمان و زندگیمان را طبق این نیرو پیش ببریم . به او اعتماد کنیم و به خودش بسپاریم. کار ذهن اینه که با عجله مارو از لذت بردن از مسیر محروم کنه و نگرانی و ناامیدی را بخشی از تجربه زندگیمان بکنه . نیروی قلب نیرویی است که ایمانمان را به تجربه ی روزهای خوب تغذیه میکنه و امید و خوش بینی رو بخشی از تجربه زندگیمان میکنه. نیرویی است که به خدا وصل است.کار ما دوباره باور کردن این نیرو و دوباره وصل شدن به این نیرو است.

    نکته روز سی و چهارم:

    اگر من روی خدا حساب کنم و فقط از او کمک بخواهم به بهترین شکل کارها برایم رقم میخورد. کسی که به خداوند توکل داشته باشد نا امید نمی شود.اگر باورمان را به خداوند تقویت کنیم به راحتی رزق و روزی ثروت خوشبختی را برایمان می آورد. در تمام جنبه های زندگی خوشبختی را حس میکنیم. وقتی برای نزدیک شدن به خداوند تلاش آگاهانه انجام میدهیم به سمت بهترین ها هدایت میشویم و از تک تک لحظات در راه مسیر لذت میبریم. توحید یعنی حساب کردن روی فرکانسهایم و تلاش برای خالص کردن آن.

    نکته روز سی و پنجم:

    هیچ چیز مهم تر از احساس خوب نیست . تنها نشانه فرستادن فرکانس خواسته هایمان احساس خوب است ،تنها راه ارتباط با اصلمان احساس خوب است.با احساس خوب است که به ساده ترین و بزرگترین برکات هدایت میشویم. توجه ما بر روی خواسته هایمان و چیز هایی که ازشان انرژی مثبت میگیریم مارا به احساس خوب می رساند. زمانی به خداوند تنها فرمانروا و تنها نیرو وصل میشویم که به احساس خوب برسیم.احساس خوب همانند دارو برای جسم و جانمان است.

    نکته روز سی و ششم:

    همه ی ما توانایی رسیدن به خواسته هایمان را داریم. کافی است با به یاد آوردن قدرتی که خداوند برای خلق خواسته هایمان در وجودمان نهاده زندگی خود را آنگونه دوست داریم رقم بزنیم. در مسیر رسیدن به خواسته ها باید دو موضوع اساسی را بخاطر بیاوریم: 1)استفاده از نیروی الهامات 2)قانون تکامل

    وقتی شروع به جدی گرفتن الهامات کنیم نشانه ها را ببینیم و آنهارا تایید کنیم همواره به مسیر راه حل ها هدایت میشویم. و در این مسیر اگر به باور محدود کننده ای برخورد کنیم از هم نمیپاشیم و ناامید نمی شویم . برای رسیدن به هدف نیاز به دانستن کل مسیر نیست فقط باید الهامی که دریافت کردیم اجرا کنیم سپس به قدم های بعدی هدایت میشویم و الهاماتی در قدم های بعدی دریافت میکنیم.(عجله مارا از رسیدن به مقصد باز میدارد،صبر و توکل کلید لذت بردن از مسیر است)

    شاد و پیروز باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    Ms Mohadese گفته:
    مدت عضویت: 2600 روز

    سلام به همسفران عزیزم

    نکته روز سی و هفتم:

    تفاوت بین افراد موفق و ناموفق در این است که از هر لحظه ی زندگیشان لذت میبرند نه فقط شرایط خوب. باید در هر شرایطی احساسمان را خوب نگه داریم و نکته مثبتی از آن در بیاوریم و به آن بیندیشیم.در همه چیز خیری نهفته است در همه چیز عشق الهی نهفته است. مانند طوفان ایرما که به وسیله همین چقدر شغل ایجاد میشود چقدر سازوکار ساختمان ها بهتر میشود و…

    این باور که همه چیز به نفع من رخ میدهد چقدر میتواند در ماندن احساس خوب کمکمان کند و مارا به سوی تمرکز بر نکات مثبت بیشتری ببرد. نگاه مثبت و ماندن در احساس خوب ایمان میخواهد .نگران نشدن درباره ی آینده و از دست دادن داشته ها ایمان میخواهد. به اندازه ایمانی که داریم میتوانیم خودمان را در احساس خوب نگه داریم. قانون خدا این است که اگر احساس خوب داشته باشیم و در آن بمانیم لا جرم اتفاقات خوب باید بیوفتد.

    نکته روز سی و هشتم:

    طبیعی است که همه ما ثروتمند و شاد و خوشبخت باشیم همیشه و همیشه . اگر غیر این است پس یکجای کار غیر طبیعی و آنرمال است باید بگردیم تا تغییر دهیم ان قسمت ازباورهایمان را ،چراکه همه چیز باور است . وقتی که باورمان تغییر کرد میتوانیم صدای قلبمان را بشنویم و در قلبمان را برای هدایت پروردگارمان باز بگذاریم ونشانه ها را درک کنیم . آنچه که مارا به سعادت میرساند بازگشت ما به اصل خویش است. زندگی کردن به شیوه ی برنامه ریزی خداوند است . برنامه ریزی که زندگی را بی نهایت ساده میگیرد و لازمه ی رسیدن به خوشبختی و سعادت را رنج کشیدن و تحمل سختی نمیداند . احساس خوب داشتن را مهم تر از همه چیز میداند و قانون این است که هر آنچه که خوب است بدست آوردنش ساده است. باید اجازه دهیم خدا بر نامه ریز زندگیمان باش و به سادگی باور کنیم که خداوند به شکل آنچه به سادگی در ذهنمان راه داده ایم و در ذهنمان نگه داشتیم ،وارد تجربه زندگیمان میشود.

    نکته روز سی و نهم:

    هر کسی به هر شیوه ای که به او آرامش بیشتر و احساس خوب بیشتری میدهد میتواند با خدای خود ارتباط برقرار کند .به تعداد آدم های روی زمین راه برای رسیدن به خداوند وجود دارد.همه ی شرایط و اتفاقات زندگی ما بازتابی از باورهای ماست و تنها راه تغییر شرایطمان ، فقط از تلاش ذهنی برای تغییر آن باورها شروع می شود. خداوند یک سیستم است که هرشکلی در ذهنت به آن بدهی به همان شکل خودش را برای تو نمایان میکند اگر رزاق بودنش را، وهاب بودنش را، رحمان بودنش را و…

    نکته روز چهلم:

    یکی از اهداف مهم ما در زندگی شاد بودن باید باشد. چراکه احساس خوب داشتن نیز پشتوانه میخواهد پشتوانه ای قوی که در هر شرایط به ظاهر بد روی آن حساب کنی و احساست را خوب نگه بداری. پشتوانه ای که در قالب ایمان به جسم و جانت بیاید .اگر احساس ما خوب باشد همه چیز به سادگی رخ میدهد ،لازم نیس ما کاری انجام دهیم کار ما فقط کار روی ذهن ماست روی تغییر باور هایمان است بقیه کارها را خداوند انجام میدهد کافی به او اعتماد کنیم و تسلیم او باشیم نگران نباشیم و توجه مان را از چیزهای منفی بر داریم. خداوند در هر لحظه حامی من است و دوست دارد که مرا شاد ببیند. کار من تجربه ی خودم از طریق انجام کاری است که وجودم را زنده نگه میدارد و به وسیله همین احساس خوب در قالب ثروت وفراوانی و سلامتی وارد تجربه زندگیمان میشود طوری که هربار احساس خوب داشتن را برایمان آسان و آسانتر میکند.

    شاد و پیروز باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    بهاره گفته:
    مدت عضویت: 3266 روز

    سلام به همه دوستان، استاد، خانم شایسته و خانم فرهادی عزیز؛

    امروز، روز ۳۶ام سفره. موضوع امروز، فایل «داستان شگفت انگیز یک آرزو» هست که در مورد هدف گذاریه و داستان شکل گیری و گسترش لگولند رو توضیح میده. خانم شایسته از دو اهرم تاثیرگذار برای شکل گیری یک هدف صحبت کردند که عبارت بود از: ۱- نیروی الهامات و ۲- اهرم رنج و لذت. دوستان راستشو بخواین من تازه به معنی اهرم رنج و لذت پی بردم. تا به حال این تمرین رو انجام ندادم و همیشه نسبت بهش مقاومت داشتم. چون فکر می کردم خیلی کار سختیه برام و مثل اسمش، انجام اون رو معادل رنج می دونستم. ولی الان که کنار عبارت رنج و لذت، کلمه اهرم رو می بینم، پی بردم که اتفاقا انجام این تمرین باید خیلی ساده و لذت بخش باشه. چون کار یه اهرم، راحت تر کردن کارهاست. کار یه اهرمی مثل آچار و پیچ گشتی، راحت تر باز و بسته کردن پیچ و مهره اس. بنابراین کار اهرم رنج و لذت هم راحت تر کردنِ رسیدن به اهدافه. اگه روی لذتش بیشتر تمرکز کنیم و با لذت این تمرین رو انجام بدیم تا بره تو ناخودآگاهمون، رسیدن به اهدافمون (هرچند کوچک یا بزرگ) خیلی راحت تر و لذت بخش تر میشه. مورد دومی هم که من در اون ضعف دارم، داشتن عجله در کارهاست. چون آدم کمال گرایی هستم، اهدافم هم خیلی بزرگ و وسیعه و اصلا به کم راضی نمیشم. بنابراین برای رسیدن به نتیجه های بزرگ خیلی عجله دارم که مطمئنم راه نفوذ شیطانه و باید با باورهای درست و پذیرفتن قانون تکامل، این حفره رو مسدود کنم. البته تا حدودی هم باورهای مذهبی اشتباه، این حفره رو برام باز نگه میداره. باورهایی از این دست که عمر ما محدوده و باید از هر لحظه ی اون نهایت استفاده رو کرد، نباید وقت رو به بطالت گذروند و دائم باید کار کرد، وقت کمه، باید سریع کارها رو انجام داد، مهارت های جدید یاد گرفت و ….

    شاید این حرفا به نظر درست بیاد. ولی اگه نتیجه ی تکرار این حرفا، فشار و استرس و نادیده گرفتن قانون تکامل باشه، نباید اونها رو به حساب بیاریم. درسته که خدا از ما انتظار داره که بندگی اش رو بکنیم، ولی همون خدا هم قانون تکامل رو تعریف کرده (از جمله برای خودش) و ما هم باید اون رو مدنظر داشته باشیم تا حرکتمون آهسته و پیوسته، به دور از عجله و همراه با لذت باشه، نه وحشت از عذاب و گذرانِ باطلِ عمر.

    من امروز این آموزه ها رو از مقاله خانم شایسته در مورد به تعویق انداختن کارها و فایل استاد در مورد لگولند آموختم:

    1- بزرگ فکر کنیم، باورهامون رو تقویت کنیم و هیچ محدودیتی رو نپذیریم.

    2- هدف گذاری کنیم.

    3- پس از هدف گذاری، به اولین ایده ای که بهمون الهام میشه عمل کنیم (حتی اگه اون ایده ی خاص ما رو به هدف نرسونه!)

    4- با برداشتن قدم های اول که کوچک کوچک هستن، قدم های بعدی خودشون رو به ما نشون میدن.

    5- تداوم (که مهمترین اصله) و ادامه دادن مسیر و تکرار مراحل ۱ تا ۴.

    بعد از این مراحل، هدف ها و رویاهای کوچک و بزرگ ذهنمون، میشه جزئی از واقعیات زندگی مون. برای باور کردن این روند، نیاز به الگوی ایرانی دارین؟؟؟؟

    بفرمایید….استاد سید حسین عباسمنش!

    که ظرف ۱۰ سال- فقط از نظر وضعیت مالی- از هیچ به همه چیز رسید.

    خدایا شکرت با این قوانین لایتغیرت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    بهاره گفته:
    مدت عضویت: 3266 روز

    سلام به همه همسفرای عزیزم؛

    امروز، روز ۳۹ام سفره. یواش یواش داریم به پایان این سفر ۴۰ روزه توحیدی می رسیم…ولی مگه انتهایی برای این سفر هست؟!

    طی کردن این مراحل، تازه شروعیه برای عمل کردن به آموزه های این سفر. موضوع امروز در مورد فایل ۶ام مصاحبه با استاد عباسمنش هست. موضوعات زیادی در این فایل مطرح شد. ولی مهمترین اونها، بحث قرآن و تکالیف دینی اسلام بود. من مدت هاست که خوندن قرآن به همراه معنی و تفسیر رو شروع کردم و الان جزء ۱۹ام و سوره شعراء هستم. قبلنا روزی ۵ آیه بعد از نماز ظهر و عصر می خوندم. ولی الان کردمش ۱۰ آیه. چون موضوع قرآن یکی از مهمترین موضوعات زندگی ام شده و حتما وقت میذارم و روزی ۱۰ آیه رو با تفسیر و معنی می خونم. من در حال حاضر از تفسیر نور آقای محسن قرائتی که به صورت فایل های صوتی هست استفاده می کنم. معنی کلمات عربی قرآن رو به خوبی درک می کنم و خیلی از این سفر قرآنی لذت می برم. حالا اگه به آموزه های قرآن هم عمل بکنم که بیشتر لذت می برم و جریان نعمات به زندگی و فکر و روحم باز میشه. در حال حاضر، تنها موضوعی که ذهن من رو درگیر می کنه، بحث هدایت در قرآن هست. راستش خیلی وقت ها نمی دونم فکرهایی که به ذهنم میاد، الهامات هدایت کننده ی خداونده یا توهم انسانی. هنوز نتونستم برای این دو موضوع تفکیکی پیدا کنم. چون ۳ بار در زندگی ام دچار توهم شدم که صدمات مالی و روحی زیادی هم بهم وارد کرد و ناچار شدم داروی اعصاب مصرف کنم تا حالم خوب بشه. خودم فکر می کنم تعیین کننده ی مرز بین الهام الهی و توهم، همون قطب نمای احساس هست. یعنی اگر در لحظه ای که یه فکر خاص به سرمون می زنه، احساس اطمینان و آرامش و در کل، احساس خوب داشته باشیم، می تونیم اون فکر رو الهامی از طرف خدا بدونیم و در غیر اینصورت، دچار توهم شدیم و باید نادیده اش بگیریم. البته من خودم از طریق توجه به احساس هم نتونستم این مشکل رو حل کنم و هنوز هم تحت نظر دکتر روانپزشکم. ولی چون با مصرف داروها حالم خوبه، اونها رو قطع نمی کنم. راستش هنوز راه زیادی دارم تا به خیلی از حقایق دست پیدا کنم. پاشنه آشیل فعلی ام، باور عدم احساس لیاقت هست که به قول استاد، زهردارترین باورم هست و باید خیلی روش کار کنم. تصمیم دارم یک بار در قسمت عقل کل، سوالی مبنی بر روش تشخیص الهام از توهم رو مطرح کنم تا این مسئله ذهنی ام رو به طور ریشه ای حل کنم. بعد از اون قرآن رو به معنای واقعی و عملگرایانه تر بخونم و درک کنم و مدام به آگاهی هام اضافه کنم تا در مورد شریعت و احکام دین هم به وضوح برسم. هنوز نظری در مورد احکام دین ندارم و فعلا دارم بهشون عمل می کنم. مثلا نماز می خونم، روزه می گیرم، انفاق می کنم، حجابم رو رعایت می کنم، حریم ها رو با نامحرم رعایت می کنم و دستورات دیگه…

    ولی چون تا به حال بهشون عمیقا و شخصی فکر نکردم، نمی تونم به همین سادگی بذارمشون کنار. چون به هر حال، انجام این تکالیف ناشی از باورهای دینی هست که سال ها برای من تکرار شده و در وجودم شکل گرفته. از طرفی هم نمی تونم یه دفعه صورت مسئله رو پاک کنم و همه این اعمال دینی رو بذارم کنار و تفکر و تعمق نکرده، اونها رو نادیده بگیرم!

    هنوز مسیر زیادی در پیشه و یک شبه نمیشه این باورها رو کنار گذاشت، ولی خوشحالم که در مسیر تحول و موفقیتم و می دونم که طی کردن این مسیر هم تکامل می خواد و تدریجی صورت می گیره. خوشحالم که با این سایت همراهم و از این به بعد، همه کارهام همراه با فکر و تعقل خواهد بود… خدایا شکرت.

    نکته دیگه ای که استاد در این فایل بهش اشاره کردن، در مورد نظم و ترتیب و ساعت خواب بود. متاسفانه من خوابم خیلی زیاده و روزی ۱۲-۱۳ ساعت می خوابم. خیلی از این موضوع ناراحتم و دوست دارم میزان خوابم رو به ۷ ساعت در شبانه روز کاهش بدم تا به کارهام و اهدافم بیشتر بپردازم. دوستان شما چه راه حلی برای این مشکل دارید؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      دنيا غلامي شانديز گفته:
      مدت عضویت: 2363 روز

      سلام دوست عزیز

      پیشنهاد من اینه روزی نیمساعت با خدا به زبون خودت اونجوری که راحتی باهاش حرف بزن و اگه سوال داشتی از خدا بپرس مثلا خدایا خودت جواب این سوالمو بده ؟؟؟؟ یا خدایا خودت راه حل این موضوع رو بده روشن و واضح باشه تا بتونم تشخیص بدم .

      یک روز متوجه میشی جواب سوالهایی که قبلا از خدا پرسیدی رو گرفتی .

      مطالعه نتایج دوستان و تماشای کلیپ های استاد به تکرار باعث جرقه های ذهنی زیبایی میشه .

      سپاس

      همین گفتگو با خدا ذهنت رو شفاف میکنه . اون موقع میتونی متوجه الهامات قلبیت بشی.

      خودتو دوست داشته باش و قدردان خودت باش .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    بهاره گفته:
    مدت عضویت: 3266 روز

    سلام به همه همسفران عزیزم؛

    امروز، روز ۴۰ام و روز آخر سفره. موضوع امروز، فایل تبریک عید سال ۹۵ هست. ولی چون من این فایل رو نداشتم و از سایت هم نتونستم دانلودش کنم، فایل تبریک عید سال ۹۶ رو نگاه کردم. با اینکه امروز، روز آخر این سفر توحیدیه، ولی فایل انتخاب شده که تبریک عید هست، در واقع آغاز یه سفر طولانی تر و جدیدتره… اما با توشه گرانبهایی که از این سفر ۴۰ روز در درونمون ذخیره کردیم. توی فایل توصیه شده که بریم به دل طبیعت و تنهایی، همه نکات مثبت و دستآوردهای سال گذشته مون رو بنویسیم و برای سال جدید، با جزئیات زیاد هدفگذاری کنیم. توی فایل گفته شده و وعده داده شده که اگه هر لحظه این سال، روی باورهامون کار کنیم و به الهامات و نشانه های مسیر عمل کنیم، می تونه از تمام سال های عمرمون ارزشمندتر باشه. فقط باید با گوشِ جان، این آگاهی رو نیوش کنیم و بهش عمل کنیم. توی فایل استاد توضیح میدن که یه خانم کم سن و سال، فقط کل تعطیلات عید رو روی محصولات کار کرده بود و بعد از عید یه پیشنهاد فوق العاده کاری بهش شده بود و دستآوردهاش برای دیگران باورنکردنی بود. من هم با پیروی از این خانم، می خوام در سال جدید تمام تمرکزم رو بذارم روی نکات مثبت زندگی ام که بی شمارند. می خوام هر روز یه نظر روی سایت بذارم. می خوام دوباره فایل های رایگان و محصولاتی رو که تهیه کردم مرور کنم و روشون کار کنم. می خوام توی قسمت عقل کل فعالیت کنم. می خوام روی باورهای توحیدی ام کار کنم. می خوام در طول این مسیر، خودم و گنجینه درونم رو بیشتر بشناسم. می خوام امسال سال موفقیت مالی ام باشه. همینجا این تعهد رو میدم و با انرژی و با توکل به خدای مهربان، سفر جدیدم رو شروع می کنم. از دستآوردها و نتایج موفقیت آمیزم به تدریج تو این سایت می نویسم. اینجا خونه همه ماهاست. ما اعضای یک خانواده ایم و با موفقیت های همدیگه خوشحال میشیم، به همدیگه کمک می کنیم و همه مون پیشرفت می کنیم…

    الهی به امید تو…

    آرزوی سالی پر از موفقیت و تعهد و نعمت و فراونی برای همه مون.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: