روزشمارِ تحول زندگیِ من | فصل 2 - صفحه 44
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2019/01/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2019-01-27 10:19:542025-02-25 20:09:04روزشمارِ تحول زندگیِ من | فصل 2شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدا
قسمت سی و سوم
سلام به استاد عزیز و مریم بانوی گل و تک تک اعضای خانواده من
بسیار زیبا بود استاد آرامش در پرتو آگاهی واقعاً با موزیکی که پس زمینه اون متن فوق العاده روح و روان آدم و جلا میده فقط کافیه همینارو گاهی بشنویم و درک کنیم و بهشون عمل کنیم دنیامون عوض میشه یه تیک تو ذهن من خورد که از امروز وقتی میام مغازه اول تا کارهای روتین مغازه انجام میدم فایل های آرامش در پرتو ها گاهی رو کاملاً بذارم و گوش کنم امیدوارم تو این مسیر ثابت قدم باشم و با تکرار این حجم از آگاهی حال خوب اتفاقات خوب و شرایط خوب و به زندگی خودم دعوت کنم
امیدوارم هر کجا هستین در پناه الله یکتا شاد پیروز ثروتمند و سعادتمند هم در این دنیا و هم در آخرت باشید
چله اول
سه روز چهارم عاشقی
روز دهم: چرا بعضی افراد بدشانس هستند؟
متعهد بودن به شاد بودن درس این روز من است. آگاه باشم که در مورد اتفاقات بد هیچ وقت و تحت هیچ شرایطی لب به سخن نگشویم. یاد گرفتم وقتی اصرار به دیدن نکات مثبت زندگیم بکنم، این دنیا مصرانه به من اتفاقات مثبت و لذت بخش سرازیر میکند. از هوای عالی و تن سالم و شاداب گرفته تاواریز پول، گرفتن پروژه جدید، سود کردن تو یه سهم، گرفتن یه هدیه، خوردن یه غذای لذیذ و هزارات اتفاق مثبت دیگر که در قبال تمرکز و سخن گشودن راجب خوبی ها و زیبایی ها و حتی خواسته ها و آرزوهایمان، جهان تقدیم من می کند. من هر روز که بیدار می شوم. ممکنه دغدغه های زیادی برای نگران شدن، استرس گرفتن، ترسیدن و هزار جور عیب و ایراد دیگر بتونم کشف کنم اونم به لطف رها کردن افسار ذهنم ولی کسی موفقه، کسی مومنه کسی بهشت برین برای اونه که بتونه به مسیر الهی هدایت بشه و این هدایت جوری هست که در خونه همه ما انسان ها رو یکسان میزنه و هر کسی با میل خودش وارد این هدایت میشه این زندگی خیلی جالب هستش. باید فقط بتونیم شاد زندگیش کنیم باید بتونیم و بتونم. تو لحظه لحظه های عمرم فقط به اون جنبه هایی بپردازم، رویا پردازی کنم و از عقلم و ذهنم کار بکشم که به من احساس امیدواری، لذت، شور و شوق و اشتیاق برای زنده ماندن بیشتر بده و این جوری همیشه خوبی ها سمت من سرازیر خواهند گشت. همیشه قوت قلب خواهم داشت . همیشه باید بتوانم شکرگذار نعمت هایی که دارم باشم. و برای خواسته هایم صبر و شکرگذاری کنم. که همینکه در درونم این خواسته ها شکل گرفته یعنی نوید به دست آوردنشان هستش.
روز یازدهم: نشانه های قانون جذب در قرآن
و باز یادآوری نکته احساس خوب= اتفاقات خوب
بارها و بارها در قرآن در نفی از غمگین بودن و اعتماد داشتن به رب سخن به میان آمده است. خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد. خداوند عاشق اینه که من شاد باشم. خداوند عاشق اینه که من ثروتمند باشم. خداوند عاشق اینه که من در لذت و سلامت و تندرستی زندگی کنم. خداوند عاشق اینه که من هرچه سریعتر به ثروت، عشق و لذت درونی نامحدود برسم. به بی نیازی از این دنیا برسم. هرچه سریعتر آگاه تر و آگاه تر بشوم . خداوند خیلی دوست داره من یسشتر و بیشتر باهاش خلوت کنم و یاد بگیرم. خدایی که حضرت موسی، حضرت یوسف، حضرت ابراهیم، حضرت نوح و هزاران پیامبر دیگر رو حفظ کرده و به درجات و مراتب عالی از بندگی رسونده و بهترین نعمت ها رو در سفرشون قرار داده اونم با عزت و احترام. همین خدا خدای منم هست. من باید به این خدا اعتماد کنم. من باید این خدا رو پرستش کنم . نحوه فهمیدن اینکه چه فکری الهام هستش و چه فکری برآمده از وسوسه های شیطانی هست رو باید همواره یاداوری کنم و در لحظه پاسخ بدم.
من تو یه اتاق تنها میخوابم. دیشب از ترس رفتم یه جای دیگه و امروز کلی راجبش فکر کردم و این آیه اومد جلوم: آگاه باش که دوستان خداوند نه ترسی دارند و نه غمگین می شوند. من خیلی حس خوبی به تنها ماندن در این اتاق دارم و فهممیدم ترسم از جانب شیطانه. ترسی که از نظر بقیه کاملا منطقی هستش و لی من فهمیدم بخوام واقعا مومن باشم باید تو دل این ترس برم و بهش غلبه کنم. و من باید بتونم و این جزوی از مسیر پیشرفت و پختگی من هست.
روز دوازدهم:آنچه از سفر لاس وگاس آموختم
خودم رو یاد دارم که در کوچک ترین مسایل که ناراحت میشدم سریع شارژ می خریدم و به دوستم آیناز زنگ میزدم. و همش گلایه میکردم و تا اون دوستم آرومم نمیکرد. آروم نمیشدم. یه جورایی واسته به اون بودم. یه جورایی اون باید مسیر زندگی منو تایید میکرد تا آروم بگیرم تحت هر شرایطی سعی میکردم خودم رو به نزدیک ترین دوستم برسوم تا باهاش درد و دل کنم و تا این کار رو نمیکردم آروم نمیشدم. اینقدر میگفتم تا حس دلسوزی طرف مقابل رو دربیارم و تا این کار رو نمیکردم آروم نمیشدم. یجورایی از این کار لذت میبردم. اما یه روز اوضاع بد شد و وقتی موقع درد و دل کردن از یکی از بچه ها غیبت کردم و اونم فهمید و … یکی دیگه از دوستام بهم جمله قشنگی گفت: فقط با خدا درد و دل کن. این جمله رو نوشتم تو یه برگه و زدم به کمد اتاقم. دیگه هر شب میرفتم بالکن خوابگاه دانشگام و با خدا درد و دل میکردم. هر شب زار زار گریه میکردم ولی وسط این گریه کردنا احساس میکردم خدا داره به من میخنده و انگار داره میگه پاشو ببینم جم کن این مسخره بازیا رو . یک کلمه بگو دردت چیه چی میخوای و برو سراغ اصل موضوع. جالبه کم کم ارتباط من با خدا ارتباط راز و نیاز شده بود. شده بودم عین بچه ۵ ساله ای که فقط از آرزو ها و خواسته هاش حرف میزد. یه دفتر باز کرده بودم و خواسته هامو مینوشتم جالبه بعد ۴ سال به یکی از اون خواسته هام که هدفم بود رسیدم. اون شبا بهترین روزای زندگیم بود. منی که برای صحبت با دوستم هر شب کارت تلفن میخریدم و از تلفن عمومی با دوستام درد و دل میکردم دیگه تبدیل به یه ادم رها شده بودم. دیگه برام هیچ چیزی ارزش نداشت. کم کم من از یه خوابگاه داغون تو دانشگاه به یه خوابگاه لوکس رفتم اونم با بهترین هم اتاقی هام که هنوزم در ارتباطم باهاشون. الان خداروشکر هیچ هزینه ای نمیکنم برای اینکه فقط زنگ بزنم و یکی برام دلش بسوزه که هیچ اتفاقا خیلی دور و برم رو خلوت کردم و دارم ذهنم رو بررسی میکنم که اصلا چطور دارم زندگی میکنم و زندگی من چند چنده. افکار من رو چی متمرکزه.
فهمیدم وقتی خدا رو دارم. اون میتونه بهترین دوستم باشه و هر کی که دوست خداست حتما سمت من میاد و مشتاقم که با دوستان خدا دوست باشم. هر چند که در این سایت دوستای خیلی زیادی دارم که همیشه با خوندن کامنت های قشنگشون از تجاربشون حس امید و تکاپو میگیرم
خدایا شکرت بابت همه این احساس خوبی که به من داد.
به نام خدا
روز سی و دوم
سلام به استاد عزیز و مریم بانوی گل و تک تک اعضای خانواده من
چند روز پیش فایل سرمایه های من و که تازه گذاشتین روی سایت رو دانلود کردم گوش دادم و تصمیم گرفتن به تمریناتش عمل کنم بعد اون تازه فهمیدم سرمایههای من هیچ ربطی به مادیات نداره سرمایه های وجودی من پول نیست ۱۴ تا از پایه های سرمایه های وجودی مو کشف کردم و تمریناتشون کامل انجام دادم سعی می کنم با عمل کردن به ایده هایی که به هم میشه بهای رسیدن به هدف رو پرداخت کنم تا از این مداری که الان زیر صفر هستم و بدهی دارم به صفر برسم و بتونم هدایت بشم و فایلهای روانشناسی ثروت ۱ ۲ ۳ را به ترتیب خریداری کنم و به تمریناتش عمل کنم و بتونم تو دنیا به زندگی کاملی برسم به استقلال مالی کامل برسم هر لحظه هر جا که دلم میخواد باشم و هر کاری که دلم میخواد و بتونم انجام بدم
خدایا کمکم کن تا بتونم از تک تک تواناییهایی که در وجودم قراردادی تواناییهایی که کسب کرده ام در زندگیم استفاده کنم تا به استقلال کامل برسم بتونم با تغییر مدار دوره روانشناسی ثروت را خریداری کنم و با ایمان کامل عمل کنم و از تمام پتانسیلم برای موفقیت استفاده کنم تا نماد عظمت تو باشم نه نماد فقر و ذلت راستی استاد خداروشکر من تو مسیر خواسته ام دارم حرکت میکنم یعنی شغلی که دارم علاقمه و خداروشکر دوستش دارم و هروز بیشتر بیشتر پیشرفت می کنم شاید پیشرفتم نسبت به خیلی از دوستان اونجوری که باید نبوده ولی خوب حداقل لذت که من میبرم واسه اینه که هر روزم نسبت به گذشته بیشتره پیشرفتم یعنی همین که امروز نسبت به روز قبل یه قدم پیشرفت می کنم احساس می کنم تو مسیر درستی قرار دارم و امیدوارم روزی برسه استاد که از تک تک علائقم و توانایی هام بتونم ثروت خلق کنم وتو کامنت هام صحبت کنم ازشون
استاد بابت همه امکانات و شرایطی که برای رشد و پیشرفت ما قراردادی سپاسگذارم و امیدوارم هر کجا هستین در پناه الله یکتا شاد پیروز ثروتمند و سعادتمند باشید
چله اول
سه روز سوم عاشقی
روز چهارم: غذای روح چگونه تامین میشود؟
تا حالا به این موضوع اینقد دقیق فکر نکرده بودم و یا چون در حال آموزش و عمل هستم بیشتر تو نظرم پر رنگ تر شده که چه افکاری مناسب روح من هستش و چه افکاری نستش. من حدود یک هفته هستش که سعی میکنم با هیچ دوستی البته دوست منفی نگر در ارتباط نباشم. حتی همین دیشب یکی از دوستام که میدونستم افسردگی داره دعوتم کرده بود و یه لحظه از رو دلسوزی میخواستم قبول کنم رو قبول نکردم. و کامل تنها رو خودم کار کنم. اما همین دیشب رفته بودم مهمونی و صحبت هایی که میشد با وجود اینکه فقط همین دیشب بود ولی ناخوداگاه اثر منفی یکسری از حرفا تا دیروقت تو ذهنم بود و من حتی نتونستم خیلی ها رو کنترل کنم. با وجود اینکه کامل به این درک رسیده بودم که اصل اون حرفا غلطه ولی باز تاثیرگذاشته بود! مثلا یکی از اون حرفا این بود که فلان جا جن هست و این جن ها اذیت میکنن و … چون من خودم به تنهایی تو به اتاقی زندگی میکنم که قبلا مال یه خانومی بود که تو همین اتاق هم اتفاقا فوت کرده بودن و منم دقیقا بالا سرشون بودم، شنیدن این حرفا ناخوداگاه یه ترسی بهم داده بود. با وجود اینکه من حدود 2سال ونیم هستش که اینجام و هیچوقت هیچ اتفاق خاصی نیوفتاده بود. خلاصه شنیدن این سری از حرف ها هیچ تاثیر مثبتی تو زندگیم نمیذاره که هیچ کلا برنامه زندگیتم به کل بهم میریزن حالا صرف اینکه بگیم فقط چند دقیقه پیش اونا بودیم! میخوام بگم من متوجه شدم که صرف شنیدن دو نکته مثبت و شنیدن یک نکته منفی نباید همچین جمعی برم. حتی اگه تو اون جمع حرفای چرت و پرت بزنن هم من نباید به اعتبار اینکه هیچ تاثیری نداره من برم اونجا. من باید دلتنگ و تشنه دیدن افرادی باشم که بسیار مثبت نگر، پر انرژی، پر از ذوق و شور و نشاط و انگیزه هستند و بهم قدرت میدن. من باید روی اراده خودم خوب کار کنم . باید در عل به یک سری اصول کار کنم و قوی کنم خودمو . هرچند من در هیلی از کارها واقعا خوب پیش رفتم. مثلا یک هفتس که اینستا رو کنار گذاشتم و جر درمواقعی که کار دارم سراغش نمیرمو. یا اصلا تلویزیون نگا نمیکنم. افرادی که احساس کردم میخوان خواسته یا ناخواسته یه ذره حتی یه ذره تو احساس مثبت من اثر بذارن رو تقریبا دور کردم. من تو این یه هفته میتونم بکن عالی ترین احساسات رو تجربه کردم قبلا وابسته به دوست پسرم بودم و هی تو اون دنبال یه فردی بودم که نیاز به محبت منو رضا کنه ولی الان اصلا برام مهم نیست. ایشون کلی منفی بین بودن وهستن ولی به طرز عجیبی تو این یه هفته دیدم تغییر کردن. کتاب هایی برای کنترل ذهن، احساسات خریدن و دارن مطالعه میکنن بدون اینکه من حرفی بزنم . از همه مهمتر احساس ارزشمندی خودم هست که بدون ترافیک افکار منفی خیلی راحت وقتی حسم منفیه میتونم با تمرکز به چیزای خوبی که دور و برم هست به آرامش برسم. من یه کار خیلی مثبتی که انجام دادم کاشتن گیاه بود که هر روز و هر بار که میبینمشون و آب میدم بغلشون میکردم و بهشون عشق میورزیدم و چقد این باعث میشه انرژی بگیرم و دوباره با قدرت نسبت به خواسته هام مثبت نگا کنم و حرکت کنم.
روز هشتم: کلیپ انگیزشی شماره 3
نفر آخر شدن خیلی راحته، ضعیف بودن خیلی راحته، تنبل بودن خیلی راحته، بدبخت بودن خیلی رتحته. اما من به دنیا نیامدم که فقیرد باشم. پس باید از هر لحظه برای خوشبختی و حرکت استفاده کنم . اصلا مهم نیست که قبلا چه کسی بودی، از همین الان باید شرو کنی.
زندگی ارزشش رو داره. طوری زندکی کن که به خودت افتخار کنی و تا خدا به تو افتخار کنه. دوست دارم به خودم یه چیزی بگم . مهم نیست چقدر برنامه ریختی و عمل نکردی. پا روی دلت و نبایدهایی گذاشتی که نباید میذاشتی. نباید هایی که خیلی خیلی جدی با خودت اتمام حجت کرده بودی . هیچ کدون از اینا در حال حاضر مهم نیست. حتی همین دیروز چه کارای اشتباهی انجام دادی . مهم الانه . مهم همین همین همین الانه که باز شروع کنی و رو ارادت کار کنی . خودتو مقید به انجام یکسری اصول کنی. عمل به برنامه ریزی روزانه. عمل به اصول تمرکز بر روی نکات مثبت . گوش دادن هر روز فایلای استاد عزیز و نظر دادن و نظر خوندن. انجام کارهایی که برای هدف زندگیم لازمه و آروم آروم ولی با قدرت. و محکم بودن در مسیر. حسل عزیزم من عاشق تو هستم و همیشه تو رفتن به مسیر اهداف پر رو باش. شده میلیون ها بار خودتو در لحظه ببخش و دوباره ادامه بده. من میدونم اشتباهات گذشته برات درس های زیادی داشته که دیگه نباید تکرار کنی. همیشه اولویت بندی کنی و با توجه به اولویت هات مسیر رو ادامه بدی . اولویت تو تمرکز بر روی خواسته ها و کنترل ذهن و حرکت به سمت اهدافت هستن. این همیشه یادت باشه.
روز نهم: کادوی تولدم
فایلی که در صلح بودن با خود رو توضیح میده. کسی که بتونه به راحتی نکات مثبت زندگی رو ببینه و به راحتی و با حس فوق العاده مثبت بتونه با تمام وجودیش از خدای بزرگ سپاسگذاری کنه . و همیشه شاد و آروم و خوشحال باشم اونم بدون دلیل. قطعا تو صلح با خودشه. برای احساس خوشبخت بودن و حس ارزشمندی دلیل خاص و موجه ای نمیخواد. همینجوری عشقی خوشحاله و سرخوشه و چقد خوبه آدم اینقدر رها باشه. من خودم رو یادمه هر وقت سعی میکردم شاد باشم . برقصم. بخندم و بی دلیل جک بگم و بخندم و به روس همه لبخند بزنمو همیشه اتفاقات خیلی لذت بخش میوفتاد . اون روزها بهترین روزهای زندکی من میشدن. نشانه های در صلح بودن دیدن زیبایی ها حتی در دل نازیبایی هاست . مثلا دیروز اینقدر بارون زیبایی بارید اینقد قشنک بود که خیلی لذت بردم یه رنگین کمون خوشگل کانل هم دیدم از شمال به جنوب بود چقدر زیبا و رویایی بود . خدایا شکرت . چقدر بارون حس خبی بهم میده کلا و همین الان هم یه بادخنکی میاد اونم تو مرداد ماه که واقعا روحم رو جلا میده. عاشق این هوا شدم صدای بازی نوه هامون خیلی برام لذت بخشه. صدای پرنده ها صدای خش خش برگ ردختان که با نسیم زیبا دارن میرقصن. خدایا شکرت من این ها رو میبینم. حس میکنم. جون برای حل خوبم نیازی به هیچ کس و هیچ اتفاق عجبیب و غریب هیچ دلیل منطقی و کلا هیچ چیزی نیست. فقط اراده خودم. درک خودم. آگاهی های خودم از توانایی هایی که خدا بهم داده. لازم دارم و درک ربوبیت خداوند کافیست.
خدا اینقد نعمت خلق کرده که من برای گرفتن احساس خوب در هر لحظه نیازی به هیچ کار خاصی ندارم . فقط و فقط و فقط کنترل افکار، کنترل احساس، کنترل کانون توجه.
هر روز تو آیینه خودمو میبینم که دارم هر روز روشن تر، خوش هیکل تر و خوشگل تر میشم. با وجود اینکه هر روز سن ام بیشتر و بیشتر میشه. هر روز ناز تر و نازتر میشم. پیش خودم به خودم افتخار میکنم که برای خواسته هام قدم برداشته و خودشو دوست داره. و داره به مسیری میره که لازمه برای هدفش طی کنه.
کسی میتتونه دنیا رو قشنگ تر ببینه که روی فکرش و باورهاش کار کرده باشه. خدا رو بیشتر باور کرده باشه و توی زندگیش به چیزی نچسبیده باشه . چیزی براش مهم نباشه چیزی اینقدر براش مهم نباشه که نخواد هر روز بهش فکر کنه.
کار من ایجاد هماهنگی بین روح و ذهنمه. برای رسیدن به صلح . به اون جنبه ای از افراد فکر کنم که به من حس خوبی بده. به اشیا و نعمت ها. اتفاقات و …. یجوری فک کنم که حس خوبی بهم بده بتونم بدون سرزنش به اتفاقاتی که ناشی از عدم آگاهیه یا عدم تمرین مناسب و مکرره، جوری نگاه کنم که حس خوبی بهم بده. بتونم فقط تجارب رو از ارتباط با افراد نا مناسبی که تا به امروز در زنگیم بودن، کسب کنم و یادداشت کنم و با فکر کردن به نکات مثبت اون افراد و اتفاقات اونا رو رها کنم. به عبارتی رهایی در صورتی امکان پذیره که بتونیم نسبت به اون خواسته یا هر چیزی حس خوبی پیدا کنم و بتونیم رها کنیم. چون رهایی در غیر اینصورت غیر ممکنه. به عبارتی اتفاق تمرکز بر ری نکات منفی رخ میده و نا خودآگاه خودمونو میبینیم که داریم هی به این و اون و مهمتر از اون خودمونو سرزنش میکنیم.
همیشه بتونم در کمال عشق و احترام و آرامش آدمهای نامناسب رو کنار بذارم. و همیشه حتی در بی ربط ترین تمرکز های بد، به بی ربط ترین نکات مثبت هم که شده فکر کنم تا احساس خوبی بگیرم.
خدایا شکرت بایت قوانین آرام بخشت.
الحق که الا بذکرالله یطمئن القلوب هستش.
روز سی و چهارم
سلام برعزیزانم امیدوارم که حالتون خوب باشه
درسهای من از آگاهی های امروز:
*تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثنا نتیجه فرکانس های خودمان است
*خدا همان انرژی که بخشی از او هستیم و رابطه ای نزدیک و دائمی با او داریم برنامه ریزی شده و دقیق مارا وارد جهانی کرده که کارش واکنش به فرکانسهای ماست
*همه شرایط به گونه ای فراهم شده و قوانین سیستم به گونه ای طراحی شده تا ما خالق زندگی خودمان به وسیله فرکانس هایمان باشیم
*دلیل هر اتفاقی را در باورهای خود بجوییم نه در عواملی بیرون از خودمان
*اگر درک کنیم فاصله ما با تجربه هایی که میخواهیم به اندازه فاصله مان با خداوند به عنوان منبع تمام نعمتها و قدرتهاست آنوقت به وضوح خواهیم دید به اندازه ای که روی خدا حساب میکنیم فراوانی جهانش را باور میکنیم و خود را لایق ارتباط مستقیم با این نیرو و دریافت الهاماتش میدانیم
*توحید یعنی کارکردن برای بهبود مهمترین رابطه زندگیت
*یعنی هماهنگ کردن ذهنت با روحت
*توحید یعنی حساب کردن روی فرکانس هایت و تلاش برای خالص کردنشان
*وقتی برای نزدیک شدن با این نیرو و یگانه شدن با او تلاش آگاهانه به خرج میدهی به سمت بهترینها هدایت میشوی
*هرجا موفقیتی را دیدی ردپای توحید را در آن بجو و هرجا شکستی را دیدی رد پای شرک را در ان پیدا کن
*توحید مربوط به یک مذهب خاص نیست
*توحید یک اصل است که اگر به ان تکیه نکنی از درونت و از مهمترین رابطه زندگیت غافل میشوی این غفلت منفذی است برای شیطان ذهنت تا گمراهت کند
*توحید عملی راهکاری برای همه چیز است
*توحید عملی در شرایط بحرانی خودشو نشون میده
*هرفردی که گره ای از کارت میگشاید یا گره ای از کار فردی میگشایی این را دستی از جانب خداوند بشمار
*چرا نگذارم یکتا پرستی آنچنان همه ابعاد زندگی ام را آکنده سازد که دیگر فضایی برای حساب باز کردن و وابسته شدن به غیر او نماند؟
*وقتی آدم به خدا توکل داشته باشه اگر جواب رد بشنوه به هم نمیریزه
*روی مردم حساب نکن روی خودت هم حساب نکن روی خدای خودت حساب کن
*اگر خدارو باور داشته باشی اون میتونه به راحتی درهارو برات باز کنه به راحتی تو رو از فرش به عرش میاره
چله اول
سه روز دوم عاشقی
روز چهارم سفرنامه جهان مانند آینه کار می کند .
این روز یه درس اصول و کاربردی داره تمرکز بر روی نکات مثبت برابر حس خوب برابر اتفاقات و معجزات عالی .
چقدر من این تکنیک رو دوست دارم چون بی چون و چرا عملی هستش و کلی تو زندگیم دارم ازش استفاده می کنم بارها شده از حالت افسردگی و غمگینی و درد بتونم با تمرکز بر روی کوچکترین نکته مثبتی که دور و برم میبینم به حس خوبی برسم .
و بعد از اون به کل تغییر کنه و یهو یه اتفاق خوب دیگه رخ میداد و قشنگ چند دقیقه بعد من دیگه اون آدمه چند دقیقه پیش نبودم .
با تمام وجودم این قانون را زندگی کردم نتیجه گرفتم و قصد دارم همواره بهش تمرکز کنم و توجه کنم .
الحق که خدای جهانیان رب عالم منبع تمام خوشیها خوبیها زیباییها و هرچی که تو این دنیا به صورت نعمت در اختیارمون قرار داده هستش .
مگه میشه یه نکته مثبت که از طرف خدا هستش رو ببینی و خالق اون رو تحسین نکنی و بابت قرار دادن در مسیر زندگیمون تشکر نکنیم .
حس تشکر از خدا است تواضع لطافت و درونی جوان بهم میده احساس می کنم بچه کوچکی هستم که دارم با دوست عزیزم بابت هدایای خوبی که هر روز هر لحظه سمتم میفرسته سپاسگزاری می کنم .
و چقدر این احساس انرژی مثبت بالایی داره احساس می کنم تو آغوش خدا دارم پرواز می کنم از این همه مهر و محبت و توجه و علاقه و چرا حس خوبی نداشته باشیم وقتی به منبع احساسات خوب خودمون و آگاهانه و صل کنیم .
راه گرفتن احساس خوب تمرکز بر نعمت های اطراف و توجه به کاربرد آن نعمت و کلی آپشن دیگر .
توجه به خالق آن ها و سپاسگزاری خالصانه از خالق و رب .
بی شک که در حین سپاسگزاری جریان عظیمی از حس خوب به قلب آدم راه پیدا میکنه هجوم اتفاقات خوب و با سپاسگزاری هجوم ایده های ناب قدرت حرکت و ادامه به آدم میده .
ذهن آرام تفکر تو خودمون و خواسته هامون در آوردن ترمز های تخصصی خواسته ها .
ایجاد باورهای مناسب برای آن خواسته ها تکرار باور های ایجاد شده و اصلاح روزانه و تعهد برای استمرار و تقویت توحید و یکتاپرستی و ایمان به هدایت الله توانا و قادر رو همیشه تو ذهنم ملکه کنم.
که من باید قدم اول رو بردارم قدم های بعدی از طرف خداوند الهام میشوند به غیب ایمان داشته باشند به خداوند ایمان داشته باشند و مومنانه در مسیر خواسته هایم وارد بشوم .
که درجه انسانیت من به این حرکت های مومنانه خواهد بود یعنی اول خواسته و باور مناسب بعد هدایت الهی به سمت خواسته ها که این یک سفری لذت بخش و هیجان انگیز خواهد بود .
روز پنجم تغییر شخصیت جسارت میخواهد پرسیده بودید چه جنبه هایی از زندگیم نیاز به تغییر دارد چگونه و با ایجاد چه تغییری روی باورها و نگرش هایم می توانم زندگی بهتری برای خودم بسازم چه ایدهای برای برداشتن اولین قدم دارم درسی که در این روز آموختن جسارت حرکت به سمت آگاهی هوشیارانه و زیرکانه از آینده ای است که اگر من روال و باور حال حاضر رو بدون تغییر نگه دارم و با آن زندگی کنم میرسم هستش من باید اراده و ایمان و جسارت خودم رو بذارم تا قبل از این که زیر چرخ های جهان له بشم در کمال عزت و احترام تغییر جهت بدم و آگاهانه و با دیدن نشانه چه ها و الهامات الهی سکان کشتی زندگیم رو به سمت دیگری ببرم
هر روز باید سوال بالا را از خودم بپرسم من باید حواسم باشه که جهان داره تغییر میکنه و من هم باید به همون نسبت با جهان تغییر کنم توی کسب و کارم، بیزینس سلامتی رفتار روابط و غیره مثلاً همین کرونا چقدر سبک فروش محصولات را عوض کرده جوری که الان خیلی از محصولات فقط فروش آنلاین دارند و خیلیها با فروش آنلاین راحت ترن و دیدن که چقدر هم خوبه .
هر روز باید دنبال تغییر باشم هر روز بگم که چیکار کنم که امروزم بهتر از دیروزم باشد .
تو چه قسمتی از زندگیم باید تغییر ایجاد کنم که اوضاع بدتر نشه که هیچ عالی هم بشه و حواسم باشه که اونایی که زودتر به پیشواز تغییر رفتن اونایی که زودتر با عوامل مختلف کارکردن زودتر هم درآمد عالی کسب کردند .
روز ششم همین لحظه بهترین زمان برای شروع است .
من در حال حاضر فقط این تایم کنونی را دارم من فقط می توانم از این لحظه استفاده کنم و از این لحظه برای خودم سود کسب کنم نه از آینده و نه از گذشته نباید انجام کاری رو به فرداهای دور و دراز بسپارم که من خبری از آینده ندارم و باید همین الان با تمرکز به درون و هدایت الهی انجام بدم هر کاری که امروز براش برنامه ریزی کردم را.
حتماً حتماً پس انداز هامو داشته باشم و هدفمند خرج کنم یه جوری که در حین ادامه کار آنقدر مشکل مالی نداشته باشم آروم آروم از خیلی خیلی خیلی کم شروع کنم و کم کم رشد بدم پیشرفت کنم فقط به خدا ایمان داشته باشم و در درونم باور داشته باشم که میتوانم به بالا بالاها برسم و رشد کنم .
روز سی و سوم
سلام بر عزیزانم امیدوارم که حالتون عالی باشه
درمورد تمرین این جلسه یه تجربه رو براتون تعریف میکنم زمانی که میخواستم گواهینامه بگیرم سال ۹۴ یه معجزه برام اتفاق افتاد با توجه به اینکه دو بار در ازمون شهری رد شده بودم خیلی دعا میکردم که این بار یه سرهنگ خوش اخلاق و راحتگیر بیاد و ازم امتحان بگیره وقتی رفتم آموزشگاه دیدم همه دارن میگن سرهنگ این هفته خیلی خیلی سخت گیره ایرادای بنی اسرائیلی میگیره و هیچکیو قبول نمیکنه یه سریا که اصلا امتحان ندادن و برگشتن خونه هاشون منم دیگه مطمئن شده بودم قبول نمیشم اما چون فیشارو پرداخت کرده بودم گفتم اشکال نداره میرم امتحان میدم من جز چهار نفر دوم سوار ماشین شدم برای امتحان به محض اینکه نشستم سرهنگه با تندی گفت پرونده تو بذار روو داشپورت منم که دیگه آب از سرم گذشته بود و اصلا توو فکر قبولی نبودم شروع کردم به رانندگی به خدا خودم هنوز باورم نمیشه در اون لحظه چی شد انگار فرمون و کلاج و همه چی رام من شده بود دور دوفرمون زدم پارک دوبل زدم دنده عقب رفتم همه ش به سادگیه آب خوردن حاضرم قسم بخورم که من رانندگی نکردم انگار یکی دیگه داشت رانندگی میکرد وقتی گفت ماشینو خاموش کن یه خانومه از پشت گفت خوش به حالش قبول شد اصلا باورم نمیشد قبول شدم سرهنگه هم انقدر بی اعصابو جدی بود جرات نکردم ازش بپرسم آیا قبول شدم یا نه ؟یادمه رفتم اموزگاه و از اونا پرسیدم و اونا هم گفتن بله قبول شدی و من گیج و منگ بودم هنوزم گیجم و واقعا نمیدونم چی شد . اون روز از بین اون همه آدم فقط ۵ نفر قبول شدن که یکیش من بودم بقیه شونم آقا بودن نمیگم در اون لحظه به خدای درونم تکیه کردم حتی یادم نمیاد که ازش کمک خواسته باشم چون اصلا مطمئن بودم قبول نمیشم و نمیدونم این نیرو چه طور به من کمک کرد.
روز سی و دوم
سلام بر عزیزانم امیدوارم که حالتون خوب باشه امروز صبح این سفر رو خوندم و گوش دادم و قرار گذاشتم که شب کامنتشو بذارم اما همین چند دقیقه پیش معجزه ای برام اتفاق افتاد که دارم با اشک مینویسم همین چند دقیقه پیش یکی از دوستان عزیزم باهام تماس گرفت و بهم پیشنهاد کار عالی داد فردا قراره برم برای مصاحبه نمیدونم چی میشه اما همین خبر همین اتفاق منو بهت زده واقعا میگم که بهت زده شدم وقتی دوستم داشت بهم توضیح میداد من داشتم گریه میکردم دیروز داشتم فایل چرا امریکا انقدر ثروتمند است رو گوش میدادم با اینکه قبلا سه چهار بار کتاب معجزه شکرگزاری رو خونده و بهش عمل کرده بودم اما دیروز یه نیرو یا یه شوقی در من به وجود اومد که بشینم همه نعمتهامو بنویسم به خاطر همین رفتم یه دفتر ۱۰۰ برگ با کاغذای گلاسه ای که داشتم درست کردم چون استاد گفتن هر چی نعمتهارو بنویسی تموم نمیشه و از دیشب شروع کردم به نوشتن و بعد در کمال ناباوری من در عرض چند ساعت با نوشتن دو صفحه شکرگزاری معجزه رو به چشم دیدم و به معنای واقعی بهت زده شدم
انقدر حالم عالیه که توصیف کردنی نیست
الهی شکر الهی شکر الهی هزاران بار شکر🙏
استاد عزیزم خانم شایسته عزیزم دوستتون دارم و ازتون بینهایت ممنونم🌹😍
چله اول
سه روز اول عاشقی
سلام به همه دوستای عزیزم تو سایت عباس منش
سلام گرم و ویژه به استاد و خانم شایسته عزیزممم
خیلی خیلی ممنونم از خانم شایسته عزیزم بابت معرفی ایده چله برای این سفرنامه پربار. دفتر این سفرنامه رو از اول باز کردم و با خودم عهد بستم تا طی ۱۰ روز هر روز آگاهی های ۳ روز رو مرور کنم و بیام همینجا آگاهی های جدید از مرور این سه روز رو بنویسم.
به جرات میتونم بگم که از وقتی این سفر شرو شد و متعهدانه پاش وایسادم و فایلا رو با حوصله گوش دادم و سعی کردم کامنت دوستان رو بخونم و خودمم کامنت بذارم، نتایج فوق العاده ای تو زندگیم دیدم. احساس امنیت و ارامش بیشتری به زندگیم اومده جوری که میتونم بگم من چند سال پیش همین حرفای استاد رو شنیده بودم ولی قدرت یه سری اگاهی های ساده و بسیار کاربردی رو درک نکرده بودم و همین شده بود تا هی تو کلنجار ذهنی خودم که مثلا من این مسیر رو دوس ندارم و نمیخوام این کار رو بکنم و استاد میگه به راحتی به دست میاد و پس این کار غلطه و هزار جور افکار دیگه که بجای اینکه بهم یاد بدن که آقا تو از زیر صفر هم که شده شرو کن و فقط شرو کن، بقیش اروم اروم تو صبر و استقامت و تکامل بهت داده میشه. ولی من با این افکار مریض که حالا اول اولویت های اولم رو که مثلا کار فلانی رو تحویل بدم رو انجام بدم، بعد میام رو خودم کار میکنم. یا من اول برم فلان جا چون اولویت اولمه بعد میام فلان فایل رو نگا میکنم. در صورتی که بارها من تو فایلای استاد شنیدم که میگن، اولویت اول زندگیت رو بذار کار کردن رو باورهای خودت. بذار برای فکر کردن راجب عادت های خودت. بیرون کشیدن عادت های بد و ثبت کردنشون و اصلاحشون. اولویتت رو بذار برای تغییر اساسی تو درون خودت تا نتایج رو به صورت فیزیکی آروم آروم ببینی.
همین امروز هم با وجود اینکه چندین روز از اتمام سی روز گذشته ولی همین خلاصه و مرور ۳ روز رو که قبلا براش برنامه ریزی کرده بودم رو عقب انداخته بودم. امروز بعد دیدن یه فایل از استاد یه جرقه تو ذهنم روشن شد که میگفت اونی که تو مداره میره سری و همین الان دست به کار میشه و اونی که تو مدار نیست شاید چند یا چندین روز دیگه دوباره این فایل رو ببینه و اون موقع درکش بالاتر رفته باشه وآگاهی های این فایل رو درک کنه و از همون لحظه ای که این فایل تموم شد دست به کار میشه. همین فایل بهم یه گوش مالی حسابی داد که حسل اگر تو میخوای به یه حسل با یه ورژن ایده ال برسی باید از همین الان شرو کنی. جوری فایلا رو نگا کنی که همیشه اولین اولیت زندگیت اینا هستن. برات حکم اینو داشته باشه که داری انگار برای کنکور قبولی تو یه زندگی ایده ال و شاهانه، رو تمرکزت کار میکنی و به تک تک نکات این کلاس های آموزشی ناب توجه میکنی تا از کنکورش سربلند بیای بیرون. فک کنم که هر خواسته ام یه کنکور خودشو داره و بیام با تمام تمرکزم و مهمتر از همه با باور اینکه که من تو زندگیم در حال حاضر هیچ کاری، هیچ کاری مهمتر از کنترل ذهن و توجهاتم ندارم. و باید طبق برنامه ریزی که انجام میدم تو اولویت اولویت کارهام، کار کردن روی خودم و خواسته هام و دراوردن ترمزهای زندگیم و ایجاد باورهای قدرتمند و شگفتی ساز بذارم. باید اولویت زندگیم این باشه که فقط سعی کنم به نکات مثبت فک کنم و متعهدانه پاش وایسم. مثل استاد برای تمام این خواسته هایی که دارم بها بپردازم. و حواسم باشه که اگر عادت های ناخوداگاهم در حال حاضر رو از همین امروز و همین لحظه سعی نکنم که حذفشون کنم و باهاشون همینطور ادامه بدم، ۱۰۰۰ سالم تو این دنیا باشم، به هیچ جایی نخواهم رسید و لاجرم باید، رو تغییر دیدگاه های منفی و زنده نگه داشتن امید، عشق، علاقه و در کل متوجه بودن نسبت به زیبایی هایی که در همون لحظه خدا بهم داده بذارم تا بتونم یه حسل با ورژن عالی بسازم.
همونطور که در روز اول سفرنامه یاد گرفتم، من یه انسان هستم که خداوند در بدن من از روح خودش دمیده و چه ارزشمندی بالاتر از این. پس من در ذات خودم و ذاتا ارزشمندم. و ازشمندی من از ارزشمندی خدا ریشه میگیره و اون منو لایق خلق کرده . لایق تماشای آسمان زیبا و لذت بردن از اون و استفاده از اون. لایق زمین و لایق کشت در ان زمین و برداشت از آن و کل نعمت هایی که در اونها گسترده. در دومین روز از سفرنامه من متوجه شدم که من هیچ وقت نمیتونم به کسی ظلم کنم چون جهان خلقت اینقد خوب برنامه نویسی شده که هر کسی رو به سمت باورای خودش میبره نه کسی دیگه رو. فهمیدم من فقط نسبت به خودم میتونم ظالم باشم و ظلم کنم و اگه رو خودمم کار کنم فقط میتونم دنیای خودم تغییر بدم نه دنیای کسی دیگر رو. پس غیبت کردن و حسادت کردن و بد و بیراه گفتن از بقیه و یا توجه به غیبت کردن دیگران و مهمتر از همه نظر دیگران یا نفرت دیگران هیچ تاثیری تو زندگیم نداره و فقط دارم به شیطان کمک میکنم که با دستای خودم خودمو به چاه جهالت و نادانی و بی ارزشی ببرم و باید از هر محیط و هر انسان و کلا شرایطی که منو تو این شرایط که بخوام کسی رو قضاوت کنم یا مورد قضاوت واقع بشم، دوری کنم. در روز سوم سفرنامه یاد گرفتم تواناییی تمرکز روی نکات مثبت و گرفتن ذوق و شوق و حس خوب از اونا رو بصورت خیلییییی جزئی نگر بیشتر تمرین کنم. تا بتونم به سبک کلی زندگیم تبدیل کنم. یاد گرفتم که اتفاقات خوب زمانی رخ میده که تو صلح با خودم باشم و تمرکزم روی نکات مثبت زندگیم و سرتاسر بدنم در ذکر سپاسگذاری از الله یکتا باشه. الله ای که هرچقد هم شکرش کنم کمه. الله ای که جای جای این سفرنامه رد پای اون در کنار هر نوشته مریم عزیز و در لابلای سخنان استاد عزیز نقش بسته. الله ای که منو به سمت درک بیشتر انسانیتم و ارزش و مقام والایم هدایت میکنه همونطور که تمامی پیامبرانش رو در عصرهای مختلف هدایت کرده. من زمانی میتونم حس خوب داشته باشم که یه انسان موحد و مومن باشم چون فقط یه انسان موحد و مومنه که میتونه عشق رو حس خوب رو در تک تک نعمت های خدا ببینه و انرژی خوب بگیره. چون دلیل این همه نعمت رو عشق خدا به خودش و بقیه انسان ها میدونه و همین عشق بیکران و ابدی ادم رو به وجد میاره که یکی هست که اونقد قدرتمند و ارباب ارباب هاست که فقط میگه تو مسیری که براتون معین کردم بیاین تا تو اغوش بندگی من در ناز و نعمت و ارزشمندی زندگی کنید و فقط بگید بشو تا بشه. چقد این سخنان شبیه بهشتی هستش که در اخرت توصیف کردن برام. الحق که خدای مهربان و بی نیاز و بی انتها هم در این دنیا برای ما بهشت گسترده و هم اون دنیا. عاشقتم خدای عزیز و ناز حسل زیبا و کل جهان.
استاد و مریم عزیزممم عاشقانه دوستتون دارم و بینهایت بابت تمام اگاهی های نابی که میدونم برای تک تک ثانیه هایی که ضبط کردید و تک تک جملاتی که انتخاب کردید و گذاشتید تو سایت کلی زحمت کشیدید و با عشق برامون آپلود کردید. در پناه خدا شاد و سلامت باشید
دوستای عزیز سایت بینهایت دوستتون دارم و همیشه ازتون انرژی مثبت میگیرم.
روز سی و یکم
سلام بر عزیزانم امیدوارم که حالتون خوب باشه
نکات مفید من در این روز:
*عزت نفس نمود کامل توحید است
*عزت نفس با خودش احساس لیاقت را به ارمغان میآورد
*تو به اندازه ای به انرژی که آن را خدا نامیده ای وصل میشوی و الهاماتش را دریافت میکنی که درباره داشتن این رابطه احساس لیاقت داشته باشی
*یعنی خودت را لایق ارتباط همیشگی با نیروی برتری بدانی که برگی بدون اذن او از درخت نمیافتد
*عزت نفس یعنی باور به ارزشمند بودن خودت و ارزشمند دانستن دیگران
*عزت نفس یعنی ذاتا و بدون هیچ دلیلی خودت را ارزشمند بدانی یعنی برای ارزشمند بودن خودت دنبال دلیل قانع کننده نباشی و نخواهی میزان ارزشمندی خودت را با میزان کارهایی که انجام میدهی یا نمیدهی میزان دانشی که داری و…به خودت یا دیگران اثبات کنی
*عزت نفس یعنی همینکه جزئی از آن نیروی برتر هستی و ساخته دست او که فقط ارزش میآفریند را برای لایق بودن کافی بدانی
*عزت نفس یعنی اتصال همیشگی ات به نیرویی را باور داشته باشی که منبع همه راه حل هاست و حتی اگر کاری را بلد نباشی حتی اگر هیچ تجربه ای از موضوع مورد علاقه ات نداشته باشی آن نیرو دستت را میگیرد حامی ات میشود و تورا به مسیر راه حل ها هدایت میکند
*به میزانی که عزت نفست افزایش میابد توحیدی تر میشوی
*به میزانی که توحیدی تر میشوی نگرانی هایت کمتر و آرامشت بیشتر میشود و این آرامش برایت همه چیز میشود
*عزت نفس یعنی به یاد آوردن این اصل که من وارد جهانی شده ام که ذاتش ان مع العسر یسری است
*ارزشش را دارد که اول عزت نفسمان را بسازیم و سپس سکان زندگی را به دست احساس لیاقتی بسپاریم که عزت نفس برایمان به ارمغان اورده و خدا میداند که این احساس لیاقت چه کیفیتی در تمام جنبه ها وارد زندگیمان میکند
*مهمترین عامل موفقیت عزت نفس است
*این توانایی نیرویی را در تو بیدار میکندکه آنقدر راه گشا و هدایتگر است که کمک میکند حتی از عهده تحقق اهدافی برآیی که اکنون ایده ای برایشان نداری
*وقتی عزت نفس و باور لیاقت را در خود میسازی دیگر علائقت در حد علاقه باقی نمیماند زیرا تو را دست به عمل میکند این جنس از عزت نفس آدم دیگری از تو میسازد
*مهمترین ویژگی عزت نفس کمک به تو برای کنترل نجواهای ذهن است
*مهمترین دلیل همه شکستها عدم توانایی در کنترل ذهن بوده
*خیلی فرق میکند که با باورهای قدرتمند کننده و ثروت آفرین اقدام به سرمایه گذاری نمایی یا با باورهای محدود کننده
*باورهای قدرتمندکننده و باورهای محدود کننده دو دنیای کاملا متفاوت را ایجاد میکنند دنیاهایی که تفاوتشان به اندازه تفاوت ثروت با فقر است تفاوت استقلال مالی با ورشکستگی مالی
کلید خوشبختی و سعادت و ثروت:
*۱-استمرار استمرار استمرار
*۲-ایجادباورهای مناسب و پذیرفتن بی قید و شرط باورهای مناسب
*۳-مقاومت نداشتن
*کنترل ورودی های ذهن و حرفهای جامعه رو نشنیدن