روزشمارِ تحول زندگیِ من | فصل 4

خداوند را سپاسگزاریم که چهارمین فصل از «روزشمار تحول زندگیِ من» را با هم آغاز می کنیم.

می توانید تجربه هایی را به عنوان رد پاهای مسیر خودشناسی و رشد، در بخش نظرات هر فایل از روزشمار بنویسید که از پیگری فایلهای روزشمار در زندگی‌ خود خلق کرده اید.

آغاز فصل چهارم

منتظر دیدن رد پای شما در این قدم  از «روزشمار تحول زندگی تان» هستیم.


برای دیدن سایر فصل های «روزشمار تحول زندگی من» کلیک کنید.

160 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «نوید الهیاری» در این صفحه: 4
  1. -
    نوید الهیاری گفته:
    مدت عضویت: 2378 روز

    سلام استاد عزیزم این و لطفا با ریتم بخوانید

    تو صدای منی تو خدای منی تو بابای منی

    تو‌ نوای منی تو برای منی تو تمام منی

    تو جواب منی تو چراغ منی تو چرای منی

    تو نماز منی تو ثواب منی ، تا اومدم خودم فکر کنم قطع شد فقط میخواستم این و بگم که از وقتی شما را شناختم خدا را شناختم ثواب و گناه را شناختم چیزهایی را درک کردم که وقتی هیجده نوزده سالم بود کتاب های صادق هدایت و میخوندم و سرم و میکوبیدم به دیوار و میگفتم خدایا اگه هستی خودت ‌نشون بده و خودش و ازم قایم می‌کرد منم میگفتم پس صادق راست میگه منم باید خودم و بکشم چون تهش هیچی نیست یه روز بابام اومد پیشم گفت بابا این کتاب ها را نخون این اگه آدم درستی بود خودش و نمیکشت بعد من تو‌دلم میگفتم تو هیچی حالیت نیست این عین حقیقت ‌میگه چون زندگیم همون جوری بود که اون میگفت یک درد بی پایان یک رنج مطلق یک سیاه چاله بی سر ‌‌ته با مشروب و مواد و سکس و هر کاری که بتونست من و از اون حالت هوشیاری در بیاره روی می آوردم تا کمی تسکین پیدا کنم و فقط مسکن بودند به همه کس و همه چیز باج میدادم تا تنها نباشم تا اجازه فکر کردن به خودم‌ندهم ولی باز هم تنها میشدم و اذیت میشدم نمیخواهم با این حرف ها احساستون و بد کنم ولی میخوام عمق باتلاقی که درونش بودم ‌ شرح بدم که چطور شما اولش مثل کور سوی امیدی بهم امید دادین ( یادم اومد یه روزی پنج شش سال پیش برادرم یه فایل از شما برام فرستاد گوش دادم بعد بهش گفتم ککا این خیلی خوب بود کیه چیکارش هست گفت خودم هم درست نمیشناسمش ولی اگر میدونی بدرد میخوره تا پول بدم دورش و بخرم گفتم نه ولش کن من مطمئن نیستم ) بعدا که کم کم چک و لگد زندگی و خوردم و خووووب له و لورده شدم وقتی همه چیزم و از دست دادم توی تنهایی و بی کسیم داشتم دنبال راه میگشتم که بعد از اینکه همه استادهای موفقیت ایران و گوش میدادم یعنی بهتون بگم از زمان احمد حلت محمود معظمی آقای ازمندیان بگیر تا این آخری با این جون ها را گوش میدادم بعد تو یه کانال تلگرام دوره های شما را کمپلت خریدم با ۹۹ درصد تخفیف بقول خودشون و شب تا صبح گوش میدادم و با کلی شک و تردید که خدایا چرا اینقدر حرفاش به دلم میشینه ولی نمیتونم باور کنم و هر چی جلوتر رفتم دیگه بقیه را گوش ندادم فقط فایل های شما چون یه روزی از یه انجمنی حرف زدین که زندگی من و متحول کرد و الان که دارم مینپیسم دارم گریه میکنم و مینویسم نمیدونید چقدر به من کمک کردین نمیدونید چقدددددر زندگی رفتم مو بهم برگردوندید نمیدونید چقدر خدا را شکر کردم که با شما اشنا شدم بعد از یکی دو ماه که توی کلاس قدم با یه هم قدمی داشتم حرف میزدم فکر کنم به پنج دقیقه نرسید حرفمون که بهش گفتم تو با عباسمنش کار میکنی گفت از کجا فهمیدی گفتم حسش کردم تا اون موقع من هیچ دوره ای از شما نخریده بودم این دوستم و را که دیدم و تعریف می‌کرد چقددددر زندگیش تغییر کرده و نتیجه گرفته بعد از یک سال من اولین دوره را که ثروت یک بود خریدم تا حالا ندیده بودم یه نفر تو این دنیا باشه که پول داده باشه بابت دوره یا کلا توی زندگیش دروغ نگه و سو استفاده نکنه و دنبال راه در رو‌نباشه اصلا باور نداشتم چون خودم هر کاری ‌کرده بودم بعدا دوره عزت نفس و گرفتم ثروت دو را گرفتم قانون سلامتی که اصلا زندگی‌مون عوض کرد کشف قوانین ‌دارم کار میکنم کل فایل های رایگان و دارم گوش میدم استاد دیشب داشتیم با این دوستم حرف میزنیم بعد من از کهکشان ها و بی انتها بودن جهان داشتم حرف میزدم و استیون هاوکینگ که میگفت زمین تا هزار سال دیگه دماش زیاد میشه و غیر قابل سکونت میشه بعد دوستم گفت مگه فایل استاد و‌گوش ندادی راجب استیون هاوکینگ گفتم نه چی میگه بعدا ک شروع کرد گفتم چرا گوش دادم وقتی میگفت ما بتید به سیستمی بودن خدا اعتماد کنیم و دنبال فلسفه و اگر بشه چه میشه و اون دنیا فلان میشه و اینا نباشیم و هر وقت رفتیم اون دنیا میفهمیم گفتم خدایا استاد انگار از پیش خود خدا اومده که اینقدر دقیق اینا را برای ما تشریح و قابل درک میکنه استاد خیلی قضاوتتپن کردم خیلی به سختی باورتون کردم ولی خیلی افسوس میخورم که چرا اینقدر مقاومت داشم چرا زودتر تسلیم نشدم همیشه خودم و عقل کل میدونستم و هیچ آگاهی هم نداشتم از وقتی تسلیم شدم زندگیم اروووم‌شده عجله ندارم مسابقه نمیدم برای تایید دیگران کاری نمیکنم نمیخوام دنیا را تغییر بدم پذیرش خیلی بهتر شده بابام تنها عامل بدبختیم نیست وام نمیگیرم ک ماشین بخرم به غیر از این دوستم که شاید دوست نداشته باشه اسمش و بیارم هیچ دوست فابریکی ندارم خدا همه جوره باهام حرف میزنه بهم الهام میکنه استاد سبک بال شدم خسارت هایی که زدم و دارم جبران میکنم انگار تو بهش هستم به قانون تکامل ایمان دارم صداقت و تمرین میکنم هیچ بتی تو زندگیم ندارم احساس لیاقت و ارزشمندی را دارم توی وجودم نهادینه میکنم فقط برای امروز زندگی میکنم نمیدونم چطوری ازتون تشکر کنم فقط خدا خودش بهتون اجر و‌پاذاش بده خیلی ممنون که هستین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 110 رای:
  2. -
    نوید الهیاری گفته:
    مدت عضویت: 2378 روز

    سلام استاد عزیزم من این ترمزها را میشناسم‌ ولی احساس میکنم از خودتون شنیده ام ، وقتی میگم خدایا به من ثروت بده تا من باهاش کار خیر انجام بدم یعنی اینکه من خودم که عرضه ندارم این و بسازم تو بده تا من واسطه باشم اگه اینجوری بود که حدا خودش میداد دیگه لازم به واسطه نبود و دوم‌اینکه از مال خودم که نمیتونم ببخشم تو بیشتر بده بعدا من میبخشمش ولی باید مثل بیل گیتس که تو یک شب نصف دارایی شو بخشید بتونی ببخشی و باور داشته باشی که بیشترش و دوباره میسازی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  3. -
    نوید الهیاری گفته:
    مدت عضویت: 2378 روز

    سلام حمیده عزیز

    ممنونم بابت کامنت قشنگتون امیدوارم که در این بهشتی که بعد از آشنایی با استاد زندگی میکنیم حسابی بهتون خوشبگذره ، برادرم به شدت مذهبیه خودش من و اشنا کرد ولی به خودش اجازه نمیده کسی را دنبال کنه که از قرآن حرف بزنه ولی اخوند نباشه با از معجزه حرف بزنه ولی پیامبر نباشه ، یه روزی بهش گفتم تو اینقدررر خلاق پر انرژی صادق مثبت هستی که آدم از حرف زدن باهات لذت میبره چرا از این همه دانشی که داری ثروت نمیسازی چرا تمام وقتت و‌برای شرکت میزاری چرا میخوای ناجی بقیه مردم باشی و خیلی چراهای دیگه ، بگو چه جوابی بهم داد ؟! گفت نوید ثروت من و از خدا دور میکنه من هم دیگه بهش چیزی نگفتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    نوید الهیاری گفته:
    مدت عضویت: 2378 روز

    سلام مرضیه عزیز

    منم هم توی همین موقعیتی که شما هستید بودم ولی یه روزی تصمیم گرفتم که خودم خالق زندگیم باشم و اجازه ندهم دیگران برام مهم تر از خودم باشن همین هفته قبل بود که به یه چیزی توی رفتارام پی بردم و تا متوجه شدم جلوش و گرفتم ، من هر هفته برای دیدن مادرم به روستامون میرم و چون خودم و خواهرم توی یک شهر زندگی میکنیم و من همیشه با احساس مسئولیت و احساس دین اونا هم با خودم می آوردم و اجازه نمیدادم که خودش رو‌پای خودش وایسه و با ماشین خودش بیاد و بره به من وابسته شده بود و دیگه جرات نمیکرد بیرون از شهر رانندگی کنه و بدتر از اون شوهرش هم عادت کرده بود که من بچه هاش و ببرم و بیارم و دل و زدم به دریا باهاش حرف زدم براش توضیح دادم و تصمیم گرفت که رو‌پای خودش وایسه و اینجوری هم بنفع اونه هم من

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: