خداوند را سپاسگزاریم که چهارمین فصل از «روزشمار تحول زندگیِ من» را با هم آغاز می کنیم.
می توانید تجربه هایی را به عنوان رد پاهای مسیر خودشناسی و رشد، در بخش نظرات هر فایل از روزشمار بنویسید که از پیگری فایلهای روزشمار در زندگی خود خلق کرده اید.
منتظر دیدن رد پای شما در این قدم از «روزشمار تحول زندگی تان» هستیم.
به نام آن که جان را فکرت آموخت
سلام بر استاد نازنینم و دوستان همفرکانسیم❤
اینکه دیروز نتونستم به حد عالی کارامو پیش ببرم حس بدش تا امروز با من همراه بود خودمو نمیتونستم از تخت جدا کنم نجواها منو داشتن غرق می کردن اینکه بچها تو سایت دارن عالی کار می کنن احساس کمبود عدم لیاقت و… به خودم لج کردم توی اینستاگرام می چرخیدم یاد جمله استاد افتادم که تو دوره 12 قدم گفتند که با خودتون رقابت کنید به خدا که موفق شدن بین افراد جامعه ای که صبح تا شب تو فضای مجازی می چرخن اصلا سخت نیست ( مثال مسابقه 2 با آدمای معلول و… ) بهم خیلی برخورد
به خودم گفتم کو عمل؟ تو هم که همون اکثریتی
تا اینکه یاد یه جمله ای افتادم که میگفت وقتی از انجام کاری در میرید خودتونو گول بزنید با جمله ی : حالا یه 2 دقیقه برم انجامش بدم فقط 2 دقیقه
سریع به خودم گفتم فاطمه فقط 2 دقیقه برو درس بخون و فایلشو ببین نمیخواد اصلا جزوه بنویسی و… فقط 2 دقیقه!
با آب سرد صورتمو شستم که کسلیم رفع بشه نشستم پشت لپ تاپ و انقدر دقیق گوش کردم که یادم رفت باید فقط 2 دقیقه انجامش می دادم. و این شد که 2 ساعت و نیم روی مبحث سختی کار کردم چیزایی که نمیفهمیدم رو جدا گوگل کردم راجبشون مطالعه کردم ( وقتی ذهنم میخواست در بره واسه اطلاعات بیشتر با مثال ماشین خریدن استاد که اون افرادی که تو نمایشگاه بودن اطلاعات کافی از ماشینا نداشتن منطقیش کردم که باید تو هر حوزه ای که در حال حاضر هستم بهترین عملکردو داشته باشم و بهترین اون باشم)
بعد از اون ادامه ی فایل 7 قدم اولو دوباره دیدم : چیزایی که درکشون کردم :
1_ ترس هست همیشه و در همه حال !هیچ حالتی وجود نداره که بگیم میزان ترس به صفر رسیده باشه اما نقطه ی مقابل ترس ایمان ایستاده !هر چقدر ایمان بیشتری داشته باشیم میزان ترس کم رنگ تر میشه مثال قوطی رنگ سفیدی(ایمان بیشتر) که داخلش یک قطره رنگ مشکی( ترس) بریزیم عملا رنگ سیاه داخلش هست اما نتیجه کلی سفید رنگ بودنه چون سفید ( ایمان ) غالبه!
پس دیگه با ترسام نمیجنگم که صفر بشن .اونا همیشه هستن من فقط می تونم ایمانمو بیشتر کنم تا اونا خلع سلاح بشن !
2_موفقیت فقط انجام کارهایی که می دونید درسته نیست بلکه موفقیت انجام ندادن کارهاییه که میدونید و مطمینید که غلطه اینها هر دو با هم موفقیت رو ایجاد میکنه. پس حالا که خیلی جاها نمیدونیم که باید چکارکنیم حداقل اولین قدم اینه که اون کارایی که نباید انجام بدیم رو بذاریم کنار حتی اگه انرژی زمان و خیلی چیزارو برای بدست اوردنش خرج کرده باشیم !
مثال : از اهواز میخواید برید تهران اما بعد از طی 600 کیلومتر متوجه میشید که مسیرو اشتباه رفتید آیا می تونی بگی نه بابا ول کن من این همه راه تا اینجا اومدم همینو ادامه میدم؟ نه ! چرا ؟ چون مقصد تهرانه و ما مجبوریم دور بزنیم
اگه مطمینیم که باید کارمندی رو که خوب نیست اخراج کنیم باید عمل کنیم
اگه مطمینیم رابطمونو با فردی قطع کنیم باید این کارو انجام بدیم و ….
3_خداوند به شجاعان پاسخ می دهد
4_جمله استاد : بچه ها من یه پیشنهادی دارم براتون اینکه بیکار نکنید خودتونو ، هیچوقت کار رو به جایی نرسونید که بیکار باشید یعنی ورودی نداشته باشید انقدر زرنگ باشید انقدرر باورهای خوب ایجاد کنید که کار داشته باشید درامد داشته باشید روی باوراتونم کار کنید
خودتونو با جمله ی بیکار که نیستم دارم رو باورام کار می کنم گول نزنید!!!!!!!!!!!!!
5_ اگه برات رسیدن به فلان هدف انقددددررررر مهم باشه که دیگه استرس گرفتی نگرانی ، میگی نکنه نشه ،نکنه فلان بشه …این یعنی اینکه تمرکزت بر روی رخ ندادن اون اتفاقیه که میخواید نه بر روی رخ دادنش !!!نشونه ی اینکه دارید روی رخ دادن هدفتون تمرکز میکنید یا رو رخ ندادنش احساااااااااااسسسستونههههههههههه
6_ چکار کنیم تا خواسته های بزرگمون هم مثل خواسته های کوچیکمون اتفاق بیفته ؟
جهان تمایزی بین کوچیک و بزرگ قایل نیست ما کوچیک و بزرگ تو این مساله نداریم مشکل باورهای ماعه که یه چیزی رو بزرگ میبینه اگر تکاملتونو طی کنید چیزی که برای شما باورپذیره اتفاق بیفته ، اتفاق میفته!!( استادد سر این جمله ویدیو رو پاز کردم و هنگ بودم به این جواب بی نظیر شما به این سوال )
7_آدمای باهوش آدمایی هستند که تفاوت قایلند بین اصل و حاشیه !!!! برای بار هزارممممم دنبال حاشیهههه نرویمممممم خدایا اینو تو مغز من فرو کن
حالا نکات کامنتایی که تو فایلای دانلودی خوندم و فایل مربوط به امروز :
8_ همانطور که من در طلوع و غروب و بادها و باران نقشی ندارم نیاز نیست در کسب ثروت نقش داشته باشم و ثروت هم برای من قرار داده شده است
9_دسته چک ممنوع ! وام گرفتن ممنوع !
10_ با خودت نگو چیکار کنم که پول بیشتری در بیارم، بگو چه باور جدیدی ایجاد کنم که پول بیشتری در بیارم
11_ خیلی مهم است بتوانی وقتی که اوضاع به ظاهر نامرتب است، بر طبق آنچه رفتار کنی که آموختهای!
12_اگر وارد این راه شدهای، اگر نتایج عباس منش را میخواهی، باید برای خرد کردن شخصیت نازیبای درون، جسارت و شجاعت به خرج دهی، همانگونه که من انجامش دادم. خیلی مهم است که شخصیتت تغییر کند، نه کلمات ات! خیلی مهم است نگاهت به اتفاقات تغییر کند و نه اطلاعاتت
13_ چه باوری رو داشته باشیم تا همیشه در مسیر رسیدن به خواسته ها با شور وشوق بمونیم وادامه بدیم ؟
یکی از باورهای خوب برای اینکه سیر نشیم اینه که اگه ما دست از تلاش و دست از پیشروی برداریم، جهان برای ما دردسر ایجاد میکنه
کل کیهان در حرکته و اگه چیزی بخواد ثابت بمونه از بین میره
ما اگه ساکن و ثابت بمونیم دچار دردسر و بیماری و مشکلات و حواشی میشیم
14_ اینکه بیماری هست یا نیست مهم نیست ، مهم آنست که انسانها چه واکنشی در برابر آن دارند.
پایان
دارم از خواب میمیرم ولی باید برم درس بخونم چون فردا امتحان دارم
به امید روزای بهتر
شبتون خوش
دوستتون دارم❤
به نام آن که جان را فکرت آموخت
سلام بر استاد عزیزم و مریم جان و دوستان نازنینم
روز ۹۴ ام ( در حقیقت روز دوم من از شروع اولین بار روزشمار )
الان ساعت از ۳ شب هم گذشته و من به شدت خوابم میاد اما نهایت تلاشمو میکنم که بنویسم و بگم که امروز چطور گذشت
من امروز باز هم تلنگر کار کردن رو دوره عزت نفس رو دیدم چون دچار کمبود وقت شدم نشستم فکر کردم که چرا امروز زمان کم اووردم ؟ با اینکه تایمم رو توی سوشال مدیا کم کردم متوجه شدم علتش کمبود اعتماد بنفسه حالا چطور؟ اینکه امروز قرار بود ارایه ی انلاین مبحثی از درس دانشگاه رو داشته باشم یک فایل پاورپوینت فوق العاده براش درست کردم اما تا میخواستم برم سراغ کار بعدی دایما نجواها شروع میشد و منو به ترس دعوت می کرد که برو دوباره فایلو چک کن(وسواس) برو یه دور دیگه بخون یادت نره چی میخوای بگی( کمبود باور به خودم و توانایی فوق العادم در کنفرانس دادن ) این شد که به خودم اومدم دیدم توی سیکل مخرب گیر افتادم ودایم دارم میچرخم و این شد که زمان زیادی رو الکی به هدر بدم!
نتیجه: باید به سراغ فایلای اعتمادبنفس برم و جدی تر روشون کار کنم.
اما با اینکه تایم کم اووردم ولی سعی کردم بیدار بمونم و کارامو تکمیل کنم
عمل : فایلای ۹ و ۱۰ زبانم رو دیدم و کار کردم و یه اصطلاح فوق العاده یاد گرفتم It is not our business یعنی به ما ربطی نداره ! امروز هر بار که خواستم غیبت کنم و قضاوت کنم کسیو ، سریع به خودم این جمله رو گفتم!!
مبحث جالب بعدی ای که یاد گرفتم این بود که انگلیسی زبان ها برای زنداداش یا خواهر شوهر اصطلاح یکسانی رو بکار میبرن به اسم sister in law
همیشه کلمه ی خواهر شوهر در جمع های خانوادگی بخاطر حرف ها و… برام یک بار منفی داشت امشب از این کلمه فوق العادددهههه خوشم اومد
خواهر شوهر یعنی خواهری که از بدو تولد پیش ما نبوده اما به واسطه ازدواج و قانون(law) حالا دیگه خواهر منه!
یا حتی کلمه ی عروس daughter in law یعنی : دختری که از بدو تولدش پیش ما نبوده اما بواسطه ازدواج و قانون حالا دیگه دختر خانواده ی ماست!
استاد از این ۲ تا کلمه فوق العاده خوووشمممم اومدددد خیلی حس مثبتی بهم داده دیگه دلم نمیخواد گوشام حرفای منفی راجع به این نوع روابط بشنوه چون من یه تعبیر قشنگتری ازش پیدا کردم!( همین مثال کلمات برای برادر زن و داماد و… هم هست) خدایا شکرت که بیدار موندم و این مبحث family رو کامل یاد گرفتم!
استاد عزیزم ۲ تا فایل از کار اصلیمم گوش دادم و تکمیل شد خدایا شکرت
اینم بگم که وسطش که مغزم از مطالب جدید درد می گرفت خخخخ می رفتم سریال زندگی در بهشت قسمت ۱۰۵ رو می دیدم استاد من با این فایل چند روزه زندگییییی می کنممممم بس که عاشقشمممممم بس که حس و انرژیش بی نظیرهههههه جمله به جملشو حفظ شدم با هر خنده شما خندیدم حتی با اون اهنگ بابا اومدهههههههه مامان هلش بده هم کلی کیف کردممممممممممممممم( به قول شما یه اهنگ با مسما هم گوش کنیم دیگه:
من اینارو فهمیدم از زندگی
که با سرنوشت میشه جنگید و برد!
که جنگیدن و باختن بهترههههه از اینکه نشست و فقط غصه خورد
من اینارو فهمیدم از زندگی به جز مرگ هیچ چیزی اجبار نیست
که بین من و آرزو هاااااااای دوووور به غیر از خودم هیچکییییی دیواااار نیست
…..
جهان مثل آینست
که خوب و بدش
فقط انعکاس وجود منهههههههه
…..
ما از نور و بارون و آیینه ایم
نباید به تاریکی عادت کنیمممممممممم)
هر چند که امروز نکات منفی خودشم داشت اما من متعهد شدم توجه نکنم و الان که دیگه دارم از خواب بیهوش میشم فردا فرکانسم از جاهای خوب شروع شه)
شبتون بخیر ( دراصل صبحتون بخیر چون استاد فردا به محض باز کردن چشماشون کامنتای مارو میخونن)
دوستتون دارم قشنگا
به نام آن که جان را فکرت آموخت
سلام بر یگانه استاد نازنینم و مریم جان دل و دوستان عزیزم در این سایت:
استاد عزیزم دیشب اومدم تو بخش فایل های دانلودی دیدم یه فایل جدید آپلود شده منتظر بودم ساعت 1 بشه تا نت نامحدودمو روشن کنم و با کیفیت بالا ببینمش وقتی بازش کردم دیدم وااااایی هنوز هیچ کامنتی روش نیومده خیلییییی خوشحال شدم از اینکه قراره فایلو ببینم و اولین فردی باشم که قراره کامنت رو بنویسه ! اولین بار بود که این اتفاق میفتاد که من انقدر سریع فایلو ببینم ، چند روز پیش داشتم روی دوره ی 12 قدم کار می کردم و همش ته دلم میگفتم که سال 98 من چقدر به این اگاهی ها نیاز داشتم و چقدر خوب می شد همزمان با باقی بچها این دوره رو پیش می رفتیم راستش حسودیم میشد که عده ای به موقع و همگام با هم پیش رفتن ! تا اینکه دیشب برخوردم به این فایل هی نگاش کردم متوجه نشدم قضیه چیه ! امروز صبح رفتم از منوی بالای سایت دوباره گشتم و اولین فصلش رو پیدا کردم برای من خیلیییییی عجیب بود که همچین چیزی توی سایت بوده و من اصلا ندیده بودمش تا بحال و از اون عجیب تر اینکه دقیقاااا همین روزا که دلم میخواست همگام بشم و یه فضای این مدلی رو میخواستم شما فصل چهارمو گذاشتید و من امروز خوشحاااااااال ترین بودم. درسته که 92 روز قبلیو نبودم اما از امروز دلم میخواد 30 روز رو گام ب گام با شما پیش برم.
استاد چند روز پیش وسط صحبتی ، عزیزی برگشت بهم گفت: با من از نتایج حرف بزن
من اولش خیلییییی تو دلم ناراحت شدم اما وقتی خوب بهش فکر کردم دیدم چقدر این جمله قشنگه اینکه فاطمه حرف بسته از نتایجت بگو
من میخوام در این مسیر هر روز فایلای شما رو گوش کنم و گزارشکاری بنویسم از عملکردم نسبت به اون روز و الان که مینویسم خیلیییییی خوشحالم چون شما گفتید وقتی صبح بیدار میشید در 90 درصد مواقع کامنتای مارو میخونید !
من به رد پایی از خودم نیاز دارم!
خب شروع کنیم:
استاد عزیزم امروز من از ساعت 10 صبح شروع شد با تمرین ستاره قطبی روزمو شروع کردم
گفتم سلام خداجونم صبحت بخیر
در همین حین که از گوشه پرده بیرونو میدیدم که خبری از بارون نیست گفتم خدایا من امروز هوای بارونی ازت میخوام
ناهار امروزمون در حال پخت بود بنابراین از خدا خواستم که فاطمه عجیب هوس کتلت کرده من شام ازت کتلت میخوام
بعد بهش گفتم خدایا کمکم کن امروز جسور باشم برنامهامو پیش ببرم هم فایلارو گوش کنم هم کامنتارو بخونم هم جزوه ای که قراره پاک نویس و دوره کنم انجام بشه و ازت میخوام امروز یک فایل زبانمم گوش کنم و بنویسم و از زیرش در نرم ( در همون حال خودمو تصور می کردم که روز فوق العاده ایه و من دارم این کارارو به بهترین نحو انجام میدم) بعد از خدا خواستم که به فاطمه کمک کن آدمارو ببخشه( با این منطق که مسِیول هر رفتاری از دیگران من وفرکانس هام بودمو بس) کمک کنه فراموش کنه و بتونه به نکات مثبتشون توجه کنه و روابط بهتری رو نسبت به دیروز تجربه کنه!
خب الان ساعت یک شبه من میخوام بگم که چه کارایی کردم
گوش دادن به فایل ها و کامنتا تیک خورد چون من امروز چند تا چیز یاد گرفتم( یکی از بهترین روش ها اینه که من وقتی کامنتی رو میخونم یه فایل ورد درست کردم و قسمتای مهم هر کامنتی رو کپی میکنم توی اون فایل تا بعدا دوباره بخونم :
چیزایی که امروز از فایلا یاد گرفتم :
1- استاد توضیح دادن که از روش های باور سازی تکرار چندین و چند باره ی فایلاهاست جوری که چیزی تکراری نخواهد شد فقط تکامل ماست که در فهم اون موضوع دخیله یعنی هر بار ما موضوعات رو کامل تر و یا حتی حرف های جدیدتری رو از زبان استاد می شنویم پس این کار بیهوده ای نیست و جزیی از رونده
نتیجه : من رفتم مجدد فایل جلسه 7 قدم اول رو دوباره گوش کردم قسمتیشو و نوشتم
2_ اون حرفی اون باوری که استاد میگن و ما بیشتر از هر چیزی نسبت بهش مقاومت داریم دقیقا همون چیزیه که باید روش کار کنیم و اگه تغییر کنه زندگی ما متحول میشه
3_تنها راه تغییر باور ها دادن ورودی های مثبت جدید به ذهنه این کار دایمیه
4_ هدایت دست کسی نیست و ثروتمندا نمیتونستن و نمیتونن که اون اگاهیارو مخفی کنن هر کسی که هدایت بخواهد هدایت می شود ( یهدی من یشا)
5_ از استاد عزیزم امروز یاد گرفتم برای تقویت زبانم کتاب یا فایل های انگلیسی گوش کنم(هدایت خدا)
نکات کامنت هایی که امروز خوندم با اجازه کسانی که نوشتن:
6_ فقط باور داشته باشیم که هیچ کس رزق ما رو نمی تونه بگیره .
باور داشته باشیم ثروتها هر روز بیشتر و بیشتر می شه .
باور داشته باشیم هر روز نعمتها بیشتر و بیشتر میشن .
باور داشته باشیم هر روز سلامتی بیشتر بیشتر میشه .
باور داشته باشیم هر روز رابطه عالی تر با همه کیهان
داریم .
باور داشته باشیم هر روز جهان زیباتر و زیباتر میشه .
باور داشته باشیم هر روز بیزینس های عالی تر پیش
روی ما قرار می گیره .
باور داشته باشیم هر روز ما ثروتمندتر و ثروتمندتر
میشیم .
باور داشته باشیم هر موجودی خدایی دارد و باید
خودش تلاش کند تا به نعمتها دسترسی داشته باشد .
7- و از خدا میخوام بهم نیروی الهی بده
همانطور که وقتی زکریا به دیدار مریم رفت و ازش پرسید مریم این طعام از کجاست؟ مریم گفت این رو خدا داده و به هر کی میخواد میده
و زکریا هم بلافاصله از خدا فرزند خواست و خدا بهش داد
چون اون دعا رو میشنوه کافیه باور کنی تا پاسخشو ببینی از راه های ساده و طبیعی!
8_ روزی در همون روزهای خردسالی م در این سرزمین شگفتی، جمله ای رو در ابتدای نوشته ی یکی از عزیزانم در این سرزمین شگفتی خوندم که مو رو بر تنم سیخ کرد و اون جمله این بود :
« باور کردن استاد سکوی پرتاب شماست »
9_ از روی ضربان قلب خود می توانیم همه اتفاقات را پیش بینی کنیم، هر حرفی و هر عملی که از مبدأ قلب نا آرام شروع شود، حتما به شکست خواهد انجامید، و هر عملی که با قلب مطمئن و آرام شروع شود حتما به ثمر خواهد نشست…
10_ تو پای به راه درنهو هیچ مپرس
خود راه بگویدت که چون باید رفت
استاد درمورد این کامنت امروز توی فایل 7 قدم اول هم توضیح دادید که وقتی سوالی داریم و جوابشو نمیدونیم استاپ نکنیم ادامه بدیم جوابا به ما گفته میشه درک ما بیشتر میشه ما تکاملمونو طی می کنیم و بهتر میتونیم قوانینو درک کنیم
11_ اگر می خواهیم تاثیر افکارمون را ببینیم، سریعترین واکنش افکارمون در جسممون پدیدار می شود
استاد در مورد این قسمت من همیشه اولین واکنش جسمم سر درد هست و در مورد سلامت جسمانی باید بگم که خانواده ما امیکرون گرفتن و با اینکه من ارتباط تنگاتنگی باهاشون داشتم یروز صبح که بیدار شدم حس کردم گلوم یه کوچولو درد میکنه و داره استارت بیماری زده میشه مامان سریع قرص برام اوورد من گذاشتمش کنار میزم گفتم خدایا من نمیدونم تو بگو الان چکار کنم خوب میشم! یه دفعه یه حسی بهم گفت نیاز نیست قرص بخوری برو دو سه تا لیوان اب ولرم بخور من درست مثل شما عمل کردم طبق چیزی که توی دوره دوازده قدم گفتید آبو میخوردم و میگفتم گلبولای سفید نازنینم براتون نیروهای تازه نفس فرستااااادم بعد همون احساس که یه فایتی جنگی داره میشه وبدن من داره اونارو شکست میدهههه خخخخخ خلاصه که همه چندین روزه که مریضن اما من به لطف خدا هیچیم نشد
خب امشب تیک گوش دادن به فایلا و خوندن کامنتا خورد خدایا شکرت
مورد بعدی اینکه مامان بعد از ناهار بهم گفتن فاطمه گوشت گذاشتم بیرون برای شام کتلت درست کن من کار دارم و من اونجا ایمان اوردم به اینکه من خلقش کردم
استاد توی فایلای عزت نفس گفتید برید توی دل ترساتون جمله ایه که حضرت علی فرمودن! استاد عزت نفس پاشنه آشیل منه ولی به نسبت یک پله بالاتر اومدم ! من انقدر بی اعتماد بنفس بودم که حتی واسه پختن تخم مرغ ساده دچار اضطراب میشدم و فکر میکردم از پسش بر نمیام ( همینقدر داغون) تا اینکه انقددددر توی اشپزی کردن داوطلب شدم انقددددر با نجواها جنگیدم و رفتم تو دل میدون که دیگه همهههه از من میخوان براشون غذا درست کنم در حدی که اهل شمال نیستم ولی عاشق غذاهای شمالیم دلتون نخواد چنان ماهی شکم پری درست کردم که همههههههه هنگ کرده بودن استاد ماکارونی زرشک پلو ، اکبر جوجه کلی غذاهای دیگه کیک شیرینی نمیگم در حد خانم شایسته عزیز ولی انقدر عالی شدم و اعتماد بنفس دارم که می تونم بگم در حده اقا رضای توی کشتیتون که برامون تعریف کردید غذا درست میکنم همونقدر چاق کننده خخخخخ
استاد به قول شما ترسا توهمن برید تو دلش
خدایا شکرت که این مشکلم حل شد
کتلت هم توی تمرین ستاره قطبی تیک خورد
استاد عزیزم من جزومو هم کامل کردم و یک فایل زبانمم خوندم مبحث apostrophe s که فکر میکردم خیلی سادست رو با استثنایاتش به خوبی یاد گرفتم نوشتم!
(خدایا بابت استاد زبان نازنینی که بهش هدایت شدم و می تونم خودخوان زبان بخونم ازت ممنونم)
و این 2 مورد هم تیک خورد
استاد ذهنمو راجع به ادما کنترل کردم و تا جایی که تونستم ذهنمو نگه داشتم که امشب به خودم مدیون نباشم و سرزنش نکنم خودمو و می تونم بگم نتیجش این شد که مامان بابا بابت یه غذا 100 بار تشکر کردن وبه روم لبخند می زدن داداشم با هرلقمه میگفت از این من بعد توو همیشه اشپزی کن ( مدتها بود لبخندشونو نسبت به خودم ندیده بودم مخصوصا بابا که خیلی عاشقشم اگر اوضاع قبلی رو روزی که به نتایجم رسیدم براتون تعریف کنم قطعا شما هم مثل من با خوندن این قسمت ذوق زده میشدید)
خدایا شکرت
اینم تیک خورد
استاد عزیزم الان که دارم این فایل رو می نویسم نم نم داره بارون میاد و خدا این خواسته ی منو هم بی جواب نذاشت خدایااااااا شکرتتتتتت
من برم که به نکات مثبت امروز توجه کنم و بخوابم چون این بخشی از تمرین ستاره قطبی ماست!
شبتون بخیر
دوستتون دارم